بالا، بالا، بالاتر
بالا، بالا، بالاتر
بالا، بالا، بالاتر
در اين دوره زمانه که ديگر خبر از کارتون هاي به ياد ماندني سال هاي دور نيست و کارتون هايي با موضوع جنگ آدم فضايي ها الگوي انيميشن سازي در دنيا شده، انيميشن هاي که کمپاني پيکسار مي سازد، غنيمتي است. جديدترين توليد کمپاني پيکسار انيميشن«UP»است. فيلمي که چند ماه پيش در دنيا اکران شد و هواداران زيادي داشت. فيلم با داستان يک زوج خوشبخت به نام هاي «کارل»و«الي»آغاز مي شود:«مرگ الي پس از بيماري سنگين و تنها شدن کارل که يک عمر مغازه بادکنک فروشي داشته و هر روز با بچه ها سروکله مي زده، باعث مي شود، او افسرده شود. اما کارل پس از مرگ همسرش تنها يک فکر در سر دارد. اينکه آروزي الي را برآورده مي کند. در اصل آروزي الي رفتن به هوا با بادکنک بوده. او مي خواست مناظر زيبا را ببيند، به ويژه آبشار بهشت در آمريکاي جنوبي را. آن بساز و بفروش را به ياد داريد؛ کسي که مي خواست خانه زهوار در رفته کارل را با بد جنسي از او بگيرد. کارل با خانه اش به همراه هزاران بادکنک به هوا رفت و سفرش را آغاز کرد». با اين داستان ساده و عاشقانه بود که انيميشن بالا به يکي از پديده هاي سال 2009 سينماي دنيا تبديل شد. اين انيميشن سينمايي فروش خوبي در دنيا داشت. البته انيميشن«بالا»نتوانست رکورد انيميشن رقيب خود«در جستجوي نيمو»را بزند و به مقام دومين انيميشن کامپيوتري تاريخ سينما قناعت کرد. «بالا»روي هم رفته در دنيا بالاي چهارصد ميليون دلار فروخت.
سگ:همه سگ صدايش مي زنند و نامي ندارد. اما با اين وجود يک سگ معمولي نيست. او در جمع سگ هايي است که براي شخصيت بد کار مي کنند. قلاده اي دور گردن اوست که به او کمک مي کند تا با آدم ها صحبت کند. البته اگر قلاده را از دور گردنش باز کنند، ديگر نمي تواند حرف بزند. با اينکه در جمع هاي سگ هاي بدجنس است، اما شخصيت خوبي دارد و کلي به راسل و کارل کمک مي کند.
کوين:يک پرنده ناياب که تمام دعوا بر سر اوست. او سر و صدا راه مي اندازد و عاشق شکلات است. آنقدر عاشق است که هر وقت بخواهند گولش بزنند، به او شکلات مي دهند. البته با اينکه زود گول مي خورد، اما آخر داستان همه را نجات مي دهد. شخصيت بد داستان به دنبال اوست تا او را زنداني کند. راستي اين را هم اضافه کنيم که کوين چند تا بچه بامزه دارد که حسابي همه را مي خندانند.
راسل:پسر شيطان فيلم که اولين بار براي کمک گرفتن از کارل در خانه او را مي زند. او آنقدر دور و بر خانه کارل مي چرخد که در روز پرواز خانه کارل او اتفاقي روي ايوان خانه بود و با کارل همسفر مي شود. راسل پسر شيطاني است و کارل از اول هم زياد از او خوشش نمي آيد. اما آنها همسفر مي شوند و کم کم دوست مي شوند. راسل با اينکه خرابکاري مي کند، اما يک وقت هايي هم کمک کارل مي کند و او را نجات مي دهد. او در آخر داستان حسابي با کارل دوست مي شود.
کارل:در جواني با«الي»ازدواج کرده بود. اين زن و شوهر آرزو داشتند تا با هم به يکي از مناطق آمريکاي جنوبي سفر کنند. اما در دوران جواني هر بار که پول شان را پس انداز مي کنند تا به اين سفر بروند، اتفاقي مي افتاد و آنها مجبور مي شدند تا پس اندازشان را خرج کنند. «الي»مي ميرد. کارل تنها مي ماند. يک روز کارل مي فهمد که مي خواهند خانه اش را خراب کنند. براي همين هم کلي بادکنک به خانه اش مي بندد تا با خانه اش پرواز کند و به جايي که آرزويش را داشته، پرواز برود. اين آغاز داستان پرماجراي فيلم است.
کولبي کورتين10 ساله که به سرطان مبتلا بود و دوست داشت«بالا»را ببيند، به خاطر ضعف شديد جسمي نتوانست به سينما برود. اما به لطف يکي از دوستان خانوادگي که به مديران استوديو پيکسار دسترسي داشت، پيش از توزبع عمومي فيلم به صورت خانگي، نسخه دي وي دي فيلم را تماشا کرد و پس از تماشاي فيلم از دنيا رفت. مادر کولبي پس از مرگ دخترش به خبرنگار گفت:«از دخترم پرسيدم مي تواند تا به نمايش درآمدن فيلم منتظر بماند. گفت براي مردن آماده است، اما تا آمدن فيلم منتظر مي ماند. وقتي فيلم را ديدم، واقعا هيچ درکي از محتوا و مضمون آن نداشتم. فقط معني کلمه بالا را مي دانستم و قسم مي خورم براي من «بالا»يعني اينکه کولبي قرار است بالا برود، بالا در آسمان ها». کولبي که از سال 2005به سرطان عروق مبتلا شده بود، ماه آوريل تبليغات «بالا»را ديد و از همان زمان به تماشاي فيلم علاقه نشان داد. اما وضع جسماني او رو به وخامت گذاشت و شرکتي هم که قول داده بود براي بردن کولبي به سالن سينما به او ويلچر برساند، به وعده خود عمل نکرد. بعد هم بيماري او چنان شدت گرفت که نتوانست از خانه بيرون برود. کولبي به قدري بيمار بود که حتي نمي توانست چشمان خود را براي ديدن فيلم باز کند و مادر مهربانانه کنار تخت صحنه ها را برايش توصيف مي کرد. وقتي مادر از دخترش پرسيد که آيا فيلم را دوست داشته يا نه، کولبي کوچولو سر خود را به نشانه رضايت تکان داد. کارمند پيکسار پس از پايان فيلم نسخه دي وي دي بالا را با خود برد، البته «با چشم هايي پر از اشک».
اگر به دنبال خريدن نسخه دوبله«بالا»هستيد، نبايد فيلمي به اين نام را جستجو کنيد. نسخه دوبله «بالا»از سوي انجمن گويندگان جوان با نام«سفر به آبشار بهشت» در بازار توزيع شد. مهرداد رييسي رييس انجمن گويندگان جوان که انيميشن بالا را دوبله کرده، پيش از اينکه سراغ دوبله «بالا» برود، «عصر يخبندان 3»را هم دوبله کرده که در شبکه توزيع خانگي رکورد شکن شده بود. البته دوبله «بالا»نکات جالبي هم دارد. در سکانس پاياني فيلم از يک موسيقي قديمي استفاده شده، علاوه بر آن در ديالوگ ها ضرب المثل هايي چون«ميازار موري که دانه کش است.... که جان دارد و جان شيرين خوش است»، را وارد کرده اند. البته اصطلاحات قديمي هم چون «مزقون»را در ديالوگ ها به کار بردند. از سوي ديگر بخشي از اتفاقات«بالا»در جنگل مي گذرد و سگي در آن مکان حرف مي زند. در دوبله فارسي فيلم نام سگ«هاپو»گذاشته شد. علاوه بر آن ديالوگ هايي براي «کارل»استفاده شد که حاوي واژگان و اصطلاحات قديمي است. علي کاس زاده،«بالا» را ترجمه کرده و اين فيلم غير از شبکه دو براي پخش از سوي موسسه جوانه پويا دوبله شده.
منبع:نشريه شهرزاد، شماره14.
سگ:همه سگ صدايش مي زنند و نامي ندارد. اما با اين وجود يک سگ معمولي نيست. او در جمع سگ هايي است که براي شخصيت بد کار مي کنند. قلاده اي دور گردن اوست که به او کمک مي کند تا با آدم ها صحبت کند. البته اگر قلاده را از دور گردنش باز کنند، ديگر نمي تواند حرف بزند. با اينکه در جمع هاي سگ هاي بدجنس است، اما شخصيت خوبي دارد و کلي به راسل و کارل کمک مي کند.
کوين:يک پرنده ناياب که تمام دعوا بر سر اوست. او سر و صدا راه مي اندازد و عاشق شکلات است. آنقدر عاشق است که هر وقت بخواهند گولش بزنند، به او شکلات مي دهند. البته با اينکه زود گول مي خورد، اما آخر داستان همه را نجات مي دهد. شخصيت بد داستان به دنبال اوست تا او را زنداني کند. راستي اين را هم اضافه کنيم که کوين چند تا بچه بامزه دارد که حسابي همه را مي خندانند.
راسل:پسر شيطان فيلم که اولين بار براي کمک گرفتن از کارل در خانه او را مي زند. او آنقدر دور و بر خانه کارل مي چرخد که در روز پرواز خانه کارل او اتفاقي روي ايوان خانه بود و با کارل همسفر مي شود. راسل پسر شيطاني است و کارل از اول هم زياد از او خوشش نمي آيد. اما آنها همسفر مي شوند و کم کم دوست مي شوند. راسل با اينکه خرابکاري مي کند، اما يک وقت هايي هم کمک کارل مي کند و او را نجات مي دهد. او در آخر داستان حسابي با کارل دوست مي شود.
کارل:در جواني با«الي»ازدواج کرده بود. اين زن و شوهر آرزو داشتند تا با هم به يکي از مناطق آمريکاي جنوبي سفر کنند. اما در دوران جواني هر بار که پول شان را پس انداز مي کنند تا به اين سفر بروند، اتفاقي مي افتاد و آنها مجبور مي شدند تا پس اندازشان را خرج کنند. «الي»مي ميرد. کارل تنها مي ماند. يک روز کارل مي فهمد که مي خواهند خانه اش را خراب کنند. براي همين هم کلي بادکنک به خانه اش مي بندد تا با خانه اش پرواز کند و به جايي که آرزويش را داشته، پرواز برود. اين آغاز داستان پرماجراي فيلم است.
کولبي کورتين10 ساله که به سرطان مبتلا بود و دوست داشت«بالا»را ببيند، به خاطر ضعف شديد جسمي نتوانست به سينما برود. اما به لطف يکي از دوستان خانوادگي که به مديران استوديو پيکسار دسترسي داشت، پيش از توزبع عمومي فيلم به صورت خانگي، نسخه دي وي دي فيلم را تماشا کرد و پس از تماشاي فيلم از دنيا رفت. مادر کولبي پس از مرگ دخترش به خبرنگار گفت:«از دخترم پرسيدم مي تواند تا به نمايش درآمدن فيلم منتظر بماند. گفت براي مردن آماده است، اما تا آمدن فيلم منتظر مي ماند. وقتي فيلم را ديدم، واقعا هيچ درکي از محتوا و مضمون آن نداشتم. فقط معني کلمه بالا را مي دانستم و قسم مي خورم براي من «بالا»يعني اينکه کولبي قرار است بالا برود، بالا در آسمان ها». کولبي که از سال 2005به سرطان عروق مبتلا شده بود، ماه آوريل تبليغات «بالا»را ديد و از همان زمان به تماشاي فيلم علاقه نشان داد. اما وضع جسماني او رو به وخامت گذاشت و شرکتي هم که قول داده بود براي بردن کولبي به سالن سينما به او ويلچر برساند، به وعده خود عمل نکرد. بعد هم بيماري او چنان شدت گرفت که نتوانست از خانه بيرون برود. کولبي به قدري بيمار بود که حتي نمي توانست چشمان خود را براي ديدن فيلم باز کند و مادر مهربانانه کنار تخت صحنه ها را برايش توصيف مي کرد. وقتي مادر از دخترش پرسيد که آيا فيلم را دوست داشته يا نه، کولبي کوچولو سر خود را به نشانه رضايت تکان داد. کارمند پيکسار پس از پايان فيلم نسخه دي وي دي بالا را با خود برد، البته «با چشم هايي پر از اشک».
اگر به دنبال خريدن نسخه دوبله«بالا»هستيد، نبايد فيلمي به اين نام را جستجو کنيد. نسخه دوبله «بالا»از سوي انجمن گويندگان جوان با نام«سفر به آبشار بهشت» در بازار توزيع شد. مهرداد رييسي رييس انجمن گويندگان جوان که انيميشن بالا را دوبله کرده، پيش از اينکه سراغ دوبله «بالا» برود، «عصر يخبندان 3»را هم دوبله کرده که در شبکه توزيع خانگي رکورد شکن شده بود. البته دوبله «بالا»نکات جالبي هم دارد. در سکانس پاياني فيلم از يک موسيقي قديمي استفاده شده، علاوه بر آن در ديالوگ ها ضرب المثل هايي چون«ميازار موري که دانه کش است.... که جان دارد و جان شيرين خوش است»، را وارد کرده اند. البته اصطلاحات قديمي هم چون «مزقون»را در ديالوگ ها به کار بردند. از سوي ديگر بخشي از اتفاقات«بالا»در جنگل مي گذرد و سگي در آن مکان حرف مي زند. در دوبله فارسي فيلم نام سگ«هاپو»گذاشته شد. علاوه بر آن ديالوگ هايي براي «کارل»استفاده شد که حاوي واژگان و اصطلاحات قديمي است. علي کاس زاده،«بالا» را ترجمه کرده و اين فيلم غير از شبکه دو براي پخش از سوي موسسه جوانه پويا دوبله شده.
منبع:نشريه شهرزاد، شماره14.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}