آيت الله كاشاني، زمينه ساز انقلاب اسلامي
آيت الله كاشاني، زمينه ساز انقلاب اسلامي
آيت الله كاشاني، زمينه ساز انقلاب اسلامي
من معتقدم كه انقلاب اسلامي پديده اي است كه ريشه در اعماق تاريخ شيعه دارد و به مرور زمان وبا مجاهدات علماي مبارز به تكامل رسيده است. ريشه انقلاب ما بي ترديد در نهضت حسيني است كه با ايثار و از خودگذشتگي مجاهدين بزرگ، رشد پيدا كرده و همچون كودكي كه مراحل مختلف را طي مي كند، به تدريج كمال يافته است. يكي از چهره هائي كه در ايجاد زمينه براي اين نهضت و رشد آن نقش داشت، مرحوم آيت الله كاشاني بود كه در آن سالهاي سخت، مجاهدات مؤثر و قابل تقديري را انجام داد و او هم اين سير تكاملي را تسريع كرد. نهضت امام، مثل روحي بود كه به كالبد مجاهدات طولاني علما در طول تاريخ دميده شد و آن را به ثمر رساند. بنابراين هرگز نبايد نقش علماي مجاهدي چون آيت الله كاشاني را در بستر سازي براي ايجاد انقلاب اسلامي از ياد ببريم و هميشه بايد قدردان آنها باشيم.
آيت الله كاشاني سابقه مبارزه طولاني با استعمارگران، به ويژه استعمار انگليس داشت و اين را يكي از فصول مهم زندگي خود مي دانست. كساني هم كه با او ارتباط داشتند، در اين باره داستانهاي زيادي شنيده اند. در مورد همكاري با مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي در ثوره عراق، خود من يك بار حضور داشتم كه ايشان اين رويداد را براي اطرافيان نقل مي كردند. در واپسين روزهاي زندگي، هنگامي كه ايشان در بيمارستان بازرگانان بستري بودند، آقاي دكتر محمود كاشاني كه مدتي هم در حوزه علميه ما تحصيل مي كرد، آمد و مرا به ديدن ايشان برد. وقتي رسيدم، ديدم ايشان براي عده اي از اطرافيان، جريان مبارزات عراق را نقل مي كنند و به پايان نقل خود رسيده بودند و من اين فراز را باهمان لحن و لهجه شيرين شنيدم كه فرمودند، «در پايان آن انقلاب، من پدر انگليسي ها را در آوردم!» نحوه بيان اين جمله و حالتي را كه در آن لحظه در چهره ايشان وجود داشت، هيچ گاه فراموش نمي كنم.
از ويژگيهاي آيت الله كاشاني يكي اين بود كه به رغم حضور گسترده در صحنه مبارزات، نسبت به تعظيم شعائر اسلامي، به شدت پايبند بودند و اين را در مقام عمل نشان مي دادند كه من به نمونه هايي از آنها اشاره خواهم كرد. در دوران رياست ايشان بر مجلس شوراي ملي، ايشان به پيشنهاد برخي از بازاريهاي متدين و برخي از علماي تهران، براي اولين بار، سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) را در كشور تعطيل رسمي اعلام كردند. تعطيلي شهادت امام جعفر صادق (ع) كه تاكنون هم ادامه دارد، يكي از يادگارهاي ارزشمند ايشان است. البته ايشان خودشان مجلس نمي رفتند. شان ايشان بالاتر از اين بود كه بروند در مجلس بنشينند. نايب مي فرستادند و از طريق نوابشان اين را به نمايندگان اعلام و نمايندگان هم آن را تصويب كردند. من هر سال در سالروز شهادت امام صادق(ع) كه طبق معمول هميشه در حوزه علميه ما مجلس عزاداري بزرگي برگزار مي شود، به همين دليل از ايشان يادو برايشان طلب مغفرت مي كنم. و در طول اين سالها، هميشه به اين كار ادامه داده ام.
مرحوم كاشاني بسيار خوش محضر بودند و به رغم اين كه در مجالس ايشان، مطالب سودمندي مطرح مي شد، اما محضر ايشان از مطايبه وطنز هم خالي نبود و همين هم جذابيت زيادي به ايشان مي داد و گاهي اوقات مطالبشان را در قالب مطايبه و به كنايه بيان مي كردند. خاطرم هست يك روز كه ايشان به مدرسه ما تشريف آوردند، خدمتشان رفتم و از ايشان عذرخواهي كردم كه نمي توانم زياد به منزلشان رفت و آمد كنم، چون اشتغالات زيادي داشتم. آن دوره، اوج كار ما در تاسيس اين حوزه بود و از آن گذشته، رفت و آمد ما به آنجا ممكن بود مشكلاتي را ايجاد بكند، چون دستگاه انتظامي و ساواك به رفت و آمدهاي منزل ايشان حساس بودند. ايشان در جواب من با لحن جالب و مطايبه آميزي فرموند، «رياست نمي گذارد پيش من بيايي؟» اين براي من بسيار جالب بود. يك بار هم پدر يكي از فضلاي حوزه مان، جناب آقاي حبيبي را به ايشان معرفي كردم و گفتم كه فرزند ايشان، همگي متدين هستند و خوب تربيت شده اند. ايشان در پاسخ به اين سخن من نكته اي را گفتند كه از ذكر آن معذوريم، ولي تا همين امروز يادآوري آن، ما را شاد مي كند. به هر حال بيان و خوش محضر بودن ايشان براي عموم طبقات، جذاب بود.
آيت الله كاشاني اعتقاد داشتند كه همه علما بر اساس سنت پيامبر وظيفه دارندكه در رياست دخالت كنند و هيچ عالمي نمي تواند نسبت به اين مسئله، بي تفاوت باشد. خود ايشان هم با آنكه مشكلات زيادي برايشان ايجاد شد، هيچ وقت اين اصل و پايبندي به آن را ترك نكردند و در سخت ترين شرايط، حاضر نشدند از اين عقيده دست بردارند. يادم هست كه ايشان را به قلعه فلك الافلاك در خرم آباد تبعيد كرده بودند. اين قلعه بر قله يك كوه قرار داشت و من آنجا رفته بودم و مي دانستم كه چه شرايطي دارد، با اين وصف، ايشان همه اينها را تحمل مي كردند و حاضر نبودند از اعتقادشان دست بردارند. آن داستان معروف را هم كه از زبان امام شنيده ايد كه در همان قلعه، فردي از امراي شهرباني از طرف دستگاه، به ايشان گفته بود، «شما در سياست دخالت نكنيد و خودتان را به زحمت نيندازيد.» و ايشان بلافاصله فرموده بودند، «خيلي خري. اگر من در سياست دخالت نكنم چه كسي دخالت كند؟» يك بار امام در جماران، اين داستان را تعريف كردند كه غريو خنده حضار را به همراه داشت.
به هر حال شخصيت مقتدر ايشان چه از نظر علمي و چه از نظر سياسي، در تهران وزنه اي بود. شخصيت مقتدر و محكمي داشتند و به هر حال مورد توجه و احترام قاطبه ملت بودند. ما هم به علت نزديك بودن مدرسه و محل سكونتشان، با آيت الله كاشاني انس داشتيم و از علاقمندان ايشان بوديم.
منابع:برگرفته از گفت و شنود منتشر نشده با مركز پژوهشهاي اسلامي سازمان صدا وسيما
ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
آيت الله كاشاني سابقه مبارزه طولاني با استعمارگران، به ويژه استعمار انگليس داشت و اين را يكي از فصول مهم زندگي خود مي دانست. كساني هم كه با او ارتباط داشتند، در اين باره داستانهاي زيادي شنيده اند. در مورد همكاري با مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي در ثوره عراق، خود من يك بار حضور داشتم كه ايشان اين رويداد را براي اطرافيان نقل مي كردند. در واپسين روزهاي زندگي، هنگامي كه ايشان در بيمارستان بازرگانان بستري بودند، آقاي دكتر محمود كاشاني كه مدتي هم در حوزه علميه ما تحصيل مي كرد، آمد و مرا به ديدن ايشان برد. وقتي رسيدم، ديدم ايشان براي عده اي از اطرافيان، جريان مبارزات عراق را نقل مي كنند و به پايان نقل خود رسيده بودند و من اين فراز را باهمان لحن و لهجه شيرين شنيدم كه فرمودند، «در پايان آن انقلاب، من پدر انگليسي ها را در آوردم!» نحوه بيان اين جمله و حالتي را كه در آن لحظه در چهره ايشان وجود داشت، هيچ گاه فراموش نمي كنم.
از ويژگيهاي آيت الله كاشاني يكي اين بود كه به رغم حضور گسترده در صحنه مبارزات، نسبت به تعظيم شعائر اسلامي، به شدت پايبند بودند و اين را در مقام عمل نشان مي دادند كه من به نمونه هايي از آنها اشاره خواهم كرد. در دوران رياست ايشان بر مجلس شوراي ملي، ايشان به پيشنهاد برخي از بازاريهاي متدين و برخي از علماي تهران، براي اولين بار، سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع) را در كشور تعطيل رسمي اعلام كردند. تعطيلي شهادت امام جعفر صادق (ع) كه تاكنون هم ادامه دارد، يكي از يادگارهاي ارزشمند ايشان است. البته ايشان خودشان مجلس نمي رفتند. شان ايشان بالاتر از اين بود كه بروند در مجلس بنشينند. نايب مي فرستادند و از طريق نوابشان اين را به نمايندگان اعلام و نمايندگان هم آن را تصويب كردند. من هر سال در سالروز شهادت امام صادق(ع) كه طبق معمول هميشه در حوزه علميه ما مجلس عزاداري بزرگي برگزار مي شود، به همين دليل از ايشان يادو برايشان طلب مغفرت مي كنم. و در طول اين سالها، هميشه به اين كار ادامه داده ام.
مرحوم كاشاني بسيار خوش محضر بودند و به رغم اين كه در مجالس ايشان، مطالب سودمندي مطرح مي شد، اما محضر ايشان از مطايبه وطنز هم خالي نبود و همين هم جذابيت زيادي به ايشان مي داد و گاهي اوقات مطالبشان را در قالب مطايبه و به كنايه بيان مي كردند. خاطرم هست يك روز كه ايشان به مدرسه ما تشريف آوردند، خدمتشان رفتم و از ايشان عذرخواهي كردم كه نمي توانم زياد به منزلشان رفت و آمد كنم، چون اشتغالات زيادي داشتم. آن دوره، اوج كار ما در تاسيس اين حوزه بود و از آن گذشته، رفت و آمد ما به آنجا ممكن بود مشكلاتي را ايجاد بكند، چون دستگاه انتظامي و ساواك به رفت و آمدهاي منزل ايشان حساس بودند. ايشان در جواب من با لحن جالب و مطايبه آميزي فرموند، «رياست نمي گذارد پيش من بيايي؟» اين براي من بسيار جالب بود. يك بار هم پدر يكي از فضلاي حوزه مان، جناب آقاي حبيبي را به ايشان معرفي كردم و گفتم كه فرزند ايشان، همگي متدين هستند و خوب تربيت شده اند. ايشان در پاسخ به اين سخن من نكته اي را گفتند كه از ذكر آن معذوريم، ولي تا همين امروز يادآوري آن، ما را شاد مي كند. به هر حال بيان و خوش محضر بودن ايشان براي عموم طبقات، جذاب بود.
آيت الله كاشاني اعتقاد داشتند كه همه علما بر اساس سنت پيامبر وظيفه دارندكه در رياست دخالت كنند و هيچ عالمي نمي تواند نسبت به اين مسئله، بي تفاوت باشد. خود ايشان هم با آنكه مشكلات زيادي برايشان ايجاد شد، هيچ وقت اين اصل و پايبندي به آن را ترك نكردند و در سخت ترين شرايط، حاضر نشدند از اين عقيده دست بردارند. يادم هست كه ايشان را به قلعه فلك الافلاك در خرم آباد تبعيد كرده بودند. اين قلعه بر قله يك كوه قرار داشت و من آنجا رفته بودم و مي دانستم كه چه شرايطي دارد، با اين وصف، ايشان همه اينها را تحمل مي كردند و حاضر نبودند از اعتقادشان دست بردارند. آن داستان معروف را هم كه از زبان امام شنيده ايد كه در همان قلعه، فردي از امراي شهرباني از طرف دستگاه، به ايشان گفته بود، «شما در سياست دخالت نكنيد و خودتان را به زحمت نيندازيد.» و ايشان بلافاصله فرموده بودند، «خيلي خري. اگر من در سياست دخالت نكنم چه كسي دخالت كند؟» يك بار امام در جماران، اين داستان را تعريف كردند كه غريو خنده حضار را به همراه داشت.
به هر حال شخصيت مقتدر ايشان چه از نظر علمي و چه از نظر سياسي، در تهران وزنه اي بود. شخصيت مقتدر و محكمي داشتند و به هر حال مورد توجه و احترام قاطبه ملت بودند. ما هم به علت نزديك بودن مدرسه و محل سكونتشان، با آيت الله كاشاني انس داشتيم و از علاقمندان ايشان بوديم.
منابع:برگرفته از گفت و شنود منتشر نشده با مركز پژوهشهاي اسلامي سازمان صدا وسيما
ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}