اثر توبه واقعي
اثر توبه واقعي
توبه واقعي، سيئات را به حسنات تبديل ميکند.
وصف اهل دوزخ در قرآن
«وَ لقَد ذرانا لجهنم کثيراً من الجنَّ و الانس لهم قلوبٌ لا يفقهون بها و لهم اعينٌ لا يبصرون بها و لهم آذانٌ لا يسمعون بها اولئِک کالانعام بل هم اصل اولئِکَ همُ الغافِلون». (1)
به يقين، گروه بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريديم؛ آنها دل ها [عقل ها]يي دارند که با آن (انديشه نمي کنند و) نمي فهمند؛ و چشماني که با آن نمي بينند؛ و گوش هايي که با آن نمي شوند؛ آن ها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر! اينان همان غافلانند (چرا که با داشتن همه گونه امکانات هدايت، باز هم گمراهند).
چنين افرادي در قيامت نيز با خداوند به لجاجت مي پردازند و قصد فريب او را دارند! ولي خداوند سبحان آنان را رسوا مي کند:
«يوم يبعثهم الله جميعاً فيحلفُونَ له کما يحلفون لکم و يحسبون انهم علي شيءٍ الا انَّهم هم الکاذبون.» (2)
روزي که خداوند همه آنها را برمي انگيزد، همان گونه که براي شما سوگند ياد مي کردند، براي او سوگند ياد مي کنند و گمان مي کنند چيزي هستند، آگاه باشد که آنها همان دروغگويانند.
حتّي نقل شده است که در قيامت گاهي پيامبر اکرم (ص) وارد جهنم مي شوند تا اگر کسي از اهل جهنم قابليت رفتن به بهشت را پيدا کرده است، او را مورد شفاعت خويش قرار دهند و از جهنم خارج سازند. ولي بعضي از جهنّميان لجوج، هنگامي که نسيم رحمت پيامبر گرامي (ص) را درک مي کنند، به سلول خود مي روند و آنجا مخفي مي شوند تا آن نبّي مکرم را نبينند.
وقتي عناد و لجاجت بر کسي حکمفرما شود، چنين مي شود که وساطت و شفاعت پيامبران الهي را نيز براي نجات خود نمي پذيرد.
روزي حضرت عيسي (ع) تصميم گرفت بين خداوند متعال و شيطان رجيم، آشتي برقرار کند. به خدا گفت: خدايا! شيطان مرتکب خطاي بزرگي شد که به آدم سجده نکرد ولي او سابقه ي طولاني در عبادت تو دارد. از اين رو تقاضا دارم او را ببخشي و از گناه او در گذري! پروردگار عالم به حضرت عيسي خطاب فرمود که اگر به اشتباه خود اقرار و توبه کند و بخشش بطلبد، او را مي بخشم. حضرت عيسي (ع) بسيار خوشحال شد و با دل پاکي که داشت به نزد ابليس آمد و با خرسندي، به او بشارت رحمت و مغفرت الهي را داد و گفت: اگر توبه کني، خداوند سبحان تو را مي بخشد و از آنچه گذشته است مي گذرد. شيطان به جاي استفاده از اين فرصت رحماني، عصباني و خشمگين شد و با اعتراض از وساطت حضرت عيسي (ع) گفت: تو چه کاره بودي که اين واسطه گريرا انجام دادي و قصد آشتي دادن بين من و خدا را داشتي؟ خدا بايد از من عذرخواهي کند که مرا از درگاه خود رانده است و تا وقتي عذرخواهي نکند، من تن به اين آشتي نمي دهم! «اعوذبالله من النفس اذا طغي» (پناه بر خدا از نفس، هنگامي که طغيان مي کند و سرکش مي شود).
اين همه گستاخي و سرکشي به خاطر اين است که خودخواهي و تکبر در قلب شيطان ريشه دوانيده و ديگر جايي براي ورود فضايل اخلاقي باقي نگذاشته است.
انسان نيز اگر نفس خود را مهار نکند و به او اجازه ي سرکشي دهد، طغيان مي کند و او را به بدبختي و بيچارگي مي کشاند. و اگر کسي در دنيا نتواند رذايل اخلاقي را ريشه کن يا لااقل سرکوب کند، در آخرت نيز مبتلاي به همان رذايل و صفات ناپسند اخلاقي است:
«وَ مَن کانَ في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي و اضلٌ سبيلا». (3)
اما کسي که در اين جهان (از ديدن چهره حق) نابينا بوده است، در آخرت نيز نابينا و گمراهتر است.
به عبارت رساتر اگر کسي در دنيا لجوج باشد و زير بار حرف حق نرود، در آخرت نيز با آنکه مغفرت الهي را مي بيند و دلسوزي و مهرباني پيامبر رحمت را براي نجات خود از جهنم درک مي کند، باز هم لجاجت مي کند و عناد مي ورزد و عمداً خود را از عفو و مغفرت پرودرگار متعال محروم مي سازد.
بايد دانست که بر اساس قاعده ي لطف، هر کس با توبه ي واقعي در معرض نسيم رحمت الهي واقع شود، از اين رحمت بهره ي کافي خواهد برد. حتي اگر در جهنم باشد و گرچه کافر باشد. ولي کافر نمي تواند خود را در معرض اين نسيم قرار دهد تا از آن بهره ببرد.
اينکه گفته مي شود جهنم از الطاف خفيه ي خداوند متعال است، براي اين است که در جهنّم کدورت هاي وجود انسان رفع مي شود و هويت حيواني و شيطاني پديد آمده بر اثر اعمال ناپسند، به هويت انساني تبديل مي شود. وقتي هويت شيطاني رفع و فطرت انساني هويدا شد و بروز و ظهور پيدا کرد، خواه ناخواه آتش جهنم نابود مي شود. زيرا آتش جهنم و عذاب هاي گوناگون آن، اعمال خود اهل جهنم است: «ذلک بما قدَّمت ايديکم». (4)
و در نهايت انسان جهنّمي، بخصوص شيعياني که به جهنم وارد شده اند، مورد عفو و شفاعت واقع خواهند شد. آياتي از قرآن کريم نيز که درباره جهنميان مي فرمايد: «هم فيها خالدون»(5)، حکايت از ماندن طولاني مدت در جهنم دارد و اين آيات به قرينه ي بعضي از آيات، به شيعيان تارک الصلوه يا ظالم و امثال آن اشاره دارد، وگرنه ماندن جاودان در جهنّم، بخصوص براي شيعه، معنا ندارد و بالاخره همه ي شيعيان به بهشت وارد مي شوند، حتي اگر به واسطه ي اعمال خود مدت زيادي را در جهنم سپري کرده باشند که عرفاً در مورد آنان گفته مي شود مخلّد در جهنم هستند.
نکوهش يأس از رحمت الهي
«قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعاً انَّهُ هو الغفور الرحيم». (6)
بگو! اي بندگان من که بر خويشتن زياده روي کرده ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. بي ترديد خداوند همه ي گناهان را مي آمرزد، که او خود آمرزنده ي مهربان است.
اگر به راستي دل کسي شکست و يک تلاطم دروني پيدا کرد و سر به زير و از خدا خجالت زده شد، خداوند متعال حتماً توبه ي او را مي پذيرد. يأس و نااميدي از رحمت خداوند، گناهي برابر با کفر دارد. مسلمان، آن هم شيعه، معنا ندارد از رحمت خداوند مأيوس باشد.
«و لا تيأسوا من روحِ الله انه لا يياسُ من روح الله الا القوم الکافرون»
و از فرج و رحمت خدا نوميد نشويد، که جز کافران از رحمت خدا نوميد نمي شوند.
طبق اين آيه ي شريفه، اگر گناهکاري از رحمت و عفو الهي مأيوس شود، گناه نااميدي او در حدّ کفر به خداست.
بنابراين يأس از رحمت و مغفرت پرودرگار متعال معنا ندارد و هر چه گناهان بزرگ و فراوان باشد، مغفرت خداوند سبحان از آن گناهان بيشتر است و به يقين گناهان بنده ي خويش را مي آمرزد.
«والذين اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لم يُصروا علي ما فعلوا و هم يعلمون». (8)
و آنان که چون کار زشتي انجام دهند و يا بر خود ستم کنند، خدا را به ياد آرند و براي گناهان خود آمرزش خواهند و کيست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟ و بر آنچه کرده اند در حالي که مي دانند، اصرار نمي ورزند.
اگر کسي توبه کند و بر گناهان قبلي اصرار نورزد، خداوند متعال او را مي آمرزد، هرچند گناهان او بسيار بزرگ باشد. افزون بر اين، وعده ي ديگري که خداوند تبارک و تعالي در آيه ي بعد به توبه کننده داده است، حاکي از شدت مهرباني ذات باري تعالي نسبت به بنده اي است که به سوي او باز گردد و در مقابل او سرافکنده و شرمسار باشد و حالت قصور و تقصير داشته باشد:
«اولئک جزاؤهم مغفرهً من ربهم و جناتٌ تجري من تحتها الانهار خالدين فيها و نعم اجر العاملين». (9)
پاداش آنان آمرزشي از جانب پروردگارشان و بهشت هايي است که از زير آنها نهرها جاري است تا در آن جاودانه باشند، و چه خوب پاداشي براي اين عمل کنندگان است.
دو آيه اي که بيان شد و نظاير فراوان آن در قرآن کريم، از سويي براي انسان بسيار اميدوار کننده است و از سوي ديگر، شيطان و اعوان و انصار او را مأيوس و نااميد مي سازد؛ زيرا هر چه شياطين براي گمراهي بندگان تلاش کنند و مکر و حيله به کار بندند، غفران الهي و شدت مهرباني و رحمت حق تعالي، بندگان را به سوي خويش جذب مي کند و آنان را به راه هدايت و رستگاري رهنمون مي شود. به عبارت رساتر، بزرگواري خداوند تعالي در پذيرش توبه ي بندگان، مانع بزرگي براي اهداف شوم ابليس است و عامل مهم و موثري براي از بين بردن تأثير فريب شيطان محسوب مي شود.
امام صادق (ع) فرمودند: هنگامي که آيه ي «والذين اذا فعلوا فاحشه...» نازل شد، ابليس بر بالاي کوه ثور رفت و با بلندترين فرياد، شاگردان خود را جمع کرد. به آنان گفت: چنين آيه اي نازل شده است. کداميک از شما حريف خنثي کردن آن هستيد؟ عفريتي از شياطين برخاست و گفت: من حريف آن هستم و چنين و چنان مي کنم، شيطان گفت: نه تو حريف نيستي، ديگري برخاست و سخني نظير او گفت، ابليس به او نيز گفت که: تو هم حريف آن نيستي، تا آنکه شيطاني به نام «وسواس خنّاس» برخاست و گفت: من حريف آنم، پرسيد از چه راه؟ گفت: من به فرزندان آدم وعده مي دهم، و آنان را تشنه ي گناهان مي کنم تا مرتکب شوند، و بعد از ارتکاب، توبه و استغفار را از يادشان مي برم.
ابليس گفت: حقا که تو حريفي و او را مأمور به خنثي کردن اثر اين آيه کرد، تا روز قيامت به اين کار بپردازد. (10)
اين روايت، استيصال و سردرگمي شيطان را در برابر ميزان بخشش خداوند آشکار مي سازد و نشان مي دهد که مغفرت خداوند، او را نااميد و پريشان کرده است.
بنابراين اگر انسان بتواند به حالت توبه دست يابد و از خداوند قادر متعال بخواهد که او را ببخشد و از گناهان او در گذرد، حتماً غفران الهي شامل حال او خواهد شد و ترفند و نيرنگ ابليس و ياران او، در خنثي سازي اثر رحمت بي منتهاي خداوند، سودي به حال آنان نخواهد داشت.
چنانکه در روايت ديگري وارد شده است که پيامبر اکرم (ص) فرمودند: «ابليس به خداي عزوجل عرضه داشت: به عزتت سوگند که تا هستم، نسل آدم را مادام که جان در بدن دارند، گمراه مي کنم. خداي عزوجل فرمود: «به عزتم سوگند که همواره آنان را مادام که از من مغفرت بخواهند، مي آمرزم». (11)
از آنچه بيان شد، اين نتيجه حاصل مي شود که يأس و نااميدي از عفو و بخشش خداوند به هيچ وجه جايز نيست و هرچه گناه انسان، بزرگ و فراوان باشد، بايد به مغفرت پروردگار خويش اميد داشته باشد. حتي همان طور که پيشتر بيان شد، اگر گناهکار بميرد و در اثر گناهاني که مرتکب شده است، او را به جهنم ببرند، در صورتي که واقعاً از اعمالي که در دنيا انجام داده است، پشيمان شود و تصميم حقيقي براي بازگشت به سوي خداوند سبحان بگيرد، رحمت حق تعالي پذيراي وي خواهد بود و قطعاً مورد عفو الهي واقع مي شود. ولي مسئله مهم اين است که چنين افرادي توبه ي واقعي نمي کنند و درخواست آنان براي بازگشت به دنيا و اصلاح اعمال، نيرنگي بيش نيست و اگر بازگردند، همچنان گناه مي کنند. زيرا توبه ي آنان در اثر مشاهده ي عذاب است و اگر عاقبت کار خود را نمي ديدند، توبه نمي کردند.
«حتَّي اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلي اعمل صالحاً فيما ترکت، کلاً، انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخٌ الي يوم يبعثون». (12)
تا آن گاه که مرگ يکي از آنان فرا رسد، مي گويد: پروردگارا! مرا باز گردان، شايد عمل صالحي از آنچه وانهاده ام، انجام دهم. امکان ندارد، اين تنها سخني است که او گوينده ي آن است، پيش روي آنان برزخ است تا روزي که برانگيخته شوند.
معاني توّاب
پرودرگار رئوف و رحيم، در چندين جاي قرآن کريم تاکيد مي فرمايد که اگر بنده ي گناهکار توبه ي خود را شکست، ولي دوباره به سوي خدا بازگشت، خداوند متعال بار ديگر توبه ي او را قبول مي کند (13) اگر بنده ي عاصي توّاب شد، خداي متعال نيز تواب است:
«انَّ الله هو التواب الرحيم». (14)
همانا خدا خود بسيار عطوف و توبه پذير و مهربان است.
توّاب مورد نظر قرآن کريم به سه معناست:
معناي اول اين که خداوند متعال، «سريع الرّضا» است. يعني هر چه بنده، بدي کرده باشد، اگر توبه کند، خداوند سبحان خيلي زود با او آشتي مي کند. در دعاي شريف کميل نيز همين تعبير براي حق تعالي مطرح شده است. آنجا که اميرالمومنين (ع) مي فرمايد: «يا سريع الرضا! اغفر لمن لا يملک الا الدعا» يعني اي کسي که زود آشتي مي کني، بيامرز کسي را که چيزي جز دعا کردن ندارد.
معناي دوم تواب اين است که خداوند تبارک و تعالي به عاليترين وجه آشتي مي کند. يعني ريشه هاي قهر و کينه را مي سوزاند و چنان بنده را مي بخشد که گويي قبلاً هيچ گناهي مرتکب نشده است.:
«التائبُ من الذنب کمن لا ذنب له» (15)
توبه کننده از گناه همانند کسي است که گناه ندارد.
معناي سوم تواب اين است که ذات باري تعالي با تکرار توبه، مغفرت و رحمت خويش را تکرار مي کند و هرچه بنده ي گنهکار توبه ي خود را بشکند و دوباره توبه کند، او را مي پذيرد و از توبه ي وي استقبال مي فرمايد.
اساساً خداوند بنده اي که به سوي او باز گردد را دوست دارد، هر چند بارها توبه ي خود را شکسته باشد:
«انَّ الله يحبُّ التوابين و يحبُّ المتطهرين». (16)
خداوند، هم توبه کنندگان و هم پاکان را دوست دارد.
بنابراين آدمي هر چه گناه کرده باشد و هر چقدر توبه ي خود را شکسته باشد، باز هم بايد باور کند که درهاي رحمت الهي به سوي وي گشوده است و خداون تبارک و تعالي بنده ي پشيمان خويش را مي پذيرد:
«التواب الذي يقبل التوبه ي و يعفو عن الحِوبه ي اذا تاب العبد منها و کلّما تکررتِ التوبه تکرر منهُ القبول». (17)
يعني کسي که توبه را مي پذيرد و از گناهان عظيم در مي گذرد به شرط آنکه بنده از آن گناهان توبه کند و باز گردد، اگر توبه بنده تکرار شد، پذيرش خداوند نيز تکرار مي شود.
به بيان ديگر، خداوند منّان مي فرمايد:
بازآ بازآ هر آن چه هستي بازآ
گر کافر و گبر و بت پرستي بازآ
اين درگه ما درگه نوميدي نيست
صد بار اگر توبه شکستي بازآ
به شرط آنکه واقعاً نادم و پشيمان باشد، يعني به حالت توبه که حالت ارزشمندي است دست يافته باشد. چنين حالتي نيز وقتي پديد مي آيد که انسان گهنکار لجاجت را کنار بگذارد و اصرار بر گناه خويش نداشته باشد. به عبارت رساتر، صادقانه توبه کند و قصد فريبکاري و نيرنگ نداشته باشد. چرا که افراد حُقّه باز که عمداً و دانسته اصرار بر گناه داشته و از توبه و تکرار توبه، منظوري جز حيله گري نداشته باشند، بعيد است توفيق توبه ي حقيقي پيدا کنند.
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه
معصيت را خنده مي آيد ز استغفار ما
پي نوشت:
1. اعراف، 179.
2. مجادله، 18.
3. اسرا، 72.
4. آل عمران، 182.
5. ر.ک: بقره، 217 و 81 و 39؛ آل عمران، 116؛ اعراف، 36؛ يونس، 27.
6. زمر، 53.
7. يوسف، 87.
8. آل عمران، 135.
9. همان، 136.
10. وسائل الشيعه، ج 16، ص 66.
11. الدر المنثور، ج 2، ص 77.
12. مومنون، 99 و 100.
13. نور، 10؛ حجرات، 12؛ نسا، 61 تا 64: نصر، 3.
14. توبه، 118.
15. الکافي، ج 2، ص 435.
16. بقره، 222.
17. عده الداعي، ص 333.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}