راه کارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي


 

نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)




 
اگر انقلاب اسلامي ايران تداوم راه انبياست (که هست) و اگر وعده خداوند سبحان که فرمود:«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي»76 و فرمود: «وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن ينصُرُهُ»77، قطعي است (که هست) ما هم در تداوم انقلاب اسلامي که تداوم راه انبيا عليهم السلام است، کوشا خواهيم بود و هم چشم اميد به امدادهاي غيبي خواهيم داشت، چنان که تاکنون اين چنين بوده است.78

1. مقدمه
 

پس از آن که دستاوردهاي بزرگ انقلاب اسلامي تبيين و به آسيب هاي فراروي نظام اسلامي اشاره شد، اين مسأله به ميان خواهد آمد، براي اين که بتوان اين انقلاب را با تمام دستاوردهاي آن حفظ کرد و آسيب هاي فراروي آن را پشت سر گذاشت چه بايد کرد؟ در اين جاست که سخن از وظايف سنگيني به ميان مي آيد که بر دوش يکايک ما گذاشته شده است تا اين انقلاب به مسير خود ادامه دهد و از انحراف وا سقوط مصون ماند. براي حفظ و تداوم نظام اسلامي بايد چاره انديشيد و راهکارهاي بقاي آن را شناخت. از اين رو، اين درس به راهکارهاي حفظ انقلاب اسلامي اختصاص يافته است.

2. تکليفي سنگين در برابر نعمتي بزرگ
 

خداوند متعال، در قبال اعطاي هر نعمتي، تکليفي متناسب با آن براي بندگان مقرر فرموده است. بر اساس بينش الهي، سراسر عالم هستي، ميدان انجام تکليف و گذراندن امتحانات الهي است:
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛79 همو كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد.
نعمت هايي که خداوند در اين جهان به بندگان عطا مي کند، وسيله اي براي آزمايش آنان است. هر اندازه که نعمت بيشتري در اختيار انسان قرار گيرد، ابزارهاي آزمايشي نيز افزايش ميابد و تکليف سنگين تري متوجه انسان مي شود. البته گفتني است آن آزمايش و تکليف نيز نعمت ديگري به شمار مي رود که زمينه تکامل انسان را فراهم مي سازد. در صورتي که آزمايش و تکليفي در کار نبود، هرگز انسان نمي توانست به سعادت ابدي دست يابد، زيرا پاداش اخروي و ابدي نتيجه تلاش هايي است که به عنوان اداي تکليف و آزمايش انجام مي گيرد.
ملت انقلابي ايران که در اين دوران، از بزرگ ترين نعمت هاي الهي برخوردار گرديده است، بزرگ ترين تکليف تاريخ را هم بر دوش دارد. مطالعه تاريخ نشان مي دهد که نعمتي به عظمت پيروزي انقلاب اسلامي، در اختيار هيچ پيامبر، امام و مصلحي قرار نگرفته است. با توجه به اين وسعت و عظمت نعمت، عظمت تکليف ملت ايران نيز روشن مي گردد. هرچند که پيروزي انقلاب اسلامي، در واقع، در حکم پيروزي اسلام است و بر اساس آن تکليف بر گردن تمام مسلمانان مي آيد؛ ليکن بديهي است که ايرانيان تکليف ويژه اي در اين مورد دارند، زيرا نقطه اي که نور، به طور مستقيم، بر آن مي تابد، با نقطه اي که به طور غيرمستقيم در معرض نور است، تفاوت زيادي دارد. نور انقلاب به طور مستقيم به جامعه ي ايران تابيد و ديگران نيز به طور غيرمستقيم از آن بهره بردند.
بنابراين تکليفي که در قبال پيروزي انقلاب اسلامي، متوجه مردم ايران مي شود، با ساير مسلمانان متفاوت است، تکليف اقشار مختلف جامعه ايران نيز بايکديگر تفاوت دارد. به عنوان نمونه، اگر عنصر فرهنگ، اساسي ترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگ ترين بعد پيروزي اين انقلاب نيز بعد فرهنگي آن خواهد بود. از اين رو، استفاده کنندگان اصلي اين نعمت نيز، در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود که مصداق خارجي آنها، حوزه ها و دانشگاه هاهستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگين تر است.
خداوند متعال انتظار ندارد که به سبب اعطاي نعمت ها، سودي عايد او شود. در دعاي حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه، به اين حقيقت اشاره شده است: الهي تقدس رضاک ان يکون له علة منک فکيف يکون له علة مني؛ خداوندا، خشنودي تو منزه تر از آن است که علتي از طرف تو داشته باشد. پس چگونه از طرف من تواند داشته باشد؟ خداوند با مشخص کردن تکاليفي براي انسان ها، زمينه اي براي گسترش رحمت خود فراهم کرده است. انقلاب اسلامي زمينه اي را فراهم ساخت تا در آن، به دست ملت ايران، ساير انسان ها به رحمتهاي معنوي الهي دست يابند، زيرا نور و رحمت اسلام، اختصاص به ملت و نژاد خاصي ندارد و اين نور که از ذات اقدس الهي تابيده، براي بهره گرفتن تمام انسان ها در طول تاريخ است و هر انساني حق بهره برداري از اين نور را دارد. ليکن اين حق براي تمام انسان ها تحقق پيدا نمي کند و طاغوتيان مانع رسيدن اين نعمت به تمام انسان ها مي شوند. مبارزه با طاغوت، براي اين است که راه رسيدن به اين نعمت و نور الهي فراهم گردد و موانع، از سر راه انسان ها برداشته شود. اما علاوه بر رفع موانع، بايد به تقويت مقتضي نيز انديشيد و اين نور الهي را به اقطار جهان رساند.به عبارت ديگر، آن کساني که اين نور را به طور مستقيم دريافت کرده اند، امانتي را در نزد خود دارند که بايد به سايرين برسانند:
إِنَّ اللّهَ يأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا؛80 خدا به شما فرمان مى‏دهد كه امانت‏ها را به صاحبان آنها رد كنيد.
امروزه، در روي اين کره خاکي، هر انساني در هر گوشه اي از اين جهان و از هر نژاد، مليت، مذهب و فرهنگي، حق استفاده از نور اسلام را دارد و ما امانتداري هستيم که بايد اين امانت را به دست صاحبان حق برسانيم. از اين رو، بايد براي اداي تکليف نسبت به اين انقلاب، راه هاي استمرار و بقاي آن را شناخت و در اين جهت گام برداست.

3. مفهوم «استمرار انقلاب»
 

سه برداشت در زمينه ي استمرار انقلاب وجود دارد که دو قسم آن مورد قبول مي باشد. طبق نخستين برداشت قابل قبول، نبايد به محض وقوع انقلاب، مردم وظيفه ي خود را پايان افتاده قلمداد کنند؛ بلکه بعد از پيروزي نظامي و سياسي بايد حالت بسيج و آمادگي مردم همچنان حفظ و تقويت شود تا به وسيله ي آنان، جميع مفاسد، کمبودها، و نارسايي ها اصلاح و رفع گردد و انقلاب به سرمنزل مقصود برسد.
بر اساس دومين برداشت قابل قبول از معناي «استمرار انقلاب»، کساني که با ايجاد انقلاب، دچار زيان شده اند، در صدد برخواهند آمد تا نظام را به هر طريق ممکن، از درون فرو پاشند و در اين مسير پس از نااميدي از گمراه ساختن کساني که در انقلاب نقش ايفا کرده اند، به سراغ نسل هاي بعد رفته، از طريق انجام فعاليت هاي فرهنگي و فکري، زمينه گمراهي آنان را فراهم مي سازند تا از شمار طرفداران انقلاب کاسته شود. از اين رو، بر همه مردم واجب است که از اين دسيسه ها غفلت نورزند و اجازه ندهند تا آثار و نتايج زيان بار اين فعاليت دامنگير جامعه و انقلاب شود.
مطابق سومين برداشت از معناي استمرار انقلاب، که غير قابل قبول مي باشد، رهبران و زمامداران هر انقلابي، پس از آنکه نظام سابق را سرنگون ساختند و خود بر اريکه ي قدرت تکيه زدند، اهتمامشان همه مصروف حفظ وضع موجود مي شود، روحيه ي انقلابيشان به روحيه ي محافظه کاري جاي مي سپرد و عزمشان بر ايجاد دگرگوني هاي اساسي، کلي و فراگير سستي مي پذيرد. اهداف و مقاصد انقلاب، آهسته آهسته فراموش مي شود و انقلابيون ديروز و حاکمان امروز، کساني را که هنوز شور و گرماي انقلاب را در دل و جان دارند، به تندروي، خيال پردازي، آرمان گرايي غير واقع بينانه و عدم توجه به مسايل و مشکلات موجود و محدوديت هايي که نهاد حکومت و سياست در ميدان تغيير اجتماعي دارد، متهم مي کنند و به اين ترتيب، پا جاي پاي نظام سابق مي گذارند و حتي مرتکب همان ستم ها و بيدادگري هايي مي شوند که مظالم و مطاعن همان نظام محسوب مي شود. خلاصه آن که، انقلاب با تبديل به نظام انقلابي به تدريج از جنبش و پويايي مي افتد و حتي ضد انقلاب مي شود. از اين رو، به يک انقلاب جديد حاجت مي افتد و اين انقلاب جديد، دير، يا زود، پديد مي آيد، حاکمان کنوني را از سرير قدرت به زير مي کشد و نظام انقلبي جديدي بر سر کار مي آورد. اما بايد دانست که پشتوانه اين نظريه، اصل ديالکتيک است که ارزش و اعتباري ندارد و با برهان قابل پاسخ گويي است که در درس هاي نخستين اين کتاب، به برخي از آن ها اشارتي رفت. بنابراين، نمي توان نتيجه گرفت که پس از گذشت مدتي از عمر هر انقلاب حتما مي بايست انقلاب ديگري رخ دهد؛ بلکه مديران جامعه مي توانند به اصول انقلاب، وفادار باشند و دستاوردهاي آن را حفظ کرده بر رشد و تعالي آن بيفزايند.

4. راه کارهاي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي
 

جهت حفظ و بقاي انقلاب اسلامي راه کارهايي وجود دارد که بايد مورد توجه حاميان انقلاب قرار گيرد و غفلتي در اين زمينه صورت نگيرد. برخي از اين کارها عبارتند از:

الف - تحکيم باورها و ارزش هاي اسلامي
 

همان گونه که خداوند متعال پيامبر خويش را از يک سو، با نصرت و مددهاي غيبي خود و از سوي ديگر، به وسيله مؤمنان به پيروزي رساند، در اين عصر نيز امام خميني رحمه الله را، از يک سو، با مددهاي غيبي، نصرت الهي و عوامل روحي و معنوي و از سوي ديگر، به دست ملت مسلماني که ايمان واقعي به اسلام و انقلاب داشتند و طالب رضايت خداوند و برقراري حکومت عدل اسلامي به دست امام زمان بودند، تقويت و تأييد فرمود. مادامي که اين ايمان، و نه اظهار ايمان، باقي باشد، به انقلاب هيچ گزندي نخواهد رسيد.
بنابراين، در صورتي که ملت ايران، پايه هاي ايمان خود را محکم و عقايد بر حق خود را تقويت کند، هرگز تحت تأثير تبليغات سوء واقع نخواهد شد و به خود سستي راه نخواهد داد:
وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ؛81 و اگر مؤمني، سستى مكنيد و غمگين مشويد چرا كه شما برتريد.
در درجه ي بعد بايد تلاش کرد که اين ايمان را با عمل صالح آبياري کرد تا همچنان پابرجا باقي بماند.از اين رو در بسياري از آيات قرآن کريم، خداوند متعال ايمان را در کنار عمل صالح ذکر فرموده است.82 در درجه ي بعد نيز بايد روابط با دوستان و خودي ها را، که سمبل ايمان و عشق به ولايت است، تقويت کرد و از نفوذ غير خودي ها جلوگيري کرد، چرا که رابطه با آنان موجب قطع رابطه با خداوند خواهد گرديد:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَمَن يتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ؛83 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند و هر كس از شما آن ها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود.
حاصل آن که، پاسداري از آرمان هاي اسلامي، يکي از ضمانت هاي حفظ نظام جمهوري اسلامي است. در صورتي که اين اهداف به فراموشي سپرده نشوند و در عمل نيز به اجرا درآيند، خداوند متعال، همان گونه که در ايجاد انقلاب، مردم را ياري رساند، در بقاي آن نيز چتر حمايت خود را بر سر آنان نگه خواهد داشت. تقويت اعتقاد به ولايت فقيه در ميان جوانان و زدودن شبهات پيرامون آن، از وظايف خطيري است که در جهت پاسداري از آرمان هاي اسلامي از اهميت خاصي برخوردار است، به ويژه آن که نوک پيکان حملات دشمن بر همين نقطه نشانه رفته است.
راه کار عملي مبارزه با انحرافاتي از اين قبيل اين است که مردم از نظر فکري و شناخت اسلامي آنچنان تقويت شوند که افکار انحرافي در آن ها اثر نگذارد و جنبه ي آگاهي ديني به طوري قوي باشند که تحت تأثير شبهات واقع نشوند، و بالاتر، شبهه ها را هم پاسخ گويند و اسلام صحيح را بشناسند تا مخالفان مکتب نتوانند افکار غير اسلامي را به جاي اسلام به آنها تحويل دهند. بنابراين براي حفظ ماهيت نظام که همان اسلامي بودن آن است، بايد احکام و مباني اسلامي را در جامعه ترويج کرد.
بديهي است که روحانيت مي تواند نقشي اساسي در اين زمينه ايفا نمايد، چرا که اسلام، دين خاتم انبيا، کامل ترين مکتب و جامع تمام راه کارهايي است که انسان براي قرب خداوند به آن ها نياز دارد، و سعادت دنيا و آخرت او، تنها با پاي بندي به اين شريعت جاويدو آسماني ميسّر مي شود. از سوي ديگر، براي شناسايي درست و دقيق اسلام و احکام و معارف آن، مي بايد به کتاب خدا و سنّت معصومان عليهم السلام مراجعه کرد. اين امر عظيم و ظريف از عهده هر کسي برنمي آيد، و شاهد اين مدعا، تمام بدعت ها و افراط ها و تفريط ها و انحرافاتي است که از صدر اسلام تا کنون، و به نام قرآن و اسلام صورت پذيرفته است. از اين روي براي آن که اسلام بتواند نقش خويش را در سعادت انسان به نحو کامل ايفا کند بايد کساني باشند که راه شناخت واقعي آن را بدانند.اما تنها راه شناخت اسلام واقعي در زمان فقدان ائمه اطهار عليهم السلام و غيبت امام عصر عبارت است از تحقيق درست در کتاب و سنت با به کارگيري ادله قطعي عقلي؛ چرا که در اين دوران، دسترسي به امام معصوم عليه السلام عادتا ميسور نيست. بر اين اساس براي يافتن حقيقت تعاليم و معارف وحي مي بايد به کمک شيوه ها و براهين قطعي عقلي به کتاب و عترت مراجعه کرد و علوم و مواريث اهل بيت عليهم السلام را به دست آورد، و اين کار، تنها به دست متخصصان سخت کوش و با تقواي علوم دين صورت مي گيرد، و در اختيار همه مردم نهاده و تبليغ مي شود؛ يعني در واقع فقيهان و عالمان راستين دين هستند که با بهره گيري از علوم عقلي و نقلي، روايات و احاديث معتبر، معارف و احکام دين را از منابع و معادن آن برمي آورند، و به تعليم و تبيين و نشر آن ها مي پردازند. بنابراين، بقا و پويايي اسلام، در گرو وجود فقيهان پرهيزگار و روحانيون تقواپيشه اي است که جسم و جان خود را وقف دين خدا ساخته و ادامه راه پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام را بر عهده گرفته اند.
با توجه به اين که هم مردم و هم مسؤولين نظام جمهوري اسلامي، وظيفه اي خطير در تحکيم ارزش هاي اسلامي دارند، آيا از نظر شما از زمان پيروزي انقلاب اسلامي،کوتاهي در اين امر صورت گرفته است؟ اگر پاسخ مثبت است به موارد مختلفي که در ذهن داريد، اشاره کنيد. گفت و گو با دوستان مي تواند در اين زمينه، حقايق بيشتري را بر شما اشکار سازد.

ب - اهتمام نسبت به مسايل فرهنگي
 

از آن جا که دشمنان خارجي انقلاب براي به فساد کشاندن اخلاق و باورهاي مردم تلاش هاي فراواني مي کنند و نيز از آن جا که آفات داخلي انقلاب در دو بعد علم و اخلاق، عارض زمامداران و مردم مي شود بايد گفت که آفات انقلاب عمدتاً فرهنگي هستند و بنيادي ترين و سودمندترين شيوه ي حفظ و تقويت انقلاب، فعّاليّت هاي آموزشي و پرورشي است. اگر مردم و مسؤولان و دست اندرکاران امور و ش<ون جامعه انقلابي تعليم و تربيت صحيح و کافي نيابند، هيچ اميدي به دوام و سلامت انقلاب نخواهد بود، هر چند شخص رهبر و تني چند از زمامداران و متصديان امور از جهت صالح و شايسته باشند. مگرنه اين که انقلاب اسلامي اي که چهارده قرن پيش در جزيره العرب به رهبري بي نظير پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله صورت پذيرفت، پس از مدت بسيار کوتاه به انحراف کشيده شد و بدان جا رسيد که امويان و عباسيان زمام کارها را در دست گرفتند و به شوه جباران و ستمگران عمل کردند؟ در واقع، هرچند رهبري اي برتر و بهتر از رهبري آن حضرت ممکن و متصور نيست، ولي آن رهبري بي مانند هم نمي توانست ضامن دوام و سلامت انقلاب باشد؛ زيرا اين امر تابع چند و چون علم، اخلاق، عمل، بينش و گرايش عموم مردم است که تا آن زمان از تعليم و تربيت درست، به حد کفايت، برخوردار نشده بودند.
بنابراين، براي «استمرار» انقلاب - به گونه اي که هم ضدّ انقلاب را در همه ميدان ها مغلوب سازد و هم به جميغ اهداف و قاصد خود نائل آيد - مؤثرترين و مفيدترين کاري که مي توان و بايد کرد فعاليت فرهنگي، به وسيع ترين معناي اين کلمه است. بايد تلاش کرد تعداد بيشتري از مردم با احکام و تعاليم اسلام آشنا شوند و هيچ فرد، گروه يا قشري از اين آشنايي فرخنده محروم نماند و اين آموزه ها و فرموده ها هرچه بيشتر در ژوفاي دل و جان افراد رسوخ يابد. علاوه بر اين که در تعليم و تربيت ديني مردم هيچ فرد، گروه يا قشري را فراموش نمي کنيم و به هيچ درجه و رتبه اي از معرفت ديني اکتفا نمي ورزيم، بايد از آگاه کردن مردم نسبت به اوضاع و احوال سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه خودمان و نيز ديگر جوامع به هيچ روي غفلت نورزيم.
ج - تقويت و برتري توان نظامي بر اساس بينش هاي بشري، هرگاه تهديد نظامي متوجه يک جامعه شود، بايد مراحلي را براي مقابله با آن در نظر گرفت و اگر تشخيص داده شد که دشمن از نفرات، تکنولوژي، آموزش،پشتيباني و امور ديگري که سرنوشت جنگ را رقم مي زند، برتري دارد، عقل اقتضا مي کند که راه صلح با دشمن در پيش گرفته شود. در تاريخ نمونه هاي فراواني از اين دست وجود دارد. کساني که در فتنه هاي بزرگ دچار چنين خطرهايي شده بودند، با تصميم عاقلانه تلاش کردند تا به هر نحو ممکن با دشمن سازش کنند يا بي طرفي را برگزينند تا در دراز مدت خود را درگير چنين معرکه هايي نسازند؛ به عنوان نمونه، برخي از کشورهاي اروپاي مرکزي برا نرفتن زير بار تعهدات ناشي از عضويت در سازمان ملل متحد و داشتن زندگي آرام، به عضويت اين سازمان در نيامدند.
اما چنين بينشي با بينش اسلام سازگاري ندارد، زيرا بر اساس آموزه هاي اسلامي، بايد در مقابل دشمن از تمام ابزار عادي و اسباب مادي بهره برد و از برتري نظامي دشمن جلوگيري کرد. از ديدگاه اسلام، مسلمانان بايد تلاش کنند تا از پيشرفته ترين تجهيزات نظامي برخوردار گردند و برخي سلاح ها را از انحصار کشورهاي قدرتمند خارج سازند. پس بايد در جهت تهيه ادوات جنگي و دفاعي تلاش کرد و اين آيه را که شعار نيروهاي مسلح در آغاز پيروزي انقلاب اسلامي بود، از ياد نبرد:
وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ؛84 و آنچه از نيرو در توان داريد، بسيج نماييد.
اسلام به اسباب مادي و ابزارهاي ظاهري توجه دارد و حتي در زمينه ي تأمين هزينه هاي جنگ رهنمود ارائه مي دهد. قرآن کريم در مقام تشويق مردم به جهاد، تنها به نيروي انساني اکتفا نمي کند و در بسياري از آيات، ابتدا جهاد با مال را مطرح مي کند.85 مردم بايد قبل از آن که نوبت به نيروي انساني برسد، هزينه جنگ را تأمين کنند، حتي اگر الزامي از طرف دولت اسلامي نباشد؛ زيرا در اسلام خط فاصلي بين دولت و ملت وجود ندارد و هر وقت جامعه نيازي داشته باشد، تمام مردم بايد مشارکت داشته باشند. چنان که دفاع نظامي نيز فقط مخصوص نيروهاي مسلح نيست، بلکه تمام نيروهاي مردمي در هنگام نياز بايد مشارکت داشته باشند و در کنار نيروهاي نظامي خود پيکار کنند.
ويژگي اسلام در بين مکاتب مختلف جهان اين است که به کارگيري تمام توان را در جهت دفاع، مورد تأکيد قرار مي دهد. در عين حال توصيه مي کند که هيچ گاه نبايد خود را در برابر دشمن، خوار، ضعيف و شکست خورده احساس کرد؛ زيرا هر اندازه توان و نيروي مسلمانان کم باشد اگر تمام توان خود را براي دفاع از خود به کار بندند، خداوند متعال اين کمبودها رابا نظرهاي غيبي خود جبران خواهد کرد. شرط بهره گيري از حمايت الهي اين است که مؤمنان تمام آنچه که در توان دارند را براي دفاع به کار گيرند و وجود برخي از افراد و گروه هاي مختلف، آنان را از اين فيض محروم نمي سازد. قرآن کريم نيز هنگامي که از تاريخ اسلام و ديگر اقوام سخن مي گويد، بر اين نکته تأکيد دارد که مؤمنين واقعي که حاضر به اجراي دستورات خداوند هستند و مال و جان خود را در راه اسلام، دين حق و نظام عادلانه در طبق اخلاص مي گذارند، بايد در اين زمينه ي جديت داشته باشند؛ حتي اگر در کنار آنان، افرادي سست عنصر، راحت طلب و تنبل وا حتي معاند و توطئه گر حضور داشته باشند.

د - حفظ وحدت کلمه
 

وحدت کلمه که عامل اساسي در پيروزي انقلاب است، در حفظ انقلاب نيز نقش مهمي ايفا مي کند. براي ايجاد وحدت در جامعه يک محور مشترک نياز است تا همگان حول محور آن در حرکت باشند. محبت و الفت ميان مؤمنان نيز از اموري است که وحدت را در جامعه ي اسلامي به ارمغان مي آورد و ضامن بقاي انقلاب خواهد گرديد.
البته بايد توجه داشت که ملاک وحدت در جوامع، مختلف است؛ گاه همخوني، گاه همزباني و گاهي نيز هموطن بودن، ملاک ايجاد وحدت در جامعه است. اما چنين اموري نمي توانند پيوند دهنده ي واقعي قلب ها باشند. از اين رو، بايد دين را به عنوان ملاک وحدت در جامعه قرار داد تا روابط اجتماعي به بهترين شکل در جامعه برقرار شود و عملا رهبر ديني را محور وحدت قرار داد و با اطاعت از و وحدت رفتاري را تحقق بخشيد و از تفرق و تنازع جلوگيري کرد.

ه - حفظ شور و نشاط انقلابي
 

بر تارک اين انقلاب، نام امام خميني رحمه الله مي درخشد که در اعلاميه ها و سخنراني هاي خود در اوايل نهضت، مباحثي را مورد تأکيد قرار مي داد که مورد غفلت مسلمانان واقع شده بود. ايشان در اين مباحث که حول ارزش ها و آرمان هاي انقلاب رقم مي خورد، مردم را به پذيرفتن و عملي ساختن اين ارزش ها دعوت مي کرد، زيرا دوري از همين باورها و ارزش ها بود که مسلمانان آن زمان را دچار نوعي خواري ساخته بود و آنان را زيريوغ مستکبران برده بود.
مرد ايران نيز با آن فطرت پاک خويش پذيراي اين دعوت شدند و با ايشان پيمان بستند که در راه تحقق آرمان هاي خود از پاي ننشينند. سرانجام، اين عهد و ميثاق، منجر به پيروزي انقلاب اسلامي گرديد. بايد توجه داشت که زماني اين انقلاب دچار انحراف خواهد شد که آن اهداف و آرمان ها فراموش شود و ارزش هاي ديگري جانشين آنها گردد.
براي جلوگيري از انحرافات، بايد مراقب بود که شور و نشاط براي تحقق آرمان ها رنگ نبازد؛ شور و نشاطي که ارزش ها و باورهاي انقلابي را مستحکم مي سازد و پشتوانه اي نيرومند براي يک حرکت اجتماعي ايجاد مي کند. خواه ناخواه در طول زمان، عواطف و احساسات انقلابي کمرنگ مي شود و بايد عاملي وجود داشته باشد تا با تغذيه ي فکري افراد، انقلاب را از اين آفت طبيعي برهاند. آفتي که دامنگير بني اسرائيل شد و دل هايشان به مرور ايام سخت و سخت تر شد و حرکت اجتماعي آنان را با مشکل مواجه ساخت:
فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ؛86 و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد و دل هايشان سخت گرديد.
پس گذشت زمان، مي تواند عاملي منفي براي کمرنگ شدن عواطف و ارزش هاي انقلاب باشد. با گرم نگه داشتن تنور انقلاب و ارزش هاي آن مي توان با انحرافات مبارزه کرد و آن ها را خنثي ساخت. بايد زمينه ي زنده ماندن ارزش ها و باورهاي اسلامي را تقويت کرد تا اين انقلاب بتواند در سايه عواطف و احساسات ديني، از هرگونه انحراف مصون ماند.
نظام جمهوري اسلامي، علي رغم توطئه هاي مختلف دشمنان خارجي و داخلي خود، همچنان سرافرازانه به عمر خويش ادامه مي دهد. به نظر شما از ميان عواملي که براي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي ذکر گرديد، کدام يک از عوامل، نقش بيشتري در بقا و ثبات جمهوري اسلامي داشته اند؟ آيا عوامل ديگري نيز به ذهن شما مي رسد که در اين جا ذکر نشده باشد؟ در اين زمينه با دوستان خود گفت و گو کنيد.

5. خلاصه و نتيجه گيري
 

1. براي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي، که به سبب دستاوردهاي بزرگ آن، مواجه با تهديدات بزرگي نيز هست، بايد راهکارها و تدابيري انديشيده شود.
2. ملت انقلابي ايران که در اين دوران، از بزرگ ترين نعمت هاي الهي برخوردار گرديده است، بزرگ ترين تکليف تاريخ را هم بر دوش دارد و از اين رو، بايد بيش از هر ملت ديگري به راهکارهاي حفظ آن بينديشد.
3. برداشت هاي مختلف از مفهوم «استمرار انقلاب» وجود دارد، ليکن برداشت صحيح اين است که افراد انقلابي، از دسيسه هاي متوجه نظام، غفلت نورزند و اجازه ندهند آثار و نتايج زيانبار فعاليت هاي مخرب، دامنگير جامعه و انقلاب شود.
4. تحکيم باورها و ارزش هاي اسلامي، اهتمام نسبت به مسايل فرهنگي، تقويت و برتري نظامي، حفظ وحدت کلمه، و حفظ شور و نشاط انقلابي، از جمله راهکارهايي اساسي است که براي حفظ و استمرار انقلاب اسلامي ضرورت دارد.
1. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، گردآوري و تنظيم: محمدامين شاه جويي، قم: مرکز نشر اسراء، چ 6، 1384.
2. محمدي ري شهري، محمد، رمز تداوم انقلاب در نهج البلاغه، قم: چاپ مهر، [بي تا].
3. مصباح يزدي، محمدتقي، جهشي در تحولات سياسي تاريخ، تدوين و نگارش: قاسم شبان نيا، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1384.
4. ــــــــــــــــ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن،[بي جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ 2، 1372.
5. ـــــــــــــــــــ، عبرت هاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1383.

پي نوشت ها :
 

76.مجادله (58)، 21.
77.حج (22)، 40.
78.جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، ص 364.
79.ملک (67)، 2.
80.نساء (4)، 58.
81.آل عمران (3)، 139.
82.بقره (2)، 25، 82 و 277؛ آل عمران (3)، 57؛ نساء (4)، 57، 122 و 173؛ مائده (5)، 9 و 93؛ اعراف (7)، 42؛ يونس (10)، 4 و 9؛ هود (11)، 23؛ رعد (13)، 29؛ ابراهيم (14)، 23؛ کهف (18)، 2، 30 و 107؛ مريم (19)، 96؛ طه (20)، 75 و انبياء (21)، 94؛ حج (22)، 14، 23، 50 56؛ نور (24)، 55؛ شعراء (26)، 227؛ عنکبوت (29)، 7، 9 و 58؛ روم (30)، 15 و 45؛ لقمان (31)، 8؛ سجده (32)، 19؛ سبأ (34)، 4؛ فاطر (35)، 7؛ ص (38)، 24 و 28؛ غافر (40)، 58؛ فصلت (41)، 8؛ شوري (42)، 22، 23 و 26؛ جاثيه (45)، 21 و 30؛ محمد (47)، 2 و 12؛ فتح (48)، 29؛ طلاق (65)، 11؛ انشقاق (84)، 25؛ بروج (85)، 11؛ تين (95)، 6؛ بينه (98)، 7 و عصر (103)، 3.
83.مائده (5)، 51.
84.انفال (8)، 60.
85.انفال (8)، 72؛ توبه (9)، 20، 41، 44، 81 و 88 و حج (22)، 15.
86.حديد (57)، 16.
 

منبع: مصباح يزدي،محمدتقي،اانقلاب اسلامی و ریشه های آن ،قم،انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،1387