عياران زمانه ما


 

نويسنده :علي حيدري




 
چند روزي است مي خوام از ياران، براي ياران بنويسم. اما احساسي غريبي مانع مي شد تا بتوانم موضوع خاصي را از بين موضوعات شهداي پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد بيايم. اين احساس كه تركيبي از عقب ماندگي، غفلت و مهجوريت است، هيچ گونه سازگاري با تلاش، جهاد و غيرت شهدا و جهادگران در هشت سال دفاع مقدس، ندارد و علي الاصول مي بايست سرشار از پيروزي، تحول، تغيير و ابتكار باشد.
در اين مواقع، قلم با كاغذ ناسازگاي دارد و با نگارنده همراهي نمي كند. در اين ميان، آن چه كه برانگيزاننده قلم شد، ياد شهيد «حاج عباس پورش همداني» بود كه در لحظات شهادت، شب جمعه آخر ماه مبارك رمضان و در شب قدر ارديبهشت 1367، با اين كه وظيفه اش فرماندهي بود ؛ دوربيني را به دست گرفت تا از تلاش رانندگان لودر و بولدوزر عكس بگيرد تا براي آيندگان به يادگار بگذارد و گفت «كجايند آن خبرنگاران تا بيايند و در بلند ترين قله شيخ محمد، بين اين همه سنگ، از جهادگراني بنويسند كه جز خداوند، هيچ كس، نه ارتشيان و نه سپاهيان، در آنجا شاهد و مسئولين تصميم گيرنده، از اين تلاش مطلع نيستند و فقط خداوند سبحان از اين جهادگران خبر دارد.» در همين حال خمپاره اي بين سه نفرشان به زمين خورد و هر سه به شهادت رسيدند : شهيد مهندس «غني زاديان»، شهيد «علي زراعتي » و شهيد مهندس«پورش همداني». هنوز بعد از 20 سال، مطلبي در جايي از آنان نديده ام.
انگيزه ام اوج گرفت و با پيگيري هاي جوان عزيزي كه خود فرزند شهيد جهادگر و دلش از شور و شعور لبريز است و به انديشه، بيان و قلم من چشم دوخته است، واژه ها را جستجو كردم و ديدم سنگر سازان گمنام و «مردم» در جهاد، هر چه بيشتر تلاش كرده اند، گمنام ترند. مردمي كه با هزاران پيشه و شغل، كمبودهاي جبهه را تاب مي آوردند و در قالب تشكيلاتي كه جهاد سازندگي حضرت امام (ره) ايجاد كرده بود، به جبهه راه مي يافتند و «كارهاي ناشدني » را «شدني» كردند.
مردمي كه با هنر نمايي هايشان، «سازندگي » را در زندگي روزمره و لايه لايه اجتماع نهادينه و آن را وارد جبهه ها كردند. و با ابتكاري بديع، يار و ياور نظاميان، اعم از بسيج، سپاه و ارتش شدند. در مخيله هيچ يك از سياستمداران جهان نمي گنجيد كه يك رهبر ديني و روحاني، تشكيلاتي را راه اندازي كند كه افسران درجه دار و فرماندهان نظامي هم نظير آن را نديده باشند. تشكيلاتي كه مفهوم «ياري نظام» را از دل خانه هاي چوبي و گلين دورترين روستاها تا قلب شهرها تداوم بخشيد و مكانيك، مهندس، روحاني، دانشجو، كشاورز و معمار را در كنار هم قرار داد. نام اين تشكيلات را «پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد» گذاردند تا نظاميان كشور را در عبور از موانع طبيعي، كوه ها و دره ها ياري كند و در دشت ها با ايجاد موانع، خاكريز و سنگر، در پناهشان گيرد و در دريا و رودخانه ها و هور نيز با ساختن بزرگ ترين پل ها، به اوج استراتژي سازه ها دست يابد.
جوانان امروز، كمتر به فعاليت اين ياران پي برده اند. ايران پس از انقلاب اسلامي با تأسيس جهاد سازندگي، سازماني را تجربه كرد كه پيش از جمهوري اسلامي هرگز سابقه اجرايي نداشت ؛ هر چند اين گونه فعاليت ها به صورت فردي در بين اقشار مطرح بود، ولي به صورت تشكيلاتي، جز با فرمان حضرت امام خميني (ره) در جاي ديگر مشاهده نشده است.رخدادهاي خوشايند اين تشكيلات، همه مردم ايران را براي دستيابي به اهداف امام گرد هم آورد و جوانان دانشگاهي در كنار روحانيون مذهبي و معتقد و همراه با پيشه وران و كشاورزان، همچون دانه هائي كه نخ تسبيح آن، رهبري و نفس زكيه امام بود؛ در كنار هم قرار گرفتند. امام (ره) دانه هاي گوناگون مخلص را در حصول به عدالت كنار هم چيد و زمينه ساز حكومت حضرت مهدي(عج) با منش تشكيلاتي كه با فعاليت هاي گوناگون به جهان اثبات كرد كه با رنگ الهي مي توان حكمت الهي و زمينه هاي اقتصادي مبتني بر توزيع عادلانه امكانات رفاهي را در جامعه محقق كرد.
مگر اين سحر خيزي رفتگر شهرداري نيست كه شهر را پاك و پاكيزه مي كند، پس چرا شهروندان هيچ گاه او را در بالاي سكوي افتخار نديده اند؟ نه تنها رفتگر اين گونه است كه كارگر، بنا و معمار نيز چنينند. جوشكار، آمارماتوربند، پل ساز،مالون بند و... را هم به آن اضافه كنيد. پيشه وران خرد، روز به روز بر مشاغل جديد مي افزايند و جامعه را به سوي توليد و تنوع پيش مي برند. اما هيچ گاه به عنوان افراد شاخص انتخاب و معرفي نمي شوند. يكي از دلايل اصلي عقب ماندگي صنعت و كشاورزي همين است. علت اين كه پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد كه ياران واقعي انقلاب بودند، بعد از جنگ در مهجوريت قرار گرفت، به نوعي همين نگرش بود. تو گوئي تصميم گيرندگان، ديگر به آن نياز نداشتند، در حالي كه پاسخگوي هر نيازي، چه در صلح و چه در جنگ، همين پيشه وران هنرمند هستند. پيشه وران، مردمانيند كه مملكت چه در جنگ و چه در زمان صلح بايد به آنان مباهات كند.
وقتي جاده سيدالشهدا به طول 14 كيلومتر در هورالهويزه توسط رانندگان كمپرسي مردمي كه از سراسر كشور ساماندهي شده بودند، ساخته شد، يكي از بزرگ ترين تجربه ها در اين عرصه در تاريخ به يادگار ماند. آيا اين پيشه وران كساني نيستند كه حضرت امام آنان را شناخت و با آنان نظام كشور را ساماندهي كرد؟ اينها درجه و مقام تشكيلاتي ندارند تا در جايگاه هاي تبليغاتي دعوت شوند؟ در كدام تاريخ و كدام زمان از همه آحاد يك ملت به صورت تشكيلاتي دعوت شده تا آزادانه نقايص زدگي اجتماعي را بررسي كنند و دست محرومين را بگيرند و رشد دهند و آنان را با نام دين و اعتقاد بپرورانند؟ چنين امري جز در ملت ما ديده نشده و هنوز هم چنين شيوه اي در دنيا مشاهده نمي شود. در دنيا هر تشكيلاتي كه اين گونه به اوج مي رسد، با تكاثر ثروت و قدرت حكومت مي كند، اما در ايران، «معنويت» اين تشكيلات زبانزد عام و خاص شد و حضرت امام (ره) از آنان به عنوان «فرزند» يادكرد، گرچه امروز از آنها به نام يار هم ياد نمي شود.

بين امام و جوانان پيوند عاطفي و محبت آميزي وجود داشت كه روز به روز با گزارش ها و مژده ابتكارات و دستاوردهاي گوناگون از اقصي نقاط كشور كه انقلاب را از دغدغه ي نيرنگ هاي استعمار نجات مي داد، عميق تر مي شد و از استحكام و پايداري اين تشكيلات نزد رهبر كبير انقلاب روايت مي كرد. عرفان واقعي را هماناني شناختند كه تمام عمر را در خدمت خلايق بودند و خدا را ستايش مي كردند و به فرمايش شهيد مظلوم بهشتي، عارفان واقعي همان رزمندگان «قله بازي دراز» هستند.
هنوز ساختمان هاي بنا شده در روستاها، آرم جهاد را بر خود به يادگار دارند. هنوز تابلوهاي راهنمايي جاده هاي احداثي مناطق محروم با نام جهاد در نظر عابرين جلوه گري مي كند. در 20 سال اول انقلاب، همه جا تحول بود و خبرسازترين نهاد وزارتي، وزارت جهاد سازندگي بود و بزرگان، تاريخ انقلاب را با تاريخ جهاد سازندگي كامل مي دانند.
در 20 سال اول انقلاب، مجاهدين جوان به امر رهبر زمانه، عطر فرهنگ و معنويت جهاد را به نام مديريت جهادي در همه جا پراكندند. در 20 سال اول انقلاب، مردمي بودن تشكيلات جهاد، دل رهبر و مردم را شاد كرد. مقام و شخصيت معنوي جهادگر، در تاريخ انقلاب اثري بديهي است. طرح هاي گوناگون حمايت از محرومين و مستضعف و جلوگيري از استبداد خوانين و احترام به تك تك مردم، از تغييراتي بود كه نورانيت آن دل هر انساني را صيقل مي داد و خلوص نيت، از گرمگاه سينه برون مي ريخت. پر خاطره ترين مخابره ها، لذت بخش ترين خاطره براي جهادگران محسوب مي شد.
فعاليت ها، تلاش ها و كوشش هاي گوناگون در رسيدگي به انواع نيازمندي هاي مردم محروم از قبيل جاده، برق، كشاورزي، باغداري، دامپروري، شيلات، نخلستان، پرورش گل، سد سازي، آبخوان داري، آبخيزداري، جنگل، كتابداري، انتخاب شوراهاي روستايي، حل و فصل اختلافات مردم، بهداشت و درمان، پيگيري حقوق آنان از مراكز تقسيم بودجه، وام و صنايع دستي و روستايي و بالاخره پشتيباني و مهندسي پشتيباني جنگ، مجموعه اي است كه همه از قدرت آن واهمه پيدا كرده بودند. ادارات سنتي،‌همچون دستفروشي هاي كوچك، در كنار اين فروشگاه بزرگ، احساس حقارت كردند و از سر ناداني و جهالت، راه را بر آن بستند و زمينه تشتت تشكيلات را به وجود آوردند. تا وقتي وحدت ميان سپاه، ارتش و جهاد پا بر جا باشد، دشمن توان مقابله با آنها را ندارد. به حول و قوه الهي هر سه تا كنون در جلسات مشترك و در سطوح عالي، از يكديگر پشتيباني كرده اند. همه مي دانند هر سه نيرو در دفاع مقدس در كنار هم بودند و وحدت كمله را حفظ كردند و هيچ نفس شري نتوانست آنها را از هم جدا كند. آنان همچنان بر آن عهد و پيمان باقي هستند. موتور انقلاب، وحدت است. شايد اين موتور در ديدگاه برخي دوام نياورد، اما جهادگران عملا اين موتور را به گونه اي تعبيه كردند كه در حركت شتابنده انقلاب، هرگز از حركت باز نايستاد.
متأسفانه كساني كه وحدت برايشان جز لقلقه زبان نيست، نتوانستند از اين موتور محركه چندان بهره اي ببرند و چوب لاي چرخ آن گذاشتند. عده اي دست در دست هم با شعار«همه با هم» در جهاد سازندگي سوختند و از خود گذشتند تا انقلاب اسلامي به راه خويش ادامه دهد و اين مهم، جز از طريق اخلاص و ايثار ممكن نبود.
جهادگران كه گل سرسبد جوانمردان انقلاب بودند، فرهنگي را ايجاد كردند و چون شمع در اين جمع سوختند و به گفته شهيد بهشتي،«شهيد تدريجي» شدند و با عشق و صبر و بي آنكه منتظر قدرداني از سوي كسي باشند، احساس و كرم كردند.
اينها با راستي، ترس از بدي ها، آزادي از بندنفس، عفت، حيا، وفا، دل بستن به محرومين و بخشيدن اموال، مهربانانه در برآوردن نياز نيازمندان تلاش كردند تا رشد جامعه را به صورت گروهي فراهم آورند. اينها كارهاي نيك را پنهاني انجام دادند و مردم را به مشاركت در امور خير دعوت كردند. به كسي كينه نداشتند و فروتن و دور از تكبر، طرح هاي شگفت آوري را پياده مي كردند. رياضت خالصانه و بدون كژبيني و با مروت و احترام به پيشكسوتان، از ويژگي هاي آنها بود. از تكبر، طرح هاي شگفت آوري را پياده مي كردند. رياضت خالصانه و بدون كژبيني و با مروت و احترام به پيشكسوتان، از ويژگي هاي آنها بود، از تكبر و غرور بري بودند و احترام هر محرومي را نگاه مي داشتند و در خدمت كردن، به عزتي رسيدند كه امام خميني فرمودند، «اي كاش من هم يك بار مي رفتم و در اين جهاد سازندگي خدمت ميكردم.» و سرانجام جامعه را همچون فرزند خويش مي دانستند و با قناعت و اطاعت از ولي فقيه و پرستش خداوند، صبوري را پيشه كردند و موفقيت هاي شگرفي را به دست آوردند.

ويژگي هاي نيكو و ناشناخته
 

داستان عياران و جوانمردان را در نوشته هايي چون سمك عيار، رموز حمزه، اسكندرنامه و غيره خوانده ايم. در هر منطقه جوانمرداني بوده اند كه با مردانگي و فتوت و پافشاري بر اصول برگرفته از اخلاق، عزت و اراده راسخ، در رسيدگي به ناتوانان كوشا بودند و به ياري محرومان مي شتافتند.
اين امر حكايت از فطرت پاك و اصالت آنها دارد. گرچه افراط و تفريط و كجروي هايي نيز در پاره اي از اوقات، آنان را به فساد و نابودي كشاند، اما جوانمردي براي بيشتر جوانان هر روزگاري كمال مطلوب بود، به ويژه شيعيان كه با ويژگي هاي حضرت علي (ع) آشنايي و نسبت به ايشان ارادت بيشتري دارند و ايشان را اميرالمومنين و مولاي جوانمردان مي دانند. جوانمردان، خداوند را منشا فتوت مي دانند و انبيا را از آدم (ع) تا خاتم (ص)، «فتي » يا «جوانمرد» مي نامند. در منظر آنان حضرت ابراهيم (ع) پدر جوانمردان و اصحاب كهف از زمره جوانمردانند. پيامبر اكرم (ص) در امانتداري، صداقت، شجاعت، سخاوت، مهمان نوازي، مدارا با مردم، عيب پوشي، اخلاص، حمايت از مظلومان و مقاومت در برابر ظالمان كه خصلت جوانمردان است، بي نظير بوده اند.
بانگ غيبي «لا فتي الا علي، لا سيف الا ذوالفقار» در غزوه احد، انفاق انگشتري و دلنوازي يتيمان، محروميت زدائي و سازندگي نفس همراه با نيايش شبانه را از ويژگي جوانمردانه اميرالمؤمنين دانسته اند.
آن زمان كه انقلاب اسلامي، تشكيلات جهاد را به راه انداخت، وظيفه جوانمرد بودن را جز به جوانان آگاه و دانشجو، به چه كسي مي توانست بسپارد ؟ همانها كه سفير انقلاب بودند و پيام گرم و دلنواز انقلاب را در لايه لايه زندگي اجتماعي روستاهاي محروم بردند. حضرت امام و دانايي ايشان در جهاد به نمايش گذاشته شد و جهادسازندگي به گونه اي به مردم محروم كمك كرد كه منتي از جانب كسي بر آنان گذاشته نمي شد و اين سخاوت و جوانمردي گروهي، حاصل مطلوب را بار آورد.

حضور تك تك جوانان در جهاد سازندگي، در پاسخ به هديه جوانمردانه حضرت امام به محرومان بود و جهاد با برنامه ريزي ويژه توانست دست محرومان را بگيرد و در راه سازندگي گام بردارند و عارفان شهيدي را تقديم انقلاب كند. گر چه كار نيكو نيازمند افرادكارآمد است. اما زمينه رشد و تعامل، در گرو كار دسته جمعي است.
درود بر رهبري كه ويژگي جوانمردي را به جوانان پاك فطرت و حق طلب هديه كرد. حمايت از مساكين و كساني كه گرفتار ضعف، بيماري، پيري و تنگدستي هستند و از هر نوع تلاش و حركت بازمانده اند، از وظايف جوانمردان است. دستگيري از اين گروه در سراسر كشور، با به كارگيري خود آنان و رشد و تقويت جسمي و فكري آنان، بر عهده جهادگران نهاده شد و آنان در اين راه توان عظيمي را گرو گذاشتند تا كشور در بخش روستاها رشد كند. جالب اين كه گروه هاي مردمي نيز به ياري جهادگران شتافتند و از افرادي دستگيري كردند كه در مناطق جنگي در فقر، گرسنگي، تنگدستي و سختي ناشي از تسلط دشمن به دام افتاده و دست نياز به سوي ديگران دراز كرده بودند. همين مردم ضعيف، اينك قيام كرده و به سوي جبهه ها شتافته بودند تا برادري، ايثار و نيكوكاري را مرام و منش خود قرار دهند. اين رشد، جز از طريق معنويت حاصل نمي شود.
پناه دادن به بي پناهان، افتخار پيامبران و ائمه اطهار است. پس از آنان نيز جوانمرداني كه در هر شهر و روستا اين كار نيكو را رونق دهند، بين مردم از عزتي خاص برخوردارند. در سال هاي جنگ تحميلي، پناه دادن به رزمندگان در جبهه ها از اولويت خاصي برخوردار بود.
سنگرسازي و احداث كانال انفرادي و اجتماعي، احتياج به ابزار و دستگاه هاي سنگين داشت و اين دستگاه ها در اختيار راهسازي روستايي و عمران جهاد بود. گر چه ديگر ادارات نيز از آن بي بهره نبودند. اما اينها با آرمانگرايي و انگيزه الهي، به ياري ياران خويش شتافتند و ثمره كارشان، پيروزي سپاهيان انقلاب اسلامي بود، زيرا جهادگران در گام نخستين، با نفس خود مبارزه كردند تا اسلام پيروز شود.
شهيد حاج عباس پورش همداني در سال 1335 در يكي از محله هاي متوسط نشين در همدان به دنيا آمد. او انساني وارسته بودكه دوران كودكي را با عشق به اهل بيت (ع) طي كرد. در جريان انقلاب، عليه رژيم طاغوت و فعاليت چشمگير داشت و پس از پيروزي انقلاب و حكم جهاد امام (ره)، به جهادسازندگي پيوست و به مناطق محروم رفت و منشا خدمات ارزشمندي شد. در بخش خنجين مشغول انجام وظيفه بود كه جنگ آغاز شد. او با تلاشي ارزشمند، واحد پشتيباني و مهندسي جنگ جهاد سازندگي همدان را تشكيل داد و به عنوان يكي از اولين مسئولين اين تشكيلات، وارد ميدان شد، تشكيلاتي كه در زمان اندك تكامل يافت و در اكثر عمليات ها، نقش بسيار موثري در پيروزي ها داشت. شهيد پورش همداني هر مأموريت سنگين و تقريبا غير ممكني را با تقوا و تدبير انجام مي داد و با صبري مثال زدني، مسائل را حل مي كرد. او به عنوان فرماندهي لايق و توانا، زبانزد خاص و عام بود.
سرانجام در 22 ارديبهشت سال 67، در ارتفاعات شيخ محمد، در اثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 21