كاپيتولاسيون، تسخير لانه جاسوسي امريكا و روز ملي مبارزه با استكبار جهاني (1)


 





 
شايد در 28 اسفند سال 1340 ش/19 مارس 1962 م كه سفارت كبراي ايالات متحده امريكا در اوج قدرت استكباري و روحيه سلطه گري طي يادداشت شماره 423 در پاسخ به درخواست ذليلانه وزارت خارجه دولت شاهنشاهي ايران با تمديد يك ساله خدمات هيأت مستشاري نظامي ايالات متحده موافقت كرد، كسي باور نمي كرد كه اين موافقيت يكي ديگر از نقاط عطف تاريخ تحولات دوران معاصر ايران خواهد شد. در اين يادداشت سفارت امريكا به بهانه مشكلات روز افزون وبه دليل موافقت نامه هاي موجود به قدرت كافي مسأله وضعيت اعضاي هيأت هاي مستشاري نظامي ايالات متحده را در ايران در بر نمي گيرد، به منظور نيل به يك تفاهم كلي در اين رابطه و زدودن هر نوع شك و همچنين سهولت در عملكرد مؤثر اعضاي مستشاري، از دولت شاهنشاهي ايران مي خواهد كه امتيازات و مصونيت هاي مخصوص كارمندان اداري و فني مشروحه در قرارداد منضم به قرارداد نهايي كنفرانس سازمان ملل را در وين (قرارداد 18 آوريل 1961 معروف به پيمان وين) در مورد هر فردي از پرسنل نظامي، كارمندان غير نظامي وزارت دفاع ايالات متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها مي باشند و حضور آنها در ايران به وسيله دولت شاهنشاهي ايران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.
تاريخ :19 مارس 1962-28 اسفند 1340
يادداشت شماره 423
سفارت ايالات متحده امريكا ضمن ابراز تعارفات خود به وزارت امور خارجه شاهنشاهي، مفتخر است كه اعلام كند كه يادداشت شماره 6266 مورخ 7 فوريه 1962 (1340/11/18ش) وزارت خارجه ايران را كه در آن دولت شاهنشاهي ايران تمايل خود را براي تمديد خدمات هيأت مستشاري نظامي ايالات متحده به مدت يك سال ديگر (تا21 مارس1963) همان طور كه ابتدائا در قراردادهاي مورخ 27 نوامبر 1943 و 16 اكتبر 1947 پيش بيني شده. ابراز كرده را دريافت نموده است.
اين سفارت خوش وقت است كه اعلام كند دولت ايالات متحده با تمديد خدمات هيأت مستشاري مزبور مطابق با شرايط قراردادهاي فوق الذكر، اصلاح شده در تهران با تبادل يادداشت هاي مورخ 9 دسامبر 1948، 5 ژانويه 1949، 28 نوامبر 1949 و 10 ژانويه 1950 در رابطه با هيأت هاي نظامي و تبادل يادداشت هاي مورخ 11 تا 13 سپتامبر 1948 در رابطه با هيأت نظامي ايالات متحده در ژاندارمري شاهنشاهي ايران ؛ و نيز يادداشت دولت ايالات متحده به شماره 596 مورخ 10 آوريل 1961 و يادداشت هاي دولت شاهنشاهي ايران به شماره هاي 1344 مورخ 14 ژوئن 1961 و 4202 مورخ 14 نوامبر 1961 ؛ موافق است .
در عين حال، اين سفارت مايل است مذاكرات بسياري را كه اخيرا بين نمايندگان دو دولت در رابطه با مشكلاتي با اهميت روز افزون، انجام شده است را متذكر شود. اين مشكلات از اين حقيقت ناشي مي شوند كه موافقت نامه هاي موجود به قدر كافي مسأله وضعيت اعضاي هيأت هاي مستشاري نظامي ايالات متحده در ايران را در بر نمي گيرد.
در همين رابطه، دولت ايالات متحده معتقد است نيل به يك تفاهم كلي در اين زمينه براي زدودن هر نوع شكي و در نتيجه سهولت در عملكرد مؤثر اعضاي مستشاري، به نفع هر دو دولت خواهد بود . براي نيل به اين هدف، سفارت مفتخر است كه فقط پيشنهاد نمايد كه اين پرسنل از امتيازات و مصونيت هاي مخصوص «كارمندان اداري و فني » مشروحه در قرارداد منضم به قرار نهايي كنفرانس سازمان ملل متحد در مورد روابط و مصونيت هاي ديپلماتيك كه در تاريخ 18 آوريل 1961 در وين امضا شده، برخوردار گردند. البته معلوم است كه پرسنل برجسته مشخص مورد توافق دو دولت، امكان بهره مندي از امتيازات و مصونيت هاي «مأمورين سياسي» را خواهند داشت .
سفارت، همچنين پيشنهاد مي نمايد به منظور هماهنگي و تسهيل در امور اداري، اصل سابق الذكر در مورد هر فردي از پرسنل نظامي و يا كارمندان غير نظامي وزارت دفاع ايالات متحده و بستگانشان كه اهل خانه آنها مي باشند و حضور آنها در ايران به وسيله دولت شاهنشاهي ايران مجاز شناخته شده، به كار گرفته شود.
سفارت پيشنهاد مي نمايد كه در صورت توافق دولت شاهنشاهي ايران، اين تفاهم از تاريخ دريافت پاسخ آن وزارتخانه قابل اجرا و نافذ خواهد شد .
سفارت فرصت را براي تجديد احترامات فائقه خود نسبت به وزارتخانه شاهنشاهي مغتنم مي شمرد.
سفارت كبراي ايالات متحده امريكا
تهران
19 مارس 1962(1)
وزارت خارجه نظام شاهنشاهي مثل اغلب ادوار تاريخي كه با انعقاد قراردادهاي اسارت بار و اعطاي امتيازات، استقلال ملي كشور را به نفع بيگانگان قرباني كرد، هيچ گاه به ملت ايران نگفت كه اين امتيازات يك طرفه به يك دولت خارجي و اتباع وي چه سود براي استقلال سياسي و امنيت ملي ايران دارد. وزارت امور خارجه دولت شاهنشاهي در تاريخ 1341/12/20 طي يادداشت شماره 8800 به سفارت امريكا مي نويسد: در خصوص وضع اعضاي عالي رتبه هيأت مستشاري نظامي امريكا در ايران و استفاده آنها از مواد قرارداد وين، آنها كه داراي گذرنامه سياسي مي باشند موافقت مي گردد و در خصوص بقيه كارمندان مطالعات در جريان است .
اداره چهارم سياسي
شماره 8800
تاريخ 1341/12/20
وزارت امور خارجه
يادداشت
وزارت امور خارجه شاهنشاهي تعارفات خود را به سفارت كبراي ايالات متحده امريكا اظهار و عطف به يادداشت شماره 203 مورخ 22 اكتبر 1962 راجع به پيشنهاد آن سفارت كبري در خصوص وضع اعضاي هيأت مستشاري نظامي امريكا در ايران و استفاده از مواد قرارداد وي مصوب 18 آوريل 1961 درباره مستشاران مزبور احتراما اشعار مي دارد نسبت به قسمت اخير يادداشت شماره 423 مورخ 19 مارس 1962 آن سفارت كبري در خصوص اعضاي عالي رتبه هيأت مستشاري كه داراي گذرنامه سياسي مي باشند، موافقت مي گردد كه به نامبردگان وضع سياسي داده شود تا بتوانند از مصونيت ها و امتيازات مربوطه برخوردار شوند ودر خصوص بقيه كارمندان هيأت هاي مستشاري امريكا نيز مطالعاتي در جريان است تا براي آنها نيز امتيازات و تسهيلات بيشتري فراهم گردد كه نتيجه آن بعدا به استحضار آن سفارت كبري خواهد رسيد.
موقع را براي تجديد احترامات فائقه مغتنم مي شمارد.(2)
سپس وزارت امور خارجه در يادداشت شماره 8296 مورخ 26 آبان 1342 به سفارت امريكا در ايران مي نويسد:
وزارت امور خارجه شاهنشاهي خوش وقت است اكنون به استحضار آن سفارت كبري برساند كه هيأت محترم وزيران به موجب تصويبنامه مورخ 1342/7/13 با اين پيشنهاد موافقت فرموده اند و قرار است كه اين يادداشت جهت تصويب به مجلسين فرستاده شود.
در تاريخ 3 مرداد 1343 براي اولين بار اين لايحه كه در تاريخ ايران معروف به لايحه كاپيتولاسيون مي شود، جهت رسيدگي به مجلس سنا فرستاده مي شود و مجلس سناي ايران كه متشكل از شبه روشنفكران خاندان سلطنتي و نخبگان سياسي و شيوخ وابسته به نظام پادشاهي بوده و سال ها سرنوشت مردم مظلوم ايران را رقم مي زدند، در يك اقدام مفتضحانه اين لايحه را تصويب مي كند.(3)
در اسناد لانه جاسوسي امريكا، متن مذاكرات مجلس سنا در تصويب لايحه كاپيتولاسيون به انگليسي ترجمه شده و بر اساس متن مذاكرات، شريف امامي، رئيس مجلس سنا، براي اينكه ملت ايران از عمق خائنانه بودن اين لايحه خبردار نشوند اين لايحه را در نيمه شب به عنوان آخرين لايحه اي كه در يك مجلس طولاني پس از طرح لوايح مختلف ارزشي براي بحث كردن ندارد مطرح مي كند و به تصويب مي رساند، به خيال اينكه تصويب اين لايحه، هنگام خواب بودن جامعه، انعكاس ويژه اي نخواهد داشت. شريف امامي هنگام طرح اين لايحه به شيوخ مجلس سنا مي گويد:
البته مقدور هم بود كه ما فردا جلسه فوق العاده تشكيل بدهيم ولي چون كار بسيار مختصري است اجازه بفرماييد الان تمامش مي كنيم.(4)
لايحه كاپيتولاسيون كه براي عزت، استقلال و شرافت ملت ايران شكننده بود، از نظر شيوخ نظام سلطنتي كار بسيار مختصري بود كه بايد هنگام خواب بودن شيوخ مجلس سنا به تصويب مي رسيد و چنين نيز شد . ميرفندرسكي مهره شناخته شده در امريكا در وزارت خارجه در توجيه عادي بودن اين امتيازات و مصونيت ها در مجلس سنا مي گويد:
ما اين امتيازات و مصونيت ها و معافيت ها را براي خارجي ها تقاضا نمي كنيم بلكه براي خدمتي تقاضا مي كنيم كه آنها براي ما انجام دهند. پس از اينكه ما براي اين موضوع فكر كرديم و مشاوره كرديم با دستگاه هاي مختلف مملكت، به اين نتيجه رسيديم كه اعطاي اين مصونيت ها و اين مزايا ضرري براي دولت شاهنشاهي ندارد و معافيت مالياتي است كه از حقوق آنان ماليات گرفته نشود يا براي مسكن و تغذيه معاف داشته باشند، مهم نيست . به علاوه اين نظر چيزي نيست كه ما تنها كرده باشيم، دولت هاي ديگر هم كرده اند.(5)
شيوخ جاهل، نادان و وابسته مجلس سنا توجيه ابلهانه ميرفندرسكي را پذيرفتند و با يك قيام و قعود به اين لايحه خفت بار رأي مثبت مي دهند و اين مصوبه براي رأي نهايي به مجلس شوراي ملي فرستاده مي شود.
استورات دبليو. راك ول، كاردار موقت سفارت امريكا در تهران، طي نامه طبقه بندي شده خيلي محرمانه اي در تاريخ 9 مرداد 1343 به وزارت امور خارجه امريكا گزارش مي دهد:
به دنبال تحريكات مداوم سفارت امريكا در تهران، تصويب كنوانسيون وين و يادداشت هاي مبادله شده ضميمه آن در مجلس ايران پيشرفت چشمگيري كرده است... نهايتا دولت به تحريك سفارت بر اولويت لايحه تبادل يادداشت هاي رأي داد. سناتور احمد متين دفتري، عضو كميسيون روابط خارجي سنا به ما گفت يك دليل تأخير ممتد سنا دربررسي اين دو لايحه آن است كه ترجمه ارائه شده، از كنوانسيون وين توسط دولت ناقص بوده است. متين دفتري كه كنوانسيون وين را به نمايندگي از دولت ايران امضا كرده و بدين خاطر به خود مي بالد تأكيد مي نمود كه شخصا آن را به زبان فارسي ترجمه كرده است .(6)
سرانجام در روز سه شنبه، 21 مهرماه 1343 مجلس شوراي ملي اين لايحه را تصويب و كاپيتولاسيون در ايران مجددا به شكل قانوني توسط دولت شاهنشاهي احيا مي شود.
همه آنهايي كه آگاهي از تاريخ ايران دارند، مي دانند كه تنها يك صداي زنده در ايران بود كه يك تنه در مقابل اين لايحه ننگين، در مقابل دولت امريكا و نظام شاهنشاهي مقاومت كرد و آن كسي جز امام خميني (ره) نبود.(7) تا آن تاريخ هيچ چهره مبارز و حزب سياسي اي كه سال ها شعار مبارزه با ديكتاتوري و استبداد سر مي داد نه باور مي كرد و نه جرأت آن را داشت كه در مقابل همينه و سيطره نفوذ سياسي امريكا در جهان ذره اي ترديد به خود راه دهد و جرأت مخالفت و مقابله با اين نفوذ را داشته باشد.
امام خميني (ره) بدون واهمه از مترسك هاي ابرقدرتي، نه تنها با لايحه كاپيتولاسيون مخالفت كرد و مفهوم و ماهيت آن را براي جامعه بر ملا ساخت بلكه همه اقتدار نظام شاهنشاهي و حامي آن امپرياليسم امريكا را مورد تهاجم قرار داده و به پايه هاي قدرت امريكا و سلطنت مي تاخت و كاپيتولاسيون را سند بردگي ملت ايران عنوان كرد. امريكا و رژيم شاه كه انتظار چنين واكنش انفجار آميزي را از امام خميني نداشتند، براي خاموشي صداي نهضت امام خميني او را به تركيه تبعيد كردند.
راك ول در تاريخ 15 آبان 1343 يعني دو روز پس از تبعيد امام به تركيه در يك نامه غير رسمي به يكي از دوستان خود در وزارت امور خارجه امريكا مي نويسد:
وقايع اخير كه شما در گزارش رسمي از آنها مطلع خواهيد شد، موجب خشنودي قلبي من شده است. سرانجام ما توانستيم از شر آن پيرمرد ... كه چوب لاي چرخ ما مي گذاشت، راحت شويم. «كله گنده» محلي دستور اخراج او را داده بود. در حال حاضر او در يكي از هتل هاي درجه دو تركيه اقامت دارد و سعي مي كند كه عقيده سني هاي بيچاره راتغيير دهد.(8)
راك ول و اربابان او در امريكا هيچ گاه تصور نمي كردند كه پانزده سال بعد اين پيرمرد، هم كله گنده را با خفت از ايران بيرون خواهد كرد، هم به عمر نظام شاهنشاهي پايان خواهد بخشيد و هم اسطوره شكست ناپذيري امريكا و نظام هاي ليبراليستي و كمونيستي و سوسياليستي را در جهان در هم خواهد شكست و امريكا را براي هميشه از منافع حياتي اش در ايران محروم خواهد ساخت . چوبي كه امام در سال 1343 به گفته راك ول، لاي چرخ يكه تازي امريكا در ايران گذاشت در سال 1357 اين چرخ را از حركت باز انداخت و با ساقط كردن يكي از حكومت هاي وابسته منطقه به امريكا و از همه مهم تر منهدم كردن لانه جاسوسي امريكا در ايران، بزرگ ترين پايگاه جاسوسي، امنيتي، اطلاعاتي و سياسي اين قدرت را در منطقه خاورميانه از هم پاشيد. روز تسخير لانه جاسوسي امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام به حق روز ملي مبارزه با استكبار جهاني ناميده شد و هيچ گاه نبايد از تاريخ اين ملت حذف شود.
ملت ايران تأثير شيطان بزرگ را در غارت منافع ملي در پنجاه سال اخير، ساقط كردن دولت برآمده از جنبش ملي نفت، حمايت از رژيم خونريز و ديكتاتوري پهلوي و از همه مهم تر تحقير ملت ايران و مبارزه مستمر و ديوانه وار با انقلاب اسلامي و طراحي كودتاهاي پي در پي، تحميل جنگ، حمايت از گروه هاي تروريستي، تحريم هاي اقتصادي و انواع و اقسام توطئه عليه ايران را نبايد فراموش كند.
رابطه با شيطان بزرگ از تاريخي كه پاي اين كشور به ميهن باز شده است چيزي جز خفت براي ملت ايران به بار نياورده است. امريكا سي سال از رژيمي در ايران پشتيباني و حمايت كرد كه نه تنها به قانون، حقوق بشر و آزادي اعتقادي نداشت، بلكه جنايات اين رژيم عليه ملت خويش، خاطره جنايات ديكتاتورهايي چون استالين، هيتلر و ساير جنايتكاران تاريخ غرب را تداعي مي كرد. اكنون چگونه مي توان به شعارهاي آزادي خواهي، حقوق بشر طلبي و دموكراسي خواهي هاي چنين رژيمي براي ملت ايران دل بست؟
ساده لوحاني كه به شعارهاي اصلاح طلبي امريكا دل بسته اند و به اميد حمايت چنين رژيمي كمر همت به مبارزه عليه انقلاب اسلامي و ملت ايران بسته اند، آيا هيچ از خود پرسيده اند كه چگونه امكان دارد رژيمي كه در طول حضور سي ساله خود بر تمام اركان تصميم گيري رژيم سلطنتي در ايران قدمي در جهت رشد و توسعه، دفاع از حقوق ملت ايران در مقابل استبداد و آزادي خواهي نيروهاي مبارز ايران برنداشت، اكنون مي تواند حامي آزادي و حقوق بشر در ايران باشد؟
آيا ملت ايران نبايد از چنين جريان هاي نفرت داشته باشد؟ و آنهارا سر سپرده سياست هاي امپرياليستي بداند كه در دويست سال گذشته، كه از استقلال امريكا مي گذرد، تاكنون 150 مورد جنگ اعلام نشده يا اعلام شده در سراسر جهان عليه ملت ها به راه انداخته است؟
كشوري كه به طور متوسط هر سال يك بار نيروهاي نظامي خود را به مرزهاي كشورهاي ديگر گسيل داشته و دست به جنايت و كشتار ملت هاي محروم زده است، چگونه مي تواند طرفدار حقوق بشر براي ملت ايران باشد؟!
كشوري كه بر اساس آمارهاي رسمي، از زمان جنگ دوم جهاني به بعد، حدود بيست هزار مورد عمليات مخفي براي نفوذ در كشورهاي ديگر يا ساقط كردن دولت هاي مردمي سازماندهي كرده و دولت هاي بي شماري را كه تمايل به پذيرش سلطه اين قدرت سلطه طلب نداشتند، سرنگون كرده است و صدها هزار نفر را بر اثر اين تجاوزها در جهان به خاك و خون كشيده است، چگونه مي تواند طرفدار آزادي براي ملت ايران باشد؟!
كشوري كه از سال 1978 به بعد بيش از 120 هزار نفر از ساكنان منطقه امريكاي مركزي را با جنگ هايي كه به راه انداخته كشته است؛ يعني از هر پنج نفر ساكنان اين منطقه يك نفر را به خاطر دفاع از حقوق، آزادي و وطن خود نابود كرده است و بخش عمده اي از بيست ميليون ساكنان اين منطقه را پيوسته در معرض بمباران هاي هوايي و بمب هاي ناپالم و فسفري، بمب هاي شيميايي و سلاح هاي بيولوژيكي و پرواز هاي مكرر هواپيماهاي مافوق صوت براي شكستن ديوارهاي صوتي و مانورهاي دريايي قرار داده است چگونه مي تواند طرفدار دموكراسي باشد؟(9)
كنگره امريكا در سال 1994 م در گزارش رسمي خود مي نويسد:
در حدود شصت هزار پرسنل نظامي در دهه 1940م به عنوان نمونه هاي انساني جهت آزمايش دو عامل شيميايي، يعني گاز خردل و لويسيت (گاز تاول زا) بر روي آنها مورد استفاده قرار گرفتند. بيشتر آنها از ماهيت آزمايش ها مطلع نبودند و پس از شركت در اين پژوهش، هرگز مراقبت هاي طبي بعدي را دريافت نكردند. به علاوه برخي از آنها تهديد شدند كه اگر موضوع اين آزمايش ها را با كساني از جمله همسران، والدين، پزشك خانوادگي خود در ميان بگذارند در زندان شهر فرت لون ورث زنداني خواهند شد... (10)
چنين دولتي كه موجب ده ها سال درد و رنج براي سربازان خود و خانواده ها آنها شده و از همه مردم خود به عنوان موش هاي آزمايشگاهي استفاده مي كند آيا مي تواند مدافع حقوق ملت ايران و ساير ملت هاي منطقه باشد؟!
ساده لوحاني كه هنوز باور مي كنند مدافع نظام ليبرال ـ دموكراسي، حقوق بشر و آزادي در دنيا امريكا و اروپاييان هستند به فهرست حملات هوايي امريكا در سال هاي مختلف به ملت هاي ديگر نگاه كنند:
چين (1945-1946)، كره و چين، جنگ كره (1950-1953)، گواتمالا (1960،1954،1969،1967)، اندونزي (1985)، كوبا (1959، 1961)، كنگو (1964)، پرو (1965)، لائوس (1973-(1946)، ويتنام (1961-1973)، كامبوج (1969-1970)، گرانادا (1983)، لبنان (1983- 1984)، ليبي (1986)، السالوادور(دهه 1980)، نيكاراگوا(دهه 1980)، ايران (1987)، پاناما (1989)، عراق (1991-2000)، كويت (1991)، سومالي (1993)، بوسني (1994، 1995)، سوران (1998)، افغانستان (1998)، يوگسلاوي(1999).(11)
تمامي اين بمباران ها عليه شهرها، شهرك ها و روستاهايي بود كه در حقوق بين الملل معاصر به عنوان يك جنايت جنگي محسوب مي شود .آيا كشتن اين همه انسان كه در هيچ جنگي درگير نبوده اند تروريسم نيست؟ ويليام بلوم، يكي از روزنامه نگاران و پژوهشگران معروف، در مورد سياسيت هاي خارجي امريكا از جنگ دوم جهاني به بعد مي گويد :
جنگ واشنگتن عليه تروريسم، همانند جنگ عليه مواد مخدر محكوم به شكست است.(12)
چرا؟ چون هيچ گاه ملت ايران و ملت هاي مظلوم از خود نپرسيده اند كه چرا تروريست ها ايالات متحده را پي در پي مورد حمله قرار مي دهند؟ مگر اين كشور چه دارد يا چه اقداماتي در جهان انجام مي دهد كه اين گونه مورد هدف تروريست ها است؟ البته سياستمداران امريكايي سعي كرده اند به اين سؤال پاسخ دهند، اما چقدر اين پاسخ ابلهانه و عوامانه است. سندي برگر، مشاور امنيت ملي امريكا، در پاسخ به اين سؤال مي گويد:
من فكر مي كنم كه لازم است مردم امريكا بدانند در جهاني زندگي مي كنيم كه تا اندازه اي به دليل رهبري امريكا تا حدي به علت تعصب كوركورانه برخي از افراد، مورد حمله قرار خواهيم گرفت .(13)
ريچارد هاس، رئيس گروه سياست خارجي مؤسسه بركينگز امريكا، پاسخ مي دهد:
خوب پاسخ اين است كه خواسته آنها چيزي نيست كه ما به آساني بتوانيم انجام بدهيم، خواسته آنها به اين حقيقت باز مي گردد كه ما قدرتمند ترين كشور جهان هسيم، به اين حقيقت كه ما كشوري سكولار هستيم، خواسته آنها صرفا به چيستي ما باز مي گردد و موجوديت ما است كه در حقيقت مايه رنجش آنهاست.(14)
بي ترديد ساده لوحان چنين پاسخ هايي را خواهند پذيرفت چون موجوديت هيچ ملتي تا زماني كه با موجوديت ملت ديگري در تعارض قرار نگيرد تهديدي به حساب نمي آيد. پاسخ بيل كلينتون، رئيس جمهور سابق امريكا، دراين رابطه جالب تر از همه است. او مي گويد:
علت اينكه امريكا هدف حمله هاي تروريسم است پاره اي به اين دليل است كه ما در راستاي صلح و دموكراسي تلاش مي كنيم و بخشي به اين جهت است كه ما عليه تروريسم متحد شده ايم.(15)

پي‌نوشت‌ها:
 

ـ اسناد لانه جاسوسي، ج71، «مستشاري نظامي امريكا در ايران» (2)، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، تهران، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي امريكا، 1369، ص 3،4.
2 ـ همان، ص 5.
3 ـ همان، ص 7،6
4 ـ همان، ص 10.
5 ـ همان، ص 14.
6 ـ همان، ص 17،16.
7 ـ براي مطالعه دقيق فرآيند مقابله امام با لايحه كاپيتولاسيون، رك: سيد حميد روحاني، نهضت امام خميني، تهران، عروج، 1381، ج1، ص 1000-1110.
8 ـ اسناد لانه جاسوسي، همان، ص 220، 221.
9 ـ براي مطالعه جنايت هاي امريكا در مناطق جهان رك: ويليام رابينسون و كنست نورس ورثي، جنگ روياها، ترجمه عبدالرضا رشيدي، تهران، اطلاعات، 1366، ص 19، 20.
10 ـ ويليام بلوم، دولت خود سر، كتابي راهنما براي معرفي تنها ابر قدرت جهان؛ امريكا، ترجمه جمعي از مترجمين، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1383، ص 19.
11ـ همان، ص 141.
12 ـ همان، ص55.
13 ـ همان .
14 ـ همان .
15 ـ همان، ص 56.
منبع:فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 9