دیار محبت (قسمت دوم)


 

نويسنده:مصطفی مرجوّی
منبع : اختصاصي راسخون



 

عوامل محبت در احاديث اسلامى (36)

ايمان محور محبت

من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن كمل ايمانه .امام صادق عليه السلام فرمود:هركس به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد و به خاطر خدا عطا كند، از كسانى است كه ايمانش كامل شده است .(37) امام باقر عليه السلام فرمود: اگر خواستى بدانى در تو خيرى هست ، به دلت نگاه كن ، اگر اهل طاعت خدا، فرمانبرداران را دوست دارد و از اهل معصيت خدا بدش مى آيد، در تو خيرى هست و خداوند تو را دوست دارد. و اگر از اهل اطاعت بدش مى آيد و از اهل معصيت خوشنود است ، در تو خيرى نيست ، و خداوند از تو ناخشنود است ، و بدان كه هر كسى با دوست خود خواهد بود.(38) آرى اگر كسى شوهر و يا همسر مؤ من و با تقوائى دارد، كه خداوند او را دوست مى دارد، بايد همسر خود را دوست بدارد، زيرا ايمان براى مؤ من برترين فضيلت است ، و هرگز نمى تواند هيچ فضيلتى جانشين ايمان گردد.
محبت ، محبت مى آورد

بالتودد تتاكد المحبة

با دوستى ، محبت محكم مى شود،يعنى براى پيدا كردن دوست ، و دوست كردن همسر و ديگران از خودتان شروع كنيد، سعى كنيد دوستى كنيد تا او هم با شما دوست شود.(39)

توجه و حضور قلب به خدا

امام صادق عليه السلام فرمود: هر كه در نماز، دل به خدا دهد، خداوند روبه او كند، دلهاى مؤ منين را هم به دوستى با او مى گرداند، بعد از آنكه خدا او را دوست مى دارد .(40)

احسان و نيكى محبت مى آورد

بالاحسان تملك القلواب .
حضرت على عليه السلام فرمود: با احسان و خدمت ، دلها را مى شود مالك شد، و در حديث ديگرى فرمود: با احسان و نيكى مى شود افراد را خريد و بنده كرد. آرى فطرت و سرشت انسان به گونه اى است كه وقتى به او احسان شود، مجذوب مى شود و انس مى گيرد.(41)

سلام كنيد و محبت ايجاد نمائيد

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: سوگند به آنكه جانم به دست اوست ، به بهشت وارد نمى شويد تا ايمان بياوريد. و ايمان نمى آوريد تا با يكديگر دوست باشيد، آيا نمى خواهيد شما را به كارى راهنمائى كنم كه اگر انجام دهيد، با هم دوست شويد؟ (براى ايجاد محبت ) به يكديگر آشكارا سلام كنيد .(42) حضرت على عليه السلام فرمود: زبانت را به سخن ملايم و سلام كردن عادت بده تا دوستانت زياد شوند و دشمنانت اندك گردد.(43)

اظهار محبت ، محبت مى آورد

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مرد وقتى به زنش بگويد دوستت دارم ، اين سخن هرگز از دل او بيرون نمى رود.(44) مردى به امام باقر عرض كرد: من فلانى رادوست دارم ،حضرت فرمود: اوراازاين دوستى آگاه كن ،كه براى دوام مؤ ثرترودرالفت بهتراست.(45)

صورت گشاده و خندان
 

حسن البشر اول العطاء و اسهل السخاء
حضرت على عليه السلام مى فرمايد: رخسار نيكو اولين هديه و راحت ترين بخشش است و فرمود: صورت گشاده و باز تو اول نيكى تو است و دلالت بر بزرگوارى تو مى كند و فرمود: صورت باز آتش دشمنى را خاموش مى كند، فرمود: صورت باز و گشاده ريسمان محبت است ، و فرمود: كار نيك و صورت باز، محبت مى آورد و انسان را به بهشت مى رساند.و فرمود: صورت گشاده ، روش هر آزاده است.(46)

خوش آمد گوئى و محبت

حضرت على عليه السلام فرمود: روى باز و گشاده و بخشش و نيكى و خوش آمد گفتن ، موجب دوستى مردم است .(47)

دست دادن ، محبت مى آورد

تصافحوا فان المصافحة تزيد فى المودة
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: به يكديگر دست بدهيد كه محبت را زياد مى كند .حضرت صادق عليه السلام فرمود: به يكديگر دست بدهيد كه كينه را از بين مى برد.(48)

هديه دادن ، دوستى آفرين است

تهادوا تحابوا
امام صادق عليه السلام فرمود: به يكديگر هديه دهيد، تا دوست هم باشيد، چرا كه هديه كينه را از بين مى برد .(49)
و حضرت على عليه السلام فرمود: هديه محبت مى آورد، و فرمود: هيچ چيز مثل هديه ، فرمانروا را ملايم و خشم را بيرون و رانده شده را متمايل و كارهاى سخت را آسان و بديها را دور، نمى كند .(50) نكته مهم در هديه و اهميت آن به اظهار محبت و دوستى است ، نه ارزش ‍ مادى آن ، بنابراين در هديه توقعات را كنار بگذاريد و ارزش واقعى آن را در نظر بگيريد تا دوستان شما و خود شما بتوانيد همواره به يكديگر هديه اى هر چند اندك به نشان دوستى تقديم كنيد، متاءسفانه اين ابراز دوستى ، در نزد بعضى به خاطر توقعات نابجا تبديل به وسيله كدورت مى شود و بجاى تشكر و دريافت پيام هديه ، بخاطر مسائل مادى از يكديگر دلخور مى شوند.

معاشرت نيكو حسن

العشرة تستديم المودة .
حضرت على عليه السلام فرمود: معاشرت نيكو، دوستى را دوام مى بخشد (51)، البته تاءثير معاشرت نيكو و رعايت اخلاق در خانواده و برخورد دوستانه ، مساءله اى كاملا روشن است .

خوش اخلاق باشيد

حسن الخلق يورث المحبة .
حضرت على عليه السلام فرمود: خوش اخلاق بودن ، دوستى مى آورد(52)، و فرمود: سه چيز محبت مى آورد، خوش اخلاقى ملايمت نيكو و تواضع .(53)

خوش گمانى ، محبت مى آورد

من حسن ظنه بالناس حاز منهم المحبة .
حضرت على عليه السلام فرمود: هر كس به مردم خوش كمان باشد، به محبت آنها دست مى يابد .(54)

ملايمت و نرم خوئى

بالرفق و التودد يحببك القواب .
امام باقر عليه السلام فرمود: با ملايمت و دوستى ، دلها تو را دوست دارد .(55)

بى نيازى از ديگران ، و محبت

حضرت على عليه السلام فرمود: خود را محبوب مردم كن ، با بى رغبتى به آنچه در دست آنهاست ، تا به محبت آنها برسى .(56) مردى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و از حضرت سؤ الاتى كرد از جمله پرسيد: چه كنم تا مردم مرا دوست بدارند، حضرت فرمود: به مردم نيكى كن و چشم به داشته آنها نداشت باش و به آن طمع مكن تا تو را دوست بدارند.(57)

سخاوت ، محبت آور است

السخاء يزرع المحبة .
حضرت على عليه السلام فرمود: سخاوت ، محبت را مى روياندو امام صادق عليه السلام به على فرمود: خودت را با رسيدگى به برادرانت محبوب گردان ، همانا خداوند محبت را در بخشش و دشمنى را در امساك و ندادن قرار داده است .(58)

سكوت و محبت

ان الصمت يكسب المحبه .
امام هفتم يا هشتم فرمود: سكوت محبت مى آورد، سكوت راهنماى هر چيزى است .(59) زيرا بيشترين اسباب دشمنى از سخن گفتن است و از آنجا كه حركت دادن زبان كارى آسان است ، بسيارى با سخنان سبك و نسنجيده آبروى خود را مى برند و خود را نزد مردم و خدا سبك مى كنند

سخن زيبا و محبت

امام چهارم حضرت سجاد عليه السلام فرمود: سخن زيبا، دارائى را زياد و روزى را افزايش مى دهد، اجل را به عقب مى اندازد و انسان را نزد خانواده محبوب و وارد بهشت مى كند.(60)

تواضع ، محبت مى آورد

ثمره التواضع المحبه
حضرت على عليه السلام فرمود: نتيجه تواضع و فروتنى ، دوستى است .(61)

نشانه‏هاى محبت حقيقى :

1. محبت حقيقى ، پايدار است :محبت‏هايى گذرا هستند كه يا محبوب به خطا برگزيده باشد و يا محبوب اصلا محبوب نبوده باشد ، هر گاه كسى گمان كند موجودى داراى كمال است و به آن محبت ورزد و سپس دريابد كه هيچ كمال اصيلى در او نبوده است محبت او زائل مى‏گردد و به جستجوى موجود كامل بر مى‏آيد. همچنين اگر محبت به چيزى يا كسى براى رفع نياز خويش باشد پس از رفع نياز، محبت به آن محبوب تمام مى‏شود؛ چرا كه نياز محب برآمده و كمال مورد نظر خويش را يافته است. محبت به خداوند پايدار است زيرا كمال حقيقى فقط از آن اوست و هيچ گاه انسان خداشناس به معرفت كمال خداوند نمى‏رسد در هر مرتبه از معرفت به خدا انسان به ضعف معرفت خويش آگاه مى‏شود و خواهان ارتقاء معرفت خود به خداوند مى‏گردد؛ چرا كه خداوند موجود بى‏پايانى است كه عقول از معرفت كنه او عاجزند .
2. محبت حقيقى ، محبتى است كه محب به هر چه كه به محبوب انتساب دارد علاقه‏مند باشد : انسان‏هاى عارف به همه مظاهر هستى محبت دارند به انسان‏ها، طبيعت، حيوانات، رودها و جنگل‏ها و... چرا كه همه اين‏ها را جلوه خدا و مخلوق ذات اقدس او مى‏دانند.
3. محبت واقعى ، محب را گوش به فرمان محبوب مى‏كند : محب هميشه در آرزوى رضاى محبوب است پس همان طور كه او مى‏خواهد عمل مى‏كند و خود را آن گونه كه محبوب مى‏پسندد مى‏سازد. محب واقعى، اراده محبوب را بر اراده خود مقدم مى‏دارد و با خواست او مخالفت نمى‏كند.
4. محب واقعى هميشه به ياد محبوب است : هيچ چيز ديگرى موجب غفلت او از ياد محبوب نمى‏شود.
5 - محب واقعى خواستار ديدار محبوب و همنشينى و هم صحبتى با اوست :محب واقعى شنيدن سخن محبوب و سخن گفتن با او را دوست دارد و از ديدار محبوب سير نمى‏شود(62) .

تمثيل هاي تربيتي محبت
 

از محبت تلخها شيرين شود ، از محبت مسها زرّين شود ، از محبت دردها صافي شود ، از محبت دردها شافي شود ، از محبت سجن گلشن مي‏شود ، بي محبت روضه گلخن مي‏شود ، از محبت نار، نوري مي‏شود ، از محبت ديو حوري مي‏شود ، از محبت حزن شادي مي‏شوداز محبت غول هادي مي‏شود ، از محبت نيش نوشي مي‏شود ، از محبت شير موشي مي‏شود، از محبت مرده زنده مي‏شود ، از محبت شاه بنده مي‏شود
داستان¬هايي از محبت :
1.محبت در جهات خير :
اذا اشتقت الى الجنة قبلت نحر فاطمة (63)، هنگامى كه شوق بهشت در دلم پيدا مى‏شود گلوى فاطمه را مى‏بوسم! همه مورخان و ارباب حديث نوشته‏اند كه پيامبر(ص) نسبت به دخترش فاطمه‏(س) علاقه عجيبى داشت. بديهى است علاقه پيامبر تنها به خاطر رابطه پدرى و فرزندى نبود، هر چند اين عاطفه در وجود پيامبر(ص) موج مى‏زد، اما تعبيرات و سخنانى كه پيامبر(ص) به هنگام اظهار علاقه نسبت به دخترش فاطمه‏(س) بيان مى‏كرد، نشان مى‏داد كه در اينجا معيارهاى ديگرى مطرح است. و: اين محبت از محبتها جدا است‏ . حب محبوب خدا، حب خدا است‏ از ميان روايات فراوانى كه در اين زمينه رسيده است كافى است به چند روايت زير كه در كتب معروف شيعه و اهل سنت آمده اشاره كنيم(64)
1. حديث : ( ما كان احد من الرجال احب الى رسول اللّه من على و لا من النساءٍ احب اليه من فاطمة (65)) (( احدى از مردان نزد پيامبر(ص) محبوبتر از امير مؤمنان على‏(ع) نبود و نه از زنان، محبوبتر از فاطمه(س) ))
2. در حديث ديگرى آمده است پيامبر چنان مشتاق فاطمه(س)‏ بود كه هر گاه به سفر مى‏رفت آخرين كسى را كه با او وداع مى‏كرد زهرا(س) بود، و به هنگامى كه از سفر باز مى‏گشت نخستين كسى را كه به ديدنش مى‏شتافت فاطمه‏(س) بود(66).
3. اين حديث را نيز بسيارى از محدثان شيعه و اهل سنت نقل كرده‏اند كه پيامبر فرمود:( من آذاها فقد آذانى. و من اغضبها فقد اغضبنى. من سرها فقد سرنى. و من سائه فقد سائنى. (67)) (( هر كس او را آزار دهد مرا آزار داده است.و هر كس او را خشمگين كند مرا خمشگين ساخته.هر كس او را مسرور كند مرا مسرور ساخته نموده.و هر كس او را اندوهگين سازد مرا اندوهگين ساخته است! ))بدون شك شخصيت والاى فاطمه (س) و آينده درخشان و مقام عرفان و ايمان و عبادتش اين همه احترام را ايجاب مى‏كرد. چرا كه امامان، همه، از نسل او بودند. و به علاوه او همسر بزرگ مرد اسلام امير مؤمنان على‏(ع) بود(68).
مروى است كه: خداى - تعالى - ابراهيم را مال بسيار داده چنانكه چهار صد سگ باقلاده زرين در عقب گوسفندان او بودند و فرشتگان گفتند : دوستى ابراهيم از براى‏خدا به جهت مال و نعمتى است كه به او عطا فرموده.پادشاه عالم خواست كه به ايشان‏بنمايد كه نه چنين است، به جبرئيل فرمود كه: برو و مرا در جايى كه ابراهيم بشنود يادكن.جبرئيل برفت در وقتى كه ابراهيم نزد گوسفندان بود بر بالاى تلى ايستاد و به آوازخوشى گفت: ( سبوح قدوس رب الملائكة و الروح .) چون ابراهيم نام خداى را شنيدجميع اعضاى او به حركت آمد و فرياد بر آورد و به مضمون اين مقال گويا شد:
كاين مطرب از كجاست كه برگفت نام دوست تا جان و جامه بذل كنم بر پيام دوست
دل زنده مى‏شود به اميد وفاى يار جان رقص مى‏كند ز سماع كلام دوست
پس ابراهيم از چپ و راست نگاه كرد شخصى را بر تلى ايستاده ديد به نزد وى‏دويد و گفت: تو بودى كه نام دوست من را بردى؟ گفت: بلى.ابراهيم گفت: اى بنده‏حق! نام حق را يكبار ديگر بگو و ثلث گوسفندانم از تو. جبرئيل باز نام حق را بگفت. ابراهيم گفت: يكبار ديگر بگو و نصف گوسفندانم از تو.جبرئيل باز نام حق را بگفت. حضرت ابراهيم در آن وقت از كثرت شوق و ذوق واله و بى‏قرار شد گفت: همه‏گوسفندانم از تو يكبار ديگر نام دوست مرا بگو. جبرئيل باز بگفت.ابراهيم گفت: مراديگر چيزى نيست‏خود را به تو دادم يكبار ديگر بگوى.جبرئيل باز گفت.پس ابراهيم‏گفت: بيا مرا با گوسفندان من ضبط كن كه از آن توست.جبرئيل گفت: اى ابراهيم! مرا حاجت ‏به گوسفندان تو نيست ، من جبرئيلم.و حقا كه جاى آن دارى كه خدا تو را دوست‏ خود گردانيد، كه در وفادارى، كاملى.و در مرتبه دوستى، صادق.و در شيوه ‏طاعت ، مخلص(69).
روزى پيامبر صلى الله عليه وآله براى نماز، به مسجد مى رفت ، در راه ، گروهى از كودكان انصار ، بازى مى كردند ، تا آن اينكه آن حضرت ، همواره حسن و حسين را ديدند، دور آن حضرت آمدند، و لباس او را آويخته و هر يك مى گفت : ( كن جملى) شتر من باش .بلال حبشى از مسجد بيرون آمد و به جستجوى پيامبر صلى الله عليه وآله پرداخت ، آن حضرت را در كنار جمعى از كودكان يافت ، جريان را فهميد، بلال قصد كرد كه كودكان را گوشمالى دهد، تا آن حضرت را آزاد كند .آن حضرت ، بلال را از اجراى تصميم خود، نهى كرد و فرمود: تنگ شدن وقت نماز براى من محبوبتر از رنجاندن اين كودكان است ، سپس به بلال فرمود: برو حجره خانه را گردش كن و آنچه (از گرو و يا خرما و...) يافتى بياور، تا خود را از اين كودكان باز خريد كنم .بلال رفت و پس از جستجو، هشت دانه گردو يافت ، به حضور پيامبر (ص ) آورد، پيامبر به كودكان فرمود: ( اتبعون جملكم بهذه الجويزات ) (( آيا شما شتر خود را به اين گردوها مى فروشيد؟. ))كودكان به اين داد و ستد راضى شدند، و گردوها را گرفتند و آن حضرت را آزاد نمودند، پيامبر صلى الله عليه وآله به راه خود به طرف مسجد ادامه داد، در حالى كه مى فرمود : ( رحم الله اخى يوسف باعوده بثمن بخس دراهم معدوده ... ) (( خداوند برادرم ،يوسف را رحمت كند، كه او را (برادرانش ) به چند درهم اندك فروختند(70). اما اين كودكان ، مرا به هشت دانه گردو فروختند، با اين فرق كه برادران يوسف ، وى را از روى دشمنى فروختند، ولى اين كودكان مرا از روى نادانى فروختند. ))وقتى بلال اين همه محبت را ديد، تحت تأثير قرار گرفت ، و به پاى مبارك آن حضرت افتاد، و اظهار تواضع نمود و گفت : ( الله اعلم حيث يجعل رسالته(71). ) (( خداوند مى داند كه مقام رسالت را در وجود چه كسى قرار دهد؟ ))(72)
شخصى به نام ((ربعى بن عبدالله )) به حضور امام صادق (ع ) رفت و پرسيد: من نام فرزندانم را از نام شما و پدران شما اقتباس كرده و نامگذارى مى كنم ، آيا از اين كار، سودى مى برم ؟امام صادق (ع ) فرمود: آرى ، سوگند به خدا ، ( ليس الدين الا حبنا آل محمد ) ((دين جز دوستى ما آل محمد(ص ) نيست ))(73) توضيح اينكه : عامل و پايه اصلى براى انجام كارها و ترك كارها، ((حب و بغض )) است ، و اين دو دارى شاخه هاى گوناگون است ، يكى از شاخه هاى حب آل محمد(ص ) آنستكه مسلمانان ، نام فرزندان خود را از نام آنها اقتباس كنند(74) .
مسافرى از خراسان به حضور امام باقر(ع ) شرفياب مى شود او تمام اين راه دور را پياده طى كرده است پاهايش را كه از كفش درآورد، شكافته شده و ترك برداشته بود، رو كرد به امام باقر(ع ) و عرض نمود : به خدا سوگند من را نياورد از آنجا كه آمدم مگر دوستى شما اهل بيت .امام فرمود: به خدا سوگند اگر سنگى ما را دوست بدارد، خداوند آن را با ما محشور كند و قرين گرداند و (( هل الدين الا الحب ))، آيا دين چيزى غير از دوستى است(75)؟ آنچنان كه از روايات برمى آيد، روح و جوهر دين غير از محبّت چيزى نيست ، زيرا اساسا اين علاقه و محبّت است كه اطاعت مى آورد(76) .
2. محبت در جهات شر :
عمر سعد هنگامي كه در عوض كشتن امام حسين (ع) حكومت ري به او پيشنهاد گرديدگفت : باشد ، ولى آن شب را فكر مى كرد و مردّد بود ، و شنيده شد كه اشعارى با خود زمزمه مى كرد كه :( ءاترك ملك الرى و الرى منية ام ارجع مذموما بقتل حسين و فى قتله النار اللتى ليس دونها حجاب و ملك الرى قره عين ) (( آيا حكومت رى را رها كنم ، با اينكه رى آرزوى من است ؟! يا اينكه با كشتن حسين مذمت را قبول كنم ؟ ميدانم كه در كشتن حسين آتش است كه جدايى از آن نيست ، ولى حكومت رى روشنى چشم من است . ))فردا كه نزد عبيدالله آمد و بهانه آورد كه شما مرا به حكومت رى منصوب كرده اى و در ميان مردم پخش شده است ، اگر صلاح مى دانى من به همانجا بروم و شما از بزرگان كوفه كسانى را كه از من كارآزموده ترند به سوى حسين بفرستى و نام عده اى را نيز برد.عبيدالله گفت : من با تو در مورد كسى كه مى خواهم بفرستم مشورت نكردم ، تو خودت اگر با لشكريان ما مى¬روى و گرنه آن حكم (فرماندارى رى را) بما برگردان .عمر سعد كه چنين ديد آن را پذيرفت (77) .
زنى از مؤمنه¬ها به حال احتضار در آمد، دور او را گرفتند و به او تلقين مى كردند و او به طرف رف (طاقچه بالا) نگاه مى كرد كه در آن يك بشقاب چينى از جهيزيه اش بود.اتفاقا آن زن نمرد و خوب شد به او گفتند: ما تو را تلقين مى كرديم و تو به سمت رف نگاه مى كردى ، گفت : يك هيكل سياهى در نظرم مى آمد تا مى خواستم لااله الاالله بگويم او مى گفت : اگر بگويى اين بشقاب را مى شكنم .من چون آنها را دوست مى داشتم لااله الاالله نمى گفتم ، به آن زن گفتند: كه او شيطان بوده است پس آن زن بشقاب ها را شكست و گفت : ممكن است اسباب بى دينى من شود.و نظيرش حكايتي است كه يكى از علماء در حال سكرات مرگ بود، به او گفتند: شهادتين را بگو، او سرش را بالا مى زد و نمى گفت ، بعد حال او خوب شد و نمرد، به او گفتند: چرا در آن موقع شهادتين را نمى گفتى ؟ او در جواب گفت : ساعتى بغلى داشتم كه به آن علاقه فراوانى داشتم ، شيطان جلوى چشمم مجسم شد و گفت : اگر شهادتين را گفتى ، ساعت تو را خرد مى كنم لذا من سرم را بالا مى زدم و نمى گفتم(78).
1.محبت هديه اي الهي است كه با مال و مقام و زيبايي به دست نمي آيد .
2.ثروت و مقام همه جا محبت آور نيست .
3.محبت و رأفت بايد در مدار شرع باشد .
4.محبت زمينه تبعيت است .
5.عشق و علاقه به محبوب شدن در نهاد هر انساني وجود دارد . انسان ها از كم توجهي و بي مهري به خود رنج مي برند .
6.تبليغ و تربيت بايد همراه با محبت باشد .
7.آنكه با خيانت محبت خود را از مردم مي برد محبت خدا هم از او قطع خواهد شد .
8.اگر به محبت نيازمنديم خداوند متعال رحمان و رحيم است .
9.نظام حكومتي اسلام بر مبناي محبت و اتصال به مردم است .
10.مردم را با محبت براي پذيرش حدود الهي آماده كنيد .
معرفي برخي از كتب منتشر شده پيرامون موضوع محبت براي مطالعه بيشتر :
1. آثار و بركات محبت اهل بيت  ، تأليف : محمد علي كريمي نيا ، ناشر : كوثر ادب ، محل نشر : قم .
2. آداب زندگي : مقام تفاهم ، مقام محبت ، مقام ادب ، تأليف : محمد رضا طباطبائي نسب ، ناشر : نور الائمه  ، محل نشر : تهران .
3. چهل حديث محبت و مهرورزي ، تأليف : محمود شريفي ، ناشر : معروف ، محل نشر : قم .
4. حب و مقام محبت در حكمت و عرفان اسلامي ، تأليف : سعيد رحيميان ، ناشر : نويد شيراز ، محل نشر : شيراز .
5. رابطه دوستي و محبت ، تأليف : احمد مطهري ، ناشر : جامعه مدرسين ، محل نشر : قم .
6. رياض المحبين در عشق و محبت به خدا و اولياء الله ، تأليف : رضا قلي نوري ، ناشر : طوباي محبت ، محل نشر : قم .

پي نوشت ها :
 

36.اخلاق در خانواده و تربيت فرزند ، سيد محمد ، نجفي يزدي
37.دارالسلام ج 3، ص 326.
38.دارالسلام ج 3، ص 327 و 333.
39.دارالسلام ج 3، ص 327 و 333.
40.دارالسلام ج 3، ص 337 و 338.
41.همان
42.دارالسلام ج 3، ص 348 و 420.
43.همان
44.وسائل ج 14 ص 10.
45.دارالسلام ج 3، ص 373 و 380 و 402 و 427.
46.دارالسلام ج 3، ص 386 و 387 و 455 و 456.
47.همان
48.همان
49.همان
50.دارالسلام ج 3، ص 427 و 386.
51.همان
52.دارالسلام ج 3، ص 402 و 403 و 404 و 413.
53.همان
54.همان
55.همان
56.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
57.سفينه البحار، باب سجد.
58.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
59.همان
60.دارالسلام ج 3، ص 416 و 421.
61.همان
62. آموزه‏هاى بنيادين علم اخلاق جلد اول ، محمد ، فتحعلی خانی .
63. فضائل الخمسة جلد 43 صفحه 127.
64.برترين بانوي جهان فاطمه زهرا (ع) ، ناصر ، مكارم شيرازي .
65. مضمون اين حديث در دهها روايت از طرق اهل سنت نقل شده است (احقاق الحق)، جلد 10، صفحه 167.
66. مناقب اين شهر آشوب، جلد3، صفحه 320 .
67. فضائل الخمسة ، جلد3، صفحه 132.
68. برترين بانوى جهان فاطمه زهرا(س) ، آيت الله مكارم شيرازى .
69. لئالى الاخبار، ج 1، ص 96.
70. اين مطلب در آيه 20 سوره يوسف آمده است .
71. الأنعام ، 124.
72. نفائس الاخبار ص 286.
73. تفسير جامع ج 1 ص 419.
74. داستانها و پندها جلد پنجم ، نوشته : محمد محمدى اشتهاردى.
75. سفينة البحار، ج 1، ص 201، ماده حب .
76. جاذبه و دافعه على (ع )، ص 59 .
77. نفس المهموم ، ص 127.
78. گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز ، حاج شيخ مرتضى احمديان.

فهرست منابع
1. قرآن کریم .
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، انتشارات قدس، چاپ دوم، 1383ش .
3. تفسير نمونه‏ ، ناصر مكارم شيرازى ، انتشارات دار الكتب الإسلامية ، چاپ اول‏ ، 1374 ش‏ ، تهران‏ .
4. راز خوشبختي در عشق و محبت ، علي يزدي ، انتشارات طليعه نور ، چاپ اول ، 1383 ش ، قم .
5. روش¬هاي جلب محبت همسر ، احمد رزاقي ، انتشارات سوره مهر ، چاپ اول ، 1384 ش ، تهران .
6. گلى از بوستان خدا ، سيد مهدى حجتى ‏ ، انتشارات بخشايش ، چاپ ششم‏‏ ، 1384 ش‏ ، قم‏ .
7. لهوف منظوم يا معراج المحبه ، حائرى محلاتى ، ‏ انتشارات دفتر نشر نويد اسلام‏ ، چاپ اول‏ ، 1377 ش‏ ، قم‏ .
8. معرفت و محبت ، مجتبي حسيني ، انتشارات كتاب نيستان ، چاپ اول ، 1385 ش ، تهران .
9. نرم افزارهاي جامع التفاسير ، جامع الاحاديث ، گنجينه روايات نور ،ميزان الحكمه ، كتابهاي اسلامي اينترنت ، ره توشه تبليغ ، قصص و ...