نخستين دوره ي تاريخي امامت(9)


 






 

انحراف از خطوط نبوت
 

«پيامبر اكرم (ص)نظامي را به وجود آورد كه خطوط اصلي آن چند چيز بود. من در ميان اين ها چند مورد را عمده يافتم.

1)معرفت شفاف وبي ابهام
 

پيامبر اكرم (ص) در نظام اجتماعي معارفي به وجود آوردند،معرفت نسبت به جامعه ،معرفت نسبت به تكليف، معرفت نسبت به احكام، معرفت نسبت به جامعه، معرفت نسبت به خدا ، معرفت نسبت به پيامبر، معرفت نسبت به طبيعت. همين معرفت بود كه به علم وعلم اندوزي منجر شد وجامعه ي اسلامي را در قرن چهارم هجري به اوج تمدن علمي رساند. پيامبر (ص) نمي گذاشت ابهام باشد. در اين زمينه آيات عجيبي از قرآن هست كه مجال نيست بيان بكنم. در هر جايي كه يك ابهامي به وجودمي آمد،آيه اي نازل مي شد وابهام را مرتفع مي كرد.

2)ايمان ومعنويت
 

انگيزه وموتور پيش برنده ي حقيقي در نظام نبوي، ايماني است كه ازسر چشمه ي دل وفكرمردم مي جوشدودست وبازوپا و وجود آنها را در جهت صحيح به حركت در مي آورد.بنابراين شاخص ايمان ومعنويت ودادن اعتقادو انديشه ي درست به افراد ،آن چيزي بود كه در نظام مدينه ي پيامبر(ص)مورد توجه شديد ايشان وجامعه ي نبوي قرارگرفته بود.

3)عدالت مطلق وبي اغماض
 

شاخص سوم، عدالت مطلق وبي اغماض بود. عدالت در قضاوت،عدالت در برخوردهاي عمومي ونه خصوصي، چيزهايي كه متعلق به همه ي مردم است وبايد بين آنها با عدالت تقسيم بشود و عدالت در اجراي حدود الهي، عدالت در مناصب ومسؤوليت دهي و مسؤوليت پذيري.
البته عدالت، غير از مساوات است، اشتباه نشود ، گاهي مساوات ظلم است. عدالت، يعني هر چيزي را به جاي خود گذاشتن و به هر كسي حق او را دادن.او عدل مطلق وبي اغماض بود. در زمان پيامبر (ص) هيچ كس در جامعه ي اسلامي از چارچوب عدالت خارج نبود.

4)عبوديت كامل
 

عبوديت كامل وبي شريك درمقابل پروردگار، يعني عبوديت خدا در كار وعمل فردي ، عبوديت در نماز كه بايد قصد قربت داشته باشد تا عبوديت در ساخت جامعه، در نظام حكومت، نظام زندگي مردم و مناسبات اجتماعي ميان مردم بر مبناي عبوديت خدا.

5)صفا واخوت
 

در نظام نبوي، درگيري هاي برخاسته از انگيزه اي خرافي، شخصي،سود طلبي و منفعت طلبي مبغوض است وباآن مبارزه مي شود. فضا، فضاي صميميت واخوت وبرادري وهمدلي بود.

6) صلاح اخلاق فردي ورفتاري واجتماعي
 

پيامبر (ص)انسان ها را تزکيه کرد و البته مدار همه ي تصميم ها همين صلاح و شايستگي بود:«و يزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمه»، پيامبر تزكيه شان مي كند وكتاب وحكمت را به آنها آموزش مي دهد.

7)كار كردن وحركت وتلاش
 

شاخص هفتم كار وحركت وتلاش بود، توقف در نظام نبوي وجود نداشت. به طور مرتب ، حركت، كار وپيشرفت بود واتفاق نمي افتاد كه يك زمان بگويند، ديگر تمام شد، حالا بنشينيم واستراحت كنيم . اين مسأله هرگز وجود نداشت ، كار مايه نشاط وجنبش وحركت بود.
علاوه بر اين ها حساسيت در اسلامي بودن ، حركت در مدار پيامبر(ص) ، مودت ذوي القربي، رعايت حرمت پيامبر(ص) وترجيح ايشان در زندگي مردم ، از خصوصيات بارزي بود كه پيامبر(ص) در نظام خود به وجود آورده بودند»(خامنه اي 1383،163،160).

خطوط انحرافي بعد از پيامبر (ص)
 

«تدريجاًخطوط انحرافي بعد از رسول اكرم (ص)به وجود آمد واخلاقيات منفي وخصوصيات ضد ارزشي،جاي خصوصيات ياد شده را گرفت. كم كم تحريف ها رخ نمود وبا پيدايش شجره ي خبيثه ي اموي همه ي آرمان هاي پيامبر(ص) يكي بعد از ديگري مورد تهاجم وتعرض باند خطر ناك اموي قرار گرفت . خلافت ، به عنوان يك دستگاه مخوف سلطنتي رخ نمود وهمه ي آزادگان وآزاد انديشان و مهاجران مخلص در غربت سختي گرفتارشدند. بهترين انسان روي زمين وحجت خدا، در غربتي كشنده وشكننده قرار گرفت وشد آن چه كه نبايد»(همان،165).

امام حسين (ع) ومبارزه با انحرافات
 

«چه كسي بايد پرچم مبارزه وعلم مبارزه با انحرافات را بر دوش بگيرد؟آيا كسي جز فرزند پيامبر اكرم (ص) وزهرا(س) مي تواند اين كار را بكند؟آيا كسي جز تربيت شده ي مكتب علي (ع) مي تواند اين كار را بكند؟ امام حسين(ع) اين مكتب واين راه را نشان داد كه با پنجه افكني وناخن كشي وحيله گري دشمن وبا شيطنت هاي باند مخوف اموي به مقابله پرداخت . اين مسأله لازم است كه با دشمن خطرناك لجوج عنود ، مخالفت بشود ومكتب مبارزه گشوده گردد» (همان ، 169).

اهميت مسأله ي كربلا ونهضت آن
 

«حال مي رسيم به مسأله ي كربلا كه بسيار مهم است. روح قضيه اين بود كه امام حسين (ع) در اين ماجرا با يك لشكر روبرو نبود، با جماعتي از انسان ها، هر چند صد برابر خودش، طرف نبود. امام حسين (ع) با جهاني انحراف و ظلمات روبرو بود، اين مهم است، در عين حال كه با يك جهان كج روي و ظلمت و ظلم مواجه بود، با يك دنيا پول و زر و زور وظلم و شعر و كتاب و محدث و...مواجه بود كه هر آدم معمولي با اين وضعيت، وحشت مي كرد كه نكته‌اي در مخالفت بگويد.
اما امام حسين (ع) در مقابل اين دنياي لجوج، ظالم عنود و ستمگران جلاد آن، بر خودنلرزيد و ضعف نشان نداد و با قدرت به مقابله ايستاد و كربلا، نمونه و شاهد صادقي بر اين حماسه‌ي شكوهمند و حادثه ي عظيم است (همان، 151).

امام حسين (ع)، تضمين گربقاي اسلام
 

دوره ي امام حسين (ع) دوره ي تضمين بقاي اسلام است. بصيرت، اسوه بودن، پرورش مجاهدان، شهادت طلبي، رسواگري نظام فاسد اموي، گشودن راهي فراروي امت اسلامي، عزت خواهي وامر به معروف و نهي از منكر، مبارزه با تحريف گري هاي نظام اموي، آفرينش صحنه ي كربلا، صحنه ي عشق و شهادت و ايثار و كرامت و... همه از والايي هاي وجودپربركت امام حسين (ع) است.
اين بخش در بيانات رهبري بسيار درخشنده و پررنگ است و فقط به يك عبارت از ايشان بسنده مي نماييم:
«در زيارتي از زيارت هاي امام حسين (ع) كه در روز اربعين خوانده مي شود، جمله‌اي بسيار پر معنا وجود دارد و آن اين است «وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالهًْ و حيرةً الضالة»؛ فلسفه ي فداكاري حسين بن علي (ع) در اين جمله گنجانده شده است، زيرا به خداي متعال عرض مي كند كه اين بنده تو، اين حسين تو، خون خود را نثار كرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد «وحيرهةً الضلالهةً؛ مردم را از سرگرداني و حيرتي كه در گمراهي است نجات بدهد. ببينيد اين جمله چقدر پرمغز و داراي چه مفهوم مترقي و پيشرفته اي است» (قدرولايت، 1383، 235).

قيام حسيني تعارضي در برابر رجعت
 

«علي(ع) درآغازخلافت خويش، جمله اي دارند كه مي فرمايد: «الاو ان بليتكم قد عادت كهيئتها يوم بعث الله نبيه»؛ يعني همان وضعيت پيش از بعثت، همان مظالم و مفاسد و انحرافات، دوباره بازگشته و در بين شما خود را نشان مي دهد. يكي آن قدر سير است كه حساب انباشته هايش از دستش خارج است و يكي هم آن قدر محتاج و فقير است كه به يك لقمه نان محتاج است كه شكم خود را سير كند. اختلافات طبقاتي اوج گرفته و... دقيقاً همين وضعيت در دوران حاكميت يزيد، به عنوان يك رجعت وعقب گرد تاريخي و بازگشت به عهد جاهليت و ظهور اشرافيت قبيلگي را تداعي مي نمايد.
امروز هم شركت ظاهر شده، با اين تفاوت كه بت هاي سنگ و چوب تبديل به بت هاي انساني شده، تبعيض و فساد و بي عدالتي هم كه كاملاً در جامعه نمودار است.
امام حسين (ع)، به عنوان يك مصلح بزرگ اجتماعي در صحنه ظاهر شده و در واقع، نهضت او يك قيام، به قصد تعارض بارجعتي بزرگ و انحرافي عظيم است كه در جامعه ي اسلامي ظاهر شده است. لذا فرمود: «انها خربت لطلب الاصلاح في امهًْ جدي»؛ من به قصد اصلاح امت جدم قيام مي كنم» (همان، 236).
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389