شناخت تحليلی مفاهيم انقلاب اسلامي


 

نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)




 
فاعتبروا بما اصاب الامم المستکبرين من قبلکم من باس الله وصولاته ووقائعه و مثلاته، واتعظوا بمثاوي خدودهم و مصارع جنوبهم، واستعيذوا بالله من لواقح الکبر کما تستعيذونه من طوارق الدهر؛ 1 مردم! از آنچه که بر ملت هاي متکبر گذشته، از کيفرها و عقوبت ها و سختگيري ها و ذلت و خواري فرود آمده، عبرت گيريد، و از قبرها و خاکي که بر آن چهره نهادند، و زمين هايي که با پهلو ها بر آن افتادند، پند پذيرد و از آثار زشتي که کبر و غرور در دل ها مي گذارد به خدا پناه ببريد، همان گونه که از حوادث سخت به او پناه مي بريد!»

1. مقدمه
 

مطالعه ي انقلاب اسلامي ايران، به عنوان يکي از تحولات سرنوشت ساز تاريخ، براي هر آن کس که در عرصه ي سياست و تاريخ گام مي نهد، از اهميت فراواني برخوردار است. شناخت اين پديده مستلزم شناخت پديده «انقلاب» است. در اين رهگذر شناخت واژه «انقلاب»، قبل از هر بحث ديگري در اين نوشتار ضرورت دارد. پس از ارائه ي تعريفي از انقلاب، بايسته است تعريفي از تحولات مهم اجتماعي ديگر نظير اعتصاب، کودتا، شورش، اصلاح، و
نهضت يا جنبش ارائه گردد تا وجه تمايز آن ها از انقلاب مشخص شود و در نتيجه، اين واژگان در مباحث، با يکديگر خلط نگردند.

2. تعريف انقلاب 2
 

«انقلاب»، از واژگاني است که از گذشته ي دور، هم در زبان عربي و هم در زبان فارسي، يکي از اصطلاحات نجومي و به معناي« حرکت دوراني منظّم و قانونمند ستارگان»، «دور» و «گردش» بوده است. در قرآن کريم نيز اين کلمه در دو معناي «رجوع و بازگشت» و «تحوّل و دگرگون شدن» استعمال شده است. اروپائيان براي القاي معناي نجومي اين کلمه از ديرباز، لفظ«Revolution» را به کار مي برده اند. از سال 1660 ميلادي بدين سو، اين لفظ در غرب معناي جديد ديگري نيز يافت و براي قيام سريع، پرشور، و همگاني مردم بر ضدّ نظام حاکم به کار رفت. اين که چرا غريبان براي نام گذاري اين قسم از حرکت هاي اجتماعي از اصطلاح نجومي استفاده کردند، خود، ادّله و عللي دارد که در کتب مختلف به آن ها اشاره شده است. 3 مترجمان فارسي زبان نيز، به پيروي از غريبان، قيام همگاني مردم را بر ضد نظام حاکم، «انقلاب» نام نهادند.
به هرحال، کلمه«انقلاب» در پهنه علوم انساني و اجتماعي به دو معنا استعمال مي شود: يکي به معناي تحوّل سريع، شديد و بنيادين که بر اثر طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه روي مي دهد و در نتيجه يک نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي جاي خود را به نظام ديگري مي دهد؛ و ديگري به معناي تحوّل شديد و ريشه اي و غير سياسي که به کندي و بدون خشونت صورت مي گيرد. مانند انقلاب علمي، انقلاب صنعتي، انقلاب فرهنگي، انقلاب ادبي و انقلاب هنري. وجه مشترک دو معناي لفظ «انقلاب» همان « تحوّل شديد، اساسي و کلّي» است. در اين نوشتار مقصود از واژه ي «انقلاب» فقط معناي اوّل آن است، و معناي دوم به هيچ روي، مراد نيست.
واژه ي انقلاب از واژگاني است که در علوم مختلف ديگر همچون فلسفه و فقه نيز از آن ياد شده است. آيا مي توانيد برخي از اين تعاريف را به دست آورده ارتباط آن ها را با تعريفي که در بالا ذکر گرديد، مشخص سازيد؟

3. انقلاب در مقايسه با ديگر حرکت هاي اجتماعي
 

با تعريفي که از واژه ي انقلاب داده شد، مي توان به تفاوت آن ها با انواع ديگر حرکت هاي اجتماعي، که در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي شود، پي برد:

الف - اعتصاب
 

اعتصاب 4، در دامنه دارترين معناي خود، به هر نوع تعطيلي گفته مي شود که به عنوان اعتراض به تجاوز به يکي از حقوق اجتماعي به عمل آيد. به عنوان مثال ممکن است همه ي سکنه ي ناحيه اي پس از وقوع زمين لرزه يا طغيان رودخانه، به کندي و غير مؤثّر بودن کمک هاي ضروري دولت، اعتراض داشته باشند و دست به «اعتصاب» بزنند.
اعتصاب، به معناي خاصّ کلمه، يعني معلّق ساختن هماهنگي کار از طرف کارگران و دستمزد بگيران، تا به اين وسيله، يا به طور مستقيم به کارفرما فشار وارد شود و يا قدرت هاي محلّي يا دولت مجبور به دخالت شوند تا در اين صورت کارفرما را در تنگنا بگذارند و به هر تقدير، همه يا لااقلّ، قسمتي از درخواست هاي کارگران و مزدبگيران برآورده شود.5
اعتصاب چه عمومي باشد و چه صنفي، چه اعتراضي بر ضدّ تجاوز به حقوق طبيعي(غير وضعي) باشد و چه اعتراضي بر ضدّ تجاوز به حقوق شناخته شده و قانوني و يا اين که چه اعتراضي بر ضدّ تخطّي از عرف و عادات و آداب و رسوم معمول و متعارف باشد و چه با هدف تغيير تصميم کارفرمايان يا مديران صنعتي باشد و چه قصد تغيير سياست هاي اقتصادي دولت را و چه قصد در هم شکستن و واژگون کردن نظام حاکم را داشته باشد، به هرحال، کم يا بيش با امور و شؤون سياسي ارتباط و سر و کار مي يابد. بنابراين، « اعتصابي وجود ندارد که کم و بيش جنبه سياسي نداشته باشد»6 و با نظام حاکم، اصطکاک پيدا نکند.
نظام حاکم ممکن است به سبب آگاهي از اوضاع و احوال عمومي جامعه و عمق و وسعت اعتراض اعتصابيّون و خطرات ناشي از بي التفاتي به خواسته هاي آنان يا سرکوبي آنان، شيوه اي مسالمت جويانه در پيش گيرد، با اعتصاب گران به تبادل نظر و گفت و گو پردازد، و با جرح و تعديل و حکّ و اصلاح خواسته هايشان، به قسمتي از آن ها تن دردهد و آنان را به ترک اعتصاب راضي کند. هم چنين ممکن است، از سر بي خبري از واقعّيت ها يا ترس از واکنش هاي کار فرمايان، مديران صنعتي و سرمايه داران، از توجّه به خواسته هاي اعتصاب کنندگان يکسره سرباز زند و به قوه قهريّه و اعمال زور و خشونت متوسّل شود.
در اين صورت، بسته به اوضاع و احوال مختلف اجتماعي، قدرت اعتصاب کنندگان، رهبري آنان، قدرت آنان، قدرت نظام حاکم، تدابير و چاره انديشي هاي آنان و ...، يا اعتصاب کنندگان، اگرچه به طور موقت، شکست مي خورند و خاموش مي شوند و يا اعتصاب، عمق، وسعت و اوج بيشتري مي گيرد و موجبات تزلزل و سقوط و زوال نظام حاکم را فراهم مي آورد.

ب - کودتا يا انقلاب کاخي
 

کودتا،7 که در اصل واژه اي فرانسوي است، در معناي عام خود، يعني شورش گروهي از دستگاه حاکمه برضدّ گروه ديگر و تلاششان براي برکنار کردن آنان از صحنه قدرت. اگر کودتا به ابتکار گروهي از مقامات دولتي يا صرفاً توسط آنان صورت گيرد، «کودتا» به معناي واقعي، نام مي گيرد، و اگر به ابتکار گروهي از مقامات ارتشي و نظامي يا صرفاً به وسيله آنان انجام پذيرد، «کودتاي نظامي» ناميده مي شود. بنابراين، فرق کودتا با انقلاب اين است که کودتا از بالا و به دست افرادي از نظام حاکم انجام مي گيرد، در حالي که انقلاب، طغيان عموم مردم و قشرهاي پايين بر ضدّ نظام حاکم است.
کودتا، چون نتيجه نزاع بر سر قدرت است و به انگيزه از ميان برداشتن حريفان و رقباست، به طور طبيعي نمي تواند به خير و صلاح عموم افراد جامعه منجر شود، اگرچه کودتاگران براي اين که از تأييد و حمايت مردم برخوردار شوند، دست به يک سلسله فعّاليّت هاي به ظاهر اصلاح گرانه و خيرخواهانه مي زنند.البته مي توان فرض کرد که در اوضاع و احوالي که مهيّاي يک تحوّل بنيادي و انقلابي است، گروهي از مقامات دولتي يا ارتشي، نظام حاکم را ناگهان ساقط کنند و سپس قدرت و حکومت را به دست مردم بسپارند و خود نيز کناره گيري کنند؛ ولي اين فرضي است که لااقل تاکنون به وقوع نپيوسته است.
کودتاي خزنده پيچيده ترين صورت کودتاست که عمدتا مبتني بر سياست نفوذ در نهادهاي قدرت، از جمله سه قوه ي مجريه، مقننه و قضاييه و تشديد فضاي اختلاف جناح هاي حکومتي، پيش بردن پروژه هاي فعال و پرفشار جنگ رواني و تبليغي و ترور شخصيت و حتي ترور فيزيکي عليه آناني که ممکن است توان مقاومت در برابر کودتا را داشته باشند و نيز استفاده از تاکتيک هاي پيچيده ي نفوذ از درون با بهره گيري از جوّ بي تفاوتي مردمي، غفلت حاکمان و نارسايي هاي اقتصادي است.8
به نظر شما، دشمنان نظام جمهوري اسلامي، با چه شگردهايي مي توانند اين نوع کودتا را در ايران عملي سازند؟ آيا مي توانيد به نمونه يا نمونه هايي از کودتاي خزنده، در طول عمر نظام جمهوري اسلامي، اشاره کنيد و نتايج و بازتاب هاي آن را تشريح نماييد؟ در گفت و گو با دوستان خود، ابعاد مختلف اين بحث را مطرح سازيد.

ج - شورش
 

شورش،9 رفتار خشونت آميزي است که توسط توده اي از مردم يک منطقه عليه حکومتي خاص براي رهايي از سلطه ي سياسي آن حکومت شکل مي گيرد.
از مقايسه ي ماهيت «شورش» و «انقلاب» مي توان تفاوت هاي ذيل را به دست آورد:10
1. وسعت و عمق يک انقلاب، به مراتب بيش از شورش است، زيرا انقلاب ها از يک سو مبتني بر ارزش هاي ايدئولوژيکي بوده و از ديگر سو، حجم عظيمي از آحاد يک کشور را در برمي گيرند؛ ولي در شورش تنها اقشار معدودي از جامعه در صحنه حاضر خواهند گرديد و عامل عمده در ايجاد آن، از يک سو، قدرت رهبري و از ديگر سو، ميزان فشارهاي اقتصادي و نارضايتي است. از اين رو، شورش در مقايسه با انقلاب، بسيار زودگذر است و به شيوه هاي مختلف مي توان جلوي آن را گرفت.
2. حرکات اعتراضي در شورش ها از سرعت بيشتري برخوردارند. از اين رو دامنه ي آشوب در مدت کوتاه تري جامعه را در برمي گيرد، در حالي که انقلاب ها ريشه در حيات تاريخي يک ملت داشته و چه بسا سال هاي طولاني جهت شروع اولين جرقه ي رفتارهاي انقلابي لازم باشد.
3. در شورش ها، رفتارهاي بسيار خشونت آميز و جنگ مسلحانه، از عناصر اصلي به شمار مي روند؛ ليکن در انقلاب ها، انقلابيون اصولا با نوعي برنامه ي سياسي و تا حدودي از طريق تاکتيک هاي نظامي حساب شده و بعضا در قالب احزاب سياسي عمل مي کنند.

د - اصلاح
 

کلمه ي «اصلاح»11 که در مقابل کلمه ي «افساد» به کار برده مي شود، به معناي سامان بخشيدن و به صلاح آوردن مي باشد. معناي اين گونه کلمات به کمک يک ديگر روشن مي شود؛ همانند کلمات روز و شب که مفهوم هر يک از آن ها با توجه به مفهوم ديگري شناخته مي شود. با مقايسه ي مفهوم روز، به معناي روشنايي، و مفهوم شب، به معناي تاريکي، بهتر مي توان مفهوم هر يک از اين کلمات را شناخت. کلماتي همچون خير و شر، خوبي و بدي، و اصلاح و افساد نيز از همين قبيل کلمات شمرده مي شوند. بنابراين کلمات اصلاح و افساد را بايد با يک ديگر مقايسه کرد تا بتوان مفهوم روشني از آن ها به ذهن آورد.
بايد به اين نکته نيز توجه داشت که مفاهيم «صلاح» و «فساد» دو مفهوم ارزشي هستند و تعريف آن ها جز با توجه به مباني ارزشي هر جامعه امکان پذير نمي باشد. از اين رو، با نيکو شمردن اصلاحات و ناپسند شمردن افساد، نمي توان مصداق هاي آن ها را نيز مشخص نمود؛ بلکه بايد هدف هاي مطلوب هر جامعه اي را در نظر گرفت و در مسير تحقق آن اهداف حرکت کرد. حرکت به سوي هدف مطلوب، اصلاح شمرده مي شود، خواه آن حرکت به تدريج، آرام و خواه به صورت جهشي و ناگهاني تحقق پذيرد؛ هرچند که در اصطلاح، تنها به حرکت نوع اول «اصلاح» اطلاق مي گردد و حرکت نوع دوم «انقلاب» شمرده مي شود.

ه - نهضت يا جنبش
 

نهضت يا جنبش،12 عبارت است از « حرکت يا رفتار گروهي به نسبت منظم و بادوام براي رسيدن به هدف اجتماعي - سياسي معين بر اساس نقشه ي معين که ممکن است انقلابي و يا اصلاحي باشد».13
مفهوم «نهضت» يا «جنبش» از مفاهيم بسيار نزديک به انقلاب است؛ ولي مي توان برخي از وجوه مهم افتراق آن ها را در امور ذيل خلاصه کرد: 14
1. در انقلاب، مفهوم «خشونت» از شروط اصلي و ضروري به شمار مي رود و هرگونه تغيير و تحول در جامعه را نمي توان انقلاب محسوب کرد؛ ولي خشونت شرط لازم براي تحقق نهضت يا جنبش به شمار نمي رود.
2. تغيير و دگرگوني در ساخت سياسي يک جامعه، از عناصر مهم انقلاب به شمار مي رود و بر اين اساس تعويض حاکمان سياسي و به هم ريختن شيرازه وجودي يک حکومت از اهداف هر انقلابي است؛ ولي در يک نهضت ممکن است تنها به اصلاح بخشي از يک ساخت سياسي اکتفا شود.
3. گستردگي يک انقلاب و دربر گرفتن اقشار و اصناف مختلف يک کشور، به مراتب بيشتر از يک نهضت مي باشد.
با توجه به تعاريفي که از واژگان دالّ بر حرکت هاي مختلف اجتماعي گذشت، مثال هايي را براي برخي از وقايع مختلفي که در جهان به وقوع پيوسته است، ذکر نماييد و بر تعاريف ارائه شده در اين درس تطبيق نماييد تا نشان دهيد که آيا آن تحول اجتماعي، درخور نام انقلاب است يا آن که بايد نام اعتصاب، کودتا، شورش، اصلاح يا جنبش برآن نهاد.

4. خلاصه و نتيجه گيري
 

1. انقلاب در اصطلاح علم سياست عبارت است از تحوّل سريع، شديد و بنيادين که بر اثر طغيان عموم مردم در اوضاع و احوال سياسي جامعه روي مي دهد و در نتيجه يک نظام سياسي، حقوقي و اقتصادي جاي خود را به نظام ديگري مي دهد.
2. اعتصاب، در دامنه دارترين معناي خود، به هر نوع تعطيلي گفته مي شود که به عنوان اعتراض به تجاوز به يکي از حقوق اجتماعي به عمل آيد و در معناي خاص خود، به معناي معلّق ساختن هماهنگي کار از طرف کارگران و دستمزد بگيران براي فشار بر کارفرما، به منظور برآوردن حداقل بخشي از خواسته هايشان مي باشد.
3. کودتا، در معناي عام خود، يعني شورش گروهي از دستگاه حاکمه بر ضدّ گروه ديگر و تلاش شان براي برکنار کردن آنان از صحنه قدرت.
4. شورش رفتار خشونت آميزي است که توسط توده اي از مردم يک منطقه عليه حکومتي خاص براي رهايي از سلطه ي سياسي آن حکومت شکل مي گيرد.
5. اصلاح عبارت است از: تغيير در عرصه هاي اقتصادي و سياسي يک جامعه، حکومت، آيين، نهاد، و يا ساختار، بدون آن که روح کلي و شاکله و ساختار سياسي آن را دگرگون سازد.
6. نهضت يا جنبش عبارت است از حرکتي که از سوي گروهي به طور نسبي منظم و بادوام براي رسيدن به هدف اجتماعي - سياسي معين و بر اساس نقشه ي معين شکل مي گيرد.
1. آقايي، بهمن و غلامرضا علب بابايي، فرهنگ علوم سياسي، کتاب دوم: ترمينولوژي انقلاب، جنگ، کودتا،...، ج 1، تهران، نشر ويس، چ1، 1366.
2. آقابخشي، علي و مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، تهران: نشر چاپار، چ1، 1379.
3. آرنت، هانا، انقلاب، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: شرکت سهامي انتشارات خوارزمي، چ1، 1361.
4. زرشناس، شهريار، واژه نامه فرهنگي، سياسي، تهران: کتاب صبح، چ1، 1383.
5. کاشاني، مجيد، جامعه شناسي انقلاب،[بي جا]: مرکز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام نور، چ3، 1376.
6. مصباح يزدي، محمدتقي، اصلاحات، ريشه ها و تيشه ها، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1382.
7. ــــــــــــــــــــ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، 1368.
8. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه علميه قم، 1361.

پي نوشت ها :
 

1.نهج البلاغه، خطبه ي 192
2.Revolution
3.ر. ک: بهمن آقايي و غلام رضا علي بابايي، فرهنگ علوم سياسي، ج1، ص 34 و: شهريار زرشناس، واژه ي نامه فرهنگي، سياسي، چ1، 1383، ص 32، و:هانا آرنت، انقلاب، ص 57.
4.Greve strike
5.توماس سووه، فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي، ص 173- 171.
6.همان، ص 172.
7.Coup dEtat
8.شهريار زرشناس، واژه نامه فرهنگي، سياسي، ص 211.
9.Revolt – Insurrection – Insurgency – Rebellion – Backlash.
10.مجيد کاشاني، جامعه شناسي انقلاب،[بي جا]: ص 78.
11.Reform
12.Movement
13.علي آقابخشي و مينو افشاري راد، فرهنگ علوم سياسي، ص 369.
14.مجيد کاشاني، جامعه شناسي انقلاب، ص 78.
 

منبع: مصباح يزدي،محمدتقي،اانقلاب اسلامی و ریشه های آن ،قم،انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی(ره)،1387