تجلي باورهاي عاميانه در نثر داستاني معاصر(3)
تجلي باورهاي عاميانه در نثر داستاني معاصر(3)
فلسفه ي پيدايش فتيشيزم و مظاهر گوناگون
بت هاي قديم، مجسمه هاي معبود، سنگ هاي مرموز با خاصيت جادويي، خوراك هاي شفابخش، غذاهاي متبرك، در نوع خود نموداري از اين معني به شمار مي رود. تفاوت انواع فتيش ها در نظر عوام مربوط به ارزش فعاله و مؤثر آن ها بوده و ارزش شان نيز وابسته به تأثير تدافعي آن ها در مقابله ي با مشكلات حيات بوده است. مثلا احجاري با خواص گوناگون مي توان ذكر كرد؛ مثل سنگ موش گير(جاذب موش بوده است)، سنگ شفاي درد و بيماري، مهره ي مار، مهره هاي رنگارنگ و سنگ هايي مثل زمرد، فيروزه، لعل، ياقوت، عقيق، كهربا، كهربا، و خرمهره و خواصي كه براي هر كدام قائل شده اند.
علاوه بر سنگ هاي مفيد، به نظر عامه در برخي سنگ ها خاصيتي شيطاني وجود دارد از اين قبيل، سنگ هايي مانند جزع كه هر كس با خود دارد، موجب دل تنگي و غمناكي و ترس وي مي شود و يا حجرالقي كه هر كه در دست گيرد، قي بر او قالب مي شود. ريشه ي اين اعتقاد هنوز در بسياري از اعتقادات عامه وجود دارد. شبيه اين معاني، در برخي از روستاهاي نواحي جنوب خراسان اعتقاداتي وجود دارد؛ مثلا بعضي دامداران اين بخش اعتقاد به مهره اي دارند به نام مهره ي شيرا يا شيرآورد؛ تصور آن ها اين است كه اگر اين مهره را داخل ظرف شيري بگذارند كه قرار است گوسفندان را در آن بدوشند، شير گوسفندان شان زياد خواهد شد. هم چنين بعضي از كشاورزان اين منطقه در خرمن كشي سنگي را بالاي توده هاي گندم قرار مي دهند تا خرمن آن ها بركت كند. بدين ترتيب با توجه به روح خاصي كه در اين گونه موارد مربوط به فرهنگ عامه ديده مي شود، چگونگي اعتقاد به طلسم، جادو و تعويذ نيز توجيه مي شود. شايد بسياري از تعويذهايي كه به گردن و مچ و بازو بسته مي شده است، به تدريج رنگ اوليه ي خود را از دست داده، صورتي تزييني گرفته باشد. اما بسياري از گردن بندها، دست آويختن ها، انگشتري ها، يادگاري از اين اعتقاد كهن است. معمولا سازنده ي طلسم و نويسنده ي تعويذ نيز از وجود نيروي فوق طبيعي برخوردار بوده است. گاه بسياري از آنچه طلسمات ناميده مي شود، خاطره اي از علوم عيني گذشته را نشان مي دهد. مي گويند براي معتصم، خليفه ي عباسي، كوشكي بنا نهاده و طلسم هايي در اين كوشك براي بستن پشه ها پرداخته بودند.»(1)
حالا بعد از توصيف و ذكر ويژگي هاي باورهاي عاميانه در اينجا لازم است كه نگاه مختصري به سير نثر در دنياي ادبيات داشته باشيم تا دريابيم چگونه باورهاي عاميانه توانستند نقش مهمي را در نثر داستاني معاصر بازي و جاي خود را به عنوان يك اهرم مؤثر باز كنند.
از آن جايي كه نثر دساتاني معاصر به سبك و سياق جديد از دوره ي مشروطه به بعد آغاز شد، مسلما داراي خصوصياتي است كه تا قبل از آن شاهد آن نبوديم. نثر داستاني تا قبل از اين دوره كاملا رسمي و مخاطبش طبقات بالاي جامعه و مضامينش محدود بود به تاريخ نويسي و ترسل، نگارش احكام حكومتي، مقامه نويسي و رسالات علمي، فلسفي، عرفاني و اخلاقي و نيز به ندرت قصه و حكايت، آن هم در قالب حكايت هاي اخلاقي و پندآموز.
در مجموع مي توان گفت نثر، تا قبل از دوره ي مشروطه در مقايسه با شعر و نظم رونق كمتري داشت، اما از دوره ي مشروطه به بعد با تحول اوضاع سياسي ــ اجتماعي و فرهنگي ايران، ادبيات نيز متحول شد و به درون كوچه و بازار كشيده شد و از انحصار دربار و اشراف بيرون آمد. عواملي مثل توسعه ي سواد در بين مردم، گسترش چاپ و انتشار، تأسيس دارالفنون، گرم شدن بازار ترجمه و مطبوعات و بالاخره رفت و آمد به كشورهاي اروپايي، باعث شد كه ادبيات ايران ناگهان از حالت منفعل و رسمي و كهنه ي خود بيرون آيد و تبديل به ادبيات پرخاشگر، معترض و سياسي شود.
آزادي خواهي، وطن پرستي، عدالت جويي، انتقاد از دربار و نظام شاهنشاهي، مبارزه با خرافات و سنت هاي دست و پاگير و مختل كننده ي زندگي، از جمله مضاميني بود كه در عرصه ي ادبيات نوين بعد از دوره ي مشروطه وارد شد و به سرعت دنياي ادبيات را متحول كرد. مضامين نثر اين دوره مورد مطالعه ي ماست كه شامل روزنامه نويسي و طنزنگاري، ادبيات داستاني يعني رمان و داستان كوتاه و نيز مقاله نويسي، نمايش نامه نويسي وبه شيوه ي جديد و ترجمه و نقد ادبي است كه مخاطبش نيز عامه ي مردم است.
از خيل نويسندگان پنج دهه ي اول سده ي سيصد، اولين نويسنده ي انتخاب شده «سيد محمد علي جمالزاده»، آغازگر ادبيات واقع گرايي در ايران است. وي به عنوان يك ناقد اجتماعي و به منظور مبارزه با جهل و خرافات، مواد نوشتاري خود را از داستان ها و گويش مردم كوچه و بازار گرفت و تلاش كرد تا خواننده اش با ديدي عميق به اطرافش بنگرد و بدون آنكه اسير اوهام و مفاهيم بي اساس شود، درست را از غلط تشخيص دهد.
نمونه هايي از باور توتم در آثار جمالزاده:
«يك روز از يكي از ايرانيان كه خيلي با من رفيق بود و داراي چندين اولاد بود، پرسيدم پس زن تو كجاست؟ فورا ديدم سرخ شد و چشم هايش ديوانه وار از حدقه بيرون آمد و حالش به كلي دگرگون شد. فهميدم خطاي بزرگي كرده ام. عذر خواستم و از آن روز به بعد فهميدم...»(3)
نمونه اي از باور جن زدگي در آثار جمالزاده:
دومين نويسنده ي منتخب صادق هدايت است؛ او از معدود نويسندگاني است كه جرأت تجربه هاي نو، تابوشكني، شهامت و كنجكاوي در پيچيدگي هاي دروني انسان را داشت. قسمت اعظم داستان هاي او داراي خصيصه ي انتقادي شديد و گاه هجوآميز است. وي در بسياري از آثار خويش به عوارض منفي خرافه پرستي و فرهنگ تزوير ديني در جامعه ي ايراني پرداخته است. مثلا در داستان «حاجي آقا» رياكاري هاي دين داران و جهل و رواج خرافات را در ميان توده ي مردم به تصوير كشيده است.
نمونه اي از باور توتم در آثار هدايت:
صادق جوبك نيز به عنوان نويسنده ي مكتب ناتوراليست، (6) موضوع هايي را پيش مي كشد كه خوشايند هر كس نيست، چوبك با شكستن حرمت كاذب كلمات و مفاهيم، اعماق جامعه ي بيمار و اسير خرافات را مي كاود و تصويري هراسناك از آن به دست مي دهد. در جهان داستاني او جايي براي عشق و شفقت نيست. هيچ كس به ديگري اعتماد ندارد. تنها هراس و فساد و مرگ است كه واقعيت دارد. وي موفق به پرده برداشتن از جلوه هاي هراسناك جامعه اي بيمار مي شود كه همواره كوشيده است تا از نظرها پنهان بماند. نويسنده ي منتخب بعدي جلال آل احمد است كه نماينده ي ادبيات داستاني واقع گرا در دهه ي سي است «وي در زندگي خود جستجوگري دائمي بود و هيچ گاه در يكي از مكاتب فكري و ايدئولوژي هاي زمانه اش توقف نكرد.»(7)
جلال آل احمد در بيشتر آثار داستاني اش به جنگ و ستيز روشنفكرانه با عوامل ويرانگر اجتماعي، فقر، بي سوادي، استبداد و خرافات مي رود و در برابر مسائل خرافي جامعه موضعي انتقادي دارد.
تنها نويسنده ي زن اين دوران، سيمين دانشور است كه بيشترين دغدغه ي فكري اش زنان و مشكلات آنان است و سعي داشته است ظلم ها و محروميت هايي را كه بر زنان جامعه ي ايران تحميل شده، در داستان هايش نشان دهد و به طور كلي، دانشور در آثار خود به مشكل هويت و جايگاه زن ايراني مي پردازد و از اينكه زن خرافات زده و قرباني نگاه مردسالارانه است، گله مند است. احترام به آزادي هاي بنيادي زن، از درون مايه هاي جهان بيني دانشور است. در بيشتر داستان هاي او منظر يك زن، خواست ها و نيازهايش، اوهام و دودلي هايش، كشمكش هاي دروني اش و مخمصه هاي زندگي روزمره اش در نظر گرفته شده است.
نمونه اي از تابو در آثار دانشور:
نمونه هايي از فتيشيزم در آثار دانشور:
«محمد حسين آفتاب پرست بود. هر صبح و هر شام مي رفت كله ي پشت بام چشم به آفتاب مي دوخت و آفتاب چشمش را ضايع كرده بود. سياهي تخم چشمهايش سفيدي مي زد بس كه چشم به آفتاب دوخته بود...حاج آقا مي گفت محمد حسين قدرت روحي دارد اما مردم شهر مي گفتند كارش سحر و جادوست.»(10)
فاصله ي زماني مد نظر در بررسي باورهاي عاميانه در نثر معاصر، حد فاصلي است بين اعتقاد محض به خرافات در سده هاي پيش و شك و ترديد نسبت به خيلي از باورها در دهه هاي اخير. در سده هاي پيش حكام جامعه نيز، خود به شدت گرفتار باورهاي خرافي بودند و طرز تفكرشان مانع از رشد افكار عمومي جامعه مي شد و معدود اشخاصي كه داراي شعور بالايي بودند و قصد داشتند با افكار خرافي مبارزه كنند، جز شكست حاصلي از تلاش خود نمي ديدند.
درحال حاضر نيز خرافاتي كه از گذشتگان به ما رسيده اند، هنوز به قوت خود باقي هستند و ناخودآگاه بدون باور عميق و واقعي، در برابر بعضي از آن ها عكس العمل نشان مي دهيم، حال چه به طنز، چه با جد. مثل اعتقاد به خوش شانسي و بدشانسي، زدن به تخته براي دوري چشم زخم، بد شكون دانستن شكستن آيينه، نمك پاشيدن براي خلاص شدن از شر كسي، كف بيني و تعيين خصوصيات و سرنوشت انسان از روي خطوط دست، خرافه ي عدد سيزده و ...
پس با وجود پيشرفت علم و رشد فرهنگ و شعور اجتماعي، هنوز باورهايي كه اعتبار علمي و منطقي ندارند، وجود دارد، ولي مي توان گفت نسبت به دهه هاي قبل بسيار كم رنگ تر شده اند و معتقدين به اين باورها بيشتر مردم ساده دل و كم سواد هستند و عكس العمل مثبت روشن فكران و باسوادان جامعه نيز بر اساس تفنن و سرگرمي است نه اينكه واقعا به آن ها ايمان داشته باشند.
خلاصه ي كلام اينكه لازم است محققين و جامعه ي فرهنگي يك كشور، براي از بين بردن اوهام و خرافاتي كه در روند رشد فكري و فرهنگي جامعه، اختلال ايجاد مي كند، تلاش كنند. لازم است در مورد هر يك از باورها تحقيق شود و با معرفي ريشه و چگونگي ايجاد آن ها، افكار عمومي را نسبت به صحت و سقم خيلي از باورهاي رايج آگاه كرد.
پينوشتها:
1.ناصح، محمد مهدي، هشتمين كنگره ي تحقيقات ايراني، ص 539.
2.جمالزاده، سيد محمد علي، دارالمجامنين، تهران، 1333، ص27.
3.جمالزاده، سيد محمد علي، يكي بود يكي نبود، نشر بنگاه پروين، 1320، ص92.
4.جمالزاده، سيد محمد علي، دارالمجامنين، ص 85.
5.همان، ص 45.
6.Naturalism(طبيعت گرايي)؛ بر اساس نظريه اي فلسفي در اواخر قرن 19 و اوايل قرن بيستم در فرانسه به وجود آمد. ناتوراليست ها با روي گرداني از اعتقادات ماوراء طبيعي، جهان بشري را تابع جبر طبيعي و موروثي مي دانند، كه اين بينش، متأثر از نظريه ي تكامل داروين و آراي روان شناختي فرويد بود كه انسان را اسير غرايز جنسي مي دانست. در اين نگرش سرنوشت و عادت بشر تحت تأثير محيط و قوانين وراثت شكل مي گيرد و او اسير بي اختيار همين جبر است و قدرت تغيير آن را ندارد. از همين رو شخصيت هاي اين گونه آثار، افراد طبقه ي متوسطند كه غالبا در چنبره ي فقر، شهوت، ترس، بيماري، اعتياد و هرزگي به سر مي برند. پس توصيف دقيق جزئيات و صحنه هاي زشت و زننده ي زندگي با ياري از زبان عاميانه ي طبقات خرد جامعه در اين گونه آثار جزو مختصات سبكي است. «اميل زولا»، نويسنده ي فرانسوي، برجسته ترين چهره ي اين مكتب است. صادق چوبك نيز كمابيش در رده ي نويسندگان ناتوراليست ايران به شمار مي آيد.(روزبه، محمد رضا، ادبيات ايران «نثر»، تهران، نشر روزگار، 1381، ص56).
7.شيخ رضايي، حسين، نقد و تحليل و گزيده هاي داستان هاي جلال آل احمد، تهران، نشر روزگار، چاپ سوم، 1385، ص60.
8.دانشور، سيمين، شهري چون بهشت، تهران، نشر خوارزمي، چاپ پنجم، 1382، ص 65.
9.همان، ص66.
10.دانشور، سيمين، سووشون، تهران، خوارزمي، چاپ ششم، 1353، ص74.
1.آل احمد، جلال، ديد و بازديد، تهران، نشر فردوس، چاپ پنجم، 1378.
2.آل احمد، جلال، سه تار، تهران، نشر فردوس، چاپ پنجم، 1381.
3.اسفندياري، محمد، خمود و جمود، قم، نشر صحيفه خرد، چاپ دوم، 1382.
4.انوري، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، نشر سخن، 8 جلد، 1381.
5.جمالزاده، سيد محمد علي، دارالمجانين، تهران، 1333.
6.جمالزاده، سيد محمد علي، يكي بود يكي نبود، نشر بنگاه پروين،1320.
7.دانشور، سيمين، سووشون، تهران، خوارزمي، چاپ ششم،1353.
8.دانشور، سيمين، شهري چون بهشت، تهران، نشر خوارزمي، چاپ پنجم، 1382.
9.دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، چاپ موسسه ي دهخدا،1372.
10.روح الاميني، محمود، مباني انسان شناسي، نشر عطار، چاپ هفتم، 1375.
11.روزبه، محمد رضا، ادبيات ايران «نثر»، تهران، روزگار، 1381.
12.روشن، محمد، هشتمين كنگره ي تحقيقات ايراني، دفتر نخست، تهران، چاپخانه حيدري.
13.شريعتي، علي، توتم پرستي، نشر چاپخش، 1357.
14.شعربافيان، حميد رضا، باورهاي عاميانه در ايران به گزارش سياحان غربي، مشهد، محقق، 1382.
15.شيخ رضايي، حسين، نقد و تحليل و گزيده هاي داستان هاي جلال آل احمد، تهران، روزگار، چاپ سوم، 1385.
16.صدر حاج سيد جوادي، احمد؛ خرمشاهي، بهاءالدين؛ فاني، كامران؛ يوسفي اشكوري، حسن؛ دايرة المعارف تشيع، تهران، نشر شهيد سعيد محبي، 7 جلد، چاپ اول، 1378.
17.فرويد، زيگموند، توتم و تابو، ترجمه ي دكتر ايرج پورباقر، تهران، نشر آسيا، چاپ سوم، 1385.
18.ناس، جان بي، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، نشر علمي و فرهنگي، 1373.
نشريه ثريا شماره 4
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}