پنج خدمت هشت کشيک يک عشق


 

نويسنده:علي اصغر رضوي




 
عکس ها: مهدي قرباني
خادمان امام رضا (ع) قبلاً و به صورت سنتي پنج دسته بودند: خادم ها، فراش ها (که کارشان شبيه خادم ها بود ولي در رواق هاي مخصوص خودشان)، دربان ها، کفشدارها و حفاظ (گروهي از خدمه که مراسم خاص را برگزار مي کنند). اين پنج گروه همراه با نقاره زن ها و مأموران روشنايي (مسؤولان چلچراغ هاي حرم) در شيفت هاي هشت روزه به هشت روز کارشان را انجام مي دادند. الان چند خدمت جديد مثل حمل و نقل هم اضافه شده. سال گذشته ما سراغ يکي از خادمان رفته بوديم و امسال سراغ پنج نماينده از پنج گروه ديگر. نمي دانيم در چيزي که مي خوانيد، چقدر عشق و علاقه اين آدم ها به کارشان پيداست اما همين قدر بدانيد که صحبت کردن با اين آدم ها، براي ما واقعاً هيجان انگيز بود.
محمد وارسته/35 ساله/دربان
ليسانس علوم سياسي دارد ولي الان مدير پروژه هاي ساختماني در مشهد است. محمد در بين هم کشيک هايش از همه جوان تر به حساب مي آيد.
احمد قوام شکوهي/83 ساله/نقاره زن
در بين نقاره زن هاي حرم رضوي، او مسن ترين است و با ريه هايي که معلوم نيست از کجا نفس مي آورد، هنوز هم براي امام رضا (ع) مي نوازد.
مسعود کرابي/30 ساله/حمل و نقل
ليسانس داروسازي و مسؤول داروخانه اي در مشهد است. خودش مي گويد شانس آورده که در اين سن براي خادمي افتخاري پذيرفته شده
امين رضا صدقي/38 ساله/کفشدار
کارشناس ارشد کامپيوتر است و در دانشگاه علوم پشکي رضوي تدريس مي کند. دوست ندارد دانشجوهايش اين گزارش را بخوانند.
محسن دادمهر/62 ساله/فراش
دکتر دادمهر فوق تخصص جراحي پلاستيک دارد و براي راضي کردنش به گفت و گو و عکاسي بيشتر از آنکه فکرش را بکنيد وقت صرف کرديم و رو انداختيم

دربان ها
 

همراه با يکي از جوان ترين خادمان حرم که علوم سياسي خوانده است

در درگه سلطان
 

بيشتر دربان ها را با عصاهاي معروفشان که مردم آنها را به عنوان تبرک مي بوسند، مي شناسند. اما اين، همه وظيفه دربان ها نيست. آنها ده ها وظيفه مختلف دارند که شايد خيلي از آنها اصلاً به چشم هم نمي آيند. معروف ترين کارهايشان راهنمايي زائران و کمک به آنها و همين طور کمک به انتظامات صحن هاست. نکته مهم در مورد دربان ها اين است که کار آنها فقط مربوط به صحن ها مي شود و در داخل رواق ها، ديگر خبري از آنها نيست. فقط در يک صحن انقلاب که سه تا در ورودي بيشتر ندارد، ده تا دربان خدمت مي کنند که کارهاي متفاوتي انجام مي دهند. يک مراسم جاروکشي سنتي هم وجود دارد که فقط مخصوص دربان هاست. اگر عصرها طرف هاي ساعت چهار سري به صحن انقلاب بزنيد، مي توانيد اين مراسم را همراه با آداب قبل و بعدش ــ مثل دعاها و اشعاري که مي خوانند ــ ببينيد.
جداي از همه اينها، براي همه کساني که تا به حال دست کم يک بار به زيارت امام رضا (ع) رفته باشند، دربان ها با آن لباس هاي مخصوص و عصاهاي معروفشان که همه به عنوان تبرک آنها را مي بوسند، نوستالژي دارد. هر چند ديگر اين روزها به خاطر آنفلوآنزاي خوکي ديگر خبري از آن عصاها نيست اما دربان ها را با تمام مشخصه هاي ديگر شان مثل کت هاي سرمه اي و کلاه هايي که آرم آستان قدس دارند، هنوز هم مي شود دم درهاي ورودي صحن ها و وراق ها ديد. به غير از اين حتي اگر به عکس هاي 100 سال پيش حرم امام رضا (ع) هم نگاه کنيد، ردپاي دربان ها را با همين لباس هاي مخصوصشان، يعني کت و شلوار يکدست و کلاه مي بينيد. به خاطر اينکه درباني يکي از قديمي ترين خدمت هاي حرم امام رضا (ع) است، مي شود پيرمردهايي را ديد که 60 ــ50 سال از عمرشان را دم يکي از همين درهاي حرم گذرانده اند. با اين حال در بين آنها جوان هايي هم پيدا مي شوند که اين کلاه ها را به سر کنند. يکي از آنها همين آقاي محمد وارسته است که بين تمام هم کشيک هاي خودش از همه جوان تر است. محمد آقا روي همين حساب، پرهيجان ترين و فعال ترين خادم ها هم هست؛ اين را مي شود از تحرکي که در زمان استراحتش در آسايشگاه دارد، فهميد. به قول خودش در تمام مدتي که بقيه خدام زمان استراحتشان است و با هم گپ مي زنند، او مشغول کارکردن است و کار بقيه خادم هايي را که از او مسن تر هستند، راه مي اندازد. با اينکه بيرون از حرم سرش خيلي شلوغ است و يک سر دارد و هزار سودا اما مي گويد کشيک حرمش يک ساعت هم دير نمي شود؛ «من در مشهد کارهاي ساختماني انجام مي دهم و الان هم يک پروژه ساختماني بزرگ را در دست دارم اما با اين حال همه برنامه هايم را رديف مي کنم تا سر کشيکم حاضر شوم».
با اينکه دم در ايستادن و راهنمايي زائران اصلي ترين کار دربانان است و همه آنها را بيشتر با اين کارها مي شناسند اما ده ها وظيفه ديگر هم بر عهده دارند که ممکن است زائران خيلي هم از آنها مطلع نشوند؛ «در همين صحن انقلاب در هر نوبت حدود ده دربان مي ايستند که هر کدام کارهاي مختلفي انجام مي دهند؛ از دم در ايستادن و راهنمايي زائران گرفته تا رساندن بچه هاي گمشده به دست پدر و مادرهايشان و کمک به پيرمردها و پيرزن ها براي زيارت کردن. خلاصه اينکه سر دربان ها از باقي خدمه شلوغ تر است چون حدود ده وظيفه متفاوت دارند که بايد انجام بدهند».
بهترين نقاره زن حرم از اين صداي خاطره انگيز مي گويد

آواي شکوه
 

شايد آرزوي خيلي ها باشد که هنگام طلوع و غروب آفتاب که صداي کرناها و نقاره ها از نقاره خانه بلند مي شود، آن بالا باشند و از همان اتاق نقاره خانه گنبد را تماشا کنند. خود صداي نقاره هم که جزو نوستالژي هايي شده که مردم از مشهد و زيارت امام رضا (ع)دارند؛ هميشه هم سر يک ساعت مشخص، نه چند دقيقه زودتر و نه چند دقيقه ديرتر. هميشه هم يک ريتم را مي زنند اما هر بار که اين نقاره ها نواخته مي شود تازگي دارد. اما چيزي که خيلي ها در مورد نقاره ها نمي دانند اين است که نواهايي که در نقاره خانه نواخته مي شود، هر کدام ذکري را تکرار مي کنند و معنا و مفهوم دارند. حتي حرکات نقاره ها هم براي خودشان معنا و مفهوم دارند؛ مثلا در دست اول، «سرنواز» ــ سر دسته کرنانوازها ــ کرنا را به طرف گنبد حضرت به عنوان سلام مي گيرد و مي دمد: «سلطان دنيا و عقبي علي بن موسي الرضا(ع)». پس نوازان که تعداد آنها چهار نفر است، جواب مي دهند: «امام رضا (ع)». سرنواز مجدداً با سر کرنا به طرف گنبد حضرت اشاره مي کند و چنين مي نوازد: «امام رضا (ع)». پس نوازان جواب مي دهند: «غريب». دست دوم، کرناي سرنواز ذکر مي کند: «مولي مولي مولي علي بن موسي الرضا». پس نوازان جواب مي دهند: «رضا جان». سرنواز، سرکرنا را به طرف گنبد مي گيرد و ذکر مي کند: «يا امام غريب يا امام رضا». دست سوم، کرناي سرنواز ذکر مي کند: «دوران دوران امام رضاست». در اين موقع طبال ها به عنوان شادي طبل هاي خود را به صدا در مي آورند. اين طبل به «کوس شادمانه» معروف است. مجدداً سرنواز ذکر مي کند: «دوران دوران امام رضا، دادرس بيچارگان». پس نوازان پاسخ مي دهند: «اي دادرس درماندگان». موقعي که پس نوازان مي خواهند کرناي خود را بر زمين بگذارند، سرنواز مي گويد: «فرياد رس».
خود آستان قدسي ها به نقاره زن ها مي گويند «عمله شکوه» به اين معنا که آنها نشان دهنده شکوه و عظمت حرم امام رضا (ع) هستند. دليلش هم اين است که تنها جايي که در کل دنيا نقاره نواخته مي شود حرم امام رضا (ع) است . نقاره زني تقريباً پشت به پشت و به صورت ارثي منتقل مي شود. بيشتر کساني که در نقاره خانه امام رضا (ع) نقاره و کرنا مي نوازند، اين کار را از پدرانشان به ارث برده اند. براي همين هر کسي نمي تواند به جمع چند نفره آنها اضافه شود. يکي از همين نقاره نوازها که اين کار را از پدرش به ارث برده، احمد قوام شکوهي است؛ پيرمرد 83 ساله اي که 63 سال از عمرش را در هر صبح و شب در اين نقاره خانه گذرانده. اگر پله هايي را که از صحن انقلاب شروع مي شوند تا به نقاره خانه بشماريد از 50 تا بالا مي زنند. با اين حال هنوز هم هر روز زودتر از بقيه نقاره زن ها، در اتاق نقاره زني آماده مي شود و وسايل را آماده مي کند تا بقيه نوازنده ها هم از راه برسند؛ «63 سال است که به صورت مداوم اين کار را انجام مي دهم. در اين مدت هر وقت صداي نقاره از اينجا بلند شده، من هم اينجا بوده ام. فقط چند مدتي در زمان رژيم سابق نقاره خانه تعطيل بود که نمي توانستم به اينجا بيايم، اگر نه چه در زمستان بوده و چه در تابستان، چه بيمار بوده ام و چه سلامت، هميشه به عشق امام رضا (ع) اينجا حاضر مي شده ام». احمد قوام، سرپرستي گروه نقاره نوازها را هم بر عهده دارد و از معدود آدم هايي است که از مسائل تخصصي نقاره و کرنا سر در مي آورد. حتي کارهاي تعمير و ساخت و سازهاي جديد را هم همين پيرمرد انجام مي دهد؛ «نزديک هاي تولد امام رضا (ع) که مي شود، چند تا ساز جديد سفارش مي دهيم بسازند تا روز تولد حضرت با سازهاي جديد نقاره بزنيم».
يک دارو ساز جوان که لباس خادمي بر تن کرده، زائران را با ويلچر جابجا مي کند

در مسير رستگاري
 

بزرگ شدن حرم و عريض و طويل شدن صحن ها مشکلاتي هم دارد ديگر؛ مثلاً همين پيرمرد و پيرزني که توان اين همه پياده روي را ندارند. براي همين يک بار که به زيارت مي روند، بايد تا چند روز پا دردش را بکشند. به همين خاطر همان اوايل که صحن جامع رضوي راه اندازي شد، مسؤولان آستان قدس به فکر آن افتادند که راه حل اساسي اي براي اين مشکل پيدا کنند. براي همين چند تا ويلچر با چند تا آدم آنجا گذاشتند تا کساني را که توانايي پياده رفتن تا رواق ها را ندارند، با ويلچر حمل کنند. البته اگر کارت شناسايي امانت بگذاريد، خودتان هم مي توانيد ويلچر را برداريد و همراهانتان را تا دم رواق ها ببريد اما يک سري آدم هم آنجا هستند که عشق اين کار را دارند و داوطلبانه ثبت نام مي کنند تا هفته اي يک بار اين ويلچرها را حمل کنند. تازگي ها تعدادي ماشين برقي هم راه انداخته اند که کار را خيلي آسان تر کرده است و تعداد نفرات بيشتري مي توانند توسط آنها منتقل شوند اما با اين حال هنوز همان سيستم قديمي ويلچرها هم برقرار است و بعضي ها عشق مي کنند همين ويلچرها را برانند. آدم هاي معروفي لابه لاي همين ويلچر ران ها پيدا مي شوند که از روي عشقشان اين کار را انجام مي دهند. نمونه اش همين محسن ترکي ــ داور ليگ برتر ــ که هفته اي يک بار به حرم مي آيد و يکي از اين ويلچرها را دست مي گيرد. در کل، حمل و نقل از خدمت هاي جديد حرم محسوب مي شود و براي همين ممکن است مردم مثل خدمت هاي سنتي حرم خاطرات چنداني از آنها نداشته و کمتر در چشم باشند اما کارشان از خادم هاي ديگر کم ندارد. شيفت هاي خدمت در قسمت حمل و نقل 12 ساعت است و در هر شيفت 80 نفر خدمت مي کنند. لا به لاي اين ويلچر ران ها آدم هاي ديگري هم پيدا مي شوند که آن بيرون براي خودشان کسي هستند ولي بدون هيچ شيله پيله اي پشت اين ويلچرها مي ايستند و زائران را جابجا مي کنند. نمونه اش همين مسعود کرابي که چند ساعتي در حين کار همراهش شديم تا از حس و حال خدمت در حرم برايمان بگويد. آقا مسعود کارشناس دارو سازي است و در يک داروخانه کار مي کند.

کفشدارها
 

اين جوان، کارشناس ارشد کامپيوتر و استاد دانشگاه علوم پزشکي از کفش هاي زائران نگهداري مي کند

پابرهنه تا بهشت
 

با اينکه کفشداري از خدمت هايي است که در حرم امام رضا (ع) خيلي قدمت ندارد و تازه بعد از انقلاب راه افتاده؛ اما با اين حال بيشتر مردم از آنها خاطره دارند. پدربزرگ ها و مادربزرگ ها احتمالاً يادشان مي آيد که قبل از اينکه کفشداري ها به شکل امروزي شان ساخته شوند، يک عده کارشان اين بوده که دم درهاي ورودي رواق ها مي نشستند و براي نگهداري کفش ها از مردم پول مي گرفتند. کم کم کفشداري هاي افتخاري جايگزين پولي ها شدند تا اينکه اصلاً کفشدار بودن براي خودش يک نوع خدمت شد و جزء خدمت هاي پنج گانه سنتي آستان قدس قرار گرفت. با 22 کفشداري که اين سال ها در حرم ساخته شده از هر در ورودي اي که بخواهيد وارد شويد يک کفشداري وجود دارد که کفش هايتان را با خيال راحت در آنجا تحويل دهيد و به زيارتتان برسيد. مدت زمان خدمت هر کشيک در خدمت هاي سنتي حرم 24 ساعت است؛ به غير از کفشداري ها که به خاطر کار سخت و انرژي برشان 12 ساعت خدمت مي کنند. با اين حساب بر خلاف تمام خدمت هاي سنتي حرم که هشت کشيک دارند، کفشدارها 16 کشيک دارند که هر 12 ساعت يک بار عوض مي شوند.
کفشداري يکي از آن بخش هايي است که هر کسي طرف آن نمي رود. بوي بد کفش هاي کثيف و گرد و خاک و ده ها چيز ديگر که باعث مي شود حتي زائرهاي عادي هم رغبت نکنند بيش از چند دقيقه در کنار کفشداري ها بايستند. اما کساني که چند ساعت يک کله در همين راهروهاي کوچک و کنار قفسه هاي کفش مي ايستند و دانه دانه کفش ها را از دست زائران مي گيرند و در جايش مي گذارند اصلاً به اين چيزها فکر نمي کنند. نمونه اش هم همين مهندس امين رضا صدقي. او يکي از همان چهره هاي مهرباني است که پشت کفشداري ها مي بينيدش؛ با اين تفاوت که بيرون از اينجا براي خودش بروبيايي دارد ولي پشت اين قفسه ها هيچ کس حتي حدس هم نمي زند که طرف کي هست و چه کاره است؛ يک پايش در دانشگاه علوم پزشکي مشهد است که در آنجا کاربرد کامپيوتر در پزشکي تدريس مي کند و پاي ديگرش در يک شرکت که سمت ناظر انفورماتيک را در آنجا دارد. هر هشت روز يک بار هم که نوبت کشيک خدمتش مي شود به حرم مي آيد و پشت اين پيشخوان هاي کفشداري مي ايستد. مي گويد تمام روزهاي هفته براي اين يک روزي که مي خواهد به عنوان کشيک به حرم بيايد لحظه شماري مي کند؛ «يا اينکه روزهاي خدمت در هفته گردشي است و بيشتر هم وسط هفته مي افتد اما با اين حال آن روزهايي که کشيک دارم کارهايم را تنظيم مي کنم و هرجور شده خودم را سر خدمت مي رسانم. اگر ديگرهيچ راهي نداشته باشد و مجبور باشم سر کارم يا دانشگاه بروم کشيکم را با يکي از دوستانم عوض مي کنم».
آن قدر خاطره روزي که براي اولين بار لباس سورمه اي خدمت با آرم استان قدس را بر تن کرده برايش شيرين است که آن روز را به خوبي يادش مانده؛ «الان دقيقاً پنج سال است که هر هشت روز يک بار اين لباس را مي پوشم و در کفشداري خدمت مي کنم. روزي را که اولين بار اين لباس را تنم کردم به خوبي يادم است به خاطر اينکه شيرين ترين روز عمرم بود؛ 84/7/29». مهندس به همين راحتي ها نتوانسته افتخار خدمت امام رضا (ع) را به دست بياورد و سال ها انتظارش را کشيده تا توانسته خادم شود؛ «حدود چهار سال طول کشيد تا با درخواستم براي خادم شدن موافقت شد. البته من خيلي خوش اقبال هستم به خاطر اينکه بعضي ها 12ــ10 سال در انتظار مي مانند و باز هم نوبتشان نمي شود. تازه وقتي هم که نوبتشان مي شود معلوم نيست در همان قسمتي که مي خواهند، بيفتند. اين هم از خوش اقبالي هاي من بود که صاف آمدم همان جايي که آرزويش را داشتم».
هيچ کدام از دانشجوهاي مهندسي نمي دانند که استادشان خادم امام رضا (ع) است؛ حتي خيلي از آشناها و فاميل ها هم از اين قضيه خبر ندارند. استدلالش هم اين است که براي امام رضا (ع) کار مي کند و لازم نيست کسي بداند. اصلاً هم دوست ندارد به خاطر اينکه خادم حرم است، کسي برايش امتياز ويژه اي قائل شود.

فراش ها
 

اين فوق تخصص جراحي پلاستيک، بزرگ ترين آرزويش خادمي امام رضا (ع) بوده

از فرش تا عرش
 

ممکن است اسم فراش ها که مي آيد، آدم ياد نظافتچي هاي مدرسه و اداره ها بيفتد اما فراشي در حرم امام رضا (ع) ماجراي ديگري دارد. از قديم يک گروه از خادم ها در حرم بودند که کارشان نظافت و شست و شوي رواق ها بود. براي همين کم کم نام فراش روي اين خادم ها ماند و ديگر تبديل شد به يکي از پنج نوع خادمي که در حرم خدمت مي کنند. البته کار فراش ها درحرم فقط شست و شو و نظافت رواق ها نيست. خيلي از اين خادم هايي که دم درهاي ورودي رواق ها مي ايستند و پرهاي رنگي دستشان مي گيرند و خلايق را هدايت مي کنند همين فراش ها هستند. زمان هايي هم که قسمتي از رواق کثيف مي شود، چند تا از همين فراش ها با آب و دستمان و وسايل ديگر راه مي افتند و آنجا را تميز مي کنند. در واقع فراش ها و خادم ها تفاوت هاي چنداني با هم ندارند و تفاوتشان بيشتر در تقسيم مناطق خدمت است. به علاوه اينکه فراش ها وظيفه نظافت و شست و شوي رواق ها را هم بر عهده دارند.
خلاصه اينکه هر جا دم درهاي ورودي رواق يکي از آنهايي که کت بلند مشکي پوشيده اند و پرهايي آبي دستشان دارند ديديد، مي توانيد مطمئن باشيد که اينها فراش هستند. يکي از همين فراش هايي که هر هشت روز يکبار نوبتش مي شود تا دم يکي از اين درهاي ورودي بايستد و پر رنگي اش را تکان دهد، يکي از بزرگ ترين فوق تخصص هاي جراحي پلاستيک ايران است؛ دکتر محسن دادمهر تنها فوق تخصص جراحي پلاستيک و ترميمي صورت از آمريکا در ايران. البته وقتي که زائر ها چهره مهربان دکتر دادمهر را دم در ورودي رواق ها مي بينند، به هيچ وجه به ذهنشان هم خطور نمي کند که ممکن است طرف يکي از بزرگان جراحي پلاستيک در ايران باشد. البته دکتر خودش از يک خانواده مذهبي است و پدرش از مجتهدهاي بنام زمان خودش بوده و مي گويد بيشتر انگيزه اش از خادم شدن به خانواده اش بر مي گردد. دکتر دادمهر در بين همکاران خودش از پر سابقه هاست و 15 سال است که لباس خدمت حرم را تنش مي کند. «چند سال بعد از اينکه از آمريکا برگشتم، موفق شدم لباس خدمت امام رضا (ع) را بپوشم. در تمام اين مدت هم يکي از بزرگ ترين آرزوهايم اين بود که بتوانم روزي خادم حضرت شوم. قبل از اين و حتي در دوره دانشجويي ام سال ها کار تفسير قرآن مي کردم و اين يادگاري بود که پدرم برايم به ارث گذاشت. فکر مي کنم بيشتر اين هم که موفق شدم لباس خادمي را بر تن کنم، کار کردن روي قرآن بود.» دکتر کلامش پر است از آيه و حديث و شعر که آدم از شنيدنش خسته نمي شود. دکتر خودش اهل شعر گفتن هم هست و مي گويد در دوران دانشجويي هر وقت که دلش مي گرفته به شعر گفتن روي مي آورده. دکتر دادمهر مي گويد هر کسي نمي تواند لباس خدمت امام رضا (ع) را بپوشد و به قول معروف بايد امام اول او را قبول کرده باشد؛ «من اعتقاد دارم لباس خدمت مثل قرآن مي ماند. چطور خداوند درباره قرآن مي فرمايد کسي نمي تواند آن را لمس کند به غير از پاکان. کساني هم که مي خواهند اين لباس را تنشان کنند، بايد اول پاک و مطهر باشند».
منبع:همشهري جوان، شماره 235