بررسي نظري و تاريخي مواضع نهضت آزادي ايران در برخورد با انقلاب اسلامي (4)


 

نويسنده: سيروس حاجي زاده*




 

فصل دوم: مواضح نهضت آزادي در انقلاب اسلامي
 

سياست گام به گام
 

امام خميني مسئوليت دولت موقت انقلاب اسلامي ايران را به رهبر آزادي، يعني مهندس مهدي بازرگان، واگذار نمود. هر چند نهضت آزادي بارها اعلام کرد که به عنوان يک سازمان، تاثيري در دولت موقت نداشته و دولت موقت يک دولت نهضتي نبوده است. اما پر واضح است که اين ادعا کاملا بي پايه و اساس بوده و اکثريت قريب به اتفاق وزراي کابينه بازرگان را همفکران وي در نهضت آزادي تشکيل مي دادند. وانگهي بسياري از استانداران و روساي نهادهاي دولتي نيز از وابستگان جريان نهضت آزادي و پيروان انديشه ملي گرايي انتخاب شده بودند و طبيعي است که سرنوشت و عملکرد دولت موقت به شکل مستقيم با سرنوشت نهضت آزادي پيوند داشت.
در عملکرد دولت موقت ناتواني هاي اساسي به چشم مي خورد. وجود همين ناتواني ها باعث سقوط دولت موقت و انزواي سياسي بازرگان و نهضت آزادي گرديد. مهم ترين اين ناتواني ها اتخاذ سياست گام به گام و تساهل در امور بود. طبيعي است مردمي که با اتحاد و يکپارچگي مثال زدني، رژيم شاهنشاهي را سرنگون ساخته اند با توجه با قاطعيت انقلابي رهبر انقلاب، انتظار داشتند که دولت منتخب امام پاسخگوي شور و هيجان انقلابي آنها بوده و با سرعت و کمال قاطعيت موانع را از سر راه برداشته وبا جايگزين کردن احکام اسلامي در بدنه اجرايي کشور مرحله انتقالي را پشت سرگذاشته و زمينه استقرار نهايي حکومت اسلامي را فراهم آورده است. اما بازرگان از همان مراحل آغازين پذيرفتن مسئوليت رياست دولت موقت نشان داد که با روحيه غير انقلابي که دارد، نمي تواند چارچوب هاي قانوني و قالب کلي رژيم گذشته را در هم بريزد و طرحي نو و همگام با مقتضيات انقلاب دراندازد. وي در نخستين سخنراني خود پس از پذيرفتن مسئوليت نخست وزيري مي گويد:
طبيعت بنده و اکثريت ملت، سلم و صفا و صلح و احتراز از دشمني و خشونت و خونريزي است.(1)
نخست وزير دولت موقت با همين ديدگاه بر آن بود که دادگاه هاي انقلاب نبايد نسبت به جنايتکاران رژيم پهلوي با حالت کيفردهي برخورد نمايد، بلکه از در اغماض و بخشش در آيد تا آبروي ايران در مجامع بين المللي ريخته نشود! وانگهي توطئه هاي ضد انقلاب در مناطق حساس کشور همانند کردستان، گنبد و خوزستان و تحرکات آشوب گرايانه گروهک ها در شهرها، به برخورد قاطع دولت نيازمند بود و هرچند که امام اتخاذ شيوه هاي انقلابي و قاطعانه را به دولت توصيه مي کرد، ولي نخست وزير وقعي نمي نهاد و حتي پاکسازي عوامل رژيم را نيز انتقام گيري قلمداد مي کرد. مساله کردستان و طولاني شدن آن از مصاديق آشکار همين ناتواني دولت موقت بود که سعي داشت بدون تکيه بر نيروهاي نظامي، موضوع را با مذاکره و احترام متقابل! فيصله دهد و باعث شد خسارت هاي ملي و جاني فراواني به کشور وارد آيد.
موضوع تساهل دولت موقت تا آنجا پيش رفت که حتي همفکران وي در نهضت آزادي نيز به شيوه مسالمت آميز بازرگان و همکارانش اعتراض کرده و در بيانيه اي به مناسبت حوادث کردستان، مي نويسند:
اگر دولت به جاي تهديد کردن به استعفا و هدر دادن وقت و نيروي امام، در حل و فصل مسائل رفرميستي و شکلي به مسائل جدي و کلي توجه مي کرد و در خصوص آنها در کنار امام قرار مي گرفت و با قاطعيت عمل مي کرد، کار ما پس از شش ماه به اينجا نمي رسيد که درباره انقلاب نياز به طرح چنين حقايق تلخي باشد. (2)

رويارويي با امام
 

از آنجا که بازرگان و همفکرانش در شوراي انقلاب و هيأت وزيران اعتقادي ژرف و عميق به اصل ولايت فقيه نداشتند، با گذشت چند ماه از روي کار آمدن دولت موقت، اختلاف و تباين خط امام و دولت به وضوح آشکار شد. به طوري که امام پيوسته در سخنراني هاي خود به طور ضمني و صريح از سياست هاي دولت موقت انتقاد کرده و رهنمودهاي خودشان را بيان مي کردند، اما نخست وزير به جاي عمل کردن به اين توصيه ها و رهنمودهاي دلسوزانه امام، همواره از دخالتهاي نا به جا شکايت مي کرد. کار به جايي رسيد که وي اظهار کرد که از اعتراف ها و انتقادهاي امام کلافه شده است:
نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار مي آورند، بلکه آقا هم ما را تحت فشار مي گذارد. آقا يکپارچه احساس و انقلاب و عطوفت و هميشه از قلب و دل و مغز و زبان مدافع و طرفدار طبقه ضعيفان و بينوايان و به قول خودشان پا برهنگان هستند. احساسات ايشان را بر مي انگيزند و آن وقت آقا وادار مي شوند، طاقت نمي آورند، از بالا سرما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون اينکه از ما بپرسند، اعلاميه دستور صادر مي فرماييد. يک دفعه دست وپاي ما را توي پوست گردو مي گذارند، شب جمعه اخير، هشت نفر از هيات وزرا خدمت آقا رسيديم. صاف و پوست کنده گفتيم: خدا عمر و توفيق آقا را زياد کند، شما هم که ما را کلافه کرديد. (3)

رويارويي با ملت
 

بازرگان از انتقادها و اعتراض هاي فراگير مردم نسبت به روش هاي غير انقلابي دولت موقت به نق زدن وچوب لا ي چرخ گذاشتن تعبير مي کرد و از دخالت مردم گلايه داشت و در ملت انقلابي و پرشور ايران در برهه حساس پس از انقلاب، تخم دلسردي و نا اميدي مي افشاند. او کميته هاي انقلاب را که ازمتن مردم برخاسته بود، در يکي از سخنراني هاي خود به سوسک تشبيه کرد و ملت را موجوداتي ضعيف و ناتوان خواند که دست وپا در آورده اند:
پس از پيروزي انقلاب ما در برابر دو پديده يا دو امر تازه قرار گرفتيم. از يک طرف زبان ها وقلم ها باز شد ومردم آنچه در دل دارند مي گويند....از طرف ديگر، پديده ديگر ملت است که دست وپا درآورده به راه افتاده است. ملت کميته ها را درست کرده و کميته ها درکار دولت هم دخالت مي کنند. اين دو پديده ودو حالت چيز کاملا تازه اي است که قبلا وجود نداشت و دولت را از هر جهت در تنگنا وناراحتي و گله و درد دل قرار داده است. اين مساله اي که دولت با آن رو به روشده ومن هم دريکي از صحبت هاي تلويزيوني از آن گله کردم. مي گويند يک دهاتي که به شهر آمده بود رفت دکان چلوکبابي، صاحب مغازه فهميد که اين دهاتي است وبي اطلاع ظرف چلوکباب که برايش برايش گذاشت (آن وقت سر پوشي داشت مثل کلاه خود) سه تا سوسک هم لاي پلوقرار داد اين دهاتي وقتي سرپوش را بر داشت، ديد سوسک ها دارند راه مي روند. اول آنها را قاپ زد و خورد و به رفيقش گفت: چون اينها پا دارند و در مي روند اول اينها را مي خورم وبعد مي روم سراغ چلوکباب وپياز. حالا دولت هم اولين مساله اي که با آن روبه روست و من در يکي از صحبت هاي تلويزيوني، زبان گله گشودم، اين کميته ها بود. چون پا در آورده اند، دست در آورده اند ودر کارها دخالت مي کنند، بايد اول سراغ آنها برويم و دست و پايشان را ببنديم. (4)
در حقيقت نهضت آزادي و تمامي جريان هاي شبه روشنفکري سکولار معتقد بودند که مردم تا وقتي ارزش دارند که براي رسيدن باند نهضت آزادي به قدرت تلاش و مبارزه کنند و آنگاه که حضرات بر اريکه قدرت نشستند، مردم حق هيچ گونه اظهار نظري ندارند، بايد مانند بره رام وآرام! همه چيز را تحويل آنها دهند و بروند ومشغول کار خود باشند!

تمايل به امريکا
 

دولت موقت سعي داشت به رغم پيروزي ملت بر امريکا، شاه وديگر ابر قدرت ها وکوتاه کردن دست همه تبهکاران واستعمارگران از سرنوشت ايران ومنابع کشور، اين نکته رادر باورهمه بگنجاند که ايران براي گام نهادن در راه توسعه ودسترسي به دستاوردهاي تکنولوژي پيشرفته وحتي استمرار حيات به ياري وکمک ايالات متحده امريکا وديگر کشورهاي غربي نيازمند است. سران دولت موقت به هيچ عنوان امريکا را عنصري نامطلوب و دشمن ملت ايران و سد راه استقلال همه جانبه ايرانيان نمي دانستند – و نمي دانند – و تلاش مي کردند بر جنايات امريکا در ايران سرپوش نهاده و طوري رفتار کنند که گذشته ها گذشته و هم اکنون راه هاي تازه اي براي گسترش همکاري ايران و امريکا به وجود آمده است و دکتر يزدي به عنوان معاون نخست وزير ضمنا اظهار تمايل دولت موقت به عادي شدن روابط تصريح مي کند که: گذشته، گذشته است و ايرانيان مردان عمل هستند و زمينه هاي بسياري براي همکاري وجود دارد. ايران نيز به مرور زمان، نيازمند تکنولوژي و محصولات کشاورزي امريکا خواهد بود. (5)
با نگاهي گذرا به هيات وزيران دولت موقت، اين نکته را درمي يابيم که اکثريت قاطع اين وزرا، شخصيت هاي نوظهور و غرب گرايي بودند که تبليغات رسانه هاي رژيم شاه و راديوها و مطبوعات بيگانه از آنها چهره هاي مبارز و پيشگام ساخته بود تا در صورت پيروزي انقلاب و سرنگوني رژيم شاه، چنين شخصيت هايي در مناصب مهم و حساس کشور قرار گيرند و سر نخ همچنان در دست امريکا و هم پيمانان او باشد و به عنوان مشتي از خروار اين شخصيت هاي غرب زده و ملي که مديران اجرايي نظام نوپاي ايران اسلامي بودند، به چند تن از آنان اشاره مي کنيم.
عباس امير انتظام که سمت معاونت نخست وزير و سخنگوي دولت موقت را بر عهده داشت و به شدت مورد اعتماد و علاقه مهندس بازرگان بود، با استناد به مدارک معتبر در دادگاه انقلاب اسلامي، به جرم جاسوسي محکوم شده و به زندان افتاد.
حسن نزيه، اولين رئيس شرکت ملي نفت ايران پس از پيروزي انقلاب، به دليل سوء استفاده هاي مالي و دريافت وجوه غير قانوني محکوم شد و از ترس مجازات شديد به جاي حضور در دادگاه به خارج از کشور گريخت و پيوستن خود را به صفوف ضد انقلاب اعلام کرد.
علي محمد ايزدي، وزير کشاورزي دولت موقت، که بر اساس اسناد لانه جاسوسي امريکا چند ماه پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، طي نامه اي به سفارت امريکا تقاضاي رواديد مهاجرتي و اقامت دائم کرده و اعلام داشته که پانصد هزار دلار سرمايه دارد و اميدوار است دوباره به امريکا بازگردد و شهروند مفيدي براي آن کشور باشد.(6)
رضا صدر، به عنوان وزير بازرگاني دولت موقت و مدير مسئول روزنامه ميزان(ارگان غير رسمي نهضت آزادي ايران)، پس از سقوط دولت موقت فردي بود که مدت بيست سال با عنوان رواديد مهاجرتي در امريکا اقامت داشت وحتي اظهار نامه تمايل براي تابعيت امريکا يعني ترک تابعيت وطن خود را امضا کرده بود. (7)
تيمسار احمد مدني نيز ابتدا وزير دفاع دولت موقت بود وسپس به فرماندهي نيروي دريايي انتخاب گرديد که پس از رداعتبار نامه اش در مجلس شوراي اسلامي به خارج از کشور گريخت وبه صف ضد انقلاب پيوست.
حضور چنين عناصري در دولت موقت در کنار مهندس بازرگان عجيب نبود. عناصري که به هيچ روي نه تنها روحيه دشمن ستيزي در قاموس شان وجود نداشت، بلکه درپي روزنه هايي بودند که تحت عنوان برپايي دموکراسي و ايجاد حاکميت ملي، اسلام فقاهتي را از صحنه ايران حذف کرده و پاي امريکايي ها را به اين کشور بازکنند. رفتارهاي بازرگان در برخورد با امريکا به گونه اي بود که به نظر مي رسيد به هيچ عنوان امريکا را يک جنايتکار بين المللي ودست اندر کار توطئه کودتاي 28 مرداد و احياي کاپيتولاسيون در ايران نمي شناسد و وقتي با اعتراض مردم و برخي مسئولان رو به رومي شود که چرا با " برژينسکي " – وزير مشاور رئيس جمهور امريکا – وسوليوان – کاردار سفارت امريکا در ايران- ملاقات کرده، تعجب مي کند واين ملاقات را عادي، طبيعي ومانند آب خوردن مي داند:
اين مساله که چرا ملاقات با وزير مشاور رئيس جمهور امريکا در بوق وکرنا گذاشته شده يا به عرض و اجازه امام نرسيده، اين ايراد به نظر من خيلي بيجا آمد. از اين ملاقات به احمد آقاي خميني گفتم وقتي اين سوال را کردند و او چيز ديگري مي گفت. در اين مدت من و همکارانم، شايد با دويست وزير و سفير ملاقات کرده ايم و هيچ يک را به شوراي انقلاب نگفته ايم و نه فلان حزب يا روزنامه و نه خدمت امام و اصلا معمول و معقول نبوده. کاردار سفارت امريکا قبلا به ما اطلاع داد که به الجزاير مي رويد، برژينسکي هم هست و ممکن است به ملاقات شما بيايد. اين را آقاي دکتر يزدي مي دانست. آقاي نخست وزيري که براي ملاقات اجازه بگيرد، براي لاي جرز خوب است. مگر من هويدا هستم و يا امام محمد رضا شاه که آب خوردن را اجازه بگيريم.

پي‌نوشت‌ها:
 

* کارشناس ارشد انديشه هاي سياسي در اسلام
1. مهدي بازرگان، مسائل و مشکلات اولين سال انقلاب، ص2.
2. اسناد نهضت آزادي، ج11، ص198.
3. کيهان،1357/12/24.
4. کيهان1358/1/6.
5. اسناد لانه جاسوسي، شماره 34، ص 62.
6. همان شماره 1-6، ص354.
7. همان، ص355.
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 7