سفر به جاهاي ناشناخته
آيا مي دانيد که فرزندتان در مدرسه، خيابان، اتوبوس و مغازه ها، وقتي که شما حضور نداريد، چطور رفتار مي کند؟ بيشتر وقت ها، پدر و مادرها از طريق بچه هاي ديگر مي فهمند که فرزندشان چقدر مزاحمت ايجاد کرده و باعث ناراحتي ديگران شده است. همين حالا فرزندتان را صدا بزنيد و با او صحبت کنيد. کارهاي ساده اي وجود دارد که فرد ممکن است آنها را انجام ندهد. رعايت کردن حال ديگران نوعي هنر يا زيبايي شناسي به حساب مي آيد. البته هر کاري جايي دارد و هرکسي مي داند که بايد ناخن هايش را کوتاه، موهايش را شانه و گوش هايش را تميز کند؛ ولي جاي اين کارها در حمام است.
با ادب بودن، يعني مراقبت از حال ديگران
ما چطور با بچه ها، پيرها و معلولان رفتار مي کنيم؟ بايد در عمل نشان دهيم که هر توقعي که از بچه هايمان داريم، خودمان به آن پايبنديم؛ حتي در مورد رعايت حال ديگران. آيا ما فرزندانمان را براي زندگي امروز به قدر کافي با عرضه و باکفايت تربيت مي کنيم؟ در اين دنيايي که رقابت در آن روز به روز سخت تر مي شود، گذشت لازم نيست؟ آيا ما گاهي به گذشته خود و شيوه اي که پدر و مادرمان با ما رفتار مي کردند، نگاه نمي کنيم و در مورد اين که آيا ما را براي زندگي امروز، به قدر کافي لايق و با عرضه تربيت کرده اند يا نه، به قضاوت نمي نشينيم؟ آيا اگر فرزندانمان را با ادب و با گذشت تربيت کنيم؛
يک نقطه ضعف به شمار مي رود؟ هيچ يک از ما نمي تواند تضادها را از بين ببرد؛ ولي خوب فکر کرده ايد که مي خواهيم فرزندمان را در چه شرايطي در اجتماع رها کنيم؟ کسي که حال ديگران را رعايت مي کند، ديگران را نيز به اين کار برمي انگيزد. بچه ها به جهت يابي صحيح نياز دارند و براي اين کار بايد استانداردي براي تخمين رفتار خوب و بد وجود داشته باشد. البته بچه ها بايد بياموزند که براي خود ارزش قايل شوند و در برابر بي عدالتي بايستند. يا حتي در مسابقه هاي ورزشي يا در مدرسه و سر کلاس درس توقع داشته باشند که همه از شرايط يکساني بهره مند شوند؛ ولي در عين حال بايد به افراد ضعيف تر کمک کنند و حق ديگران را ضايع نکنند.
نبايد هول زد
هر بچه اي هنگامي که وارد زمين بازي پارک مي شود، مي خواهد زودتر و قبل از ديگري يکي از تاب هاي آنجا را اشغال کند. براي ورود به سينما، ديگران را هول مي دهد.در مسابقه، تحمل باختن را ندارد و هميشه مي خواهد اولين نفر باشد. با اين همه حرص خوردن، عجله کردن، هول دادن ها، معمولاً کسي برنده نمي شود. پس به فرزندانتان بياموزيد که در آرامش و با حوصله عمل کنند، نوبت را رعايت کنند، اگر شاهد از بين رفتن حق کسي هستند به او کمک کنند که به حق خود برسد و فراموش نکنند که معمولاً سر کسي که هول مي زند، بي کلاه مي ماند و بايد در برابر کساني که هول مي زنند، طوري مقاومت کند که براي آنها درسي باشد. در عين حال، بچه ها بايد بدانند که نه تنها هنگام سلام گفتن، بلکه هنگام گذشتن از يک در، بايد به سن و سال طرف مقابل توجه کنند و پس از عبور خود، در را پشت سر خود رها نکنند. بايد آن را براي نفر بعدي که وارد مي شود، باز نگه دارند. در صورت تشکر يک بزرگسال از کار کودک يا نوجوان، او تشويق مي شود که اين کار را تکرار کند. به اين ترتيب، هر کودکي گذشت در برابر ديگران را مي آموزد و از اين که فرصتي را براي ديگري ايجاد مي کند، لذت مي برد؛ لذتي که گاه از هميشه اول بودن، بالاتر است.
قانون پيشاهنگي
لذت انجام آگاهانه يک کار خوب، به قدري زياد است که انجام روزي يک کار خوب، مي تواند باعث رضايت فرد از زندگي اش شود. اين کار تجربه ي مثبتي است که بيشتر وقت ها بيش از يک نفر از آن سود مي برند. پس در هر فرصتي از اعضاي خانواده بخواهيد که اين تجربه هاي خود را براي ديگران بازگو کنند. تجربه هاي کوچکي مانند: نگه داشتن در يک مغازه براي عبور مادري بچه به بغل يا تقسيم خوراکي با يک دوست در زنگ تفريح، مي تواند اثري مثبت داشته باشد. به خصوص بچه ها وقتي بتوانند به کسي کمک کنند، احساس قدرت مي کنند و تجربه خوبي در ارتباط با کمک به ديگران به دست مي آورند. در واقع، بچه ها نه ضعف خود را پنهان مي کنند و نه ضعف ديگران را. پس اين وظيفه ماست که به آنها تذکر بدهيم که به افراد ضعيف تر کمک کنند. ما نيز مؤظفيم که از بچه ها حمايت کنيم.
اسکيت، دوچرخه، روروک
وقتي بچه ها عادي راه مي روند، خطري وجود ندارد؛ ولي بچه هايي که به نوعي با چرخ سر و کار دارند، فرقي نمي کند که دوچرخه باشد يا اسکيت، اسکيت بورد يا روروک، مي توانند براي خود و همنوعانشان ايجاد خطر کنند. به فرزند خود توضيح دهيد که افراد پياده هميشه حق تقدم دارند و افراد مسن نمي توانند به سرعت عکس العمل نشان دهند. هر پدر و مادري بايد از همان کودکي و از زماني که کودک به استفاده از وسايل چرخدار علاقه مند مي شود، قوانين راهنمايي و رانندگي را به او بياموزد تا در آينده راننده اي محتاط و عابري آشنا به مقررات عبور و مرور شود.
هدفون و آتاري
استفاده از هدفون باعث مي شود که بچه ها صداي ما را نشنوند و وقتي براي بار سوم فرياد مي زنيم و جمله خود را تکرار مي کنيم و با نگاه متحير آنها رو به رو مي شويم، بايد عامل اصلي را از ميان برداريم. نه اعصاب خود را خرد کنيم و نه اعصاب فرزندمان را. زماني که فرد در اتوبوس يا قطار است و مي خواهد مزاحم ديگران نشود، يا وقتي کسي در خانه مطالعه مي کند و ديگري مي خواهد تمرکز او را به هم نزند. هدفون وسيله مناسبي است؛ اما استفاده از آن در جمع دوستان يا خانواده، بي ادبي به شمار مي رود. فرض کنيد در يک مسافرت خانوادگي، هريک از اعضاي خانواده بخواهد در مسير سفر به موسيقي مورد علاقه خود گوش دهد آن وقت از همان ابتداي سفر بگومگو شروع مي شود؛ بنابراين موسيقي اي را انتخاب کنيد که همه با آن موافق هستند و در جمع خانواده، نگذاريد کسي تک روي کند.
يکي ديگر از وسايلي که باعث تک روي مي شود، انواع بازي هاي دستي کامپيوتري است؛ زيرا اين بازي ها سبب مي شوند که فرد از جمع کناره بگيرد. وقتي فرزندتان تنهاست، استفاده از آنها مي تواند او را سرگرم کند؛ ولي هرگز نگذاريد که جاي خواندن کتاب، ساختن کيت يا درست کردن پازل را بگيرد.
رفتار کودک در گروه
بيشتر وقت ها هر کودکي به تنهايي، همان طور رفتار مي کند که در خانواده به او آموخته اند و اغلب هر کودکي که در گروه قرار مي گيرد، رفتارش تغيير مي کند. کودک در بعضي گروه ها تا حدي پررو و بي ادب مي شود و گاه حتي رفتار پرخاشگرانه از خود نشان مي دهد؛ زيرا دور هم بودن باعث تقويت فرد مي شود و به او دل و جرئت بيشتري مي دهد. البته بچه هايي که خوب تربيت شده اند، به سرعت تغيير رفتار نمي دهند و رفتار اعضاي گروه به تدريج بر آنها اثر مي گذارد؛ بنابراين، وظيفه ماست که به کودک خود بياموزيم که نبايد خودش را در گروه گم کند؛ بلکه بايد در مورد رفتار خود احساس مسئوليت کند.
رفتار در وسيله نقليه عمومي
در واقع به هر راننده ميني بوس مدرسه بايد حق سختي کار تعلق بگيرد؛ چون هر روز مجبور است صداي جيغ بچه ها را تحمل کند و شاهد هول دادن ها، کتک کاري ها و شوخي هاي آنها باشد. هرچند که نمي شود به بچه ها خرده گرفت؛ چون ميني بوس مدرسه، وسيله جا به جا کردن فقط دانش آموزان است؛ ولي اگر اين شيطنت ها در اتوبوس درون شهري اتفاق بيفتد، بزرگسال ها حق دارند اعتراض کنند. هر دانش آموزي در اتوبوس عادي بايد مواظب باشد که کيف يا کوله پشتي اش را به مسافران ديگر نزند. هر بزرگسالي هم به جاي گفتن:" خب بچه اند ديگر!" بايد با لحني دوستانه به آنها تذکر بدهد.
چه خوب است که هر بچه اي با ديدن يک خانم يا آقاي مسن، خانم حامله، يا کسي که بچه به بغل وارد اتوبوس مي شود، جاي خود را به او بدهد. و چه خوب است که بزرگسال ها اين کار او را تحسين کنند. مسلماً هر بچه اي دوست ندارد به کسي که نمي شناسد، لطف کند؛ ولي مي توان به او گفت:" فکر کن پدربزرگ يا مادربزرگ خودت روزي سوار اتوبوس شود، حتماً از اين که بچه اي جاي خودش را به او بدهد، خيلي خوشحال مي شود. " يا اين که:" همه از بچه هاي باادب خوششان مي آيد. احترام به بزرگ ترها نشانه باادبي است." به اين ترتيب، کودکان را به انجام کارهاي خوب و نوع دوستي تشويق کنيد.
در مدرسه: آموزش، لات بازي، نظم
جاي تأسف است که پدر و مادرها و معلم ها بيشتر وقت ها با هم کنار نمي آيند. رابطه آنها دو حالت دارد: يا هر کسي مي خواهد خودش بچه را تربيت کند يا مي خواهد اين وظيفه را به گردن ديگري بيندازد. در حالي که اگر با هم يکي شوند و از يک روش تربيتي استفاده کنند، به نفع دانش آموز عمل کرده اند. بسيار ديده شده است که وقتي معلمي فرزند ما را به دليل ديرآمدن به کلاس پشت در نگه مي دارد، يا به دليل انجام ندادن تکاليف جريمه مي کند، ما به عنوان پدر يا مادر واکنش شديدي نشان مي دهيم و با گفتار و گاه با رفتار خود معلم را متهم مي کنيم و از او خرده مي گيريم و اين آغازي مي شود براي دوري از معلم که اگر به تنفر بکشد، با افت تحصيلي دانش آموز همراه مي شود؛ بنابراين به جاي اين که پا توي کفش معلم فرزند خود کنيد، به فرزند خود بياموزيد که مدرسه جاي بي ادبي يا قلدري نيست. به معلم و دانش آموز بايد احترام گذاشت و رعايت حال آنها را کرد. متأسفانه رفتار همه معلم ها خوب و ايده آل نيست؛ ولي پدر و مادر هم نبايد بدون تحقيق و بررسي در مورد آنها قضاوت کنند. بحث درباره رفتار يک معلم در حضور شاگرد او به دشمني و بي اعتمادي نسبت به معلم دامن مي زند. هنگام اوج درگيري فرزندتان با معلمش، بهترين زماني است که مي توانيد همراه او نزد معلم برويد و حرف هاي دو طرف را بشنويد و سپس قضاوت کنيد و هميشه طرف حق را بگيريد. البته معلم ها در بسياري از درگيري هاي مدرسه نقشي ندارند و مقصر را بايد در ميان دانش آموزان ديگر جست و جو کرد. لات بازي ها و شوخي هاي زنده هم کلاسي ها متأسفانه روي رفتار دانش آموزان خوب هم اثر مي گذارد. دانش آموزاني که اعتماد به نفس کمي دارند، از ترس اين که مبادا از طرف ديگران طرد شوند، حاضر مي شوند که به خواست آنها شيرين کاري هايي انجام دهند. آنها بي آن که عواقب کار را در نظر بگيرند؛ خودشان را به دردسر مي اندازند و سعي مي کنند اعضاي خانواده از مشکلشان باخبر نشوند؛ در اينجاست که پدر و مادر از روي تغيير رفتار فرزندشان بايد حدس بزنند که اتفاقي افتاده و سعي کنند به رفتار او دقيق تر شوند. اگر حدس آنها صحيح بوده بايد با يکي از اولياي مدرسه که فرزندشان با او بيشتر احساس نزديکي مي کند، صحبت کنند و از او کمک بخواهند. سرانجام بايد دانش آموز را قانع کرد که از بچه هاي اوباش دوري کند و از آنها پيروي نکند.
در ورزش: بازي خوب
بازي هاي گروهي بهترين فرصت را براي بروز حس همکاري، دوستي و کمک به دوستان و مهرباني ايجاد مي کند. افراد گروه، در هربازي همه با هم برد يا باخت را تجربه مي کنند و اين تجربه مشترک دوستي آنها را مستحکم تر مي کند، به طوري که افراد قوي از ضعيف ترها حمايت مي کنند و همه براي رسيدن به يک هدف مي کوشند. در حالي که بازي هايي مانند تنيس، کشتي، وزنه برداري و مانند اينها، چنين امکاناتي را براي فرد به وجود نمي آورد. اگر فرزندتان مي خواهد در يک رشته ورزشي شرکت کند، او را به ورزش هايي مانند فوتبال، بسکتبال، واليبال و ... تشويق کنيد. اگر خودتان ورزش مي کنيد، او را همراه ببريد و بگذاريد در کنار شما بازي کند و از بازيکنان ديگر بخواهيد که مانند يک بزرگسال با او رفتار کنند و او را جدي بگيرند. تکرار اين کار باعث بهبود روابط شما با فرزندتان مي شود و خاطره اي شيرين و به يادماندني براي او ايجاد مي کند.
مسافرت به خارج
در اين عصر ارتباطات، مي توان آسان تر و بيشتر از قبل مسافرت کرد. عده اي به کشوري ديگر مهاجرت مي کنند، بعضي ها کشور ديگري را براي تحصيل يا گذراندن دوره اي انتخاب مي کنند و مسافرت هاي تجاري و تفريحي هم که هميشه بوده و هست.
اگر مي خواهيد فرزند خود را براي ادامه تحصيل به کشور ديگري بفرستيد، قبل از هر چيز بايد او را با آداب معاشرت و طرز رفتار اجتماعي مردم آنجا آشنا کنيد تا آمادگي تطبيق با آنها را داشته باشد. در ايران معمولاً مردم روزي سه نوبت غذا مي خورند، در حالي که امروزه در بعضي از کشورهاي صنعتي دو وعده و در بعضي کشورها پنج وعده غذا مي خورند. يا مثلاً در اسپانيا، معمولاً کسي قبل از ساعت 10 شب شام نمي خورد. و در آمريکا به دليل دوري فاصله ها، بيشتر وقت ها مهمان را براي ناهار دعوت مي کند.
به هر حال، ما در هر کشور خارجي به نوعي نماينده کشور خود به حساب مي آييم. پس بايد در برابر رفتار خود و فرزندانمان احساس مسئوليت کنيم؛ به خاطر همين، بايد قبل از رفتن به سفر يا فرستادن فرزندتان براي ادامه تحصيل به يک کشور بيگانه، با طرز رفتار اجتماعي آن کشور آشنا شويد و آن را به فرزندان خود بياموزيد.
با هم بودن در خانه
هر پدر و مادري بايد جرئت داشته باشد که خواسته هايي را که از فرزندش دارد، با او در ميان بگذارد؛ حتي اگر گاه و بيگاه از تکرار آنها نااميد شود؛ زيرا خانواده هم يک جامعه است که هريک از اعضاي آن بايد وظيفه اي را به عهده بگيرد. اگر کودک در زندگي روزمره نتواند از عهده کارهاي مناسب سن خود برآيد، چگونه مي تواند در آينده فرد موفقي باشد؟ وقتي کودکي در خانواده خود تقسيم وظايف آمادگي براي کمک به ديگران را نياموخته و حس همکاري را درک نکرده باشد، چگونه مي تواند حقوق همسر آينده خود را رعايت کند و پاسخگوي وظايف خود باشد؟ مسلماً هر پدر و مادري بايد با تقسيم وظايف ميان خود و فرزندان و سپس احساس مسئوليت در قبال انجام آن، مي تواند از افراد خانواده حمايت کند و مورد حمايت آنها قرار بگيرد. تربيت فرزند، بدون کمک پيوسته و بموقع ديگران، بسيار دشوار است؛ چون تربيت، يک نبرد مستمر بر ضد راحت طلبي و تنبلي است. کاري توانفرساست؛ ولي غيرممکن نيست. وقتي پدر و مادر، سعادت فرزند خود را در نظر مي گيرند، از سعي و تلاش خسته نمي شوند و مي دانند که فرزندشان مسئوليت پذيري و پاسخگويي در مقابل مسئوليت را مي آموزد.
نظم و ترتيب نيمي از زندگي است
کاش مي شد براي سازماندهي امور خانه کتابي نوشت که خانواده ها بتوانند از آن پيروي کنند؛ ولي اين کار آساني نيست؛ چون افراد يک جامعه، همه با يک شيوه تربيت نمي شوند و هرکسي به شيوه خود به خانه داري و رسيدگي به امور خانه مي پردازد. البته آنچه در مورد همه افراد موفق صدق مي کند، پايه ريزي زندگي براساس نظم و ترتيب است؛ نظمي که زندگي را براي افراد خانواده آسان کند؛ مثلاً اگر دکمه لباس فرزندتان افتاد و از او خواستيد که خودش آن را بدوزد، بايد بداند که جاي هميشگي نخ و سوزن کجاست. اگر بايد لباسش را بشويد، بايد جاي پودر يا صابون را بداند. اگر در شستن ظرف ها کمک مي کند، بايد بداند که پس از خشک کردن ظرف ها، آنها را کجا بگذارد. پس همان طور که کودک انجام کارهاي خانه را ياد مي گيرد، بايد جاي وسايل خانه را هم بداند. به علاوه، همه چيز بايد در دسترس او باشد تا براي برداشتن يا گذاشتن هرچيزي، شما را صدا نزد. به اين ترتيب با بهانه هايي مانند: من نمي دانستم که چه و کجا و چطور... نمي تواند از زير کار شانه خالي کند. براي فرزند خود وقت بگذاريد و به او ياد دهيد که وظيفه خود را چگونه بايد انجام دهد. اگر فکر مي کنيد که دادن توضيح براي انجام کاري سخت تر از انجام آن کار به دست خودتان است، کاملاً اشتباه مي کنيد. فرزند خود را به راحت طلبي عادت ندهيد و وسايل موردنيازش را در اختيارش قرار ندهيد؛ بلکه جاي هر چيز را به او نشان دهيد و او را مؤظف کنيد که پس از استفاده از هرچيزي، دوباره آن را به سر جايش بگذارد. اگر چه اين کار در روزهاي اول وقت گير و پر بحث و گفت و گوست، ولي به نفع اعضاي خانواده است.
اگر در آن ميان متوجه شديد که جاي چيزي براي دسترسي کودک به آن مناسب نيست، بايد تغييري در محل آن ايجاد کنيد؛ زيرا در امور خانه داري، همه افراد خانواده بايد سهيم باشند. فراموش نکنيد: خانه جايي است که بايد محل آرامش و آسايش ساکنان باشد.
کوچک ترها چه کاري مي توانند انجام دهند؟
هيچ بچه اي از امروز به فردا نمي تواند کارهاي خانه را ياد بگيرد. ما مي توانيم در بيشتر کارها وانمود کنيم که به کمک کودک خردسالمان نيازمنديم و از او بخواهيم که با ما همکاري کند؛ مثلاً هنگام چيدن يا جمع کردن سفره، بچه هاي کوچک با علاقه به بزرگ ترها کمک مي کنند و به تدريج اگر بزرگسالي چيزي را فراموش کرده باشد، به او يادآوري مي کنند. کودک به اين وسيله خود را در کار بزرگسال شريک مي داند و براي کار خود و ديگري ارزش قايل مي شود. همچنين ياد مي گيرد که جاي ظرف هاي کثيف کجاست، نان هاي اضافه در سفره را بايد چگونه جمع و در کجا نگهداري کند. همه اين کارها از عهده کودکان خردسال برمي آيد. فقط بايد به آنها اعتماد کنيد و بخواهيد که به تدريج مستقل شوند؛ مثلاً با قراردادن جالباسي در دسترس کودک، او بايد بتواند کت و کلاه خود را به آن آويزان کند. کفش هاي خود را در جاکفشي و لباس هاي بيرون از خانه را در جاي خود بگذارد. شايد آموزش اين کارها در ابتدا دشوار به نظر برسد؛ ولي طولي نمي کشد که کودک به طور خودکار اين کارها را انجام مي دهد. آن وقت در نوجواني ناگهان با بار مسئوليت هاي گوناگون از کوره در نمي رود. مي توان به تدريج وظايف کودک را افزايش داد؛ مثلاً دانش آموزان دوست دارند که به تنهايي غذا بپزند. مي توانيد اول درست کردن سالاد و غذاهاي سرد را به آنها ياد بدهيد و کم کم از غذاهاي گرم و ساده مانند تخم مرغ، سيب زميني، ماکاروني و مانند اينها شروع کنيد و با افزايش سن فرزندتان توقع بيشتري در آشپزي و کارهاي ديگر از او داشته باشيد؛ مثلاً مي توانيد خريدهاي کوچک را به عهده او بگذاريد، جارو کردن، گردگيري، بردن زباله يا آب دادن به گل و گياه کارهايي است که بچه هاي دبستاني مي توانند انجام دهند. از ده سالگي بچه ها مي توانند اتو کنند و دکمه هاي لباسشان را بدوزند، اگر فرزندتان گفت:" مي خواهم تي شرتم را اتونزده بپوشم" يا " عيبي ندارد که دکمه ام افتاده است." زياد با او جر و بحث نکنيد و انتقاد از او را به ديگران واگذار کنيد. بيشتر وقت ها، هنگامي که شخص ديگري به غير از پدر و مادر از بچه اي انتقاد مي کند، سريع تر تحت تأثير قرار مي گيرد. از طرف ديگر وقتي مسئوليت ها را قسمت مي کنيد، نبايد دائم وظايف ديگري را به او ديکته کنيد. هرکسي به تدريج کامل مي شود. سخاوتمند باشيد و افراد خانواده خود را تشويق و رفتار خوب آنها را تقويت کنيد. گاهي لازم است که از کنار هرج و مرجي که بچه ها ايجاد کرده اند و عوارض جانبي آن، گذشت و بر آنها سخت نگرفت. فراموش نکنيد که قدرت سازگاري بزرگسالان بيش از کودکان است.
اتاق بچه يا ميدان جنگ؟
پدر و مادري که بچه هاي پيش دبستاني دارند؛ هر روز مي بينند که به هم ريختگي اتاق بچه به قسمت هاي ديگر خانه نيز کشيده مي شود. به طوري که هنگام قدم برداشتن بايد مواظب باشند که پايشان روي عروسک، ماشين، تکه هاي خانه سازي و ... نرود؛ در صورتي که بچه و بزرگسال هر دو بايد حدود خود را رعايت کنند؛ ولي در مورد بچه هاي زير ده سال، گفتن:" اتاقت را مرتب کن!" به تنهايي کافي نيست. بچه هاي کوچک تر به کمک و حمايت ما احتياج دارند؛ چون ريخت و پاش آنها به راحتي کنترل نمي شود و در طول يک روز به دفعات تکرار مي شود و از يک طرف هر بار مرتب کردن اتاق، بيش از توان و حوصله کودک است و از طرف ديگر، کودک به بازي نياز دارد و نبايد او را از بازي منع کرد؛ اما خودتان هم نبايد هر بار به تنهايي اتاق او را مرتب کنيد؛ در اين صورت او هرگز مسئوليت مرتب کردن اتاق را نمي پذيرد. بهترين راه مشارکت با کودک در ايجاد نظم و ترتيب است.
اما فکر مي کنيد بچه ها کي بزرگ مي شوند و ريخت و پاش آنها کي تمام مي شود؟ تازه وقتي بزرگ تر مي شوند، مي گويند:" ريخت و پاش اتاق من اصلاً به ديگران ربطي ندارد!"
اينجاست که بايد با او وارد گفت و گو شويد. بايد به او بفهمانيد که در صورتي مي تواند صاحب اتاقش باشد که به طور منظم آنجا را تميز و مرتب کند. بايد برنامه منظمي براي نظافت اتاقش تنظيم کنيد؛ چون يک اتاق کثيف، بر روي قسمت هاي ديگر خانه و اخلاق افراد خانواده اثر منفي مي گذارد. در ضمن بايد مرزي بين تميزي و کثيفي وجود داشته باشد. اگر لباس هاي کثيف در کنار لباس هاي تميز درون کمد جاي بگيرند، لباس هاي تميز هم کثيف مي شوند و بو مي گيرند؛ بنابراين هر بچه اي بايد طوري اتاقش را مرتب کند که دست کم در روزي که براي نظافت اتاق تعيين کرده ايد، بتوانيد به کمک هم در عرض کوتاهي از عهده اين کار برآييد.
پرداختن پول يا کمک داوطلبانه؟
بعضي از پدر و مادرها با خواندن اين کتاب ممکن است بگويند:" همه اين حرف ها را قبول دارم؛ ولي چکار کنم تا فرزندم بخواهد در خانه کمک کند؟"
بايد به آنها گفت که هيچ نسخه اي وجود ندارد که بتوان در مورد همه به کار برد. بعضي از پدر و مادرها پرداخت پول را در ازاي کمک فرزندشان امتحان مي کنند؛ ولي براي کارهاي روزمره خانه و انجام وظيفه هر بچه، پرداخت پول درست نيست. مگر هر پدر يا مادري در ازاي کارهايي که براي اعضاي خانواده انجام مي دهند، پول مي گيرند؟! پول گرفتن در ازاي انجام کار، مربوط به کارهايي است که در زندگي جمعي و براي گذران زندگي است. هرکسي بايد در حد توانايي خود در کار خانه سهيم باشد . از طرفي سوء استفاده مالي براي بچه هاي کوچک، معيارهاي آنها را تغيير مي دهد و کودکان را مادي بار مي آورد؛ به طوري که حس نوع دوستي را از آنها مي گيرد و کودک از هرگونه کمک بدون پول به ديگري سرباز مي زند. ولي کارهايي که خارج از وظايف فرزندتان است، مانند : نقاشي ساختمان، تعميرات کوچک، باغباني، پاک کردن شيشه و از اين قبيل کارها را مي توانيد با پرداخت مبلغي به عنوان قدرداني به او واگذار کنيد تا فرزندتان احساس نکند که از او سوء استفاده مي کنيد.
اگر کارها را برنامه ريزي و آنها را به طور ثابت بين افراد خانواده قسمت کنيد هم عدالت را در خانه برقرار کرده ايد و هم کسي با واگذار کردن کار خود به ديگري آن را به تعويق نمي اندازد؛ چون بيشتر وقت ها بچه ها به طور مستقيم تقاضاي کمک پدر يا مادر نمي کنند؛ بلکه با اعتراض مي پرسند که چرا اين کار را از خواهر يا برادر ديگر او نمي خواهيد و هميشه يک نفر ادعا مي کند که بيش از ديگري در خانه کمک کرده است؛ بنابراين با برنامه کاري حدود وظايف و عدالت را در خانه برقرار کنيد. اين کار براي خانواده هاي پرجمعيت بهترين راه حل است.
در مورد خانواده هاي کم جمعيت، کافي است که از افراد رضايت شفاهي بگيريد. وقتي همه افراد خانواده دور هم نشسته ايد، درباره تقسيم کار صحبت کنيد تا وظيفه هر نفر همزمان مشخص شود. بهترين کسي که مي تواند روي کار ديگري نظارت داشته باشد، خواهر و برادر( منظور خود فرزندان) است. در ضمن، شما بايد کارها را به صورت دوره اي به فرزندان خود واگذار کنيد و پس از پايان يک دوره، جاي آنها را عوض کنيد. درباره مشکلات فرزندانتان با آنها صحبت کنيد، به شکايت هايشان گوش دهيد و اگر در شرايط خانواده تغييري ايجاد شد يا کسي از انجام وظيفه اش ناراضي بود، کار ديگري را به او بسپاريد شرايط را براي او بهتر کنيد. شايد با بحث و گفت و گو به نتيجه مطلوب نرسيد، ولي اين کار باعث استحکام روابط خانوادگي مي شود.
اعتماد، يک وظيفه است
اگر کاري را به فرزند خود محول مي کنيد، بايد به او اعتماد کنيد. او فرزند شماست و مسلماً گاهي ممکن است عمل اشتباهي انجام دهد. زندگي مشترک براساس عشق و دوستي و احترام به يکديگر بنا شده. اعتماد خود را به فرزندتان هديه دهيد و اگر در آن ميان گاهي خطايي از او سر زند و از رفتارش دلخور شديد، نااميد نشويد. فرزندتان از اعتماد شما شکفته مي شود و اعتماد به نفس او به بار مي نشيند.
منبع:ف.کرام ،داگمار،ترجمه وتالیف:خلیلی،سپیده ،آموزش آداب معاشرت به کودکان و نوجوانان،موسسه نشر پنجره،1388
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}