عید نوروز و بهار در آیینه پژوهش (3)
2. نگاه آیه ای به بهار
هر ورق از هر درخت، آیات حق را دفتری است
آن کسی خواند که او را چشم وگوش دیگر است.
هر رگی از هر ورق از صنع پیچون، (36 ) آیتی است
آن رسد در سر آن آیت که حکمت را در است
حکمت این رنگ ها و نقش ها دربرگ ها
آن کسی فهمید که او را عقل وهوشی درسر است
با زبان حال گوید در بهار اشکوفه ها
هی چه لطفی است اینکه درما از خدای اکبر است
بی گمان هر کوتأمل درچنین صنعی کند
هم بصر، هم سمع یابد گر دلش کور وکر است
عارفان بزرگی مانند مولانا، چون به بهار می نگرند، افزون برآنکه در برابر جاذبه های رنگارنگ آن، ابراز احساسات می کنند، دراین جاذبه ها، زیبایی های معنوی وسرچشمه همه زیبایی ها؛ یعنی خداوند را می بینند ودرجان بلبل، گل، ودر گل، عقل کل و آفریدگار را می نگرند. بدین گونه از نشان، به صاحب نشان، پی می برند وبه ما یاد آور می شوند، آن که صورتگری می کند وصورت بهار را می آفریند، در پس پرده است ونباید ازاو غافل بود.
فصل بهاران شد ببین، بستان پراز حور وپری
گویی سلیمان برسپه، عرضه نمود انگشتری
گلزار بین، گلزار بین، درآب، نقش یار بین
وان نرگس خمار بین وان غنچه های احمری
گلبرگ ها برهمدگر، افتاده بین چون سیم وزر
آویزها وحلقه ها، بی دستگاه زرگری
گل، عقل، غارت می کند، نسرین اشارت می کند
کاینک پس پرده است آن، کو می کند صورتگری
گرشاخه ها دارد تری، ورسرو دارد سروری
ورگل کند صد دلبری، ای جان توچیز دیگری(37)
مولانا، درنگاه خدایی اش به بهار، به نگاه ما ژرفا می بخشد و فراتر از زیبایی های طبیعت، دریچه هایی اززیبایی های ملکوت را به سوی ما می گشاید وتوصیه می کند در گزینش میان جاذبه های مادی و زیبایی های معنوی، دومی را برمی گزینیم:
ای دوست! شکر بهتر یا آن که شکر سازد
خوبی قمر بهتر یا آن که قمر سازد
ای باغ! تویی خوش تر یا گلشن گل در تو
یا آن که برآرد گل، صد نرگس تر سازد
ای عقل! تو به باشی در دانش و در بینش
یا آن که به هر لحظه صد عقل ونظر سازد
بگذار شکرها را بگذار قمرها را
او چیز دگر داند او چیز دگر سازد(38)
سعدی نیز سروده است:
وقتی دل سودایی، می رفت به بستان ها
بی خویشتنم کردی، بوی گل وریحان ها
گه نعره زدی بلبل، گه جامه دریدی گل
با یاد توافتادم از یاد برفت آنها
تا خار غم عشقت، آویخته در دامن
کوته نظری باشد، رفتن به گلستان ها(39)
3. نگاه به بهار به عنوان نشانه ای برای رستاخیز
وتری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت و ربت وانبتت من کل زوج بهیج، ذلک بان الله هو الحق وانه یحی الموتی وانه علی کل شی ء قدیر.(حج: 5و6)
وزمین را خشکیده می بینی و[لی] چون آب بر آن فرود آوریم، به جنبش درمی آید ونمو می کند واز هر نوع [رستنی های ] نیکو می رویاند. این [قدرت نمایی ها] بدان سبب است که خدا خود حق است واوست که مردگان را زنده می کند و[هم] اوست که برهر چیزی تواناست.
«درحقیقت، جشن آغاز سال، تجدید زمان در دایره ومفهوم محدود است. هرگاه نوروز فرا می رسد، جشن برگزاری نمادین تجدید حیات وآفرینش برگزار می شود. یکی از فرازهای شایان توجه درمراسم سال نو و باورهای پیوسته به آن، مسئله اعتقاد به جهان پسین ورستاخیز مردگان است. در مراسم سال نو، نماد نمایشی مسئله آفرینش وتکرار همیشگی آن، پایان هر سال را به سال نو، نماد نمایشی مسئله آفرینش وتکرار همیشگی آن، پایان هر سال را به سال نو پیوند می دهد. انعکاس این دور وتسلسل وتکرار، برای زندگی آدمی نیز هست وایمان مؤمنان را به مسئله رستاخیز وتجدید وتکرار زندگی زنده نگه می دارد.به همین جهت است که یکی از مراسم سال نو، یاد کرد از مردگان وبزرگداشت ارواح درگذشتگان واهدای خیرات برای آنهاست.
این، القای یک باور است؛ یک باور امیدبخش برای مردم که چون رستاخیز طبیعت در فصل بهار، مردگان نیز می توانند تجدید حیات کنند وبه زندگی مجدد باز گردند.»(40)
شاعر بزرگی چون مولانا، درباره بهار، این نماد رستاخیز آدمیان، این گونه سروده است:
آمد بهار خرم ورحمت نثار شد
سوسن چون ذوالفقار علی آبدار شد
گلنار پر گره شد وجوبار پرزده
صحرا پر از بنفشه وکه لاله زار شد
شنده شدند بار دگر کشتگان دی
آن آیه های روز قیامت، نثار شد
اصحاب کهف باغ، خواب اندر آمدند
چون لطف روح بخش خدا یار غار شد
ای زنده گشتگان، به زمستان کجا بدید
آن سو که وقت خواب روان را مطار(41) شد(42)
مولانا همچنین می گوید:
مستی وعاشقی وجانی و جنس این
آمد بهار خرم وگشتند همنشین
«تبلی السرایر»(43) است وقیامت میان باغ
دل ها همی نمایند آن دلبران چنین(44)
مولوی، از نگاه کلی به بهار به عنوان نماد رستاخیز، پارا فراتر گذاشته وبه برخی جزئیات این شباهت نیز اشاره کرده است. به اعتقاد وی همان گونه که در فصل بهار، هویت بذرهای پنهان شده در زیر خاک، بر اثر رویش آشکار می شود ومعلوم می شود که کدام بذر، بوته گل وکدام بوته خار است، باطن انسان ها نیز در روز رستاخیز بر یکدیگر آشکار می شود وخوب و بد از هم جدا خواهند شد:
این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان بروجود رستخیز
دربهار آن سترها پیدا شود
هرچه خورده است این زمین رسوا شود
سربیخ درختی وخورش
جملگی پیدا شود آن بر سرش
رازها را می کند حق آشکار
چون بخواهد رست تخم بد، مکار(45)
فیض کاشانی نیز سروده است:
«کیف یحی الارض بعد الموت» را نظاره کن
تا عیان گردد تو را بعثی که حشر اکبر است(46)
4. نگاه تحول برانگیز به بهار
با چنین نگاهی به بهار، به خوبی می توان از آن درس دگرگونی گرفت وقدم نخست را دراین راه برداشت واز صمیم جان از خداوند خواست که : « یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والحوال حول حالنا الی احسن الحال».
امام خمینی (رحمه الله) دراین باره می فرماید: «تحول حال الی احسن الحال، این است که ان شاء الله دراین سال نو، ما تغییرات روحی پیدا کنیم؛ یعنی واقعاً برایمان تحول حاصل شود وآن به این است که همان طوری که سیره انبیا از اول تا آخر بوده است.
که جنگ وصلحشان برای خدا بوده است وهیچ پیامبری جنگ نکرده مگر برای خدا وصلح نکرد مگر برای خدا، ما هم این گونه باشیم.»(47)
امام خمینی (رحمه الله)، درکلامی دیگر می فرماید: « برداشتی که اهل معرفت از عید می کنند، با آن برداشتی که دیگران می کنند، بسیار متفاوت است... وما امیدواریم که به پیروی اولیای خدا، به جلوه ای از آن جلوه ها و به برداشتی از آن برداشت ها برسیم وذره ای از آن معارف در قلب ما واقع شود. امیدواریم همان طوری که جوانان ما تحول پیدا کردند، راه صد ساله را با یک شب پیمودند، این تحول، نصیب همه ملت بشود.»(48)
«امیدوارم آن دعایی که در اول سال درحال تحویل خوانده می شود: « یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار، یا محول الحول والاحوال، حول حالنا الی احسن الحال»، وبرای ملت ما تحقق پیدا کرده است، برای این سال، بالاتر از آن تحقق پیدا کند.تمام قلوب وتمام ابصار وبصیرت های ما در دست خدای تبارک وتعالی وبه ید قدرت اوست واوست که تدبیر می کند جهان را، لیل ونهار را. اوست که قلب را متحول می کند وبصیرت ها را روشن می کند واوست که حالات انسان را متحول می کند.»(49)
مقام معظم رهبری نیز دراین باره می فرمایدک « تحویل هر سال جدید شمسی که با نوعی تحول درعالم طبیعت مصادف است، فرصتی است تا انسان به تحول درونی واصلاح امور روحی ومعنوی وفکری و مادی خود بپردازد. این دعای شریفی که به ما تعلیم داده اند تا در آغاز سال بخوانیم، همین درس تحول است. در این دعا از خدای متعال درخواست می کنیم که درحال و وضعیت روحی و نفسانی ما، تحول ودگرگونی مبارکی را ایجاد کند. ایجاد تحول، کار خداست، اما ما موظفیم که برای این تحول در درون ودر زندگی خود ودر جهان، اقدام وتلاش کنیم وهمت بگماریم. هر جا انسان ها خوب شدند، زندگی هم خوب خواهد شد. هر جا انسان ها درخود، تحولی عظیم به وجود آوردند، در زندگی آنها هم تحولی عمیق به وجود خواهد آمد».(50)
مقام معظم رهبری درکلامی دیگر فرموده است : « تحول اخلاقی؛ یعنی اینکه انسان، هر رذیلت اخلاقی، هر اخلاق زشت، هر روحیه بد وناپسندی را که موجب آزار دیگران یا عقب ماندگی خود انسان است، کنار بگذارد وخود را به فضایل وزیبایی های اخلاقی آراسته کند.»(51)
«اگر ملتی بتواند یک تحول اخلاقی درخود به وجود آورد، اگر بتواند رذایل اخلاقی را از درون خود پاک سازی کند وخود را به فضایل اخلاقی آراسته سازد، حقیقتاً برای آن ملت، عیداست. شاید اساساً قرار دادن اعیاد، ملی و چه اعیاد دینی ومذهبی، برای ایجاد چنین تحول هایی در درون انسان هاست».(52)
نگاه عبرت آمیز به بهار
عارفان بیدار دل، با نگاه عبرت آمیز به بهار، درس دل کندن از جاذبه های افول پذیر دنیا ورهایی از تعلق به امور ناچیز مادی را می آموزند. به تعبیر زیبای حافظ شیرازی:
صحن بستان، ذوق بخش وصحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقت می خواران خوش است
از صبا هر دم مشام جان ما خوش می شود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
ناگشوده گل نقاب، آهنگ رحلت ساز کرد
ناله کن بلبل که گلبانگ دل افکاران خوش است
از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش
کاندر این دیر کهن، کار سبک باران خوش است
حافظا! ترک جهان گفتن طریق خوش دلی است
تا نپنداری که احوال جهان داران خوش است(53)
حافظ درنگاه عبرت آمیز خویش به بهار، نگاهی نیز به بهار عمر؛ یعنی جوانی دارد وبر آن است تا از این بهار زودگذر که به زودی نشاط، شادابی وسبزی آن، رو به پژمردگی وزردی وخزان پیری می رود، بیشترین بهره را ببرد ولحظه های آن را قدر بداند:
سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ
که تا چو بلبل بی دل، کنم علاج دماغ(54)
به جلوه گل سوری نگاه می کردم
که بود در شب تیره به روشنی چو چراغ
چنان به حسن وجوانی خویشتن مغرور
که داشت از دل بلبل هزار گونه فراغ
گشاده نرگس رعنا زحسرت، آب از چشم
نهاده لاله ز سودا به جان ودل صد داغ
نشاط و عیش وجوانی، چو گل غنیمت دان
که حافظا! نبود بر رسول غیر بلاغ(55)
وباز حافظ می گوید:
دائم گل این بستان شاداب نمی ماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی (56)
6. نگاهی به رنگ های بهار
که می رسند زپی، رهزنان برمن و دی(57)
از ویژگی های بهار، رنگارنگی، تنوع و گوناگونی رنگ هاست. هیچ فصلی مانند بهار، به این رنگارنگی نیست وراز شادابی، آرامش روحی وتهییج روانی انسان ها در این فصل را باید در نگریستن به آن همه منظره های رنگارنگ وتوجه به رنگ های سرخ، سفید، ارغوانی، بنفش ورنگ های گوناگون دیگر جست وجو کرد.
«این رنگ ها به ویژه درفصل بهار، افزون بر آثار وخواصی که هر کدام از آنها دارند وجلوه و زیبایی ویژه ای به محیط زندگی ایشان می بخشند، سرچشمه برخورداری های روحی وروانی بس مهمی برای انسان می باشند. اگر رنگ ها نبودند وهمه جا تنها رنگ سیاه و سفید بود، انسان از لذت وموهبت بس بزرگی محروم می گشت واین محرومیت، مقدمه آشفتگی های روحی و روانی برای او می شد. زندگی درمحیطی که یکرنگ بوده واز تنوع رنگ ها در آن خبری نباشد، برای انسان بسی خسته کننده ویکنواخت است. وطبعاً روح او را کسل و آزرده وحتی گاهی بی تفاوت می سازد. این جنبه، علاوه بر امتیازات دیگری است که هر یک از رنگ ها از نظر تحریک وتهییج روانی یا آرام بخش یا مفرح بودن دارند. آن همه دعوت قرآن از بشر به سیر ونظر در زمین و آسمان وتماس با طبیعت وتأمل در چگونگی آفرینش آنها، افزون بر جنبه بارور ساختن خرد انسان ها ورشد بخشیدن جنبه های علمی وفرهنگی آنان، اثرات آرام بخشی وحفظ تعادل روحی نیز مورد توجه بوده است.(58)
فراموش نکنیم که جهان هنر، مدیون تنوع رنگ هاست. البته منظور از هنر، تنها نقاشی نیست که مایه اصلی اش شکل ها ورنگ هاست، بلکه حتی شعر وموسیقی وحجاری ومجسمه سازی وغیره نیز محصول دیگری از تنوع رنگ ها در عالم طبیعت است.»(59)
خداوند در آیات قرآن کریم به رنگ ها بی توجه نبوده واز رنگ هایی چون رنگ زرد وسبز سخن گفته است. برای مثال، در سوره بقره ودر ماجرای بهانه جویی های بنی اسرائیل وعذر تراشی های آنان درباره گاوی که خداوند به ذبح آن دستور داده بود، آمده است خداوند فرموده رنگ آن گاو باید زرد باشد: «انها بقره صفراء فاقع لونها تسُر الناظرین؛ آن، ماده گاوی است زرد یک دست وخالص که رنگش بینندگان را شاد می کند.» (بقره: 69) دراین آیه خداوند، از رنگ زرد به عنوان رنگی که نگاه به آن مایه ایجاد سرور در قلب می شود، یاد کرده است.
در قرآن کریم در چند مورد، افزون بر بیان ویژگی های زندگی بهشتیان، رنگ بالشی که آنان بر آن تکیه می زنند ولباسی که می پوشند، سبز معرفی شده است: «متکئین علی رفرف خضر؛ بربالش سبز تکیه زده اند.» (الرحمن : 76) درآیه ای دیگر می خوانیم : « ویلبسون ثباباً خضراً من سندس واستبرق؛ وجامه هایی سبز از پرنیان نازک و حریر می پوشند».(کهف:31)
«بی گمان رنگ سبز که در فصل بهار به فراوانی دیده می شود، رنگ وسط و متعادل است واثر مفرح وآرام بخشی ملایم دارد. از این رو، سبز روشن برای محیط کار وزندگی، رنگ مناسبی است وتماس مداوم با آن، اشکالی ایجاد نمی کند؛ زیرا به علت متعادل بودن خواص آن از جهات مختلف، نه تولید واکنش های پی در پی روانی وعصبی می کند که منتهی به هیجان وعدم اعتدال شود ونه اثرات آرام بخشی آن چنان زیاد است که از شادابی وفعالیت انسان بکاهد.»(60)
ارغوان ریخته بر دکه خضر(61) ای چمن
همچنان است که بر تخته دیبا دینار
سیب را هر طرفی داده طبیعت رنگی
هم برآن گونه که گلگونه کند روی نگار(62)
7. نسیم وعطر وبوی بهار
زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی
ازاین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی(63)
صبا! تونکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری(64)
نویسنده ای درباره بوی خوش بهار می نویسد:
«هر بوی خوش، اثری از دلدار درخود دارد وگرنه بوی خوش نمی داشت. اگر گل معطر است، این بی خودی نیست، برای آن است که می تواند یاد معشوق را در ذهن بیدار کند. وقتی حافظ می گوید: «گر غالیه خوش بو شد، درگیسوی اوپیچید» یا که «باد غالیه سا گشت وخاک، عنبر بوی»، غلو شاعرانه نیست و واقعاً نسیم وبو و رنگ بهار، اثر ونشانه او را در خود دارند وبه همین دلیل می توانند عاشق را با معشوق پیوند دهند...درنگاه حافظ، معشوق به ندرت از نزدیک بوییده می شود وبوی ها از دور می آیند. پس پیوسته باید پای نسیم درکار باشد وبا وزش چنین نسیمی، مشام دل، خیلی بیشتر از مشام حس معطر شود و بوی، بیش از آنچه شامه را می افزوزد، مونس جان می شود.»(65)
نوروزایرانی - اسلامی
اشاره
یا مدبر اللیل والنهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
پس ازخواندن دعای سال تحویل، بزرگ خانواده قرآن را می گشاید وهفت سوره یا هفت آیه از قرآن را که با کلمه «سلام» آغاز می شود، تلاوت می کند.(66) با خواندن این آیات، آفت ها وبلایای زمینی- آسمانی و ابلیس وشیطان از محیط خانه و خانواده دور می شود وسلامت وآرامش درسال نو به خانه می آید. آنگاه، بزرگ خانواده به رسم تبرک، به هر یک از اعضای خانواده از میان قرآن عیدی می دهد وپس از آن، همه دهان خود را با شیرینی سفره نوروزی شیرین می کنند.
مقدمه
میان اعیاد دینی ومذهبی واعیاد ملی وسنتی تفاوت هایی وجود دارد واعیاد دینی از تحولی درونی وانقلابی معنوی خبر می دهند، درحالی که در اعیاد ملی تحول بیرونی وتغییر طبیعی رخ می دهد.
عید سال نو، از دگرگون شدن فصول وتغییر احوال طبیعی آب وهوا خبر می دهد، حال آنکه اعیاد مذهبی مانند عید فطر، نشانی از تحول روحی وشخصیت فرد مؤمن است یا عید مبعث، عید شکوفایی و ولایت وهدایت است.
امام خمینی (رحمه الله) درباره عیدنوروز می فرماید: «این عید هر چند یک عید اسلامی نیست، ولی اسلام آن را نفی نکرده است».(67)
نوروز پیش از اسلام
در دوره سلوکیان واشکانیان، با وجود وقفه ای که به لحاظ سیاسی در امور ایران به وجود آمد، مردم، به آیین ها و رسوم متداول فرهنگی از جمله نوروز احترام می گذاشتند وشاهان سلوکی وسرداران آنان هیچ ضدیتی با فرهنگ عمومی و ملی مردم ایران نداشتند.(68)
در دوره اشکانیان، به دلیل بومی وایرانی بودن پادشاهان، هم دربار وهم مردم به آئین نوروزی ودیگر اعیاد ملی توجه واحترام می کردند. در دوره ساسانیان نیز سنت های دیرینه ایرانیان باستان رایج بود وتدارکات نوروزی از 25 روز پیش ازنوروز آغاز می شد.(69)
برگزاری نوروز در دوران اسلامی
برتولد اشپرلر، ایران شناس بزرگ آلمانی دراین باره می گوید: «از جشن های قدیمی ایرانی، پیش از همه جشن سال نو ونیز در پایان تابستان، جشن پاییز بوده است که طبیعتاً طبق تقویم قدیمی برگزار می شد. البته اعراب به ویژه در زمان عمر دوم (عمر عبدالعزیز) کوشش کرده اند تا این اعیاد را ملغی کنند وکسانی را که در این دوره به مناسبت عید نوروز هدایای متداول برای مقامات بالا می فرستادند، تحت فشار قرار می دادند».(70)
از آنجا که خلفای اموی بسیار نژاد پرست بودند، در آغاز به آداب ورسوم وآیین های ایرانیان توجهی نداشتند، ولی این رسم چنان عمیق با اندیشه واحساس مردم ایران پیوند خورده بود که خیلی زود جایی برای خود باز کرد وبا اوج گرفتن کار عباسیان به ویژه در زمان آل بویه، درهمه جا متداول شد وحتی در بین النهرین نیز رسمی همه گیر گشت.
با ظهور ابومسلم خراسانی و روی کار آمدن خلفای عباسی و نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی وتشکیل سلسله های طاهری وصفاری وسامانی جشن های ایرانی دوباره رونق یافت. این رونق که تا زمان سلجوقیان وخوارزمشاهیان ادامه داشت، با حمله مغول به پایان رسید.
این وقفه نه تنها نوروز را از میان نبرد، بلکه در دوره های بعد به ویژه درعصر صفویان که شیعیان حکومت را در دست داشتند، به نوعی یک آشتی و پیوند میان باورهای اسلامی و شیعی با سنت های اصیل ایرانی به وجود آمد وعلما وروحانیون آن عصر نیز در حفظ سنت های اصیل ایرانی- اسلامی به ویژه سنت حسنه نوروز بسیار کوشیدند ونوروز را امری مقدس شمردند. پس از صفویه، درزمان افشاریه، زندیه وقاجاریه نیز نوروز همچنان ارزشمند ومحترم باقی ماند وحکومت ها نه تنها سرستیزی با آن نداشتند، بلکه برای رونق آن بسیار کوشیدند.(71)
ظهور اسلام وبرخورد مسالمت آمیز آن با دیگر ادیان و آیین ها از جمله عقاید ملی ایرانیان، موجب شد آیین ها وآداب و رسوم ایرانی ازجامعه ایران رخت برنبندد. بامسلمان شدن تدریجی ایرانیان، این مراسم اندک اندک با عقاید دینی - اسلامی پیوند خورد. البته با گذشت ایام، برخی سنت ها و آداب در تضاد آشکار با عقاید ورسوم گذشته قرار گرفت. براین اساس، ایرانیان کوشیدند سنت کهن ملی را در قالب رسوم گذشته قرار گرفت. براین اساس، ایرانیان کوشیدند سنت کهن ملی را در قالب رسوم بازیابند. به عبارت روشن تر، آنان سنت های ملی ایران را با سنت های اسلامی درهم آمیختند وهر ساله نوروزی اسلامی را جشن گرفتند.
احادیث و روایت ها درباره نوروز
رخدادهای پیش از ظهور اسلام در نوروز
2. طلوع خورشید: نوروز، نخستین روزی ست که خورشید در آن طلوع کرد.
3. آغاز وزش بادها: درنوروز بادها وزیدن گرفت.
4. آفرینش سبزه: درنوروز سبزه ها از زمین روییدند.(73)
5. آفرینش آدم: آفرینش آدم هم زمان با نوروز است، نخستین روز ماه فروردین، خداوند متعال آدم را آفرید وآن روز خوبی است. امام صادق (ع) درحدیثی آفرینش آدم را اول فروردین دانسته است.(74)
6. فرونشستن کشتی نوح (ع) : آن روزی ست که کشتی نوح (ع) برکوه جودی به سلامت نشست.(75) این اتفاق مهم در نوروز رخ داده است ونشان می دهد که روز نو، زندگی نو درجهان را در پی داشته است.
7. شکسته شدن بت ها: داستان شکستن بت ها به دست حضرت ابراهیم(ع) بسیار مشهور است. در داستان آمده است: زمانی حضرت ابراهیم بت ها را شکست که مردم برای برگزاری مراسم عید از شهر خارج شده بودند. علامه مجلسی در بحارالانوار تأکید می کند وآن روزی ست که ابراهیم (ع) بت های قومش را شکست.(76)
8. زنده شدن هزاران نفر: ونوروز روزی است که خداوند کسانی را که از ترس مرگ از سرزمین هایشان خارج شده بودند، زنده کرد. آنان به دستور خداوند مرده بودند و دوباره در نوروز زنده شدند.(77)
رخدادهای مقارن وپس از ظهور اسلام درنوروز
1. آغاز وحی: وآن (نوروز) روزی ست که جبرئیل در آن روز بر پیامبر (ص) نازل شد.(78)
2. بت شکنی حضرت علی (ع): وآن روزی ست که رسول خدا (ص) علی (ع) را بر دوش گذاشت و وی بت های قریش را از بالای بیت الله الحرام به پایین ریخت وآنها را شکست، همان گونه که ابراهیم انجام داد.(79)
3. عید غدیرخم: برعقیده فرقه امامیه، جلوس امیرمؤمنان علی (ع) برمسند خلافت وحادثه غدیرخم هر دو در نوروز رخ داده است.(80) درمجموع، درقول وفعل وتقریر امامان معصوم (ع) نوروز تأیید شده است. برای مثال، امیرالمؤمنان علی (ع) کاسه های حلوا (شکر) را که به مناسبت نوروز برای حضرت آورده بودند، میان اصحاب تقسیم کرد وفرمود: «هر روزمان را نوروز قرار دهید.»(81)
پیوستگی آداب نوروز با اسلام
2. هدیه نوروز: «هدیه دادن در نوروز، از قدیم الایام مرسوم بوده است.»(86 ) دراسلام نیز به این رسم با همان کیفیت توجه شده است.اسلام رسم هدیه دادن را تأیید کرده ونقل است گاهی خدمت امام معصوم(ع) هدیه نوروزی می آوردند وایشان هدیه را می پذیرفت وحتی در برخی موارد آن را میان اصحاب خود نیز تقسیم می کرد ودعا می کرد : «هر روزتان نوروز باد!» یا «هرروز ما ار نوروز قرار دهید!»(87)
3. دید وبازدید : دید وبازدید وتبریک نوروزی، ازآداب نوروز است که اسلام نیز بر ادامه این رسم پسندیده درنوروز تأکید کرده است. اگر چه این رسم درتمام سال مورد توجه است، ولی درنوروز تأکید بیشتری بر آن شده است. برای مثال، درحدیثی آمده است: «برای [رضای] خدا به یکدیگر هدیه دهید وصله رحم کنید!»(88) پیامبر اکرم(ص) نیز می فرماید: «صله رحم، عمر آدمی را بسیار بلند وازمرگ بد جلوگیری می کند.»(89)
مقام معظم رهبری دریکی از پیام های خود به مناسبت عید نوروز می فرماید: «در دید وبازدید، مردم از مشکلات هم آگاه می شوند ودر صدد حل آنها برمی آیند. نوروز برای ما عبادت است. مردم ! این روزها را بهانه ای برای دید وبازدید ورفع کدورت ها وکینه ها و جهت محبت به یکدیگر قرار دهیم.»(90)
4. لباس تمیز پوشیدن وخود رامعطر کردن: خرید ونو کردن لباس وگاه وسایل خانه، از آداب قدیمی ایرانیان در نوروز بوده است.اسلام نیز براین مسئله تأکید دارد. «وقتی نوروز شد، غسل کن، بهترین و پاکیزه ترین لباس هایت را بپوش وبا بهترین عطرها خود را خوش بو ساز!.» (91 ) پیامبر (ص) نیز دراین باره می فرماید: « پاکیزگی جزو ایمان است».(92)
6. روزه گرفتن : گرفتن روزه درتمامی اعیاد به غیر از دو عیدرسمی مسلمانان متسحب مؤکد است. درحدیث نیز آمده است : « وقتی نوروز شد، در آن روزه بگیر!»(93)
7. نماز عید: درروایت ها آمده است: وقتی نوروز شد، پس ازنمازهای نوافل وظهر وعصر، 4 رکعت نماز بخوان، در رکعت اول فاتحه الکتاب را بخوان وسپس 10 مرتبه سوره قدر، در رکعت دوم پس از حمد، 10 مرتبه سوره حجر ودررکعت سوم پس ازحمد، 10مرتبه سوره توحید ودررکعت 4 پس از حمد 10 مرتبه سوره های ناس وفلق رابخوان. پس از آنکه از نماز فارغ شدی، سجده شکر به جای بیاور واز خدا بخواه گناهانت رابیامرزد!.(94)
8. توجه به قرآن : از آنجا که قرآن، آخرین کتاب آسمانی برای هدایت بشر تأمین کننده وسعادت وخوشبختی انسان در دنیا وآخرت است ودرزندگی مسلمانان نیز حضوری ثابت وگسترده دارد. از این رو، امروزه از ارکان سفره عید نوروز به شمار می رود وقرائت آن هنگام تحویل سال، از جمله آداب تحویل سال است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: « قرآن، سفره ضیافت خداست پس تا می توانید از ضیافت او فرا گیرید».(95)
هفت سین ایرانی - اسلامی (96 )
سنجد، نخستین سین سفره است و راز آن ندای خرد گرایی ودعوت به عقل است. سنجد را با این باور برسفره می نهند تا هر کس با خویشتن عهد کند که در آغاز سال، هرکاری را سنجیده انجام می دهد. قرار دادن سنجد بر سفره هفت سین نشانه گرایش به عقل واحترام به تفکر و ترویج خردمندی است.
درحدیث نبوی می خوانیم: «اول ما خلق الله العقل؛ نخستین چیزی که خداوند آفرید، عقل است».
سیب، نماد تندرستی وسلامت شخص وجامعه است. سیب هشداری است برای انسان تا به سلامت جسم خود بیندیشد وبهداشت وسلامت بدن خود را به دست فراموشی نسپارد. درکتاب طب الصادق؛ تألیف کلینی آمده، امام صادق(ع) سیب را اکسیر جوانی ومیوه بهشتی نامیده است.
سبزه، صلای ازخود گذشتگی وایثار وخوش اخلاقی وخرمی و شادابی است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: « شما با ثروت وبخشش آن به دیگران، نمی توانید برای همه انسان ها سودمند باشید، ولی با حسن خلق می توان به همه ایثار کرد.
سمنو، نشانه قدرت است. آدمی باید در زندگی همواره با مشکلات مبارزه کند. از این رو، باید قوی باشد. سمنو را غذای «مرد آفرین » نیز می نامند.
سیر، اسطوره حق و رعایت حد دیگران وتجاوز نکردن به حقوق آنان است. سیر، نماد بلندی طبع است. در آیه 61 سوره بقره به سیر اشاره شده است: «و به یاد آرید وقتی را که به موسی اعتراض گردید که صبر نخواهیم کرد به یک نوع طعام، از خدای خود بخواه تا برای ما از زمین نباتاتی مانند خیار وسیر وعدس وپیاز بیافریند...».
سرکه، نماد پذیرش ناملایمات ونماد رضا وتسلیم است. خداوند در آیه 4 سوره بلد می فرماید: «ما انسان را برای استواری واستقامت درسختی بیافریدیم. » البته تسلیم ورضا هرگز به معنای دل مردگی وپس زدگی نبوده و نیست، بلکه نمادی است از انسان تلاشگر وپی گیر، ولی صبور است تا برای رسیدن به اهداف مقدس خویش قدم بردارد.
سماق، نماد عدالت، صبر وامید در زندگی واشاره به صبر، حوصله، بردباری ومبارزه برای آرزوهاست که خداوند می فرماید: « والله مع الصابرین».
سکه، نماد دارایی وثروت است. آرزوی داشتن ثروت از دیرباز همراه انسان بوده است. وجود اشیای دیگر در سفر هفت سین وکنار سکه، به ما می آموزد که داشتن ثروت در کنار دیگر ویژگی های اخلاقی، سودمند است.
عدد هفت به همان اندازه که در آیین ایرانی ها مقدس و خوش یمن بود، نزد مسلمانان نیز جایگاهی ویژه داشت. درقرآن نیز چندین بار از عدد هفت نام برده شده که عبارت است از: هفت چشمه دربهشت؛ هفت آسمان؛ هفت آیه بودن فاتحه الکتاب؛ هفت بارطواف درحج؛ هفت بار سعی درصفا ومروه؛ تماس هفت عضوبدن با زمین درهنگام نماز؛ آفرینش زمین و آسمان درشش روز وپرداختن به عرش در روز هفتم.
امروزه پیوند آداب و سنن ایرانی با آموزه های اسلامی، سفره زیبای هفت سین کنونی را پیش روی ایرانیان مسلمان گسترده است.
نوروز، زمان نو گشتن سال، باززایی وتجدیدحیات طبیعت، آغاز رستاخیز مردگان وزندگان در تکرار نوینی آفرینش و آغاز زندگی جدید دیگری است. با ظهور نوروز، همه چیز حیات می یابد؛ از زندگی در طبیعت و پدیده های طبیعی گرفته تا زندگی در شکل اجتماعی و جماعات مردم.
با طلوع اسلام درایران، نوروز زیباتر شد. بزرگ ترین حادثه تاریخ اسلام به ویژه تشیع؛ یعنی به ولایت رسیدن علی (ع) در روز عید غدیر، درنخستین روز بهار، مصادف با نوروز باستانی صورت گرفته است. براین اساس، تشیع از همان آغاز، با فرهنگ ایرانیان عجین شد وهرگز به نوروز بی مهری نکرد وهمواره به آن ارزش نهاده وتوجه کرده است. چرا هر جزئی از آیین نوروزی، نمادی از ستایش زیبایی واخلاق انسانی و مهر ودوستی است.
پی نوشت ها :
36.صنع پیچون: آفریده پروردگار.
37. کلیات شمس تبریزی، ص 732، غزل 2428.
38. همان، ص 189، غزل 828.
39. کلیات سعدی، ص 368.
40.مناسبات دین وفرهنگ در جامعه ایران، صص 619. 620.
41. پرواز.
42. کلیات شمس تبریزی، ص 619، غزل 2064.
43. اشاره است به آیه 19 سوره مبارکه طارق که درباره رستاخیز است : « یوم تبلی السرایر؛ آن روز که رازها [همه] فاش شود.»
44. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ابیات 3971 - 3973.
45. همان، بیت 3969.
46. کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی، ص 47.
47. صحیفه امام، ج21، ص324.
48. همان، ج18، ص395.
49. همان، ج17، ص16.
50. حدیث ولایت، ج4، ص1.
51. زمزمه تحول، ص51.
52. همان.
53.دیوان حافظ، صص 112و 113. غزل 43.
54. مغز.
55. دیوان حافظ، ص245، غزل 295.
56. همان، ص339، غزل 454.
57. دیوان حافظ، ص 323، غزل 430.
58. احمد صبوری اردوبادی، آیین بهزیستی اسلام، ج2، ص42.
59. همان، ص51.
60. آیین بهزیستی اسلام، ج1، صص 47و 48.
61. سبز.
62. کلیات سعدی، ص 663.
63. دیوان حافظ، ص 338، غزل 454.
64. همان، ص 334، غزل 446.
65. محمد علی اسلامی ندوشن، ماجرای پایان ناپذیر حافظ، صص 143و 145.
66. «سلام قولا من رب الرحیم، «سلام علی ابراهیم»، «سلام علی نوح فی العالمین»، «سلام علی موسی و هارون»، «سلام علی آل یاسین»، «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین»، «سلام هی حتی مطلع الفجر».
67. اطلاعات، 27/ 12/ 1374.
68. مالکوم کالج، اشکانیان، مسعود رجب نیا، تهران، هیرمند، 1380، ص 20.
69. ف. فرید، نوروز، نشریه مرداد، ش 64، ص 25.
70. «اسلام وعید نوروز، ندای گاز، 1386، ش 35و 36، ص58.
71. همان، ص57.
72. بحار الانوار، ج 56، ص92.
73. همان.
74. همان، ص105.
75. همان، ص92.
76. همان، ص 120.
77. همان، ص92.
78. همان، ص94.
79. همان، ص92.
80. علی خوروش دیلمانی، جشن های باستانی ایران، صص 4- 6.
81. ابن بابویه قمی، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص191، ح 8.
82. وسائل الشیعه، ج7، ص 346؛ میزان الحکمه، ج7، ص132.
83. دهخدا، لغت نامه، ج 14، ص20183.
84. بحارالانوار، ج91، ص118.
85. النوروز فی مصادر الفقه الحدیث، صص 9، 10، 18.
86. لغت نامه.
87. وسائل الشیعه، ج12، ص214، ح14.
88. نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج13، ص205، ح8.
89. نهج الفصاحه، ص313.
90. سخنان رهبری، نوروز، 1377.
91. وسائل الشیعه، ج7، ص346.
92. بحارالانوار، ج62، ص291.
93.وسائل الشیعه، ج7، ص346.
94. همان، ج5، ص288.
95. همان، ج6، ص168.
96. علی دهباشی، نوروز، صص 535- 549.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}