شهید پاک نژاد از منظر آیت الله مدرسی(ره)


 






 

درآمد
 

مرحوم آيت الله سيد جواد مدرسي يزدي از علماي برجسته استان يزد بود كه مدت 70 سال در راه خدمت به حوزه علميه و مردم تلاش كرد و سرانجام در سن 84 سالگي در پاييز سال 1378 در اثر بيماري در گذشت.
به فرموده حضرت آيت الله خامنه اي: «تقوا و پارسايي اين چهره منور روحاني و خدمات ايشان در ارشاد و هدايت مردم آن سامان و حضور فعال در صحنه هاي انقلاب براي نسل جوان روحاني و همه كساني كه توفيق آشنايي با ايشان را داشتند، درس آموز و فراموش نشدني است» در متن ذيل كه حاصل تلاش پژوهشگر جوان و ارجمند، سعيد غياثي ندوشن است، مرحوم آيت الله سيد جواد مدرسي يزدي، در آخرين سالهاي عمر پربركتش، از رابطه خود با شهيد دكتر سيد رضا پاك نژاد گفته است.

ما با خانواده پاك نژاد، از طريق مادري فاميل بوديم و مادر شهيد از خانواده مدرسي ها بود به اين صورت كه ايشان نوه حاج ميرزا محمد علي بود.ازدوران كودكي، يعني تقريباً در دوره دبستان همديگر را مي شناختيم. من دو تا سرمشق از ايشان دارم كه دادند پدر بزرگشان برايمان بنويسند، چون ايشان به خوش خطي معروف بودند- حاج ميرزا محمد علي پدر بزرگ مادري شان- از دوره نوجواني مشخص بود كه شهيد پاك نژاد يك آدم معمولي نيست. مثلاً زماني كه ما به ده بالا آمده بوديم،گاهي كه در يك باغ يا دو باغ بوديم، خيلي با هم انس داشتيم. حاج سيد مدرسي، پدر ابوالحسن كه ساكن نجف بود آمده بود به ده بالا، ايشان مي گفت: اگر صحبت از كربلا و بحث هاي اين چنيني است، من مي آيم، ولي اگر در صحبت معمولي است، نمي آيم. اعلاميه اي را كه در زمان كشتار مردم ابرقو نوشته اند، ببينيد،آقاي پاك نژاد به قلم خودش نوشت و براي ما هم فرستاده بود. ايشان در كارهاي علمي اي كه انجام مي داد،به لحاظ ديني بيشتر به بنده مراجعه مي كرد و احاديثي كه در خصوص خوردني ها و آشاميدني ها و خواص آنها بود،‌از من مي پرسيد. آنها در ده بالا ساكن بودند و در آنجا به مسأله اي برمي خوردند برادرشان را از ده بالا مي فرستند پيش ما كه راه حل اين مسأله چيست و در واقع سؤال خود را مي كردند. بيشتر نوشته هاي ايشان حاصل زحمت خودشان بوده است و اولين كسي بوده است كه دوره طب را با احاديث و روايات منطبق كرده و در واقع كار بسيار بزرگي انجام داده است.
گاهي اوقات مي رفتم به مطب ايشان و آن نوشته ها را مي خواندم از صفات ايشان يكي اينكه بسيار رحيم و بسيار بي بديل بود يكبار رفتم مطبشان براي معاينه و معالجه ده تومان دادم،ديدم دوان دوان پشت سر من رسيدند و 5 تومان ازآن را پس دادند.گفتم من خودم اين پول را با رضايت داده ام. گفتند: خير،بگيريد من اين طوري عادت مي كنم!ايشان نسخه ها را حواله به داروخانه مي كرد تا دارو را به رايگان بدهند.دكتر پاك نژاد،چون كسي در يزد نبود يا كم بود، بيشتركتب را از من مي گرفت مثل كتاب وسائل و كتب ديگر.در دوران مبارزات انقلابي،مركزنهضت دريزد،خانه آقاي صدوقي بود. در انتخابات نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي نيز بنده دكتر پاك نژاد را اصلح از همه مي دانستم و اطلاعيه اي در تأييدشان براي انتخابات نوشتم و آقاي علاقه بند هم حاشيه آن را نوشتند. دكتر پاك نژاد، سوابق اصلحيت را داشتند، خوب بودند، نه اينكه خوب بودنشان فقط ناشي از فريادرسي به بيچارگان و درماندگان باشد. مثلاً با ما مي آمدند به ده بالا آب مي گرفتند براي يك پيرزني مي آوردند؛چون آن زمان آب كم بود. در مطب دكتر پاك نژاد كه مطب جمع وجور و مختصري بود،بيشتركساني كه درمانده بودند به ايشان مراجعه مي كردند، چون دكتر اهل ماديات نبود،بنده،نه در گذشته و نه هم اكنون،سراغ ندارم كسي مانند ايشان بوده باشد.آشناي اي كه با من و كتب و مجلاتي كه در دسترسم بود در بعد ديني به ايشان كمك مي كرد. بعد از نماينده شدن هم مي آمد و در خانه ما را مي زد و مي گفت: فرمايشي داريد؟ مي گفتم چرا پياده آمده ايد؟ مي گفت:به خانه شما، بايد پياده بيايي. با آقاي صدوقي، جداي از اينكه فاميل بودند، بسيار به ايشان نزديك بودند. بسيار متواضع و افتاده حال بودند، هيچ وقت با كسي جنگ و دعوا نداشتند. گاه مسائلي بود كه مثلاً ما به ايشان مي گفتيم كه خيلي اين شاخ و آن شاخ نرو و سعي كن مطالب را منسجم كني.كتابهاي ايشان بهترين شاهد در اثبات پرمطالعه بودن دكتر پاك نژاد است. پشتكار زيادي داشت و جلسات زيادي عليه بابيت و بهائيت در يزد برگزار مي شد كه در آنها حضور مؤثرداشت؛ البته بنده نبودم در اين جلسات.ايشان كتب زيادي را مطالعه مي كرد؛ازجمله كتب فقهي، كتاب فارسيه و غيره.وقتي كه جنازه مطهرش را به يزد آوردند ،از فرودگاه تا خلد برين يك سره جمعيت بود. يكي آقاي صدوقي و ديگري هم آقاي پاك نژاد بودند كه موقع شهادت، چنين تشييع جنازه اي براي آنها برگزار شد. تا قيامت مانند او پيدا نمي شود چون هيچ گاه اعتقادي به ماديات نداشت.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46