چگونگي شناسايي چهره و ترور حاج عماد مغنيه
چگونگي شناسايي چهره و ترور حاج عماد مغنيه
درآمد
هشدار سيدحسن نصراللّه دبير كل حزب اللّه به برخي دولت هاي عربي در جريان جنگ 33 روزه سال2006 كه حزب اللّه را ماجراجو توصيف كردند، و ملت هاي مسلمان را از تقديم هر گونه كمك معنوي به اين حزب منع كردند فراموش نكرده ايم. حجت الاسلام و المسلمين سيدعلي اكبر محتشمي پور دبيركل كنفرانس بين المللي حمايت از حقوق ملت فلسطين، و سفير پيشين جمهوري اسلامي در دمشق در این گفتگو چگونگي همدستي و نقش يكي از اين دولت هاي عربي را در زمينه شناسايي چهره حاج عماد مغنيه كه شش ماه بعد به شهادت ايشان منجر شد فاش كرده است كه با هم مي خوانيم:
براي آغاز بحث و آگاهي خوانندگان از چگونگي شكل گيري مقاومت اسلامي، ابتدا بفرماييد انگيزه اسرائيل براي حمله نظامي به لبنان در سال 1982 چه بوده است؟
هدف اول: بعد ازجنگ هاي سپتامبر سياه كه در سال 1970 در اردن صورت گرفت و رژيم ملك حسين به نمايندگي از اسرائيل توانست فلسطيني ها را قلع و قمع كند، و كشتار عظيمي را بوجود بياورد، و نيروهاي مقاومت فلسطين را از اردن اخراج كند. در نتيجه اين كشتار مرزهاي اردن و اسرائيل در برابر عمليات مقاومت فلسطين بسته شد، و اين مرزها براي اسرائيل كاملاً امن گرديد. زيرا نيروهاي ملك حسين نقش ژاندارم اسرائيل را ايفا مي كردند.
در پي رويدادهاي خونين سپتامبر سياه، نيروهاي مقاومت فلسطين حركت شان را به جنوب منتقل كرده و اين منطقه عملاً به صورت پايگاه اصلي حركت مقاومت فلسطين بر ضد اسرائيل درآمد. در آن مرحله بيشترين عمليات مسلحانه كه بر ضد اسرائيل در داخل سرزمين هاي اشغالي فلسطين يا در مناطق گوناگون جهان تحقق مي يافت، در جنوب لبنان برنامه ريزي مي شد. از سوي ديگر نيروهاي انقلابي سراسر دنيا كه از مقاومت فلسطين حمايت مي كردند، يا مي خواستند به حركت هاي انقلابي و رهايي بخش در دنيا دست بزنند، به جنوب لبنان مي آمدند، و برنامه ريزي شان را آنجا انجام مي دادند. فلسطيني ها هم به آنها كمك مي كردند و آموزش نظامي مي دادند.
اين تحركات، اسرائيلي ها را به شدت نگران كرده بود، و آرزو داشتند همان گونه كه دولت اردن، فلسطيني ها را قلع و قمع كرد، دولت لبنان هم آنان را قلع و قمع كند. ولي دولت لبنان از قدرت متمركز و ارتش قوي برخوردار نبود تا مقاومت فلسطين را سركوب كند. از سوي ديگر احزاب و سازمان هاي لبناني، شاخه هاي مسلح نظامي در اختيار داشتند كه توان آنها با قدرت ارتش لبنان برابري داشت، و از طرف ديگر با مقاومت فلسطين روابط دوستانه داشتند. ولي اسرائيل مأموريت سركوب فلسطيني ها را به حزب ماروني كتائب (فالانژ) و جريان هاي همسوي خودش واگذار كرد. لذا از سال 1975 نيروهاي فالانژ با فلسطيني ها در بيروت درگير شدند و فلسطيني ها به ناچار به دفاع از خود برخاستند. با آغاز جنگ هاي داخلي در لبنان، كشتارهاي عظيمي بر ضد فلسطيني ها صورت گرفت، ولي حوادثي كه در چارچوب جنگ هاي داخلي اتفاق افتاد، فالانژها نتوانستند فلسطيني ها را قلع و قمع كنند. چون قدرت مقاومت فلسطين بيش از قدرت فالانژها بود. بر اين اساس اسرائيل تصميم گرفت بطور مستقيم وارد عمل شود، و كار فلسطيني ها را يكسره كند.
هدف دوم: تلاش براي به سازش كشاندن اعراب. امضاي معاهده صلح كمب ديويد ميان قاهره و تل آويو، مصر را به عنوان بزرگترين دولت عربي از ميدان رويارويي اعراب و اسرائيل خارج كرد، و اين رويكرد اسرائيلي ها را به شدت خرسند ساخت. زيرا مناخيم بگين نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي علاقمند بود بجاي اينكه با همه اعراب يكجا طرف شود، تصميم گرفت دولت هاي عربي را در زاويه تنگ قرار دهد، تا آنها را مجبور كند به صورت انفرادي با اسرائيل سازش كنند، و به او امتياز دهند، و اين رژيم را مشروع بدانند.
لذا مانع اصلي امضاي قراردادهاي صلح يك جانبه ميان رژيم صهيونيستي و اعراب بعد از داستان كمب ديويد، فلسطيني ها بودند كه در جنوب لبنان و بيروت و ساير اردوگاه هاي لبنان حضور چشمگير داشتند. البته هيچ دولت عربي با داشتن انبوه مخالفان سازش با رژيم صهيونيستي نمي تواند در مذاكرات سازش شركت كند. بايد در درجه اول اين موانع را بردارد، تا بتواند اهدافش را تحقق بخشد. بنابراين اسرائيل براي متقاعد نمودن دولت لبنان به منظور امضاي قرارداد صلح همچون قرارداد كمپ ديويد، تصميم گرفت مقاومت فلسطين مستقر در لبنان را قلع و قمع كند تا جاده سازش در برابر همه دولت هاي عربي صاف شود.
هدف سوم: بعد از پيروزي رزمندگان اسلام در جبهه هاي دفاع مقدس در برابر رژيم بعثي عراق، به خصوص زماني كه خرمشهر روز سوم خرداد سال 1361 آزاد گرديد. اين آزادي بسيار چشمگير بود. آزادي خرمشهر مانند آزادي شهرهاي بزرگي كه در جريان جنگ هاي اول و دوم جهاني اتفاق افتاد تعبير شد. دشمنان مطمئن شده بودند كه جمهوري اسلامي ايران هرگز نمي تواند خرمشهر را باز پس بگيرد. زيرا عراقيها اين شهر را آنقدر مستحكم كرده بودند كه به نظر آنان آزادي آن امكان پذير نبود. خب نيروهاي ايران با شجاعت و رشادت توانستند خرمشهر را آزاد كنند، و بلافاصله اسرائيلي ها احساس كردند اگر سرزمين هاي ايران آزاد شود، با توجه به ايده اي كه در آن روز مطرح بود «امروز ايران- فردا فلسطين» راه براي آزادي فلسطين در برابر پيشروي نيروهاي ايراني هموار مي شود. البته نبايد فراموش كرد كه رواياتي در اسلام و نيز در يهوديت وجود دارد، و حاكي از آن است كه قوم يهود بار ديگر قبل از ظهور امام زمان(عج) توسط سپاهيان ايراني كه پرچم هاي سياه در دست دارند شكست مي خورند، و فلسطين و مسجد الاقصي آزاد مي شود. اين روايات تاريخي اسرائيلي ها را كاملاً به وحشت انداخته بود، كه امكان دارد سپاهيان ايراني پس از آزاد سازي عراق خود را به مرزهاي فلسطين برسانند، و اين سرزمين و قدس شريف را آزاد نمايند. همه مسلمانان دنيا آگاهند كه آزادي قدس شريف يكي از ايده هاي اوليه امام خميني(ره) بوده و اين ايده تاكنون اسرئيلي ها را به شدت به وحشت انداخته است. روي اين حساب اسرائيلي ها براي اينكه خاكريزهاي خود را از مرز فلسطين به عمق سرزمين هاي لبنان و سوريه منتقل كنند، با اقدام سريع بخشي از لبنان را به اشغال خود درآوردند. البته اسرائيل امكان داشت اهداف گذشته اش مانند از بين بردن مقاومت فلسطين در لبنان و تلاش براي برقراري صلح با دولت لبنان را در دراز مدت انجام دهد. ولي آزادي خرمشهر باعث شد كه اسرائيل در اجراي اهداف درازمدت خود سرعت عمل نشان دهد و براي نجات خود، لبنان را اشغال كند و ريشه هاي مقاومت را در لبنان بسوزاند. به هر حال اسرائيل در سال 1982 اين كار را در لبنان انجام داد ولي تلفات سنگيني در نيروي انساني متحمل شد. از سوي ديگر اسرائيل خوب مي دانست كه انگيزه هاي ديني و معنوي قوي ميان گروه هاي فلسطيني و احزاب سكولار لبناني وجود ندارد. اين احزاب بيشتر به دنبال اهداف كوتاه مدت سياسي شان هستند. حتي مقاومت فلسطين هم به دنبال اهداف و انگيزه هاي سياسي گرايش پيدا كرده بود. امكان دارد انگيزه سياسي تا حدودي كاربرد داشته باشد، اما از نظر آنان تا مرز شهادت كاربرد ندارد. روي اين حساب اسرائيلي ها وآمريكايي با مطالعاتي كه انجام داده بودند، به اين نتيجه رسيده بودند كه اسرائيل با كمترين هزينه مي تواند طرف مقابل را به زانو دربياورد. علاوه بر اينكه درگيري هاي جنگ داخلي لبنان موجب تضعيف و فروپاشي جبهه داخلي لبنان شده بود. موضوع ديگري كه اسرائيل را براي اين حمله گستاخ كرده بود، مردم جنوب لبنان از عملكرد فلسطيني ها خشمگين شده بودند. بخصوص كه شيعيان جنوب عملكرد فلسطيني ها را قبول نداشتند. كارهاي زشت و غيراخلاقي كه فلسطيني ها مرتكب مي شدند موجب رنجش خاطر شيعيان شده بود. اسرائيلي ها مي دانستند كه مردم جنوب لبنان در مقابل آنان مقاومت نخواهند كرد. با اين ايده وارد سرزمين لبنان شده، و با پنج لشكر ظرف يك هفته خود را به بيروت رساندند. از آن طرف هم در بقاع غربي تا مرز سوريه پيشروي كرد، و نيروهاي سوري را از شهر زحله راندند و تمام پايگاه هاي موشكي سوريه را در همان وهله اول در مناطق بقاع و بقاع غربي و مرزهاي سوريه از كار انداختند. كار بجايي رسيده بود كه هلي كوپتر هاي اسرائيل به راحتي تانك هاي سوريه را شكار مي كردند، لذا اسرائيل سريع توانست مقاومت را در لبنان سركوب كند.
در برابر پيشروي نظاميان اسرائيل مقاومتي صورت گرفت؟
در آن مرحله ائتلافي از دولت هاي سوريه، عراق، الجزائر، ليبي و يمن جنوبي بنام جبهه پايداري وجود داشت كه اصولاً اين جبهه براي رويارويي با اسرائيل بوجود آمده بودند. اين جبهه چرا در مقابل يورش اسرائيل به لبنان بي تفاوت نشست، و سهل انگاري كرد؟
بي تفاوتي آن دولتها را سهل انگاري و ناتواني ميدانيد يا مانند برخورد برخي دولت هاي عربي در جنگ سال 2006 بين حزب اللّه و رژيم صهيونيستي و جنگ 22 روزه غزه با اسرائيل همدست شده بودند و خيانت كردند؟
سوريه كه عضو اصلي جبهه پايداري بود چه موضعي داشت؟
در سال 1982 ارتش اسرائيل به مدت يك هفته سرتاسر جنوب لبنان و پايتخت اين كشور را اشغال كرد. در آن زمان قلعه (تاريخي) الشقيف را مستحكم ترين دژهاي مقاومت فلسطين در جنوب لبنان ياد مي كردند كه اگر اسرائيلي ها بخواهند آن را تسخير كنند، ماه ها بايد پشت اين قلعه بجنگند تا آن را از چنگ فلسطيني ها بيرون آورند. نيروهاي مستقر در اين قلعه هنگام حمله اسرائيل حتي يك شب هم مقاومت نكردند. بلافاصله آن را تخليه كردند. اسرائيلي ها در پيشروي يك هفته اي خود در خاك لبنان همه امكانات و سلاح هاي فلسطيني ها را از انبار تخليه و به فلسطين اشغالي منتقل مي كردند. اين وضعيتي بود كه در آن زمان وجود داشت. ولي الان ملاحظه كنيد كه نيروهاي مقاومت حماس و جهاد اسلامي در فلسطين در مقابل ماشين جنگي اسرائيل ايستادگي مي كنند. اسرائيل به مدت 22 روز نتوانست وارد غزه شود.
در آن شرايط كه قدرت اعراب فروپاشيده بود و همه سازمان ها و احزاب ناسيوناليست و سوسياليست عرب سرگردان شده بودند، روحانيون و جوانان شيعه لبناني با چه انگيزه و با كدام اميدي مقاومت را پايه گذاري كردند؟
تصميم گيري براي اعزام نيرو به سوريه و لبنان توسط شوراي عالي دفاع گرفته شد و حضرت امام خميني(ره) پس از آگاهي با اين تصميم مخالفت كردند. بفرماييد كه ماندن نيروهاي سپاه در لبنان تحت مسئوليت شرعي ولايت امام به عنوان ولي فقيه قرار گرفت؟
در آن شرايط كه شخصيت هاي لبناني با حضرتعالي به عنوان سفير جمهوري اسلامي ايران در دمشق و نماينده حضرت امام در سوريه و لبنان تماس مي گرفتند و با سپاه ارتباط برقرار مي كردند، حاج عماد مغنيه هم حضور داشت؟ ايشان در آن مرحله چه جايگاهي داشت؟ آيا با نيروهاي اعزامي هم ارتباط برقرار كرده بود؟
اصولاً مقاومت كه با پيشنهاد امام(ره) شكل گرفت و حزب اللّه پايه گذاري شد، دو وظيفه داشت. نوع كار مقاومت دو جهت داشت. يكي جهت گيري نظامي، و ديگري جهت گيري امنيتي يا عمليات ويژه بود. البته اين دو وظيفه كه مقاومت اسلامي داشت به دو طيف و دو دسته از نيروهاي لبناني تفويض شده بود. وظيفه نظامي به يك جريان نظامي واگذار شده بود كه در رأس آن سيد حسن نصراللّه قرار داشت و مركزيت آن در شهر بيروت بود. يكسري از فرماندهان نظامي مقاومت هم در جنوب مستقر بودند، و به دستورات شوراي رهبري مقاومت عمل مي كردند. فرماندهي شاخه نظامي در منطقه بقاع هم بر عهده شخصيت ديگري واگذار شده بود.
عمليات ويژه امنيتي كه از اهميت فوق العاده برخوردار بود مسئوليت آن را حاج عماد مغنيه بر عهده داشت. به اين دليل كه حاج عماد مغنيه با توجه به پيشينه حضور او در سيستم نظامي جنبش فتح، و عمليات ويژه اي كه در چارچوب اين جنبش بر ضد اسرائيلي ها در جنوب لبنان انجام مي داد، بر اوضاع جنوب لبنان اشراف كامل داشت، و مناطق مختلف استراتژيك را مي شناخت، يعني يك راه طولاني را طي كرده و از تجربيات زيادي برخوردار بوده است. مانند يك كارشناس نظامي ارشد كه سال هاي طولاني عمر خود را در مسائل نظامي سپري كرده باشد. گمان نمي كنم در آن سال بيش از 21 سال سن داشت. اما از دوران نوجواني در صفوف مقاومت فلسطين و جنبش فتح حضور داشت. و چون يك آدم نابغه اي بود، از هوش و استعداد بسيار بالايي برخوردار بود. بسياري از مسائل را خيلي سريع آموخته و در يك رشته عمليات نظامي هم شركت كرده بود.
آيا در دوره هاي آموزش نظامي كه حزب اللّه در بقاع تشكيل داد شركت كرد؟
نيروهايي كه به حزب اللّه مي پيوستند وابستگي گروهي قبلي هم داشتند؟
سرنوشت احزاب و گروه هايي كه حزب اللّه را تشكيل دادند چه شد؟
برخي آگاهان و صاحبنظران معتقدند كه حاج عماد مغنيه قبل از پيوستن به حزب اللّه براي خودش يك سازمان انقلابي مستقل به نام سازمان جهاد اسلامي ايجاد كرده بود و عمليات شهادت طلبانه كه در آن مرحله اتفاق مي افتاد سازمان جهاد اسلامي مسئوليت آن را به عهده مي گرفت. آيا واقعاً همين طور بوده است؟
چه خاطراتي از شهيد حاج عماد مغنيه داريد؟
دومين ملاقات با حاج عماد، گمان كنم در سال 1983 بود كه ايشان همراه چند نفر از برادران مقاوم براي ارائه گزارشي به سوريه آمد و مسائلي را مطرح كرد. يكي از مهمترين زمينه هاي موفقيت آقاي مغنيه اين است كه قبل از شكل گيري مقاومت با آقاي سيدحسن نصراللّه روابط بسيار صميمانه داشت. آن دو نسبت به مسائل آن مرحله ديدگاه مشترك داشتند. هم سن و سال و دوران جواني شان را در كنار يكديگر سپري كرده اند. با وجودي كه آقاي سيدحسن نصراللّه دوره هاي آموزش نظامي را در برخي پايگاه هاي فلسطيني ديده بود، ولي در زمان امام موسي صدر عضو برجسته و شاخص جنبش امل بود. آقاي عماد مغنيه هم كه در جنبش فتح فعاليت مي كرد باعث شده بود آن دو با يكديگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشند. اين دوستي را تا نهايت همچنان حفظ كردند.
به طور معمول ميان يك تشكيلات امنيتي و يك تشكيلات سياسي همواره رقابت وجود دارد. اين تشكيلات در اغلب كشورها يكديگر را خنثي مي كنند و هميشه در حال رقابت هستند. تشكيلات امنيتي مي گويد من موفقتر هستم، و تشكيلات سياسي مي گويد من موفقتر هستم. تشكيلات اول مي خواهد امكانات بيشتري در اختيار داشته باشد، و تشكيلات دوم مي خواهد اختيارات بيشتري به دست بگيرد. اما اهميت جريان مقاومت اسلامي لبنان در اين است كه تشكيلات نظامي و تشكيلات امنيتي با يكديگر همكاري مي كردند و مكمل يكديگر بودند، و هيچ گونه رقابت و خنثي سازي يكديگر ميان شان وجود نداشت. لذا قدرت نظامي مقاومت اسلامي در پرتو اين همكاري حرف اول را در لبنان مي زد، عمليات ويژه امنيتي كه شهيد حاج رضوان در رأس آن قرار داشت، حرف اول را در لبنان ميزد، و هيچ قدرتي در لبنان وجود نداشت تا بتواند همطراز مقاومت اسلامي و نيروهاي نظامي حزب اللّه باشد.
حضرتعالي در مراسم تشييع حاج رضوان در بيروت حضور داشتيد و با سيدحسن نصراللّه دبيركل حزب اللّه ملاقات كرديد. كلاً روحيه ايشان را پس از شهادت حاج رضوان چگونه يافتيد؟
غرض از اين مقدمه مي خواهم به اين نكته اشاره كنم هنگامي كه به محل جلسه رفتم، منطقه اي است كه حاج رضوان در آن اقامت داشت، از نظر من به طرز وحشتناكي مسئله دار بود. با توجه به اهميت آقاي سيدحسن نصراللّه و آقاي حاج عماد مغنيه، اين منطقه براي اقامت آنها و ملاقات هايي كه در آن صورت مي گيرد، به هيچ وجه مناسب نيست. و به راحتي مورد شناسايي قرار مي گيرد.
همان منطقه كفر سوسه كه حاج عماد در آن ترور شد؟
اين ديگه خيلي خطرناك بود!!
طبيعتاً در اين سفر عمره سعودي ها عكس جديد و به روز از حاج رضوان گرفته اند، و بي ترديد عكس جديد حاج عماد مغنيه در اختيار سرويس هاي آمريكايي قرار گرفته است. چون آمريكايي ها در فرودگاه و ساير اماكن عربستان حضور فعال دارند.
يعني امكان دارد مقام هاي عربستان عكس او را در اختيار آمريكايي ها قرار داده باشند؟
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 49
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}