هدف از تربيت


 

نويسنده:داگمارف.کرام
ترجمه و تاليف : سپيده خليلي



 

هدف از تربيت ايجاد رفتار خوب است
 

فکر مي کنيد عبارت " با تربيت" را در مورد چه کساني به کار مي برند؟ امروزه ديگر همه مي دانند که به کسي که يک رفتار مشخص و خشک و قالبي را در اثر " تمرين" فراگرفته، " باتربيت" يا " باادب" نمي گويند. زيرا رفتارهاي چنين فردي کاملاً بدون تمايل باطني از او سر مي زند، امروزه ديگر کسي چنين تربيتي را با تربيتي که باعث رفتار خوب همراه با ميل و رضايت دروني مي شود، اشتباه نمي گيرد.
هريک از ما بارها با انواع بچه هايي که درست تربيت نشده اند، رو به رو شده ايم؛ مانند بچه هايي که رستوران را با زمين بازي اشتباه مي گيرند، در تاکسي يا اتوبوس سر و صدا راه مي اندازند، در خيابان و جلو مغازه ها عربده مي کشند و با داد و فرياد مي خواهند که چيزي را برايشان بخرند يا بچه هايي که اصلاً کلمه لطفاً و خواهش مي کنم را نمي فهمند. جالب اينجاست که هر چه در خردسالي کمتر به تربيت فرد اهميت داده شود، مي توان پيش بيني کرد که در دوران کودکي و نوجواني احتمال سر زدن رفتارهاي صحيح از او کمتر مي شود. پس اين جمله را فراموش کنيد:« خودش بزرگ مي شود و ياد مي گيرد که ديگر بدرفتاري نکند.»

چقدر احترام لازم است؟
 

وقتي نوجواني که در محلي نشسته است، با ورود يک نفر، سلام مي دهد، از جايش بلند مي شود و وقتي همراه با سلام کردن، دست مي دهد و به چشم او
نگاه مي کند، آن وقت مي توان گفت: اين بچه اي است که خوب تربيت شده، روش ارتباط مؤدبانه با ديگران را مي داند و مي تواند خودش را در دل همه جا کند؟ از اين گذشته، يک نوجوان با چنين رفتاري نشان مي دهد که داراي اعتماد به نفس و اطمينان به خود است. اين رفتار براي او و طرف مقابل، خوشايند و مطلوب است. چون طرف مقابل واکنش مثبت نشان مي دهد، همين ملاقات براي او به يک تجربه خوب تبديل مي شود و رفتار مثبت را در او تقويت مي کند.
حالا اگر همان نوجوان از جايش تکان نمي خورد و با ورود فرد، چيزي نامفهوم زير لب زمزمه مي کرد، آن وقت يا با برخورد خوبي رو به رو نمي شد، يا فرد او را ناديده مي گرفت. اين نوجوان، شايد خوب و مهربان باشد، ولي رفتار اجتماعي را ياد نگرفته است؛ در نتيجه، با روي باز از او استقبال نمي شود و همين کار به اعتماد به نفس او لطمه مي زند. بعد، دور باطلي ايجاد مي شود؛ چون واکنش منفي، فرد را زير سؤال مي برد، نه رفتار او را بنابراين، اگر با نوجواني رو به رو شديد که نمي داند راه درست سلام کردن چگونه است، به او کمک کنيد. مي توان از چنين جمله هايي استفاده کرد:« پسرم! فکر مي کنم اگر هنگام سلام دادن، بلند شوي، من بهتر صدايت را بشنوم و متوجهت شوم...»
به اين ترتيب، کم کم او متوجه نقص رفتار خود مي شود و در ملاقات بعدي بهتر رفتار مي کند.

چرا رفتار پدر و مادر بسيار مهم است؟
 

فکر مي کنيد چرا مهم ترين هدف تربيتي هر پدر و مادري، ايجاد رفتار خوب در فرزندانشان است؟ آيا هدف هايي هست که از پيشرفت و موفقيت، اجتماعي بودن سعي و تلاش، نظم و انضباط، توانايي دوست داشتن يا اعتماد به نفس مهم تر باشد؟ شايد اگر يک بار در مورد اين موضوع تعمق
کنيم که رفتار خوب براي ما و فرزندانمان چه مفهومي دارد، به معناي آن نزديک تر شويم. چون در اصل، رفتار خوب، شامل تمام چيزهايي که گفتيم، مي شود.

رفتار خوب مي تواند در زندگي مؤثر باشد
 

وقتي يک بزرگسال با يک کودک رو به رو مي شود، آنچه در آغاز توجه او را جلب مي کند، شيوه برخورد کودک است. مسلماً کودکي که خود به خود و بدون يادآوري شخص ديگري سلام مي دهد و با روي باز به سمت ما مي آيد، تحسين برانگيز است. همه آرزوي داشتن چنين کودکي را دارند. ما دوست داريم که همنوعان ما فرزند ما را دوست داشته باشند و او محبوب اطرافيان و فردي دوست داشتني باشد، به طوري که ديگران، نياز به کمک و دوستي او را برآورده کنند. داشتن رفتار خوب، اولين و مهم ترين شرط است و در طول زندگي به فرزند شما کمک خواهد کرد.

عکس العمل اطرافيان
 

کسي که در يک بازي شرکت مي کند و قواعد بازي را نمي داند، حتماً اشتباه مي کند و به احتمال زياد مي بازد، آن فرد نبايد فرزند شما باشد. لابد متوجه شده ايد که ورود به هر مرحله از زندگي، مانند مدرسه، کارآموزي و مصاحبه شغلي، اگر با گام هاي استوار صورت نپذيرد، نتيجه مطلوب نخواهد داشت. حتي براي استخدام در بعضي شغل ها، فرد را از لحاظ شيوه غذا خوردن نيز محک مي زنند. بنابراين، اولين برخورد و اثري که فرد بر طرف مقابل مي گذارد، مي تواند بسيار مهم باشد.

رفتار خوب فرزند، موجب سربلندي پدر و مادر است
 

طبيعي است که هرکسي تمايلات، گرايش ها و نقاط مثبت فرزندش را مي شناسد و به آنها افتخار مي کند. هرکسي آرزو مي کند که ديگران نيز متوجه ويژگي هاي مثبت فرزند او بشوند و بفهمد که آنها نيز فرزند او را دوست دارند و او در همه جا مورد توجه ديگران است. اين مسئله، سبب تقويت روحيه فرد به عنوان پدر يا مادر مي شود. به عبارتي ديگر، تأييد اطرافيان، نه تنها باعث تقويت روحيه فرزند، بلکه باعث تقويت روحيه پدر و مادر او مي شود و رابطه پدر و مادر را نيز محکم تر مي کند.

راهي که با هم بودن را آسان تر مي کند
 

در هر خانواده دست کم دو نسل در کنار هم زندگي مي کنند که در اصل علاقه و سليقه هاي متفاوتي دارند. همين مسئله مي تواند عامل بسياري از برخوردهاي ناخوشايند شود. بيشتر اختلافات بر سر مسائل کوچک پيش مي آيد؛ مانند غژ غژ در هنگام خواب بعدازظهر، اشغال بودن تلفن به مدت طولاني، افتادن جوراب هاي کثيف روي ميز آشپزخانه، ورود به خانه با کفش گلي، يا سر بالا جواب دادن بچه ها. و در مورد پدر و مادرها معمولاً: خواندن روزنامه هنگامي که فرزندشان با آنها صحبت کند، زدن حرف هاي کنايه دار، فريادزدن براي هر اشتباه کوچک و مقايسه کردن فرزند خود با فرزند آشنايان.
هميشه رفع اختلافات در مسير زندگي، بهتر از سرپوش گذاشتن و ناديده گرفتن آنهاست. رفتار خوب مانند يک " نگهبان" مراقب است که موتور خانواده بهتر کار کند.

حقوق پدر و مادر و هدف هاي تربيتي
 

پدر و مادر نسل امروز، در جواني خود به شدت با سدّ محکم قانون هاي سنتي والدين مبارزه کرده اند تا بتوانند براي خود حق و حقوقي کسب کنند. امروزه هر پدر يا مادري مي خواهد در کنار فرزند خود رشد کند و حاضر نيست که عمر خود را فقط وقف او کند. پدر يا مادر امروزي، مي خواهد ساعت هايي را در روز به مسائل شخصي خود بپردازد و آزادي را حق خود مي داند به همين دليل امروزه با تغيير ديدگاه پدران و مادران، هدف از تربيت تغيير کرده است، اکنون با اين پرسش رو به رو مي شويم: جايگاه " رفتار خوب" در اهداف تربيتي کجاست؟ آيا مي تواند به تنهايي يک هدف باشد؟

آيا نشان دادن ادب، رياکاري است؟
 

همه مي دانند که نبايد فرزند خود را دروغگو بار بياورند؛ ولي با ادب بودن به معناي دروغ گفتن نيست؛ بلکه به اين معني است که فرد مي خواهد پرده اي را ميان خود و مخاطب حفظ کند. هميشه نمي توان واقعيت محض را در مورد ديگران بيان کرد؛ زيرا بيشتر وقت ها صحبت کردن در مورد مسائلي که ديگران را ناراحت مي کند و فايده اي هم به حالشان ندارد، بسيار آسان است.
ادب و احترام، در درجه اول به نوع و شيوه بيان فرد هنگام صحبت کردن برمي گردد. و در نهايت، احترام مطلوب، احترامي است که فرد از ته دل براي ديگران قائل مي شود و با رعايت حال آنها همراه است. البته چنين احترامي بايد آموخته شود؛ چون کسي نيست که اين احترام به طور ذاتي در او وجود داشته باشد.

فرصت هاي کارساز
 

تنها وقتي شرايط و فرصت مناسب در اختيار فرد قرار بگيرد، ويژگي هاي او مي تواند رشد کند. در نهايت، براي اين کار، رفتار فرد بايد خوشايند و مطلوب باشد. به علاوه، فراموش نکنيد که بدرفتاري امکان از بين بردن کدورت ها را از پدر و مادر، خواهر و برادر و ديگران مي گيرد. بي ملاحظه بودن، شکل خاصي از بدرفتاري و به نوعي ظلم به ديگران است.

آيا خوش رفتاري بيش از توان کودک است؟
 

امروزه کسي از يک کودک انتظار ندارد که مانند بزرگسالان رفتار کند. از هرکسي به اندازه سن و سال او انتظار مي رود که ادب را رعايت کند و تواضع نشان دهد. کودکان به تدريج آداب و رسوم و رفتار اجتماعي را مي آموزند. همان طور که هر کودکي ابتدا با کف دست، سپس با انگشتان و بعد با قاشق غذا را در دهان خود مي گذارد و آن گاه استفاده از چنگال را مي آموزد، رفتارهاي ديگر را نيز از طريق سعي و خطا ياد مي گيرد؛ فقط به شرطي که الگوي مناسبي داشته باشد.

آيا رفتار خوب سطحي و نمايشي است؟
 

ادب و تربيت نبايد ساختگي و نمايشي باشد؛ بلکه بايد از ته دل برآيد. همان طور که رفتار خوب نبايد ساختگي و همراه با عدم درک ديگران باشد، از رفتار بد نيز نبايد به سرعت در مورد درون فرد، قضاوت کرد.
رفتار، همان عملکرد ظاهري فرد است و هرچه پخته تر باشد، فرد، کمتر با ديگران دچار مشکل مي شود و سازگاري بيشتري با انسان هاي ديگر برقرار مي کند؛ بنابراين وقت و انرژي بيشتري براي آنچه مهم تر است؛ يعني محتواي زندگي پيدا مي کند.

آيا رفتار خوب، فقط از آدم هاي خوب سر مي زند؟
 

مکان بازي مخصوص بچه ها در پارک ها، محل مناسبي براي ورود کودکان به اجتماع است. در اين مکان؛ افرادي حضور دارند معمولاً اختلاف سن آنها کم است و همه با هدف بازي کردن به آنجا مي روند. کودک در آنجا انتظار کشيدن و رعايت نوبت و بازي هاي گوناگون را مي آموزد. پدر و مادري هم که فرزند خود را به آنجا مي برند، در کنار هم قرار مي گيرند و تجربه هاي خود را در امر تربيت فرزندان در اختيار هم مي گذارند و خواه
ناخواه از يکديگر مي آموزند.
به طور کلي، حضور در اجتماع و مکان هايي باز و بي قيد و شرط که هم افراد خوش رفتار و هم بدرفتار در آنجا حضور دارمکان بازي مخصوص بچه ها در پارک ها، محل مناسبي براي ورود کودکان به اجتماع است. در اين مکان؛ افرادي حضور دارند معمولاً اختلاف سن آنها کم است و همه با هدف بازي کردن به آنجا مي روند. کودک در آنجا انتظار کشيدن و رعايت نوبت و بازي هاي گوناگون را مي آموزد. پدر و مادري هم که فرزند خود را به آنجا مي برند، در کنار هم قرار مي گيرند و تجربه هاي خود را در امر تربيت فرزندان در اختيار هم مي گذارند و خواه ناخواه از يکديگر مي آموزند.
به طور کلي، حضور در اجتماع و مکان هايي باز و بي قيد و شرط که هم افراد خوش رفتار و هم بدرفتار در آنجا حضور دارند، براي هر انساني سازنده تر از محيط هاي بسته و محدود به چند نفر خاص است. در اروپاي قرون وسطي، رفتار اجتماعي تابع قوانيني سخت بود و رفتارهاي جزئي فرد نيز مي توانست براي او سرنوشت ساز باشد. در آن زمان دختربچه ها را مانند زنان و پسربچه ها را مانند مرداني مي دانستند که فقط از لحاظ اندازه ظاهري کوچک تر از بزرگسالان بودند. همان لباس هاي زنانه و مردانه دست و پاگير را به آنها مي پوشاندند و انتظار داشتند که يک کودک مانند بزرگسال رفتار کند. اين آداب و رسوم طي قرن ها تغيير کرد و بعضي از رفتارها که نشانه ادب قرون وسطايي بود، در آن سال ها مرد و فقط خاطره اي از آنها به جا ماند. مثلاً در آن زمان، مردها در سمت چپ خانم ها راه مي رفتند تا اگر لازم شد، براي محافظت از آنها بتوانند با دست راست خود شمشير را از غلاف بدر اروپاي قرون وسطي، رفتار اجتماعي تابع قوانيني سخت بود و رفتارهاي جزئي فرد نيز مي توانست براي او سرنوشت ساز باشد. در آن زمان دختربچه ها را مانند زنان و پسربچه ها را مانند مرداني مي دانستند که فقط از لحاظ اندازه ظاهري کوچک تر از بزرگسالان بودند. همان لباس هاي زنانه و مردانه دست و پاگير را به آنها مي پوشاندند و انتظار داشتند که يک کودک مانند بزرگسال رفتار کند. اين آداب و رسوم طي قرن ها تغيير کرد و بعضي از رفتارها که نشانه ادب قرون وسطايي بود، در آن سال ها مرد و فقط خاطره اي از آنها به جا ماند. مثلاً در آن زمان، مردها در سمت چپ خانم ها راه مي رفتند تا اگر لازم شد، براي محافظت از آنها بتوانند با دست راست خود شمشير را از غلاف بيرون بکشند. يا رسم بود که هنگام غذاخوردن، دست چپ را روي ميز مي گذاشتند تا ديگران مطمئن شوند که فرد نمي خواهد به خنجري که معمولاً در آن زمان مردان همراه خود داشتند، دست ببرد.
در ايران نيز بسياري از آداب و رسوم طي سال ها تغيير کرد. زماني بود که مردها جلوتر از زن ها راه مي رفتند و نام همسر خود را جلو ديگران بر زبان نمي آوردند و معمولاً او را به نام پسر بزرگ خود مي ناميدند، يا روي درهاي خانه ها دو وسيله در زدن( دق الباب) بود، يکي براي در زدن مردها و ديگري که کوچک تر بود، براي اعلام ورود يک زن به خانه به کار مي رفت و صاحب خانه با شنيدن صداي کوفتن در مي توانست بفهمد کسي که پشت در ايستاده، زن است يا مرد. امروزه ديگر با اهميتي که نقش زن در اجتماع پيدا کرده است، لازم نيست که زنان هنگام صحبت، انگشت خود را در دهان بگذارند تا مرد بيگانه صداي واقعي آنها را نشنود.ادگي، تعداد اين جمع حتي افزايش مي يافت و هريک نيز در تربيت کودک دخيل بودند ولي اکنون با توجه به رشد طلاق و تمايل خانواده ها به داشتن فرزند، تنها پدر و مادر و گاه فقط يکي از آنها نقش اساسي در تربيت کودک ايفا مي کنند.

تنوع، زندگي را زيباتر و پيچيده تر مي کند
 

امروزه همه متخصص هاي تعليم و تربيت هم عقيده اند که بايد به هر کودکي رفتار اجتماعي را آموخت و فرصت هايي را براي نشان دادن آموخته هايش در اختيار او قرار داد. آن وقت است که گروه ها نقش مهمي ايفا مي کنند. تقريباً هريک از گروه هاي اجتماعي مهم نگرش هاي خاص و متفاوتي در مورد تربيت و اهداف تربيتي دارند.
عقايد و شيوه هاي تربيتي هم مانند همه چيز، هر چند وقت يک بار مرسوم و بعد کنار گذاشته مي شوند. وسايل ارتباط جمعي، نقش مهمي در زندگي فرزندان ما ايفا مي کنند و هريک اثر خاص خود را بر تربيت او دارند با توجه به شتابي که در پيشرفت اين وسايل شاهد هستيم، هنوز فرصتي براي بررسي و تحقيق در مورد تک تک آنها به دست نيامده است. تا چند سال پيش، دوستان و گروه همسالان نقش مهمي در تصميم گيري هاي يک نوجوان ايفا مي کردند و اکنون رعايت حقوق اعضاي خانواده و برخورداري از آزادي و بيان عقيده براي هريک، موضوع بحث انگيزتر خانواده ها به شمار مي رود. ما به عنوان پدر و مادر بايد در ارتباط با هريک از فرزندانمان از اصولي پيروي کنيم، با آنها کنار بياييم، بحث کنيم، در کنار هم تصميم بگيريم و با هم خوب صحبت کنيم. و گاهي اگر لازم شد، برخلاف خواسته فرزندمان عمل کنيم. اين کار به قدرت و ثبات و پايداري زيادي نياز دارد که همه پدر و مادرها از عهده آن بر نمي آيند؛ چونعقايد و شيوه هاي تربيتي هم مانند همه چيز، هر چند وقت يک بار مرسوم و بعد کنار گذاشته مي شوند. وسايل ارتباط جمعي، نقش مهمي در زندگي فرزندان ما ايفا مي کنند و هريک اثر خاص خود را بر تربيت او دارند با توجه به شتابي که در پيشرفت اين وسايل شاهد هستيم، هنوز فرصتي براي بررسي و تحقيق در مورد تک تک آنها به دست نيامده است. تا چند سال پيش، دوستان و گروه همسالان نقش مهمي در تصميم گيري هاي يک نوجوان ايفا مي کردند و اکنون رعايت حقوق اعضاي خانواده و برخورداري از آزادي و بيان عقيده براي هريک، موضوع بحث انگيزتر خانواده ها به شمار مي رود. ما به عنوان پدر و مادر بايد در ارتباط با هريک از فرزندانمان از اصولي پيروي کنيم، با آنها کنار بياييم، بحث کنيم، در کنار هم تصميم بگيريم و با هم خوب صحبت کنيم. و گاهي اگر لازم شد، برخلاف خواسته فرزندمان عمل کنيم. اين کار به قدرت و ثبات و پايداري زيادي نياز دارد که همه پدر و مادرها از عهده آن بر نمي آيند؛ چون با ابزار مخالفت، حمايت عاطفي فرزند خود را از دست مي دهند، به خاطر همين، تربيت فرزند امروزه دشوارترين کار به شمار مي رود و اهميت ندادن به تربيت او، زندگي را دشوار و رابطه پدر و مادر و فرزند را غيرقابل تحمل مي کند. پس صرف وقت و انرژي براي تربيت فرزند، يعني داشتن آرامش و اطمينان در آينده.
منبع:ف.کرام ،داگمار،ترجمه وتالیف:خلیلی،سپیده ،آموزش آداب معاشرت به کودکان و نوجوانان،موسسه نشر پنجره،1388