ترنم عشق


 






 

اشعاری در وصف شهدای رسانه
 

پرواز شد بهانه رفتن به آسمان
 

شاعر: سرهنگ صالح افشار تويسر كاني
پرواز شد بهانه رفتن به آسمان
حتي عبور از دل تاريك كهكشان
سيمرغ هاي عشق وطن كوچشان يكي است
مشت پري به جاست ز آن خيل عاشقان
تصويري از عروج كشيدند روي خاك
با استخوان سوخته دستهايشان
اينجا يكي پرستو و آن يك ارسطو است
جايي كه عشق عقل بود ختم داستان
ديدم چگونه خنده به خورشيد مي زدند
با چشم هاي خيره به آفاق لامكان
پرواز روحشان چه غريبانه و قشنگ
در خاطر زمانه ما گشت جاودان
آيي براي رفتن از اين خاك تا خدا
پرواز شد بهانه رفتن به آسمان

*******
رفتن ، رسيدن است
 

شاعر: قيصر امين پور
موجيم و وصل ما از خود بريدن است
ساحل بهانه اي است ،رفتن رسيدن است
تا شعله در سريم ،پروانه اخگريم
شمعيم و اشك ما ،در خود چكيدن است
ما مرغ بي پريم ،از فوج ديگريم
پراز بال ما ، در خون طپيدن است
پر مي كشيم و بال ، بر پرده خيال
اعجاز ذوق ما ، در پر كشيدن است
ما هيچ نيستيم جز سايه اي ز خويش
آيين آينه ،خود را نديدن است
گفتي مرا بخوان ، خوانديم و خامشي
پاسخ همين تو را ، شنيدن است
بي درد و بي غم است ،چيدن رسيده را
خاميم ودردما ،از كال چيدن است

*******
خونگريه زخم
 

شاعر: ساعد باقري
يادگار از تو همين سوخته جاني است مرا
شعله از توست اگر گرم زباني ست مرا
به تماشاي تن سوخته ات آمده ام
مرگ من باد كه اين گونه تواني است مرا
نه زخونگريه آن زخم گريزي ست تو را
نه از اين گريه يكريز اماني است مرا
باورم نيست ، نگاه تو و اين خاموشي ؟
باز برگردش چشم تو نگراني است مرا
چه زنم لاف رفاقت ؟ نه غمم چون غم توست
نه از آن گرم دلي هيچ نشاني ست مرا
گو بسوزد تنه خشك مرا غم ، كه به كف
برگ و باري نبود، دير زماني است مرا
عرق شرم دلم بود كه از چشمم ريخت !
ورنه بر كشته تو گريه روا نيست مرا

منبع: ماهنامه شاهد یاران، ش 58