گفتگو با سيد محمد صدر هاشمي
با توجه به طول سابقه مبارزاتي آقاي جمي و اشارات مستقيم و غير مستقيم به حضرت امام كه همين نام بردن از ايشان هم جرم محسوب مي شد و گوينده را دچار گرفتاري مي كرد، چگونه است كه ايشان به تناسب صراحت و فعاليت هاي خود، آن قدرها گرفتار بگير و ببندهاي ساواك نشدند؟
اولا همان طور كه توضيح دادم خود شرايط شهر آبادان به گونه اي بود كه رژيم بعضي از افشاگري ها و سخنراني ها را تاب مي آورد. از سوي ديگر آقاي جمي هم با نهايت تيزهوشي سخنراني مي كردند، طوري كه هم مخاطب و هم ساواك مي دانست كه منظور ايشان امام است، اما نمي توانستند روي نقطه خاصي انگشت بگذارند. اگر به اسناد ايشان در ساواك مراجعه كنيد، ملاحظه مي كنيد كه پيوسته پس از سخنراني هاي ايشان، گزارشاتي به ساواك داده شده كه فلاني مثلا در حسينيه اصفهاني ها سخنراني كرده و بعد هم كارشناس ساواك نظر داده كه بله، چون ايشان از روحانيون تندروست، حتما منظورش خميني است، بنابراين ايشان هم حواسش جمع بود و اين طور نبود كه خيلي راحت و بي مهابا، بهانه به دست ساواك بدهد. ايشان به هر حال بين شجاعت، توكل و احتياط پل مي زد و شجاعت و تهور بر تمام رفتارهاي ايشان حاكم بود.
از نحوه برخورد ايشان با مخالفان فكري چه خاطره اي داريد؟
نمي دانم منظورتان چه جور مخالفتي است، اما يادم هست كه من تازه از تهران به آبادان رفته بودم و مرحوم فروهر سخنراني كرده بود و من نوار سخنراني وي را براي آقاي جمي بردم كه به ايشان نشان بدهم و به تصور خود خيلي هم كار بزرگي كرده بودم. ايشان با كمال متانت آن را گوش كرد و با آنكه مخالف بود، گفت :«فلاني ! گوش كردن به اين سخنراني ها بد نيست و بايد تو در جريان باشي، ولي يادت باشد كه بايد مرزبندي هاي
فكري خودت را هم داشته باشي.» ايشان با اينكه با آن نحوه تفكر مخالف بود، اما مخالفتش را با برانگيختگي و به شكلي شديد بيان نمي كرد و هرگز متانت و وزانت را از دست نمي داد. به هر حال مي خواستم اين را عرض كنم كه من با چه تصوري آن هم با هزاران زحمت، اين نوار را به آبادان آوردم و به ايشان رساندم و در آن جو پرتنش و فشار، حداقل بايد كمترين نشانه اي در ايشان مي ديدم كه مرا به سمت مخالفت خواني پرجوش و خروش و صريح نسبت به جريانات ديگر وا مي داشت، ولي ايشان با نهايت صبر و طمأنينه و در عين استواري بر مواضع خود، كمترين واكنشي كه مرا به حركت هاي انگيزشي ترغيب كند، از خود نشان نداد. چنين سيره و روشي در رهبران انقلابي ما از جمله شهيد مطهري، شهيد بهشتي، مرحوم طالقاني و ديگران هم وجود داشت و حتي گاهي مداراي اين بزرگواران، همراهي با مخالفان و مداراي بيش از حد با آنان تعبير مي شد. آقاي جمي هم پيوسته بر اصول خود پاي مي فشردند، اما سلوك مهرباني و مدارا، حتي با مخالفان را در پيش مي گرفتند و رمز و راز محبوبيت ايشان در دل نسل هاي مختلف هم همين سلوك مدبرانه و ملاطفت آميز است.
شما علت احترام همه، حتي مخالفان، نسبت به ايشان را ناشي از چه ويژگي هايي مي دانيد؟
من فكر مي كنم به هر حال بيان، رفتار و شيوه طرح مسائل توسط ايشان به گونه اي است كه مخاطبان را اعم از موافق و مخالف، جذب مي كند. همين موردي كه عرض كردم دست كم به خود من فهماند كه مخالفت فكري باديگران به انسان اين مجوز را نمي دهد كه به آنها توهين كند. انسان مي تواند حرف هاي ديگري را بشنود، مرزبندي هايش راهم با آنها داشته باشد و در عين حال وقار و متانت خود را از دست ندهد. اين منطق و روش و روحيه پذيرش، به هر حال كارساز است. اينكه ما براي برگزاري اين مراسم تلاش مي كنيم، دقيقا در جهت بازكاوي و بازشناسي و ارائه چنين منش ها و سلوك هايي است كه متأسفانه در جامعه ما كمرنگ شده است. ما فكر مي كنيم آقاي جمي متعلق به نسلي است كه متأسفانه نمونه هاي آن كم شده اند و لذا اين كنگره بيش از آنچه كه تقدير از شخص آقاي جمي باشد، تقدير از ويژگي هايي است كه امثال ايشان، تجلي آن هستند. به دليل استقبالي هم كه از اين بزرگداشت، از سوي نهادها و اقشار مختلف صورت گرفت، اين اميدواري در دل ما تقويت شد كه جامعه ما به شدت تشنه اين شيوه ها و رفتارهاست. نبايد نااميد شد.
من كه بدون اين نشانه ها هم آدم اهل نااميدي نيستم، ولي متأسفانه دير به فكر مي افتيم و در اثر اين اهمال ها، زمينه هاي اجتماعي و سياسي را به گونه اي فراهم مي سازيم كه ديگر به سختي مي شود اين مفهوم را در جامعه جا انداخت كه مي توان در عين پايداري بر اصول، با مخالفان هم به شيوه اي موقرانه و متين برخورد كرد، به طوري كه آنها هم خود را ملزم به احترام به تفكر ما بدانند.
به نظر من يكي از نمونه هاي شاخص اين شيوه مرحوم مروي بودند. همه نيروهاي انقلاب براي فوت ايشان پيام دادند و تمام نيروهايي هم كه به عنوان نيروهاي چپ در جامعه مطرح هستند، اطلاعيه دادند. معلوم مي شود نحوه رفتار و گفتار ايشان به گونه اي بوده كه از اصول تخطي نكرده، اما احترام گروه هاي مخالف را نيز نسبت به خود حفظ كرده است. نوع رفتار و پذيرش واقعيت هاي اجتماعي و در عين حال مرزبندي هاي اصولي و بر اساس احترام متقابل، چنين محبوبيت هايي را به همراه دارد. مرحوم آقاي مروي هم از جمله كساني بودند كه به طور مستمر به آبادان تردد داشتند. ايشان هم تا آنجا كه من در جريان هستم از نظر ويژگي هاي شخصيتي، بسيار به آقاي جمي شبيه بودند. تحمل، سعه صدر، منش رفتاري، رفتار پدرانه و همراه با مهرباني آن دو بسيار به هم شبيه و نزديك است. انسان واقعا از اين رفتارهاي بزرگوارانه لذت مي برد، مخصوصا ما كه صاحبان چنين رفتارهايي را در دوران قبل از انقلاب و سالياني چند،بسيار ديده ايم كه البته از سوي ديگر فقدان آنها هم دردناك است.
به نظر مي رسد كه اين ملجأ بودن و مورد خطاب بودن در طي سي چهل سال مبارزات ايشان، همچنان بي تزلزل باقي مانده، در حالي كه بسياري از افراد، با توجه تغيير شرايط، اين امتياز را از دست دادند. در ايشان چه ويژگي خاصي وجود دارد كه چنين امري را ميسر مي سازد؟
ايشان هم مثل بسياري از انقلابيون، اهل تدبير و تدبر بودند و هستند. نمي شود گفت كه ايشان براي درك شرايط زماني و مكاني برنامه ريزي خاصي داشتند، بلكه اين قابليت به دليل ويژگي هاي شخصيتي و تجربه هاي مبارزاتي، در ايشان نهادينه شده بود. در واقع مثل همه مبارزين راستين، در واقع ايشان بودند كه با توجه به شرايط شيوه هاي متناسب را اتخاذ مي كردند، نه اينكه شرايط، ايشان را تغيير دهد.
به هر حال، وضعيت ايشان به عنوان يك الگو، بسيار دشوار بوده است.
البته ايشان به هيچ وجه چنين تصوير و تصوري از خودشان نداشتند و ندارند كه براي الگو شدن تلاش كنند.
ولي الگو هستند و اساسا كساني كه تلاش مي كنند الگو بشوند، نمي شوند.
غرضم اين است كه تصميم گيري هاي ايشان و شيوه هاي رفتاريشان مشخصا بر اساس احساس مسئوليتي كه پيوسته داشتند و بعد هم روحيه مشورت پذيري ايشان است كه در موارد بسيار با صاحبان فكر و انديشه تبادل نظر و مشورت مي كردند و بعد تصميم مي گرفتند. اعتصاب شركت نفت اگر نگوييم محوري ترين علت تسريع انقلاب، دست كم يكي از مهم ترين و اساسي ترين علل بوده است. ايشان درايت زمينه با همه صاحبنظران مشورت مي كرد.
از نقش ايشان در سال هاي منتهي به پيروزي انقلاب بگوييد.
همان طوري كه قبلا هم عرض كردم پالايشگاه آبادان محل برخورد آراي مختلف فكري و سياسي بود كه عمدتا هم نيروهاي چپ بودند و نيروهاي مذهبي در اقليت بودند كه از جمله آنها آقايان مقتدايي و مدني زادگان بودند. در مجموع مذهبيون صاحب فكر و انديشه و اثرگذار، هفت هشت نفر بيشتر نبودند. رفتار آقاي جمي و ارتباطات ايشان با بيرون و با هيئت اعزامي متشكل از مرحوم بازرگان و آيت الله هاشمي رفسنجاني و عده اي ديگر، موجب تقويت موقعيت مذهبي ها در پالايشگاه نفت شد. اينها مرتبا با حاج آقا جمي ارتباط داشتند و از ايشان كمك مي گرفتند و همين باعث شد كه اين معدود افراد مذهبي كه واقعا به زحمت، جريان مذهبي را در پالايشگاه پيش مي بردند، تقويت شوند و اگر نبود لطف خدا و سپس ارتباط با آقاي جمي، چه بسا موقعيت آنها در پالايشگاه ضعيف تر و طبيعتا كنترل از دستشان خارج مي شد و به دست كساني مي افتاد كه معتقد بودند نبايد مردم را بيش از اين تحت فشار قرار داد و بايد اعتصاب را شكست. آقاي جمي معتقد بودند كه اگر ما در اين قضيه كوچك ترين امتيازي به رژيم بدهيم، او امتيازات بعدي را مي گيرد و سوء استفاده كند. مي دانيد كه پس از اعتصاب پالايشگاه آبادان، تمام نقاط نفت خيز جنوب اعتصاب كردند و اگر پالايشگاه آبادان كوتاه مي آمد، چه بسا نهضت به شكست كشيده مي شد. حضور آقاي جمي و پافشاري و پايمردي ايشان بر اين موضع واقعا از بختياري نيروهاي انقلابي بود. من از بحث هاي مفصلي چون اعتصاب پالايشگاه آبادان و امثالهم بسيار به اجمال مي گذرم، در حالي كه هر يك از اين مقاطع نيازمند بحث و بررسي هاي مفصل هستند.
نقش مسجد حاج آقا جمي و شخص ايشان در دوره انقلاب و پيوند طبقات تحصيلكرده و روشنفكر با روحانيت هم نيازمند بحث هاي تفصيلي است. در اين دوره فشار ساواك بر ايشان بسيار زياد شده بود و بارها جلسات مسجد را تعطيل كردند. زماني كه هيئت اعزامي حضرت امام به پالايشگاه نفت آمد، آقاي جمي به دليل همان تضييقات، در آبادان نبودند و جالب اينجاست كه ايشان حتي در غيبتشان هم تأثير لازمه را در اين جريان داشتند و از منزل شهيد مطهري كه در آنجا تشريف داشتند، تلفني مسائل را دنبال مي كردند و آقاي علوي تبار كه در اين هيئت بودند، تلفني با ايشان مشورت هاي لازم را انجام مي دادند.
و دوره پس از پيروزي انقلاب؟
انقلاب كه شد همه چيز به هم ريخت و در واقع هيچ ارگاني سرجايش نبود. به اين اضافه كنيد مرزي بودن وحساس بودن آبادان، وضعيت پالايشگاه،مسئله قوميت ها و انواع و اقسام مشكلات ناشي از به هم ريختگي اوضاع را.در اين شرايط هم حاج آقا جمي محوريت داشتند و اداره امور را به دست گرفتند.يادم هست که حتي افراد مختلف براي حل مسائل خانوادگي و طلاق و اين چيزها هم نزد ايشان مي آمدند، چون دادگستري اي وجود نداشت. در آن شرايط كمكي هم از ما بر نمي آمد و نهايتش بايد ريش سفيدي مي کرديم. مسائل ريز و درشتي از اين قبيل تا مسائل كلان امنيتي شهر، همه و همه به عهده حاج آقا جمي و مجموعه اي كه ايشان براي انجام کارها جمع کرده بود. تلاش هاي ايشان سبب شد که در ظرف يكي دو هفته، اوضاع شهر ثباتي نسبي پيدا كند كه بتوان به تدريج اولويت ها را مشخص كرد. نقش آقاي جمي در دوران پس از انقلاب، نقش بسيار چشمگير و تأثيرگذار و حتي قابل مقايسه با تلاش هاي ايشان در قبل از انقلاب است ؛ چون قبل از انقلاب تنوع مسائل و توقعات، زياد نبود و تكاليف روشن بود. بعد از انقلاب، فقط فشار مطالبات به تنهايي، صدها مسئله و مشكل ايجاد مي كرد. قبل از انقلاب يك دشمن داشتيم و دو تا خاكريز. يكي رژيم يكي ما. بعد از پيروزي انقلاب خاكريزها قاتي شدند. مسئله قوميت ها از يك طرف، مطالبات كارگران پالايشگاه كه سركارهايشان برگشته بودند، گروه هاي متعددي كه به شدت در آبادان فعاليت مي كردند، مسئله امنيت شهر، تعرضات كم و بيش عراق و ده ها مسئله ديگر، خاكريزهاي متعددي را ايجاد كرده بود. در اين شرايط، حاج آقاي جمي، هم به عنوان روحاني شهر، هم به عنوان رجل سياسي و هم به عنوان فردي كه مورد وثوق مراجعه و ملجأ همه بود، نقش عجيبي را ايفا كرد.
از نقش ايشان در دوره جنگ و به ويژه حصر آبادان خاطراتي را ذكر كنيد.
محوريت آقاي جمي ادامه يافت تا به دوره جنگ رسيديم و شهر شرايط ويژه اي پيدا كرد. حالا شرايطي را تصور كنيد كه شهري در آستانه محاصره شدن است، مردم دارند شهر را تخليه مي كنند، دشمن هر لحظه بر فشار خود مي افزايد، نيروهاي پراكنده اي كه بايد منسجم شوند و شهر را حفظ كنند. مردمي كه ترسيده اند و رفتار آنها در چنين شرايطي قابل پيش بيني نيست. در چنين شرايطي حضور آقاي جمي در آبادان باعث شد كه بسياري از نيروها بمانند و شهر را ترك نكنند. حضور آقاي جمي براي بنده و امثال بنده قوت قلبي بود، چون ما نيروي رزمنده كه نبوديم و دليلي نداشت بمانيم و اگر ايشان نمي ماند، نمي مانديم و مثل خيلي ها مي رفتيم،آقاي جمي محور پايداري ديگران شد و مردم ماندند و اين مجموعه شهر را نجات داد. خيلي هم با ماندن ايشان، شرمنده از اينكه شهر را ترك كرده بودند، برگشتند. يكي از آنها مي گفت وقتي كه من خطبه هاي آقاي جمي را از راديو آبادان شنيدم و يا وقتي كه نيروهاي عراقي وارد ذوالفقاري شدند و سپس شكست خوردند، شرمنده شدم و ديدم ديگر نمي توانم بمانم و تحريك شدم كه برگردم. يادم هست كه قبل از شروع جنگ كه من مسئول برگزاري نمازهاي جمعه حاج آقاي جمي بودم، قرار شد من از راديو اعلاميه اي را از طرف ايشان بخوانم و مردم را براي روز اول مهر به راهپيمايي عليه آمريكا دعوت كنم. متن را نوشتم و قرار بود كه بروم راديو. در اين فاصله بود كه شنيديم عراق فرودگاه را زده و لذا وقتي كه به راديو رسيدم، با دفتر تماس گرفتم و كسب تكليف كردم. به من گفتند، «فعلا اطلاعيه را نخوان تا ببينم وضعيت چگونه مي شود.» كمتر كسي تصور مي كرد جنگ طول بكشد و گمان مي كرديم در ظرف يكي دو هفته تمام مي شود. هنگامي كه در اخبار ساعت 2، اطلاعيه امام خوانده شد، نگراني اوليه ما برطرف شد. هيئت اعزامي از سوي اجلاس حكومت هاي اسلامي هم مي آمد و مي رفت و بحث آتش بس مطرح بود، اما واقعيت هاي موجود نشان مي دادند كه جنگي وجود دارد و احتمالا هم ادامه پيدا خواهد كرد. من خودم دائما به خرمشهر رفت و آمد داشتيم و اشغال آنجا را مي ديدم. همين طور هم نيروهايي كه تا پشت اروند رود آمده بودند. يكي از عوامل ايستادگي نيروها، ارتباطي بود كه بين آنها برقرار شد و عامل اصلي ايجاد اين ارتباط هم آقاي جمي بود. حضور ايشان باعث مي شد ديگران احساس امنيت كنند.
از برگزاري نماز جمعه ها خاطراتي را نقل كنيد.
از ديگر عوامل مؤثر در تقويت روحيه رزمندگان، برگزاري نماز جمعه بود كه نماد كاملي از مقاومت شهر بود. نماز ابتدا در دانشكده نفت برگزار مي شد كه قبل از پيروزي انقلاب هم همين نقش را داشت و شخصيت هاي اهل فكري و مبارزه به آنجا مي آمدند. برگزاري نماز جمعه در اين دانشكده، بسيار معنادار بود و جلوه نمادين بارزي داشت. با شروع جنگ، به دلايل امنيتي، اين نماز جمعه ها تعطيل شدند. بعد نماز جمعه در زيرزمين كميته ارزاق برگزار شد. اولين نماز جمعه ها خلوت بودند، ولي به تدريج، اين نمازها شكوه بيشتري پيدا كردند و به عنوان نماد مقاومت شهر مطرح شدند. تردد در شهر آسان نبود و شب ها هم كه برق نبود. نماز جمعه در عين حال امكاني بود تا افراد يكديگر را ملاقات كنند.
از ديگر فعاليت هاي آقاي جمي در طول دوران جنگ چه خاطراتي داريد؟
كلا اداره شهر بر عهده ايشان بود. همه نهادها و ادارات به هم ريخته بودند و حاج آقا جمي در ايجاد ارتباط بين همان بخش هايي كه باقي مانده بودند. شكل گيري نهادهاي جديد، از جمله ايجاد كميته ارزاق كه تحت نظارت ايشان فعاليت مي كرد، نقش عمده اي داشتند. پيوند بين نيروهاي مقاومت هم به عهده ايشان بود. نيروهاي مقاومت شهر، فقط كساني نبودند كه تفنگ داشتند و در سنگرها مي جنگيدند، بلكه عده اي از رزمنده ها، شهر را اداره و آب و برق و بيمارستان را در حد توان و نياز تأمين مي كردند. حفظ اميد و آرامش در يك شهر محاصره شده، بزرگ ترين عامل مقاومت بود. آقاي جمي از يك سو به ادارات، نيروهاي رزمنده و اتاق جنگ سركشي و از سوي ديگر در تشييع جنازه شهدا شركت مي كردند و بر جنازه آنها نماز ميت مي خواندند.يكي ديگر از كارهاي ايشان كه بسيار تأثيرگذار بود،آمدن به راديو و صحبت با مردم از اين طريق بود. اين صدا در تمام خوزستان شنيده مي شد و لذا تأثير زيادي در تقويت روحيه همه خوزستاني ها داشت.
از نقش آقاي جمي در دوران پس از جنگ نكاتي را ذكر كنيد.
قبل از جنگ، در شهر آبادان حدود چهارصد پانصد هزار نفر زندگي مي كردند. اينها آواره شدند و چهار پنج هزار نفري بيشتر در شهر نماندند. هنگامي كه جنگ شد، عده زيادي از مردم آبادان كه جزو مهاجرين بودند در شهرهاي خودشان ماندند و برنگشتند، ولي حداقل نيمي از جمعيت شهر برگشتند. حالا تصور كنيد كه 250 هزار نفر برگردند، آن هم افرادي كه بسياريشان از لحاظ رواني، آسيب ديده و از لحاظ زندگي ساقط شده بودند و خيلي ها هم شهيد و مجروح داشتند. اينها مي خواستند به شهري برگردند كه امكانات نداشت، خانه ها ويران شده بودند، امكانات محدود بودند، برق و آب نبود و يا در ساعات محدودي بود، بيمارستان و امكانات بهداشتي نبود و تكليف بقيه چيزها هم كه معلوم است. خلاصه همه چيز به هم ريخته بود. نارضايتي و نابساماني هم كه سر جاي خودش. انصافا آقاي جمي در اين مقطع هم تلاش هاي شايسته اي كردند، به مردم دلداري دادند كه سختي هارا تحمل كنند، به مسئولين تذكر دادند كه به وظايفشان درست عمل كنند. گاهي هم در خطبه هاي نماز جمعه فرياد مي كشيدند كه اين چه وضعي است و امور را پيگيري مي كردند و درد و رنج مردم را به گوش مسئولين مي رساندند. در مجموع، نقش آقاي جمي پس از جنگ هم به هيچ وجه كمتر از قبل نبود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 23
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}