مروري بر دو ديدگاه در مورد ذبيح ابراهيم (ع) در سنّت اسلامي(3)
مروري بر دو ديدگاه در مورد ذبيح ابراهيم (ع) در سنّت اسلامي(3)
شواهدي بر ذبيح بودن حضرت اسماعيل(ع)
أ.قرائن لفظي موجود در آيات قرباني
شيخ صدوق در معاني الأخبار اين گونه روايت مي کند که داود بن کثير از وجود مقدّس امّام صادق سؤال مي کند که از بين اسماعيل(ع) و اسحاق(ع)، کدام يک بزرگ تر بوده و کدام يک ذبيح مي باشد. حضرت در پاسخ مي فرمايند:
اسماعيل پنج سال از اسحاق بزرگ تر بود و ذبيح نيز اسماعيل بود و منزل وي در مکه بود. همانا ابراهيم خواست تا اسماعيل را در مِني در موسم حج قرباني کند... بين بشارت به اسماعيل و بشارت به اسحاق پنج سال فاصله بود. آيا کلام ابراهيم در قرآن را ملاحظه نکردي که فرمود: « پروردگارا فرزندي از صالحان به من عطا کن»( صافات: 100) و آنگاه خداوند با اين کلام « فبشرناه بغلام حليم»، مژده ي تولّد اسماعيل از هاجر را به او داد و آنگاه در جريان ذبح کبشي را جايگزين او کرد.پس از اينها بود که خداوند فرمود:« و بشارت اسحاق را که پيامبري از صالحين است به او داده و نسل او و اسحاق را برکت داديم.»(1)
منظور خداوند از « او» بشارت به اسماعيل قبل از بشارت به برکت يافتن نسل اسحاق است. پس، هرکس گمان کند که اسحاق بزرگ تر از اسماعيل بوده و ذبيح اوست، آنچه را که خداوند در قرآن کريم نازل کرده، تکذيب کرده است.(2)
همان گونه که مشاهده مي شود، استناد حضرت به توالي آيات و ضمايري است که به صورت متوالي در آيات سوره ي صافات آمده و ظاهر کلام فصيح اقتضا مي کند که مرجع واحدي داشته باشند. در آيه ي پاياني مربوط به بحث، خداوند مي فرمايد:« و بارکنا عليه و علي اسحاق و من ذريتهما محسن و ظالمٌ لنفسه مبين»(صافات: 113) در اين آيه ، حرف عطف اقتضا مي کند که مرجع ضمير در « عليه»، کسي غير اسحاق يعني اسماعيل باشد. از اين رو، در آيات قبل نيز که صحبت از بشارت به يک فرزند و امر به ذبح او و جايگزين کردن او به جاي کبش است، بايد مرجع ضمير اسماعيل باشد. در حقيقت، بشارتي که در آيات ابتدايي به ابراهيم داده شده، غير از بشارت به اسحاق است که در آيات پاياني بيان شده و اين کلام که « ما در قرآن جايي را سراغ نداريم که به ابراهيم به کسي غير از اسحاق بشارت داده شده باشد»،(3) نمي تواند دليل بر آن باشد که بشارت به « غلام حليم» نيز اسحاق بوده است؛ چرا که:
اولاً، اين قياسي است که دليلي ندارد، بلکه دليل برخلاف آن وجود دارد و خود اين آيات دليل بر خلاف است؛ چرا که بشارت مجدّد به ابراهيم (ع)بعد از آنکه او را به غلام حليم بشارت داد، حاکي از بشارت به يک فرزند در حالي است که، فرزندي ديگر وجود داشته است و همه ي اتّفاق نظر دارند که آن فرزند اسماعيل(ع) است.(4)
ب) فرزند قرباني تنها فرزند ابراهيم(ع)
در باب 22 از سفر پيدايش تورات مي خوانيم:
و واقع شد بعد از اين وقايع که خدا ابراهيم را امتحان کرده بدو گفت:« اي ابراهيم!» عرض کرد:« لبيک» گفت اکنون پسر خود را که يگانه ي توست و او را دوست مي داري، يعني اسحاق را بردار و به زمين موريا برو و او را در آنجا بر يکي از کوه هايي که به تو نشان مي دهم، براي قرباني سوختني(5) بگذران»... و هر دو با هم رفتند. چون بدان مکاني که خدا بدو فرموده بود رسيدند، ابراهيم در آنجا مذبح را بنا نمود و هيزم را بر هم نهاد و پسر خود اسحاق را بسته بالاي هيزم بر مذبح گذاشت و ابراهيم دست خود را دراز کرد، کارد را گرفت تا پسر خويش را ذبح نمايد. در حال، فرشته ي خدا از آسمان وي را ندا داده و گفت: اي ابراهيم! ابراهيم عرض کرد لبيک گفت: دست خود را بر پسر دراز مکن و بدو هيچ مکن؛ زيرا الان دانستم تو از خدا مي ترسي؛ چونکه پسر يگانه ي خود را از من دريغ نداشتي. آنگاه ابراهيم چشمان خود را بلند کرده ديد که قوچي در عقب وي در بيشه اي به شاخ هايش گرفتار شده، پس ابراهيم رفت و قوچ را گرفته آن را عوض پسر خود براي قرباني سوختني گذرانيد... بار ديگر فرشته ي خداوند به ابراهيم از آسمان ندا داد و گفت:« خداوند مي گويد به ذات خودم قسم مي خورم، چون که اين کار را کردي و پسر يگانه ي خود را دريغ نداشتي، هر آينه تو را برکت دهم و ذريت تو را کثير سازم».(6)
با نظر به فقرات فوق مشخّص مي شود که اين داستان شباهتي زيادي به نقل آن در قرآن کريم دارد. در عناصري مانند نحوه ي ذبح، جايگزين شدن يک قوچ براي عمل قرباني، بشارت به برکت يافتن نسل حضرت ابراهيم(ع)، دو گزارش با يکديگر همنوا هستند. با اين حال، نقل کتاب مقدّس برخلاف قرآن کريم، در دو مطلب صراحت دارد: يکي نام فرزند و ديگر محل ذبح، در مورد اوّل، عهد قديم به نام « اسحاق» تصريح کرده و آن را يگانه فرزند ابراهيم (ع)معرّفي مي کند. از سوي ديگر، به نام محل قرباني اشاره کرده و انجام عمل قرباني را در زمين « موريا» قرار مي دهد. « موريا» نام کوهي در شهر اورشليم است که سليمان معبد و خانه ي خداوند را بر وراي آن بنا کرد.(7) با اين حال، ذکر نام اسحاق(ع) به عنوان يگانه فرزند ابراهيم(ع) و نامزد قرباني جاي تأمّلي جدّي دارد.
همان گونه که در فقرات فوق ملاحظه مي شود، نام اسحاق(ع) به عنوان يگانه فرزند ابراهيم(ع) در قالب جمله اي معترضه ذکر شده است:« اکنون پسر خود را که يگانه ي توست و او را دوست مي داري- يعني اسحاق- را بردار و به زمين موريا برو و او را در آنجا بر يکي از کوه هايي که به تو نشان مي دهم، براي قرباني سوختني بگذران.» در اين فقرات، پسر قرباني به « يگانه فرزند» توصيف شده و جميع اهالي اديان بر اين مسئله اتّفاق نظر دارند که اسماعيل(ع) چندين سال از اسحاق بزرگ تر بوده است. از اين رو، تک فرزند بودن، تنها در مورد اسماعيل(ع) صادق است و نه اسحاق. و لذا مي توان ادعا کرد که تورات نيز اسماعيل را به عنوان نامزد قرباني مي دانسته و عبارت « يعني اسحاق» در متن اصلي نبوده و ويراستاران بعدي تورات در ضمن کتابت و يا مراحل بعدي به آن افزوده اند.
احمد شلبي با توجّه دادن به اين مطلب و بيان وقوع تحريف در اين فقرات مي نويسد:
در مورد تورات اگر شخص محقّق با ديده ي دقّت بنگرد مي بيند که مشخّص کردن نام ذبيح به اسحاق دستبرد و صناعتي است که به خوبي انجام نشده است. در فقرات 1-3 باب 22 از سفر تکوين، کلمه« اسحاق» با کلمه ي « تنها فرزند تو» در کنار هم آورده شده و اين تناقض آميز است؛ چرا که اسحاق هيچ وقت تنها فرزند ابراهيم نبوده است. او زماني که سنّ اسماعيل 14 سال بود، به دنيا آمد. همان گونه که خود تورات تأکيد مي کند، و هر دو باقي بودند تا ابراهيم از دنيا رفت و آنگاه هر دو او را در شهر الخليل دفن کردند.(8)
برخي يهوديان در مقام پاسخ از اين اشکال که چرا خداوند اسحاق را تنها فرزند معّرفي کرده است، در حالي که اسماعيل از او بزرگ تر بوده، گفته اند: اين مسئله يا به اين جهت است که در زمان امر به ذبح، اسماعيل (ع)در مکه بوده است و يا از اين باب است که اسحاق(ع) تنها فرزند براي مادرش بوده و ساره جز او فرزندي را نداشته است.(9) امّا گذشته از اين دو دليل، که ضعف آنها به وضوح براي انسان محقّق آشکار است،(10) ديدگاه رايج يهوديت و برخي مسيحيان متأخر آن است که اساساً صدق عنوان پسر بر اسماعيل مجازي است؛ چرا که مادر وي کنيز بوده است و عنوان « پسر» حقيقتاً بر فرزندي اطلاق مي شود که تولد يافته از همسر شرعي و قانوني انسان باشد. در مورد ابراهيم نيز همه قبول دارند که ساره تنها همسر شرعي و قانوني او بوده است. از اين رو، اسحاق را به معناي درست کلمه بايد تنها پسر او به حساب آورد.
به هر حال، تمامي اين توجيهات زماني کارگر خواهد بود که احتمال محرّف بودن اين فقرات و دستبرد در اين قسمت از تورات دفع شود. احتمالي که از سوي برخي قرائن و شواهد تقويت مي شود. به عنوان مثال، مي توان به پژوهشي که در همين زمينه صورت گرفته اشاره کرد. در کتابي با عنوان « تنها پيشکش براي قرباني؛ اسماعيل يا اسحاق» تحقيق مفصّلي در مورد فقرات اوّليه باب 22 از سفر پيدايش، که به جريان ذبح فرزند ابراهيم(ع) پرداخته، صورت گرفته و مؤلّفان در پايان با تأکيد بر ايجاد تغيير در اين داستان و ارائه يشواهدي در اين زمينه، بيان مي کنند که نويسنده ي اين فقرات « که يک نويسنده ي متعهّد و يک معلّم برجسته بوده، از آنجا که مي بيند هيچ يک از داستان هاي قديمي به نحو کافي رسا نيستند، با آزادي کامل همّت خود را براي تغيير داستان به کار بسته و در عين حال، اين کار خود را در عالي ترين مفهوم، کاري ديني تلقّي مي کرده است.»(11)
همچنين در باب 44 انجيل برنابا، که علي رغم تولّد از بطن و متن مسيحيت اوّليه و انتساب به يکي از معاصران عيسي (ع)مورد نفي مسيحيت کنوني قرار دارد، آمده است: وقتي شاگردان از عيسي (ع)در مورد گزارش تورات از عهد خداوند با اسحاق(ع) سؤال کردند، در حالي که عهد با اسماعيل (ع)برقرار شده بود، ايشان پاسخ مي دهد که« آنچه نوشته شده همين است، ليکن نه موسي نوشته و نه يشوع، بلکه أحبار ما نوشته اند. آنان که نمي ترسند از خدا.» آنگاه به عنوان شاهدي براي تحريف در تورات به مسئله ي قرباني ابراهيم(ع) اشاره کرده، مي فرمايند:« پس خدا با ابراهيم (ع)به سخن درآمد و فرمود: بگير اوّلين زاده ي خود را و بر کوه بر شو تا پيش کني او را به قرباني. پس چگونه اسحاق اوّلين زاده مي شود؟ و حال آنکه وقتي او زاده شد، اسماعيل هفت ساله بود» پس آنگاه شاگردان گفتند: به درستي که خدعه ي فقها هر آيينه آشکار است.»(12)
با لحاظ اين فقرات از تورات مي توان نتيجه گرفت که، فرزند قرباني تنها فرزند ابراهيم (ع)در زمان ذبح بوده است. از اين رو، با نام اسماعيل(ع) تطابق دارد و اين گزارش تاريخي خود مي تواند شاهدي براي پي بردن به نام ذبيح ابراهيم (ع)در جريان ذبح باشد.
نتيجه گيري
پي نوشت:
*دانشجوي دکتري اديان.
1. « و بشرناه بإسحاق نبياً من الصالحين و بارکنا عليه و علي إسحاق و من ذريتهما محسنٌ و ظالمٌ لنفسه مبين»صافات: 112 و 113.
2. شيخ صدوق، معاني الأخبار، ص 391.
3. محمد بن جرير، طبري، تاريخ الأمم و الملوک، ج 1، ص 190.
4. سيدمحمد حسين، طباطبائي، الميزان، ج 7، ص 232.
5. در آيين يهود، قرباني هاي مختلفي وجود داشته است، از جمله آنها مي توان به قرباني هاي سوزاندني، پيش کش ها، جنباندني ها، افراشتني ها، قرباني هاي سلامتي و قرباني هاي خطا و گناه اشاره کرد. قرباني هاي سوزاندني براي کفاره گناهان بود که مي بايست نزينه ي بي عيب گاو يا گوسفندان را با رغبت و ميل قرباني کنند. به نقل از: جيمز هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص 691.
6. پيدايش، 1/22-17.
7. « و سليمان شروع کرد به بنا نمودن خانه يخداوند در اورشليم بر کوه موريا، جايي که خداوند بر پدرش داود ظاهر شده بود» تواريخ 2، 3/1.
8. احمد شلبي، مقارنة الأديان اليهوديه، ص 133.
9. سيدمحمود آلوسي، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج 12، ص 129.
10. هيچ يک از اين توجيهات با اين خطاب« يگانه فرزند تو» سازگار نيست و تک فرزند در عرف، حاکي از فرزندي است که غير از او فرزندي براي پدر و مادرش در دنيا وجود ندارد و لذا چنين دلائلي نمي تواند نمي تواند رافع اين احتمال باشد که تحريفي در اين فقرات صورت گرفته است.
11.Chauri, Abdus Sattar and Chauri, Ihsanur Rahman,The only Offered for Sacrifice,Isaac or Ishmael,pp49,50
12. انجيل، برنابا، 1/44-13.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}