مستندنگاري


 

نويسنده: اندرو زينس و جنويو ژولف
مترجم: ستاره داراب



 

چند نکته درباره جشنواره هاي فيلم مستند
 

به تعداد ستاره هاي آسمان
 

از آن جايي که به تعداد ستاره هاي آسمان جشنواره فيلم در دنيا وجود دارد، به نظر مي رسد اين که فيلم مستندتان را به کدام يکي از آن ها بفرستيد، کار چندان آساني نباشد. راهنمايي هاي زير علاوه بر اشاره به نکات کلي شرکت در يک جشنواره، با تمرکز جدي بر مقوله فيلم مستند، مي تواند به تصميم گيري تان در اين زمينه کمک کند. موفق باشيد!
- صدها جشنواره فيلم در دنيا وجود دارد؛ بنابراين براي حضور و نمايش فيلمتان، اين جشنواره را با وسواس انتخاب کنيد.
- از شب اول نمايش فيلمتان به درستي استفاده کنيد. شايد فقط يک بار اين فرصت را داشته باشيد!
- جشنواره هاي رقابتي را انتخاب کنيد؛ شايد شما برنده جايزه شويد.
- سعي کنيد تمام هزينه هاي سفرتان را، مانند هواپيما، محل اقامت و پست نسخه هاي فيلم را به گردن جشنواره بيندازيد.
- فرم هاي شرکت در جشنواره را هرچه زودتر کامل کنيد و برايشان بفرستيد.
- قبل از شروع جشنواره مجموعه اي از اطلاعات مربوط به فيلم را شامل عکس هاي صحنه و يک عکس از کارگردان به جشنواره بفرستيد، تا هماهنگي هاي لازم براي ارتباطتان با رسانه ها امکان پذير شود.
- يادتان باشد که حضورتان در جشنواره يک سفر مجاني است. به جشنواره اي برويد که انگار دوست داريد تعطيلاتتان را در آن جا سپري کنيد. به اين ترتيب مي توانيد يک هفته را مجاني درهر نقطه اي بگذارنيد.
- خيلي به جشنواره ها دل نبنديد. ابتدا فکر مي کنيد حضور در جشنواره هاي متعدد کار درستي است؛ ولي خيلي زود متوجه مي شويد که زمان گذشته و شما ديگر آن فيلم ساز جوان خبرساز نيستيد و اقبالتان را هم از دست داده ايد.
- در مورد کشوري که مي خواهيد به آن سفر کنيد، تحقيق کنيد.
- اگر قصد رفتن به کشوري داريد که زبانش را نمي دانيد، از مسئولان جشنواره تقاضا کنيد که يک مترجم در اختيارتان بگذارند.
- برحسب نوع نمايش فيلم (ديجيتال يا غيره) در جشنواره ها، حداقل يک نسخه از فيلم را هميشه در دسترس داشته باشيد؛ به ويژه براي کشورهايي که تکنولوژي به روز ندارند. اين نسخه به سرتاسر دنيا، از اين جشنواره به آن جشنواره فرستاده خواهد شد و شما احتمالاً هرگز آن را پس نمي گيريد. هزينه اين کار را مد نظر داشته باشيد. مدام پي گيري کنيد که اين نسخه در کدام کشور است؛ چرا که به آساني امکان گم شدن آن وجود دارد، به خصوص اگر هم زمان سرگرم ساختن مستند ديگري باشيد.
- شما مي توانيد براي کسب اطلاعات بيشتر، به کتاب ها هم مراجعه کنيد؛ در بين کتاب هاي مربوط به جشنواره ها، فقط اين کتاب واقعاً به دردتان مي خورد:
چاپ سوم کتاب The Ultimate Film Festival Survival Guide نوشته Chris Gore. اين کتاب حاوي اطلاعات فراواني درباره هتل ها، نقشه هاي شهر و حتي پروفايل جشنواره هاست. نويسنده يک فرد خبره و بي ادعا با اطلاعات دست اول در اين زمينه است که با خواندن کتابش متوجه مي شويد که با چيزي فراتر از يک باجه اطلاعات گردشگري سر و کار داريد. کتابي مفصل، معتبر و حتي طنز آميز.
اگر مي خواهيد از سياست ها و امور داخلي جشنواره هاي فيلم از بزرگ ترين گرفته تا ويژه ترين آن ها آگاه شويد، کنث توران منتقد فيلم لس آنجلس تايمز کتابي را با عنوان از جشنواره ساندنس تا سارايوو: جشنواره فيلم و جهاني که ساخته اند
(Sundance to Sarajevo: Film Festival and the World They Made)، گردآوري کرده است. خواندن اين کتاب هم به علاقه مندان براي کسب بهترين نتيجه از حضور در جشنواره ها توصيه مي شود.

مردي که رؤياهايش را مي فروخت
 

ديويد والپر، بنيان گذار مؤسسه والپر که نيروي پيشگام در صنعت توليد مستندهاي تلويزيوني در دو دهه ابتدايي ورود تلويزيون به خانه ها در آمريکا بود، چندي پيش در سن 82 سالگي در خانه اش در بورلي هيلز، درگذشت. او سال ها از نارسايي قلبي و پارکينسون رنج مي برد.
والپر در دهه 50 ميلادي در لس آنجلس کارگاهي تأسيس کرد و کارگرداناني نظير مل استوارت و جک هالي را مجبور کرد که با او کار کنند. در تمامي سال هاي بعد، گروه والپر فيلم هايي نظير رقابت براي فضا، د – دي، مجموعه رئيس جمهور، برنامه ژاک کوستو، مخصوص تلويزيون و صدها برنامه ديگر را ساخت. او و تيمش موفق به دريافت جوايز بي شماري از جشنواره هاي مختلف شدند، از جمله 9 بار کانديداي دريافت جايزه اسکار و يک بار بردن آن براي فيلم مستند تاريخچه هل استورم، دو جايزه پيدبويز و صدها جايزه ديگر.
مل استوارت درباره ديويد مي گويد: «ديويد مستند را به هاليوود آورد. وست کوست منبع مهمي براي مستندها از سال 1959 به بعد شد و ديويد توانست خيلي از شبکه ها را براي پخش اين مستندها در تلويزيون متقاعد کند. استعداد اصلي او در اين بود که هميشه ايده هاي تازه داشت و ايده هاي او شبکه ها را جذب مي کرد. جايي که ما تأسيس کرده بوديم، مکاني نبود که ديويد درآن رهبري کند؛ فضايي بود که هر کسي هر ايده خلاقي که داشت مي توانست با آزادي کامل به اجرا بگذارد؛ کاري که امروز نمي توان انجام داد. ما فيلم هايمان را مي ساختيم و ديويد آن ها را مي فروخت و هيچ دخالتي نه از جانب سرمايه گذار و نه شبکه ها در کار ما صورت نمي گرفت.»
ديويد در راه انداختن انجمن جهاني فيلم مستند نيز بسيار نقش داشت. او در اولين جلسه انجمن در سال 1982 شرکت کرد و در سال اول از نظر مشاوره و پشتيباني مالي کمک بسياري به انجمن کرد. او در سال 1988 موفق به دريافت جايزه دستاوردهاي کاري اين انجمن شد.
ليندا بازل، بنيان گذار انجمن جهاني فيلم مستند و رئيس قسمت پژوهش مؤسسه والپر درباره او مي گويد: «يکي از استعدادهايي که ديويد داشت، اين بود که غريزه اش به او مي گفت که چه چيزي موفق خواهد شد. او اين غريزه را درباره مردم هم داشت و افراد بااستعداد را تشخيص مي داد.»
استوارت مي گويد: «او اين توانايي را داشت تا سرمايه گذاري ها را وادار کند تا فيلم هاي او را بخرند، او مي توانست رؤياهايش را به آن ها بفروشد. ديويد آدم خيال بافي بود، اما کاري کرد که خيالاتش به واقعيت بپيوندند.»

گفت و گو با نيکلاس روسير درباره فيلم مستند «راديکال آمريکايي»
 

از بيروت تا کيوتو همراه با نورمن فينکلشتاين
 

نويسنده: شارلوت کوک
مترجم: مريم باقري
تصوير و کارگرداني: ديويد ريجن و نيکولاس رسيه، طرح و پژوهش: ديويد ريجن، صدا: الي کن، تدوين: کمرون کلندنيل، موسيقي: جاد گرينشتاين، تهيه: ديويد ريجن و نيکولاس رسيه، 2009، 84 دقيقه
محاکمات نورمن فينکلشتاين، يکي از بهترين فيلم هاي مستندي است که مجبورت مي کند هنگام ديدنش بارها نظرت را عوض کني و در نهايت نتواني دقيقاً بگويي که در مورد اين شخصيت جنجالي چه احساسي داري. زماني که سراغ ديدن اين فيلم رفتم، هيچ اطلاعاتي درباره شخصيت نورمن نداشتم، ولي بايد بگويم که اين فيلم يکي از بهترين فيلم هاي مستندي بود که در طول اين يک سال ديده بودم. شخصيت فينکلشتاين بسيار جذاب است و دو کارگردان فيلم به تو اين امکان را مي دهند که بتواني وراي شخصيت ظاهري، او را ببيني و با چند و چون زندگي مردي که چنين صريح نظراتش را اعلام مي کند، آشنا شوي. تماشاي اين فيلم فوق العاده در کنار تماشاگراني که از رفتار و نظرات فينکشتاين به وحشت افتاده اند و دائم در صندلي هايشان تکان مي خورند، بسيار جالب است.
راديکال آمريکايي يک فيلم مستند تحقيقي درباره يکي از شخصيت هاي دانشگاهي آمريکا، نورمن فينکلشتاين است. او فرزند يکي از بازماندگان جنگ جهاني دوم است، که در حال حاضر يکي از منتقدان سرسخت اسرائيل و سياست هاي آمريکا در منطقه خاورميانه است. او نويسنده پنح کتاب جنجالي نيز هست که صنعت هولوکاست يکي از آن هاست. فينکلشتاين مرکز بسياري از بحث هاي جنجالي است؛ که از جمله آخرين آن ها مي توان به مخالفت او با اشغال فلسطين در دانشگاه دو پول اشاره کرد. برخي او را به يهودي بيزار از خود متهم مي کنند و برخي ديگر او را انقلابي مي نامند.
راديکال آمريکايي، از بيروت تا کيوتو همراه فينکلشتاين دور دنيا سفر مي کند و تلاش هاي او را براي رساندن صدايش به گوش موافقان و مخالفانش نشان مي دهد و امکان ديدن چهره دروني اين مرد را، وراي تمامي اين بحث ها و گفت و گوها فراهم مي کند.
اين مستند در چهارمين جشنواره سينما حقيقت به نمايش درآمده است.

 

از آن جايي که فينکلشتاين يک شخصيت جنجالي است، اکثر مردم ترجيح مي دهند که از چنين تصويري فاصله بگيرند. انگيزه شما براي دنبال کردن چنين داستاني چه بود و چطور توانستيد او را راضي کنيد تا با شما همکاري کند؟
 

ما، فينکلشتاين را دوست داشتيم؛ به خاطر اين که او با تصوري که از يک روشنفکر داشتيم، بسيار فرق مي کرد. هيچ اهميتي به عرف و عادات مرسوم جامعه نمي داد و راه خودش را مي رفت. به سرتاسر جهان سفر مي کرد و ديدگاه خودش را نسبت به جهان داشت. همه اين ها را از مادرش به ارث برده بود. جايي که بسياري از مردم از اين که ابراز عقيده کنند مي ترسند، او به راحتي عقايد خودش را اعلام مي کند و هميشه برخلاف عقايد عمومي صحبت مي کند.
مي توانم بگويم او انسان نادري است. اما خب، اخلاق هاي بدي هم دارد که فعاليت هايش را تحت الشعاع قرار مي دهد. به هر حال، انسان چند وجهي است که هم مي تواند دوست داشتني و هم غيرقابل تحمل باشد.
خيلي وقت ها احساس مي کرديم که هيچ راهي براي شناخت فيلمي درباره فينکلشتاين نمي تواند وجود داشته باشد. يک سؤالي هميشه برايمان به وجود مي آمد که آيا اصلاً زندگي او ارزش تبديل شدن به فيلم را دارد يا نه؟ که البته جواب قطعي در آخر بله بود.
کمپاني سوم با شرکايش شروع کرده بودند تا فيلمي درباره فينکلشتاين در خاورميانه بسازند، البته نتوانستند آن را به پايان برسانند. اگرچه سرمايه عظيمي از جانب نمايندگي نيوزلند فيلم در اختيار داشتند، اما پروژه شان در همان ابتدا متوقف ماند و پيش نرفت. وقتي مي خواهي با شخصيتي مثل فينکلشتاين فيلم بسازي، بايد اعتماد به نفس زيادي داشته باشي؛ چرا که او هميشه در حال بحث کردن است. هيچ کس ديگر نمي توانست اين داستان را به پايان برساند. نتيجه اين بود که من و ديويد در يک موقعيت مناسب با کمک همديگر تمامش کنيم. نورمن در ابتدا خيلي محتاط بود، ولي وقتي جديت و تعهد ما را نسبت به کار ديد، هر روز اعتمادش به ما بيشتر و بيشتر مي شد.

روند ساخت فيلم با او به چه شکل بود؟ آيا در محتواي فيلم دخالت مي کرد؟ يا شما آزاد بوديد از هر چه مي خواهيد فيلم بگيريد؟
 

او به هيچ وجه دخالتي در فيلم نداشت و در اکران فيلم مشخص شد که ما از آزادي کامل بهره مند بوديم. حتي پس از تمام شدن کار، فيلم را به او نشان نداديم؛ چون مي خواستيم فيلم را به جشنواره بفرستيم. ما دوست داشتيم که او فيلم را ببيند (که البته هنوز نديده)، اما موافقت او شرط اکران فيلم نبود.
وقتي فيلم را تمام کرديم، نورمن به نظر کمي عصبي مي آمد؛ که البته قابل درک بود. به تدريج از همکاران و دوستانش شنيد که فيلم نسبت به زندگي او صادق بوده و همين باعث شد که خيالش راحت تر شود.

فينکلشتاين، از آن دست شخصيت هايي است که نظراتشان را به دو دسته تقسيم مي کنند. من در دو سانس نمايش اين فيلم حضور داشتم و واکنش ها کاملاً با آن چه که فکر مي کردم تفاوت داشت! انگار شما فيلم را به گونه اي ساخته ايد که مردم را مجبور کنيد تا آن چه را که در مورد او فکر مي کردند، دوباره بررسي کنند. تا به حال با واکنشي روبه رو شده ايد که شگفت زده تان کند؟
 

من فکر مي کنم که مردم از هر دو گروه موافق و مخالف، بنا به دلايل مختلف فيلم را دوست دارند. ما در فيلم شنونده افکار متفاوتي هستيم. بسياري از آن هايي که طرفدار پروپاقرص نورمن هستند، در بعضي از قسمت هاي فيلم احساس ناراحتي مي کنند و در مقابل خيلي از آن هايي که مخالف فينکلشتاين هستند، گفته اند که ما در کارمان صادق بوده ايم.
در نهايت از هر دو گروه توانسته اند با فيلم ارتباط برقرار کنند. ما باور داريم که حتي اگر کسي 80 درصد هم با فينکلشتاين مخالف باشد و يا هيچ چيز از درگيري اسرائيل و فلسطين نداند، اما باز مي تواند از فيلم لذت ببرد و با آن ارتباط برقرار کند. اين تجربه اي بود که از تماشاگران به دست آورديم.

تجربه نمايش در هات داکس چطور بود؟ و بعد از اين، فيلم قرار است در کجاها اکران شود؟
 

خيلي خوب بوده. آن ها احترام زيادي براي فيلم سازها قائل اند و افسوس مي خورم که چرا سال گذشته فيلم را شرکت ندادم. ديروز براي 400 نفر فيلم را نمايش داديم و شنيده ايم که تمام بليت ها براي روز شنبه هم به فروش رفته است.
منبع: نشريه فيلم نگار شماره 100