آموزه‌هاي ديني و نظريه برچسب‌زني (1)


 

نويسنده: محسن طوسي *




 

(تحليل محتواي گزاره‌هاي حديثي)
 

چکيده
 

ارتباط ميان دين و نظريات جامعه‌شناختي يکي از مهم‌ترين دغدغه‌هاي انديشمندان حوزه علوم اجتماعي است. ديدگاه‌هاي مختلفي در اين باره بيان شده است؛ به گونه‌اي که اگر بخواهيم آن را در يک طيف ترسيم کنيم، در يک سو، ديدگاه‌هاي انديشمنداني قرار مي‌گيرد که قايل‌اند نمي‌توان ارتباطي ميان اين دو حوزه برقرار کرد و نظريات جامعه‌شناختي ربطي به دين پيدا نمي‌کند و تنها کاري که امکان دارد، بررسي جامعه‌شناختي دين است که دين نيز مانند ديگر عرصه‌ها مي‌تواند مواد خام نظريات جامعه‌شناختي باشد. در سوي ديگر، انديشمنداني معتقدند که دين مي‌تواند در اين عرصه حضور داشته باشد، چون دين مجموعه کاملي است که هم براي هدايت معنوي بشر و هم براي زندگي اجتماعي بشر راه‌کارهايي دارد و ما تنها بايد به کشف اين راه‌کارها بپردازيم و نظريات جديد از جمله نظريات جامعه‌شناختي ما را در کشف اين قوانين راهنمايي مي‌کند. پژوهش حاضر در ميانه اين دو قرار دارد. ما در اين پژوهش هيچ کدام از اين دو ادعا را دنبال نمي‌کنيم، بلکه راه ميانه‌اي را انتخاب کرده‌ايم و آن اين است که از يک مسأله خرد جامعه‌شناختي در نظريات کجروي (نظريه برچسب‌زني) شروع کرده‌ايم. و محورهاي اين نظريه را استخراج کرده و سعي داريم تا اين محورها را به منابع حديثي ارائه کنيم و پاسخ‌هاي آن را پي بگيريم. کليدواژه‌ها: دين، جامعه‌شناسي، کجروي، برچسب‌زني

درآمد
 

ديرزماني است که متفکّران و صاحب‌نظران حوزه‌هاي مختلف علم و انديشه، اين نکته را واقعيتي انکار‌ناپذير در حيات فردي و اجتماعي انسان مي‌دانند که برچسب‌زدن مي‌تواند تأثيري جدّي و تعيين‌کننده بر شخصيت و رفتار فرد داشته باشد. آنان، از چشم‌اندازهاي مختلف و با سخنان و تعبيرهاي گوناگون، از اين واقعيت سخن گفته‌اند؛ امّا به نظر مي‌رسد که نخستين بار اچ. اس. بکر، (1) ديدگاه خود در اين زمينه را در قالب نظريه علمي مستقلي ارائه کرد و بر اساس روش‌هاي مقبول در حوزه علوم تجربي، از اين موضوع سخن گفت. اين نظريه ـ که با نام «برچسب‌زني» (2) شهرت يافته (3) ـ به پيامدهاي بين کج‌رفتاري و جامعه هم‌نوا، بويژه عوامل رسمي کنترل اجتماعي مي‌پردازد. برچسب‌زني، نظريه‌اي فرآيندي است و تحليل‌هاي آن، بر واکنش‌هاي ديگران (کساني که قدرت تعريف رفتار کسي و برچسب زدن به او را دارند) نسبت به افراد يا کنش‌ها و ارزيابي منفي از آن، متمرکز است. بر طبق اين نظريه، برچسب زدن به شخص، ممکن است وي را به سوي رفتارهايي در جهت نقش مرتبط با برچسب، هدايت کند؛ حتي اگر آن صفت، کوچک‌ترين شباهتي با وي نداشته باشد. مردم، معمولاً رفتار فرد برچسب زده شده را به نحوي گزارش مي‌کنند که گويي رفتاري نابهنجار را توصيف مي‌کنند و معمولاً از برچسب‌هاي شناخته شده براي عموم، استفاده مي‌کنند که ممکن است در مورد فرد، صادق باشد يا نباشد. اين فرآيند، باعث مي‌شود تا رفتار مردم و تعاملات آنها را با فرد برچسب خورده، دچار تغيير سازد. (4)
ريشه‌هاي قرن بيستمي اين نظريه، مديون مطالعات علمي فرانک تاتِن بام است. او در کتابش، جرم و جامعه، معتقد است که فرآيند ارتکاب جرم، در نتيجه فرآيند برچسب‌زني تعريف، و تفکيک مي‌شود. توصيف و توضيح اين امر واضح است. آدمي از نسبت دادن صفات ناپسند از سوي ديگران به خود، ناراحت مي‌شود و به دنبال راه فراري مي‌گردد تا خود را از خيال‌پردازي ديگران برهاند. (5)
حال ما در اين پژوهش، در پي يافتن پاسخ‌هاي حديثي به محورهاي نظريه برچسب‌زني هستيم. در اين مسير ابتدا، با توان محدود خويش به جستجوي در نظريه برچسب‌زني پرداختيم، نتيجه اين جستجو را در قالب محورهايي، دسته‌بندي کرديم. اين محورها را، بر منابع حديثي، عرضه کرده و محصول در قالب توصيف و تنسيق گزاره‌ها و تحليل‌هاي حديثي ناظر به اين مقوله‌ها، ارائه مي‌شود. ابتدا نبايد تصور شود اين کار به منزله سخن نهايي احاديث در باره نظريه برچسب‌زني و يا حتي پرسش‌هايي است که ما با آن به سراغ احاديث رفته‌ايم؛ چون ما در زمان کوتاه و محدوديت‌هايي که داشتيم (و با توجه به ضعف فراوان نگارنده) به جستجو پرداختيم. يقيناً نکاتي وجود دارد که ما از آن غفلت کرده‌ايم. امّا ادعاي ما اين است که از مجموعه احاديثي که ما با کليدواژه‌هاي مشخصي به آن دست يافته‌ايم، اين نکات استخراج شده است. بديهي است که اين کار تنها يک قدم مقدماتي و ناچيز در مسير آن هدف سترگ است، ولي لازم است در مسير اين هدف والا تک‌نگاري‌هاي فراواني انجام گيرد تا پس از آن بتوان به جمع‌بندي در اين زمينه پرداخت.

مفاهيم
 

نظريه برچسب‌زني
 

اين نظريه ـ که با نام «برچسب‌زني» (6) شهرت يافته (7) ـ به پيامدهاي بين کج‌رفتار و جامعه هم‌نوا، بويژه عوامل رسمي کنترل اجتماعي، مي‌پردازد. برچسب‌زني نظريه‌اي فرايندي است و تحليل‌هاي آن بر واکنش‌هاي ديگرانِ مهم (کساني که قدرت تعريف رفتار کسي و برچسب‌زدن به او را دارند) نسبت به افراد يا کنش‌ها و ارزيابي منفي از آن متمرکز است. برطبق اين نظريه، برچسب‌زدن به شخص ممکن است وي را به سوي رفتار در جهت نقش مرتبط با برچسب، هدايت کند، حتي اگر آن صفت کوچک‌ترين شباهتي با وي نداشته باشد. مردم معمولاً از برچسب‌هاي شناخته شده براي عموم، استفاده مي‌کنند که ممکن است در مورد فرد صادق باشد يا نباشد. اين فرايند باعث مي‌شود رفتار مردم و تعاملات آنها را با فرد برچسب خورده دچار تغيير سازد. (8)

حديث
 

روشن است که نقطه محوري بحث ما در احاديث، احاديث اجتماعي (احاديث مربوط به رابطه انسان با انسان‌هاي ديگر)، آن هم از نوع گزاره‌هاي توصيفي است. البته ممکن است از گزاره‌هاي دستوري و هنجاري نيز نکاتي در توصيف و تفسير پديده‌هاي اجتماعي به دست بيايد؛ ولي به هر حال، مقصود اصلي ما، احاديث اجتماعي توصيفي است. (9)
در اين پژوهش مفاهيمي که ما با آن مفاهيم به جستجوي حديثي پرداختيم، عبارت بودند از: غيبت (به معناي سخن گفتن در نبود کسي)، تهمت (نسبت دادن لقبي که در فرد نباشد)، تجسس (دقت بدون دليل در زندگي افراد)، تطير (فال بد زدن به فرد)، نبز (لقب‌هاي زشت)، هلاکت، تَشِيعَ الْفاحِشَه ي ُ (اشاعه فحشا)، روايت کردن عليه کسي (داستان‌سرايي)، کراهت، استهزا (مسخره کردن فردي)، سرزنش، حيا، تسميه (نام‌گذاري)، اهان (اهانت کردن)،‌ آبرو.

روش‌شناسي (تحليل محتوا)
 

چارچوب روشي پژوهش
 

ما در اين تحقيق، بر اساس روش تحليل محتواي کيفي، با رعايت اصول و شرايط کلي حاکم بر آن، يعني مقوله‌بندي و طبقه‌بندي آن اين پژوهش را انجام خواهيم داد. به عقيده برلسون، تحليل محتوا، نوعي فن‌آوري پژوهشي است براي توصيف عيني منظم است و تشريح کمي، محتواي آشکار پيام. (10) در تعريف برلسون، واژه پيام،‌ اشاره‌اي به کليد داده‌هاي موجود است؛ مانند مطالب مکتوب برنامه‌هاي رسانه‌ها، مصنوعات و هر چيزي که بتوان آن را مجموعه‌اي واحد به شمار آورد. (11) ويژگي‌هاي منظم بودن، عيني بودن و مقداري بودن، در تعريفي که هر فهرستي از فن تحليل محتوا مي‌دهد، قابل رؤيت است:
تحليل محتوي به هر نوع فني که در راه استنتاج منظم و عيني ويژگي‌هايي خاص يک فن به کار آيد، اطلاق مي‌شود.(12) موريس دو ورژه، با تعبير ديگري درباره اين روش مي‌نويسد که تحليل محتوا، مقوله‌بندي همه اجزاي يک متن در جعبه‌هاي مختلف است. بدين ترتيب مقدار اجزاي عناصري که در هر جعبه مرتب شده‌اند، متن را مشخص مي‌کنند. (13)
در تعريف کلي ـ که مورد نظر ماست ـ ، تحليل محتوا، به اين معناست که محورهاي اصلي يا خطوط کلي مجموعه‌اي از کتاب‌ها يا متون، آثار نوشته شده يا شفاهي يک محقق و يا منابعي از اين دست را ـ که درباره موضوعي خاص مطرح شده ـ بيابيم و برجسته نماييم. تعريف‌هايي نيز که انديشمندان اين حوزه از مفهوم و ابعاد اين روش داشته‌اند، برداشت ما را تأييد مي‌کند. در مرحله نخستِ کار، ناگزير به توصيف ديدگاه‌هاي معصومان عليهم السلام بسنده شد. نتيجه، آن بود که تحقيق، به نوعي «تحليل محتواي توصيفي» تبديل شده، هدف جزئي پژوهش، «تحليل محتواي منابع روايي» خواهد بود و «موضوع» را نيز مي‌توانيم با اين عبارت، بيان کنيم: «توصيفِ نگاه تبييني و کنترلي احاديث اهل بيت عليهم السلام به برچسب‌زني و آثار آن».
اکنون در اين پژوهش، در پي يافتن پاسخ به پرسش‌هايي هستيم که با مطالعه نظريه برچسب‌زني به آن دست يافته‌ايم. پژوهش حاضر، در حد مقدور اين مقاله به بررسي نظريه برچسب‌زني و پي‌گيري اين سؤالات در روايات پرداخته است. پس ما در اين پژوهش، به دنبال تحليل محتواي گزاره‌هاي حديثي بر اساس محورهاي نظريه برچسب‌زني هستيم. (14)

تعريف کجروي و تعيين کجرو
 

1. نقش صاحبان قدرت در تعريف کجروي و تعيين کجرو
 

يکي از بحث‌هاي مهم در ديدگاه‌هاي برچسب‌زني سخن درباره تعريف کجروي و تعيين کجرو است. اين ديدگاه‌ها به نسبي بودن تعريف کجروي معتقدند؛ به اين بيان که رفتار کجروانه، اين است که صاحبان قدرت يا کساني که حق تعريف رفتار فرد را در جامعه دارند (مانند ديگران مهم)، هويت رفتار کجروانه را مشخص کرده، تعيين مي‌کنند که چه کساني در جامعه، کجرو هستند. در حقيقت کج‌رفتاري، مفهومي ساخت جامعه است. (15) يکي از مفاهيم حديثي مرتبط با بحث صاحبان قدرت، مفهوم طيره است. علامه مجلسي رحمه الله در توضيح «الطَّيرَه ي » مي‌گويد:
قوم پيامبران به آنها فال بد مي‌زدند. شاهد بر اين برداشت، سخن خداوند درباره قوم صالح (16) است که مي‌فرمايد: «قوم صالح به او گفتند: به تو و همراه تو، فال بد زدهيم»، صالح گفت: «فال بد شما، در نزد خداوند است؛ بلکه شما گروهي هستيد که فريفته مي‌شويد». با اين شاهد و بيان خداوند که مي‌فرمايد: «ما به شما فال بد زديم، و اگر دست از رسالت‌تان برنداريد، شما را سنگ‌سار خواهيم کرد» (17) . (18)
در ابتداي بحث، لازم است ارتباط مفهوم «طيره» را با «برچسب» توضيح دهيم. در معناي تطير، عناصر زير قابل توجه هستند و به بحث،‌ مربوط مي‌شوند:
1. اين که آماج تطير، شوم و مايه بدبدختي و دليل بر شکست و ناکامي معرفي مي‌شوند و مردم را به پرهيز از آنها وامي‌دارند؛
2. اين که بدون ترديد، اثر رواني خود را بر افراد جامعه و آنان که اين تهمت به آنها نسبت داده مي‌شود، دارند. آثار اجتماعي اين تهمت‌ها هم از همين تعبيرها دانسته مي‌شود که از جمله آنها، منزول کردن آماج‌ها و مقصر جلوه دادن آنهاست؛
3. اين که اين کار، ابزار دست صاحبان قدرت و در جهت منافع آنهاست؛ چنان که در آيات 130 و 131 سوره اعراف، اين امر به نزديکان و خاصان فرعون، منتسب مي‌شود؛ آن هم با اين استدلال مفسران که: «نبض ساير مردم به دست آنهاست، آنان، مي‌توانند ديگران را گمراه سازند و يا به راه آورند»؛
4. اين که غالباً! جنبه خرافي و نامعقول داشته و دارد يعني امري فرهنگي و مبتني بر باورها و ارزش‌هاي جاري است که نيازي به تکيه کردن بر واقعيت‌ها ندارند براي نمونه اين تعبير علامه مجلسي درباره تطير که «للعرب في ذلک مذهب معروف»، فرهنگي بودن آن را نشان مي‌دهد. (19)
5. اين که تطير در شرايط خاص اجتماعي اتفاق مي‌افتاده و اين شرايط، محملي براي سوء استفاده صاحبان قدرت براي سرکوب کردن مخالفان بوده است؛ از جمله آن که همان زمان که مردم از قحطي رنج مي‌بردند و اين وضع، حساسيت آنان را برمي‌انگيخت، مخالفان، علت آن معرفي مي‌شدند. (20)
در روايات ما نيز به اين مضمون، اشاره شده است. در حديثي به نقل از حمزه ي بن حمران، امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: سه چيز است که هيچ پيامبر يا کمتر پيامبري، از آن نجات پيدا نمي‌کند: انديشيدن درباره وسوسه و بد انديشيدن درباره مردم،‌ فال بد زدن، و حسادت، مگر مؤمن که حسادت خويش را به کار نمي‌گيرد. (21)
نکته ديگر اين که امام صادق عليه السلام، در کلام گهربار خود به اين اصل و واقعيت اجتماعي اشاره دارند، که برخي افراد جامعه از جمله پيامبران، آماج طيره قرار گرفته بودند. ما از اين سخن، تنها مي‌توانيم کليت بحث را اثبات کنيم که پيامبران نيز همچون ديگران، در تيررس فال بد قرار دارند. پس براي اثبات نقش صاحبان قدرت در تعريف کجروي و تعيين کجرو، نياز به شواهد ديگري داريم. اکنون براي اثبات اين مهم،‌ به شواهدي از آيات قرآن مي‌پردازيم.
در بحث تعيين کجرو، نظريه‌پردازان برچسب‌زني معتقدند که صاحبان قدرت، شاخص‌هايي را تعريف مي‌کنند که آن شاخص‌ها، تعيين مي‌کنند چه کسي کجرو و چه کسي بهنجار است؛ يعني آنان، ارزش‌ها را براي آحاد جامعه، رصد مي‌کنند. همچنين در نظريه برچسب‌زني، صراحتاً بيان مي‌شود که يکي از راه‌حل‌هاي مبارزه صاحبان قدرت با گروه‌هاي مخالف جامعه، فال بد زدن به آنهاست. بنا بر اين، آنها را شوم، مايه بدبختي مردم و دليل شکست‌ها و ناکامي‌ها معرفي مي‌کنند همان‌گونه که اشاره شد، امام صادق عليه السلام در اين حديث به وجود اين واقعيت اجتماعي (فال بد زدن)‌ اشاره فرموده‌اند؛ امّا نحوه آن در اين حديث، بيان نشده است. در اين زمينه نيز آيات متعددي، يادآور مي‌شوند که صاحبان قدرت و ثروت، پيامبران را دروغ‌گو،‌ افترازن،‌گمراه‌کننده، جادوگر، شاعر، مجنون، ديوانه، نادان و حتي داراي مقاصد سياسي منفي و پنهان مي‌خواندند تا شخصيت اجتماعي آنان را به عنوان راهبران نهضت فکري، اجتماعي و سياسي مخالف خود، و در پي آن، درون‌مايه پيام‌شان را مخدوش سازند. (22)
خداوند متعال، در سوره اعراف، فرموده است: «پس هنگامي که نيکي [و نعمت] به آنان روي مي‌آورد، مي‌گفتند: «اين، براي [شايستگي] ماست» و چون گزندي به آنان مي‌رسيد، به موسي و همراهانش فال بد مي‌زدند. آگاه باشيد که [سرچشمه] بدشگوني آنان، تنها نزد خداست [که آنان را به سبب بدي اعمال‌شان، کيفر مي‌دهد]؛ ليکن بيشترشان، نمي‌دانستند. (23)
خداوند متعال اين واقعيت اجتماعي را به صاحبان قدرت، نسبت مي‌دهد. در اين زمينه چنان که گفته شد، آيات متعددي يادآور مي‌شوند که صاحبان قدرت و ثروت، پيامبران را دروغ‌گو، گم‌راه کننده، جادوگر، شاعر، مجنون، ديوانه، نادان و حتي داراي مقاصد سياسي منفي و پنهان مي‌خواندند تا شخصيت آنان را به عنوان رهبران نهضت فکري، اجتماعي و سياسي مخالف خود و در پي آن،‌درون‌مايه پيام آنان را مخدوش سازند. در تفسير اين آيه، بيان شده که اگر گزندي به خاندان فرعون مي‌رسيد، اطرافيان فرعون (صاحبان قدرت)، آن را به موسي عليه السلام و ياران او نسبت مي‌دادند و آنان را مايه فلاکت و بدبختي معرفي مي‌کردند. (24)
بر اين اساس، موسي عليه السلام و يارانش باعث ناکامي جامعه معرفي مي‌شدند و به همين دليل، کجرو به حساب مي‌آمدند. (25) پس روشن مي‌شود که اطرافيان فرعون، صاحبان قدرت و مکنت در ميان قوم خود بودند و آنان که تعيين مي‌کردند چه کسي کجرو است. پس اين که صاحبان قدرت، نقش تعيين‌کننده‌اي در تعيين کجرو دارند، به روشني در اين آيه، بيان شده است. تحليل‌هاي قرآن کريم، بيان فريب‌کاري‌هاي صاحبان غيرالهي قدرت در هدايت توده‌هاست که به دوگونه صورت مي‌پذيرد:
1. عرضه ارزش‌ها و هنجارهاي مطلوب خود در قالب نظام ارزشي و هنجاري مسلط؛
2. توسل به اين نظام خودساخته براي آن که آموزه‌ها و حرکت‌هاي مخالف را غيرهمسو با جامعه معرفي کنند. (26)
خداوند، ‌در آيه 27 سوره زخرف، خطاب به پيامبر خدا صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: «و بدين‌گونه، در هيچ شهري پيش از تو، هشداردهنده‌اي را نفرستاديم مگر آن که خوش‌گذرانان آنان گفتند: «ما پدران خود را بر آييني يافته‌ايم و ما از پي ايشان راه سپاريم».» در همين زمينه، خداوند در آيه 6 سوره ص، مي‌فرمايد: «اشرافشان به راه افتادند که: برويد و در حمايت خدايان،‌ پايداري کنيد. اين، چيزي است که خواسته شده.» خداوند در اين آيه، از اولين برخوردهاي بزرگان قريش با رسالت پيامبر خبر مي‌دهد که مردم را به پايداري در حمايت از خدايانشان برمي‌انگيختند و دليل مي‌آوردند که اين، رفتارِ مطلوب اجتماعي و هماني است که از افراد جامعه، خواسته شده است. خداوند در آيه بعدي همين سوره، اين سخن بزرگان قريش را نيز آورده است که گفتند: «ما چنين چيزي را از آخرين ملّت نشنيده‌ايم. اين فقط ديني ساختگي است.» آنان همسو بودن آموزه‌هاي اسلام با ديگر اديان معاصر خود را نفي مي‌کردند و اسلام را ديني ساختگي مي‌شمردند. (27) همچنين خداوند در سوره مؤمنون فرموده است:
«و اشراف قومش که کافر بودند، گفتند: ... از پدران پيشين خود، چنين [چيزي] نشنيده‌ايم. (28)
و همچنين در سوره قصص مي‌فرمايد:
«پس چون موسي، آيات روشن ما را براي آنان آورد، گفتند: ... از پدران پيشين خود، چنين [چيزي] نشنيده‌ايم.»
قرآن کريم، بدين وسيله از ترفندهاي مشابه اشراف قوم نوح و موسي عليه السلام خبر داده‌اند (29) و اين که آنان، هنگام برخورد با آيين اين دو پيامبر، مي‌گفتند: «ما از پدران خود، چنين چيزي نشنيده‌ايم». در سوره ابراهيم، آمده است: «و چون آيات تابناک ما بر آنان خوانده مي‌شود، مي‌گويند: اين، جز مردي نيست که مي‌واهد شما را از آنچه پدرانتان مي‌پرستيدند، باز دارد. (30)
و در سوره سبأ نيز، درباره مواجه کافران با پيامبران الهي آمده است: «... گفتند شما جز بشري مانند ما نيستيد. مي‌خواهيد ما را از آنچه پدرانمان مي‌پرستيدند، باز داريد.(31)
اين آيات، توجه مي‌دهد که مخالفان آموزه‌ها و حرکت‌هاي اصلاحي پيامبران، آنان را مخالف با نظام ارزشي و هنجاري موجود و در صدد براندازي آن، معرفي مي‌کردند. در آيه ديگري، در نقل سخنان اطرافيان فرعون به موسي عليه السلام ـ که به همراه برادر بزرگوارش هارون، به سوي آنان آمده بود ـ آمده است: «گفتند: آيا به سوي ما آمده‌اي تا ما را از شيوه‌اي که پدرانمان را بر آن يافته‌ايم،‌ بازگرداني، و بزرگي در اين سرزمين، براي شما دو تن باشد؟... (32) . (33)

پي نوشت:
 

*كارشناس ارشد جامعه شناسي.
1.h.s.beker
2.«social-labeling theory».
3. از اين نظريه با نام هاي«برچسب زني اجتماعي»، «برچسب»، «انگ زني» و «واكنش اجتماعي» هم ياد مي شود(ز.ك: جرم و جرم شناسي، ص79).
4. جامعه شناسي كجروي، ص206 و 207.
5. encyclopedia of criminology and deviant behavior,p 1970.
6. social-labeling theory.
7. از اين نظريه با نام هاي«برچسب زني اجتماعي»، «برچسب»، «انگ زني» و «واكنش هاي اجتماعي» هم ياد مي شود.
8. dictionary of education.
9. مناسبات جامعه شناسي و حديث، ص10.
10. berelson 1954:489.
11. نحوه انجام تحقيقات اجتماعي، ص316.
12. holisit t.r: content analysis. p:601.
13. روش هاي تحقيق در علوم اجتماعي، ص118-119.
14. اين روش را متكي بر رويكرد سمانتيكي در فهم متون ديني مي شمرند (اصول و فنون پژوهش در گسترده دين پژوهي، ص203-206)
15. آسيب شناسي اجتماعي، ص57.
16. سوره ي نمل، آيه ي 47.
17. سوره ي يس، آيه ي 18.
18. بحارالانوار، ج11، ص75. براي مضمون هاي مشابه، ر.ك: بحارالانوار، ج55، ص322 و ج27، ص277.
19. بحارالانوار، ج27، ص27، در شرح حديث 27.
20. به نقل از: تحقيق منتشر نشده: گزاره هاي ديني و نظريه برچسب زني.
21. الكافي، ج8، ص101.
22. گزاره هاي ديني و طبيعت اجتماعي كجروي، ص141.
23. سوره ي اعراف، آيه ي 131.
24. تفسير نمونه، ص313-316.
25. گزاره هاي دين و طبيعت اجتماعي كجروي، ص143.
26. همان، ص140.
27. همان، ص141.
28. سوره ي مؤمنون، آيه ي 24.
29. همان.
30. سوره ي ابراهيم، آيه ي 10.
31. سوره ي سبا، آيه ي 43.
32. سوره ي يونس، آيه ي 78.
33. گزاره هاي دين و طبيعت اجتماعي كجروي، ص141-143.
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 56