خطرکردن آزاد


 





 
مراقب باش نيفتي، دست به اين نزن، از آن مسير نرو، احتياط کن و... اين جملات و هزاران جمله شبيه اينها توصيه هايي هستند که مادر پدرها از همان کودکي مدام در گوش بچه هايشان مي خوانند ولي آيا تا با حال فکر کرده ايد که بچه ها هم بايد کمي خطرکنند؟!
امروزه اتفاقات زيادي در سطح جامعه رخ مي دهد که تاکنون شايد به ندرت به چشم مي آمده اند؛ براي مثال اينکه کودکان دراثر بي توجهي والدين خود ممکن است گم شوند. به همين منظور تهديدهايي از سوي مراجع قضائي نسبت به پدر و مادرها و معلماني که به کودکان اجازه خطر کردن مي دهند صورت گرفته است.
مثلاً اخيراً يک زن و وشوهر در جنوب لندن به اين دليل که به دختر هشت ساله و پسر پنج ساله خود اجازه داده اند بدون نظارت آن ها مسير خانه تا مدرسه را دوچرخه سواري کنند از سوي مرکز خدمات اجتماعي مورد سرزنش قرار گرفتند. اما هدف اين زن و شوهر از انجام چنين کاري اين بوده است که به فرزندان خود اجازه دهند آزادي را تجربه کنند و از اين تجربه کودکانه لذت ببرند. آنها تصور مي کردند که فرزندانشان به اندازه کافي سازگار، بالغ و مستقل شده اند.
روان شناسان مي گويند والدين بايد به کودکان خود اجازه دهند که زماني را بدون نظارت آنها وبدون حضورشان با دوستان خود در پارک يا خيابان بازي کنند. امروزه هر تجربه اي در کودکي با يک هشدار بهداشتي همراه است درحالي که خطر قسمتي ضروري از تکامل شخصيت انسان هاست.

بازي، شادي، شيطنت
 

مهارت هاي عملي کودکان بايد با آموزش دادن ارتقا پيدا کنند. مثلاً در بعضي مدارس، جهت آموزش حس استقلال به کودکان دو تا پنج ساله امکان داده مي شود که فعاليت هاي فيزيکي و هيجان انگيز مختلف، از قبيل بازي با چرخاندن يک تکه چوب و يک لاستيک معلق، گل بازي و به طور کلي بازيهاي مانند اينها انجام دهند. همچنين کودکان کار با چوب را دوست دارند. آنها دوست دارند که با ناخن هاي خود روي چوب ضربه بزنند يا اينکه دست خود را روي چوب بکشند. بديهي است که آنها بايد به طرز مناسبي تحت نظارت باشند و مدام تشويق شوند.
والدين بايد از کودکان خود حمايت کنند اما مشکل اين است که فرهنگ جوامع امروزي به نحوي شکل گرفته است که والدين گمان مي کنند به جاي حمايت درست از کودکان مدام بايد آنها را تعقيب کنند تا خطري برايشان پيش نيايد.

بايست و قلدري کن
 

کودکان بايد تشويق شوند که در مقابل قلدري ديگران روي پاي خود بايستند، قبل از اينکه والدينشان مداخله بيجا در کارهايشان کنند. گاهي پيش مي آيد که کودکان بابت مسائلي از قبيل اينکه وقتي در پارک مشغول بازي بوده اند کودکان ديگرآنها را دست انداخته اند به والدين خود شکايت مي کنند. والدين بايد به کودکان خود ياد بدهند که در چنين مواردي روي پاي خودشان بايستند و اگر لازم شد در برابر ديگران قلدري کنند. اين به معناي ناديده گرفتن قلدري يا ملعبه شدن توسط ديگران نيست و کودکان هميشه بايد بدانند بزرگسالاني هستند که آنها را حمايت کنند اما اين حمايت در صورتي است که تلاششان را کرده و موفق نشده اند. گفتن اين جمله به کودکان که «سعي کن روي پاي خودت بايستي و اگر نتوانستي من از تو حمايت مي کنم» مي تواند بسيار اثرگذار باشد.

تنها به سفر برو
 

يک نويسنده آمريکايي به نام لنوره اسکنازي راجع به اينکه عمداً پسر نه ساله خود را در مرکز شهر ترک کرده و به او اجازه داده که با مترو تنها به خانه بازگردد، مقاله اي نوشت و پس از اين ماجرا به دليل فشارهايي که براو وارد شد فعاليت رسانه اي خود را کنار گذاشت. درحالي که پسر او از اين تجربه بسيار احساس رضايت مي کرد وبعضي ها هم ازاين عمل او حمايت مي کردند اما ديگران به او برچسب «مادر بد آمريکايي» زدند. او متعاقباً نوشته بود که پسر من مي گفت ديگران در سن من به تنهايي هرجا که مي خواهند مي روند و هيچ مشکلي هم برايشان پيش نمي آيد. خانم اسکنازي پس از اين ماجرا يک وبلاگ به نام«کودکان آزاد» راه اندازي کرد که حامي استقلال کودکان بود.

ميوه پوست کندن آزاد
 

متخصصان پرورش کودک توصيه مي کنند که کودکان بايد تا حد ممکن در معرض زندگي روزانه والدين قرار داده شوند و در تمام مدت بايد همراه کودکان خود باشند. همچنين مي گويند که کودکان پنج سال به بالا بايد چاقو را در دست بگيرند و ميوه ها را خودشان تکه تکه کنند. اين ايده به اين دليل است که کودکان نياز دارند ياد بگيرند، چگونه با خطرات مقابله کنند و به ترس خود اجازه ندهند که درآنها رخنه کند. حاميان اين ايده مي گويند که با نظارت مناسب والدين، اين مجموعه بسيار بي خطر و امن است، در حالي که ديگران ممکن است بگويند که دست زدن کودکان به چاقو وبازي کردن با آن برخلاف غريزه مادرانه است.
منبع:نشريه همشهري مثبت، شماره مسلسل 182.