تاريخ تحليلي زندگي پيامبر اسلام


 





 
بسم الله الرحمن الرحيم
روح آدمي كه وديعه اي الهي ، در كالبد خاكي او است پيوسته طالب رجوع بمبدء فياص و خواستار بازگشت بمركزيست كه از آن برخاسته ، اين طريق طولاني را پيموده و در اواسط راه ، بدين پيكر تعلق گرفته تا همراه و ياوري داشته باشد و در اين مسير ممتد از كمك معين و امداد مددكاري ، برخوردار گردد .
بر طبق مفاد كلام الهي ، در سورة بقره ، آيه 156 : (( انا الله و انا اليه راجعون : ما از خدائيم و قطعا بسوي او بازميگرديم ))‌اين بازگشت فرخنده بحر حال دست ميدهد و مفارقت و مهجوريت از ميان نيرود ، فرع باصل ميرسد ، سفر پايان مي پذيرد و مسافر عوالم هستي بمنتهاي مقصد واصل ميگردد .
اين مهم امكان پذير نيست مگر آنكه انسان ، در همين نشاة دنيوي به پيروي از انبياء و اوصياء ايشان عليهم السلام ، با تطهير ظاهر و تهذيب باطن مجال چنان بازگشت مقرون بسعادتي را ، براي خويشتن فراهم نمايد .
روشن است كه در اين مقام ، هر چند آدمي به تكميل و تهذيب خويش بيفزايد ، در منازل بين راه سرانجام در پايان طريق و در وقت وصول بقرب الهي خود از آن بهره ور مي شود .
براي وصول با اين مقصود شريف ، جز متابعت از خالصان خدا ، كه پيامبران عظام و ائمه كرام ميباشند ، راهي نيست ، زيرا راه خدا را تنها بياري خدا و با راهنمائي خدا توان رفت و اين ياري و راهنمائي ، در تبليغ و ارشاد و تربيت و تعليم انبياء و اوصياء ايشان نهفته است .
بهمين جهت عقلا بر انسان عاقل طالب كمال ، فرض است كه براي تكميل خويشتن و رجوع بحق از پيامبران حق تبعيت كند ، دل بحكم ايشان نهد و احكام و اوامر آنانرا ، خالصانه در عمل آورد تا اميد نجات و فلاح يابد .
رسول خدا ( ص ) از عشيرة بني هاشم و قبيلة قريش است . در شبه جزيره العرب 360 قبيله مي زيست كه مشهورترن و شرافتمندترين آنها (( قريش )) بود .

عبدالمطلب
 

(( قصي بن كلاب )) جد چهارم پيامبر ( ص ) و چهرة برجستة قريش ‏‏، امرتوليت و كليد داري كعبه را از چنگ قبيله اي ديگر درآورد و افراد قبيله خود را در نقاط مختلف حرم جاي داد و توليت كعبه را به عهده گرفت .
از ميان تيره هاي قريش (( بني هاشم )) از همه شريف تر و نجيب تر بودند .
عبدالمطلب جد بزرگوار رسول خدا ( ص ) مردي حكيم و بردبار بود و قوم خود را به مكارم اخلاق و كناره گيري از ستم و اجتناب از پليدي ها و پستيها دعوت مي كرد و شعارش اين بود كه (( انسان ستمگر در همين جهان به سزاي عمل خويش خواهد رسيد )) بر اساس اين اعتقاد ، نه تنها در طول زندگي خود لب به شراب نزد و فرد بي گناهي را نكشت و گرد كارهاي بد نرفت ، بلكه سنتهاي نيكي از خود به جاي گذاشت كه اسلام آنها را تاييد كرد . برخي از سنتهاي او عبارتند از :
1 - حرام كردن زن پدر به پسر
2 - پرداخت خمس گنج به دست آمده در راه خدا
3 - نامگذاري چاه زمزم به (( سقايه الحاج ))
4 - تعيين صد شتر به عنوان ديه قتل
5 - مقرر كردن هفت شوط در طواف
در كتابهاي تاريخي از سنتهاي ديگري همچون : وفاي نذر ، بريدن دست دزد ، نهي از كشتن دختران ، حكم به حرمت شراب و زنا و نهي از برهنه طواف كردن نيز ياد شده است .

عبدالله
 

عبدالله ، كوچكترين فرزندعبدالمطلب و پدر گرامي رسول خدا ( ص ) است . وي با برادرش(( ابوطالب )) - پدر اميرالمومنين ( ع ) – و زبير از يك مادر بنام فاطمه هستند .
عبدالله ، بيش از ديگر برادرانش نزد پدر ارج و منزلت داشت و اين به خاطر كمالاتي بود كه دارا بود و همچنين بشارتهايي كه دانشمندان و كاهنان داده بودند كه از نسل او فرزندي متولد خواهد شد كه به پيامبري بر انگيخته مي شود و چيزي كه بشارت مبشران را تاييد مي كرد نورانيت و درخشندگي خاصي بود كه در چهرة عبدالله مشاهده مي شد .
عبدالمطلب براي جوانش از (( آمنه )) دختر (( وهب بن عبد مناف )) خواستگاري كرد و او را به عقد فرزندش در آورد . ثمره اين ازدواج وجود مبارك محمد صلي الله عليه و آله شد كه بعدها خاتم پيامبران گرديد .
عبدالله پس از ازدواج با آمنه ، همراه كاروان تجارتي عازم شام گشت و در هنگام بازگشت در يثرب بيمار شد و درگذشت و در همانجا دفن شذ .

ميلاد رسول اكرم ( ص )
 

ميلاد با سعادت پيامبر (‌ص ) در (( عام الفيل )) يعني چهل سال پيش از بعثت و در ماه ربيع الاول بوده است .‌ آنچه مورد اختلاف است روز ولادت ايشان است . شيعه آن را در هفدهم و سني در دوازدهم ماه مي داند . ولادت پيامبر ( ص ) با حوادث و اتفاقات خارق العاده اي همراه بود از جمله :
ايوان كسري شكافت و چهارده كنگره آن فرو ريخت ، آتشكده فارس با آنكه هزار سال بود خاموش نشده بود خاموش شد ، درياچه ساوه فرو نشست ، تمامي بتها به رو در افتادند ، موبدان و كسري خوابهاي وحشتناكي ديدند ، تخت سلطنتي تمامي پادشاهان جهان سرنگون شد و نوري از وجود آن حضرت به سوي آسمان بلند شد و منطقه وسيعي را روشن ساخت .

دوران كودكي
 

رسول خدا ( ص ) هنگامي چشم به جهان گشود كه پدر خود را از دست داده بود و به همين جهت از همان آغاز كودكي تحت سرپرستي جدش (( عبدالمطلب )) قرار گرفت .
عبدالمطلب در هفتمين روز ولادت نوه اش گوسفندي براي او عقيقه كرد و نام آن حرت را محمد گذاشت و سپس در صدد برآمد تا دايه اي براي وي برگزيند . انگاه دايه اي مهربان و پاكدامن به نام حليمه از طايفه بني سعد آن بزرگوار را تحويل گرفت و به صحرا برد تا در آغوش طبيعت و هواي سالم و آزاد و دور از بيماري وبا كه گاهي شهر مكه را تهديد مي كرد ، پرورش دهد .
حضور رسول خدا ( ص ) در ميان قبيله (( بني سعد )) موجب افزايش خير و بركت وفور نعمت در ميان خانواده بني سعد شد . پيامبر ( ص ) مدت پنج سال در دامن صحرا زندگي كرد و پس از آن به مكه بازگشت . چون به سن شش سالگي رسيد همراه مادرش به زيارت آرامگاه پدر رفت و هنگام بازگشت در نقطه اي به نام (( ابوا )) بيمار شد و درگذشت و هنوز بيش از هشت سال از عمر آن حضرت نگذشته بود كه جدش وفات يافت و ايشان تحت سرپرستي عمويش ابوطالب قرار گرفت .
رسول خدا دوازده ساله بود كه همراه عمويش براي تجارت به شام رفت در بين راه با راهبي به نام بحيرا از دانايان كيش مسيحي با افراد كاروان ملاقات كرد و چون چشمش به پيامبر ( ص ) افتاد از روي آثار و نشانه هايي كه در انجيل خوانده بود رسول خدا را شناخت و از رسالت آينده او خبر داد و ابوطالب را به حفاظت و مراقبت او سفارش كرد .

دوران جواني
 

راستگويي ، نجابت ، امانت و مكارم اخلاقي رسول اكرم (‌ص ) زبانزد همگان شده بود
خديجه دختر خويلد كه زني شرافتمند بود و از مال پدر و دو همسر متوفاي خود ثروت انبوهي اندوخته بود و مانند بسياري از زنان و مردان مكه با آن تجارت مي كرد هنگامي كه وصف(( امين قريش )) را شنيد به وي پيشنهاد كرد كه اگر سرماية او براي تجارت به شام رود . او را بيش از آنچه كه به ديگران مي داده به وي خواهد داد .
وجود با ميمنت و پر بركت رسول خدا ( ص ) در ميان كاروان ، موجب شد كه بازرگانان قريش از آسايش و سود بيشتري برخوردار گردند و رسول اكرم بيش از همه سود برد .
خديجه عموزادة پيامبر ( ص ) محسوب مي شد . وي در خانواده اي اصيل ، دانا ، فداكار و حمايت كننده از خانة كعبه متولد شد و پرورش يافت و به عفت و پاكدامني مشهور بود ، چندانكه در دوران جاهليت به او ((‌طاهره )) مي گفتند ، پس بازگشت رسول خدا از سفر تجاري شام ، خديجه واسطه اي خدمت پيامبر ( ص ) فرستاد و تقاضاي ازدواج كرد .
سن رسول خدا در هنگام ازدواج 25 سال و سن خديجه 40 سال بود .
پس از ازدواج هم تمام ثروت خود را وقف رسيدگي به محرومان و بعد از اسلام وقف اسلام كرد .
امين قريش قريب به چهل سال از زندگي خود را با همه سختيها و محروميتها يي كه همراه داشت در نهايت صداقت ، نجابت ، درست كرداري و پاكدامني گذراند . حضرتش در اين مدت جز خداي يكتا را نپرستيد و عبادت و انس با حق را بر همه چيز ترجيح داد و از اين رو هر سال مدتي را در غار حرا به عزلت و عبادت خدا مي گذرانيد .

بعثت
 

رسول اكرم ( ص ) پس از چهل سال بندگي خدا ، در حالي كه در غار حرا به راز و نياز با معبود خويش مشغول بود به رسالت مبعوث شد . جبرئيل امين بر پيامبر ( ص ) نازل شد و نخستين آيات الهي را بر او چنين خواند :
بسم الله الرحمن الرحيم
(( اقرا باسم ربك الذي خلق ، خلق الانسان من علق، اقرل و ربك الاكرم ، الذي علم بالقلم علم الانشان مالم يعلم ))
بخوان به نام پروردگارت كه(جهان را)آفريد،وانسان راازخون بسته اي خلق كرد . بخوان در حالي كه پروردگارت كريمترين است ، پروردگاري كه به وسيلة قلم تعليم داد و به انسان آنچه نمي دانست آموخت .
رسول اكرم پس از شنيدن اين آيات كريمه و دريافت رسالت الهي خويش در حالي كه از مشاهده عظمت و شكوه مقام كبريايي و برخورداري از نعمت بزرگ(( رسالت )) شادمان بود از غار حرا پايين آمد و رهسپار خانة خديجه شد .
در مسير راه ، كوهها و صخره ها به امر پروردگار به سخن در آمده هر كدام در برابر پيامبر (ص) اداي احترام نموده او را با عنوان (( السلام عليك يا نبي الله )) خطاب مي كردند .
حادثة بعثت ، طبق نظر مشهور محدثان و مورخان شيعه در روز دوشنبه ، 27 رجب چهل سال پس از واقعه عام الفيل رخ داد .
رسول خدا ( ص‌ ) از غار حرا به سوي خانه بازگشت و رسالت الهي خود را اعلام كرد نخستين كسي كه به حضرت گرائيد ، پسر عمويش علي عليه السلام و همسرش خديجه عليهاالسلام بود .
دعوت رسول خدا ( ص ) به حق شامل سه مرحله بود :
دعوت سري ، دعوت خويشاوندان و دعوت عمومي

دعوت سري :
 

دعوت سري مدت سه تا پنج سال طول كشيد و پيامبر براي مصون ماندن از توطئه مشركان ماموريت يافت به جاي توجه به عموم به فرسازي بپردازد و با تماسهاي سري با افراد مستعد آيين آسماني خود را بر آنان عرضه كند و بر اثر تلاشهاي آن حضرت جمعي به آيين توحيد گرويدند . اين عده همواره سعي مي كردند ايمان خود را از مشركان پنهان دارند و اعمال عبادي خود را به دور از چشم آنان انجام دهند .

دعوت خويشاوندان :
 

در اين مرحله با نزول آيه شريفه (( و انذر عشيرتك الاقربين )) خويشان نزديكت را از عذاب الهي بيم ده ، آغاز شد . پيامبر ( ص ) علي ( ع ) را مامور كرد غذايي آماده كند و خويشاوندان را بر سر سفره فراخواند تا وي ماموريت الهي خويش را به آنان ابلاغ نمايد .
حدود چهل نفر اجتماع كردند تا رسول خدا ( ص ) خواست سخن بگويد( ابولهب )) با طرح سخنان نامربوط و متهم كردن پيامبر ( ص ) يه سحر ، آمادگي مجلس را براي طرح مساله اصلي بر هم زد .
روز بعد دعوت تكرار شد و بعد از صرف غذا پيامبر به پا خواست و ضمن سخناني فرمود :
(( اي فرزندان عبدالمطلب به خدا سوگند ، من هيچ جوان عربي را نمي شناسم كه بهتر از آنچه من براي شما آورده ام ، براي قوم خود آورده باشد . من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام . خداوند مرا مامور كرده است كه شما را به سوي او دعوت كنم . كداميك از شما مرا در اين امر ياري مي كند تا هم او برادر ، وصي و جانشين من در ميان شما باشد ؟ ))
رسول خدا سه بار دعوت خود را تكرار كرد و هر بار تنها علي ‍) ع ) برخاست و حمايت خود را از آن حضرت اعلام كرد.رسول خدا ( ص ) فرمودند :((اين علي( ع ) برادر ، وصي و جانشين من در ميان شماست ، سخنش را بشنويد و از او اطاعت كنيد .

دعوت عمومي :
 

در اين مرحله پيامبر بر فراز كوه رفت و دعوت الهي خويش را آشكار ساخت . با انتشار خبر نبوت پيامبر (ص ) در سطح مكه تعرضهاي قريش نيز آغاز گرديد و هنگامي كه جدي بودن مساله را دريافتند و خطر آن را نسبت به عقايد پوشالي و منافع مادي خود احساس كردند به مبارزه و مقابله با آيين آسماني آن حضرت برخاستند .
بعد از اعلام دعوت بزرگان مكه سعي كردند او را از اين كار منع كنند به او پيشنهاد پول ومقام وثروت دادند،حتي اورا تهديدكردندوبه او تهمت و افترا زدند تهمت هايي مانند دروغگويي ، جادوگري ، جنون و كهانت ، ولي پيامبر در پاسخ آنها فرمودند :
(( به خدا قسم اگر خورشيد را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا رسالتم را رها كنم ، تا روزي كه خداوند اين نهضت را پيش برد يا جان بر سر آن بگذارم ، از آن صرف نظر نخواهم كرد . ))
در كنار تهمت هاو نسبتهاي ناروا ، آزار و اذيت را نيز شروع كردند ، دنبالش راه افتادند و به او تهمت دروغگويي زدند
و كودكان را واداشتند كه شكنبه شتر بر سر پيامبر بريزيند و او را مسخره كنند و مسلمانان را تحت فشار قرار دادند تا دست از اسلام بردارند .
ياسر و همسرش ((سميه)) و فرزندش ((عمار))و (( بلال حبشي )) و چند تن ديگر از ياران پيامبر را اذيت و آزار كردند ، ياسر و سميه اولين شهداي اسلام بودند كه در اثر شكنجه هاي قريش به شهادت رسيدند .ديگر مسلمانان را نيز با (( حبس كردن )) ، (( زدن )) ، (( گرسنه و تشنه نگهداشتن )) ، (( ريسمان به گردن بستن و در كوچه و خيابانهاكشاندن )) و . . . آزار مي دادند .
مشركان براي پيشگيري از نفوذ اسلام ، افرادي را كه از گوشه و كنار تمايلاتي به اسلام پيدا كرده و به مكه روي مي آوردند ، پيش از برخورد آنان با با رسول خدا ( ص ) با آنها تماس مي گرفتند و با عناوين مختلف از اسلام آوردن آنان و ملاقات با پيامبر(ص )
جلوگيري مي كردند .
دشمنان اسلام كه دريافته بودند مهمترين عامل موفقيت پيامبر (ص) در تبليغ آيين آسماني اش جاذبة معنوي آيات الهي است كه بر دلها مي نشيند و افراد را جذب مي كند به فكر نقشة كودكانه اي افتادند تا با اجراي آن توجه و اقبال مردم را از قرآن سلب نمايند . به عنوان نمونه يكي از دشمنان اسلام كه داستانهايي از رستم و سهراب شنيده بود بعد از پيامبر به منبر در مسجد الحرام مي رفت و داستان سرايي مي كرد تا شايد از اين طريق بتواند از مقام و منزلت پيامبر ( ص‌ ) بكاهد و سخنان و آيات الهي اش را بي ارج جلوه دهد و با گستاخي مي گفت : مردم به سوي من بياييد ، من بهتر از محمد براي شما قصه مي گويم .
در اين رابطه آياتي از قرآن نازل شد به عنوان نمونه :
((گفتند: اينها افسانه هاي پيشينيان است كه آنها را نوشته و هر صبح و شام به اوالقامي كنند. بگو : آنكه راز را در آسمانها و زمين مي داند اين ( قرآن ) را نازل كرده است ، او آمرزنده و مهربان است))
سوره فرقان ، آيه 5و6
روش ديگر مشركان در مبارزه با قرآن اين بود كه به پيروان خود دستور مي دادند : هنگامي كه رسول خدا ( ص ) قرآن مي خواند نه تنها به آن گوش فرا ندهند بلكه سر وصدا و جنجال برپا كنند تا مانع شنيدن ديگران نيز بشوند .

هجرت به حبشه
 

براي پيامبر بسيار ناگوار بود كه يارانش را در چنين وضع مشقت باري ببيند و ادامة اين وضع ممكن بود علاوه بر آنكه تازه مسلمانان را در عقيدة خود سست كند مانع از توجه ديگران به سوي اسلام گردد . از اين رو. ، لازم بود اين حصار شكسته شود تا قريش بداند كه داستان اسلام فراتر از حد تصور و قدرت اوست .
براي رهايي از اين اختناق به مسلمانان اجاره داده شد به حبشه مهاجرت كنند .
پس از مهاجرت مسلمانان به حبشه ، قريش با آگاهي از اين جريان نمايندگاني را همراه با هدايايي براي نجاشي پادشاه حبشه به اين كشور فرستاد تا مسلمانان را بازگرداند ، ولي نجاشي پس از شنيبدن سخنان منطقي و دلچسب نمايندة مهاجران ((جعفر بن ابي طالب )) و نيز پس از شنيدن آياتي از قران مجيد ، مجذوب مسلمانان شد و حمايت رسمي از آنان را اعلام كرد و به نمايندگان قريش دستور داد كشورش را ترك كنند .

محاصرة اقتصادي
 

گسترش اسلام در ميان قبايل و حتي خارج از مرزهاي حجاز و مهاجرت موفقيت آميز مسلمانان به حبشه ، سران قريش را بر آن داشت تا براي پيشگيري از اين نهضت اقدام اساسي تري به عمل آورند . آنان تصميم گرفتند قراردادي به امضاء برسانند كه طبق آن (( بني هاشم )) و (( بني مطلب )) وصلت نكنند و هرگونه معامله و خريد و فروش را با آنان قطع كنند . آنان با اين كار مي خواستند كاري كنند كه ابوطالب دست از حمايت محمد ( ص ) بردارد و او را تسليم قريش نمايد و يا او را از دعوت خود منصرف نمايد و يا او و حاميانش را در انزوا قرار دهند تا ازگرسنگي جان دهند .
قرارداد را در كعبه آويختند و مفاد آن را اجرا نمودند .
مسلمانان كعبه را ترك كردند و در خارج از شهر در دره اي كه بعدها به نام ((شعب ابوطالب )) معروف شد ، رفتند .
در اين مدت امير المومنين پنهاني وارد مكه مي شد و غذا تهيه مي كرد و به شعب مي آورد .
پس از سه سال رنج و سختي ، سرانجام نصرت و امداد الهي شامل حال مسلمانان شد و جبرئيل به پيامبر (‌ص ) خبر داد كه خداوند موريانه را بر (( عهد نامه )) مسلط كرده و تنها نام خدا در ان باقي مانده .
محمد (ص ) توسط عموي خود به مشركان اين خبر داد و از آنان خواست صحيفه را نگاه كنند و هنگامي كه ديدند خبر درست بوده ، صحيفه را نقض كردند و محاصره پايان يافت .
هنوز بيش از دو ماه از رهايي محاصره نگذشته بود كه دو حادثة تلخ و جانكاه روي داد و پيامبر ( ص) و يارانش را در غم فرو برد . رحلت ((ابوطالب )) و سه روز پس از آن رحلت (( خديجه )) .
با رحلت ابوطالب ، قريش گستاخ شده بيش از پيش به آزار رسول خدا (ص) پرداختند و از نظر تبليغي آن حضرت را در محدوديت قرار دادند ، به گونه اي كه جز در موسم حج نمي توانيت به تبليغ آيين خود بپردازد .
در اين سالها بود كه مردم قبيله (( اوس )) و (( خزرج )) ساكن يثرب به حضور پيامبر رسيده و مسلمان شدند .

معراج
 

در بحث معراج رسول اكرم ( ص) با دو عنوان مواجه شد : (( اسراء )) و (( معراج ))
جريان اسرا ء و سير شبانة آن حضرت كه از ((مسجد الحرام )) تا ((مسجد الاقصي )) بوده .
عنوان ((معراج )) و سير به ملكوت اعلي بر اساس نظر بسياري از محدثان و مورخان در همان شب اسرا ، تحقق پذيرفته است .

توطئه قتل پيامبر ( ص )
 

با هجرت اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان به يثرب و پيدايش پايگاه جديدي براي اسلام ، سران قريش كه تا آن زمان مي پنداشتند رسول خدا ( ص ) و يارانش پيوسته در دسترس آنان خواهد بود و آنان با اذيت و آزار مي توانند مسلمانان را از پاي درآورند ، سخت دچار وحشت و اظطراب شدند . به همين دليل دور هم جمع شدند و تصميم گرفتند كه از هر قبيله جواني دلير برگزيده شود و شبانه به خانة پيامبر (ص) رفته و بر آن حضرت يورش برند و او را به قتل رسانند و در اين صورت خون او در ميان همة قبايل پخش خواهد شد و يارانش قادر نخواهند بود با تمامي نيروهاي قريش بجنگند و در صورت درخواست خونبها همه ، خونبهاي او را خواهند داد .
رسول خدا (ص) از طريق وحي از توطئة آنان آگاه گشت و مامور شد به يثرب هجرت كند . نيروهاي قريش شب اول ربيع الاول ، سال چهاردهم بعثت ، خانة پيامبر را محاصره كردند . ان شب علي (ع) در بستر پيامبر خوابيد و پيامبر از منزل خارج شد و به جنوب مكه رفت و همراه با ابوبكر وارد غار ((ثور )) شد .
مشركان با تمام جستجوهايي كه كردند و با وجود تعيين جايزه ، پس از سه روز دست ازفعاليت كشيدند .
پيامبر در شب چهارم توقف در غار ، پس از سفارشهاي لازم به علي (ع) از بيراهه رهسپار ((يثرب)) شد .
رسول گرامي اسلام (ص) هنگامي كه ديد تلاشهاي اصلاح طلبانه اش در محيط ياس آور و خفقان زاي مكه بي نتيجه است ، و از آن سوي توان درگيري روياروي نيست ، ناچار براي حفظ و تداوم انقلاب (( هجرت )) كرد تا نهضت را به سوي سرفصلي ديگر ورق زند و اسلام را از محيطي محدود و منطقه اي ، در فضايي آزاد و جهاني مطرح سازد .
اين سرفصل كتاب بزرگ نهضت جهاني اسلام آنقدر مهم و سرنوشت ساز بود كه مبدا تاريخ اسلام قرار گرفت و آيين پيامبر (ص) كه تا آن روز حادثه عام الفيل مبدا تاريخش بود از نظر تاريخ استقلال يافت .

اقدامات رسول خدا پس از هجرت
 

پس از ورود پيامبر به يثرب اين شهر تغيير نام يافت و به مدينه النبي (شهر پيامبر ) تبديل شد .
1 – پيامبر پس از ورود به يثرب زميني را خريد و مسجدي را در آن بنا نهاد ، ساختمان مسجد با ديوارهايي از خشت و سنگ و ستونهايي از درخت خرما به پايان رسيد و سقف آن با چوب خرما پوشيده شد . در گوشه اي از مسجد غرفه اي ساختند كه محل اقامت ياران تهيدست پيامبر بود .
2 - پيامبر اسلام ( ص) هر چند در مكه ميان مسلمانان پيوند برادري برقرار كرد با هجرت آنان به يثرب و به وجود آمدن شرايط جديد اقتصادي و اجتماعي لازم بود ميان مسلمانان مهاجر و انصار پيوند جديدي منعقد نمايد .
رسول خدا با اين اقدام ، مشكل زندگي مهاجراني را كه همه چيزشان را در مكه به جاي گذاشته بوند تا آرمان و ايمانشان را حفظ كنند ، حل كرد و نيز مهاجران و انصار را كه پرورش يافتة دو محيط مختلف بودند و در طرز تفكر و معاشرت فاصلة زيادي با هم داشتند ، در قالب واحدي ريخت و حقوق و امتيازاتي بر آن مترتب ساخت .

تغيير قبله
 

پيامبر (‌ص ) در مكه و پس از هجرت به مدينه تا هفده ماه به سوي ((بيت المقدس)) نماز مي گزارد ، تا آنكه روز دوشنبه ، نيمه ماه رجب ، سال دوم هجرت ، در حالي كه در مسجد ((بني سالم بن عوف )) محل برگزاري اولين نماز جمعه به اقامة نماز ظهر مشغول بود ، ماموريت يافت كعبه را قبله قرار دهد ، تغيير قبله به دلايلي صورت گرفت 1 – رسول گرامي اسلام (ص ) از يك سو مورد اعتراض يهود قرار ميگرفت كه شما كه با ما مخالفت به مخالفت برخاسته ايد ، چرا به قبلة ما نماز مي گزاريد .
2 – خداوند با تغيير قبله خواست مسلمانان را آزمايش كند تا معلوم شود چه كسي در برابر فرمان خدا تسليم بود و از رسول خدا (ص) اطاعت مي نمايد .

غزوات پيامبر
 

به جنگهايي كه پيامبر در آن شركت داشته غزوه مي گويند . غزوات پيامبر عبارتند از

جنگ بدر
 

از جمله روديدادهاي مهم سال دوم هجرت جنگ سرنوشت ساز ((بدر)) است . بر اساس آنچه كه از آيات قرآن استفاده مي شود ، خروج پيامبر (ص) از مدينه براي تعقيب كاروان تجارتي قريش و سرانجام نبرد بدر ، طبق وحي و دستور آسماني صورت گرفته است . اما برخي از مسلمانان از همراهي پيامبر سرباز زدند و برخي تعداد هر يك از دو گروه را كم مي ديدند و به اين دليل نمي خواستند در جنگ شركت كنند . رسول گرامي اسلام ( ص) روز يكشنبه دوازدهم ماه رمضان سال دوم هجرت همراه با 313 نفر از مسلمانان در حالي كه دو اسب و هفتاد شتر داشتند ، مدينه را به عزم (( بدر )) با هدف تعقيب كاروان تجارتي قريش به سرپرستي ابوسفيان ترك كرد و در روز هفدهم رمضان دو سپاه در كنار چاههاي بدر به هم رسيدند و سپاه اسلام در اين جنگ به پيروزي رسيد . نبرد بدر طوفاني بود كه بنيان مخالفان اسلام را لرزاند و آنان را سخت به وحشت و اضطراب افكند به گونه اي كه ناچار شدند براي حفظ موقعيت خود علي رغم تمامي اختلافاتي كه با هم داشتند در كنار يكديگر قرار گفته دست به تلاش مذبوحانه اي بزنند .

ازدواج دختر پيامبر اسلام ( ص)
 

يكي از حوادث پس از جنگ بدر ، ازدواج بانوي بزرگ اسلام حضرت فاطمه سلام الله عليها با حضرت علي عليه السلام است .
يكي از سنتهاي ناپسند عرب جاهلي به ويژه اشراف در رابطه با ازدواج اين بود كه آنها دختران خود را تنها به افرادي كه از نظر مقام ، قدرت و ثروت مانند آنان بودند مي دادند . پيامبر در جواب تمام خواستگاران فاطمه مي فرمودند : مساله ازدواج فاطمه مربوط به پروردگارش است . وقتي علي عليه السلام به حضور پيامبر رسيد و از فاطمه خواستگاري كرد ، رسول خدا (ص) از جانب خود موافقت كرد ولي رضايت فاطمه نيز شرط بود و وقتي موافقت دخترش را كسب كرد به علي (ع) ماموريت داد زره خود را بفروشد و پول آن را در اختيار پيامبر قرار دهد .
رسول خدا (ص) قسمتي از پول زره را به برخي از اصحاب داد تا اثاث و لوازم زندگي تهيه كنند و بقيه را به رسم امانت به (( ام سلمه )) داد .

غزوة احد
 

در ميان حوادث سال سوم هجرت غزوه احد كه در ماه شوال رخ داد ، از اهميت و عظمت خاصي برخوردار است .
قريش پس از شكست ذلت بار در نبرد بدر دريافتند كه كار مبارزة آنان با پيامبر (ص) وارد مرحلة جديدي شده است .
نبر د شروع شد و با تلاش زياد مشركان براي برد در جنگ ، مسلمانان موفقيت بيشتري به دست آوردند . هنوز جنگ به پايان نرسيده بود كه با فرار مشركان ، گروه زيادي از مسلمانان ، جنگ را خاتمه يافته پنداشته و به جمع آوري غنائم پرداختند و محل ماموريت خود را ترك كردند ، در اين هنگام دشمن كه از موقعيت تنگه آگاهي داشت به سرعت كوه را دور زد و پس از به قتل رساندن باقيمانده سپاهيان ، از دهنة بي دفاع دره فرود آمدند و بر نيروهاي اسلام حمله بردند . در همين هنگام به مسلمانان خبر رسيد كه محمد (ص) به قتل رسيده است .گروهي گريختند و گروهي در محلي مناسب پناه گرفتند تا ببينند نتيجه چه خواهد شد . گروهي نيز به دفاع از پيامبر پرداختند، در اين جنگ حمزه عموي پيامبر به دست ((وحشي )) به شهادت رسيد .

غزوة احزاب
 

شكت غيرمنتظرة مسلمانان در نبرد احد ، مشركان و همچنين يهوديان و منافقان داخل مدينه را جري كرد و زبان آنان را به شماتت و تحقير مسلمانان گشود . پيامبر (ص) براي خنثي كردن توطئه هاي احتمالي خارجي و تبليغات سوء داخلي ، از طرف خدا مامور شد روز يكشنبه ، هشتم شوال دشمن را تعقيب كند . غزوه احزاب يا خندق عظيم ترين و گسترده ترين حركت نظامي دشمنان اسلام عليه پيامبر (ص) بود . در اين نيرد قريش ، يهود و بسياري از قبايل بت پرست با يكديگر هم پيمان شدند تا تهاجمي گسترده كار مسلمانان را يكسره كنند .
به پيشنهاد سلمان خندق هايي دور تا دور شهر كشيده شد . سپاه احزاب در اطراف شهر فرود آمدند ، كمبود امكانات غذايي و دوري مسافت مكه – مدينه و نيز تعهدي كه سران يهود به قريش داده بودند ، سران سپاه احزاب را بر آن داست تا براي تسريع در شكست مسلمانان جبهه اي از دورن بگشايند . محاصره مدينه قريب به يك ماه به طول انجاميد و تلاشهاي قريش بي نتيجه ماند . سرانجام پنج تن از قهرمانان عرب از سپاه مكه با تلاش زياد موفق شدند از نقطة كم عرض خندق عبور كنند و مبارز بطلبند ، ولي موفق نشدند و سرانجام سران احزاب از ادامة محاصره صرف نظر كرده به مكه بازگردند .

غزوه هاي بني قريظه و حديبيه
 

سپاه احزاب هر چند نتوانستند به طور موقت از چنگ مسلمانان بگريزند ، ولي خيانتكاران داخلي ( يهود بني قريظه ) كه گول افزوني نفرات و تجهيزات و وعده هاي فريبندة دشمن را خورده بودند و پيروزي آنان را قطعي مي پنداشتند ، همچنان در كنار گوش مسلمانان زندگي مي كردند و لازم بود تا از چنگال عدالت نگريخته اند به كيفر خيانتهايشان برسند . از اين رو فرشتة وحي بر پيامبر نازل شد و ايشان را مامور كرد به سوي ((بني قريظه )) حركت كند .محاصره حدود پانزده يا بيست و پنج روز به طول انجامخيد و سرانجام يهوديان كه مقاومت را بي فايده مي ديدند تسليم شدند و پيامبر آنان را خلع سلاح كرد و در گوشه اي بازداشت كرد .
پيروزهاي اسلام در سال پنجم و ششم هجرت موقعيت اسلام را از نظر سياسي ، اقتصادي و نظامي تحكيم بخشيد و اين امكان را به پيامبر داد كه بدون ترس از توطئه دشمنان و بدون ساز و برگ جنگي رهسپار مكه شود تا خانه خدا را زيارت كند . پيامبر با تعداد اندكي از مسلمانان راهي مكه شد در روز اول ذي القعده سال ششم هجري .
مشركان مكه كه از حركت رسول خدا (ص)به سوي مكه آگاه شدند و براي جلوگيري از ورود آنها به مكه دويست سواره نظام را در سر راه آنها قرار دادند .پيامبر در محلي به نام حديبيه فرود آمد .
پس از گفتگو و كشمكشهاي بسيار سرانجام پيمان صلحي منعقد گرديد كه بر اساس آن طرفين متعهد شدند تا ده سال جنگ با يكديگر را ترك كنند ، مسلمانان امسال از همينجا به مدينه بازگردند و لي در سالهاي بعد خانة خدا را زيارت كنند و هر يك از مسلمانان و مشركان در انجام مراسم ديني خود آزاد باشند و هر يك از دو طرفين مجازند با هر قبيله اي پيمان ببندند و از هر فردي از قريش به مسلمانان پناهنده شد لازم است او را به قريش تحويل دهند ولي قريش ملزم به تحويل پناهنده مسلمانان نخواهد بود .
پس از انعقاد قرارداد صلح رسول خدا (ص) و مسلمانان شتران قرباني خود را ذبح كردند و پس از ((حلق )) از احرام بيرون آمدند و به مدينه بازگشتند .

نبرد موته و كوتاه كردن دست يهود از حجاز
 

اكنون زمان آن رسيده بود كه پيامبر دامنة تبليغات خود را از محدودة حجاز گسترش داده و قدرتهاي بزرگ جهان را به اسلام فراخواند . از اين رو در محرم سال هفتم هجري شش سفير هراه شش نامه از سوي پيامبر عازم كشورهاي ايران ،روم ، حبشه ، مصر و اسكنديه ، شام و يمامه شدند .
((نجاشي)) پادشاه حبشه و(( هرقل)) زمامدار روم به پيشنهاد پيامبر پاسخ مثبت داده و مسلمان شدند . ((مفوقس)) بزرگ پادشاه مصر و اسكنديه هر چند مسلمان نشدند ولي نامه رسول خدا را به نرمي پاسخ گفت . (( حارث بن ابس شمر )) حاكم شام و ((سليط بن عمرو)) فرماندار يمامه و ((خسرو پرويز )) پادشاه ايران كه دل به حكومت بسته بودند به پيامبر پاسخ منفي دادند . پادشاه ايران علاوه بر پاره كردن نامة رسول خدا فرماندار يمن را كه از مستعمرات ايران بود مامور كرد كه دو نفر را به حجاز بفرستد تا در امر پيامبر تحقيق كنند .
پيامبر تصميم داشت تكليف يهوديان شمال مكه را نيز يكسره كند به همين دليل از خيبر كه اتستوارترين پايگاه يهود بود شروع به پاكسازي كرد . و سرانجام سربازان اسلام موفق شدند دژ دشمن را پس از محاصره فتح نمايند . علي (ع) پس از تعقيب مدافعان دژ با قثدرت الهي و نيروي معنوي در دژ را كه بيست نفر آن را جابجا مي كردند از جاي كند و بر روي كانالي كه در آنجا بود انداخت ، يهوديان تسليم شدند و پيامبر به انها اجازه داد در همان محل بمانند .
پيامبر پس از فراغت از يهود خيبر ، حضرت علي را نزد يهوديان فدك فرستاد كه يا اسلام بياوردند يا جزيه بپردازند يا آماده جنگ شوند ، آنها تسليم شدند و فدك خالصة‌ پيامبر شد و بعدها پيامبر آن را به دخترش فاطمه بخشيد .
وادي القي محل ديگري بود كه يهوديان آن تسليم شدند .
حال زمان زيارت خانه خدا فرا رسيده بود و پيامبر و يارانش براي زيارت خانه خدا رهسپار مكه شدند . آنها با ابهت در حالي كه مشركان مكه ترك گفته و بر فراز كوههاي اطراف مكه ساكن شده بودند تا از تبليغات پيامبر مصون باشند و او را زير نظر داشته باشند ، وارد مكه شدند .و بلال بر فراز خانه خدا رفت و اذان گفت ، پيامبر براي بهره برداري هر چه بيشتر از اين سفر عبادي –سياسي از مسلمانان خواست تا هر چه مي توانند قدرت ديني خود را به نمايش بگذارند .اين حركت به قدري بر سارن قريش گران آمد كه پس از سه روز نماينده اي را نزد پيامبر فرستادند كه هر چه زودتر مكه را ترك كنند .
يكي ديگر ار نبردهاي پيامبر ، نبرد موته بود ، پيامبر (ص) نماينده اي را با نامه به سوي پادشاه بصري فرستاد ولي در ميان راه در دهكده اي به نام موته ، نماينده پيامبر را به قتل رساندند ، مسلمانان به سوي موته حركت كردند و در بين راه مطلع شدند كه قيصر روم سپاهايان را براي جنگ با آنها مسلح كرده و در موته رو در روي هم قرار گرفتند در اين نبرد ((جعفر بن ابيطالب )) پرچمدار سپاه به شهادت رسيد . و سرانجام مسلمانان با دادن شهداي از جان گذشته براي اسلام بر دشمن پيروز شد .

غزوه هاي ((فتح))((حنين))((طائف))
 

در اين زمان پيامبر تصميم گرفت به دليل پيمان شكني فريش به سوي مكه رود و آنها را فتح نمايد ، به همين دليل دستور بسيج عمومي داد و در ابتدا گروهي را به ناحيه ديگري اعزام كرد و از خداوند خواست تا چشم و گوش قريش را ببندد تا به طور ناگهاني بر آنها فرو آيد .قريش توسط جاسوساني از اين حمله مطلع شد ولي پيامبر حمله را ادامه داد و در محلي نزديك مكه فرود آمد و دستور داد به ط.ر پراكنده سپاهيان در هر گوشه آتشي بيفروزند و قريش فريب خورد و فكر كرد سپاه اسلام زياد است و تسليم شد ، آنها را به پذيرش اسلام دعوت كرد و سپس به ابوسفيان گفت به نزد قريش رود و گويد هر كس اسلحه اش را زمين گذارد و در خانه اش بنشيند يا به مسجدالحرام پناهنده شود و يا وارد خانه ابوسفيان شود در امان است . سپاهيان اسلام بدون درگيري و خونريزي وارد مكه شد . رسول خدا پس از زيارت قبر خديجه و ابوطالب و طواف كعبه همراه با علي (ع) به پاكسازي خانة توحيد از تصاوير و بتها پرداخت . مكيان به ويژه سران شرك ، با التهاب و اضطراب در انتظار پايان كار بودند و با توجه به اعمال و جناياتي كه در حق مسلمانان روا داشته بودند و مرگ و نابودي خويش را در جلو چشمشان مجسم مي ديدند . عفو عمومي رسول خدا (ص) و گذشت آن بزرگوار نسبت به سردمداران شرك سبب شد تا مردم مكه گروه گروه به حضور حضرت رسيده و به اسلام روي آوردند .
با سقوط بزرگترين پايگاه شرك و ويران شدن بتخانه ها نفود اسلام تمام جزيره العرب را فرا گرفت . دو قبيله ((هوازن و ثقيف )) خيبر پيروزيهاي اسلام را شنيدند و در صدد حمله برآمدند و دو سپاته در محلي بنام ((حنين)) بهم رسيدند و سرانجام با تمام توطئه ها از سوي تازه مسلمانان و شهداي فراوان سپاه اسلام به پيروزي رسيد .
پيامبر بعد از پيروزي به سوي طائف كه تعدادي از دشمنان به آنجا گريخته بودند حركت كرد . محاصرة قلعة طائف بيست روز به طول انجاميد و با پيروزي اسلام جنگ پايان يافت .

غزوة تبوك و برائت از مشركان
 

به رسول خدا خبر رسيد كه پادشاه روم با تجهيز مرزنشينان سپاهي را فراهم كرده و قصد حمله دارد ، علي رغم كارشكنيها و تبليغات سوء منافقان ، رسول خدا (ص) و علي(ع) را جانشين خود در مدينه ساخت و در ماه رجب سال نهم هجري با سپاهي عظيم راه شمال را در پيش گرفت و زماني كه به تبوك رسيد از سپاه دشمن خبري نديد و متوجه شد سپاه دشمن به مرزهاي خود عقب نشيني كرده . زيرا از عظمت و قدرت سپاه اسلام بيمناك گشته و عقب نشسته . اعراب و مشركان باقي مانده در شبه جزيره عربستان نيز به موقعيت سياسي و نظامي مسلمانان پي بردند و دريافتند در شرايطي كه سپاه نيرومند و مجهزي همچون ارتش روم از مقابل ارتش اسلام بگريزد ، مقاومت انان در برابر چنين قدرتي بي فايده خواهد بود . از اين جهت ، قبايل بسياري تصميم گرفتند پيش از آنكه پيامبر (ص) به سراغ آنان رود ، نمايندگاني به حضور آن حضرت بفرستند و با پذيرش اسلام و يا انعقاد پيمان عدم تعرض در پناه حكومت اسلام قرار گيرند .
اواخر سال نهم هجرت و پيش از فرارسيدن موسم حج پيك وحي الهي سورة((توبه))‌ را بر پيامبر خواند . اين آيات حاوي بيزاري خدا و پيامبر از مشركان و لزوم قطع رابطة مسلمانان با آنان و الغاي پيمانهايي با مسلمانان بود . در هنگام ابلاغ اين حكم 22 سال از بعثت مي گذشت و علي (ع) مامور ابلاغ حكم برائت از مشركين شد و در مراسم حج به حجاج اعلام شد .

حجه الوداع ، تعيين جانشين ، رحلت پيامبر
 

در سال دهم هجري پيامبر كه از امنيت سرزمين اسلامي اطمينان يافت و جنگها پايان يافت به دستور الهي همراه با مردم راهي حج شد و مراسم را به انجام رسانيد .و در انتهاي حج اعلام كرد : (( حاضران به غايبان برسانند كه پس از من پيامبري و پس از شما امتي نخواهد بود . مردم اين سخنان را گوش كنيد و در آنها بينديشيد ، شايد پس از اين هرگز شما را در اين مكان ديدار نكنم .)) بدين عبارتها از نزديك شدن رحلت خود خبر مي داد و شايد به همين مناسبت اين حج به ((حجه الوداع)) معروف شد .
در راه بازگشت در روز هجدهم ذيحجه كاروان به (غدير خح )) رسيد ، فرشته وحي فرود آمد و به پيامبر ابلاغ كرد كه (( اي پيامبر ! آنچه از پروردگارت به سوي تو نازل شده است برسان و گنه رسالت الهي را به انجام نرسانده اي ، خداوند تو را از گزند مردم حفظ خواهد كرد . ))
به دستور پيامبر كاروان متوقف شد و جمعيت در محلي گرد هم آمدند . و پس از اقامه نماز ظهر ، پيامبر بر محل مرتفعي كه از جهاز شتران بر پا شده بود رفتند و خطبة مفصلي ايراد فرمودند و مردم را به چنگ زدن به كتاب خدا و اهل بيت خويش دعوت نمودند و در پايان دست علي را بالا برده و فرمودند :
((خداوند مولاي من و من مولاي مومنانم و از خود آنان به آنان ((اولي)) و سزاوارتر هستم ، پس هر كس كه من مولاي اويم اين علي عليه السلام مولاي اوئست . خداوندا! دوستان علي را دوست و دشمنان او را دشمن بدار . ياران او را نصرت و خوئاركنندگانش را ذليل فرما .))
پس از پايان سخنان پيامبر همراهمان به حضور علي (ع) رسيدند و با او بيعت كردند . و خداوند با فروفرستادن جبرئيل اعلام كرد :
(( امروز دينتان را به اكمال رساندم و نعمتم را برايتان تمام كردم و اسلام را به عنوان دين برايتان پسنديدم . ))
از آن روز اين روز به عيد غدير خم معروف شد .
بيماري رسول خدا (ص) روز به روز شدت مي يافت . آن حضر ت در روزهاي بيماري به بقيع رفت و در ضمن طلب آمرزش براي رفتگان رو به علي عليه السلام كرد و فرمودند :
((جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بر من عرضه مي كرد ولي امسال دوبار عرضه داشت . علت اين امر جز فرار رسيد ن اجل من نيست . ))
سرانجام روح مقدس و بزرگ آن سفير الهي پس از 63 سال زندگي سراسر تلاش و مبارزه ، روز دوشنبه 28 ماه صفر سال يازدهم هجري در حالي كه بر بر دامن علي (ع) نهاده بود به ملكوت اعلي پرواز كرد .
امير مومنان عليه اليلام جسد مطهر پيامبر (ص) را غسل داد و كفن نمود و سپس چهره آن حضرت را گشود و در حالي كه سيلاب اشك از ديدگانش جاري بود فرمود :
(( پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا ! با رحلت تو رشتة نبوت و وحي الهي و اخبار آسمانها قطع گرديد . . . اگر نبود كه ما را به صبر و شكيبايي امر فرموده و از بي تابي نهي نموده اي ، آنقدر گريه مي كردم كه سرچشمة اشك را مي خشكانيدم . . . ))‌
سپس بر پيكر پاك رسول خدا (ص) نماز گزارد . صحابه دسته دسته پس از حضرت علي (ع) بر پيامبر (ص) نمازگزاردند و جسد مطهرش را در همان حجره اي كه در گذشته بود به خاك سپردند .
سلام و صلوات خدا و فرشتگان و همة مومنان بر او و بر خاندان مطهرش باد .
منابع و مواخذ :
قرآن كريم
نهج البلاغه
محمد رسول الله نوشته : ذبيح الله قديم رضواني
قرآن و آخرين پيامبر نوشته : ناصر مكارم شيرازي
تاريخ پيامبر اسلام نوشته : دكتر محمد ابراهيم آيتي
تاريخ تحليلي اسلام نوشته : دكتر سيد جعفر شهيدي
تاريخ التمدن الاسلامي نوشته : جرجي زيدان
قرآن كريم - نهج البلاغه - تاريخ پيامبر اسلام - تاريخ تحليلي اسلام

ارسال توسط کاربر محترم سایت :saeed2368