آفرينش پيوستة بدن(1)
آفرينش پيوستة بدن(1)
أَفَعَيينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ (ق/15)
************
ــ نكته آيه: انسان پيوسته در آفرينش جديد است:
آيه خطاب به كساني است كه مي گويند: «دوباره زنده نخواهند شد»! به شوخي به آن ها مي گويد: نكند ما در آفرينش نخستين همة توان خود را ازدست داده باشيم! و بعد خطاب به آن ها مي گويد كه: «آن ها پيوسته در خلقت جديد (يعني تجديد خلقت)» هستند.
انسان چطور پيوسته در تجديد خلقت است؟
پيوسته سلول هايي در بدن انسان مي ميرند و سلول هاي جديدي درست مي شوند. طوريكه در طول زندگي چندين بار بدن انسان كاملاً عوض مي شود به جز سلول هايي كه احساس هويت و شخصيت فرد با آن ها صورت مي گيرد و گفته مي شود كه سلول هاي اعصاب هستند.
مغز
************
لَقَدْ كَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ (يوسف/111)
************
ــ نكته آيه: مغز در آيه جمع بسته شده است. چرا؟
جمع بودن مغز به اين معني است كه مغز انسان سه يا بيش از سه تا است. (چون در زبان عربي از سه به بالا جمع محسوب مي شود). همان طور كه در تصوير تقسيمبندي هاي مغز را مي بينيم، مغز تقسيمات و بخش هاي مختلف دارد كه هركدام مسئوليت خاصي دارند. انديشه ها، تفكر، تحليل، تمركز و ذخيره تجربيات انسان و غيره هركدام در بخش هاي گوناگوني از مغز صورت مي گيرد. يعني مغز «مجموعهاي از مغزها» است.
شنوايي در يك نقطه و بينايي در چند نقطه از مغز
************
وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ (سجده/9)
************
ــ نكته آيه: واژه سَمعْ (شنوايي) در آيه مفرد است ولي واژه اَبصار (بينايي) جمع. چرا؟
مفرد بودن سَمْع به اين معني است كه شنوايي فقط يكي است. واقعيت هم همين است. شنوايي در مغز فقط يكي است (يعني: يك چيز و در يك جا است). محل آن زير قسمت آبيرنگ تصوير است. به اين خاطر «سَمْعْ» هميشه در قرآن مفرد آمده است. (ضمن اين كه وا ژه سَمْعْ در زبان عربي جمع دارد. جمع آن «اَسْماعْ و اَسْمُع» است).
و علت اينكه اَبصار (بيناييها) جمع آمده اين است كه محل بينايي در مغز در بيش از دو نقطه است، (در زبان عربي از سه به بالا جمع محسوب مي شود). به اين خاطر، قرآن آن را جمع بسته است. بينايي بخش هاي ويژه درك رنگ، درك بُعد و درك تصوير دارد كه جدا ازهم هستند ولي در ارتباط دائمي باهم هستند و باهم كار مي كنند.
نكته ديگر آيه اين نيز هست كه «شنوايي» و «بيناييِ» انسان در گوش ها و چشم هاي وي نيستند، چنان كه انسان در گذشته چنين تصور مي كرد.
بخش جلو مغز دروغ مي گويد و اشتباه مي كند
************
أَرَأَيتَ إِنْ كَذَّبَ وَتَوَلَّى* أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى* كَلَّا لَئِنْ لَمْ ينْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيةِ* نَاصِيةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ (علق/13 ــ 16)
************
بخش جلويي مغز فكر مي كند، برنامهريزي مي كند، تحليل مي كند، تصميم ميگيرد، «دروغ مي گويد» و «اشتباه مي كند». همينطور مركز عاطفه و احتياط يا بيعاطفگي و بياحتياطي فرد نسبت به آنچه رخ مي دهد نيز در همين بخش از مغز ريشه دارد.
همينطور بخش جلو مغز است كه به بخشي از مغز كه ترس را احساس مي كند سيگنال مي فرستد كه از ترس بكاهد. (مركز ترس، ترس را احساس مي كند ولي بخش جلو مغز است كه تعيين مي كند كه انسان بترسد).
توان يادآوري در زنان مي تواند از مردان كم تر باشد
************
وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَينِ مِنْ رِجَالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يكُونَا رَجُلَينِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى (بقره/282)
************
جملات مزبور در آخر آيه اي قرار دارند كه موضوع آن معامله مدتدار يا قسطي است. در پايان آيه گفته: «براي معاملة خود افرادي را شاهد بگيريد». در رابطه با «شاهد گرفتن» نيز گفته: دو تا مرد را شاهد بگيريد، اگر دوتا مرد براي شاهد گرفتن پيدا نكرديد يك مرد و دو زن را شاهد بگيريد تا اگر يكي از آن ها آن را فراموش كرد ديگري آن را به ياد وي بياورد. معني اين جملات اين است كه: توان يادآوري در زنان مي تواند از مردان كم تر باشد.
مسئلة يادآوري، به مغز مربوط مي شود. در رابطه با اندازه سلول هاي مغز انسان عددهاي متفاوتي گفته شده است. ولي آنچه همه گفته اند و بر آن اتفاقنظر دارند اين است كه: تعداد سلول هاي مغز زن از مغز مرد كم تر است. كساني كه تعداد سلولهاي مغز مرد را 16 ميليارد برآورد مي كنند، تعداد سلول هاي مغز زن را 13ميليارد برآورد ميكنند. يعني مغز زن 3ميليارد سلول كمتر از مغز مرد دارد. اين تفاوت كميِ سلول هاي مغز زن و مرد، مي تواند «توان يادآوري زنان نسبت به مردان را كم تر بكند».
برخي ازجمله با استناد به اين آيه استناد مي كنند كه حقوق زن در قرآن نقض مي شود. كه اين مسئله البته ارتباطي به حقوق و انسانيت زن ندارد. چنان كه وقتي به دو نفر مرد ضعيف بگوييم يك طرف ميز را بلند كنند و يك مرد قوي يك طرف ديگر آن، اين ارتباطي به انسانيت آن ها و حقوق انساني آن ها و برابري انسان ها و غيره ندارد، بلكه به مسئلة توانمندي آن ها مربوط مي شود.
پوشش و مغز
************
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ مَا يخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (نور/30-31)
************
زينت به معني «زيبايي ساختگي» است (يعني زيبايياي كه از خود شيء نيست. مانند تصوير مينياتوري روي كوزه، كه از خودِ كوزه نيست بلكه روي آن نقاشي شده است). و به هرچيزي كه چيزي را زيبا مي كند و مي آرايد زينت اطلاق مي شود.
زينتِ اولي در آيه مربوط به زيبايي هاي ساختگي روي پوشاك (مانند زيبايي سرآستين كه در تصوير مي بينيم)، و همين طور زيورآلاتي است كه انسان آن ها را در دست، گردن، پا، گوش و بيني نصب مي كند يا ميآويزد. مانند اين مدل هاي قديمي كه در تصوير مي بينيم و سروصدا ايجاد مي كنند. «زينت» دومي در آيه زيبايي ساختگي بدن است. يعني زيبايي برجستگي سينه توسط سوتين، يا زيبايي چهره و پا و دستها به شكلي كه در تصوير مي بينيم). و آخرين زينت در آيه به معني زيورآلاتي است كه در دست و گردن و پاها و گوش و بيني نصب كرده مي شود يا آويخته مي شود. و فروج جمع فرج است به معني شكاف، وازجمله به قسمت باسن بدن انسان كه بدن در آن جا شكاف برميدارد فرج اطلاق شده است. و در آيه به اين معني به كار گرفته شده است.
ــ نكات آيه:
1.پوشاك هاي آينده توسط غيرمسلمان ها تغيير داده خواهد شد:
آمدن فعل «يَصْنَعُونَ» پس از صفت «خَبيرٌ» انجام فعل را به آينده موكول مي كند. (يعني اگر گفته بود: اِنَّ اللهَ بِما يَصْنَعُونَ خَبيرٌ» در آن صورت جمله به اين معني ميشد كه: خدا از پوشاكي كه توليد مي كنند (يعني در همان زمان گفتنِ اين آيه توليد مي كردهاند) اطلاع دارد. ولي وقتي مي گويد: «اِنَّ اللهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ» به اين معني مي شود كه خدا مي داند در آينده چه لباس هايي را خواهند ساخت. و ضمير جمع «واو» به معني «آن ها» كه فاعلِ فعلِ «يَصْنَعُونَ» به معني «مي سازند» است مربوط به «غيرمسلمانان» است. علت اين كه آيه خطاب به حضرت محمد مي گويد كه به «زنان و مردان مؤمن» بگويد نيز براي بالابردن شأن آن ها است.
در گذشته مردم دنيا (با كمي اختلاف ميان لباس زن و مرد) پوشاك هاي گشاد مي پوشيده اند (امروزه نيز برخي از اقوام پوشش سنتي خود را هم چنان حفظ كرده اند). به اين خاطر نيز قرآن در رابطه با پوشش آن دوره چيزي نگفته است. ولي براي عصر ما كه لباس هاي تنگ به كارگرفته شده و چنان كه آيه پيشبيني آن نيز كرده توسط غيرمسلمانان اختراع شده، براي مؤمنين پوشش تعيين كرده است.
2.مؤمنين باسن خود را بپوشانند (برجسته نكنند) و عادي نگاه كنند:
هريك از رهنمودها و تحريمات قرآن دلايلي دارد. مثلاً دليل تحريم خوردن خون اين است كه وقتي خون با هوا تماس پيدا مي كند سمي مي شود و مي تواند بيماريزا باشد. نوع نگاه كردن و پوششي كه (براي زنان و مردان مؤمن) تعيين نموده نيز دليل دارد. دليل آن چيست؟
مسائل جنسي از مسائل غريزي است. دقيقاً مانند مسئلة گرسنگي و غذا. رابطة انسان با غذا چگونه است؟ با ديدن غذا همة افكار انسان سريعاً به فراموشي سپرده مي شود. چون وقتي دهان آب مي اندازد اشتها بر هوش و فهم و درك انسان پيروز مي شود. نگاه به غذا و بوي غذا حواس انسان را تحريك مي كند: چشم و بيني سيگنال هايي را مي گيرند كه مغز از آن ها بهرهمند مي شود، درست مانند بهرهمندي آن ازطريق سيگنال هايي كه اعصاب سطح بدن در اثر تماس با اشياء به مغز مي فرستند و مغز از آن ها بهرهمند مي شود.
چشم ها نيز در خوردن به سهم خود به نوعي مي خورند. به اين معني كه عادت در اشتها نقش زيادي بازي مي كند. يعني چشم ها ازطريق اعصاب به مغز اطلاع مي دهند كه مثلاً غذا آشنا است يا نه، همينطور غذا از چه رنگ درست شده، و غذا و سفره چقدر دلنشين و زيبا چيده شده، و فضا چگونه پرداخته شده، و مواردي از اين قبيل، و به اينترتيب وعده لذتداري و لذتبخشي آن را به مغز مي دهند.
مسئلة جنسي نيز دقيقاً مانند مسئلة گرسنگي و غذا است. يك نگاه به يك اندام جنسي كافي است كه آتش نيروي جنسي انسان را شعلهور كند. بررسيهاي علمي كه با دوربين هاي مخفي انجام شده نشان مي دهد كه مردان: در اولين نگاه خود به زنان، ابتدا به چشم آن ها نگاه مي كنند. بعد نگاه خود را به قسمت هاي پائينتر بدن مي برند (يعني: به پستان ها و باسن نگاه مي كنند). با ديدن موارد مزبور بدن بيننده برخي واكنش هاي فيزيولوژيكي نشان مي دهد. احساس تحريك شده توسط نگاه يا بو (يا تماس) به بخش هاي مختلف مربوطه در مغز مي رود و آن جا روي آن كار مي شود. وقتي آن تحريك مربوط به احساسات، به عنوان يك مسئلة جنسي تهييج كننده فهميده مي شود، سيستم عصبي مربوطه وسيلة تحريك و به كاراندازي اندام هاي جنسي بعدي را فراهم مي كند. (اين مطالب مربوط به مسائل جنسي از كتابِ سوئدي «انسان معجزه گرفته شده كه يك كتاب علمي است و توسط محققين در قرن بيستم نوشته شده، و بحث آن بدن انسان است).
نقش چشم در برخورد با مسائل جنسي نيز مانند نقش آن در برخورد با غذا است. يعني چشم ها نيز مانند اعصاب حسي در سطح بدن سيگنال هايي به مغز مي فرستند و مغز از آن ها بهره مند مي شود. بنابراين لخت بيرون آمدن يا برجسته اندام پوشيدن (يعني مثلاً شلوار و پيراهن تنگ پوشيدن و باسن و سينة خود را برجسته نمودن) جز اين كه زن پيش از هرچيز خود را در معرض بهرهوري و استثمار جنسي قرار بدهد و فضاي حسرت و حسادت براي ديگران ايجاد كند، هيچ دستاورد ديگري نه براي خود و نه ديگران هيچكدام ندارد.
پوششي كه قرآن براي مومنين تعيين نموده چنان كه در ترجمة آيه ديديم: انداختن روسري روي گريبان و انداختن پيراهن روي باسن (يا پوشيدن هر لباس ديگري كه باسن و بدن برجسته نباشد) مي باشد كه يكي از حالات آن را در اين تصوير مي بينيم. اين نوع از پوشش چنان كه گفتيم قرآن براي زنان مؤمن تعيين نموده است، (يعني آيه خطاب به مؤمنين است). و «مؤمنين» يعني: كساني كه به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند و مي خواهند رهنمودهاي مذهبي را در زندگي خود به كار بگيرند تا رستگار شوند. «نه اين كه به عنوان يك اجبار مذهبي براي زنان تعيين كرده باشد. و اين آيه نيز از آيات «محكم» است. يعني هميشه به قوت خود باقي است و ارتباطي به زمان و مكان و شرايط ندارد. (پيش از اين گفتيم كه «مسائل جنسي» از مسائل غريزي است. غريزه نيز «قرن اول و قرن بيستم» نمي شناسد، «شرق و غرب» نميشناسد، «انسان وحشي و انسان متمدن» نميشناسد، «آدم باسواد و بيسواد» نميشناسد، «آدم بافرهنگ و بيفرهنگ» و غيره را نميشناسد. بنابراين هرچقدر كه دنيا عوض بشود و زندگي و امكانات زندگي عوض بشود، تغييري در غريزه ايجاد نمي شود و معني و موضوعيت و مبناي علمي اين آيه هم چنان به قوت خود باقي خواهد بود).
مغزي كه چيزي نديده، نشنيده و نگفته فكر نيز نمي كند
************
وَمَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِمَا لَا يسْمَعُ إِلَّا دُعَاءً وَنِدَاءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْي فَهُمْ لَا يعْقِلُونَ (بقره/171)
************
ــ نكته آيه: آدم كَر و كنگ و كور مادرزادي فكر نميكند:
همان طور كه آيه مطرح كرده مغزي كه هيچ گاه چيزي نشنيده و نگفته و نديده، درواقع فكر هم نميكند و نميتواند بكند.
(آيه بحث كردن با كسانيكه به خداوند ايمان نميآورند (يعني كساني كه براي خود موضعي دارند و روي آن ايستادهاند و دنبال شناخت نيستند)، به جر و بحث كردنِ كسي با حيوان و يا با كسي كه زبان ما را نميداند تشيبه كرده است. درصورت «جر و بحث» با حيوان و يا كسي كه زبان ما را نميداند، آن ها از آنچه گفته ميشود فقط صداي عادي و بانگ را از هم تشخيص ميدهند).
عکس العمل نشان دادن پوست
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مََّثَانِي تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ...(زمر/23)
************
وقتي انسان احساس سرما يا ترس يا حالات مشابه آن مي کند، در هر دو حال بدن با پوست خود عکس العمل نشان مي دهد.
پوست از دو لايه داخلي و خارجي تشکيل شده است. قسمت داخلي آن پر از اعصاب است. به کمک ماهيچه هاي کوچک که به کيسه مو بسته هستند موي بدن بلند مي شود. وقتي آن ماهيچه ها منقبض (جمع) مي شود کيسه مو ها به شکل مخروطي کشيده مي شوند، هر چند مويي نيز نداشته باشند، و باعث چندشي شدن پوست مي شوند. اين عکس العمل از اشاره بخش مرکزي مغز ريشه مي گيرد که پيام کاهش دما را از طريق نخاع دريافت مي کند، که آن نيز از طريق اعصاب درک دما در پوست پيام خود را مي گيرد. ابتدا هورمون مربوطه ترشح مي شود که به صورت عامل فشار روي مجراي خون زير پوست عمل مي کند، طوري که جريان خون و پس از آن پس دادن گرما کم مي شود. و پس از آن خود بدن آغاز به توليد گرما مي کند. و در پايان کيسه هاي موها فرمان منقبض شدن را دريافت مي کنند.
بخش سمت چپ تصوير نشان مي دهد که در وضعيت کاهش دما (سرما) چه عکس العمل هايي در پوست و زير سطح آن ايجاد مي شود، در مقايسه با بخش سمت راست که وضعيت پوست در حالت گرما را نشان مي دهد.
ساير عکس العمل هاي ديگر انسان مانند عکس العمل در برابر ابهت و عظمت و همين طور عکس العمل هاي ديگر مانند استرس و يا احساس اين که مثلاً اين وضعيت چطوري از سر آدم خواهد گذشت و غيره، درست مانند عکس العمل پوست که در کاهش دما ديديم، عکس العمل آن روي پوست آشکار مي شود و پوست سفت مي شود.
اعصاب گرمايي در پوست
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَهَا لِيذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا (نسا/56)
************
عوض نمودن پوست براي چشيدن رنج سوختن به اين معني است که وقتي پوست مي سوزد انسان ديگر سوزش سوختن را احساس نمي کند. واقعيت هم همين است. اعصابي که گرما و سوختگي را احساس مي کنند در پوست در سطح بدن هستند. اندام هاي زير پوست اعصاب احساس گرما و سوزش را ندارند. وقتي پوست مي سوزد انسان ديگر گرما و سوختگي را احساس نمي کند.
بازتاب عملکرد هاي انسان توسط شنوايي، بينايي و پوست
************
حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِمَا كَانُوا يعْمَلُونَ (فصلت/20)
************
ــ نکته آيه: شنوايي، ديدگان و پوست، کار هاي انسان را بازتاب مي دهد:
وقتي مغز انسان چيزي مي شوند يا به چيزي گوش مي دهد، و چيزي را مي بيند يا به چيزي نگاه مي کند؛ ضمن اين که از آن نسخه بر مي دارد، آن را با فرستنده خود پخش نيز مي کند. طوري که مي توان با گيرنده آن امواج را گرفت و فهميد که مثلاً فرد به چه نگاه مي کند. همين طور در رابطه با مواردي که قبلاً به آن ها نگاه کرده يا گوش داده يا آن ها را انجام داده است.
پوست نيز فقط شکل و نمود اعضاي داخلي را نشان نمي دهد بلکه پوست اعضاي داخلي را نيز مي شنود. مثلاً اگر کسي به ناراحتي قلب (که در داخل سينه قرار دارد) مواجه شود، درد آن از طريق عصبِ خاصِ آن درد، درد را در کتف چپي يا نواحي آن به آدم گوشزد مي کند. يا مي تواند تصويري از يک درد دروني را به شکل و علامت معيني نشان بدهد که يک متخصص پوست به راحتي مي تواند نوع درد و بيماري را تشخيص بدهد. همين طور مي تواند عملکرد هاي انسان در شرايط خاصي (که شرايط قيامت از جمله آن است) را آشکار کند.
خواب و بيداري
************
وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيلَ لِبَاسًا وَالنَّوْمَ سُبَاتًا وَجَعَلَ النَّهَارَ نُشُورًا (فرقان/47)
************
شب براي خواب و روز براي فعاليت قرار داده شده
ــ نکات آيه:
1ــ شب براي خواب قرار داده شده و روز براي فعاليت:
بدن انسان ساعات و جدول کاري دارد و در يک ريتم طبيعي مشخصي کار مي کند. اين جدول کاري بدن با دستگاه تنظيم ضربان قلب"پُر کار" يا"کم کار" مي شود. به ترتيب زير:
ــ ساعت 3 بامداد، ساعتي که سرعت کار قلب مانند فشار خون و دماي بدن به پائين ترين حد خود رسيده، کم کم بدن را به کار مي اندازد. کمي پيش از اين که ساعت بيدار کننده در مغز (که يک دستگاه سلولي است) فرد را بيدار کند بدن خود را به کار مي اندازد.
ــ تقريباً ساعت 6 صبح قلب ضربان هاي سريع تري را آغاز مي کند.
ــ تقريباً ساعت 11 پيش از ظهر قلب به اولين اوج کار خود مي رسد. در اين وقت و گردش خون بالا ترين فشار را تحمل مي کنند و مغز به طور ويژه اي فعال کار مي کند. اين وضعيت زمان محدودي دارد.
ــ تقريباً ساعت 1 بعد از ظهر خستگي بعد از ظهر خود را بارز مي کند و آن وقت هضم غذا آغاز مي شود. از قرار معلوم بخش زيادي از خون به طرف اندام هايي که در هضم غذا نقش دارند مي رورد که فعال تر هستند و خوني که براي مغز مي رود نسبتاً کم است. در اين وقت توان بدن تا 20% کاهش پيدا کند.
ــ کار فعال بعدي بدن تقريباً در ساعت 5 بعد از ظهر است. در اين وقت قلب خون بيش تري را در جريان خون پمپاژ مي کند، غده بزاقي فعاليت هضم غذايي مؤثري را فعال مي کند.
ــ نزديکي هاي ساعت 7 بعد از ظهر بدن کم کم خود را در راستاي استراحت کردن و دوباره نيرو گرفتن جهت مي دهد، و فشار خون و تناوب ضربان کاهش پيدا مي کند و احساس استرس نيز در ساعات شبانگاهي کم مي شود.
به اين ترتيب با توجه به وضعيت کارکرد بدن در شبانه روز، چنان که آيه گفته: شب"براي خواب و استراحت" و روز"براي فعاليت" قرار داده شده است.
2ــ خواب براي نيرو گرفتن است:
همان طور که آيه مطرح کرده بدن در خواب نيرو و زندگي مي گيرد.
شب فعاليت بدن را کم مي کند و روز آن را فعال مي کند
************
وَهُوَ الَّذِي يتَوَفَّاكُمْ بِاللَّيلِ وَيعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ ثُمَّ يبْعَثُكُمْ فِيهِ (انعام/60)
************
و اين خداست که به وسيله شب فعاليت زندگي شما را مي گيرد و مي داند در روز بدن شما چه آسيب هايي ديده و دوباره شما را با روز بر مي انگيزد.
ــ نکات آيه:
1ــ فعاليت بدن انسان به وسيله شب گرفته مي شود و در روز اين فعاليت بر انگيخته مي شود:
انسان در مغز خود دستگاهي دارد که به امور خواب و بيداري وي مي پردازد. اين دستگاه که يک دستگاه سلولي است در مغز مياني قرار دارد و از طريق عصب هاي بينايي با محيط بيرون رابطه دارد. با رو آوردن شب و افزايش تاريکي اين دستگاه غده صنوبري در مغز، مغز را تحريک مي کند که هورمون (موسوم به ملاتونين) راترشح کند. اين هورمون ماده خواب آور بدن است. هر چه بيش تر غده مربوطه عنصر مزبور را ترشح کند فعاليت هاي مغز بيش تر کاهش پيدا مي کند و در نتيجه انسان به خواب مي رود.
بر عکس وقتي در دم سپيده دم محيط روشن و روشن تر مي شود دستگاه مربوط به غده صنوبري علامت مي دهد که توليد و ترشح عنصر مزبور را قطع کند. وقتي تمرکز عنصر مزبور کم مي شود نفس هاي زندگي بيدار مي شوند و بدن به کمک هورمون هاي استرسي خود، خود را براي روز جديد ديگري به کار مي اندازد.
به اين ترتيب همان طور که آيه گفته: به وسيله شب فعاليت زندگي بدن گرفته مي شود و انسان به خواب برده مي شود و در روز بر انگيخته مي شود. واژه هايي که قرآن استفاده کرده نيز دقيقاً مناسب با کارکرد اين سيستم موجود در بدن است. مثلاً از مصدر «بَعث» به معني بر انگيختن به جاي واژه هاي ديگري که به معني بيدار کردن هستند استفاده کرده که مناسب کارکرد هورمون هاي استرسي است.
2ــ بدن در روز آسيب هايي مي بيند:
آسيب هايي که بدن انسان به طور پي در پي مي بيند مردن برخي از سلول هاي آن است. و در شب مخصوصاً در هنگام خواب سلول هاي جديد درست مي شوند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع:
پناهی ، حسین /فیض آبادی،حمیده ، بيولوژي در قرآن- ش10 ، انتشارات فیض دانش ،1389
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}