يادگاري آقا سيد


 






 

علي حسين پور
 

آن روز در مراسم نماز جمعه دانشگاه، حوالي چهار راه لشگر داخل دانشگاه، آمد ميان جمع بر و بچه ها بسيجي لشگر 27 حضرت رسول (ص) و چه بگو بخندها كه با ما نداشت ! قبيل از ين كه خداحافظي كنيم يكي از بچه ها به مناسبتي از عمليات والفجر مقدماتي و گردان سلحشور سيف كه در شب حمله ستارگانش يكي پس از ديگري غروب كردند، صحبت كرد. هنوز حرفهاي بنده خدا به نيمه نرسيده بود كه ديديم آقا سيد آرام آرام دارد اشك مي ريزد. از او پرسيديم : آقا سيد، چي شده، چرا گريه مي كني؟ در جواب ما گفت : شما نمي دانيد چه كاري كرده ايد. شما نمي دانيد آن شب بر اين بچه ها چه ها گذشته !
آقا سيد اصلا خوددار نبود. اشكهايي كه مي ريخت، خيلي گويا تر از صدها كارت عضويت بسيج، بسيجي بودن تمام عيارش را لو دادند ! آن اشكها را فقط چشمان يك بسيجي مي توانست جاري كند و بس !
چندان زماني از اين قضيه نگذشته بود كه خبر عروجش را از فكه شنيديم. راوي فتح رفت. اما از اين به بعد روايان فتح چه خواهند كرد؟ آيا به خاطر اين كه آقا سيد مرتضي رفته، روايت فتح هم بايد به همين جا خاتمه يابد ؟ خير! برو بچه هاي حزب اللهي و هنرمندان وظيفه و تكليف سنگين تر از اين حرفهاست. آقا سيد و ديگر بچه هايي كه رفتند. با سر انگشت خون سرخشان صفحه هاي مقدس جنگ حق عليه باطل را از فتح المبين رفته تا خيبر، فاو، شلمچه و مرصاد ورق زدند. جنگ جبهه ايمان عليه جبهه شرافت، به قول امام راحلمان تمام شدني نيست. در اين روزها همه بچه بسيجي ها زمزمه مي كنند كه در باغ شهادت باز باز است ؛ ولي بنده مي خواهم بگويم نه فقط در باغ شهادت بلكه باب جهاد في سبيل الله هم نه تنها بسته نشده كه اين در هم باز باز است. خيلي سادگي مي خواهد آدم خيال كند جهاد و دفاع مقدس فقط منحضر به همان 8 سال بوده و جنگ و دفاع مقدس امري مربوط به چهار سال پيش است!

اگر اين طور بود، پس شهيد مظلوم روايت فتح، مهدي فلاحت پور، سه سال بعد از آتش بس در لبنان چه مي كرد ؟ ياران آقا سيد چرا براي ساختن و شقايق به بوسني هرزگوين رفته بودند؟
و اصلا علت چه بود كه صداي دلنشين و كربلايي راوي فتح برايمان از مهجوريت مظلومين مسلمانان بالكان حكايت مي كرد؟

برادران حزب اللهي و هنرمندان عزيزان روايت فتح! روح بلند آقا سيد و ديگر بچه هايي كه رفتند ناظر بر اعمال ماست. ذره اي كوتاهي و قصور و نشناختن تكاليف و وظايف حياتي از جانب ما دل آنها را به درد مي آورد پس بچه ها، بياييم و در هر سنگري از سنگرهاي ادب و هنر دفاع مقدس كه به انجام تكليفمان مشغوليم، خيبرهاي تازه، والفجرهاي مكرر در مكرر و فاجعه سقوط هر روزه خونين شهرهاي جهان اسلام، مظلوميت بسيجي هاي بوسني، بي ترمرهاي تحت ستم كشمير، پابرهنگان مومن و سيه چرده سومالي و... و تماميت غربت و دفاع سراپا مظلوميت يك ميليارد امت حضرت ختمي مرتبت (ص) را در اين روزها و شبهاي پاتكهاي شياطين دوپاي غربي، با قلم و قدم و دوربين هايمان روايتگر باشيم.
بياييم با خود و خدايمان عهد ببنديم كه در راه آقا سيد يعني راه روايت فتح و راه روايت دفاع مظلومانه ومقدس بسيجي هاي چهارگوشه جهان اسلام، ثابت قدم، مصمم و استوار باشيم. رمز تازگي، طراوت و دلنشين بودن مجموعه روايت فتح، سير منزل به منزل و هماهنگ آن با ادوار مرحله اول دفاع مقدس، يعني آن 8 سال پر بركت بود. اگر مي خواهيم گرد مرور ايام و كهنگي ناشي از گذشت ساليان بر روي آيينه تابان روايت فتح ننشيند، مي بايست به مسائل و نبردهاي سرنوشت سازي كه امروز در سنگرهاي كليدي جهان اسلام جريان دارند بپردازيم. عقب نيفتادن از وقايع، كپ نكردن و جرأت حضور در مناطق درگير و خطوط آتش، صراحت و صداقت، از مهمترن علتهاي جذابيت و توفيق روايت فتح در طول هشت سال جنگ بوده، شما عزيزان از بي توجهي تلويزيون درگير و سرخورده نشويد. آنها ظرف اين چند ساله، مخصوصا از عيد 72 به اين طرف خوب نشان دادند كه چگونه هنرمنداني هستند و چند مرده حلاجند! حالا كه قرار شده به مساجد و مراكز فرهنگي مجوز ويدئو كلوپ داده شود، شما با همان روشن بيني جرأت و صراحت مومنانه فتوح تازه جهان اسلام و استضعاف را برايمان با دوربين هاي تان روايت كنيد و مطمئن باشيد نه فقط بچه بسيجي ها و شهيد داده ها مشتري متاع گرانقيمت شما خواهند بود، بلكه صدي نودونه مردم كشور هم با خريد و يا حداقل كرايه نوارهاي آثار ارزشمند شما پشت سرتان خواهند ايستاد. هر چند كه امام عصر(عج) و مولايمان خامنه اي يار و ياورتان هستند روايت فتح يادگار گرانقدر و يتيمي است كه آقا سيد برايمان به يادگار گذاشته ما بسيجي ها از شما همراهان آقا سيد مي خواهيم كه اين يادگار بي همتا را تر و تازه سامان بدهيد به زلالي اشكهايي كه در چهار راه لشگر ديديم و به همان تر و تازگي صداي گرم آقا سيد مرتضي آويني.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 21