منجمي که چون زن بود ديده نشد


 

نويسنده: شادي حامدي آزاد




 

مريا مارگارت وينکِمَن کِرش (1720-1670)
 

اين اخترشناس با استعداد آلماني پدر روحاني داشت که او را در خانه آموزش داد و منجم آماتورِ خود آموخته اي به نام کريستوف آرنولد، که به «روستاييِ منجم» معروف بود، الهام بخش او براي گرايش به سوي نجوم شد. ماريا آن قدر در نجوم پيشرفت کرد که دستيار آرنولد شد. به ترتيب و پس از مرگ پدرش به خانواده ي آرنولد ملحق شد تا به رصدها و تحقيقات نجومي بيشتري بپردازد. آنجا بود که با يکي از مشهورترين اخترشناسان عصر خود، يعني گوتفريد کِرش، آشنا شد. گوتفريد همکلاسي و همکار يوهانس هِوِليوس، اختر شناس مشهور، بود که با دستيابي همسرش يکي از نخستين نقشه هاي پُر جزئيات از سطح ماه را تهيه کرده بود. همين امر باعث شد گوتفريد هم به اين نتيجه برسد که زنان دستياران دقيق و قابل اعتمادي در کار نجوم اند و سه خواهرش را آموزش داد تا در کارها کمکش کنند. آشنايي او با ماريا هم منجر به ازدواج آن دو (در سال 1692 ميلادي) و همکاري شان با هم شد، هر چند که گوتِفريد 30 سال از ماريا بزرگ تر بود.
ماريا و گوتفريد با همکاري يکديگر به توليد تقويم هاي نجومي بسيار دقيق مي پرداختند. اين تقويم ها شامل اهله ي ماه، ساعت طلوع و غروب خورشيد، گرفت ها، و مکان خورشيد و سيارات بودند. آن دو در قالب يک گروه کار مي کردند و واقعاً کار را تقسيم کرده بودند. به اين صورت که مثلاً يکي شمال آسمان و ديگري هم زمان جنوب را رصد مي کرد. يا در شب هاي متوالي به صورت شيفتي يکي رصد مي کرد و ديگري استراحت، با وجودي که هر دو تقريباً هم سطح بودند ماريا، به سبب جايگاه اجتماعي زنان در آن دوره، مجبور بود خود را نه همکارِ گوتفريد بلکه دستيارش معرفي کند. و اين مسئله تا آنجا پيش رفت که حتي دنباله داري که ماريا در 21 آوريل سال 1702 کشف کرد به نام همسرش اعلام و ثبت شد. باز هم به اين کشف مي پردازم اما فعلا به اين نکته اشاره کنم که تقويم هاي آنها بسيار مورد توجه آکادمي سلطنتي علوم برلين قرار گرفت و گوتفريد به سِمت اختر شناس سلطنتي منصوب شد و به اين ترتيب آن ها خانوادگي به برلين مهاجرت کردند و رصد خانه اي هم براي شان ساخته شد. کار انتشار تقويم هاي کرش از سال 1685 تا 1728 ادامه داشت؛ ابتدا پيش از ازدواج آن دو، در بخش اعظم کار با همکاري ماريا تا سال 1710 که گوتفريد در گذشت و ماريا به تنهايي تا زمان مرگ خودش در سال 1720 کار را ادامه داد. پس از ماريا هم پسرشان، کريستفريد، با همکاري خواهرانش کار را ادامه داد.
برگرديم به موضوع کشف دنباله دار؛ با اين کشف ماريا وينکلمن کرش نخستين زن در تاريخ نجوم شد که دنباله داري را کشف کرده. گوتفريد در سال 1710 در شرح اين رويداد چنين نوشت:
«... نزديک سپيده ي صبح بود و آسمان شفاف و پُر ستاره، چند شب پيش تر ستاره ي متغيري را رصد کرده بودم و همسرم هم مي خواست که آن را به تنهايي پيدا و رصد کند. در همين حال دنباله داري پيدا کرد. مرا از خواب بيدار کرد تا رصدش را تأييد کنم. واقعاً دنباله دار بود و نمي دانم چرا من شب هاي پيش آن را نديده بودم! ...»
اما اين تمام داستان کشف دنباله دار نبود چون بعد از کشف دنباله دار، اين گوتفريد بود که ادعا کرد کاشف دنباله دار است! شايد به اين سبب اين کار را کرد که همکارانش او را تمسخر نکنند، يا خود دلسرد و نااميد نشود، يا شايد هم مي خواست افتخار اين کشف از آن خودش باشد، با اين که پيش تر هم چند دنباله دار کشف کرده بود. به هر حال تازه هشت سال بعد بود که در اين يادداشت به کاشف بودن ماريا اعتراف کرد، هر چند که ماريا هرگز به اين افتخار دست نيافت که دنباله دار رسماً به نامش ثبت شود.
ماريا چند مطلب هم به نام خود منتشر کرد ؛ از جمله رصدهايش از شفق هاي قطبي و نيز مقاله اي در سال 1707 درباره ي مقارنه ي خورشيد و زحل و زهره که در سال 1712 رخ مي داد. هم چنين در سال 1712مقاله اي درباره ي مقارنه ي زحل و مشتري نوشت که دو سال بعد رخ مي داد.
پس از مرگ گوتفريد، ماريا از آکادمي علوم برلين درخواست که جايگاه شوهرش را به او بدهند. در آن زمان در برخي مشاغل عادي بود که زنان بيوه جانشين همسران مي شدند. استدلال او هم ساده و منطقي بود: در دوران بيماري گوتفريد، ماريا بود که تمام کارهاي او را نجام مي داد و البته پس از مرگش هم به تنهايي تقويم ها را استخراج و منتشر مي کرد. با اين که رييس آکادمي پشتيبان اين پيشنهاد ماريا بود، ساير اعضا به شدت مخالفت کردند و اين جايگاه هرگز به ماريا واگذار نشد. حتي رييس آکادمي از او خواست در برابر شوراي آکادمي کارش را ارايه کند و او هم رصدهايش از لکه هاي خورشيدي را به همراه سخنراني خوبي عرضه کرد که بسيار هم آن ها را تحت تأثير قرار داد. اما باز هم به عضويتش درآکادمي رضايت ندادند و ماجرا را با اهداي مدالي به ماريا خاتمه دادند. او يک سال تمام براي اين خواسته اش جنگيد و حتي شکايتي نزد پادشاه برد اما نتيجه اي نگرفت. هرچند هرگز به طور رسمي اعلام نشد، تنها علت نپذيرفتن ماريا جنسيتش بود. شايد بد نباشد اشاره کنم که آکادمي اين جايگاه به به يوهان هاينريش هوفمَن داد که بسيار کم تجربه تر از ماريا بود و خيلي زود هم نشان داد که لياقت اين جايگاه را نداشته است.
ماريا از سال 1712 تا پايان عمر، در درصدخانه ي شخصي يکي از دوستان خانوادگي اش و چند رصدخانه ي ديگر به رصد و نيز آموزش فرزندانش پرداخت و به اين ترتيب خانواده اي منجم از خود به جا گذاشت. اين خانواده در سال 1716 پيشنهاد کار براي تزار روسيه، پتر کبير، را دريافت کردند اما ترجيح دادند در برلين بمانند. در همان سال کريستفريد، پسر ماريا، به رياست آکادمي سلطنتي علوم برلين رسيد و ماريا و دخترانش، کريستين و مارگارتا، دستياران او شدند. اما اعضاي آکادمي، که همچنان از حضور ماريا دلخور بودند، از او خواستند که هنگام بازديد غريبه ها از آکادمي نقش خود را کم اهميت تر از واقعيت جلوه دهد! او نپذيرفت و مجبور به بازنشستگي شد. حتي او را وادار کردند خانه اش را، که در زمين هاي رصدخانه قرار داشت، ترک کند. پس از مرگ ماريا در 29 دسامبر 1720، دو دخترش کارهاي او را ادامه دادند و همچنان دستيار برادرشان باقي ماندند. ماريا وينکلمن کرش با وجود همه ي سختي هاي زندگي در آن عصر،کارهاي با ارزشي انجام داد و فردي تأثير گذار بر اطرافيانش و نيز بر مسير رشد علم نجوم بود.
منبع: ماهنامه نجوم شماره 204