جهاد چه ارتباطی به اقتصاد دارد
جهاد چه ارتباطی به اقتصاد دارد
نویسنده:سیدمحسن میرباقری
حوزه سیاست، اقتصاد و فرهنگ در جامعه به هم پیوسته و درهم تنیده و ابعاد یک واقعیت هستند که مستقل از یکدیگر تحقق پیدا نمیکنند؛ بنابراین، برنامهریزی اجتماعی یه یقین باید معطوف به هر سه بُعد باشد. از سوی دیگر، همانگونه که در حوزه سیاست و فرهنگ، دو مبنای دین و سکولاریسم معنا دارد، در حوزه اقتصاد هم این تقسیمبندی جاری است و اقتصاد هم به دینی و غیردینی تقسیم میشود. الگوهای سوسیالیستی و سرمایهداری دو گرایش اقتصاد مادی به حساب میآیند.
بر اساس همین پیوستگی ابعاد جامعه و جهتداری آنهاست که در برنامهریزی در مدیریت جهانی برای ایجاد یک نظام همآهنگ و پیوسته جهانی بر محور مبانی مادی، از بازسازی اقتصادی شروع میکنند و سپس، اصلاحات فراگیر متناسب با آن الگوی اقتصاد پیگیری میشود و پس از این مرحله، نوبت به انحلال در نظام جهانی میرسد؛ همان فرآیندی که در کشور ما هم دنبال شد، اما در میانه راه شکست خورد.
حال، برای تحقق تمدن نوین اسلامی، باید نظام یکپارچه و همآهنگ اسلامی تعریف شود که شامل تلاشها و ارائه طرحهای نوین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در مقابل دشمن باشد، که به نظر میرسد طرح شعار جهاد اقتصادی را باید در همین راستا تحلیل کرد و آن را گامی برای جبران خلأها در فرآیند رو به پیش انقلاب اسلامی به شمار آورد.
اگر اقتصاد بتواند معطوف به تعالی انسان باشد، بین فعالیتهای اقتصادی و تعالیِ معنوی و تقرب انسان، ارتباط حقیقی برقرار شده و تلاشهای اقتصادی در جهت قرب قرار میگیرد. این جهاد به این معنا نیست که تلاشها برای توسعه لذتها و بهجتهای مادی در ذیل همان مدیریت اقتصادی متعارف (اقتصاد سرمایهداری و یا اقتصاد سوسیالیستی) را تغییر نام دهیم و با تأکید بر نیت صحیح، همان رفتارها را امضاء کنیم، بلکه برای تأمین تعالی انسان باید ماهیت و سازوکار رفتار اقتصادی هم شکل و شمایل دیگری پیدا کند که بتوان آن را در زمره جهاد فیسبیلالله قرار داد.
برای اینکه نگاه عمیقتری به ترکیب "جهاد اقتصادی" صورت گیرد، باید مشخص شود که آیا تلاش در راه بهسازیِ معاش و زندگیِ ایندنیایی و همه اموری که به مأموریت مدیریت اقتصادی مرتبط است، میتواند معطوف به رشد معنوی و ایجاد تعالی انسان باشد یا اینکه این دو حوزه، به هم مربوط نیستند و از هم منفصلاند؟ از این منظر، آیا میتوان "جهاد" را با "اقتصاد" ترکیب کرد؟
برخی معتقدند که هر گونه تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی، تلاشی دنیاگرایانه است و تعالی انسان معطوف به فراغت از اینگونه تلاشهاست؛ یعنی این تلاشها نمیتوانند معطوف به عبودیت و بندگی باشند، بلکه حتی مانع رشد بندگی محسوب میشوند. اما در نگاه اسلامی، تعالی انسان به عنوان یکی از شاخصههای ارزیابی تلاشهای اقتصادی است و از اینرو باید نوعی از تلاش و کوشش مقدس اقتصادی را معرفی کنیم که نه فقط عبادت، بلکه جهاد در راه خدا به حساب آید؛ در اینصورت، انگیزههای معنوی پشتوانه تلاش اقتصادی قرار خواهد گرفت.
شاخصه دیگر جهاد اقتصادی، معطوف به نوعی مبارزه و درگیری با دشمن و درگیریِ بین دستگاه حق و دستگاه باطل و دشمنان خدا در تاریخ و جامعه است. در یک نگاه، جهاد اقتصادی در یک فضای آرام و بدون درگیری، فرض میشود که فقط معطوف به پیشرفت بیشتر است؛ یعنی برای عبور از بحرانهای اقتصادی و رسیدن به پیشرفت همهجانبه اقتصادی، یک جهاد اقتصادی طراحی میشود اما در نگاه دقیقتر، این جهاد با جنگ و درگیری همراه است و تنها آن تلاش اقتصادی که در جهت برتری جبهه حق بر جبهه کفر و حرکت به سمت برتری در موازنه اقتصادی انجام پذیرد، مجاهدت اقتصادی تلقی میشود.
یکی از چالشهای مهم جمهوری اسلامی و اصلیترین عرصه درگیری دشمن با انقلاب اسلامی، در عرصههای اقتصادی است؛ یعنی گرچه موضوع درگیری آنها همهجانبه است اما اکنون اقتصاد را محور قرار دادهاند؛ و لذا به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی (مدظله) "در این برهه از زمان، جهاد ملت ایران به طور عمده در عرصه اقتصاد است" (بیانات در عسلویه؛ 8/1/90)
شرایط کنونی جامعه و کشور، شرایط جنگ اقتصادی است که البته این امر، در مقیاس منطقهای و جهانی هم وجود دارد. مجاهده اقتصادی، برای عبور دادن جامعه از این نبرد اقتصادی است که به عنوان خط مقدم مبارزه بر علیه انقلاب اسلامی طراحی شده است. آنچه از فرمایشات مقام معظم رهبری (مدظله) فهمیده میشود همین است که دشمن در حال حاضر، مبارزه برای محاصره و شکست انقلاب اسلامی را از موضع اقتصاد دنبال میکند و میدان اصلی درگیری را میدان اقتصادی قرار داده است. جهاد اقتصادی لازم است تا انقلاب اسلامی را از این طراحیِ دشمن عبور دهد. البته برای اینکه جهاد اقتصادی، موفق شود باید از مقیاس ملی، به سطح دنیای اسلام و همه جهان گسترش یابد تا جهان اسلام و ملتهای جهان از جریان تجدد و نظام اقتصاد جهانی بگذرند و این مأموریت فعلی انقلاب اسلامی است.
در مقیاس جهان اسلام، همانگونه که بیداری اسلامی ایجاد و به خیزشها و جنبشهای سیاسی تبدیل شد، باید به دنبال آن، الگوی اقتصاد منسجم و شبکه واحد اقتصادی بر محور تمدن اسلامی به این کشورها نشان داده شود تا به فکر شکستن انحصارهای جهانی باشند و اتحاد منطقهای یا تمدنی به وجود آوردند، این هم مأموریت دیگر انقلاب اسلامی است.
در مقیاس بالاتر، مأموریت انقلاب اسلامی عبور دادن جامعه جهانی از جریان تجدد به سمت عصر ظهور است؛ بنابراین، ناچار است که یک طراحی اقتصادی جدیدی داشته باشد. نظام جهانی موجود، یک نظام مدیریتی فراگیر است که در همهی حوزهها به دنبال گسترش مدرنیزم در جهان میباشد. طبیعی است که عبور دادن جامعه جهانی از دوران مدرنیته به سمت عصر ظهور، مبارزهای همه جانبه را میطلبد و از بستر جهاد سیاسی و فرهنگی و به ویژه در شرایط کنونی از بستر جهاد اقتصادی عبور میکند.
جهاد اقتصادی نباید به معنای پذیرش الگوهای اقتصادی دشمن و مبارزه در چارچوب آن باشد، بلکه به این معناست که ما در نهایت به دنبال ایجاد یک الگو یا مدل جدید اقتصادی مبتنی بر آموزههای اسلامی و سازگار با فرهنگ و شرایط ایران هستیم که هجوم فرهنگ و تمدن رقیب از طریق اقتصاد را سد کند.
در واقع، جریان اقتصاد سرمایهداری، بستر فرهنگ، اخلاق و اعتقادات سرمایهداری هم هست که باید با مجاهدت اقتصادی، موازنه اقتصادی را تغییر دهیم این طرح باید نقشه راه جنگ اقتصادی را طراحی کند و میدان جنگ اقتصادی و وسعت و ابعاد آن میدان را به ما نشان دهد. اگر میدان جهاد اقتصادی را در مقیاس ملی ببینیم، نقشه راه معطوف به مقیاس ملی خواهد شد ولی اگر میدان طراحی شده، گستردهتر باشد، نقشهی راه نیز جامعتر خواهد بود.
طبیعی است که از اضلاع مهم این نقشه، طراحیِ معادلات جدید و طراحیِ نظام شاخصهای جدید برای ارزیابی وضعیت اقتصادی و راهکارهای برونرفت از وضعیت کنونیِ در مقیاس ملی، دنیای اسلام و جهانی و دستیابی به "تعالی، عدالت و رفاه" است.
به عبارت دیگر، طراحی این نقشه، به معنای تحول فرهنگی و انقلاب فرهنگی در حوزه دانش اقتصاد و حوزه اخلاق اقتصادی و فرهنگ اقتصادی است. نکته مهم آن است که مدل مورد نظر باید نقشه هجوم همه جانبه علیه اقتصاد سرمایهداری و مکمل هجوم فرهنگی و سیاسی باشد. به اعتراف برخی از نظریهپردازان غرب و از جمله "فوکویاما"، بحران اقتصادی کنونی غرب، ناشی از شکست ایدئولوژی غربی است و منشأ ایدئولوژیک دارد؛ پس، بر پایه این اعتراف، برای شکست غرب در عرصه اقتصادی، باید در قالب یک نقشه و مدل، هجمه ایدئولوژیک به غرب را گسترش دهیم، که در این صورت، موفقیتمان در جهاد اقتصادی افزون خواهد شد.
بر اساس هویت اقتصادی میتوان برنامهریزی کرد و سازوکارهای مشترک برای موضعگیری فعال در سطح جهانی شکل داد؛ مثل ایجاد بازار مشترک، نظام پولی مشترک و ساماندهی مشترک صادرات و واردات، افزایش مبادلات درونی، اعمال تحریم بر جبهه مقابل (مثل تحریم انرژی فسیلی در مقابل تحریم انرژی هستهای).
در واقع، مجموعه حساسیتها و "حبها و بغضها" و "میلها و نفرتها" در میدان اقتصاد، همان اخلاق مبارزه اقتصادی است که فداکاری و ایثار و تلاش از نمونهها و فروعات آن به شمار میروند. به عنوان نمونه، اخلاق قناعت غیر از اخلاق حرص است. در اخلاق قناعت، انسان "حداکثری" تلاش و "حداقلی" مصرف میکند. این اخلاق در نهایت باید به رفتار آحاد جامعه تبدیل شود.
در هویت سازی اقتصادی باید به نقطهای رسید که علاوه بر ایجاد حساسیتها و اخلاق اقتصادی جدید، "بصیرت اقتصادی" هم پدید آید که جوامع اسلامی بتوانند رابطه پدیدههای اقتصادی در مقیاس جهانی، منطقهای و ملی را با جریان موازنه اقتصادی و هویت اقتصادی دنیای اسلام بفهمند. به عبارت دیگر، بصیرت اقتصادی یعنی آگاهیهای لازمی که بتواند بین رفتارهای اقتصادی در مقیاس توسعه، کلان و خُرد یا در مقیاس رفتار شخصی و خانوادگی و نیز در مقیاس رفتار اصناف اجتماعی و... با موازنه، نسبت برقرار کند؛ مثلاً کسانی که برای صادرات و واردات برنامهریزی میکنند، باید به برتری اقتصاد اسلامی حساس باشند و رابطه مدیریت خودشان را با این امر، به وضوح تشخیص دهند. البته برای تشخیص این مسئله، مطالعات علمی و تخصصی گستردهای نیاز است؛ مثلاً در برنامهریزی برای مدیریت اقتصادی، مدیریت صنعتی، مدیریت توسعه صنایع در مقیاس وزارت صنایع، مطالعات کاملاً کارشناسانه نیاز است تا مدیریت جهادی شکل گیرد.
روشن است که بصیرت اقتصادی غیر از اخلاق اقتصادی است. باید پس از تلاش در بخش اخلاق اقتصادی، آگاهیهای لازم و درک و عقلانیت صحیح متناسب با مناصب و ظرفیتها شکل گیرد تا به راحتی بتواند تأثیر مناسبات و رفتارهای اقتصادی با برتری در موازنه را تببیین کند؛ مثلاً اگر حادثهای در عرصه جهانیسازی اقتصادی در جهان اتفاق افتاد، مسلمانان صاحب بصیرت اقتصادی به سرعت بتوانند سهم تأثیر آن را در اقتصاد جهان اسلام محاسبه کنند و بدانند که این تحول اقتصادی چه تأثیری در موازنه اقتصادی خواهد گذاشت و بر آن اساس، نسبت به این موضوع موضعگیری کنند. در واقع، تفاوت حساسیت و بصیرت در آن است که فرد در مرحله حساسیت، با پرورش روحی و اخلاقی و اصلاح نظام حساسیتهای خویش، به برتری در موازنه احساس میرسد، اما در مرحله بصیرت میفهمد که رفتار اقتصادی او چه نسبت منطقی و عینی با برتری در موازنه دارد. از این منظر، حساسیتهای اقتصادی باید مسیر حرکت خود را از طریق ایجاد بصیرت اجتماعی پیدا کند و در امتداد حساسیت، بصیرت پدید آید؛ اگر بصیرت وجود نداشته باشد، حساسیتها جریان مناسب خود را پیدا نمیکنند. این امر، حتی در تصمیمات خُرد اقتصادی مثل رفتارهای تولیدی، توزیعی و مصرفی هم جریان دارد؛ یک کارخانه دار یا حتی یک زن خانه دار در مصرف خُرد، باید بفهمد که این کالایی را که تولید یا خریداری میکند، چه نسبتی با برتری جبهه اسلام در موازنه دارد.
البته برخی حساسیتهای اقتصادی در کشورهای غربی وجود دارد که با بحث بصیرت اقتصادی تفاوت دارد؛ به عنوان نمونه، وقتی طرح خاصی در تجارت جهانی مطرح میشود، کارگران برخی کشورها تظاهرات میکنند؛ زیرا رابطهی آن را با زندگی و درآمد شخصی خودشان میفهمند، اما یک مسلمان باید بتواند با بصیرت اقتصادی، نسبت بین پدیدههای اقتصادی جهانی را با برتریِ دنیای اسلام و کشور خود بفهمد. به تعبیر دیگر، فرد و جامعه در تحقیقات و برنامه ریزی های اقتصادی، باید موازنهی اقتصادی را به عنوان یکی از مهمترین شاخصههای بهینه قرار دهند و تنها به دنبال سودآوری شخصی نباشند. اینکه مقام معظم رهبری (مدظله) تصریح کردند که در جهاد اقتصادی باید به سمت مصرف کالاهای ملی برویم، شاید در همین راستا قابل تحلیل باشد.
جامعه اسلامی میتواند مبتنی بر بصیرت اقتصادی، برای آزادسازی کالاهای استراتژیک از انحصار دشمنان تلاش کند و به خودکفایی در کالاهای مهم برسد.
منبع:رجانیوز
بر اساس همین پیوستگی ابعاد جامعه و جهتداری آنهاست که در برنامهریزی در مدیریت جهانی برای ایجاد یک نظام همآهنگ و پیوسته جهانی بر محور مبانی مادی، از بازسازی اقتصادی شروع میکنند و سپس، اصلاحات فراگیر متناسب با آن الگوی اقتصاد پیگیری میشود و پس از این مرحله، نوبت به انحلال در نظام جهانی میرسد؛ همان فرآیندی که در کشور ما هم دنبال شد، اما در میانه راه شکست خورد.
حال، برای تحقق تمدن نوین اسلامی، باید نظام یکپارچه و همآهنگ اسلامی تعریف شود که شامل تلاشها و ارائه طرحهای نوین سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در مقابل دشمن باشد، که به نظر میرسد طرح شعار جهاد اقتصادی را باید در همین راستا تحلیل کرد و آن را گامی برای جبران خلأها در فرآیند رو به پیش انقلاب اسلامی به شمار آورد.
1ـ مفهومشناسی جهاد اقتصادی
اگر اقتصاد بتواند معطوف به تعالی انسان باشد، بین فعالیتهای اقتصادی و تعالیِ معنوی و تقرب انسان، ارتباط حقیقی برقرار شده و تلاشهای اقتصادی در جهت قرب قرار میگیرد. این جهاد به این معنا نیست که تلاشها برای توسعه لذتها و بهجتهای مادی در ذیل همان مدیریت اقتصادی متعارف (اقتصاد سرمایهداری و یا اقتصاد سوسیالیستی) را تغییر نام دهیم و با تأکید بر نیت صحیح، همان رفتارها را امضاء کنیم، بلکه برای تأمین تعالی انسان باید ماهیت و سازوکار رفتار اقتصادی هم شکل و شمایل دیگری پیدا کند که بتوان آن را در زمره جهاد فیسبیلالله قرار داد.
برای اینکه نگاه عمیقتری به ترکیب "جهاد اقتصادی" صورت گیرد، باید مشخص شود که آیا تلاش در راه بهسازیِ معاش و زندگیِ ایندنیایی و همه اموری که به مأموریت مدیریت اقتصادی مرتبط است، میتواند معطوف به رشد معنوی و ایجاد تعالی انسان باشد یا اینکه این دو حوزه، به هم مربوط نیستند و از هم منفصلاند؟ از این منظر، آیا میتوان "جهاد" را با "اقتصاد" ترکیب کرد؟
برخی معتقدند که هر گونه تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی، تلاشی دنیاگرایانه است و تعالی انسان معطوف به فراغت از اینگونه تلاشهاست؛ یعنی این تلاشها نمیتوانند معطوف به عبودیت و بندگی باشند، بلکه حتی مانع رشد بندگی محسوب میشوند. اما در نگاه اسلامی، تعالی انسان به عنوان یکی از شاخصههای ارزیابی تلاشهای اقتصادی است و از اینرو باید نوعی از تلاش و کوشش مقدس اقتصادی را معرفی کنیم که نه فقط عبادت، بلکه جهاد در راه خدا به حساب آید؛ در اینصورت، انگیزههای معنوی پشتوانه تلاش اقتصادی قرار خواهد گرفت.
شاخصه دیگر جهاد اقتصادی، معطوف به نوعی مبارزه و درگیری با دشمن و درگیریِ بین دستگاه حق و دستگاه باطل و دشمنان خدا در تاریخ و جامعه است. در یک نگاه، جهاد اقتصادی در یک فضای آرام و بدون درگیری، فرض میشود که فقط معطوف به پیشرفت بیشتر است؛ یعنی برای عبور از بحرانهای اقتصادی و رسیدن به پیشرفت همهجانبه اقتصادی، یک جهاد اقتصادی طراحی میشود اما در نگاه دقیقتر، این جهاد با جنگ و درگیری همراه است و تنها آن تلاش اقتصادی که در جهت برتری جبهه حق بر جبهه کفر و حرکت به سمت برتری در موازنه اقتصادی انجام پذیرد، مجاهدت اقتصادی تلقی میشود.
2ـ مقیاس جهاد اقتصادی
یکی از چالشهای مهم جمهوری اسلامی و اصلیترین عرصه درگیری دشمن با انقلاب اسلامی، در عرصههای اقتصادی است؛ یعنی گرچه موضوع درگیری آنها همهجانبه است اما اکنون اقتصاد را محور قرار دادهاند؛ و لذا به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی (مدظله) "در این برهه از زمان، جهاد ملت ایران به طور عمده در عرصه اقتصاد است" (بیانات در عسلویه؛ 8/1/90)
شرایط کنونی جامعه و کشور، شرایط جنگ اقتصادی است که البته این امر، در مقیاس منطقهای و جهانی هم وجود دارد. مجاهده اقتصادی، برای عبور دادن جامعه از این نبرد اقتصادی است که به عنوان خط مقدم مبارزه بر علیه انقلاب اسلامی طراحی شده است. آنچه از فرمایشات مقام معظم رهبری (مدظله) فهمیده میشود همین است که دشمن در حال حاضر، مبارزه برای محاصره و شکست انقلاب اسلامی را از موضع اقتصاد دنبال میکند و میدان اصلی درگیری را میدان اقتصادی قرار داده است. جهاد اقتصادی لازم است تا انقلاب اسلامی را از این طراحیِ دشمن عبور دهد. البته برای اینکه جهاد اقتصادی، موفق شود باید از مقیاس ملی، به سطح دنیای اسلام و همه جهان گسترش یابد تا جهان اسلام و ملتهای جهان از جریان تجدد و نظام اقتصاد جهانی بگذرند و این مأموریت فعلی انقلاب اسلامی است.
در مقیاس جهان اسلام، همانگونه که بیداری اسلامی ایجاد و به خیزشها و جنبشهای سیاسی تبدیل شد، باید به دنبال آن، الگوی اقتصاد منسجم و شبکه واحد اقتصادی بر محور تمدن اسلامی به این کشورها نشان داده شود تا به فکر شکستن انحصارهای جهانی باشند و اتحاد منطقهای یا تمدنی به وجود آوردند، این هم مأموریت دیگر انقلاب اسلامی است.
در مقیاس بالاتر، مأموریت انقلاب اسلامی عبور دادن جامعه جهانی از جریان تجدد به سمت عصر ظهور است؛ بنابراین، ناچار است که یک طراحی اقتصادی جدیدی داشته باشد. نظام جهانی موجود، یک نظام مدیریتی فراگیر است که در همهی حوزهها به دنبال گسترش مدرنیزم در جهان میباشد. طبیعی است که عبور دادن جامعه جهانی از دوران مدرنیته به سمت عصر ظهور، مبارزهای همه جانبه را میطلبد و از بستر جهاد سیاسی و فرهنگی و به ویژه در شرایط کنونی از بستر جهاد اقتصادی عبور میکند.
3ـ راهبردهای جهاد اقتصادی
1/3ـ نقشه جدید مبارزه اقتصادی
جهاد اقتصادی نباید به معنای پذیرش الگوهای اقتصادی دشمن و مبارزه در چارچوب آن باشد، بلکه به این معناست که ما در نهایت به دنبال ایجاد یک الگو یا مدل جدید اقتصادی مبتنی بر آموزههای اسلامی و سازگار با فرهنگ و شرایط ایران هستیم که هجوم فرهنگ و تمدن رقیب از طریق اقتصاد را سد کند.
در واقع، جریان اقتصاد سرمایهداری، بستر فرهنگ، اخلاق و اعتقادات سرمایهداری هم هست که باید با مجاهدت اقتصادی، موازنه اقتصادی را تغییر دهیم این طرح باید نقشه راه جنگ اقتصادی را طراحی کند و میدان جنگ اقتصادی و وسعت و ابعاد آن میدان را به ما نشان دهد. اگر میدان جهاد اقتصادی را در مقیاس ملی ببینیم، نقشه راه معطوف به مقیاس ملی خواهد شد ولی اگر میدان طراحی شده، گستردهتر باشد، نقشهی راه نیز جامعتر خواهد بود.
طبیعی است که از اضلاع مهم این نقشه، طراحیِ معادلات جدید و طراحیِ نظام شاخصهای جدید برای ارزیابی وضعیت اقتصادی و راهکارهای برونرفت از وضعیت کنونیِ در مقیاس ملی، دنیای اسلام و جهانی و دستیابی به "تعالی، عدالت و رفاه" است.
به عبارت دیگر، طراحی این نقشه، به معنای تحول فرهنگی و انقلاب فرهنگی در حوزه دانش اقتصاد و حوزه اخلاق اقتصادی و فرهنگ اقتصادی است. نکته مهم آن است که مدل مورد نظر باید نقشه هجوم همه جانبه علیه اقتصاد سرمایهداری و مکمل هجوم فرهنگی و سیاسی باشد. به اعتراف برخی از نظریهپردازان غرب و از جمله "فوکویاما"، بحران اقتصادی کنونی غرب، ناشی از شکست ایدئولوژی غربی است و منشأ ایدئولوژیک دارد؛ پس، بر پایه این اعتراف، برای شکست غرب در عرصه اقتصادی، باید در قالب یک نقشه و مدل، هجمه ایدئولوژیک به غرب را گسترش دهیم، که در این صورت، موفقیتمان در جهاد اقتصادی افزون خواهد شد.
2/3ـ نوسازی هویت اقتصادی مسلمین
بر اساس هویت اقتصادی میتوان برنامهریزی کرد و سازوکارهای مشترک برای موضعگیری فعال در سطح جهانی شکل داد؛ مثل ایجاد بازار مشترک، نظام پولی مشترک و ساماندهی مشترک صادرات و واردات، افزایش مبادلات درونی، اعمال تحریم بر جبهه مقابل (مثل تحریم انرژی فسیلی در مقابل تحریم انرژی هستهای).
3/3ـ ایجاد اخلاق و بصیرت اقتصادی
در واقع، مجموعه حساسیتها و "حبها و بغضها" و "میلها و نفرتها" در میدان اقتصاد، همان اخلاق مبارزه اقتصادی است که فداکاری و ایثار و تلاش از نمونهها و فروعات آن به شمار میروند. به عنوان نمونه، اخلاق قناعت غیر از اخلاق حرص است. در اخلاق قناعت، انسان "حداکثری" تلاش و "حداقلی" مصرف میکند. این اخلاق در نهایت باید به رفتار آحاد جامعه تبدیل شود.
در هویت سازی اقتصادی باید به نقطهای رسید که علاوه بر ایجاد حساسیتها و اخلاق اقتصادی جدید، "بصیرت اقتصادی" هم پدید آید که جوامع اسلامی بتوانند رابطه پدیدههای اقتصادی در مقیاس جهانی، منطقهای و ملی را با جریان موازنه اقتصادی و هویت اقتصادی دنیای اسلام بفهمند. به عبارت دیگر، بصیرت اقتصادی یعنی آگاهیهای لازمی که بتواند بین رفتارهای اقتصادی در مقیاس توسعه، کلان و خُرد یا در مقیاس رفتار شخصی و خانوادگی و نیز در مقیاس رفتار اصناف اجتماعی و... با موازنه، نسبت برقرار کند؛ مثلاً کسانی که برای صادرات و واردات برنامهریزی میکنند، باید به برتری اقتصاد اسلامی حساس باشند و رابطه مدیریت خودشان را با این امر، به وضوح تشخیص دهند. البته برای تشخیص این مسئله، مطالعات علمی و تخصصی گستردهای نیاز است؛ مثلاً در برنامهریزی برای مدیریت اقتصادی، مدیریت صنعتی، مدیریت توسعه صنایع در مقیاس وزارت صنایع، مطالعات کاملاً کارشناسانه نیاز است تا مدیریت جهادی شکل گیرد.
روشن است که بصیرت اقتصادی غیر از اخلاق اقتصادی است. باید پس از تلاش در بخش اخلاق اقتصادی، آگاهیهای لازم و درک و عقلانیت صحیح متناسب با مناصب و ظرفیتها شکل گیرد تا به راحتی بتواند تأثیر مناسبات و رفتارهای اقتصادی با برتری در موازنه را تببیین کند؛ مثلاً اگر حادثهای در عرصه جهانیسازی اقتصادی در جهان اتفاق افتاد، مسلمانان صاحب بصیرت اقتصادی به سرعت بتوانند سهم تأثیر آن را در اقتصاد جهان اسلام محاسبه کنند و بدانند که این تحول اقتصادی چه تأثیری در موازنه اقتصادی خواهد گذاشت و بر آن اساس، نسبت به این موضوع موضعگیری کنند. در واقع، تفاوت حساسیت و بصیرت در آن است که فرد در مرحله حساسیت، با پرورش روحی و اخلاقی و اصلاح نظام حساسیتهای خویش، به برتری در موازنه احساس میرسد، اما در مرحله بصیرت میفهمد که رفتار اقتصادی او چه نسبت منطقی و عینی با برتری در موازنه دارد. از این منظر، حساسیتهای اقتصادی باید مسیر حرکت خود را از طریق ایجاد بصیرت اجتماعی پیدا کند و در امتداد حساسیت، بصیرت پدید آید؛ اگر بصیرت وجود نداشته باشد، حساسیتها جریان مناسب خود را پیدا نمیکنند. این امر، حتی در تصمیمات خُرد اقتصادی مثل رفتارهای تولیدی، توزیعی و مصرفی هم جریان دارد؛ یک کارخانه دار یا حتی یک زن خانه دار در مصرف خُرد، باید بفهمد که این کالایی را که تولید یا خریداری میکند، چه نسبتی با برتری جبهه اسلام در موازنه دارد.
البته برخی حساسیتهای اقتصادی در کشورهای غربی وجود دارد که با بحث بصیرت اقتصادی تفاوت دارد؛ به عنوان نمونه، وقتی طرح خاصی در تجارت جهانی مطرح میشود، کارگران برخی کشورها تظاهرات میکنند؛ زیرا رابطهی آن را با زندگی و درآمد شخصی خودشان میفهمند، اما یک مسلمان باید بتواند با بصیرت اقتصادی، نسبت بین پدیدههای اقتصادی جهانی را با برتریِ دنیای اسلام و کشور خود بفهمد. به تعبیر دیگر، فرد و جامعه در تحقیقات و برنامه ریزی های اقتصادی، باید موازنهی اقتصادی را به عنوان یکی از مهمترین شاخصههای بهینه قرار دهند و تنها به دنبال سودآوری شخصی نباشند. اینکه مقام معظم رهبری (مدظله) تصریح کردند که در جهاد اقتصادی باید به سمت مصرف کالاهای ملی برویم، شاید در همین راستا قابل تحلیل باشد.
جامعه اسلامی میتواند مبتنی بر بصیرت اقتصادی، برای آزادسازی کالاهای استراتژیک از انحصار دشمنان تلاش کند و به خودکفایی در کالاهای مهم برسد.
منبع:رجانیوز
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}