تبیین فدک از نگاه قرآ ن از منطق فاطمه
تبیین فدک از نگاه قرآ ن از منطق فاطمه
منبع : اختصاصي راسخون
در این مقال در ابتدا می خوانیم که نخستين سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها ايجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در ميان غصبهايى كه از حقوق اهل بيت عليهم السلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومين عليهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟شاید بتوان گفت فدك در واقع ميدان دفاع از حريم عصمت است و نداى بر حق فاطمه عليهاالسلام براى هميشه در گوش شيعه طنين انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولين و آخرين بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نيم سوخته به مسجد آمد، شيعه خود را موظف مى داند او را يارى كند تا بنشيند و خطبه بخواند، چرا كه اين پهلوى شكسته و سينه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ايستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در ميان زنان با احتجاب سخن بگويد.در بخش دیگری از این نوشتار ،شرح مختصری از آیات استشهادی آنحضرت در مورد حدیث جعلی (نحن معاشر الأنبياء لا نورث درهما و دينارا و كلما تركناه صدقه) از بیانات خود آنحضرت بیان شده و در پایان به نتیجه گیری از آنحضرت پرداخته شده است .
کلید واژه ها
فدک ، راویان فدک ، ارث فاطمه ،آیات استشهادی فدک
مقدمه
به فرموده بنیانگذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی "ره"پيوند قرآن و عترت بر اساس حديث متواتر ثقلين، پيوندي عميق و جاودانه است، که صد البته ادراک مقامات بلند غيبي، معنوي و عرفاني آنها اگر ممتنع نباشد براي فهم ما فوق طاقت و بسيار مشکل ميباشد (1) در حقيقت، آنان درياي ژرفاند که به عمق ناپيدايشان راهي نيست.آن بانوي مقدس و مطهر در زمينههاي مختلف، جملات ژرف و زيبايي به کام تشنگان حکمت و حقيقت جاري ساختهاند که محور برخي از سخنان آن وجود نازنين را ميتوان در اين بخشها خلاصه کرد: عرفاني - تربيتي و مسائل خانواده (تلاش و کار در منزل، همراهي با همسر در تحمل مشکلات و سختيهاي زندگي، ساده زيستي و پرهيز از تجملات و...)، حقوقي (حق زن، حق همسايه، حق کارگر، حق ميهمان و...)، اجتماعي (عفاف و حجاب براي بانوان و...)، اقتصادي، دفاع از ولايت و سياستهاي پدر و شوهر خويش (اعتراض به اقدامات خليفه اول و دوم، طرح قضيه فدک و اعتراض شديد نسبتبه غصب آن از طرف حکومتبه عنوان بهانهاي براي ريشهکن کردن انحراف عظيمي که در خلافت رسول خدا (ص) پيش آمده بود، بيان فضائل و مناقب علي مرتضي (ع) و نکوهش مخالفان وي، نقل احاديثي از پدر در شان وي فرموده بود مانند حديث غدير و منزلت، وصايا و سفارشات در آخرين لحظات عمر خويش مبني بر دفن شبانه و تحريم شرکتخلفاي اول و دوم در مراسم نماز بر وي و دفن ايشان و...)، فقهي (برخي از احکام باب طهارت، حج، ارث، قضاء و...) آن پرورده صبر و رضا با بيانات فصيح و بليغ نسيمي جان فزا در پيکر فسردگان راه، وزان کرده است و گاه نيز براي بيان افکار بلند خويش از شعر استفاده نمودهاند. اشعاري که به ايشان منسوب استبه بيش از 70 بيت ميرسد که عمدتا در موضوعاتي نظير: فضائل علي بن ابيطالب (ع) و اطاعت از وي، ايثارگري، غم جانکاه و جگرسوز شهادت پدر (ص)، خبر از شهادت و آرزوي مرگ، تنهايي اميرالمؤمنين ميباشند. ما در اين مقاله در پي آنيم تا با نيم نگاهي به يکي از خطبههاي آن جگرگوشه رسول خدا (ص) ميزان استفاده وي از آيات قرآن را نظاره کنيم، تا سرمشقي براي دلدادگان آن بانوي دو سرا، به ويژه خواهران و دختران ما باشد که در گفتار و کردار خويش هر چه بيشتر با قرآن عزيز انس گيرند، و شاهد انوار وحي از لبان کوثر باشندخطبه مورد نظر در اين مقال همان خطبه فدکيه است که آن جوهر صدق و صفا در ميان جمعي از زنان بنيهاشم در مسجد پيامبر (ص) از پشت پرده در حضور مردم ايراد کرد. اين سخنراني شيوا و خطبه غرا، در کتب معتبر ثبت گشته است. و شيعيان مخلص از ديرباز آن خطبه با ارزش را نسل اندر نسل حفظ و به فرزندان خويش تعليم ميدادند، اميد آنکه مسؤولين برنامهريزي در امور فرهنگي ما نيز با تدوين برنامههاي اصولي و حسابشده در مقاطع مختلف تحصيلي و علمي به اين امر مهم عنايتبيشتري مبذول دارند. ما در این مقال،آياتي که حضرت (س) براي اثبات ارث بردن خويش از رسول خدا (ص) در خطبه فدکیه بدانها تمسک و استدلال نموده است را آوردهايم وضمن هر آیه ای توضیح و تفسیر آیه مورد بحث بیان گردیده است.لازم به ذکر است که قبل از آن مختصری در مورد این جریان تاریخی_اعتقادی توضیح داده شده است .
فدک سند شیعه
در طول تاريخ، فدك بعنوان شاهدى محكم در دست شيعيان حضرت زهرا عليهاالسلام بوده و هست، كه با پيمودن قرنها خود را به مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله مى رسانند و نداى جانسوز و آهِ دلِ شكسته ى يادگار وحى را پاسخ مثبت مى دهند. فاطمه عليهاالسلام اين مدرك قوى را به دست دوستان خود سپرده، تا در هر كجا و هر زمان نشان دهند كه نسبت به مقام عصمت كبرى بى تفاوت نيستند. (فدك) مجموعه وقايعى را تداعى مى كند كه طى آن اين سرزمين به فاطمه عليهاالسلام بخشيده شد، و سپس از آن حضرت به اجبار گرفته شد و در نتيجه حضرت براى دفاع از حق خود مراحلى را طى كردند. نخستين سؤالى كه مسئله ى (فدك) در ذهنها ايجاد مى كند آن است كه چرا (غصب فدك) در ميان غصبهايى كه از حقوق اهل بيت عليهم السلام شده شاخص است و اهميت آن در كدام نقطه نهفته است؟ چرا اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام اين اندازه بر سر آن پافشارى كردند؟ چرا ائمه ى معصومين عليهم السلام در فرصتهاى مناسب آن را نزد مردم مطرح مى كردند و نام آن را زنده نگاه مى داشتند؟ شاید بتوان گفت فدك در واقع ميدان دفاع از حريم عصمت است و نداى بر حق فاطمه عليهاالسلام براى هميشه در گوش شيعه طنين انداز است. آنگاه كه فاطمه ، براى اولين و آخرين بار در عمر خود، با تنى مجروح و آهى جانسوز از آن درِ نيم سوخته به مسجد آمد، شيعه خود را موظف مى داند او را يارى كند تا بنشيند و خطبه بخواند، چرا كه اين پهلوى شكسته و سينه ى مجروح و صورت كبود و بازوى وَرَم كرده طاقت ايستادن ندارد، و براى او پرده اى مى زنند تا در ميان زنان با احتجاب سخن بگويد. او آمده است تا براى ما خطابه ايراد كند و شيعيانش را در طول تاريخ سر بلند بدارد. شيعه بداند كه روزى زهرايى داشته كه با تن مجروح و قلب شكسته به مسجد آمده و در مقابل ظلم و نفاق افشاگرى كرده، تا چشم دشمنانش را تا ابد كور كند و سند زنده اى بدست حاميان خود دهد كه تا قيامت دشمنان را سرافكنده نمايند. (2)سند خطبه فدکیه
خطبهاى كه بانوى گرامى اسلام، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، در فاصله زمانى كوتاهى پس از رحلت مصيبتبار پدر بزرگوارشان ، در مسجدالنبى (صلی الله علیه واله) و در حضور بسيارى از انصار و مهاجرين ايراد فرمودند ، يكى از اسناد و مدارك تاريخى مهم مربوط به وقايع صدر اسلام، و تحولاتى است كه منجر به انزواى كامل امام على( علیه السلام) از صحنه سياسى - اجتماعى جامعه گرديد. شاید از جمله نکات برجسته و مهمی که در زندگی این بانوی الاهی همچون خورشید می درخشد و مسیر سعادت را برای رهپویان طریق بندگی روشن می سازد ( دفاع از حریم ولایت و امامت) است. خطبه فدکیه سخنرانی طولانی فاطمه زهرا در مسجد پیامبر، جهت بازپس گرفتن فدک است که در زمان ابوبکر از وی غصب شد. خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام به بيست و دو سند براي ما نقل شده است که اسناد معتبر هر يک در کتابهاي مورد اعتماد ثبت شده است.راويان اصلي خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام از اين قرارند:
اين اسناد در کتابهاي دلائل الإمامة، انوار اليقين، بلاغات النساء و شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد و منال الطالب آمده است. ناقل از آنحضرت، امام زينالعابدين عليهالسلام است که در روايتي امام صادق عليهالسلام بنقل از امام باقر عليهالسلام بنقل از امام سجاد عليهالسلام نقل کردهاند، و در روايتي زيدبن علي بن الحسين از پدرش نقل کرده است. در روايت ديگري ناقل از حضرت زينب عليهاالسلام علي بن عباس است، و ناقل از او پسرش عبداللَّه است
اين سند در کتابهاي دلائل الإمامة و بلاغات النساء آمده که شاید بطور اجمال بتوانیم بگوییم: قدیمیترین سند این سخنرانی کتاب (بلاغاتالنساء) جلد ۱۱، ابوالفضل احمد بن ابی طاهر مروزی (۲۰۴-۲۰۸هجری قمری) است. این خطبه به عنوان دومین گفتار آن کتاب - پس از مرثیه عایشه در مرگ ابوبکر آورده شده است. و ناقل از آنحضرت امام سجاد عليهالسلام است، و ناقل از آنحضرت زيد بن علي بن الحسين است
اين سند در کتابهاي دلائل الإمامة و شرح نهجالبلاغة ابن ابي الحديد است، و ناقل از آنحضرت جابر بن يزيد جعفي است
اين سند در کتاب دلائل الإمامة آمده است، و ناقل از او عکرمه است.
اين اسناد در کتابهاي دلائل الإمامة و بلاغات النساء و شرح نهجالبلاغة و الکتاب المبين آمده است
اين سند در کتاب الشافي (سيد مرتضي) و الطرائف (ابن طاووس) و مناقب (ابن مردويه) آمده است، و ناقل از او عروة بن زبير است
اين سند در دلائل الإمامة آمده و ناقل از او پسرش هشام است
اين سند در دلائل الإمامة آمده، و ناقل از او هشام بن محمد است
اين سند در الشافي (سيد مرتضي) و دلائل الإمامة آمده، و ناقلان از او محمد بن قاسم يماني و نيز صفواني هسند (3) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود جلد 4 ص 97 می گوید :"این خطبه ده روز بعد از وفات پیامبر اتفاق افتاد " که فصاحت و بلاغت، آرایههای لفظی و معنوی و بخصوص صنعت (سجع) در این سخنان استفاده شده و بسیاری را به این نحوه کلام متوجه نموده. برخی نیز آن را ترکیبی از مخالفت با قدرت سیاسی موجود و خطبهای انقلابی میدانند که سعی بر براندازی نظام نوبنیاد دارد. (4)
تأکيد بر حفظ خطابه در تاريخ شيعه
در طول تاريخ تأکيد خاصي بر حفظ متن اين خطبه بوده است که هم يادگار مادر شيعه است و هم سند مظلوميت او، بخصوص سادات که فرزندان حقيقي حضرت هستند، حتی بزرگان دین از سلف تا به کنون ، بر حفظ از این اثر فاطمی بر اين امر تأکيد داشتهاند.
چند نمونه در اين باره تقديم ميشود:
الف ) زيد بن علي بن الحسين عليهالسلام (از قرن اول) ميگويد: (ديدم بزرگان آل ابيطالب را که خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام را از پدرانشان نقل ميکردند و به فرزندانشان ميآموختند. همچنين بزرگان شيعه آن را نقل ميکردند و مورد بحث قرار ميدادند). (5)
ب ) علي بن عيسي اربلي در اوایل قرن هفتم هجری در شهر اربل به دنیا آمده وی که مدتی حکومت اربل را عهده دار بوده است. اربلی در علوم مختلف اسلامی همچون حدیث، تاریخ، رجال، فقه و عقاید صاحب نظربوده ميگويد: (خطابهي حضرت زهرا عليهاالسلام را موافق و مخالف نقل کردهاند)(6)
ج ) سيد عبدالحسين شرف الدين ميگويد: (گذشتگان از فرزندان فاطمه و علي عليهماالسلام خطبهي آنحضرت را براي ما نقل کردهاند و اين رشته از زمان ائمه عليهمالسلام ادامه داشته است (7)
فدک چيست؟
لغوي معروف فيروزآبادي در کتاب قاموس مينويسد: (فدک: سرزميني است در منطقهي خيبر.) فيومي در مصباحاللغة آورده است: (فدک شهري است که فاصلهاش تا مدينهي پيامبر دو روز راه است. و تا خيبر يک مرحله راه. فدک، از اموالي است که خداوند آن را به رسول خود داده است (8)در مناقب به نقل از کتاب اخبار الخلفاء آمده است: (هارون، هميشه به حضرت موسي بن جعفر عليهالسلام اصرار ميکرد که: شما فدک را قبول کنيد تا من به شما واگذار کنم و حضرت، از پذيرفتن فدک اباء ميکردند. پس از اصرار زياد هارون، حضرت فرمود: من فدک را با همهي حدودش ميگيرم. هارون پرسيد: حدود فدک چيست؟ حضرت فرمود: اگر حدودش را بيان کنم فدک را نخواهي داد. هارون حضرت را به حق پيامبر قسم داد تا حضرت، حدود فدک را بازگو کند . امام عليهالسلام فرمود: حد اول فدک سرزمين عدن در يمن است. رنگ رخسار هارون،دگرگون شد و گفت: بعيد است. حضرت فرمود: حد دوم فدک سرزمين سمرقند است. صورت هارون از شدت خشم سياه شد. امام فرمودند: حد سوم فدک افريقيا است. باز صورت هارون سياه شد و گفت... امام فرمودند: حد چهارم فدک ساحل درياي. خزر و ارمنستان است. رشيد گفت: بنابراين چيزي براي ما نميماند تو بايد جاي ما بنشيني. حضرت فرمود: من که گفتم اگر حدودش را ذکر کنم آن را پس نميدهي. پس از اين جريان بود که هارون قصد کشتن حضرت را نمود (9)در روايت ديگري امام حدود فدک را چنين بيان کرده است: حد اول مصر، حد دوم دومةالجندل ،حد سوم احد ،حد چهارم سيف البحر و هارون در جواب گفته است: اينکه همهي دنياست. حضرت فرمود: اين سرزمين گسترده پس از مرگ ابيهاله در دست يهود بوده است، و خداوند آن را بدون جنگ و خونريزي به. پيامبر باز گرداند و خداوند، پيامبر را مأمور ساختهاند تا اين سرزمين را به فاطمه بدهد. (10) اين تهديد گسترده براي فدک که در کلام امام هفتم عليهالسلام آمده است گوياي اين حقيقت است که، سرنوشت فدک با سرنوشت حکومت و رهبري گره خورده به گونهاي که در خطبهي فدکيه همراه هم آمده است. و اگر حضرت زهرا عليهاالسلام در موضوع فدک سخنش درست باشد که هست روشن ميشود که: در موضوع خلافت و رهبري هم که معتقد بود اين مقام مخصوص امير مؤمنان علي عليهالسلام است حق با اوست. و به عبارت ديگر: در حقيقت، نزاع و درگيري بر سر موضوع خلافت رهبري بوده که در قالب جنگ دربارهي فدک نمودار گشته استحضرت زهرا عليهاالسلام گرچه با آنان دربارهي فدک نيز جنگ و ستيز داشته است ولي با اين درگيري ميخواسته ناشايستگي و بيصلاحيتي آنان را اثبات کند. حضرت زهرا عليهاالسلام ميخواسته، دوري حاکمان آن زمان را از قرآن و احکام نوراني اثبات کند. و اين است سر اصلي درگيري حضرت و طرح فدک و گرنه جهات مادي فدک براي حضرت مطرح نيست و دنيا براي او ارزشي ندارد.فدک پس از وفات پيامبر
بعد از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و پس از ماجراي سقيفه به فاصله چند روز، فرمان مصادره فدک صادر شد. به دستور هيئت حاکمه، وکلاء و کارگزاران فاطمه (عليهاالسلام) را از فدک بيرون کردند و افراد ديگري به جايشان منصوب شدند. (11) ابن ابيالحديد مينويسد: فاطمه زهرا (عليهاالسلام) ده روز بعد از وفات رسولالله (صلي الله عليه و آله) براي اعتراض به مصادره فدک نزد خليفه حضور يافت. (12) با توجه به اينکه تاريخ وفات پيامبر (صلي الله عليه و آله) بر حسب اختلاف روايات 28 صفر سال يازدهم مطابق 7 خردادماه و يا 12 ربيعالاول مصادف 20 خردادماه سال يازدهم اتفاق افتاد، مصادره فدک در حدود 17 يا 30 خردادماه انجام گرفته که فصل برداشت محصولات کشاورزي و خرماي فدک نزديک بود. و احتمالا اين اقدام سريع به منظور محروميت اهلبيت از درآمد فدک که پشتوانه اقتصادي مناسبي در آن شرائط خاص بود صورت گرفته است سالها بعد از اين واقعه علي (ع) در شکايت از وقايع آن روزها چنين مينگاردبلي کانت في ايدينا فدک من کل ما اظللته السماء فشحت عليها نفوس قوم، و سخت عنها نفوس قوم اخرين و نعم الحکم الله). يعني: (از همه آنچه آسمان سايه بر آن گسترده بود تنها فدکي در دست ما بود که گروهي بر آن حرص ورزيدند و گروهي آن را رها ساختند و خدا نيکو داوري است (13) به نوشته بلاذري- از علمای بزرگ اهل سنت متوفاي 276- مینویسد: فاطمه (ع) براي بازگرداندن فدک نزد ابوبکر رفت و با او به گفتگو پرداخت او به ابوبکر گفت: (رسول خدا (ص) فدک را در زمان حياتش به من عطا نموده پس آن را به من بازگردان.) علي (ع) نيز بر راستي گفتار فاطمه (ع) شهادت داد ولي ابوبکر نپذيرفت و شاهدي ديگر خواست. (امايمن) خدمتکار پيامبر (صلي الله عليه و آله) نيز به شهادت برخاست ولي خليفه پاسخ داد که: دختر پيامبر (ص)! شهادت جز با دو مرد و يا يک مرد و دو زن روا نيست و ادعاي فاطمه (عليهاالسلام) را رد کرد. (14)
گذری بر فرازی از متن خطبه
عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علي بن ابيطالب عليهمالسلام از امامان معصوم عليهمالسلام روايت ميکند: آن زمان که حضرت زهرا عليهاالسلام از تصميم ابوبکر مبني بر گرفتن فدک، مطلع شدند مقنعه بر سر کردند و خود را در چادر پوشاندند و همراه با گروهي از نزديکان و زنان خويشاوند- از خانه به سوي مسجد- حرکت کردند. دامنشان به زمين ميکشيد و همچون پيامبر خدا گام برميداشتند. تا بر ابوبکر- که با گروهي از مهاجران و انصار و ديگر مسلمانان نشسته بود- وارد شدند.پردهاي آويخته شد و حضرت زهرا عليهاالسلام نشستند. آنگاه از دل نالهاي کشيدند که مردم را به گريه واداشت. مردم برآشفتند. آنگاه حضرت اندکي آرام گرفتند تا شور گريهي مردم فرو نشيند و هيجان مردم آرام گيرد. سپس سخن خويش را با ستايش خدا و درود بر رسول خدا آغاز کردند. مردم دوباره گريستند و آنگاه که از گريه افتادند حضرت فاطمهي زهرا، صديقهي کبري عليهاالسلام سخن خويش را ادامه دادند و چنين فرمودند...... و أنتم ألان تزعمون أن لا ارث لنا (أفحکم الجاهليه يبغون و من أحسن من الله حکما لقوم يوقنون) أفلا تعلمون؟! بلي، تجلي لکم کالشمس الضاحيه أني ابنته أيها المسلمون، أأغلب علي ارثيه؟!يابن أبيقحافه، أفي کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث أبي؟! (لقد جئت شيئا فريا) أفعلي عمد ترتکم کتاب الله و نبذتموه موراء ظهورکم اذ يقول: (و ورث سليمان داود) ؟! و قال فيما اقتص من خبر يحيي بن زکريا (ع) اذ قال: رب هب لي من لذنک وليا يرثني و يرث من آل يعقوبو قال: (و أولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض في کتاب الله)، و قال: (يوصيکم الله في أولادکم للذکر مثل حظ الانثيين) و قال (ان ترک خيرا الوصيه للوالدين و الأقربين بالمعروف حقا علي المتقين) و زعمتم أن لا حظوه لي و لا أرث من أبي و لا رحم بيننا، أفخصکم الله بايه أخرج منها أبي صلي الله عليه و آله؟! أم هل تقولون أهل ملتين لا يتوارثان؟!، أولست أنا و أبي من أهل مله واحده؟! أم أنتم أعلم بخصوص القرآن و عمومه من أبي و ابن عمي؟! فدونکها مخطومه مرحوله تلقاک يوم حشرک، فنعم الحکم الله، و الزعيم محمد، و الموعد القيامه و عند الساعه يخسر المبطلون، و لا ينفعکم اذ تندمون، و (لکل نبأ مستقر) و (سوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم)ترجمه:
و اکنون شما ميپنداريد ميراثي براي ما نيست (آيا حکم جاهليت را ميجويند چه حکمي بهتر از حکم خداست براي آنان که باور دارند. آيا نميدانيد؟ آري چون روز روشن ميدانيد که من دختر پيامبرم. اي مسلمانان آيا بايد ميراث مرا به زور ببرند؟ اي پسر ابيقحافه (ابوبکر) آيا در کتاب خدا نگاشته شده که تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم ارث نبرم؟ (سوگند، که تو پديدهي شگفت و ناروايي به وجود آوردهاي؟) آيا به عمد، کتاب خدا را وانهادهايد و پشت سرانداختهايد؟ زيرا خدا ميفرمايد: (و سليمان از داوود ارث برد.) و در حکايت داستان يحيي ميگويد: زکريا گفت: خدايا، (به من فرزندي بده تا از من و دودمان يعقوب ارث برد. و فرمود: (در کتاب خدا بعضي از خويشاوندان بر بعضي اولويت دارند.) و هم او فرمود: (خداوند دربارهي فرزندانتان توصيه دارد براي پسر نصيب دو دختر است.) و فرمود: در هنگام مرگ (اگر کسي مالي به جاي ميگذارد براي پدر و مادر و خويشاوندان خود به گونهاي شايسته وصيت کند.) و شما چنين خيال ميکنيد که من هيچ بهرهاي ندارم و از پدرم ارث نميبرم؟ و خويشاوندي با او ندارم؟ آيا خداوند، آيهاي را ويژهي شما کرده که پدرم مشمول بر يک دين و عقيده نميدانيد؟ يا آن که شما به خاص قرآن و عام آن از پدرم و پسرعمويم آشناتريد؟ پس اين شتر لگام زده و زين کرده را بگير تا روز رستاخيز تو را ملاقات کند . خداوند، داور خوبي و محمد صلي الله عليه و آله عهددار اين جريان است. و وعدگاه ما قيامت و در روز رستاخيز زيان خواهيد ديد. و چون پشيمان شويد سودتان نخواهد داد و (براي هر خبري موقعي است) و (به زودي درمييابيد به چه کسي عذاب خوار کننده ميرسد و بر وي عذاب هميشگي وارد ميشود.
شرحی بر آیات استشهادی فاطمه زهرا
ترجمه : آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) مىخواهند، و چه كسى براى افراد با ايمان بهتر از خدا حكم مىكند . توضیح آیه :اين آیه براى نكوهش كردن يهود است به اين دليل كه آنها اهل كتابند و در عين حال از احكام مردم دورانجاهليّت كه با جهل و هوا و هوس آميخته و از كتاب آسمانى و منبع وحى سرچشمه نگرفته بود، پيروى مىكنند (16)مرحوم سید عبدالحسین طیب در تفسیر شریف اطیب البیان ذیل این آیه شریفه میفرماید:جهل دو معنى دارد يكى مقابل علم بمعنى نادانى و يكى مقابل عقل بمعنى حماقت و خريتى كه باب مفصلى در جنود عقل و جهل داريم در كافى و جاهلية در اين مقام بمعنى دوم است و لذا جهل را تعبير بشيطان كردند چون شيطان نادان نبود ولى احمق بود كه سجده بآدم نكرد و تقاضاى بقاء تا قيامت را نمود و روز بروز بر عذاب خود افزود، و جهل بمعنى اول عدم ملكه است نسبت بعلم، و بمعنى دوم امر وجودى است و مخلوق است و ضد عقل است، و نيز حمق غير از جنون است كه آنهم مقابل عقل است و تقابل عدم و ملكه دارد و رافع تكليف است و بالجمله حماقت رأس صفات ذميمه و منشأ ارتكاب اعمال سيئه است و شرك و كفر و فسق و فجور تمام از روى حمق است و همين است معناى حديث منسوب بامير المؤمنين عليه السّلام كه فرمود:العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان:عرض كردند پس آنچه در معاويه بود چه بود فرمود نكرى كه منشأ آن حماقت است، و از اين جمله استفاده ميشود كه هر قانونى و حكمى كه بر خلاف قوانين و احكام الهى است حكم جاهلية است زيرا اگر قانونى يا حكمى بهتر و اصلح بود مسلما او را خداوند جعل ميفرمود . (17)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جملهاکنون شما ميپنداريد ميراثي براي ما نيست آيا حکم جاهليت را ميجويند چه حکمي بهتر از حکم خداست براي آنان که باور دارند. آيا نميدانيد؟ آري چون روز روشن ميدانيد که من دختر پيامبرم. اي مسلمانان آيا بايد ميراث مرا به زور ببرند؟ " میخواهند بفرمایند که بزرگترین جهلی که مردم آنزمان دچار شده اند ،و این جهل باعث شده حکم خدا را زیر پا بگذارند،همان جهل در مقابل عقل است . یعنی حقاً و انصافاً هم آگاه از حق امام (ع) بوده اند و هم علم به کنه معرفتی فضائل فاطمه زهرا بوده اند. شاید بتوان گفت که شیطان در وجود آنها رخنه کرده بود و حقائق وجودی امیرالمومنین را نمیدیدند .
2 . لقد جئت شيئا فريا (18)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :فأَتَتْ بِهِ قَوْمَها تَحْمِلُهُ قالُوا يا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا
ترجمه : (مريم عیسی) او را در آغوش گرفته به سوى قومش آمد، گفتند: اى مريم! كار بسيار عجيب و بدى انجام دادشرح آیه : نکته اول : مرحوم علامه طباطبایی میفرمایند : ضمير در" به" و در" تحمله" به عيسى بر مىگردد، و استفهام هم استفهام انكارى است و آن جمله طعن و نوعى تقبيح است از مردم به مريم، كه منشا آن همان امر عجيبى است كه با آن سابقه زهد و محجوبى از مريم دختر عمران مشاهده كردند، . نکته دوم :صاحب اطیب البیان در این مورد میفرماید: قوم او بسيار تعجب كردند و توهم كردند كه از راه حرام و زنا او را بدست آورده چنانچه تا كنون يهود همين عقيده را دارند و عيسى را حرام زاده ميدانند گفتند اى مريم هر آينه لَقَدْ جِئْتِ آمدهاى در حالتى كه شَيْئاً فَرِيًّا عملى بسيار قبيح و زشت و عجيب و بعضى گفتند فرّى از افتراء است بمعنى كذب که با سیاق آیات بعد،معنای اول واضح تر به نظر میرسد .
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :اي پسر ابيقحافه (ابوبکر) آيا در کتاب خدا نگاشته شده که تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم ارث نبرم؟ (سوگند، که تو پديدهي شگفت و ناروايي به وجود آوردهاي؟)میخواهند بفرمایند که چطور طعن و تقبیح ناروایی مردم به مریم می زدند ، شما نیز تهمت و افتراء بزرگی را به دختر پیامبر زده اید . شما آ مده اید در حالتی که عملی زشت و قبیح مرتکب شده اید زیرا حدیثی را از پیامبر جعل نموده اید مبنی بر اینکه ما انبیاء از خود ارثی بر جای نمیگذاریم .3 . و ورث سليمان داود(19)آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ
ترجمه : و سليمان وارث داوود شد و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز بهما عطا گرديده قطعاً اين (بخشش) همان برترى و امتياز روشن است شرح آیه : مفسرین میفرمایند:مراد از ارث در اين آيه، وارث شدن مال و حكومت است نه علم و نبوّت زيرا نبوّت قابل انتقال نيست و علوم انبيا نيز چون اكتسابى نيست، قابل ارث بردن نيست، بنا بر اين حديثى كه مىگويد: انبيا ارث نمىگذارند و به استناد اين حديث فدك را از فاطمهى زهرا (عليها السلام) گرفتند با اين آيه سازگارى ندارد و بايد طرد شود. (حضرت زهرا (عليها السلام) همين آيه را در دفاع از حقّ خود براى خليفهاى اوّل تلاوت فرمود. (20) صاحب تفسیر اطیب البیان ذیل آیه شریفه میفرماید :اين جمله سنگى است كه به دهان كسانى مىخورد كه صديقه طاهره را ممنوع از فدك كردند و متمسك به حديث مجعول خود شدند كه پيغمبر فرمود: (نحن معاشر الأنبياء لا نورث درهما و دينارا و كلما تركناه صدقه)، و همچنين آيه زكريا كه دعاء كرد فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ (21)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :میخواهند بفرمایند همانگونه که در (تفسير نمونه) از (سيرهى حلبى) نقل شده است كه ابو بكر تحت تأثير سخنان فاطمهى زهرا (عليها السلام) قرار گرفت و سند فدك را پس داد و گريه كرد، ولى عمر دوباره سند را گرفت و پاره كرد حضرت على (عليه السلام) فرمود: من از طرف خداوند منطق پرندگان و تمام جنبندههاى زمينى و دريايى را مىدانم. (22)4 . فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ (23)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائِي وَ كانَتِ امْرَأَتِي عاقِراً فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّ• يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًًّا
ترجمه:سپس حاجت خود را زکریا چنين شرح مىدهد: پروردگارا! (من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است، تو از نزد خود جانشينى به من ببخش•جانشينى كه وارث من و دودمان يعقوب باشد، و او را مورد رضايتت قرار دهدشرح آیه :در آيات قرآن، گاهى مراد از ارث، 1 . علم است: (وَ أَوْرَثْنا بَنِي إِسْرائِيلَ الْكِتابَ) (24)2 . و گاهى حكومت: (وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ)(25) ولى هر جا كه دليل خاصى نباشد، مراد از ارث، مال است. چنان كه در اين آيات، مراد از (يَرِثُنِي)، فرزندى است كه از پدر ارث مىبرد. (26)پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: ميراث خداوند از بندهى مؤمن، فرزند صالحى است كه پس از مرگ او، خدا را عبادت كند، آن گاه اين آيه را تلاوت فرمودند. (27)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :میخواهند بفرمایند همانگونه که در سوره مريم آيات 5 و 6بیان کردیم ،حدیث جعلی که خلفا از پیامبر اکرم مبنی بر عدم ارث بردن اهلبیت میباشد،کاملاًمردود است .5 - و أولوا الأرحام بعضهم أولي ببعض في کتاب الله(28)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُور.
ترجمه:پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او (در حرمت نكاح مانند) مادران مؤمنان محسوب مىشوند، و در كتاب خداوند، خويشاوندان (نسبى) بعضى نسبت به بعضى از مؤمنان و مهاجران (كه قبلًا بر اساس ايمان و هجرت ارث مىبردند، در ارث بردن) اولويّت دارند، مگر آن كه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را در قالب وصيّت به آنان بدهيد) اين (حكم) در كتاب (الهى) نوشته شده است. شرح آیه :در تفسير مجمع البيان مىخوانيم: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله ميان مسلمانان (انصار و مهاجرين) عقد اخوّت برقرار كرده بود، به گونهاى كه مثل برادر حقيقى از يكديگر ارث مىبردند، زيرا مهاجران در آغاز، از وطن و اموال و بستگان خود دور شده بودند و عقد اخوّت، اين موارد را جبران مىكرد تا آنكه آيه نازل شد و چنين ارثى را لغو كرد و فرمود: ملاك ارث بردن، خويشاوندى استهنگامى كه فرمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مورد حركت براى جنگ تبوك صادر شد، بعضى گفتند ما بايد از والدين خود اجازه بگيريم. اين جمله نازل شد كه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ». (29)پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله در روز غدير خم كه به فرمان خداوند، حضرت على عليه السلام را به جانشينى خود منصوب فرمود، قبل از معرّفى و نصب آن حضرت، جملهى «أ لست اولى بكم من انفسكم» را بيان فرمودند و از آنان اقرار گرفتند كه آيا طبق آيه قرآن، من از شما حتّى نسبت به خودتان اولويّت ندارم؟! همه گفتند: بله آن گاه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه» (30) اولويّت پيامبر بر مؤمنان، در مسايل حكومتى و فردى و تمام امور است. «النَّبِيُّ أَوْلى» چنان كه در آيهى 36 همين سوره مىخوانيم: براى هيچ زن و مرد با ايمانى در برابر قضاوت پيامبر حقّ انتخاب و اختيارى نيست. «ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ» در روايات بسيارى آمده است: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله، اين اولويّت را براى امامان معصوم عليهم السلام نيز قائل بودند. (31) در حديث مىخوانيم: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «و الذى نفسى بيده لا يؤمن احدكم حتى اكون احب اليه من نفسه و ماله و ولده و الناس اجمعين» سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، ايمان هيچ يك از شما كامل نيست، مگر اين كه مرا از جان و مال و فرزند و از همهى مردم بيشتر دوست داشته باشد. (32)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :فضیلت خاندان عصمت و طهارت را برشمرده که اولويّت پيامبر بر مؤمنان، در مسايل حكومتى و فردى و تمام امور است. «النَّبِيُّ أَوْلى» چنان كه در آيهى 36 همين سوره مىخوانيم: براى هيچ زن و مرد با ايمانى در برابر قضاوت پيامبر حقّ انتخاب و اختيارى نيست.6 - يوصيکم الله في أولادکم للذکر مثل حظ الانثيين (33)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَكَ وَ إِنْ كانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَواهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِها أَوْ دَيْنٍ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه:خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش مىكند، براى پسر مانند سهم دو دختر است، پس اگر وارثان از جنس زن و بيش از دو نفر باشند، دوسوّم ميراث، سهم آنان است و اگر يكى باشد، نصف ميراث از آنِ اوست. و براى هر يك از پدر و مادرِ (ميّت)، يك ششم ميراث است، اگر ميّت، فرزندى داشته باشد. امّا اگر فرزندى نداشته و پدر و مادر، تنها وارث او باشند، مادر يك سوّم مىبرد (و باقى براى پدر است) و اگر متوفّى برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مىبرد. (البتّه تقسيم ارث) پس از عمل به وصيّتى است كه او (متوفّى) سفارش كرده يا پرداخت بدهى اوست. شما نمىدانيد پدران و پسرانتان، كداميك برايتان سودمندترند. اين احكام، از سوى خدا واجب شده است، همانا خداوند دانا و حكيم است . شرح آیه :احكام ارث، در تورات نيز بيان شده و در انجيل آمده است كه مسيح گفت: من نيامدهام تا احكام تورات را تغيير دهم عرب جاهلى، زنان و كودكان را از ارث محروم مىكرد، ولى اسلام براى هر يك از فرزند و همسر، متناسب با نيازهاى آنان سهم الارث قرار داد . رسيدن ارث به فرزند، انگيزهى فعّاليت بيشتر است. اگر انسان بداند كه اموالش به فرزندش نمىرسد، چندان تحرّك از خود نشان نمىدهد. در فرانسه، هنگامى كه قانون ارث لغو شد، فعّاليتهاى اقتصادى ضعيف شد . بيشتر بودن سهم فرزندان متوفّى از والدين او، شايد براى آن است كه والدين، سالهاى پايانى عمر را مىگذرانند و نياز كمترى دارند. اگر متوفّى برادر نداشت، سهم مادر يك سوّم، و اگر داشت يك ششم، و باقى براى پدر است. شايد بدان جهت كه مخارج برادران متوفّى معمولًا به عهدهى پدر است، نه مادر امام صادق عليه السلام فرمود: پرداخت بدهى ميّت بر انجام وصيّت او مقدّم است چنان كه اگر وصيّت او خلاف شرع باشد نبايد عملى شود. (34)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله همانگونه که در تفسیر نور الثقلین بیان شده اینکه:عن أحدهما عليهما السلام قال: ان فاطمة صلوات الله عليها انطلقت فطلبت ميراثها من نبي الله صلى الله عليه و آله قال: ان نبي الله لا يورث، فقالت: أ كفرت بالله و كذبت بكتابه قال الله: «يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْن (35)در تفسیر نور الثقلین در معنای آیه آمده که حضرت زهرا فرمودند: شما میگویید انبیاء ارث نمیگذارند ،مگر شما این آیه را نخوانده اید . شما به خدا کافر شده اید،به قرآن دروغ بسته اید .7 –ان ترک خيرا الوصيه للوالدين و الأقربين بالمعروف حقا علي المتقين(36)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ .
ترجمه:بر شما مقرّر شده كه چون يكى از شما را (نشانههاى) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر و مادر و نزديكان به طور شايسته وصيّت كند، اين كار حقّ و شايسته پرهيزكاران است . شرح آیه :بعضىها فكر مىكنند وصيّت كردن، زمينهى زود مردن است، در حالى كه يك نوع دورانديشى است.اينكه مىفرمايدهنگام مرگ وصيّت كنيد چون آن لحظه، آخرين فرصت است و گر نه مىتواند سالها قبل از فرا رسيدن مرگ، وصيّت كند.بعضى وصيّت كردن را واجب دانستهاند، امّا از جملهى «حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ» استفاده مىشود كه اين عمل مستحبّ است و گر نه مىفرمود: «حقا على المؤمنين» در آيهى شريفه به جاى كلمه «مال» از كلمه «خَيْراً» استفاده شده تا روشن شود كه مال و ثروت، مايهى خير و نيكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته، مال حرام يا علاقهى زياد به مال يا ترجيح دادن مال بر كمالات فردى و نيازهاى اجتماعى و يا استثمار مردم براى تحصيل آن است . وصيّت بايد بر اساس «بِالْمَعْرُوفِ» يعنى عقلپسند باشد، نه از روى كينه و انتقام و يا مهرورزىهاى بىجا و بىرويه. چون از ارث، تنها بعضى از بستگان بهرهمند مىشوند آن هم به مقدار معيّن، لذا اسلام سفارش مىكند اگر در ميان فاميل كسانى هستند كه از ارث محرومند و يا سهم ارث آنان اندك است با وصيّت، در مورد توسعهى سهميّه آنان اقدام نمايد، ولى اگر كسى در اين وصيّت رعايت عدالت نكند و يا ظلمى را روا دارد، گناه كبيره انجام داده است. (37) در لابلاى متون روايى آمده است: شخصى با داشتن كودكانى صغير، تمام اموال خود را در راه خدا بخشيد. چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله متوجّه شدند، پرسيدند با اين مرده چه كرديد؟ گفتند: او را دفن كرديم. فرمود: اگر قبلًا به من خبر داده بوديد، اجازه نمىدادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، چرا كه او با داشتن اين همه فرزند، براى آنان هيچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است . (38)وصيّت، كار دقيقى است كه اگر خداى ناكرده با بىتوجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتىهايى گردد، تمام كارهاى خير محو مىشود.در تفسیر نور به نقل از نهج الفصاحه از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله روايت شده است كه فرمودند:گاهى انسان شصت سال عبادت مىكند، ولى چون وصيّت نامهى خود را عادلانه تنظيم نمىكند، به دوزخ مىرود. مقدار وصيّت، يك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بيش از اين مقدار وصيّت كند، اجازهى وارثان شرط است. براى اينكه ياد بگيريم چگونه وصيّت كنيم، بهتر است وصيّت نامههاى اولياى خدا، شهدا و علما را بخوانيم . رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كس ابتدا به عهده بگيرد كه وصيّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آن را رها كند، هيچ عملى از او قبول نمىشود و تمام فرشتگانِ ميان آسمان و زمين او را لعنت مىكنند و دائماً در غضب خداوند است و در برابر هر كلمهى يا ربّ» كه مىگويد، يك لعنت بر او نثار مىشود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصيّت كننده ثبت مىگردد. (39)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :مخاطب در مورد حکم به وصیت شخص پیغمبر اکرم میباشد، بدین جهت است که زهرای مرضیه این آیه شریفه را مورد شهادت در مورد حق خودشان قرار میدهند .
نتیجه گیری فاطمه زهرا از موضوع
8 - لکل نبأ مستقر(40)
آیه شریفه بطور کامل بدین گونه است که :لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ
ترجمه:براى هر خبرى (كه خداوند يا پيامبرش به شما مىدهد) وقتى مقرّر است (كه در آن واقع مىشود) و به زودى خواهيد دانست . شرح آیه :نبأ: خبردادن از قضاياى خارجيه چه گذشته باشد و چه آينده و لذا خطاب شد بملائكه أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ (41) و بآدم أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ (42) بهمين مناسبت نبى را نبىّ و انبياء گفتند كه خبر دارند از دستورات و فرامين الهى و انباء خبر دادن است و اخصّ از خبر است زيرا خبر شامل قضاياى حقيقيه كليه هم ميشود و اعم از حديث زيرا حديث نقل خبر است از قول غير، استقرار: بمعنى قرارگاه است يعنى هر خبرى موقعى دارد و قرارگاهى كه بموقع خود واقع ميشود لذا گفتند (الامور مرهونة باوقاتها) . سَوْفَ تَعْلَمُونَ : اين جمله دلالت دارد به اينكه مراد از نبأ اخبار از آينده است كه در وقت مقرر خود واقع ميشود و كسانى كه درك آن زمان را كردند خواهند صدق كلام را بفهمند و درك كنند(43)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :مفسرینی مثل مرحوم طیب و دیگران این آیه را در مورد اخبارى كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم از پيشآمدهاى اهل بيت داده از غصب خلافت على عليه السّلام و ظلم بفاطمه سلام اللَّه عليها و قتل حضرت امير المؤمنين و سمّ حضرت مجتبى و شهادت حضرت امام حسين و اسيرى حضرت زينب عليهم السّلام، و از قضاياى دوره آخر الزمان و از خصوصيات حضرت بقيّة اللَّه و ظهور آن سرور عجّل اللَّه تعالى فرجه، و از دوره رجعت، و از خصوصيات معاد و جنّة و نار و غير اينها كه هر كدام بموقع خود تحقق پيدا كرده يا ميكند و دليل بر صدق رسول و معجزه آن سرور صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است9 - فسوف تعلمون من يأتيه عذاب يخزيه و يحل عليه عذاب مقيم(44)
ترجمه:پس بزودى خواهيد دانست كه مجازاتِ خواركننده به سراغ چه كسى خواهد آمد و عذاب جاودانه دامن چه كسى را خواهد گرفت . شرح آیه :و در جمله" مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ" منظور از عذاب، عذاب دنيوى است كه موجب انقراض و ريشه كن شدن مىشود، و آن همان عذاب غرق است كه سرانجام آن قوم كافر را منقرض نموده و خوار و ذليل كرد، و مراد از" عذاب مقيم" در جمله" وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ" عذاب آتش در آخرت است كه عذابى است ثابت و دائمى، دليل بر گفتار ما نيز كه گفتيم عذاب اول دنيوى و عذاب دوم اخروى است، مقابلهاى است كه در اين دو واقع شده، و كلمه عذاب- به صورت نكره يعنى بدون الف و لام در عبارت- تكرار شده و اولى توصيف به اخزاء و دومى به اقامه شده . و چه بسا كه بعضى از مفسرين جمله" فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ" را جملهاى تام گرفته وآنان را مسخره مىكنند خداى تعالى هم ايشان را مسخره مىكند، و براى ايشان است عذابى دردناك(المیزان/ ذیل آیه شریفه)در بعضى از روايات اسلامى آمده است كه مدت چهل سال قبل از ظهور طوفان يك نوع بيمارى به زنان قوم نوح دست داد كه ديگر از آنان بچهاى متولد نشد و اين در واقع مقدمهاى براى مجازات و عذاب آنان بود كشتى نوح- بدون شك كشتى نوح يك كشتى سادهاى نبود و ساخت آن با وسائل آن روز به آسانى و سهولت پايان نيافت، كشتى بزرگى بود كه علاوه بر مؤمنان راستين يك جفت از نسل هر حيوانى را در خود جاى مىداد و آذوقه فراوانى كه براى مدتها زندگى انسانها و حيوانهايى كه در آن جاى داشتند حمل مىكرد، چنين كشتى با چنان ظرفيت حتما در آن روز بىسابقه بوده است، به خصوص كه اين كشتى بايد از دريايى به وسعت اين جهان با امواجى كوه پيكر سالم بگذرد و نابود نشود، لذا در بعضى از روايات مفسرين مىخوانيم كه اين كشتى هزار و دويست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نيم متر است. (45)
شرح کلام زهرا :
در حقیقت فاطمه زهرا با این جمله :همانگونه که خودشان در فرازهایی از خطبه فرمودند: خداوند، داور خوبي و محمد صلي الله عليه و آله عهددار اين جريان است. و وعدگاه ما قيامت و در روز رستاخيز زيان خواهيد ديد. و چون پشيمان شويد سودتان نخواهد داد و «براي هر خبري موقعي است» و «به زودي درمييابيد به چه کسي عذاب خوار کننده ميرسد و بر وي عذاب هميشگي وارد ميشود،آنها که حق اهلبیت را ضایع کرده اند،در دنیا دچار " مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ" که منظور از عذاب، عذاب دنيوى است كه موجب انقراض و ريشه كن شدن مىشود، و آن همان عذاب غرق است كه سرانجام آن قوم كافر را منقرض نموده و خوار و ذليل می کند ،و در قیامت دچار عذاب " وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ" عذاب آتش در آخرت است كه عذابى است ثابت و دائمى است .پي نوشت ها :
1 . (صحیفه نور،19،ص278)
2 – (اسرار فدک ، محمد باقر انصاری ، ص2)
3 . (اسرار فدک،محمد باقر رجایی،ص151)
4 . (زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص ۱۲۲.)
5 . (بحار الانوار/ج 29/ص233)
6 . (کشف الغمه/ج 2/ص105)
7 . (النص والاجتهاد/ص117)
8 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
9 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
10 . (بحار الانوار/ج 29/ص200)
11 . (تفسیر نور الثقلین/ج 4/ص 272)
12 . (شرح ابن ابی الحدید/ج 16/ص 263)
13 . (نهج البلاغه فیض/ص967)
14 . (فتوح البلدان/ص44)
15 . (مائده/ 50)
16 . ( ترجمه جوامع الجامع، ج2، ص: 8)
17 . ( أطيب البيان في تفسير القرآن، ج4، ص: 390)
18 . (مریم /27)
19 . (نمل / 16)
20 . (تفسیر نور الثقلین /ذیل آیه شریفه)
21 . (مريم / 5 و 6)
22 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)
23 . (مريم / 5 و 6)
24 . (غافر / 53)
25 . (نمل / 16)
26 . (تفسیر کبیر فخر رازی / ذیل آیه شریفه)
27 . (تفسیر نور الثقلین / ذیل آیه شریفه
28 . (احزاب /6)
29 . (مجمع البیان/ ذیل آیه شریفه)
30 . (بحار /ج 21/ص387)
31 . (نور الثقلین/ذیل آیه شریفه
32 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)
33 . (نساء /13)
34 . (بحار /ج 100/ص 201)
35 . (نور الثقلین/ذیل آیه شریفه)
36 . (بقره /180)
37 . (سفینه البحار /باب وصی)
38 . (سفینه البحار /باب وصی)
39 . ( أطيب البيان في تفسير القرآن، /ذیل آیه شریفه)
40 . (انعام /67)
41 . (بقره / 29، )
42 . (بقره /31، )
43 . ( أطيب البيان في تفسير القرآن، /ذیل آیه شریفه)
44 . (سوره هود /3)
45 . (تفسیر نمونه /ذیل آیه شریفه)
1 . قرآن کریم
2 . سید رضی،شرح و ترجمه نهج البلاغه ،پنجم ، فیض الاسلام/تهران ، موسسه تالیفات فیض الاسلام،1 ،379
3 . ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه، محقق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، دار الاحیا العربی،چ اول،1378ق
4 . ابن منظور،محمد بن مکرم، لسان العرب، سوم/بیروت، دار صادر،1414ه.ق
5 . کلینی/ثقه الاسلام، ترجمه اصول کافی، چ اول، حاج سید جواد مصطفوی ، تهران، اسلامیه ، 1377
6 . شرف الدین الموسوی،الامام عبدالحسین، النص و الاجتهاد، محقق ابومجتبی، قم ، سید الشهدا،چ 1،1404 ق
7 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چ اول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374
8 . طباطبایی ، علامه سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، چ پنجم، موسوی همدانی سید محمد باقر، قم، جامعه مدرسین، 1374ش
9 . مجلسی، ملا محمد باقر، بحار الانوار لجامعه درر الاخبار، تهران، 1379، نشر اسلامیه، چ33)
10 . ابی الفتح اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، بیروت، دارالاضوا، چ 10، 1404ق
11 . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، چ دوم، تهران، انتشارات اسلام، 1378 ش
12 . عروسی حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات اسماعیلیان، چ چهارم، 1415ق
13 . ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، چ اول، 1404ق
14 . طبرسی ، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش
15 . طبرسی، فضل بن الحسن، تفسیر جوامع الجامع، مترجمان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ اول، 1377ش
16. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، چ سوم، 1407ق
17 . عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، چ اول، قم، موسسه احیاءالتراث، 1409ق
18 . البخاری الجعفی، ابی عبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن المغیره، صحیح بخاری ، دار الفکر، استانبول، چ 24، 1401ق
19 . نمازی شاهرودی، حاج شیخ علی، تحقیق حاج شیخ حسن بن علی نمازی، قم، موسسه نشر اسلامی، چ اول، 1405ق
20 . قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج ابن مسلم، صحیح مسلم ، بیروت، دار الفکر، 1401ق
21 . حاکم حسکانی، عبید ال قشیری نیشابوری، شواهد التنزیل ، بیروت، دار الفکر، 1401ق
22. امام خمینی، روح الله، صحیفه امام، چ اول، موسسه نشر آثار امام خمینی، تهران، 1378
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}