شهيد محلاتي و سپاه در گفتگو با سردار علي رضا افشار، معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت كشور
درآمد
سردارعليرضا افشار ، كه معاونت فرهنگي و اجتماعي وزارت كشور را بر عهده دارد ، به تبع تجربه همكاري با شهيد محلاتي درسپاه و جبهه ، داراي شناخت خوبي از سيره و روحيات آن بزرگواراست . سردار افشار در اين گفت وگو به ويژگي ها و نكاتي خاص درباره آن شهيد اشاره مي كند و همين مسأله ، مصاحبه پيش رو را در ويژه نامه شهيد محلاتي، ممتاز كرده است . به اين قسمت توجه كنيد:«شهيد محلاتي در هر جايي كه اختلافي پيش مي آمد، بلافاصله حاضر مي شد. اصلاً شهيد محلاتي شخصيتي بود حلال مشكلات و متخصص حل كردن گروه هاي سخت و ناگشودني ، و ايشان واقعاً براي اين گونه برنامه ها ، شرح صدر و نفوذ كلامي داشت كه خيلي هم موفق بود»
اين گفت و شنود را بخوانيد:
با گذشت سال ها از شهادت آيت الله محلاتي ، هر گاه به ياد ايشان مي افتيد ، چه نكاتي به ذهن تان متبادر مي شود؟
شهيد محلاتي چهره اي بودند كه قبل از پيروزي انقلاب ، تحرك و تلاش زيادي در زمينه سازي اين نهضت داشتند. به ويژه در جهت ترويج افكار حضرت امام ـرضوان الله تعالي عليه ـ و تبليغ پيام هاي ايشان نقش زيادي داشتند؛كه متأسفانه چندان به اين بخش پرداخته نشده است . معتقدم شخصيت شهيد محلاتي آن چنان شناخته شده نيست؛ از جمله؛ زحماتي كه قبل از پيروزي انقلاب در اين رابطه كشيدند و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز همين طور.
از زماني كه بحث نمايندگي حضرت امام ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در سپاه به ايشان واگذار شد ، نكته اي كه آن بزرگوار بسيار در حل آن موفق بودند ، اختلافات سياسي و جناح بندي هاي اوايل انقلاب بود؛ يعني چپ و راست؛ كه آن موقع هم داشتيم و جالب اين كه هر دو گروه به ايشان اعتماد داشتند. حتي بعضاً سوء تفاهم هايي نسبت به روابط ايشان با گروهي كه حالا به آن روحانيون مبارز مي گويند وجود داشت . البته اين گروه هنوز رسماً شكل نگرفته بود ،ولي طيفي كه مربوط به اين تشكل مي شد ، به همراه افراد كه مربوط به حزب جمهوري اسلامي ايران يا جامعه روحانيت مبارز مي شدند ، شهيد محلاتي ـ با هر دو دسته ـ ارتباط خيلي صميمي و تنگاتنگ و نزديكي داشتند، به همين دليل هم نقش خوبي را در داخل سپاه براي وحدت همه افراد داشتند.
مگر در سپاه هم اين دسته بندي ها وجود داشت ؟
بله ،منتها مخصوصاً شرايط جنگ ، طوري بود كه كسي جرأت ابراز ديدگاه هاي سياسي را كه تفرقه افكنانه باشد نداشت . ما به هر حال افرادي از طيف نجف آباد و اصفهان و اين ها را در لشكرها و همچنين ساير بخش ها داشتيم كه داراي نگاه هاي متفاوتي بودند،ولي همه شان در يك سنگر ، با يك دل ، با يك برنامه ، حضور محكمي داشتند. اتقاقاً اين هم يك درسي است كه بايد از دوران دفاع مقدس براي امروز مان داشته باشيم كه اين ديدگاه هاي متفاوت ، چطور خون شان براي دفاع از كشور و دفاع از اسلام با همديگر عجين مي شد، يعني آن بحث هاي سياسي را كنار مي گذاشتند و با هم كاررا پيش مي بردند . اين خيلي تجربه ارزشمند و موفقي بود كه شهيد محلاتي در اين قصه خيلي نقش داشتند.
چگونه و از چه راه هايي اين كار را مي كردند؟
به هرحال هم شخصيت هاي اين گروه ها با حاج آقا ارتباط و علايق مشترك داشتند و با ايشان هماهنگ و همدل بودندو هم اين كه شهيد محلاتي در هر جايي كه اختلافي پيش مي آمد،بلافاصله حاضر مي شد . اصلاً شهيد محلاتي شخصيتي بود حلال مشكلات و متخصص حل كردن گروه هاي سخت و ناگشودني ،و ايشان واقعاً براي اين گونه برنامه ها ،شرح صدر و نفوذ كلامي داشت كه خيلي هم موفق بود . در تأليف قلوب و ايجاد هم فكري و هماهنگي بين جريان هاي مختلف و شخصيت هاي مختلف ، يد طولايي داشت .شهيد محلاتي خيلي اهل حل و عقل بود؛ويژگي بارزي در اين باره داشت . به شدت هم عاشق امام بود و محكم در اين رابطه ، و برنامه هاي كلي نهاد نمايندگي ولي فقيه در زمان ايشان ، رونق بيشتري يافت و يك حالت تشكيلاتي پيدا كرد كه تا قبل از آن ،كمتر اين وضعيت وجود داشت ؛ شامل ايجاد واحدهاي تخصصي و جذب نيروهاي جديد و اقداماتي كه در آن ايام نياز بود تا براي امور فرهنگي و تبليغي سپاه انجام شود.
موضوع مهمي كه نمايندگي ولي فقيه در سپاه داشت ،بحث وجود يك حالت پدري و يك حالت ارشادي فكري و معنوي در شهيد محلاتي بود كه لازم مي نمود تا حوزه نمايندگي ،به اين نيازهاي عرفاني و معنوي فرماندهان و كاركنان و عزيزان سپاهي پاسخ دهد.
مثلا در چه مواردي؟
يادم است كه هميشه اختلافي بين نمايندگي امام و فرماندهي سپاه در رابطه با حدود وظايف وجود داشت.
فرماندهي اصرار داشت كه كارهاي تبليغاتي و فرهنگي به عهده ماست و نمايندگي فقط بايد نظارت كند و هدايت و نظارت كلي با آن هاست . در زمان شهيد محلاتي كم كم اين بحث مطرح شده بود كه اجراي امورحوزه فرهنگي هم با نمايندگي سپاه است و ايشان به نوعي اين ها را دوگانگي در فرماندهي مي دانست ، و يك مقدار مقاومت هايي داشت . نكته اي را كه آن جا به خصوص در دوره ايشان يا قبل از ايشان مطرح مي كردند و مي گفتند ، يعني در زمان خود شهيد محلاتي و بعد هم در زمان آيت الله طاهري خرم آبادي وجود داشت ـ زمان مرحوم لاهوتي را به ياد ندارم ـ اين بود كه آقاي طاهري خرم آبادي كمتر ورود به كارهاي اجرايي پيدا مي كردند ، خيلي مسائل كلان و حالت روحاني و معنوي را در سپاه تعقيب مي كردند ، بر عكس آقاي فاكر كه بعداً باز يك مقدار در مسائل ، ريزتر شده بودند و تنش ها هم بيشتر شده بود ، ولي شهيد محلاتي اين تعادل را براي هر دو جانب قضيه داشتندـ يعني آن نفوذ معنوي را با آن رفتار و سلوك شان ـ و با همه خيلي متواضع و صميمي بودند . به هرحال از زماني كه بنده در سپاه بودم و ايشان به عنوان نماينده امام تشريف آوردند و در سپاه در خدمت شان بودم ، تا زمان شهادت شان ، من مسؤول ستاد مركزي هم بودم ، و ما بيشتر از بقيه با حاج آقا جلسه داشتيم و مأنوس بوديم.
«مسؤول ستاد مركزي» ، امروز معادل چه سمتي در سپاه است؟
الآن همان مسؤول ستاد مشترك است . من ابتدا يك مدت ، قائم مقام رئيس ستاد مركزي بودم و بعد ريئس ستاد مركزي شدم .به هر حال در هردو حالت ، ارتباط من با شهيد محلاتي و همكاران شان خيلي زياد و نزديك بود . اين ويژگي هايي كه مي گويم ، ويژگي هاي مستمري در طول مدت سال ها خدمت شهيد در سپاه بود و كاملاً احساس مي شد و وجود ايشان يك وزنه اي بود كه خلاء شهادت شان كاملاً بعدها احساس شد. عرض كردم كه شهيد محلاتي واقعاً خيلي اهل حل و عقل بود و حتي به مسائل غيرفرهنگي و اعتقادي و سياسي هم مي ورود مي كرد. متأسفانه حافظه دور من يك مقدار ضعيف است ، ولي يادم است كه اگر كسي مشكل خانوادگي يا مالي پيدا مي كرد ، ايشان مي رفت دنبال حل مشكلش . صندوق تعاون هم به همين منظور بوده . يادم است كه ايشان خيلي با وجود بود ، نسبت به مسائلي بي تفاوت نبود ، سعي مي كرد مسائل را تحقيق كند و به نتيجه برساند و مشكلات را برطرف كند. خيلي هم تبليغاتي كار نمي كرد، يعني كار ايشان بروز و ظهور نداشت . شايد مثلاً از نظر علمي و اجرايي و از نظر نزديك بودن به امام و از نظر تأثيرات خدماتي كه داشت ، در سطوح عالي روحانيت در كشور و مسؤولان عالي نظام بود ، ولي هيچ وقت خودش را در آن سطح مطرح نمي كرد و خيلي متواضعانه كارها را پيش مي برد.
جمع بندي ام از فرمايش شما اين است كه شهيد محلاتي يك سپاهي ـروحاني ساده بود كه هر روز مي آمد سركار و با تمام جايگاه و شأن و وزني كه داشت ، مثل همه پاسدارها وارد دفترش مي شد و خدمت مي كرد.
بله و به هر حال در آن شرايط سخت جنگ ، انتخاب هاي خوبي هم داشت ، مثلاً شهيد شيخ عبدالله ميثمي در قرارگاه خاتم نماينده شهيد محلاتي بود كه از جمله زهاد و افراد بسيار مؤثر در فضاي معنوي جبهه هاي جنگ به خصوص بين فرماندهان ، ايشان بود و خيلي هم ساده زيست بود . به هر حال شهيد محلاتي اين گونه افراد خيلي خوب را وارد سپاه كردند . به نظرم مي رسد كه پايه حضور روحانيت اصيل در سپاه را شهيد محلاتي گذاشتند. شما هنوز هم گروهي را كه به عنوان نماينده ولايت فقيه در سپاه هستند مي بينيد كه كلاً جريان روحانيت در سپاه ، از اصيل ترين و مطمئن ترين ،با بالاترين هوشمندي و قابليت تشكيلاتي بودن در بين گروه هاي ديگر هستندو توان آن ها در بين همگان زبان زد است . در زمان شهيد محلاتي نيز همه اين واقعيت را تأييد مي كردند.
به لحاظ تاريخي ، به غير از نهاد نمايندگي ولي فقيه، روحانيت در سپاه كلاً چند شاخه داشته كه ما بخواهيم ريشه يابي كنيم و برسيم به جايگاه شهيد محلاتي.
يكي معاونت آموزش عقيدتي بود كه بيشتر ، نيازهاي سپاهيان شامل برگزاري كلاس هاي آموزشي عقيدتي و احكام و قرآن وامثال آن را دنبال مي كرد . يك جريان تبليغي هم در زمان جنگ ، مسؤوليت اعزام مبلغ به جبهه را بر عهده داشت و يادم است كه پايه اش را شهيد محلاتي كار گذاشت . البته قسمت اعزام مبلغ را آقاي مرادي نامي در اهواز در دفتر منطقه عملياتي اداره مي كرد ،ولي شهيد محلاتي در هماهنگي با حوزه هاي علميه و برنامه ريزي براي اعزام مبلغين به لشكرها نقش او را داشتند ، يعني مي رفتند هماهنگي ها را مي كردند و ما جريان حضور طلاب و روحانيت در لشكرها و تيپ ها و خطوط عملياتي را از طريق اين بزرگوار داشتيم كه بر عهده نمايندگي ولي فقيه بود و سازمان خوبي هم برايش درست كرده بودند.
براي جوان تر ها توضيح دهيد كه آن مبلغان روحاني ، در جبهه ها چه كاري مي كردند؟
خيلي نقش تعيين كننده اي داشتند . يادم است آن موقع ها بعضي از طلاب رفته بودند خدمت امام ، كه اجازه دهيد ما خودمان يك گردان طلبه درست كنيم و برويم توي خط مقدم . امام فرموده بودند شما وظيفه تان اين نيست ، بايد برويد در لشكرها و تيپ ها ، كنار رزمندگان باشيد . همين تيپ امام صادق(ع) كه الآن در قم هست ، آن موقع با اين نيت تشكيل شده بود. وقتي كه طبق فرموده امام عمل شد ، ديگر كلاً طلاب بين يگان ها و لشكرها تقسيم مي شدند. همه نوع كاري انجام مي دادند ، يعني يك طلبه در گردان يا تيپ يا حتي لشكر ، غيراز مسائل فرهنگي كه بر عهده اش بود ، نماز جماعت برگزار مي كرد ، دعاهايي مي خواند ، مخصوصاً شب هاي عمليات ، بدون استثناء ، فضايي معنوي در كل يگان ها حاكم بود . يعني با مثلاً زيارت عاشورايي كه مي خواندند و مداحي هايي كه صورت مي گرفت ، حال معنوي خاصي به وجود مي آمد و من نقش روحانيون را نقش اول مي دانم در موفقيت ها و پيروزي هايي كه رزمندگان داشتند ، چون هر چه فكر مي كنيم ، در معادله قدرت ، در مقابل دشمني كه هم غرب و هم شرق با ما مي جنگيدند ،و ما مشكلات و كمبودهاي زيادي داشتيم ، آن چيزي كه در جبهه جولان مي داد ،روحيه ايثار و شهادت طلبي بود. اين روحيه ايثار و شهادت طلبي را هم از ابتدا كه كاملاً نداشتيم،بچه ها يك روحيه اوليه اي داشتند ،ولي وقتي مبلغان مي آمدند به يگان ها، با آن فضاي معنوي كه به وجود مي آمد ـ به خصوص در تيپ و لشكر و گردان هاـ اين روحيه ايثار و شهادت طلبي را تقويت مي كردند و رزمندگان با بي باكي و شرايط خاصي به خط مقدم ، هجوم مي آوردند . اين روند در شب هاي عمليات به اوج خودش مي رسيد و پايه گذار آن خداحافظي هايي كه رزمندگان با هم مي كردند ، بيشتر ، روحانيون اعزامي بودند . اين روحانيون بعد هم لباس رزم و بسيجي توام با عمامه مي پوشيدند و مي رفتند داخل خطوط عملياتي ، كنار رزمندگان و با آن ها مي رفتند در خط مقدم ، و به همين خاطر ، شهداي طلاب وروحاني زياد داريم .فكر مي كنم ـ تا جايي كه من يادم است ـ آمار شهداي روحاني ما نسبت به ساير اقشار اول است ؛ يعني در بالاترين سطح نسبت به جمعيت شان قرار دارد و اگر درصدي حساب كنيم ؛درصدشان اول است . عموماً هم اين شكلي شهيد شدند كه در خطوط عمليات بودند و كمك مي كردند؛ البته جزو نيروهاي رزمي هم بودند ، ولي ما طلاب رزمي در فرماندهي و مديريت جنگي كم داشتيم ، مثلاً يكي مرحوم شهيد مصطفي رداني ـ روحاني اصفهاني ـ بود كه در منطقه حاج عمران به شهادت رسيد و جسدش هم برنگشت ، ولي ما ازاين موارد كم داشتيم ، روحانيون، بيشتر ، امور فرهنگي و تبليغي جبهه را بر عهده داشتند و در كنار رزمندگان هر كار و كمكي را انجام مي دادند.
اين را قبول داريد كه كمتر به اين بخش از تاريخ دفاع مقدس پرداخته شده است ؟
بله ديگر ،دفاع مقدس خودش هزار لايه است .
به تعبيري از فرمايش شما نتيجه مي گيريم كه آن چه شهيد محلاتي سنگ بنايش را گذاشت ،طبق نظر و به فرموده حضرت امام ،مبني بر نحوه ي حضور و روحانيت ، به بهترين شكل ممكن به اجرا درآمد كه ما در آن قسمت برنده جنگ بوديم .هميشه به لحاظ روحي و معنوي و اعتقادي ، روحانيت ،به آن شيوه هايي كه فرموديد ، رزمندگان را شارژ مي كردند و مبدع اين امر نيز شهيد محلاتي بود.
حسن بارز شهيد محلاتي اين بود كه آدمي تشيكلاتي بود و هر تشكيلاتي را طوري سازمان دهي و پايه ريزي مي كرد كه كار تداوم داشته باشد ؛آن هم با مديريت خوب. هم قبلاً و هم بعداً ،طلاب مي رفتند جلو خط،ولي نظم و نظام و برنامه ريزي و اين كه همه ي يگان ها را پوشش دهند و در تمام استان ها ، دفاتر اعزام تشكيل شود و در هر منطقه عملياتي ،كسي باشد كه اين ها را استقبال و توجيه كند ،اين تشکيلات را ايشان پايه گذاري كرد و در زمان ايشان به وجود آمد .
از بخش هاي ديگر سيره ي شهيد محلاتي ، ويژگي هاي شخصيتي و وجوه مختلف ايشان بفرماييد.
هميشه همه جا حاضر بود ،يعني از دور مدريت تحت امر خود را اداره مي كرد. شما مي دانيد معمولاً رهبري به دو صورت است ؛يكي رهبري قيادي و يكي رهبري سياقي . رهبر قيادي خودش جلو مي رود و مردم را پشت سر خويش مي خواهد و دعوت مي كند ،يعني هميشه در جلو حركت است ، مثل حضرت امام كه خودشان از پاريس به ايران آمدند و وسط صحنه ي حادثه قرار گرفتند و انقلاب را هدايت كردند . به همين دليل هم قاعد عظيم الشأن ما همان رهبري قيادي است . يك رهبر هم سياقي داريم كه راه را به مردم نشان مي دهد و مي گويد از آن راه برويد ، ولي خودش در جلو ، حركت نمي كند. شهيد محلاتي در اين حوزه واقعاً رهبري قيادي داشت ، به هر نوعي ، يعني هر جا هر مسأله اي اتفاق مي افتاد ، حتي اگر مربوط به مسائلش نمي شد ،حضور داشت . حتي اگر هم نبود مي رفت ، براي كمك به حل مسائل.اصلاً در عمليات ها ايشان در شب هر علميات ،در قرارگاه و خط مقدم حضور پيدا مي كرد ،رمز عمليات ها را اعلام مي كرد و به هرحال حضور شهيد محلاتي همه جا احساس مي شد ،درتمام استان ها ، در تمام خطوط عملياتي .
يك فرد متحركي بود .كسي نبود كه يك جايي بنشيند تا ديگران به او مراجعه كنند ، در صحنه حضوري قوي داشت . البته به جز من ، كساني هستند كه خاطرات بيشتري از ايشان به ياد دارند و نيز حضورشان در مناطق عملياتي و جاهاي ديگر بيشتر است . خيلي هم عليه منافقين حساس بود ،اتفاق هايي نيزمربوط به منافقين در زمان ايشان افتاد، ولي آن موقع من سپاه نبودم ، چون از سال 1361 وارد سپاه شدم . قبلاً در جهاد سازندگي بودم . اما در جريان خاموش كردن فتنه ي منافقين ،ايشان هم نقشي قوي و به شدت با منافقين ضديت داشت و دوستاني كه در سي خرداد 1360 در سپاه بوده اند ،بايستي بيشتر از تحريك ايشان صحبت كنند.خيلي هم سعي داشت تا در جريان ارشاد و هدايت افرادي كه احياناً تخلفي دارند، مسائل اين افراد رو نشود . يكي از مسائل و مشكلات ،همين بود كه آبرو و حيثيت افراد نرود.
به تعبيري ستارالعيوب بود.
بله و از اين جهت سينه ايشان فراخ بود ، چون ازاين مطالب ،زياد در سينه داشت . از همه افراد هم گزارش ها و مسائلي داشت . بعضاً از فرماندهان يا حتي مديران ، به ايشان مواردي منعكس مي شد كه خيلي با صبر و حوصله و شرح صدر به اين مسائل مي پرداخت .اين مورد كاملاً در ياد من است ،چون به هرحال از وظايف شان رسيدگي به اين مسائل بود . يكي از مأموريت هاي حوزه ي نمايندگي امام تأييد صلاحيت ها بود ،يعني براي هر عزل و نصبي ،بايستي نمايندگي حضرت امام تأييد مي كرد.بعدهم ارزيابي و سؤالات و مصاحبه هايي كه در گزينش ها صورت مي گرفت ، مخصوصاً براي پاسداران ، آن موقع خيلي جزئي نگرانه بود ، يعني طرف بايد حجت الاسلامي مي بود تا بالاخره بتواند پاسدار سپاه شود.همه سؤالات ،از ابعاد مختلف ، مطرح مي شد . در تأييد صلاحيت ها براي ترفيع هم باز بايد ايشان تأييد مي كرد تا كسي جا به جا شود يا ترفيع بيابد. لذا ايشان تقريباً شناختي از همه داشتند و اين كه گفتم مسائل را با شرح صدر و بردباري پي گيري مي كردند ، از ويژگي هاي شاخص شان بود.
راستي چگونه شهيد محلاتي به اين همه مشغله مي رسيدند ؟ يعني اين كه شما مي گوييد اين قدر در دل كارهاي مختلف مي رفتند و اين همه مسؤوليت ونقش بر عهده داشتند و تازه خودشان هم داوطلبانه مي رفتند.
خودشان كه تنها نبودند ، يك تيمي به همان صورتي كه عرض كردم ، ايشان راهمراهي مي كرد . مي دانيم تعداد روحانيوني كه تشكيلاتي باشند ـ مثل شهيد بهشتي ـ نسبتاً كمتر است .شرايط و فضاي حوزه هاي علميه و كارهاي مربوط به عرصه ي تبليغ هم ايجاب مي كند كه به نوع ديگري اين كار صورت بگيرد،ولي شهيد محلاتي از آن هايي بودند كه كاملاً تشكيلاتي و نظام مند عمل مي كردند و افراد زيادي را هم جذب كرده بودند كه اين ها كمك شان مي كردند و كار عظيمي را در سطح كشور با كمك همكاران شان سامان مي دادند و پيش مي رفتند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 56
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}