آيت الله كاشاني و رويداد 28 مرداد(2)


 





 

آيت الله كاشاني و حكومت كودتا:
 

اميد آيت الله كاشاني با پيروزي كودتاچيان در ابتدا به ياس مبتلا شد و تصميم گرفت از ايران به خارج از كشور، مسافرت نمايد. چند روز بعد از كودتا شايع شد كه آيت الله كاشاني قصد مسافرت به خارج را دارند. نادعلي كريمي، يكي از نزديكان ايشان، اعلام نمود كه آيت الله، از قبل قصد مسافرت به خارج را دارند. ناد علي كريمي، يكي از نزديكان ايشان، اعلام نمود كه آيت الله، از قبل قصد مسافرت به خارج را داشته اند، تا « در گوشه اي از شهرستانها، دور از مبارزات سياسي استراحت نمايند.» وي اعلام كرد، « پس از جريان اخير، اكنون آيت الله كاشاني به هيچ وجه در امور سياسي مداخله اي ندارند و از كارهاي سياسي به طور كلي كناره گرفته اند، و در نظر دارند كه اگر وسائل مسافرتشان به خارج از كشور فراهم شد، براي چند ماهي در يكي از بلاد اسلامي به سر برده و استراحت نمايند و اگر مسافرتشان به خارج از كشور فراهم نگرديد، در يك نقطه دورافتاده از كشور، دور از دسترس مردم به استراحت بپردازند.» 15 ظاهرا مسافرت خارج مهيا نشد و آيت الله، مدتي به اطراف تهران مسافرت نمود و سپس براي اول محرم (21 شهريور ) وارد تهران شد 16 و در خانه خود، مجلس روضه خواني برقرار كرد.
آيت الله تا مدتها به برقراري جلسات روضه خواني و جلسات فاتحه و گهگاهي مصاحبه با روزنامه هاي خارجي و تذكر به دولت، مانند تدريس شرعيات و يا نفرستادن معلمهاي جوان در سر كلاس دختران، بسنده مي كرد. شاه نيز پس از كودتا سعي كرد آيت الله را با خود درگير نكند ؛ لذا سرلشكر با تمانقليچ، رئيس ستاد ارتش را فرستاد تا اگر آيت الله خواسته اي دارد، اجابت كند. با تمانقليچ به حضور وي رسيد و گفت، «چه خدمتي از او و ارتش مي تواند موجب رضات آيت الله را فراهم كند؟» آيت الله با تمسخر گفت، « بيت المقدس را آزاد كنيد.» رئيس ستاد با جمله آيت الله، زبانش بند آمد و سكوتي حيرت آور او را در بر گرفت. آيت الله وقتي حال زار وي را ديد، اضافه كرد، «اگر نمي توانيد لااقل عتبات عاليات را براي شيعيان آزاد كنيد.» با تمانقليچ همچنان مبهوت به آيت الله كاشاني مي نگريست، آنگاه آيت الله با خنده اي تمسخر آميز گفت، «اگر نمي توانيد، چطور است برويد و بادست خودتان محل تجمع فرقه بهائيت را خراب كنيد.» باتمانقليچ كه از برخورد آيت الله سخت مات شده بود، بدون خداحافظي محل را ترك كرد.17
زاهدي نيز سعي كرد احترام آيت الله را حفظ نمايد. سه روز بعد از كودتا از آيت الله، وقت خواست و به ديدار وي شتافت. آيت الله در مورد تصميم دولت با مسئله نفت پرسيد. زاهدي گفت، « به هيچ وجه نفت به انگلستان نخواهم داد و غرامت را هم چون انگلستان هيچ حقي ندارد، نخواهم پرداخت.» 18 روابط تحمل آميز آيت الله و زاهدي چنان دوام نياورد و آيت الله وارد ميدان مبارزه با وي شد و روزگار سخت و تلخ تر كاشاني آغاز شد.
آيت الله كاشاني در اين زمان در ماتمي بزرگ به سر مي برد. از يك طرف، دولت كودتا را مي ديد كه با همه قول و قراري كه داده بوده، به سويي مي رفت كه آينده اي تاريك را بر سر راه نهضت قرار مي داد و چون به گذشته مي نگريست، خودكامگيهاي مصدق و تكروي هاي او، جانش را به فغان در مي آورد. او خود در مصاحبه اي، حال خود را چنين توصيف كرد، «من دارم در تنور مي سوزم»19 اين حال مردي است كه عمر خود را در مبارزه با انگليس به آخر رساند. آيت الله كاشاني وقتي به گذشته مي نگريست، از مصدق عصباني مي شد و زبان انتقاد از او مي گشود و چون پيش روي را نظاره مي كرد، با عصبانيت تمام، به زاهدي حمله مي كرد. انتقاد در دو جبهه، وجودش را مي سترد هر دو جناح را به پرخاشگري عليه او وا مي داشت. از يك طرف، اعضاي جبهه ملي، همه گناه شكست را به گردن او مي انداختند و از طرف ديگر، اعضاي دولت جديد، به او توهين مي كردند. مهندس حسيبي از جبهه ملي با نامه اي سرگشاده، به او حمله كرد و سخنگوي دولت كودتا، سرتيپ فرزانگان (مزدور كيم روز ولت) در مصاحبه اي مطبوعاتي گفت، «اخيرا شخصي به نام سيد ابوالقاسم كاشاني براي خودنمايي و كسب شهرت، مطالبي دور از حقيقت و انصاف را در باب انتخابات و نفت و دخالت خارجيان در كار ايران گفته....»20
آيت الله كاشاني در اين دوره تلخ، چنان مايوس شده بود كه در مصاحبه، با خبرنگار «نامه دنيا» گفت، « حاضرم تن به تبعيد و زندان دهم، چون از زندگي خسته شده ام. احتياج به استراحت دارم.» 21 درگيري آيت الله كاشاني با زاهدي از تعطيلي مجلس آزاد شد. با اين كه زاهدي رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را خلاف قانون اساسي مي دانست، بعد از به قدرت رسيدن، حاضر به تجديد مجلس هفدهم نشد و آيت الله نيز با آن به مخالفت برخاست. پس از چندي، زمزمه تجديد روابط با انگلستان پيش آمد و آيت الله برخاست و در اعلاميه اي گفت، «قطع رابطه با انگليس سوابقي داشته و به عللي صورت پذيرفته است.» وي برقراري رابطه را در غياب مجلس، مشروع ندانست و اعلام كرد، «تجديد آن جز با راي نمايندگان، ملت، عملي است خلاف» وي شرط ديگر برقراري ارتباط را، به رسميت شناختن مبارزات مردم ايران از طرف دولت انگليس شمرد و گفت، « دولت انگلستان بايد عملا مبارزات ضد استعماري و حق طلبانه ملت ما را اعتراف نموده و حق حاكميت و استقلال ما را چنانچه در شان يك ملت زنده و مستقل و آزاد است، براي ملت ايران قائل گردد»22 اوج تعارض آيت الله كاشاني با زاهدي، بر سر انتخابات دوره هجدهم بود. دولت زاهدي تصميم داشت تا با انتخابات افراد دلخواه، تصميمات پشت پرده با بيگانگان، يعني حل مسئله نفت را عملي نمايد. آيت الله با انتشار نامه اي سرگشاده خطاب به زاهدي اعلام نمود، «دستگاه دولت مشغول تهيه مقدماتي است كه انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمايشي و ليستي انجام دهد... اگر دولت بخواهد دخالت كند، مواجه با مقاومت شديد مردم غيور تهران خواهد شد.» آيت الله با توجه به هدف زاهدي از چنين انتخاباتي اعلام كرد، «متذكر مي شوم كه اگر انتخابات فرمايشي انجام گيرد، هر قراردادي كه در مجلس هجدهم به تصويب برسد، از نظر ملت ايران داراي ارزش و اعتبار نمي باشد و سرنوشت آن مانند قرارداد تحميلي نفت 1933 خواهد بود.» 33
آيت الله كاشاني هنگامي كه مطمئن شد تذكرات او سودي ندارند، طبق ماهيت انقلابي خود، شمشير قلم از نيام بركشيد و به زاهدي سخت حمله كرد. اعلاميه شديد اللحن آيت الله در آن زمان خفقان آميز، چون صاعقه اي در ظلمات بود.آيت الله در اين اعلاميه گفت من تذكرات خودم را در مورد تجديد رابطه با انگلستان و مسئله نفت و ستم هايي كه به حقوق مردم و سلب آزادي و اختناق مطبوعات از طرف دولت وارد آمده، داده ام، «مع الاسف مشاهده مي شود كه هيچ وقت وضعيات مملكت تا اين اندازه اسف انگيز و دلخراش نبوده و آزادي جز براي عمل انگليس نيست. مطبوعات و نشريات ملي، حق هيچ گونه اظهار عقيده و بيان حقايق را ندارند... بسياري از مليون و آزاديخواهان متدين در زندانها به سر مي بردند. دزدان و جانيان و عناصر بد سابقه و كثيف ترين عمال انگليس، با سر نيزه و بدون هيچ بيم و هراسي، در مراكز انتخابيه، تحميل به ملت مي شوند و تصميم گرفته اند دوباره انگليسي ها را به جان و مال و عرض و ناموس ملت، مسلط ساخته و مملكت را مستعمره انگليس قرار دهند.» وي نوك حمله را در اين اطلاعيه به طرف نخست وزير كودتا گرفت و گفت، «اين اختيارات را چه كسي به آقاي زاهدي داده كه اين ديكتاتوري شديد و رفتار قرون وسطايي را با مردم شرافتمند ايران بنمايد و مملكت را.... دوباره اسير چنگال اجانب كند؟» آيت الله در پايان اطلاعيه پيش بيني كرد كه «گرفتار انواع تهمت ها و حمله جرايد مزدور دولت و اجانب خواهم شد.» اما وي آمادگي خود را براي «همه مصائب» اعلام كرد و افزود، «تصميم خود را از نخستين روز مبارزه گرفته ام كه براي حفظ شئون و حيثيت و شرف و ديانت ملت و مملكت تن به هر مشقت و مصيبتي داده و بدهم.»24
آيت الله كاشاني در بهمن 1332 براي رساندن صداي خود به جهانيان، نامه اي به دبير كل سازمان ملل نوشت و از اختناق شديد و محدود كردن آزادي و سانسور شديد انتخابات فرمايشي به شدت انتقاد و دولت را متهم كرد كه، «به اعمال ضد انساني و كشتار مردم آزاديخواه و دانشجويان بي گناه دانشگاه و كارگران آبادان و حبس و تبعيد مخالفين و ضرب و شتم معترضين» مبادرت كرده است، ايشان به دبير كل اعلام كرد كه غرض وي از نوشتن اين نامه دو چيز است:
1. «صداي ملت ايران را به گوش دنياي آزاد برساند.»
2. چون دولت زاهدي «اصول مسلمه قانون اساسي مملكت و مواد مصوبه منشور ملل متفق و اعلاميه جهاني حقوق بشر را زير پا گذاشته، نمي تواند مظهر اراده ملت و منبعث از ملت باشد. بنابراين هر قرار و تعهدي را بنمايد و مجلسين (فرمايشي) تصويب كند، فاقد ارزش و نفوذ قانوني بوده و ملت ايران خود را ملزم به احترام و اجراي آن نخواهد دانست.» 25
آيت الله كاشاني نامه اي را نيز با عنوان اعليحضرت شاه! به محمد رضا فرستاد و ضمن غير قانوني شمردن اقدامات دولت در مورد نفت و انتخابات، شاه را مورد سرزنش قرار داد و اعلام كرد، »مسئوليت اين اقداماتي كه از طرف دولت صورت مي گيرد، متوجه شخص اعليحضرت است، زيرا در شرايط فعلي كه مجلس وجود ندارد، رئيس دولت، مامور شخص اعليحضرت است.»26 اين نامه، موجب عصبانيت دربار و دولت شد و سخنگوي دولت براي تحقير وي از آيت الله به نام «سيد كاشي» نام برد.

كنسرسيوم مواضع آيت الله كاشاني:
 

مطابق طرح عملياتي تي پي آژاكس، قرار بر اين بود كه دولت امريكا و انگليس به جانشن را به تعجيل » در «راه حل مورد قبول نفتي » وادار نكنند. 27 با پيروزي زاهدي، دولت آمريكا طبق وعده، يك وام نفتي، در روزهاي اوليه، هيچ صحبتي نشد.
در اواخر مهرماه، هربرت هوور، مشاور نفتي آمريكا، در راس هيئتي به ايران آمد، وي طبق برنامه اعلام كرد كه پيشنهاد خاصي ندارد و براي مطالعه در مورد نفت ايران آمده است. در واقع، هوور آمده بود تا درباره نحوه شركت آمريكا، در نفت ايران مطالعه كند. دولت زاهدي نيز با مشورت دو كارشناس خارجي به مطالعه پرداخت و به اين نتيجه رسيد كه ايران توان توليد و فروش نفت را ندارد و بايد با شركتهاي خارجي، مذاكره كند. دولت ايران به نمايندگي علي اميني با نمايندگان شركتهاي نفتي خارجي مذاكره كرد و در نهايت، قراردادي كه معروف به (پيچ اميني) شد، تهيه گرديد. اين قرارداد در مجلس هجدهم و در بيست و نهم مهرماه 1333 تصويب شد. از اين تاريخ به بعد، به جاي سلطه انگليس بر نفت ايران، كنسرسيومي متشكل از انگيس، آمريكا، هلند و فرانسه بر نفت ايران سلطه يافت. در اين كنسرسيوم، سهم شركت نفت انگليس 40% و سهم شركتهاي نفتي آمريكا نيز 40% و شركت نفت فرانسه 60% و 14 درصد باقي هم سهم شركت نفتي انگليس هلندي رويال داچ شل بود.
نتيجه دو سال مبارزات ملت ايران اين شد كه آمريكا در ايران، وارد تصميم گيري شود و به جاي شركت نفت انگليس، كنسرسيوم را به ايران تحميل نمايد. به قول ناظران نفتي، ايران تنها‌، مالك ظاهري نفت شد، در حالي كه به هيچ وجه، دخالت در ملك خود را نداشت و نتيجه ديگرش اين شد كه ايران در مقابل چند شركت ديگر از جمله آمريكاييها قرار گرفت. اين تحميل آمريكاييها چنان به ضرر ايران تمام شد كه حتي اميني رئيس هيئت ايراني نفت، آن را خفتبار توصيف كرد. 28 آيت الله كاشاني طي بيانيه اي، «نهايت تاسف و تعجب » خود را اعلام كرد و پس از ذكر مصايبي كه از انگليس متوجه ايران شده بود، آمريكا را سرزنش قرار داد و نوشت،: «دولت آمريكا كه خود را پيشاهنگ اصول دموكراسي و مبتكر منشور آتلانتيك و پشتيبان سازمان ملل مي داند، در اين معامله بي شرمانه و انتقامجويي وقيحانه، با انگلستان مكار و حيله گر همكاري نمايد.» ملت ايران حق دارد «از آزادي و آزاديخواهي نااميد و نسبت به تمام ادعاهاي دنياي غرب بدگمان گردد.»آيت الله كاشاني، هدف وامهاي آمريكايي را بازستاني چندين برابر دانست و رفتار آمريكا را در جهان موجب رشد كمونيسم اعلام كرد. ايشان با تحليل كنسرسيوم و اعتراض به غرامت از سوي ايران، آن را از قرار داد 1933 رضاشاه به مراتب بدتر توصيف كرد. وي در پايان با الهام از حسين بن علي (ع) اعلام نمود، «به خاطر صيانت و حراست نهضت پر افتخار ملي، خود براي استقبال از مرگ آماده كرده ام.» و از ملت ايران و كساني كه در راه نهضت ملي جهاد كرده بودند، خواست كه با حفظ وحدت اوليه نهضت، مراقب اوضاع باشند و ياس و بدبيني را كنار بگذارند تا از «شرافت و حاكميت ملي دفاع كنيم.» 29، اما افسوس كه خودكامگي قدرت طلبان و ناتواني آنها از صيانت نهضت، بار ديگر ديو استعمار را بر كشور حاكم كرده و كسي را ياراي پاسخ نمانده بود، جز چند نماينده طرفدار آيت الله كه عدد آنها كمتر از انگشتان دست بود و مخالفت آنان نيز، تاثيري در تصميم از قبل تعيين شده نداشت.
دوره انزواي آيت الله كاشاني فرا رسيد. در مهر 1334 وي مخالفت خود را با پيوستن ايران به پيمان بغداد، اعلام كرد. چيزي نگذشت كه دادگاه نظامي، وي را به اتهام همكاري در قتل رزم آرا در بيست و هفتم دي ماه احضار و قرار بازداشت وي را صادر كرد. علماي نجف، آيت الله بهبهاني و آيت الله بروجردي به بازداشت آيت الله كاشاني اعتراض كردند و از شاه خواستند تا براي آزادي آيت الله اقدام كند. پافشاري علما موجب نجات آيت الله كاشاني از اعدام حتمي و آزادي او شد. آيت الله در اثر فشارهاي زندان ومرگ پسرش مصطفي وكهولت سن از پاي درآمد و به انواع بيماريها مبتلا شد. در اثر رنجهاي جسماني از يك طرف و شكست نهضت از طرف ديگر، غمي جانكاه بر جانش سايه افكند و وي را خانه نشين كرد و سر انجام او را به بستر احتضار كشاند. شاه فرصت را غنيمت شمرد و براي سرپوش نهادن بر مظالم خويش، به عيادت آيت الله رفت. اما ايشان با همان حالت احتضار، روي از او برتافت 30 تا نارضايتيش را از او اعلام كند.
آيت الله كاشاني پس از عمري مبارزه و جهاد مسلحانه‌، زندان، تبعيد، تحقير، نامرادي و ناسپاسي دوستان، در حالي كه از مال دنيا جز خانه اي كه از مادر به او رسيده بود و بدهكاريهاي ناشي از هزينه هاي زندگي، چيزي نداشت، چشم از دنياي فاني فرو بست و در بيست و سوم اسفند ماه 1340 (ه.ش) در جوار رحمت الهي، همنشين مجاهدان و شهيدان راه خدا گرديد.

نتيجه مبارزات آيت الله كاشاني:
 

هر نهضتي ممكن است با شكست مواجه شود، اما مهم اين است كه آرمانها و انديشه هاي نهضت باقي بماند. هدف از مبارزات آيت الله كاشاني، قطع سلطه اي قدرتهاي امپرياليستي و آزادي استبداد و وابستگي بود و كاشاني در رسيدن به اين اهداف، شكست خورد. يكي از عوامل شكست وي، اولويت دادن به مبارزه بود كه بسياري از اصول ديگر را تحت الشعاع قرار داده بود. او به عنوان يك رهبر روحاني، قبل از اينكه بر اسلاميت نهضت تكيه كند، بر ملي شدن نفت و قطع دست انگليس اصرار داشت، لذا با بسياري از نيروهايي كه از نظر اخلاقي و اعتقادي نمي بايست در رده هاي اول حوزه رهبري او قرار گيرند، همكاري مي كرد. او همه توان خود را براي پيروزي گروهي كه چندان علاقه اي به اسلام از خود نشان نمي دادند، گذاشت و بديهي بود كه پس از پيروزي، به روي او شمشير خواهند كشيد. با اين همه نبايد دستاوردهاي نهضت كاشاني را دست كم گرفت و بزرگي شكست را موجب كوچكي رهاوردها قرار دارد.
اهم دستاوردهاي قيام آيت الله كاشاني عبارتند از:
1. آيت الله كاشاني در زماني وارد مبارزه شد كه روحانيت، در مسائل سياسي، وارث شكستهاي پي در پي بود: شكست در انقلاب مشروطه، شكست در نهضت آزاديبخش عراق و ظهور رضا شاه و اضمحلال روحانيت. در آن زمان، فضاي حاكم بر بقاياي روحانيت، يك فضاي ضد سياسي بود. قدرت تبليغاتي رضاشاهي از روزنامه نگاران تا روشنفكران، اين فكر را به جامعه القا كرده بود كه دين از سياست جداست و روحانيت نبايد در سياست دخالت كند و به عبارتي، سياست براي روحانيت يك ضد ارزش تلقي مي شود. آيت الله كاشاني با رفتار سياسي و تاكيد بر اسلام سياسي و لزوم دخالت روحانيت در سياست خيل عظيمي از روحانيون را وارد سياست كرد تا جايي كه روزنامه ها به طنز مي نوشتند، «ايران با كمبود روضه خوان روبرو شده.» بخش اعظمي از روحانيت، چنان به آيت الله كاشاني گره خورده بودند كه بنابرگزارش مامور ويژه، «بازاريها و مردم بي طرف.... شكست كاشاني را شكست روحانيت تحليل مي كردند »31
از اين رو، نمي توان اين تاثير بسيار مهم و عميق را براي نهضت بعدي امام خميني دست كم گرفت.
2. آيت الله كاشاني در اين نهضت از سمت رهبري و پيشتازي مردم به مقام پشتيباني از يك گروه ناهمگون سياسي به نام جبهه ملي تنزل كرد و به جاي اينكه ساير گروهها را به اطاعت خود در آورد. دائم به حمايت و توجيه رفتار مصدق و جبهه ملي پرداخت. جبهه ملي هنگامي كه به قدرت رسيد و ديكتاتوري خود را توسعه داد. ديگر نسبت به آيت الله احساس بي نيازي مي كرد و اين، تجربه بسيار گرانسنگي براي نيروهاي مذهبي شد. تجربه اي كه منجر به پيروزي اسلام و تدام آن گرديد. امام خميني هيچگاه خود را در چنبره گروههاي غير مذهبي محصور نكرد. همه گروهها را به پيروزي از خود واداشت و همين كه گروهها خود را در حرم قدرت نيافتند، كنار كشيدند و بناي مخالفت گذاشتند، ولي مخالفت آنها منجر به شكست نهضت نگرديد و اين خود، بزرگ ترين دستاورد و تجربه بود.
3. گر چه آيت الله كاشاني در اين نهضت شكست خورد ولي نام و ياد او الهامبخش مردان و زنان مومن و روحانيوني بودكه دل در گروه حاكميت اسلام داشتند تا جايي كه ساواك در جريان 15 خرداد1342 گزارش داد كه گردانندگان اصلي تظاهرات از طرفداران سابق آيت الله كاشاني هستند. 32

پي‌نوشت‌ها:
 

15 اطلاعات 1332/6/3
16 همان1332/6/21
17 غلامرضا مصور رحماني، كهنه سرباز، ص 363
18 شاهد، اول شهريور، 1332 به نقل از دهنوي، پيشين، ج4، ص 9
19 ‌روزنامه نامه دنيا، دوازدهم ارديبهشت 1332، به نقل از دهنوي، همان، ص 136
20 مجله كاويان، ششم اسفند 1332، به نقل از دهنوي، همان، ص 121
21 روزنامه نامه دنيا، 9 اسفند 1332 به نقل از دهنوي، همان، ص 125
22 كيهان، 1332/9/14
23 روحانيت و اسرار فاش نشده از نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 191
24ـ همان، ص 192
25 همان، ص 194
26 م. دهنوي، پيشين، ج4، ص 121
27 اسناد محرمانه CLA...، ص111
28 جميزبيل، شيرو عقاب، ص 148 تا 160
29 روحانيت و اسرار فاش نشده از نهضت ملي شدن صنعت نفت، ص 198
30 همان‌، ص 51
31 روحاني مبارز، ج2، ص 584، سند شماره 29، مورخ 1332/4/4
32 آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي، سند مورخ 1342/3/28، شماره بازيابي: 114/126
 

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16