سنجش موفقيت برنامه ريزي فناوري اطلاعات IT/ISSP
سنجش موفقيت برنامه ريزي فناوري اطلاعات IT/ISSP
سنجش موفقيت برنامه ريزي فناوري اطلاعات IT/ISSP
مولف/مترجم: محمد کاظم حاکي
چکيده:
مقدمه
فرايندIT/ISSP شامل افقهاي برنامه ريزي بلندمدت براي سرمايه ها، خدمات انساني، تخصص فني، الزامات سخت افزاري و نرم افزاري براي استفاده از فرصتهاي پيش آمده است. لدرر و ستي (1996) نشان دادند که IT/ISSP ناقص ممکن است منجر به شکست پيش بيني هاي انجام شده براي سرمايه گذاريها در سيستمهاي اطلاعاتي و فناوري اطلاعات شود که نهايتا منجر به ايجاد سيستمهاي اطلاعاتي غير منعطف ، تکراري و ناقص ميشود. برنامه ريزي استراتژيک سيستمهاي اطلاعاتي يک وظيفه مديريتي بسيار مهم است که باعث ميشود تا سازمان بطور اثربخشتر و مناسبتر از فناوري اطلاعات استفاده کند.
مطالعات گذشته در اين زمينه، عموماً بر متدولوژيهاي برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي، منافع و مشکلات برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي، ارزيابي اثر، مراحل رشد، نقش کميته راهبري، طرح تحقيق براي برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي، ابعاد فرايندي و محتوايي برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي، هم راستايي بين برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي و برنامه ريزي تجاري و خود فرايند برنامه ريزي، تمرکز داشتهاند.
براي مثال (لدرر و ستي 1911) گزارش دادند که سازماندهي و پياده سازي ، ابعاد مهم برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي هستند. داس و همکاران، ابعاد برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي را به متغيرهاي محتوايي و فرايندي تقسيم کردند و نشان دادند که رسميت، حوزه کاربري، مشارکت ، نفوذ و همکاري ، ابعاد مهم برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي هستند. محققان ديگري ادعا ميکنند که ابعاد برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي عبارتند از: رسميت، ميزان تلاش براي برنامه ريزي، توجيه فرايندها، افق برنامه ريزي و ميزان مشارکت و درگيري مديران ارشد سازمان. همچنين يکسري از مطالعات، تاثير فرايند برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي و انسجام برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي را مورد بررسي قرار داده اند.
(سگارز و گروور، 1998) چهار عامل هم راستايي، تحليل برنامه ريزي، همکاري و توانمندي در برنامه ريزي را بعنوان عوامل موثر بر برنامه ريزي استراتژيک سيستمهاي اطلاعاتي شناسايي کردند. راگواناتان و راگواناتان (1996) مدل موفقيت برنامه ريزي را از ادبيات مديريت استراتژيک توسعه دادند و تلاش کردند تا موفقيت برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي را مفهوم سازي و اعتبار سنجي کنند.
با توجه به پيشينه ارائه شده، فرايند برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي خيلي پيچيده تر از آن است که بتوان آن را با تغييرات تکنولوژيک اداره کرد. تئووآنگ (2000) بيان ميکنند که فرايند IT/ISSP بسيار وابسته به محتوي است و بايد از ديدگاه سازماني به آن نگاه شود. بنابراين اثربخشي و کيفيت برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي وابسته به ماهيت عمليات سيستمهاي اطلاعاتي، خصوصيات و مشخصه هاي سازماني و خود فرايند برنامه ريزي است. اگرچه مطالعات گذشته يکسري فاکتورها و ابعاد را شناسايي کرده اند، ولي بين آنها ارتباط اندکي را پيدا کرده اند. بنابراين در اين مقاله سعي شده است تا بيشتر با ديد سازماني و مديريتي و با عنايت به مطالعات گذشته ، عوامل موثر بر کيفيت فرايند IT/ISSP شناسايي شود و به کمک آن مدلي براي سنجش ميزان موفقيت اين فرايند مهم، ارائه شود.
رويکرد هاي برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات
از نظر (لدرر و ستي، 1996) برنامه ريزي استراتژيک سيستمهاي اطلاعاتي عبارت است از فرايند شناسايي يک پرتفوليويي از برنامه هاي کاربردي مبتني بر کامپيوتر که به سازمان در تحقق اهداف تجاري اش کمک ميکند. برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي يک فرايند مديريتي است براي ايجاد انسجام سيستمهاي اطلاعاتي با فرايند برنامه ريزي سازمان، مرتبط کردن برنامه هاي کاربردي سيستمهاي اطلاعاتي با اهداف تجاري سازمان و تعيين الزامات اطلاعاتي براي دستيابي به اهداف بلند مدت و کوتاه مدت سازماني. به عبارت ديگر برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي عبارت است از فرايند جستجوي يکسري برنامه هاي کاربردي از سيستمهاي اطلاعاتي استراتژيک که سازمان را قادر به کسب مزيت رقابتي کند. نتيجه برنامه ريزي استراتژيک سيستمهاي اطلاعاتي عبارت است از يکسري برنامه هاي اجرايي که وجود اين برنامه ها براي ايجاد هم راستايي بين نيازهاي اطلاعاتي سازمان با جهت گيريهاي استراتژيک آن لازم و ضروري است.
بر اساس مطالعه انجام شده توسط تئووآنگ (2000) يکسري دلايل براي نشان دادن لزوم برنامه ريزي استراتژيک سيستمهاي اطلاعاتي ليست شده است که از آن جمله عبارتند از: پشتيباني بهتر از اهداف تجاري سازمان، بهبود انسجام بين سيستمها، بهره مندي از فناوري اطلاعات بعنوان يک مزيت رقابتي، اولويت بندي پروژه هاي سيستمهاي اطلاعاتي، افزايش پشتيباني مديريت ارشد سازمان از عمليات سيستمهاي اطلاعاتي، تسهيل تصميم گيري راجع به سرمايه گذاري در زمينه سيستمهاي اطلاعاتي، بهبود تخصيص منابع، پيش بيني منابع مورد نياز ، تسهيل ارتباطات با مديريت ارشد و ... .
براي برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي چارچوبهاي مختلفي ارائه شده است، مثل مدل BSP ارائه شده توسط شرکتIBM، دگر سازي استراتژيها، عوامل کليدي موفقيت، مديريت پورتفوليو، مهندسي اطلاعات، توصيف اطلاعات تجاري، روش تحليل End/Means و ... به دليل پيچيدگي فرايند برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات و به دليل وجود موقعيتهاي خاص براي هر سازمان، نميتوان يک بهترين روش را براي اين فرايند مهم پيشنهاد کرد.
محققان مختلف به روشهاي متفاوتي اين چارچوبها را تقسيم بندي کرده اند. ويتال و همکاران (1986) متدولوژيهاي برنامهريزي سيستمهاي اطلاعاتي را به دو حوزه تقسيم ميکنند: هم راستايي و اثرگذاري. متدولوژيهاي اثرگذاري توجيه کننده استفادههاي جديد از فناوري اطلاعات است در حاليکه متدولوژيهاي هم راستايي هدفشان ايجاد هم راستايي بين اهداف تجاري با اهداف سيستمهاي اطلاعاتي است. متدولوژيهاي اثرگذاري شامل تحليل زنجيره ارزش و عوامل کليدي موفقيت است. متدولوژيهاي هم راستايي هم شامل روش BSP ، روش SSP و روش مهندسي اطلاعات است.
هم راستايي استراتژيهاي تجاري و سيستمهاي اطلاعاتي
هم راستايي استراتژيک عبارت است از ارتباط برنامه هاي تجاري و سيستمهاي اطلاعاتي سازمان. از طريق ايجاد اين هم راستايي، منابع اطلاعاتي سازمان، اهداف تجاري سازمان را پشتيباني مي کنند و از فرصتهاي پيش آمده براي استفاده استراتژيک از سيستمهاي اطلاعاتي بهره مند ميشوند.
کينگ (1978) چنين هم راستايي را در رابطه يک طرفه، که برنامه هاي تجاري سازمان برنامه هاي سيستمهاي اطلاعاتي را متاثر ميکند، نشان داد، ولي برنامه هاي کاربردي، استراتژيهاي تجاري سازمان را تحت تاثير قرار ميدهند. بنابراين برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي فقط برگرفته از برنامه هاي تجاري نيست بلکه بر آن تاثير نيز ميگذارد بنابراين برنامه ريزي تجاري و سيستمهاي اطلاعاتي بطور دو طرفه، بر هم تاثير ميگذارند. هم چنين برخي از مطالعات وجود رابطه منسجم بين اين دو نوع برنامه ريزي را بطور همزمان در يک فرايند برنامه ريزي نشان ميدهد.
کرنز و لدرر (2000) هم، در مطالعه خود دو دسته هم راستايي استراتژيک را شناسايي کردند. در نوع اول برنامه هاي سيستمهاي اطلاعاتي بطور مستقيم به بيانيه رسالت و اهداف و استراتژيهاي تجاري مرتبط ميشود. نوع دوم هم راستايي استراتژيک شامل هم راستايي برنامه ريزي تجاري با برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي است و اين زماني است که برنامه هاي تجاري سازمان بطور مستقيم مرتبط با برنامه ريزيهاي سيستمهاي اطلاعاتي و برنامه هاي کاربردي ناشي از آن است.
باوجود اهميت انسجام اين دو نوع هم راستايي استراتژيک ، در غالب سازمانها اين دو نوع هم راستايي با هم وجود ندارد. مشارکت نداشتن مديريت در فرايند برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي و وجود موانع داخلي در استفاده استراتژيک از سيستمهاي اطلاعاتي از جمله عوامل هم راستايي نبودن اهداف تجاري با اهداف سيستمهاي اطلاعاتي در سازمان است. بر اساس مطالعه اي که بر روي بيش از 300 سازمان صورت گرفته ، ارتباطات ضعيف بين مديران سيستمهاي اطلاعاتي و ساير مديران سازمان، عامل اصلي در تحقق نيافتن هم راستايي استراتژيک شناخته شده است.
مدل مفهومي
عوامل موثر بر موفقيت برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي، شامل عوامل سازماني و ابعاد استراتژيک IS/IT است و کيفيت برنامه ريزي استراتژيک مي تواند از عوامل سازماني متاثر شود که اين تاثير به واسطه ابعاد برنامه ريزي استراتژيک IS/IT صورت ميپذيرد. ابعاد برنامه ريزي استراتژيک IS/IT، شامل هم راستايي استراتژيک در برنامه ريزي تجاري و برنامه ريزي IS/IT، و ارزيابي محيطي است.
عوامل سازماني
الف - مديريت دانش
نامبيسان و همکاران (1999) نشان دادند که يکسري مکانيزمهاي سازماني وجود دارد که ميتوان از آن براي تسهيم و انتقال دانش در سازمان استفاده کرد، مثل کميته راهبري فناوري اطلاعات و تيم استراتژيک فناوري اطلاعات – سيستمهاي اطلاعاتي.
ب - ارتباط CIO و CEO
بنابراين لازم است که مديران ارشد سازمان آگاهي لازم را در زمينه منافع فناوري اطلاعات داشته باشند و مديران سيستمهاي اطلاعاتي هم بايد اهداف تجاري سازمانشان را بخوبي درک کنند تا بتوانند به موقع فرصتها و تهديدات را شناسايي کنند.
ج - هماهنگي و تعامل بين ذينفعان از فرايند IT/ISSP
د - مديريت تغييرات
دليل موفق نشدن بسياري از کسب و کارها در پياده سازي متدولوژيهاي برنامه ريزي استراتژيک IS/IT ، ناديده گرفتن تغييرات سازماني ناشي از آن است که براي کاهش مقاومت در برابر تغيير ، فرايند IT/ISSP نه تنها بايد شامل استراتژيهاي تجاري و کنترل مديريت باشد، بلکه بايد «مديريت تغيير» را هم در پياده سازي چارچوبهاي برنامه ريزي استراتژيک IS/IT مد نظر قرار دهد.
مديريت تغيير ميتواند شامل مباحث متفاوتي باشد، مثل: تغيير در فرهنگ سازماني، تغيير در الگوي ارتباطات ميان مديران مختلف سازمان، تغيير در نحوه جريانهاي کاري، تغييرات ناشي از مهندسي مجدد فرايندها و.. .
ه - بلوغ سيستمهاي اطلاعاتي
و - آگاهي مديران ارشد سازمان از منافع فناوري اطلاعات و تعهد به استفاده استراتژيک از IT
مورد بعد تعهد مديريت ارشد به استفاده استراتژيک از فناوري اطلاعات است. مديريت ارشد به طرق مختلف ميتواند اين تعهد را اثبات کند مثل ترفيع موقعيت مدير سيستمهاي اطلاعاتي بنحوي که او مستقيما به مديريت ارشد سازمان گزارش دهد ، يا تخصيص منابع کافي و مناسب براي توسعه برنامه هاي کاربردي فناوري اطلاعات. همچنين مديريت ارشد ميتواند يک کميته سيستمهاي اطلاعاتي تشکيل دهد که عضويت CEO در اين کميته دليل تعهد اوست و يا هر عامل ديگر که باعث درگيري بيشتر مديريت ارشد با فعاليتهاي برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي شود.
ز - آشنايي مديريت سيستمهاي اطلاعاتي با فرايندها و اهداف تجاري سازمان
ابعاد برنامه ريزي استراتژيک فناوري اطلاعات
نتيجه گيري
بحث فناوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي صرفاً يک بحث تکنيکي و فني نيست، بلکه متاثر از مکانيزمهاي مختلف سازماني است. برنامه ريزي استراتژيک IS/IT که از مهمترين مباحث در زمينه فناوري اطلاعات است نيز از اين قاعده مستثني نيست. در اين مقاله هفت مکانيزم سازماني شناسايي شد که اين عوامل ميتوانند به واسطه تاثيري که روي ابعاد برنامه ريزي استراتژيک IS/IT دارند، کيفيت اين فرايند را تحت تاثير قرار دهند. ابعاد برنامه ريزي استراتژيک IS/IT شامل هم راستايي استراتژيک برنامه ريزي تجاري و برنامه ريزي سيستمهاي اطلاعاتي و ارزيابي محيطي است. نهايتا به اين نتيجه رسيديم که بالا بودن کيفيت برنامه ريزي استراتژيک IS/IT به معناي تحقق اهداف برنامه ريزي است که اين همانا اثربخشي برنامه ريزي استراتژيک IS/IT است.
منابع
[1] Anand, V., Manz, C.C. and Glick, W.H. (1998), ``An organizational memory approach to information management’’, Academy of Management Review, Vol. 23 No. 4, pp. 796-809.
[2] Armestrong, C.P.,Sambamurthy,V. (1996),” creating business value through information technology : the effects of chief information officer and top management team characteristics”, Proceeding of the 17th international conference on information systems,16-18 December , Cleveland,ohaio,pp.195-208
[3] Bai,R.j.,Lee,G.G(2003),” organizational Factor influencing the quality of the IS/IT strategic planning process” industrial Management and Data systems ,vol.103 No.8, pp.622-632.
[4] Baker, B. (1995) ``the role of feedback in assessing information systems strategic planning effectiveness’’, Journal of Strategic Information Systems, Vol. 4 No. 1, pp. 61-80
[5] Basu,v., Hartono, E., lederer , A.L., sethi, v.(2002),”the impact of organizational commitment, senior management involvement and team involvement on strategic information systems planning” , Information and Management , vol.39, pp.513-524
http://emodiran.com
ماهنامه تدبیر، شماره 198
ارسال توسط کاربر محترم سایت : esfahaniran88
/ج
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}