راه های تثبیت دین در جامعه


 





 

مقدمه
 

دین عبارت است از یك سری قوانین فردی و اجتماعی كه برای اداره افراد و جامعه در نظر گرفته شده است و پاداش حسن
انجام این قوانین به عهده پروردگار آن دین و مذهب گذاشته شده كه اكثرا پاداش انجام دادن یا ندادن این دستورات اخروی
می باشد.
برای ما انسانهای عاقل و دارای شعور تا جائی كه این دستورات و قوانین به تعصب كشیده نشود و یك سری روابط معقول و
منطقی در یك فرد و بین انسانهای دیگر ایجاد نماید.این قوانین محترم و قابل اجراست.مسلم است كه انسانهای خردمند
رهبران آگاه وفرزانه هر جامعه ای در پی آن هستند كه افراد جامع را مقید كنند تابه یك سری از بایدها و نباید ها كه
همان قوانین هستند تن در دهند.واین موضوع نكته مثبت دین می باشد.البته صرف اجرای احكام دین در یك جامعه كافی
نیست و قوانین باید بر اساس زمان توسط نخبگان آن جامعه اصلاح شود وصرف مقدس بودن دین نمی تواند جامعه را از پویا
بودن باز دارد.در یك جامعه متمدن و پویا دین حاكم مطلق اجتماع نیست بلكه دین هم مانند نهادهای دیگر اجتماع مثل
نهاد خانواده ،نهاد اقتصادو نهاد سیاست و... نهاد دین هم وظیفه خود را انجام میدهد و هرگز حاكم و مشرف بر نهادهای دیگر
نیست .
به طور خلاصه اینکه : اگر قوانین و احكام دین درخدمت تعالی و تكامل فرد و جامعه باشد.این احكام برای جامعه لازم الاجرا
هستند. اگر به ریشه های پدید آمدن دین در یك جامعه نگاه كنیم در می یابم كه هر جامعه ای كه از تمدن و فضایل اخلاقی
فاصله گرفته در آن جامعه یكسری قوانین برای راهنمایی افراد آن یا توسط پیامبران یا فرزانگانی كه قصد آنها نجات دادن
جامعه خود بوده تدوین شده است.و جامعه هایی كه صاحب تمدن،فرهنگ و پیشرفت بوده اند در آنها هر گز ادعای پیدایش
دین جدید نشده است.این مسئله موضوع مهمی را برای بشر بیان میكند وآن اینكه خداوند به انسان اجازه داده است تا جامعه
خود را بر اساس عقل و منطق و شعور خویش بر اساس مقتضیات زمان اداره كند.و هرگز از ما انتظار ندارد تا قوانین خود را
نسبت به ادیان گذشته كه هر كدام بیش از هزار سال قدمت دارند تنظیم كنیم.در مورد وظایف فردی نیز چنین است و هر
شخص دانا و آگاه باید بر اساس عقل و تفكر به وظایف خود عمل كند.

راه های تثبیت دین در جامعه
 

1-ارایه دین به صورت کامل
 

لازم به ذکر است که دين مبين اسلام از هر گونه نقص و ايرادي مبرا مي باشد، و اگر اشکالاتي هم ديده مي شود، در خود
دين نيست بلکه در نحوه ارائه و عمل به آن است.
در جلسه اي در حضور حضرت آيت الله العظمي مکارم شيرازي (دامت برکاته) فرمودند: يک شخص انگليسي با مطالعه اسلام
و ابعاد گوناگون آن، عاشق اين دين شده و مسلمان شدند، بعد از مدتي که ايشان تبديل به يک مسلمان معتقد و ملتزم به
دستورات اسلام شده بودند، به پيشنهاد يکي از دوستانش براي ديدن مسلمانان ديگر، عازم سفر معنوي حج مي شود، بعد از
بازگشت از سفر حج، وقتي دوست وي از او در مورد سفرش و مسلمانان سوال مي کند، ايشان ميگويند که من اسلام را ديدم
که مسلمان شدم، ولي اگر از ابتدا براي شناخت اسلام مسلمانان را مي ديدم مسلمان نمي شدم. در واقع مطلب به اين معني
است، که کاستيهايي که از دين اسلام ديده مي شود، مربوط به خود دين نيست بلکه اشکال در اجراي آن است.
حال اگر بخواهيم يکي از علل گرايش به عرفانهاي نوظهور را کاستيهاي دين بدانيم:

عدم عرضه دين
 

عدم ارائه صحيح دين مبين اسلام و عرفان نشأت گرفته از آن، به جواناني که ديدگاههاي علمي در آنها نهادينه شده است؛ و
همين مسئله ميدان را براي تکتازي گروههاي فکري معنويت گرا و ديگر فرقه ها باز گذاشته و نسل جوان امروز را ناخودآگاه
به سمت آنها سوق مي دهد. در حالي که به علت بيان نکردن مباني دين، حتي از اوليات اسلام بي اطلاع هستند.

2-عمل کارگزاران حکومت به دین
 

معیارگزینش کارگزاران حکومتی
«والْصَقْ بِاَهْلِ الْوَرَعِ والصِّدْق»1
«به اهل ورع و صدق و راستی بپیوند (و آنان را برگزین).»
پرواپیشگی و تقوا والاترین ارزش های اخلاقی و برترین کرامت های انسانی است و هیچ چیزی همانند آن آدمی را از لغزشها و
هلاکتها حفظ نمی نماید و سعادت هر فردی در گرو میزان تقوای اوست و به همین جهت است که حاکم اسلامی نیز باید
بهره کافی را از این امر داشته باشد.
کسی که خود، راه یافته نباشد، چگونه می تواند افراد جامعه و تحت حکومت خویش را به سعادت برساندو از طرف دیگر، قوی ترین عاملی که زمامداران را از مبتلا شدن به غرور و فساد و تباهی بازداشته و آنان را به اجرای دقیق وظایف خویش وامی دارد، تقوای الهی است. از این رو، هر شخصی که مسؤولیتش در جامعه و حکومت، بیشتر باشد، نیازمندی او به تقوا بیشتر خواهد بود.بر همین اساس است که مولای متقیان علی (علیه السلام) معیار گزینش کارگزاران و والیان خویش را پرهیزکاری و تقوای الهی قرار داده2 و پیوسته از آنان می خواهد که تقوای الهی را معیار عمل خود قرار دهند..

3- جلوگیری از ابزاری شدن دین
 

دین وسیاست در اندیشه مدرن برای ما به درگیر فهم تبیین و تنظیم رابطه این دو هستیم، غیر قابل چشم پوشی می‌باشد. این موضوعی است که درسالهای اخیر همواره مورد توجه اندیشه مندان وصاحب نظران ایرانی بوده وهم چنان به نحو جدی در دستور کار متفکران قرارگرفته است. «باربیه» در مقدمه کتاب خویش می‌گوید: «در سده 16بحران دین در اروپا پدیدار گشت، بحرانی که در نهایت به این نتیجه منتهی شد که عرصه دین به تدریج تنگ وبی اعتبار شده تا آنجا که تقر یبا به طور کامل از بین رفته و جای خود را به دیگر مراجع فرهنگی یا ایدئولوژی سپرده است». موریس باربیه کار خود را با یک دسته بندی بسیار ساده آغاز می کند. وی صاحب نظران مورد بررسی خویش را به چهار دسته تقسیم می کند: رویکرد اول، کسانی که از موضعی دینی، رای به برتری دین بر سیاست و ضرورت تبعیت سیاست از دین می‌دهند. «باربیه» این رویکرد را برداشت دینی نام می نهد و در این دسته آراء لوتر، کالون، بدن و دومستر را بررسی و تحلیل می کند. این رویکرد، تداوم اندیشه مسیحی قرون میانه می‌باشد که وجه مشخصه آن برتری امر روحانی بر امر دنیوی است. این متفکران همگی به نحو کلاسیک دیندارند و به کاتولیسم یا پروتستا نتیسم تعلق دارند- الا بدن که به دین طبیعی باور دارد- رویکرد دوم، اهمیتی ثانوی به دین می دهد واگر ارزش آن را انکار نکند، کارکردهای اجتماعی مفیدی برای آن قائل می شود و خواهان تبعیت دین از سیاست بوده و در دسته ماکیاول، اسپینوزا، منتسکیو و روسو جای داده می شود. «باربیه» این رویکرد را برداشت ابزاری از دین نام نهاده است زیرا می‌خواهد دین در خدمت جامعه وسیاست باشد. در میان این متفکران ماکیاول دین را برای جامعه مفید می داند زیرا دین ستون جامعه ودولت است و شهریاران می توانند با بهره مندی از دین، مردم را متحد نگه دارند و حتی اگر خود به دین معتقد نباشند باید آن را پاسداری و تقویت کنند. از نظری وی، دین عامل تداوم نظام‌های سیاسی است . ماکیاول در صورت لزوم حتی دستکاری و تحریف دین به دست دولت را به منظور بهره‌مندی از آن تجویز می کند و دست یازی به شیادی را دراین مورد بنا به ضرورت تایید می‌کند. این امر را البته حاکمان بی آنکه شنیده باشند اغلب به صورت خود به خود تحقق بخشیده اند. نکته جالب این که آرمان ماکیاول ایجاد «دین دولتی » می‌باشد. رویکرد او در تقابل با هر گونه نو اوری در دین قرار می گیرد زیرا از دین یکپارچه دفاع می کند.
منتسکیو نیز دین را حافظ نظم اجتماعی می داند. در نظر او «بی خدایی» خطرناک است زیرا بدون دین مردم خود سرانه می شوند. «دین نقش ترمز را برای مردم بازی می کند ». همچنین عامل ثبات اجتماعی می‌باشد. سودمندی اجتماعی دین نیز به حقیقت آن مربوط نیست بلکه به استفاده ای که از آن می شود. مربوط است .به عبارت دیگر درستی یا نادرستی دین اهمیتی ندارد بلکه پیوند ما یا روابطی که بین دین و جامعه وجود دارد مهم می‌باشد. از نظر او دین هم ترمز مردم و هم ترمز شهریاران است.
«هابز» دین را سرچشمه اختلاف، مناقشه وتهدیدی برای صلح و امنیت مردم می‌داند پس نباید به حال خود رها شود بلکه باید تابع دولت گردد. بدین ترتیب آرمان هابز نیز دولتی دینی است. برای هابز حقیقت ذاتی دینی اهمیتی ندارد و نقش آن راحت کردن زندگی اجتماعی است، یعنی دین به مثابه ترمز عامل همبستگی، نوع دوستی، احسان وصلح و از این قبیل می‌باشد. البته اگر تابع دولت باشد. از نظر «اسپینوزا» دین باید ازقدرت سیاسی تبعیت کند و مقامات سیاسی قدرت خود را از خداوند می گیرند .بدین ترتیب با تبعیت ازسیاست و قدرت سیاسی اصالت می یابد نه این که تحقیر شود، روحانیون باید تحت نظر حاکمان عمل کنند و در امور دنیوی نیز دخالت نکنند. ازنظر او تنها یک قلمرو وجود دارد وآن قلمرو دنیوی است. اسپینوزا تبلیغ دینی را نیز وظیفه قدرت سیاسی می داند و قدرت سیاسی به نظر او فقط دربرابر خداوند مسوول است نه در برابر یا مقام دینی دیگر.
«روسو» نیز خواهان تابعیت دین از سیاست بوده و از جنبه شخصی به دنبال دین حقیقی است. اما ازنظر اجتماعی درپی سودمندترین دین برای جامعه می‌باشد. اگرچه درنظر او حقیقی ترین دین، جامعه پذیرترین وانسانی ترین نیز هست .دین هم برای جامعه وهم برای شخص ضروری است. وی البته اعتقادی به ادیان تاریخی ندارد وخود به دین طبیعی معتقد می‌باشد.
روسو به دنبال نوعی دین مدنی است وادیان رابه سه نوع دین شهروندی، دین انسان ودین کشیش تقسیم می کند.
از نظر او مطلوب، دینی است که نه کاملأ ازدولت جدا باشد و نه با آن یکی شود، بلکه بین‌شان هماهنگی ووحدت باشد.نمونه تاریخی چنین دینی را روسو اسلام اولیه (اسلام پیامبروخلفای اولیه ) می داند که درآن وحدت و هماهنگی دیده می شود.روسو به دنبال دینی است که چنین خصوصیاتی داشته باشد وآن رادر«دین مدنی» پیدامی کند دینی که ویژگی‌های مثبت «دین شهروندی»و«دین انسانی» را داراست. رویکرد سوم که باربیه آن را «برداشت لیبرال» می‌نامد خواهان استقلال دین و سیاست از یکدیگر می‌باشد. اندیشه های لاک، کنستان، لامنه، توکویل در اینجا قابل بررسی است.لاک تمایزی قاطع میان اجتماع دینی و اجتماع سیاسی قائل می شود و دولت را فاقد صلاحیت دخالت در امور دینی و دین را فاقد صلاحیت دخالت در امور سیاسی و مدنی می داند. از نظر او کلیسا، اجتماعی آزاد و داوطلبانه است و دخالت قدرت سیاسی در شکل‌گیری اجتماع دینی با اساس چنین اجتماعی منافات دارد، کلیسا ونمادهای دینی نیز نمی‌توانند برمبنای اقتدار در قلمرو و سیاست مداخله کنند. از دید لاک، کلیسا و دولت در ماهیت، کارکرد قلمروشان و واقعیت کاملاً متمایزند. پس درست نیست این دو درهم آمیخته شوند.
«کنستان» نیزاز جدایی مطلق دین ازسیاست دفاع می‌کند، او که به خلاف لاک دیندار نبود، دین پژوهی کوشا و پیگیر بوده است. کنستان معتقد است، دین بیشتر با احساس درونی عجین است تا با عقاید ومناسک ظاهری.کنستان میان احساس دینی وشکل دینی تفاوت می گذارد. کنستان ادیان را به دو نوع دین متکی به روحانیت و دین فاقد روحانیت تقسیم می کند.ادیان نوع اول مطیع اند زیرا تابع اقتدار روحانی‌اند و ادیان نوع دوم آزادند زیرا وابسته به چنین اقتداری نیستند.ادیان فاقد روحانیت به توسعه آزادی کمک می کنند ولی ادیان واجد روحانیت مانع تحقق آزادی می شوند.درنظر کنستان اقتدارروحانیت با تحول دین درتضاد است وبه جزمیت سخت وانعطاف ناپذیروحتی سرکوب فیزیکی می انجامد. ازنظراو ویژگی ایستای ادیان دارای روحانیت، هم برای خود دین خطر بزرگی است وهم برای آزادی فردی. به نظر کنستان احساس دینی نمی تواند بدون آزادی ادامه حیات دهد و فقدان احساس دینی نیز ممکن است به استبداد بینجامد. «از این رو احساس دینی وآزادی لازمه یکدیگرند».
کنستان دین راتسلی بخش و نیز تا حدی رهایی بخش می داند. دین وی معتقد است دین در پی سود نیست بلکه اخلاقی نوع دوستانه را پیشه می‌کند.یک ملت دین دار لزوماً آزاد نیست ولی یک ملت بی دین هم نمی تواند آزاد باشد.کنستان اتحاد دین وسیاست را به شدت نقد می کند زیرا دین آزادی وبرابری همگان را اعلام کرده و بسیاری وقتها یار و یاور برخی حکومت های ستمگرمی شود. با این اتحاد هم آزادی ازدست می رودوهم دین، زیرا دین نیز بدین ترتیب به بردگی کشیده می‌شود. «لامنه» او نیز مخالف استفاده ابزاری ازدین است،درنظر وی دولتی شدن دین منجر به تخریب دین می‌گردد. او می گوید: دین را ازچیزی که فرو می‌ریزد جدا بسازید و خواستار جدایی کامل دین و سیاست از یکدیگر می‌باشد.
«توکویل» به دنبال ایجاد سازگاری بین دین، آزادی ودموکراسی است. وی منتقد اتحاد دین و دولت و منتقد ابزاری شدن دین می‌باشد.
«رویکرد چهارم »رویکردی انتقادی شامل کسانی است که دین سنتی وتاریخی می کنند.(سن سیمون، روبرت اوئن، پیرلرو،پرودن،کابه).
همه آنها روال مسیحیت را اعلام کردند وبه دنبال آن هستند که دینی جدید بسازند. دینی عقلانی، علمی، مدنی و انسانی که با شرایط تمدن جدیدسازگار باشد. غیر از «پرودن» که یکسره خواهان طرد دین است ودین را هم بی فایده وهم خطرناک می داند. ناقدین رادیکال نیز دین را افیون توده ونوعی ایدئولوژیک- آگاهی کاذب- درخدمت طبقه حاکم تلقی می کنند.

خلاصه کلام :
رویکرد اول:آرای کسانی است که سیاست راتابع دین می دانند.
 

رویکرد دوم : آرای افرادی می‌باشد که دین راتابع سیاست تلقی می‌کنند(اهمیت ثانوی برای دین قائل شدن)
رویکرد سوم : آرای اشخاصی است که خواهان استقلال دین ازسیاست هستند.
رویکرد چهارم: آرای کسانی می‌باشد که دین سنتی وتاریخی راطرد می کنند وخواهان دینی جدید هستند که باتمدن جدید سازگار باشد

4- برخورددینی بامخالفان دین
 

انسان به سبب نیاز به اجتماع و حضور در آن، نیازمند مجموعه ای از شیوه های ارتباطی است که شامل حقوق، قوانین، سنت های اخلاقی و آداب اجتماعی است. در حقیقت، این مجموعه به آدمی کمک می کند تا بتواند تعامل بهتری با دیگران داشته باشد و از فواید حضور در اجتماع بهره مند و از آثار زیانبار آن در امان باشد.
انسان به علل و عوامل درونی و بیرونی چندی، خواسته یا ناخواسته با گروهی از افراد جامعه درگیر می شود. این درگیری دارای مراتبی است که از جمله می توان به درگیری در سطح مخالفت های قلبی و یا زبانی یا رفتاری اشاره کرد؛ چرا که انسان هر چقدر که سرشار از جاذبه باشد، دست کم حسادت ها می تواند عامل کینه ها و خشونت های زبانی باشد. از این رو، نمی توان از مخالفت در جامعه گریخت؛ چرا که برخی از انسانها طوری هستند که بقول معروف اگر دست خود را تا آرنج در عسل کنید و به خورد ایشان دهید، باز هم می خواهند دست شما را گاز بگیرند و به گونه ای مخالفت و کینه و حسادت خویش را بروز دهند.
برخی از انسان ها، هر آن چه را شما بگویید، ناحق و باطل می شمارند و از در مخالفت با شما برآمده و شما را متهم به کذب و دروغگویی می کنند و به انواع روشهای گوناگون می کوشند تا شخصیت اجتماعی شما را تحقیر کرده و یا خرد کنند. روش برخورد با این افراد پرسشی است که نویسنده با مراجعه به آموزه های قرآنی بر آن شد تا آن را واکاوی کند. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

مخالفان و مخالفت های اجتماعی
 

از آن جایی که انسان نمی تواند بدون حضور در اجتماع هر چند کوچک زیست کند، لذا باید شیوه های رفتار اجتماعی را نیز بیاموزد. بخش بزرگی از آموزه های انسانی، به آموزه های اجتماعی اختصاص دارد؛ چرا که انسان کم تر به مطالب و آموزه هایی نیاز دارد که تنها به حوزه فردی محض بازمی گردد؛ بلکه حتی همان آموزه های اندکی که به حوزه های فردی اختصاص یافته به گونه ای مرتبط با حوزه های اجتماعی است.
به سخن دیگر، حتی آموزه هایی که ما از آن به فضایل انسانی و شخصیتی یاد می کنیم، در ارتباط تنگاتنگی با حوزه های اجتماعی می باشد؛ چرا که انسان به گونه ای آفریده شده که نیازمند دست کم جفت و زوج است. خداوند در آیات مرتبط با آفرینش از جمله آفرینش انسان به این نکته توجه می دهد که زوجیت در آفرینش یک مبنای اصیل و مؤلفه اصلی و اساسی است و به یک معنا نمی توان موجودی را یافت که دارای زوج نباشد؛ چرا که هر موجودی به شکلی دارای زوجیت است.
خداوند در آیه ۴۹ سوره ذاریات در این باره می فرماید: و من کل شیء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون ما از هر چیز دو زوج آفریدیم شاید شما متذکر شوید. در این آیه مساله زوجیت به تمام اشیای جهان سرایت داده شده است. در آیه ۳۶ سوره یس نیز می فرماید: سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لایعلمون؛ منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید از آنچه زمین می رویاند و از خود آنان و از آنچه نمی دانند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان، بعد از بیان مجموعه موارد استعمال کلمه زوج و استنباط این که در تحقق یافتن معنای زوجیت، یک نوع احتیاج نسبت به یکدیگر وجود دارد به عنوان نمونه به دو لنگه در و یا به دو کفش که یک زوج و یا جفت کفش می گویند اشاره می کنند و می فرماید که این کاربرد به سبب یک نوع نیازی است که آن دو به یک دیگر دارند و لذا زوج بودن اشیاء از مقارنه بعضی با بعض دیگر برای نتیجه دادن یک شی سوم می باشد. (ترجمه المیزان، ج۱۷، ص ۱۳۰
از آیات دیگر، چون آیه۳ سوره رعد نیز به دست می آید که زوجیت در دنیا یک امر عمومی و فراگیر است و همه موجودات دنیا به گونه ای دارای جفت و زوج هستند. انسان ها نیز از همان ابتدای خلقت دارای زوج بودند. چنان که خداوند در آیه۳۵ سوره بقره گزارش می کند که پس از آفرینش حضرت آدم(ع) همسرش را آفریده و از آنان خواسته در بهشت نخستین ساکن شده و از آن بهره برند. در قیامت نیز براساس آیه ۲۵ سوره بقره، انسان دارای ازواج مطهر و پاکی است که با او زندگی می کنند.
بنابراین، انسان نیازمند آن است که روابط خویش را دست کم با همسر و جفت خویش سامان دهد و فضایل اخلاقی او نیز ارتباط تنگاتنگی با تنظیم و ساماندهی درست این روابط پیدا می کند.
از آن جایی که هر انسانی دارای اراده، اختیار و انتخاب خاص است، هر کسی ممکن است اراده و خواسته ای داشته باشد که گاه با خواسته و اراده دیگری در تضاد است. این تضاد اراده ها به سبب اختلاف فهم ها و درک ها و سلایق بشری است. هر کسی چیزی را حق یافته و منفعت خویش را چیزی تعریف می کند، بدین ترتیب اختلافات پدید می آید و افراد در برابر هم قرار می گیرند.
خردمندان با توجه به این مسائل به عقل خویش رجوع کرده و قوانینی را به عنوان اصول اخلاقی عقلانی وضع کرده اند که از آن جمله می توان به قباحت ظلم و خوبی عدل اشاره کرد. انسان ها مبنای روابط خویش را بر پایه عدالت و انصاف سامان داده اند و تا آن جایی که عقل ایشان دسترسی دارد، قوانین را بر این مبنا وضع کرده اند تا تضادها را به کم ترین حد ممکن کاهش دهند.
با این همه، انسان ها با خردورزی هم بنا به علل و عواملی نمی توانند قوانین کاملی را در این موضوعات و مسایل ارایه دهند، این جاست که وحی و شریعت به کمک انسان آمده تا روابط انسانی را افزون بر خدا با انسان های دیگر نیز سامان دهد و تنظیم نماید.
با وجود همه تلاش های وحی و عقل انسانی، بنا به عللی چون اختلاف در سطوح فهم، هواهای نفسانی، وسوسه های شیطانی و مانند آن، اختلاف میان انسان ها باقی خواهد بود و هر کسی ممکن است مخالفانی داشته باشد لذا این پرسش مطرح می شود که چگونه با مخالفان برخورد و تعامل داشته باشیم که هم از زیان مخالفت ها در امان باشیم و هم آنان را به سوی حق و کمال رهنمون باشیم و یا از دیگر منافع وجودی آنان بهره مند شویم؟

شیوه های پیامبری در برخورد با مخالفان
 

شاید بهترین روش ها را در این حوزه همانند دیگر حوزه ها بتوان از شیوه و سبک زندگی پیامبران(ع) بویژه پیامبر گرامی(ص) به دست آورد؛ زیرا ایشان به سبب این که بزرگ ترین دعوت کننده به سوی حق و عدالت بود، بابیش ترین مخالفت ها و واکنش ها از سوی اقشار مختلف جامعه و طبقات اجتماعی مواجه شد و بیش ترین اذیت و آزارها را تحمل کرد. چنانکه خود در این باره در حدیثی می فرماید: ما أوذی نبی مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری چون من اذیت و آزار نشد. (بحارالانوار، ج۳۹، ص۵۶)
خداوند در آیاتی از جمله آیه۲ سوره طه و ۳ سوره شعراء و همچنین ۴۸ سوره شورا، به مشقت و رنج و اندوهی که از سوی مخالفان تحمل می کرد، اشاره می کند و او را دلداری می دهد و می فرماید که وظیفه وی تنها رساندن پیام است و نمی بایست خود را به مشقت و رنج افکند و از فشارهای آنان و مخالفت هایشان اندوهگین شود.
پیامبر(ص) بهترین و کامل ترین و نیکوترین سرمشق انسان ها در همه امور و سبک زندگی از جمله در ارتباط با مخالفان و مخالفت هاست؛ چنان که خداوند این مطلب را در آیه ۲۱ سوره احزاب به صراحت بیان کرده و او را اسوه حسنه نامیده است.
آن حضرت (ص) همانند هر انسانی از مخالفت ها و مخالفان در رنج و عذاب بود؛ بلکه به یک معنا حزن و اندوه ایشان از مخالفت ها بیش از دیگران بود، چرا که هم آثار ابدی این مخالفت ها را در عذاب های دوزخ برای آنان می دید و هم این که از نظر عواطف و رحمت؛ قوی تر از دیگران بود. از این رو خداوند او را به عنوان رحمت برای جهانیان می ستاید (انبیاء، آیه ۱۰۷) و به خاطر رافت و رئوف بودن (توبه، آیه ۱۲۸) و ا ذ ن بودن و شنیدن سخنان حتی مخالفان (توبه، آیه ۱۶) ستایش و مدح می کند.
پیامبر(ص) از انکار و مخالفت ها و تکذیب های مخالفان، اندوهگین می شد (انعام، آیات ۳۳ و ۴۳) و از این که می دید سخنان به حق و عقلانی و عقلایی اش را به تمسخر می گیرند و آن را باطل و سحر می شمارند، شگفت زده می شد (صافات، آیات ۲۱ تا ۵۱) ولی دلسوزانه از آنان می خواست که به جای این شیوه نادرست برخوررد باحق و سخنانش، به درستی گوش کنند و تفکر و تدبر در آن نمایند تا در مسیری قرار نگیرند که به جرم و گناه ختم می شود (یونس، آیه ۱۴) و سرانجام شوم ابدی برای آنان به عنوان کافران رقم می خورد (حج، آیات ۲۴ و ۴۴ و فاطر، آیات ۵۲ و ۶۲)؛ چرا که این گونه برخورد با حق و سخن حق، چیزی جز گرایش به ظلم و ظالمان نیست. (نحل، آیه ۳۱۱)
اما دلسوزی ایشان و تحمل عظیم در برابر فشارها و برخوردهای نادرست مخالفان، موجب نشد تا بسیاری از ایشان در مسیر حق قرار گیرند و یا اگر قرار گرفتند در این مسیر تا پایان پایدار نبودند و به کم ترین چیزی چون مال و ثروت و وسوسه قدرت و جاه و مانند آن کفر ورزیدند و بر علیه خلیفه و ولی الله قیام کردند و او را از مقام برحق خویش دور ساختند و گمراه شدند.

روش های برخورد با مخالفان
 

از شیوه های برخورد پیامبر(ص) که در قرآن گزارش شده می توان چند شیوه مهم و اساسی را به دست آورد که در این جا به آن ها اشاره می شود.
صبر: شاید تحمل در برابر مخالفان و مخالفت ها، مهم ترین و اساسی ترین اصل باشد که از سبک زندگی پیامبر(ص) و دیگر پیامبران بویژه اولوالعزم آنان به دست می آید. آنان نشان دادند که می توان آستانه تحمل را چنان بالا برد که صدها سال دشنام و تحقیر و استهزاء را تحمل کرد، چنان که نوح(ع) انجام داد و یا حتی در تمام عمر خشم و غضبی نگرفت و نفرین عمومی در حق ایشان نکرد، چنان که حضرت ابراهیم(ع) و حضرت رسول(ص) انجام دادند. خداوند پیامبر(ص) را اسوه صبر و بردباری در برابر مخالفت ها و مخالفان معرفی می کند. آن حضرت (ص) چنان که از آیات ۳۳ و ۴۳ سوره انعام و نیز ۳۱۳ تا ۵۱۳ سوره طه برمی آید، در برابر تکذیب و مخالفت ها صبر پیشه کرد و آن را امری شایسته برای خود و دیگران دانست. بنابراین، صبر بویژه در برابر مخالفت ها، تکذیب کردن ها و دروغگو نامیدن ها و استهزاء و تمسخرکردن ها، شیوه ای شایسته است که انسان می بایست در پیش گیرد و زود از کوره به در نرود و سخنی بر زبان نراند که موجبات تضاد بیش تر و مخالفت ها شود. خداوند به پیامبر(ص) و یارانش فرمان می دهد که حتی در برابر مخالفان و گفتار زشت آنان به گونه ای عمل کنند که ایشان را درحالت دفاعی قرار دهند. به این معنا که اگر آنان دشنام به خدا دادند، اینان اقدام به دشنام نکنند، یا به خدایان باطل آنان دشنام ندهند تا آنان به حق و حقیقت تعرض کنند. (انعام، آیه ۸۱۰)
تذکر و یادآوری و معرفی حق: از دیگر روش های برخورد با مخالفان و مخالفت های آنان این است که موارد حق را به یادشان آورد و آنان را به این موارد تذکر داد. به این معنا که اصل را بر عدم آشنایی و فهم حقیقت توسط آنان قرار دهیم و نخست به جای این که آنان را به مخالفت عمدی با حق متهم سازیم، به نادانی و عدم درک صحیح متهم کنیم و با تذکر و یادآوری حق سعی کنیم تا ایشان را با حق آشنا سازیم.
البته مراد این نیست که آنان را به عدم درک صحیح متهم کرده و در روی ایشان این عبارت را بیان کنیم، بلکه به معنای این است که احتمال دهیم آنان حق را نشناخته اند و با این ذهنیت به گفت وگو و تذکر اقدام کنیم. به سخن دیگر، اصل این است که از روی عناد و لجاجت و جحد به انکار نپرداخته اند، بلکه به سبب عدم شناخت و یا نادرستی در فهم و اشتباه در تشخیص حق از باطل، به باطل گرایش یافته اند. بنابراین می توان با تذکر و یادآوری، آنان را به سمت حق و حقیقت کشاند. از این رو خداوند در آیه ۷۱۴ سوره انعام به پیامبرش یادآور می شود که اگر ایشان از در تکذیب وارد شدند، به آنها از رحمت گسترده خداوند در دنیا و آخرت سخن بگو و با این برخورد مناسب اجازه ده تا با فهم و شناخت از حق و باطل موضع گیری نمایند. به هرحال، تذکر و یادآوری حق گام مهمی در برابر مخالفان است.
اعراض: شیوه هایی که در قرآن در برابر مخالفان اتخاذ می شود، شیوه گام به گام است.
نخستین گام در برابر ایشان صبر و صبوری است که تا آنان هر آن چه در دل دارند بیان کنند، آن گاه پس از گوش (اذن) و سمیع بودن، حق را به ایشان تذکر داد. در گام بعدی می بایست، از آنان دوری گزید؛ چرا که همراهی با ایشان خود عامل تقویت رفتارهای زشت و گمان آنان بر حقانیت است. اعراض نوعی طرد اجتماعی است که می تواند آنان را به خود آورد.
مخالفان باید درک کنند که مخالفت هایشان همواره بی پاسخ نخواهد ماند و دست کم نخستین پاسخ عملی به زشت گویی های آنان دوری و اعراض از آنان است. خداوند در آیه ۱۱ سوره مزمل به پیامبر(ص) فرمان می دهد که از مخالفان به ویژه تکذیب کنندگان اعراض کند؛ چرا که اینان قدر حق و حقیقت را ندانسته و شاکر نعمت های الهی نیستند. پس نوعی محدودیت در ارتباطات اجتماعی و طرد اجتماعی آنان می تواند زمینه هوشیاری و بیداری آنان را فراهم آورد و آنها را به راه حق و حقیقت بازگرداند.
تبری: گام نهایی درباره مخالفان، تبری جویی از ایشان است. هر انسانی لازم است که دلبستگی خویش به حق و ولایت مداری خود را نسبت به آن ابراز و اظهار نماید و نسبت به مخالفان و دشمنان، برائت و بیزاری جوید. این گام تاثیرات روانی و تربیتی نیز دارد؛ زیرا برخی از افراد تنها زمانی هوشیار و بیدار می شوند که فراتر از طرد اجتماعی و اعراض، از آنان به عنوان دشمنان حق و دوستان باطل برائت و تبری جسته شود. اعلان و اظهار بیزاری می تواند ایشان را هوشیار و بیدار کند. بعلاوه این گونه رفتار، موجب می شود تا مرزهای میان حق و باطل شناخته شود و دیگران که در دام فتنه ها گرفتار می شوند، بتوانند حق را بشناسند و موقعیت خود را بازسازی و تبیین نمایند. (یونس، آیه ۱۴) در حقیقت اعلان و اظهار برائت کارکردهای چندگانه ای دارد که از جمله هشدار به مخالف برای بیداری، هوشیار کردن دیگران برای رهایی از دام فتنه و مرزبندی میان حق و باطل است. بی گمان تبری جویی رسمی از مخالفان به ویژه کسانی که در اصول اساسی با شما در اختلاف و تضاد هستند، به معنای شفاف سازی موضع و همچنین موقعیت است و اجازه نمی دهد تا کسانی از عدم شفافیت مواضع و موقعیت استفاده کنند و زمینه فتنه را فراهم آورد.
برای جلوگیری از هرگونه شبهه افکنی و بسترزدایی از فتنه ها لازم است که شفاف سازی در این زمینه صورت گیرد. از این رو تبری و برائت جویی از مخالفان و مخالفت ها در سطوح عالی لازم و ضروری است. این آخرین گامی است که از آیات قرآنی در حوزه برخورد با مخالفان می توان استنباط کرد. البته در شرایطی که مخالفان به دشمنان تبدیل می شوند و در مقام عمل برمی آیند، شیوه های عمل نیز به همان اندازه تغییر می یابد که این بحث بیرون از موضوع می باشد و درجای خود به آن پرداخته می شود.
سخن درباره هریک از این گام ها و شیوه ها بسیار است و می توان از روایات و آیات دیگر برای تبیین این معنا استفاده کرد ولی به همین مقدار در این مطلب بسنده می شود.

5-استوارکردن دین به طور صحیح از کودکی و جوانی
 

. از آن جا که تربیت مذهبی کودک دارای سیر منطقی و منظمی است، به رعایت تناسب بین مفاهیم آموختنی به کودک و
سن او، در اسلام توجه خاصی شده است. آنچه به کودک درباره آموزه های دینی ارائه می شود و او یاد می گیرد، فقط از
طریق تکرار، تقلید و آشنایی است. مفاهیم مذهبی با بالاتر رفتن سن او کمتر می شودو تعقل و تفکر جای تقلید صرف را می
گیرد. توصیه شده است در سه سالگی به کودک کلمه: «لا اله الا الله» را یاد دهید، در چهار سالگی «محمد رسول اللّه صلی
الله علیه و آله » و در پنج سالگی روی او را به قبله متوجه کنید تا با مقدمات نماز آشنا شود.
البته اجبار کودک به یادگیری مفاهیم و اعمال مذهبی بسیار اشتباه است؛ چرا که با خوشی و سروری او در تعارض است و گاه
منجر به سرخوردگی، لج بازی و بی رغبتی نسبت به مسائل مذهبی می شود، بلکه باید نسبت به این امر، کاملا ظریفانه
برخورد کرد.
در این سنین، کودک به نوع رفتارها و عملکرد والدین در موقعیت های گوناگون توجه ویژه دارد و به صورت غیرمستقیم آنها
را می آموزد. بنابراین، واکنش افراد خانواده نسبت به مسائل مذهبی بر او تأثیر عمیقی می گذارد و زمینه گرایش یا طرد
مذهبی در او فراهم می آید. انجام عبادت ها در حضور فرزند، او را تشنه هم رنگی با آنان می کند.
اگر والدین و بزرگ ترها در صورت علاقه مندی و همراهی کودک در این زمینه، پاداشی برای تشویق او در نظر بگیرند، کودک
را برای تکرار عمل شایسته اش مشتاق تر می سازند. تشویق و تقویت رفتار مثبت کودکان، سبب شکل گیری عادت های
ارزشمند در آنان می شود. زمانی باید کودک را تشویق کرد که رفتار پسندیده ای از او سر بزند که البته، می تواند به صورت
کلامی، غیرکلامی، مادی و معنوی، مستقیم یا غیرمستقیم باشد. درباره روش مناسب یاددهی مفاهیمی چون خدا، قیامت و
غیره این نکته مهم است که شناخت و ادراک کودک در این سنین، بیشتر حسی است و بنا به اقتضای سن و سالش، نمی
تواند مسائل را به صورت عقلانی درک کند
از این رو، بهتر است او را با نشانه ها و زیبایی های محسوس خلقت آشنا کرد و این گونه او را متوجه آفریننده ساخت. چنین
شناختی احساسی خوشایند نسبت به خدا در او پدید می آورد که در پایداری رابطه وی با خداوند و پیدایش رفتارهای مثبت
دینی مؤثر است.
در مقابل باید از بیان شدت عذاب جهنم و مسائلی این چنین و ارائه چهره ای خشمگین و غضبناک از خداوند که در فاصله
گرفتن کودک از خدا تأثیر دارد پرهیز کرد.
بعضی از رفتارها و برخوردهای ناصحیح و مخالف شرع در بیان احکام شرعی، موجبات بدبینی عده ای ازافراد - به خصوص
جوانان - را فراهم آورده است. حضرت امام (ره) و رهبر معظم انقلاب بارها خطر این افراد را متذکر شده، در این خصوص می
فرماید: «معنای تحجر آن است که کسی که می خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر
احکام اکتفا کند و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را - در آنجایی که قابل کشش است درک کند و برای نیاز
یک ملت و یک نظام و یک کشور - که نیاز لحظه به لحظه است - نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه بدهد؛ این
بلای بزرگی است.

راهکارهای مقابله با دین گریزی
 

برای مبارزه با دین گریزی، باید پس از بررسی همه جانبه علل و عوامل آن، راهکارهای مناسب را برگزینید. آنچه در جامعه
امروز ما بسیار مهم است ایجاد موجی سهمگین و توفنده در برابر تهاجم فرهنگی دشمنان و ارائه چهره زیبای دین و زدودن
غبار خرافات و کژاندیشی ها است. در این صورت دین با جذابیت فوق العاده ای که دارد، جوانان را به سوی خود می کشاند.
از این رو نقش متولیان و دستگاههای فرهنگی در برنامه ریزی صحیح و اصولی و تقویت مبانی دینی و عقیدتی جوانان و
تربیت آنان براساس الگوها و معیارهای صحیح اسلامی نقش بسیار حیاتی در مقابله با دین گریزی جوانان دارد. اهمیت این
مسئله در دانشگاه ها بسیار جدی است؛ لذا باید مسئولان تأثیرگذار در این مراکز، در گزینش اساتید و مدیران دانشگاه دقت و
نظارت کافی داشته باشند و در غنی سازی متون آموزشی متناسب با نیازهای جامعه و ارزش های اسلامی همت گمارند. از
طرف دیگر به شدت باید مواظب خطر دگرگونی در هویت فرهنگی و گرایش های نسل جوان بود. یکی از خطرات جدی
فرهنگ مهاجم غرب، این است که جوانان را چنان به سوی تمایلات شهوانی و آزادی های جنسی سوق می دهد که اساساً
گرایش به دین و دیانت در آنان رنگ می بازد و دیگر برای آنان حق و باطل چندان اهمیتی ندارد. از این رو باید در کنار کار
فرهنگی، با عوامل شبهه افکن داخلی دشمن از قبیل روزنامه ها و گروه های معاند، برخورد قانونی داشت و اجازه مسموم
نمودن فضا، امنیت سلامت فکری و روانی جامعه را به آنها نداد. علاوه بر این تقویت و کارآمدی دستگاه های قضایی و انتظامی
در مقابله با باندهای فساد و اشراری که سعی در گسترش فساد، اعتیاد و بزهکاری در میان جوانان دارند از اهمیت ویژه ای
برخوردار است.
در کنار راهکارهای یاد شده تلاش برای اثبات کارآمدی نظام اسلامی در تمامی زمینه ها و در نتیجه برطرف کردن معضلات و
مشکلاتی که نسل جوان با آن مواجه اند از قبیل ازدواج، مسکن، اشتغال، امکانات علمی و تفریحی و... تا حدود بسیار زیادی
می تواند عوامل دین گریزی جوانان را از بین برده و آنان را مجذوب دین نماید. البته باتوجه به شرایط و امکانات کنونی جامعه
فراهم کردن چنین بسترهایی، زمان بر است. از این رو باید به طور جدی به حفظ خود و خانواده و اطرافیان پرداخت. البته
حفظ ایمان و ارزش های آن در محیط نامساعد، بسی دشوار است؛ ولی ارزش افزون تری دارد. خداوند در قرآن کریم نمونه
ای را برای اینگونه افراد یادآوری می نماید. خداوند برای مؤمنان، آسیه همسر فرعون را مثال و نمونه می آورد هنگامی که از
شوهرش بیزاری جست و عرضه داشت: «خدایا! من از قصر فرعون و زیورهای دنیوی گذشتم و تو خانه ای در بهشت برای من
بنا کن و مرا از شر فرعون و کردارش و قوم ستمکار نجات بخش».

راه های دیگر
 

حفظ ارزش ها در محیط مناسب و مساعد هنر نیست، هنر آن است که در تندباد ضدارزش ها، اخلاق و معنویت مطرح شود.
علاوه بر 5 مورد ذکر شده همچنین با عمل به سفارش های زیر و گسترش چنین برنامه هایی در سطح جامعه، می توان بر
ناهنجاری ها و گریز از دین غلبه کرد:
۱) سعی و کوشش در انجام وظایف و واجبات دینی
۲) خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت
۳) گرفتن روزه مستحبی به ویژه دوشنبه و پنجشنبه
۴) تلاوت قرآن بویژه بعد از نماز صبح
۵) تأمل و اندیشه در آیات قرآن
۶) نماز شب
۷) سحرخیزی
۸) شرکت در ورزش های فردی و دسته جمعی
۹) تنظیم برنامه برای تمام شبانه روز و پر کردن اوقات فراغت با برنامه های صحیح و سودمند
۱۰) شرکت در فعالیت های مذهبی و اجتماعی
۱۱) پرهیز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم
۱۲) کنترل افکار و نیندیشیدن به صحنه های شهوت انگیز
۱۳) یاد خدا در همه اوقات
۱۴) عدم معاشرت و دوستی با افراد منحرف و فاسد
۱۵) انتخاب دوستان مؤمن و سالم
۱۶) تقویت مبانی دینی و عقیدتی خود از طریق مطالعه کتاب های معتبر و مفید و یا شرکت در نشست های علمی و مذهبی و...

نتیجه گیری
 

مهم ترین نتایج این تحقیق عبارتند از:
الف ـ در بررسی پاسخ های موضوع نوجوانان و جوانان نسبت به فرهنگ و جهان غرب نشان می دهد كه گرایش آن ها (مخصوصاً پسران) به فرهنگ غرب كم نیست. بنابراین، برای ما مردم مسلمان ایران نگرش جوانان به جهان غرب و فرهنگ غربی دارای اهمیت اساسی و هشداری است كه باید جدی گرفته شود و زمینه ها و نتایج چنین دیدگاه هایی شناخته شده است.
ب ـ در تجزیه و تحلیل پاسخ های نوجوانان و جوانان نسبت به هویت ملی، همگی بدون استثنا حاكی از روح میهن دوستی آن هاست و نشان می دهد كه به جز درصد بسیار محدودی از آنان كه احتمالا با همه چیز از سر مخالفت درمی آیند، هویت ملی جوانان كشور ما پایداری محكمی دارد.
ج ـ در بررسی موضوع نوجوانان و جوانان با مدرسه، نشان می دهد كه وضعیت عملكرد مدارس آن طور كه دانش آموزان اظهار می دارند، از وضعیت مطلوب فاصله زیادی دارد و حاكی از ضرورت انجام اصلاحات در آموزش و پرورش است.
د ـ در بررسی موضوع نوجوانان و جوانان با اعتقادات دینی حاكی از آن است كه، استحكام مستندات عمیق دینی جوانان ایران در سطح بالایی است. به این ترتیب، می بینیم كه اظهارات افرادی كه گمان می كنند نوجوانان و جوانان از دین برگشته اند، سخن نادرستی است.
ه ـ در تجزیه و تحلیل موضوع نوجوانان و جوانان با ارزش های ملی در پژوهش كنونی، اقلاً این هشدار را به ما می دهد كه آن ها در مسائل پیچیده سیاسی فراملی اندیشه منسجمی ندارند و جا دارد كه با پژوهش های دقیق تر هم دریافت های جوانان از این مسائل پیچیده را بهتر بشناسیم و هم ریشه ها و علل نگرش های آنان و چگونگی برخورد با آن ها را آشكارسازیم.

پیشنهادها:
 

۱- توجه نظام و نهادها و دستگاه های مختلف به ویژه آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری، فرهنگ و ارشاد اسلامی، صدا و سیما و دیگر رسانه های گروهی باید بر هر دو مقوله هویت دینی و هویت ملی نوجوانان و جوانان كه دو ویژگی مثلث اساسی در ساختار شخصیتی آنان و مایه اصلی دوام و اعتلای كشور و نظام است، متمركز باشد.
۲- ضرورت اصلاحات در برنامه های دینی آموزش و پرورش در درجه اول وظیفه مدارس است، كه با تصحیح نگرش خود نسبت به نوجوانان و جوانان و نیز عملكرد مربیان و معلمان دینی در مدارس، نظر جوانان را نسبت به دین و اعتقادات دینی مساعدتر كنند.
۳- از آنجایی كه اعتقادات دینی با سلامت روانی و قدرت زندگی جوانان رابطه مستقیمی دارد، اگر بخواهیم جوانان ایران مستندات دینی محكمی داشته باشند، بهترین راه آن است كه اولاً، تمام موانع موجود در راه سلامت روانی آنان را از پیش پایشان برداریم. ثانیاً تمام كوشش های لازم را در جهت تأمین سلامت روانی و افزایش قدرت زندگی آنان به عمل آوریم.
۴- برای رشد بیشتر هویت دینی و افزایش نگرش مثبت جوانان به نهادهای دینی، یكی از راه های ضروری آن است كه در رفع مشكلات جوانان در بهبود عملكرد نهایی دینی و در تأمین سلامت روانی جوانان كوشش بیشتری به عمل آید.
۵- خانواده ها نیز باید ضمن عمل به موازین دینی و ارائه الگو به فرزندان از همان سال های كودكی به آنان فرصت اندیشیدن و آزادی انتخاب را به جوانان بدهند و با روش های همراه با احترام به نگرش جوانان با آنان برخورد شایسته ای داشته باشند.
۶- از طرف دیگر، خاصه در مدارس و مراكز آموزش عالی، باید اهمیت تحقیق و تفحص در مورد دین و مذهب بین جوانان به منظور دستیابی به هویت دینی منسجم امری طبیعی قلمداد شود.
۷- یكی از كارهای اساسی كه باید در زمینه هویت و فرهنگ و ادب ایران برای استفاده نوجوانان و جوانان صورت گیرد، بازآفرینی آثار كلاسیك ادبیات ایران است.
۸- مدارس راهنمایی و دبیرستان ها باید با تكیه بر دستاوردهایی كه در گذشته ایران وجود دارد، عظمت فرهنگ چند هزار ساله ایرانی خاصه در دوره اسلامی را به جوانان بشناسانند و زندگی و شخصیت و روحیات و اندیشه ها و آثار انسان های بزرگ تاریخ تمدن و فرهنگ ایران را به جوانان معرفی كنند و برای آن ها الگو قراردهند.
۹- در راه اعتلای هویت ملی ایران، هنرمندان نیز رسالت سنگینی به عهده دارند.
۱۰- شناساندن آرمان ها و آرزوهای بلند ایرانیان كه در متون اساطیری و ملی ما نهفته است، می تواند تأثیر مهمی در شكل دهی منش و اخلاقیات جوانان به همراه داشته باشد.
منابع:
1ـ جمال الدین محمد خوانساری، شرح غرر الحکم و درر الکلم، ج 5، چاپ چهارم، تهران، انتشارات دانشگاهی تهران، 1373، ص 209. سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، چاپ اول، قم، دفتر نشر الهادی، 1379، ص 579، نامه 53-2
3-www. baranaftab.blogfa.com
4-www.alef.ir
5-www.nasle-farda.ir
6- www.hawzah.net
7-www. mostafatahe

ارسال توسط کاربر محترم سایت : haniehz