تقليد چرا و چگونه


 

نويسنده: روح الله حبيبيان




 
دراين مقاله به ضرورت و اهميت مسأله تقليد در احکام شرعي پرداخته و به برخي سؤالات در اين باره پاسخ مي دهيم.

مگه ما بي سواديم؟!
 

امروزه تقريباً زياد شنيده مي شود که برخي افراد که خودشان را کمي تا قسمتي درس خوانده و تحصيل کرده مي دانند، با تمسخر و طعنه مي گويند: «تقليد کاري عوامانه است و در دنياي امروز که علم و دانش پيشرفت کرده، ديگر نيازي به تقليد کردن از ديگران نيست. مگر ما بي سواديم که از ديگري تقليد کنيم؟ امروزه همه افراد مي توانند با مراجعه به قرآن احکام ديني خودشان را به دست بياورند و نيازي به تقليد کردن نيست».
در جواب اين دوستان بايد گفت بسيار خوب ما هم نگفتيم که حتماً تقليد کنيد، همه مراجع خوش حال مي شوند که من و شما درس بخوانيم و تخصص شناخت احکام شرعي را به دست بياوريم تا مسئوليت وظايف شرعي ما بر دوش آن ها نباشد، اما آيا شما اين حرف را درباره ساير تخصص ها و مشاغل هم مطرح مي کنيد؟ مثلاً وقتي گرفتار بيماري سختي هم شديد ، مي گوييد چه نيازي به مراجعه به دکتر متخصص دارم و دستور گرفتن از دکتر کار بي سوادهاست و خودم با مطالعه راه درمان بيماري ام را پيدا مي کنم؟ يا مثلاً وقتي ماشينتان خراب مي شود مي گوييد چه نيازي به مراجعه به مکانيک دارم، خودم مطالعه مي کنم و از مشکل ماشينم سر در مي آورم؟
روشن است که اين حرف صحيح نيست و تقليد از يک متخصص کاري عقلاني و منطقي است. انسان در طول زندگي توان به دست آوردن تخصص در همه رشته ها را ندارد و ناچار است در بسياري از علوم به کارشناسان و متخصصان همان رشته مراجعه و از نظرشان پيروي کند.
واقعاً چه طور برخورد توپ به دست يک بازيکن يا صحنه مشکوک به آفسايد را هيچ کس نمي تواند تشخيص دهد و تشخيص آن تنها برعهده کارشناسان داوري است، اما درک صحيح متون دقيق و عميق ديني و به دست آوردن احکام پيچيده شرعي، براي هر کس حتي افرادي که متن قرآن را به سختي مي خوانند امکان پذيراست؟

مرجع تقليد بايد چه شرايطي داشته باشد و چه طور مي توان آن ها را شناخت؟
 

مهم ترين شرط مرجعيت، مجتهد بودن يعني برخورداري از توان درک احکام خدا از آيات قرآن و روايات معصومان است. درکنار اين شرط، مجتهد بايد مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامي و حلال زاده و زنده و عادل باشد و از مجتهدان ديگر داناتر باشد، يعني در فهم احکام خدا از تمامي مجتهدان زمان خود استادترباشد که به چنين فردي مجتهد اعلم گفته مي شود.
1. آن که خود انسان يقين کند، مثل اين که فرد کارشناس علوم اسلامي و حوزوي است و مي تواند تشخيص بدهد چه کسي مجتهد است يا کدام مجتهد از ديگران داناتراست.
2. دو نفر عالم عادل که مي توانند مجتهد يا اعلم را تشخيص دهند، شهادت براجتهاد يا اعلميت فردي بدهند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل ديگر با گفته آنان مخالفت نکنند.
3. عده اي ازاهل علم که مي توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند. البته اگر تشخيص اعلم مشکل باشد و نتوان مجتهد اعلم را تعيين کرد، بايد ازکسي که احتمال اعلم بودن او جدي تر است، تقليد کرد، و الا از هر يک از افراد مجتهدي که هم سطح و مساوي محسوب مي شوند مي توان تقليد کرد.

اگر احکام دين يکي است، پس چرا مراجع تقليد اختلاف نظردارند؟
 

اولاً اختلاف مراجع دراحکام ديني در امور جزيي است و کمتر فقيهي وجود دارد که در يکي از احکام اساسي و کلي مانند اصل وجوب نماز و اجزا و شرايط آن با مراجع ديگر اختلاف نظر داشته باشد.
ثانياً مسأله اختلاف در يک موضوع علمي امري طبيعي است و معمولاً در تمام علومي که نياز به اجتهاد و استدلال دارد، صاحب نظران با هم اختلاف نظر پيدا مي کنند، بر همين اساس فقها و مجتهدها نيز در به دست آوردن احکام اختلاف نظر دارند و فتواهاي متفاوتي صادر مي کنند.
اين مسأله در علوم تخصصي ديگر نيز وجود دارد؛ مثلاً يک جراح نظر مي دهد غده اي را بايد با عمل جراحي از بين برد، ولي جراح ديگر به اين نظريه اعتقادي ندارد و معتقد است با دارو قابل معالجه است. البته در خصوص مسأله اجتهاد و به دست آوردن احکام ديني عوامل متعدد ديگري هم در به وجود آمدن اختلافات مؤثر است، مانند اختلاف روايات و وجود روايات نادرست و جعلي که مرجع تقليد بايد با کارشناسي، روايات صحيح را از بين آن ها برگزيند که در اين خصوص گاهي نظرات کارشناسي مراجع متفاوت است يا شرايط و ويژگي هاي زمان کنوني و آثاراحکام شرعي باعث مي شود مراجع ديدگاه هاي مختلفي در مورد احکام شرعي داشته باشند.

با توجه به وجود اختلاف نظر در فتواهاي مراجع تقليد، اگرفتواي مرجع تقليد اشتباه باشد، گناه اعمال اشتباهي که انجام مي دهيم به گردن کيست؟
 

هرمجتهدي که صاحب نظريه و فتواست، با استناد به قرآن و احاديث و عقل فتوا مي دهد و در رساله عمليه خود آن را مي نويسد. او تمام کوشش خود را در به دست آوردن حکم خدا انجام داده است، يعني به تکليف خود عمل کرده است، مانند پزشکي که با آزمايش ها و معاينه ها، دارويي را براي بيمار تجويز کرده است. حال اگر اين تشخيص بر خلاف واقع درآمد و نتيجه نداد، پزشک تقصيري ندارد. اگر هم گناهي باشد، به گردن خود بيمار است که به بهترين پزشک مراجعه نکرده است، اما اگر بيمار هم بهترين پزشک را انتخاب کرد؛ ولي با وجود تلاشش نتوانست درست تشخيص بدهد، هيچ کدام مقصر نيستند.
کار مجتهد نيز همين طور است، يعني اگر معلوم شد فتواي او درست نبوده، نه مجتهد گناه کاراست و نه مقلدان او. به علاوه از آن جا که مجتهد و مقلد براساس وظيفه خود عمل کرده اند، عملشان نزد خدا مورد قبول است و ثواب دارد.

تکليف کسي که تاکنون مرجع تقليد نداشته چيست؟ آيا همه اعمالش باطل است؟
 

شخصي که مدتي اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، در اولين فرصت بايد براي خود مرجع تقليد انتخاب کند و در اين کار مهم لحظه اي غفلت نکند، چون بي دقتي در اين مسأله مي تواند عواقب بدي به دنبال داشته باشد، اما در مورد اعمال گذشته اش، در صورتي اعمال او صحيح است که بفهمد به وظيفه واقعي خود عمل کرده است، يعني عمل او با فتواي مجتهدي که وظيفه اش تقليد از او بوده يا با فتواي مجتهدي که فعلاً بايد از او تقليد کند، مطابق باشد.
در نتيجه براي اين افراد در بسياري از اعمال مشکلي به وجود نمي آيد، زيرا در اکثر نظر همه مراجع يکسان و مشابه است و اگر اين فرد عملش را عين ساير مردم انجام داده باشد، صحيح خواهد بود، اما در برخي جزييات که موارد اختلافي است، بايد به نظر مرجع فعلي اش رجوع کند و اگر متوجه شد برخي اعمال را اشتباه انجام داده، بايد با دفتر مرجع خود تماس بگيرد تا ببيند چه بايد بکند و تکليف اعمال گذشته اش چيست.

آيا مي توانيم مرجع پدر و مادرمان را به عنوان مرجع خودمان انتخاب کنيم؟
 

همان طور که قبلاً گفتيم، مرجع تقليد انسان بايد اعلم باشد، يعني در شرايط تقليد از ديگر مراجع بالاتر باشد. تشخيص اين امر راه هاي خود را دارد که پيش از اين گفتيم، ولي مهم ترين راه، کمک گرفتن از کارشناسان است.
اين که پدر و مادر ما يا هر فرد ديگري مقلد چه کسي هستند، ربطي به تشخيص مجتهد اعلم ندارد، مگر آن که خود آن ها کارشناس باشند يا براي انتخاب مرجعشان تحقيق کافي را انجام داده باشند که دراين صورت نظر آن ها مي تواند براي ما هم اطمينان بخش باشد.
البته اگر درتحقيق و بررسي به اين نتيجه رسيديم که در شرايط فعلي مرجع اعلم وجود ندارد و هم افراد موجود با هم مساوي و هم سطح هستند، مي توان از هر يک از مراجع تقليد کرد و چه بهتر که انسان مرجع تقليد والدين خود را انتخاب کند تا در رعايت مسايل شرعي اعضاي خانواده همه يک تکليف داشته باشند.

آيا مسائلي مانند آسان گيري يک مرجع يا نظر خاص فردي درباره برخي احکام مي تواند انگيزه تقليد از او باشد؟
 

اين مسأله از موارد بسيار مهم و دقيق است و ديده مي شود برخي افراد مي گويند من از آقاي فلاني تقليد نکردم، چون خيلي دراحکام سخت گير است يا چون آيت الله اي در برخي مسائل فتواي آسان تري دارد، مقلد او شدم.
دراين زمينه بايد دقت داشت که اين موارد نمي تواند معيار و ملاک تقليد باشد و انسان بايد از مرجع اعلم و داراي بالاترين ملاک ها و شرايط تقليد کند يا از کسي که احتمال مي دهد او اعلم باشد، هر چند اين فردداراي فتاوايي باشد که عمل به آن ها دشواراست و انسان را به مشقت بيندازد.
چنان که چند بار گفتيم، در صورتي که فردي را اعلم ندانستيم و احتمال اعلم بودن يکي را هم نداديم،کار آسان مي شود و مي توان از هر يک از مراجع تقليد کرد و در اين صورت مي توانيد به هر انگيزه اي از مرجعي که دلتان مي خواهد تقليد کنيد، چه به خاطر فتواهاي آسانش و چه همشهري بودن يا ساير انگيزه هاي شخصي.
تنها نکته مهم دراين زمينه اين است که وقتي از راه صحيح، مقلد يک مرجع شديد و او را به عنوان مرجع تقليد خود انتخاب کرديد، ديگر به اين آساني نمي توانيد از او دست برداريد و به مرجع ديگري رجوع کنيد و خيلي راحت بگوييد چون همه اين ها مساوي هستند، پس ازاين به بعد مرجع را فلاني قرار مي دهم، بلکه تغيير مرجع شرايط و ضوابطي دارد که بدون رعايت آن ها اين کار امکان پذير نيست.
منبع:نشريه انتظار نوجوان، شماره61