آموزه‌هاي ديني و نظريه برچسب‌زني (3)


 

نويسنده: محسن طوسي




 

(تحليل محتواي گزاره‌هاي حديثي)
 

3. آثار اجتماعي برچسب زدن
 

يکي از مهم‌ترين قلمروهاي تحليل نظريه برچسب‌زني، آثار اجتماعي آن است که در ذيل عنوان‌هايي بيان مي‌شود:

1 ـ 3. از بين رفتن شخصيت اجتماعي فرد برچسب‌خورده
 

«نظريه برچسب‌زني، از جمله نظرياتي است که به آثار اجماعي برچسب‌زدن اشاره کرده است. در اين نظريه، تکيه عمده بر نوع خاص از انواع کجروي است که «کجروي دومين» ناميده مي‌شود و به دنبال مواجه شدن فرد با واکنش منفي جامعه و اجراي «مراسم بد‌نامي» (1) ، شخصيت اجتماعي او از بين مي‌رود». (2) عنوان کجروي دومين، داغ بدنامي «بزهکار» را بر مرتکبان بري رفتارهاي خلاف هنجار مي‌زند. (3)
يکي از معيارهاي سنجش کجروي دومين، آن است که کجروانه بودن رفتار فرد را «ديگران مهم»، اعلام و آشکار مي‌کنند. در پي اين اعلام،‌خطاکاران، مشمول اجراي مراسمي مي‌شوند که هارولد گارفينکل، آن را «مراسم بدنامي» مي‌نامند. در اين مراسم،‌ کجروها، سرزنش و گاه مجارات مي‌شوند و پس از آن، پيوسته با برچسب ابله، بدکار يا بدکاره، غيرعادي، کلاهبردار، معتاد به مواد مخدّر و مانند آن رو به رو مي‌شوند و جامعه در برابر همه رفتارهاشان، بر حسب همين برچسب‌ها، واکنش نشان مي دهد. (4)
اين مضمون، در برخي احاديث نيز مورد توجه قرار گرفت است. محمد بن فضيل گويد: در باره يکي از دوستانم به من خبري رسيد که دل‌خواه من نبود. من از خودش پرسيدم. با اين که افراد موثقي آن را از وي نقل کرده بودند، منکر آن شد. درباره او از آمام کاظم عليه السلام سوال کردم، ايشان در پاسم من فرمود: «اي محمد، مبادا چيزي را عليه او پخش کني که او را زشت گرداند و اعتبارش را از بين ببرد. در اين صورت تو از کساني خواهي بود که خداوند در کتابش درباره‌ آنها فرموده: راستي، آن کساني که دوست دارند که زشتي و منکر در ميان مؤمنان آشکار شود، براي آنها عذابي دردناکي است». (5)
در اين حديث،‌ به اين نکته اشاره شده است که با گفتن سخن نابه‌جا درباره فرد اعتبار و شخصيت اجتماعي او از بين مي‌رود. و به همين سبب،‌ جايگاه اجتماعي فرد کجرو در بين مردم، از ميان رفته است. همان‌گونه که بيان شد، در نظريه برچسب‌زني نيز به اين نکته اشاره شده است که فرد برچسب‌خورده، شخصيت اجتماعي‌اش از بين خواهد رفت و به همين سبب، برگشتن او به دامن جامعه بسيار سخت به نظر مي‌رسد. در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام نيز به اين مضمون، اشاره شده است:
مَنْ رَوي عَلَي مُؤمِنٍ رِوَايه ي ً يرِيدُ بِهَا شَينَهُ وَ هَدْمَ مُرُوءِتَهِ لِيسْقُُطَ مِنْ أعْينِ النَّاسِ أخْرَجَهُ الله مِنْ وَلَايتِه إِلَي وَلَايه ي ِ الشَّيطَانِ فَلَا يقْبَلُهُ الشَّيطَان. (6)
مفضل بن عمر مي‌گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: «هر مطلبي را عليه مؤمني بگويد، و قصدش از اين کار، بردن آبرو و از بين بردن شخصيت اجتماعي او باشد، تا او را از چشم مردم بيندازد، خداوند، او را از ولايت خود به سوي ولايت شيطان بيرون مي‌راند و شيطان هم او را نمي‌پذيرد». (7)
اين حديث به کساني اشاره دارد که قصدشان از بين بردن شخصي اجتماعي و زير سؤال بردن اعتبار افراد باشد و اين مضمون در نظريه برچسب‌زني آمده است. در کتاب‌هاي لغت نيز «المروءه ي » به معناي شخصيت اجتماعي و اعتبار فرد، آمده است. (8)

2 ـ 3. مشکل شدن تفاهم فرد برچسب‌خورده با جامعه
 

يکي ديگر از نکات مورد توجه در نظريه برچسب‌زني، مشکل شدن تفاهم فرد برچسب‌خورده با جامعه است؛ بدين شکل که برچسب اين نظريه، برچسب کجرو خوردن به يک فرد در ميان مردم، «دو پيامد ناگوار عمده را براي او در پي دارد: نخست، ديگران، حتي به رفتارهاي متعارف وي با بدبيني مي‌نگرند و رفتارهاي تفاوت و گاه نامناسبي را نسبت به او در پيش مي‌گيرند و به اصطلاح، اصل را در ارزيابي رفتار وي بر فساد مي‌گذارند». (9) دوم، رفتاري متفاوت و گاه نامناسب را نسبت به او در پيش مي‌گيرند. (10) و فرد کجرو، احساس مي‌کند که ديگر نمي‌تواند به جامعه، روي بياورد و جامعه نيز او را نمي‌پذيرد. لذا نسبت به جامعه، بدبين مي‌شود. در حديثي از امام علي عليه السلام مي‌خوانيم:
هر کسي با مردم، چنان رفتار کند که خوش ندارند؛ [مردم] درباره او ندانسته سخن مي‌گويند. (11)
در حقيقت،‌اين حديث به جنبه مشکل شدن تفاهم فرد برچسب‌خورده با جامعه و همچنين،‌جامعه؛ چرا که جامعه بر اساس برچسبي که به او زده شده، ديگر حاضر به تفاهم با او و فهم او نيست. امّا اين، يک روي سکه است و از طرف ديگر، نگرش‌ها و طرز تلقي‌هاي آسيب‌سازان نيز در اين فضاي عدم تفاهم، نسبت به جامعه، متفاوت مي‌شود و ديگر نمي‌تواند با جامعه، تفاهم برقرار کند. در حديثي ديگر، امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد:
ريشخند‌کننده مردم، اميد دوستي صميمانه نداشته باشد. (12)
امام سجاد عليه السلام نيز مي‌فرمايد: هر کس مردم را به آنچه دارند، نسبت دهد، مردم به او آنچه را که ندارد نسبت مي‌دهند. (13)
در اين دو حديث نيز مانند حديث نخست به تفاهم نداشتن جامعه با فرد کجرو و به عکس تفاهم نداشتن فرد کجرو با جامعه، اشاره دارد.

4. مباني تحليل رفتار
 

1 ـ 4. نقش ظرفيت‌ها در ارزيابي رفتار
 

يکي از نکات مهمي که نظريه‌پردازان برچسب‌زني به آن توجه کرده‌اند. نقش ذهنيات در ارزيابي ديگران است. نمونه اين ارزيابي رفتار برداشتي است که ديگران در باره جوانان دارند. يک نمونه از اين که جامعه ظرفيت‌هاي فردي را مدخليت مي‌دهد، برخوردي است که درباره جوانان دارد. براي توضيح اين مطلب، بايد اشاره شود که چون نوجوانان و جوانان در سنين شکل‌گيري و کمال‌يابي شخصيت خود هستند، اين سبب مي‌شود که جامعه، خود را «در تبيين نوع جرم‌ها و خطرهاي ناشي از آن و در نتيجه، نوع مقابله با آنها، با پيچيدگي‌هاي متعددي، از جمله موارد زير، مواجه ببيند و نسبت به آن، بيشتر حساب باشد»: «به سبب اختلالات مربوط به بلوغ و تغيير ارزش‌هاي ناشي از تغيير سن، نوجوانان و جوانان، با شدت بيشتري در معرض ناکامي، تعارض در زندگي، احساس حقارت و... قرار دارند. مواردي که هر يک، خود نوعي انگيزه و محرک کجروي هستند و آنان را با شدت بيشتر در معرض درگير شدن در کجروي قرار مي‌دهد؛ و اين، آسيب‌سازان را آسيب‌سازاني )فعال) معرفي مي‌کند». (14)
قرار داشتن آنان در سنين جامعه‌پذيري، امکان اصلاح رفتار را در آنان، تقويت مي‌کند و همين نکته، سبب مي‌شود که جامعه، نوع برخورد با آنان را از نحوه مقابله با کجروان بزرگ‌سال، متمايز مي‌سازد و وظيفه ابتدايي خويش را فراهم آوردن زمينه کامل‌شدن جامعه‌پذيري در اين افراد مي‌بيند و بر همين اساس، از برخورد کنترلي محض اجتناب کرده، به گونه‌اي عمل مي‌کند که «راه بازگشت براي بزه‌کاران جوان، باز باشد و آنها به مجرمان حرفه‌اي، بدل نشوند». (15)
علامه طباطبايي نيز به نقش ذهنيات در ارزيابي رفتار افراد، اشاره دارد. ايشان، از گونه‌ها يا مراتب چهارگانه «ذنب (گناه)» ياد کرده و سپس، در تحليل آداب و رسوم، به دو نکته اشاره مي‌کند: جامعه، سرپيچي از آنها را در شرايطي خاص،‌کجروي و سرزنش‌پذير مي‌داند. اين شرايط، از جمله عبارت‌اند از اين که جامعه، سرپيچي‌کنندگان را با آن هنجارها و مقتضيات آن بستري‌هاي اجتماعي، آشنا بداند؛ و اين که در ظرف وجودي ايشان، توان درک آن هنجارها و ضرورت عمل به آنها را ببيند. دو مثال مورد توجه در سخن ايشان،‌ به ترتيب، دو محور پيش‌گفته را توضيح مي‌دهند. مثال نخست به اعضاي قبيله‌هاي بدوي و عشايرنشينان،‌ اشاره دارد که در بستري متفاوت، با سطح متوسط زندگي شهرنشيني زيسته‌اند و فقط در صورت نقض انواعي از هنجارهاي اين زندگي ـ‌ که مجال و توان فهم آنها را دارند‌ ـ قابل سرزنش‌اند. (16)
از جمله نمونه‌هاي متعدد پذيرفته بودن اين رويکرد در آموزه‌هاي اسلامي را مي‌توان در آيات 30 تا 32 سوره احزاب ديد که همسران رسول گرامي اسلام عليه السلام را مخاطب ساخته، به ترتيب، مجازات‌ زشتکاري و پاداش کارهاي شايسته‌شان را دوچندان مي‌دانند و سپس، يادآور مي‌شوند که اگر پرهيز پيشه کنند، هيچ زني همانند ايشان نخواهد بود. مفسران، در تحليل اين سخن، يادآور شده‌اند که آنان، به سبب نزديکي به پيامبر عليه السلام، منزلتي والاتر و خطيرتر دارند و به دلايل زير، انتظار مي‌رود که نکاتي دقيق‌تر و ظريف‌تر را رعايت کنند: اين که از نعمت مشاهده و انس با خلق نيکوي ايشان و مشاهده نزول وحي و کسب مستقيم معارف آن برخوردار بوده‌اند؛ اين که عملشان در تعامل و نسبت مستقيم با شخص پيامبر خدا صلي الله عليه و آله است؛ اين که به سبب اين نزديکي، الگويي براي مردم‌اند. (17) اين تعليل، در سخنان معصومان عليهم السلام، خطاب به برخي ياران خاص و شيعيان خود هم آمده است. از جمله در نمونه‌اي از اين موارد، امام صادق عليه السلام به نواده يکي از غلامان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله که به شراب‌خواري آلوده بود، چنين تأکيد مي‌کند:
إن الحسن من کل أحد حسن و إنه منک أحسن، لمکانک منا و إن القبيح من کل أحد قبيح وإنه لمنک أقبح، [لمکانک منا]؛ (18)
نيکويي، از همه نيکوست و به درستي که از تو نيکوتر است؛ چون به ما منتسبي. زشتکاري نيز از همه کس، زشت است؛ امّا از تو زشت‌تر است؛ چون به ما منتسبي. (19)
ايشان در اينجا به اين موضوع اشاره دارند که نزديکي و قرابت افراد با اين خاندان کارهاي خوب و پسنديده‌اي را که افراد انجام مي‌دهند را پسنديده‌تر و کارهاي زشت و نابهنجار را زشت‌تر ناپسندتر به حساب مي‌آيد. در حديث ديگري نيز به اين تفاوت،‌ توجه ويژه شده و آمده است که افراد از ظرفيت‌هاي ويژه‌اي برخوردارند و اين تفاوت ظرفيت‌ها، منجر به اين مي‌شود که انسان، دقت کند که به سادگي کسي را ملامت نکند. (20)
علامه مجلسي رحمه الله در توضيح اين گونه سرزنش نکردن آورده است: هيچ کس ديگري را سرزنش نکند، به دليل اين که مطالب دقيق را نمي‌فهمد يا از بعضي معارف، کم‌فهمي دارد يا در به دست آوردن فضايل و اخلاق حسنه،‌توانايي ندارد و نمازهاي نافله و ساير مستحبات را ترک مي‌کند... به درستي که خداوند، بر مردم، اگر به اندازه ظرفيت آنها تکليف نکرده و نه در انجام دادن گناهان و نه در ترک واجبات مجبور نيستند؛ امّا ممکن است که در توان بعضي از آنها، معرفت امور دقيق و اسرار ژرف نباشد. پس در اين صورت، به اين امور، تکليف نمي‌شوند. همچنين در به دست آوردن بعضي از مراتب اخلاص و يقين و غير اين مراتب،‌ از مکارم و اخلاق، مورد سرزنش نيستند. پس تکاليف نسبت به بندگان، مختلف است و يا به اندازه اختلاف قابليت‌ها و استعدادهاي آنها و سزاوار نيست کسي که قابليت و مرتبه‌اي را ندارد، مورد ملامت واقع شود که: چرا اين مرتبه را درک نمي‌کني و براي مثال نمي‌تواني آن گونه که امير مؤمنان علي عليه السلام نماز مي‌خواند، نماز بخواني.
پس در اين حديث، به ظرفيت‌هاي افراد در فهم ارزش‌ها و پاي‌بند ماندن به هنجارهاي متکي بر آن، توجه شده است و در نتيجه، به لزوم تفاوت برخوردهاي کنترلي بر اين اساس نيز اشاره شده است که يکي از مباني روان‌شناختي ديدگاه برچسب‌زني در پيشنهاد دادن فرآيندهاي «تغيير مسير» و نظام کنترلي خاص کجروان است.

2 ـ 4. طبيعت اثرپذير، از قضاوت ديگران
 

در نظريه برچسب‌زني، به اين نکته اشاره مي‌شود که افراد جامعه، طبيعتاً از قضاوت ديگران، اثرپذير هستند. نظريه‌پردازان برچسب‌زني معتقدند که قضاوت ديگران مهم، در شکل‌گيري شخصيت افراد، بسيار مهم و اساسي است، به نحوي که شکل‌دهي شخصيت آنان، به قضاوت‌هاي آنان (ديگران مهم) بستگي دارد. (21) «براي نمونه، چارلز هورتون کولي، در بحث (خودآيينه‌اي) مي‌کوشد تا به عنوان عنصرِ مرکزي در شخصيت افراد، شخصيت فرد را آيينه‌اي قلمداد کند که تصوير شکل گرفته در درون آن، بازتاب اثرگذاري‌هاي اجتماع و افکار و قضاوت‌هاي ديگران در باره اوست. آيينه‌اي که هر فرد، چگونگي واکنش ديگران را نسبت به خود، در آن مشاهده مي‌کند؛ براي مثال، از نحوه واکنش‌هاي مردم نسبت به خود مي‌آموزد که زشت است يا زيبا، مشهور است، يا گمنام، محترم است يا فاقد احترام». (22)
در کتاب‌هاي لغت حيا، عبارت از کناره‌گيري از فعل قَبيح، به خاطر ترس از سرزنش است. (23) و همچنين راغب اصفهاني نيز به همين مضمون اشاره کرده است. (24) فرد بي‌حيا، براي حضور ديگران، هيچ ارزشي قايل نيست و نظارت آنان، او را از انجام دادن کار قبيح، باز نمي‌دارد، حيا يکي از مفاهيم اسلامي است که بر اين طبيعت اثرپذير، ‌دلالت دارد. تعريف پيش‌گفته نشان مي‌دهد که مفهوم حيا اين نکته را مي‌رساند که انسان به خاطر ترس از قضاوت ديگران برخي کارها را انجام نمي‌دهد. (25)

پي نوشت ها :
 

*كارشناس ارشد جامعه شناسي.
1. «degradatione ceremony»؛ از اين مفهوم با تعبير «مراسم بي آبرويي» ياد مي شود؛ جامعه شناسي كجروي، ص426.
2. همان، ص206.
3. همان، ص207.
4. سوره ي نور، آيه ي 18.
5. ترجمه و تفسير راهنما، ذيل آيه ي 19، سوره ي نور.
6. الكافي، ج2، ص358.
7. امالي صدوق، ترجمه كمره اي، ص486.
8. مفردات غريب القرآن، ص466؛ لسان العرب، ج1، ص154.
9. جامعه شناسي كجروي، ص427.
10. همان، ص138، 428.
11. غرر الحكم، ج5، ص379، و ج6، ص289؛ الغرر و العرر، ص69؛ منهاج البراعه، ج3، ص275؛ بحارالانوار، ج72، ص151.
12. مستدرك الوسائل، ج11، ص316.
13. همان، ج11، ص316.
14. جامعه شناسي كجروي، ص220.
15. در خصوص نكات فوق، ر.ك: آسيب شناسي اجتماعي، ص170؛ مباني جامعه شناسي، ص225 (به نقل از جامعه شناسي كجروي، ص221).
16. الميزان، ج6، ص359، 363؛ به نقل از : گزاره هاي ديني و طبيعت اجتماعي كجروي، ص152.
17. احكام قرآن، ج5، ص228-229؛ التبيان، ج8، ص334-335؛‌المناقب، ج2، ص116، به نقل از: گزاره هاي ديني و طبيعت كجروي، ص153.
18. المناقبف ج4، ص236؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج18، ص205. عبارت درون كروشه در روايات المناقب وجود ندارد.
19. الميزان، ج6، ص359، 363، به نقل از: گزاره هاي ديني و طبيعت اجتماعي كجروي، ص153.
20. اصول الكافي، ج3، ص74.
21. آسيب شناسي اجتماعي، ص57.
22. نظام اجتماعي، ص124، 134 و 145، به نقل از: جامعه شناسي كجروي، ص416.
23. مجمع البحرين، ج1، ص611.
24. مفردات في غريب القرآن، ص140.
25. توحيد مفضل، ص103.
 

منبع: نشريه علوم حديث شماره 56