پايه گذار حضور روحانيت اصيل در سپاه (2)
پايه گذار حضور روحانيت اصيل در سپاه (2)
شهيد محلاتي و سپاه در گفتگو با سردار علي رضا افشار، معاون فرهنگي و اجتماعي وزارت كشور
به جزامورتبليغي ، شهيد محلاتي در خصوص تبليغات مربوط به بخش روابط عمومي چه فعاليت هايي مي كرد؟
يعني استراتژي مشخصي وجود نداشت كه صدا وسيما حضور فعالانه داشته باشد .
در تمام قرارگاه ها و لشكرها ، بحث فيلمبرداري و ثبت شرايط اين تلاش ها وجود داشت .متأسفانه در ارتش ، بنده هاي خدا نيروهاي آن جا ، يك محدوديت هايي داشتند ودرحقيقت حفاظت ارتش ـ به دليل مسائل امنيتي و پاسداري از اطلاعات ـ نمي گذاشت تصويري بردارند ، ولي سپاه ،از محورهايي كه نيروهايش وارد عمل مي شدند ،خيلي بيشتر داريم نسبت به عزيزان مان درارتش . روشن است كه آن ها هم زحمات زيادي كشيدند ، ولي چندان تصاويري از آن تلاش ها نداريم . يك نكته ديگر ، ارتباط سپاه با ارتش بود . بعضاً ايجاد رقابت هايي بين ارتش و سپاه يادم است كه متأسفانه برخي با نيت هاي سوء بدان دامن مي زدند و سعي مي كردند .بين اين ها اختلاف باشد.
در اين شرايط نقش شهيد محلاتي چه بود ؟
بعد از عزل بني صدر كه امام خودشان فرمانده كل قوا شدند ،مقام معظم رهبري هم قبل از آن يك مدتي به جبهه مي رفتند. مقام معظم رهبري نماينده امام در شوراي عالي دفاع بودند و به جبهه ها هم سري مي زدند ، ولي امام تقريباً از سال دوم ، سوم جنگ ايشان را منع كردند وگفتند شما حق نداريد برويد جنگ. به هيچ وجه اجازه حضور ايشان در جبهه ها را ندادند . حتي من يك بار يادم است كه از حاج احمد آقا شنيدم كه مقام معظم رهبري رفته بودند اراك ، براي بازديد يا اين كه ديداري در پيش بود. حاج احمد آقا مي گفت كه امام تا زماني كه ايشان برگشتند ،چندين بار با نگراني مرتباً وضع مقام معظم رهبري را سؤال مي كردند . اصلاً حضرت امام از همان اول براي حفظ مقام معظم رهبري نظر داشتند و اجازه نمي دادند ايشان در جبهه ها حضور پيدا كنند . حضرت آيت الله خامنه اي ،نماينده امام در شوراي عالي دفاع بودند ، بعد هم شوراي عالي پشتيباني جنگ كه تشكيل شد ، رياستش با ايشان بود . سران سه قوه هم بودند ، آقاي هاشمي هم در همه جلسات حضور پيدا مي كردند ، نخست وزير و رئيس قوه قضائيه هم در اين جلسات شركت مي كردند.
دو سال بعد از اين كه خود حضرت امام فرمانده كل قوا بودند ،آقاي هاشمي رفسنجاني به جانشيني فرماندهي كل قوا انتخاب شدند.آقاي هاشمي بعد از اين انتصاب ،ازاوايل شروع كارشان كه مي توان گفت تقريباً بعد از عمليات رمضان بود ، قرارگاه هاي مشترك سپاه و ارتش را دو تا قرارگاه تعيين كردند:يكي قرارگاه خاتم سپاه ، يكي هم قرارگاه خاتم ارتش .هردو نيز مزين به نام مبارك خاتم الانبيا(ص) بود. تا قبل از آن ،اين دو قرارگاه يكي بود ، نقشه ها و برنامه ها يك جا ريخته مي شد ، طرح ها هماهنگ مي شد و خلاصه ارتش و سپاه يك جا عمل مي كردند ؛تا عمليات رمضان.بعد ازاين تفكيك مقداري اختلاف ايجاد شد ،البته آقاي هاشمي مي خواستند كه بين ارتش و سپاه ايجاد رقابت مثبت كنند تا هر كدام ازاين ها طرح بياورند و هر طرحي كه تأييد مي شد ديگري حتماً ملزم بود از آن مي حمايت كند ،اما متأسفانه به نظرم اين ،به يكي ازعوامل اختلاف بين ارتش و سپاه بدل شد .چون هر كسي كه طرحش را مي آورد ،ممكن بود ديگري كمك نكند يا اگر خداي نكرده «عدم الفتحي» يا مشكلي در جبهه ها پيش مي آمد به گردن ديگري بيندازد.اين،وضعيت خوبي در جبهه ها نبود...
منظورشما از «عدم الفتح» چيست؟
قطعاً هيچ عملياتي را سپاه انجام نداده كه بدون كمك ارتش بوده باشد . حتي اگر به اين ها نيرو يا گردان يا تيپ نداده ،حداقلش پشتيباني توپخانه بوده يا پشتيباني هوايي ـ هلي كوپتر و هواپيما ـ بوده و ديگر تجهيزات ارتشي كه با مديريت خودشان مي آمدند در منطقه ي عملياتي سپاه ، يك مسؤوليت هايي را مي گرفتند و بالعكس ، سپاه هم به ارتش كمك هايي مي كرد در زماني كه ارتش حضور داشت ،ولي خيلي ها معتقدند كه عدم الفتح هايي كه بعد از عمليات رمضان داشتيم ،ناشي از دوگانگي قرارگاه هاو اين سبك مديريتي ؛ ولي زماني كه قرارگاه مشترك بود ـ در عمليات فتح المبين ـ يعني آقا محسن رضايي و شهيد صياد شيرازي ،دو تايي در يك قرارگاه بودند و در يك جا با هم برنامه ريزي مي كردند ، موفقيت ها بيشتر بود.
حالا مي خواهيم به آن اختلافات احتمالي بپردازيم كه ممكن بود دراثر تداخل مسؤوليت ها بين فرماندهي سپاه با نمايندگي امام پيش بيايد. مي خواهيم بدانيم كه شهيد محلاتي چگونه چنين مسائلي را حل مي كرد و دراين بستر ، بيشتر به سيره ي شهيد محلاتي بپردازيد.
بله ،اين نكته مهمي است . زمينه هايي مي توانست بين نمايندگي حضرت امام در سپاه و فرماندهي اختلاف ايجاد كند كه واقعاً بسترش آماده بود .اين زمينه هاي مختلف شامل دو تا مديريت مستقل بود در يك مجموعه ،كه اصلاً در هيچ كجاي دنيا سابقه نداشت .درآن جا يادم است فرماندهي سپاه اصرار مي كرد برويد ،بررسي كنيد كه در ارتش هاي دنيا چنين چيزي هست و ما دو تا فرماندهي داريم يا نه؛همه چيز در اختيار يك فرماندهي است . خيلي هم اصرار مي كرد كه اين مسأله اصلاح شود ، ولي امام مخالفت مي كردند. امام خيلي بر تقويت حوزه نمايندگي و حضور روحانيت در سپاه اصرار داشتند. با دور انديشي كه داشتند ، مي دانستند اين كار از عهده ي فرماندهي بر نمي آيد و بايستي اين فضاي معنوي ،مستقل از مشكلات اجرايي و مسائل جاري تقويت شود ، ولي شهيد محلاتي در مسائل اختلافي با يك شرح صدري سعي مي كردند اين مسائل به نقاط بن بستي كشيده نشود ، بالاخره يك نوع راهكارهاي بينابيني پيدا مي كردند و مشكل را حل مي كردند . مثلاً در زمان هايي ، دو روابط عمومي جداگانه ، يكي براي فرماندهي و ديگري هم براي نهاد نمايندگي وجود داشته كه اين مسأله تا همين اواخر هم ادامه داشت و بعد از آتش بس نيز بين نمايندگي و فرماندهي ، اين مسأله روابط عمومي ، به خصوص خيلي مشكل ساز شد ، چون روابط عمومي ازدياد مشكلاتش براي اين است كه انعكاس اخبار به دست فرماندهي و توضيحش بر عهده نمايندگي است . اگر اين ها با هم هماهنگ نباشند ، اصلاً خبري توليد نمي شود يا دير توليد مي شود ، ولي در حوزه اي مثل عقيدتي و سياسي ، بالاخره هم محتوا و هم ابزار ، همه چيزش در اختيار نمايندگي بود و مشكل زيادي احساس نمي شد .شهيد محلاتي ، با شرح صدري كه داشت ، اجازه مي داد كه روابط عمومي تعاملي قوي با فرماندهي داشته باشد ، و معمولاً براي حل هر مشكلي راه حل پيدا مي كرد؛يك راه حل وسط و تعادلي .هميشه به قول معروف با جوش دادن و تأليف قلوب و هماهنگ كردن ، سعي مي كرد يك راه حلي پيدا كند كه حد وسط باشد ، فقط براي يك طرف نباشد ، و در اين زمينه واقعاً ايشان استاد بود.
البته درزمان آقاي محمدي عراقي كه بعد از شهادت شهيد محلاتي نماينده ولي فقيه در سپاه شدند ـ و قبلش قائم مقام شهيد محلاتي آقاي محمدي عراقي بودند ـ نيز اين مسائل و مشكلات كما بيش وجود داشت ،اما ديگر جنگي وجود نداشت كه به آن صورت، تأثير اين ناهماهنگي ها احساس شود ،ولي به هر حال اختلافات وجود داشت . درحالي كه مثلاً در زمان آقاي نوري ، در يك مقطع كوتاهي كه به سپاه آمد ،اين اختلافات به اوج خودش رسيد ، يعني نمايندگي امام در سپاه و جهاد همزمان شد كه مشكلات بسيار حاد بود.
سردار ،بحثي كه شما يكي از بهترين و موجه ترين افرادي هستيد كه مي توانيد در آن زمينه صحبت بفرماييد ،مربوط به شب هاي عمليات است . شهيد محلاتي در شب هاي عمليات چه عوالمي داشت؛ هم خودش به شخصه و هم با تيم فرماندهي يا بچه ها؟
شهيد محلاتي در دوره اول نماينده مجلس بود . بعد هم به سبب مشغله زيادي كه به واسطه درگير بودن كشور با جنگ داشت ، به اذن حضرت امام به نمايندگي معظم له در سپاه بسنده كرد تا روزي كه به شهادت رسيد . به هرحال در چهارسالي كه نماينده مجلس بود ، ما زمان زيادي را در جنگ بوديم ـ از شهريور 1359 ـ به اضافه بعدش كه ايشان ،به خاطر ارتباطات قبل از انقلابش در زمان مبارزه و نيز زمان نمايندگي اش در مجلس ، در هسته مركزي نظام با خيلي ها رابطه دوستانه خوبي داشت . دوست داريم بدانيم شهيد محلاتي از ارتباط خوبي كه با مجلس و نمايندگان و ديگران داشت ،درراه پيشبرد جنگ و وظايفي كه در سپاه پاسداران بر عهده اش بود ، چه استفاده هاي مطلوبي مي برد؟
نكته اي را كه در ابتداي مصاحبه فرموديد و گذاشتيم در آخر به آن بپردازيم تا از آن طريق شهيد محلاتي را بيشتر بشناسيم . گفتيد كه طيف هاي مختلفي يعني فكر مي كنم حدوداً تا سال 1362 كه حزب توده رسماً منحل شد و سمپات ها و اعضايش آمدند و خودشان را معرفي كردند بسياري شان هم در حين معرفي بخشيده شدند و نيازي نبود كه دادگاهي شوند. فكر كنم تا سال 1362 ، حدود چهار ، پنج سالي طول كشيد تا نيروهايي كه به هيچ طريق نمي شد زير مجموعه نظام قرار بگيرند، از نظام تسويه شوند، مثل گروه هاي الحادي ، التقاطي و منافقين و غيره .از سال 1362 به بعد ، مسائل جناحي بين افراد درون نظام كم كم پررنگ شد و مثلاً اوجش موقعي بود كه با نظر مثبت حضرت امام ، جناح روحانيون مبارز در سال 1366 شكل گرفت . شما فرموديد كه تا قبل از سال 1362 اين مرزبندي ها وجود داشته ،منتهي رو نمي شده ، آشكار نبوده ، و دوستان به خاطر جنگ ، رويش سرپوش مي گذاشته اند . به اين نكته تاريخي مهم بپردازيد تا برخي مسائل روشن تر شود و سپس به نقش شهيد محلاتي در اين زمينه ها بپردازيد .
خب ، همه اين مسائل، شاخه هايش در سپاه هم بوده ، حالا در زمان آقاي بازرگان ، سپاه اين حالت را نداشت كه طرفدار بازرگان باشد ، جنگ هنوز شروع نشده بود و به آن صورت سپاه هم توسعه نيافته بود ، ولي در زمان بني صدر ،بعضي از پاسدارها مثل ابوشريف كه طرفدار بني صدر بودند ، طيفي در سپاه به همراه خودشان در يك حد محدود و كم داشتند، ولي خب بعد از آن كه جريان لانه جاسوسي پيش مي آيد ، از نظر مقطع زماني آبان 1358 و نه موضوع لانه جاسوسي ، طيف شهيد بهشتي در مقابلش يك طيف ديگر بود و آن موقع ها يادم است كه خيلي مسائل سياسي حاد هم بود كه كشيده مي شد به لشكرها و برخي مي رفتند به لشكرها تا پول و امكانات بدهند و اين يگان ها را به سمت خودشان معطوف كنند. شهيد محلاتي آن جا مانع مي شد تا اين دسته بندي هاي سياسي در سپاه خيلي حاد نشود. به هر حال گرايش هايي وجود داشت ، نمي شد نفي اش كرد و ناديده اش گرفت ،ولي به آن ها اجازه بروز و ظهور نمي داد.جايي هم كه درگيري و اختلاف پيدا مي شد ،سريع خودش را مي رساند و آن را حل و فصل مي كرد.به هر حال تنش هاي سياسي در كشور ما همواره وجود داشته ،اين قدرت طلبي ها و گروه گرايي ها ،اين كه بعضي ها منافع گروهي و شخصي را مقدم مي دانستند بر مسائل ملي .خب ببينيد ،درآن شرايط جنگ بود ، بچه هاي مردم مي رفتند و شهيد مي شدند ، آن وقت يك عده اي دنبال قبضه كردن لشكرها بودند. يادم است از قم و اصفهان طرفداران اين ها مراجعه مي كردند و سعي مي كردند كه نيروها را از خود كنند. حمايت مالي مي كردند .كارهاي مختلفي انجام مي دادند كه شهيد محلاتي با نصيحت هايش مانع مي شدند ؛ خيلي مؤثر بودند و در وحدت نيروها.
از شهادت شهيد محلاتي بگوييدكه شما به واسطه حضوري كه در ستاد مركزي سپاه داشتيد ، در بطن قضيه قرارداشتيد.
ايشان همواره آرزوي شهادت مي كرد ، ولي به طورمشخص ، روز قبل از سفرش به اهواز ، فكر مي كنم مراسمي در شهرك شهيد كلاهدوز كه ما آن ـ جا ساكن بوديم ، در مسجد شهيد كلاهدوز يك صحبتي دارد و در آن ،ضمن تجليل از شهدا ، به صراحت مي گويد كه اميدوارم اين ريش من به خون سرم رنگين شود. اين را ايشان آن جا فرمودند و مسأله شهادت هم بعد از آن پيش آمد. و جزو معدود جنازه هايي بودند كه از هواپيما تقريباً سالم به دست آمد و محاسنش به خون پاكش خضاب شده بود.
ما براي تهيه ي اين ويژه نامه با موضوع شهيد محلاتي ، چندين مصاحبه با خانواده ، دوستان و معاشرين ايشان انجام داده ايم ، ولي در مصاحبه اي كه امروز خدمت شما بوديم ، به زيبايي مسائلي را مطرح كرديد كه به هرحال هر كس كه اين مصاحبه را بخواند ، كاملاً به دشمن حق مي دهد كه با چه انگيزه اي آن بزرگوار را ـ آن چنان ناجوانمردانه ـ به شهادت رسانده اند ، يعني به خوبي مي دانستند كه شهيد محلاتي كيست و نقشش در سپاه ودفاع مقدس چيست. به نظرم اگر آن روز هم موفق نمي شدند كه هواپيماي ايشان را بزنند يا به نوعي هواپيما فرار مي كرد و از مهلكه مي گريخت ، قطعاً باز هم دشمن درصدد ترور ايشان بود و برنامه ريزي داشت براي شهيد محلاتي ، به خاطر نقش بسيار مهمي كه در تهييج رزمندگان ، هماهنگي هاي بين سپاه و نيروهاي خود سپاه و مجموعه سپاه با ارتش داشتند. در اين زمينه هم بفرماييد.
در خصوص خلأ وجود شهيد محلاتي در اين سال ها بگوييد.
بنا به همان تعبيري كه مي گويند شهيد هميشه زنده است ،يعني شهيد دو مرحله حيات دارد، يكي حيات دنيوي و يك بار هم حيات معنوي اش جداي از زندگي معنوي كه درحيات دنيوي خودش داشته تجديد مي شود و يك حيات معنوي اجتماعي پيدا مي كند؛ با شهادتش و افزوده شدن نام زيباي هر شهيد به سياهه ديگر شهدا.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}