ايراني ها هيچ چيز را جدي نمي گيرند


 

گفتگو:مهديس جعفري




 
«ايليونشکو تاتسيان» يا به عبارت ديگر «تانيا» براي شما خوانندگان گرامي شايد نامي ناآشنا باشد اما زماني که نام ايراني اين فرد به زبان مي آيد، مسلماً بسياري از شما وي را مي شناسيد.
اين فرد کسي نيست به غير از «ليلا رجبي» قهرمان پرتاب وزنه بانوان ايران. ليلا رجبي، همسر پيمان رجبي، ديگر قهرمان دو و ميداني ايران مي باشد.
در يکي از آخرين روزهاي سال 1388 اين زوج ورزشگار ميهمان دفتر مجله بودند که حرفهاي جالبي بين ما رد و بدل شد. شما را به خواندن اين گفتگوي صميمي و دوستانه دعوت مي کنم.
در زبان بلاروسي، نامها معاني خاصي ندارند اما مي دانم که تانيا، نام شاهي در ايتالياي قديم بوده است.
زماني که تصميم گرفتم با پيمان ازدواج کنم، دين خود را نيز تغيير دادم. به همين دليل بايد اسمي انتخاب مي کردم. پيمان اسامي مختلفي را به من پيشنهاد داد اما از ليلا بيشتر خوشم آمد.
چند سال پيش پيمان به همراه تيم ملي ايران براي حضور در اردويي کوتاه مدت به بلاروس آمدند. در آن زمان بود که من و پيمان با هم آشنا شده و پس از آن از طريق ايميل و تلفن با يکديگر در ارتباط بوديم.
رابطه ما با هم ادامه داشت تا اينکه در 24 مهر 1384 به عقد يکديگر در آمديم.

آنها با آغوش باز از من استقبال کردند.
به دليل اينکه پيمان در بوشهر متولد شده و در آنجا سکونت داشت...
پيمان در تکميل حرف ليلا مي گويد:پس از اينکه کارهاي تابعيت همسرم به پايان رسيد، به تهران نقل مکان کرده و امروز نيز در منطقه تهران پارس ساکن هستيم.
ليلا:در بوشهر قولهاي فراواني به ما داده شد که هيچکدام عملي نشدند.
پيمان: مربي من، آقاي نوشادي، که رييس هيات دو و ميداني باشگاه پيام مخابرات است به من گفت که کارهاي ليلا را انجام داده ايم و امسال وي براي تيم ما در ليگ حضور پيدا مي کند. ليلا هم تمريناتش را با جديت انجام مي داد تا اينکه 2 هفته مانده به پايان مسابقات آقاي نوشادي به من گفت که امسال تيم بانوان را در مسابقات شرکت نمي دهيم.
زماني که که وزنه را رها کردم، با خودم فکر مي کردم که مثل ديگر ورزشکاران پرتاب کرده و خيلي از دست خودم ناراحت بودم تا اينکه به من گفته شد 3 متر رکورد ايران را جابه جا کرده ام! براي من بسيار جاي تعجب داشت چرا که فکر نمي کردم سطح ليگ ايران و رکوردهاي ورزشکاران زن ايراني تا اينقدر پايين باشد.
در ايران امکانات خوبي وجود ندارد! در بلاروس پزشک تغذيه، پزشک ورزشي و ماساژور و براي هر ورزشکار يک مربي وجود داشت. در ايران ورزشکار خودش است و خودش! اگر هنگام تمرين نيز اتفاقي بيفتد نيز نمي دانيم که چه کاري بايد انجام دهيم. در بلاروس يک بيمارستان مخصوص براي ورزشکاران وجود دارد در حالي که در اينجا تنها يک بيمه ورزشي است.
هيچ واکنشي!هرکس که بخواهد از بلاروس برود و تابعيتش را عوض کند، به راحتي مي تواند اين کار را انجام داده و برخوردي با وي صورت نمي گيرد. از 14 تا 24 سالگي فدراسيون دو و ميداني بلاروس براي من هزينه کرد اما زماني که تصميم گرفتم از آنجا خارج شوم، هيچ برخورد بدي با من نداشتند.
ارزش افتخار آفريني براي ايران بيشتر از پول و سکه است.
در سال 88 در مسابقات 100 و 200 متر خوب نتيجه گرفتم، حتي در مسابقات تايوان هم مدال کسب کرده و رکورد 4 در 400 متر ايران را نيز جابه جا کردم اما نمي دانم چرا اسمم در هيچ کجا شنيده نمي شود.
(با خنده و شوخي مي گويد:) فکر کنم اين موضوع به تيپم برمي گردد! فدراسيون براي من هيچ هزينه نکرده است. در گذشته دو مدال در جوانان آسيا کسب کردم اما زماني که اين رفتارها را مشاهده کردم، دلسرد شدم. زماني که براي من ارزشي قائل نبوده و هزينه اي نمي کنند، من هم تمام توانم را نمي گذارم. با اين حساب با چه انگيزه اي ورزش کنم؟! با همين تمرين کمي که دارم قهرمان ايران هستم، پس براي چه بيشتر از اين تلاش کنم؟ اگر به من بگويند براي تو هزينه مي کنيم و تو بايد در آسيا مدال کسب کني، آن وقت تمام توانم را به کار خواهم برد. من مانند ديگر ورزشکاران نيستم که بگويم اين نتيجه را به شرطي مي گيرم که برايمان فلان کار را انجام دهيد!
به ليلا هم گفته ام زماني مربي مي شوم که ارزش مربي در ايران مشخص شود.
اينکه مي گويند من ديگر 25 ساله شده ام و بايد دويدن را کنار بگذارم! اگر من ندوم، چه کسي قرار است جانشين من شود؟ جالب آنکه مدال آوران اين رشته در ايران و خارج از ايران يا هم سن و سال من بوده و يا از من بزرگتر هستند، پس چرا بايد اين رشته ورزشي را کنار بگذارم؟
بله، چرا که پاداش رکورد بانوان شش برابر کمتر از آقايان است. پاداش آقايان حدود سه ميليون تومان است و پاداش بانوان پانصد هزار تومان!
پيمان: ليلا در سطح آسيا براي ايران مدال مي آورد، پس بايد تفاوتي با ديگر ورزشکاران داشته باشد. زماني که آقايان در سطح مسابقات آسيايي مدال کسب مي کنند، حقوق و جوايزشان بيشتر مي شود در حاليکه براي بانوان اين پاداشها وجود ندارد. (و بعد به شوخي ادامه مي دهد) اصلاً به من چه ارتباطي دارد؟ خانمها بايد از حقوقشان دفاع کنند!

ليلا: بله، زماني که به ما بها نمي دهند، به خودم مي گويم که چرا بايد زحمت بيشتري بکشم؟ با اين شرايط شايد روزي برسد که ديگر نخواهم رکوردهايم را جابه جا کنم.
به دليل اينکه من و پيمان در 24 ساعت شبانه روز با هم هستيم. پيمان برايم يک گوشي تلفن همراه خريده اما به دليل اينکه کسي با من تماس نمي گيرد، تصميم گرفتم که آنرا براي هميشه خاموش کنم.
(در ابتدا متوجه منظور ما نمي شود، پيمان شفاف سازي مي کند و ليلا با لبخند مي گويد)
دوست ندارم معروف شوم، معروفيت براي انسان خوشبختي نمي آورد. خوب است که مردم از روي علاقه تو را دوست داشته باشند، نه اينکه شناخته شده باشي اما کسي شما را دوست نداشته باشد.
آنهايي که مرا مي شناسند به من تبريک گفته و با من خوشرفتاري مي کنند اما در کل دوست ندارم کسي مرا بشناسد.
خير، مردمان ايران زمين بسيار مهربانتر هستند. البته در بلاروس به دليل اينکه تعداد ورزشکاران بسيار زياد است، ورزش مانند کار روزانه است. در آنجا ورزش خواستار زيادي ندارد و کسي بازيهاي زنده را تماشا نمي کند. جالب اينکه با اين طيف وسيع ورزشکار، بر خلاف ايران، در آنجا ما فقط 2 روزنامه ورزشي داشتيم.
پيمان: دقيقاً اسم و رسم داشتن بعد از مدتي از بين مي رود. تيمور غياثي در زمان خودش 3 مدال آسيايي را با هم کسب کرده و اسطوره اي بود اما امروزه بسياري از مردم حتي نمي دانند که تيمور غياثي در کدام رشته ورزشي، فعاليت داشته است؟! من تنها به دنبال آرامش هستم تا زندگي راحتي داشته باشم.
مگر مي شود که دلم براي آنها تنگ نشود؟ دلتنگشان مي شوم اما اين دلتنگي را با صحبتهاي تلفني برطرف مي سازم.
در ايران زندگي سخت تر است چرا که در اينجا برنامه ريزي وجود ندارد. هرچقدر هم که کار کني، خرج زيادتر از درآمد است. از لحاظ ورزشي هم مثالي مي زنم. در بلاروس اگر کسي در المپيک مدال کسب کند، تا المپيک بعدي يعني در حدود 4 سال، ماهي چند هزار دلار حقوق دريافت مي کند. اما خودتان نگاهي به المپيادهاي ايراني بيندازيد.
پيمان:در ايران اگر بسيار خوب باشي ماهي 500 هزار تومان به شما مي دهند و اگر در مسابقه اي نتيجه بدي بگيري که حقوقت تا 100 هزار تومان کاهش مي يابد. با اين کار انگيزه ورزشکار از بين مي رود.

خير، من در بلاروس نيز با لباس آستين بلند و پوشش کامل، البته بدون روسري، در مسابقات شرکت مي کردم. به اين اعتقاد دارم که در مسابقات همه نگاه ها به من است و با حجاب راحت تر مي توانم مسابقه دهم. ديگر ورزشکاران در مسابقات مختلف از من مي پرسند که چگونه مي تواني با حجاب مسابقه بدهي؟ در جواب هميشه به آنها مي گويم که من حجاب را دوست دارم حتي قبل از اينکه مسلمان شوم، با پوشش مناسب در مسابقات حضور مي يافتم.
پيمان: خير، ما ورزش مي کنيم تا پولي داشته باشيم که بتوانيم دوباره ورزش کنيم!
هيچي! تفريح ما ورزشکاران، ورزش کردن است.
سبک يعني چه؟! بله، متوجه شدم. فرهنگ زندگي کردن ايراني ها را دوست دارم. غذاهاي ايراني بسيار خوشمزه تر هستند. ايراني ها هيچ چيز را جدي نمي گيرند که اين خيلي خوب است.
خير، از ماشين مي ترسم! البته در ايران بسياري از مردم گواهينامه ندارند اما پشت فرمان مي نشينند چرا که جريمه در ايران بسيار کم است.در بلاروس اگر عابر پياده بر روي زمين آشغال بريزد، 500 هزار تومان جريمه مي شود.
ليلا: در گذشته شعر مي گفتم.
پيمان: واقعاً! چه جالب. واجب شد که چند شعر هم براي من بگويي!
ليلا: نمي دانم.
پيمان: نمي داني چه غذايي را بهتر درست مي کنم؟! اگر نگويي امشب از شام خبري نيست!
ليلا: خوب شام نپز، خودم تخم مرغ مي پزم و مي خورم اما براي اينکه ناراحت نشوي مي گويم که قليه ماهي را خوب درست مي کني!
من ورزشکار هستم، آشپزي نمي توانم انجام دهم.
پيمان آشپز است و من دستيار وي!
تنها در عيدي دادن و گرفتن تشابه دارند. البته در بلاروس کريسمس نداريم بلکه جشن سال نو داريم.
ليلا: عيدي پول است؟ ما فقط بلد هستيم که کادو بدهيم.
پيمان: او مي گويد که از چه چيزي خوشش مي آيد و بعد من آن را به عنوان کادو برايش مي خرم!
عاشق چيدن سفره هفت سين هستم چون چيدن هفت سين به نيت خوشبختي و سلامتي بسيار زيبا و دوست داشتني است.
همين که ليلا به من بگويد دوستم دارد، بهترين عيدي دنيا را به من داده است.
منبع:اطلاعات هفتگي شماره 3413