تفسير سوره‌ي انفال ( آيات 6 تا 10 )


 





 
«6» يُجَادِلُونَكَ فِى الْحَقِ‌ّ بَعْدَ مَا تَبَيَّنَ كَأَنَّمَا يُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنظُرُونَ‌
آنان درباره‌ى حقّ (بودنِ جنگ بدر)، پس از آنكه روشن شده بود، با تو مجادله مى‌كنند. (چنان ترسيده‌اند كه) گويى به سوى مرگ رانده مى‌شوند و (نابودى خود را) مى‌نگرند.

نكته‌ها:

جدال گروهى از مسلمانان با پيامبرصلى الله عليه وآله، در مسير جنگ بدر، بر سر اين بود كه امكانات و نفرات كافى ندارند و تنها براى تصاحب اموال تجّار قريش خارج شده‌اند، نه براى جنگ با لشكر قريش و با اين‌كه اين واقعيّت را مى‌دانستند كه فرمان خداوند است، ولى از اعتراض خود دست‌بردار نبودند؛ البتّه بعضى هم مانند مقداد مى‌گفتند: ما مثل اصحاب موسى‌عليه السلام نمى‌نشينيم كه بگوييم: شما برويد بجنگيد! بلكه اهل جنگيم و هر چه فرمان دهى مى‌پذيريم. ولى بعضى از روى ترس و اين‌كه آمادگى جنگ ندارند، با رسول خداصلى الله عليه وآله مجادله مى‌كردند و حركت به سوى جهاد و جنگ بدر را به منزله‌ى حركت به سوى مرگ مى‌پنداشتند. ولى حوادث پس از آن و پيروزى در جنگ نشان داد كه آنان اشتباه مى‌كرده‌اند.

پيام‌ها:

1- بعضى ياران پيامبر، مطيع امر آن حضرت نبودند. «يجادلونك»
2- افراد تن‌پرور و ترسو، براى گريز از فرمان حقّ و جهاد، دست به جدال وتوجيه‌زده و بهانه‌جويى مى‌كنند. «يجادلونك فى الحقّ»
3- گاهى انسان چنان سقوط مى‌كند كه با شناخت حقّ، باز مخالفت مى‌كند. «يجادلونك فى الحقّ بعد ما تبيّن»
4- حركت سربازان ضعيف الايمان و بى‌روحيه به جنگ و جهاد، بسيار دشوار و همراه با ترس و دلهره است. «يُساقون الى الموت»
«7» وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَ يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَ يَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ‌
و (به ياد آوريد) زمانى كه خداوند شما را وعده مى‌داد كه يكى از دو گروه (كاروان تجارتى يا لشكر مسلح دشمن،) از آنِ شما خواهد بود، و شما (به خاطر راحت‌طلبى و منافع مادّى) دوست داشتيد گروه غير مسلّح (كاروان تجارتى) در اختيارتان قرار گيرد. در حالى كه خداوند مى‌خواهد حقّ را با كلمات (و سنّت‌هاى) خويش استوار ساخته و ريشه‌ى كفّار را بركند. (از اين رو شما را با تعداد كم و نداشتن آمادگى جنگى در بدر با لشكر قريش درگير و سرانجام پيروز ساخت.)

نكته‌ها:

«شوكة» از «شوك»، به معناى خار و سرنيزه، و سمبل «گروه مسلّح» است. مراد از «غير ذات الشوكة»، در اينجا همان كاروان تجارى غير مسلّح مى‌باشد.
مراد از «كلمات حقّ»، سنّت‌ها، اوامر الهى و اولياى الهى مى‌باشد. كلمه‌ى «دابر»، به معناى عقب و دنباله‌ى چيزى مى‌باشد و «يقطع دابر»، كنايه از ريشه‌كن ساختن است.
در ماه رمضان، سال دوم هجرى، به پيامبرصلى الله عليه وآله اطلاع دادند كه ابوسفيان در رأس يك كاروان تجارى بسيار مهم در راه رسيدن به مدينه مى‌باشد. آن حضرت براى تضعيف قدرت كافران و جبران اموالى كه كفّار مكّه از مسلمانان مهاجر مصادره كرده بودند، به همراه 313 نفر آماده‌ى حمله به آن كاروان تجارى شدند. ابوسفيان سردسته كاروان، پس از با خبر شدن از اين تصميم، كفّار مكّه را خبردار كرد و كاروان را از بيراهه، راهى مكّه كرد.
از آنجا كه بسيارى از مشركان مكّه در آن كاروان سهمى داشتند وهمچنين با زور وتهديد آنان، حدود هزار نفر به سرعت بسيج شدند و به همراه بزرگان و سرشناسان مكّه و با ساز و برگ كامل نظامى به فرماندهى ابوجهل، براى دفاع از گروه چهل نفرى تجّار حركت كردند. روز هفدهم ماه رمضان، در بيابانى بين مكّه و مدينه، سه گروه حاضر بودند: مسلمانان، سپاه كفر و كاروان تجارى كفّار.
پيامبر پس از اطلاع از حركت سپاه دشمن، با ياران و اصحاب مشورت كرد، آيا به تعقيب كاروان تجارى بپردازند و يا آنكه با سپاه كفر مقابله كنند؟ نظرهاى متعدّدى بيان شد، ولى سرانجام تصميم گرفتند با سپاه كفر مقابله كنند. با آنكه مسلمانان ساز و برگ نظامى چندانى نداشتند و به قصد جنگ ودرگيرى مسلحانه بيرون نيامده بودند و تعداد كفّار سه برابر آنان بود، ولى عاقبت با امدادهاى غيبى خداوند، بر دشمن پيروز شدند. در اين جنگ، ابوجهل و هفتاد كافر ديگر كشته شدند كه بيشتر كشته‌شدگان به دست على‌عليه السلام بود و هفتاد نفر اسير گشتند، در حالى كه تنها چهارده نفر از سپاه اسلام به شهادت رسيدند.(32)

پيام‌ها:

1- يادآورى امدادهاى الهى، لازم و عامل تقويت ايمان است. «واذ»
2- پيروزى، تنها با تعداد نفرات و تجهيزات جنگى نيست، عامل عمده، اراده‌ى خداوند است. «يريد اللّه» آرى، اراده خدا، غالب بر عوامل طبيعى است.
3- طبع انسان، راحت‌طلب است. «تَوَدّون أن غير ذات الشوكة تكون لكم» (به خاطر سختى و مشكلات، برنامه‌هاى اساسى و اصولى را فداى مسائل ساده و غير اصولى نكنيم.)
4- مراد از احقاق حقّ، به وسيله‌ى كلمات الهى آن است كه خداوند به وسيله اوليا و قوانين الهى و فداكارى و جهاد، حق را بلند و باطل را سرنگون مى‌سازد. «يحقّ الحقّ بكلماته»
5 - پيروزى حقّ بر باطل، بالاتر از درآمد اقتصادى است كه شما در سايه مصادره اموال كاروان علاقه داشتيد. «تَوَدّون أنّ غير ذات الشوكة تكون لكم... يريد اللّه أن يحقّ الحقّ بكلماته»
6- پيروزى نهايى، با عزّت حقّ و ذلّت باطل خواهد بود. «يريد اللّه ان يحقّ الحقّ... و يقطع دابر الكافرين»
7- هدف جهاد اسلامى، احقاق حقّ و انهدام باطل است، نه كشورگشايى و اشغال سرزمين. «أن يحقّ الحقّ بكلماته و يقطع دابر الكافرين»
«8» لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الُْمجْرِمُونَ‌
تا (خدا) حقّ را استوار وباطل را نابود سازد، هرچند مجرمان خوش نداشته باشند.

نكته‌ها:

اين آيه، به پيامبر اسلام‌صلى الله عليه وآله و مسلمانان دلدارى مى‌دهد كه سرانجام حقّ پيروز و باطل نابود مى‌شود.
بعضى از روايات، مصداق روشن اين آيه را زمان ظهور حضرت مهدى‌عليه السلام دانسته‌اند،(33)
كه با قيام آن حضرت، سلطه‌ى باطل برطرف شده وحكومت حقّ وعدل بر جهان حاكم مى‌شود.

پيام‌ها:

1- وعده‌هاى الهى به خاطر منافع شخصى و مادّى افراد نيست، بلكه براى تحقّق حقّ و محو باطل است. «ليحقّ الحقّ»
2- حقّ، ماندنى وپابرجاست، وباطل، فانى ورفتنى است. «ليحقّ‌الحقّ و يبطل الباطل»
3- ترسى از عصبانيّت و ناخوشايندى دشمن كافر و مجرمان نداشته باشيم، خداوند اراده‌ى خود را محقّق خواهد ساخت. «ولو كره المجرمون»
«9» إذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّى مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلآئِكَةِ مُرْدِفِينَ‌
(به ياد آوريد) زمانى كه (در جنگ بدر) از پروردگارتان فريادرسى مى‌طلبيديد، پس او دعا و خواسته‌ى شما را اجابت كرد (و فرمود:) من يارى‌دهنده شما با فرستادن هزارفرشته‌ى پياپى هستم.

نكته‌ها:

«مُردف» از «اِرداف»، به معناى رديف و پشت سر هم قرار گرفتن است، يعنى نزول فرشتگان امدادگر پياپى و ادامه‌دار است. در آيه‌ى 124 سوره‌ى آل‌عمران، از سه هزار فرشته‌ى يارى كننده ياد شده «ثلاثةآلاف» و در آيه‌ى بعد، سخن از پنج هزار فرشته‌ى نشاندار است. اين اختلاف رقم‌ها شايد به ميزان مقاومت آنان بوده است. يعنى هر چه مقاومت مسلمانان بيشتر مى‌شد، امداد غيبى خداوند نيز بيشتر مى‌شد. بنابراين «مردفين» يعنى اين هزار فرشته، فرشتگان ديگرى را در پى دارند و به رديف خواهند آمد.
با توجّه به آيه‌ى بعد، فرشتگان تنها براى دلگرمى و تقويت روحيّه‌ى مؤمنان نازل شدند و وارد جنگ و نبرد با دشمن نشدند و گرنه ديگر فضيلتى براى مجاهدان بدر نمى‌بود، علاوه بر آنكه نحوه‌ى كشته‌شدن هريك از كفّار و اسامى قاتلان آنان نيز در تاريخ آمده است (و در جايى نيامده فلان كافر به دست فلان فرشته هلاك شده است).(34)
در جنگ بدر، تعداد مسلمانان يك سوم كفّار و ساز و برگ نظامى آنان هم بسيار اندك بود، و به فرموده حضرت على‌عليه السلام، تنها سواره‌ى آنان مقداد بود،(35) همچنين آنان آمادگى روحى هم براى جنگ نداشتند. هنگامى كه جمعيّت كفّار و تجهيزات آنان را ديدند، وحشت‌زده و مضطرب شدند و به خدا پناه آوردند، پيامبراكرم‌صلى الله عليه وآله نيز دست به دعا برداشت و فرمود: «الّلهم انجز لى ما وعدتنى، الّلهم ان تهلك هذه العصابة لا تُعبَد فى الارض»(36) خدايا! آنچه را وعده داده‌اى محقّق‌ساز، خدايا! اگر اين گروه مسلمانان كشته شوند، پرستش تو از زمين برچيده مى‌شود. خداوند نيز با نماياندن امدادهاى غيبى خود، دعاى آنان را مستجاب كرد و آنان با دلگرمى به مبارزه پرداختند و سرانجام پيروز شدند.
به دستور پيامبرصلى الله عليه وآله، تمام كشته‌شدگان كفّار را درون چاهى ريختند و آنگاه حضرت بر سر چاه آمده و تك تك آنان را به اسم صدا زده و فرمودند:«آيا شما وعده‌ى پروردگارتان را حقّ يافتيد؟! شما بد مردمانى بوديد، زيرا پيامبرتان را تكذيب كرديد و مرا از خانه و كاشانه‌ام بيرون نموديد و با من به جنگ پرداختيد، امّا ديگران مرا تصديق كرده و در ميان خود جاى دادند و به يارى‌ام پرداختند! اصحاب گفتند: مگر آنان مى‌شنوند؟ حضرت فرمود: شما شنواتر از آنان نيستيد، ولى آنان نمى‌توانند جواب بدهند. آنگاه روبه جسد ابوجهل كرد و فرمود: اين از فرعون گستاخ‌تر بود، زيرا فرعون هنگامى كه هلاكت را قطعى ديد، موحّد شد، امّا او تا آخرين لحظه دست از بت‌پرستى برنداشت».(37)

پيام‌ها:

1- نعمت‌ها و امدادهاى الهى را در روزهاى سخت را فراموش نكنيم، چرا كه ياد نعمت‌هاى الهى، روحيّه‌ى شكر و شجاعت را در انسان بالا مى‌برد. «اذ»
2- خداوند، بدون دعا هم مى‌تواند عطا كند، ولى دعا، يكى از راههاى تربيت الهى است. «اذ تستغيثون ربّكم»
3- دعا همراه با حضور در جبهه مؤثّر است و دعاى رزمندگان مستجاب مى‌شود. «تستغيثون... فاستجاب»
4- دعا، كليد استجابت است. «تستغيثون... فاستجاب»
5 - فرشتگان، گاهى در زندگى انسان‌ها تأثيرگذار و مؤثّرند. «ممدّكم بألف من الملائكة»
6- امدادهاى غيبى وقتى تحقّق پيدا مى‌كند كه آنچه را خداوند در ظاهر به ما داده است، به كار گرفته باشيم. «ممدّكم»
«10» وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى‌ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‌
و خداوند، آن (پيروزى و نزول فرشتگان) را جز براى بشارت و اينكه دلهايتان با آنان آرامش يابد قرار نداد و نصرت و پيروزى، جز از سوى خدا نيست، (به قدرت خود و امداد فرشته هم تكيه نكنيد.) همانا خداوند، شكست‌ناپذير حكيم است.

نكته‌ها:

در قرآن بارها نزول فرشتگان امدادگر براى يارى مؤمنان مطرح شده است. حتّى هنگام جان دادن هم خداوند فرشتگان را مى‌فرستد تا با القاى حقّ، مؤمن را از وسوسه‌هاى شيطان حفظ كند.(38)
در جنگ بدر نيز فرشتگان، براى روحيّه دادن به مؤمنان آمدند و جنگ و برخوردى با دشمن نداشتند، زيرا در تاريخ روشن است كه چه كسى به دست چه كسى كشته شد و بيشترين كشته‌هاى كافران در آن جنگ، به شمشير حضرت على‌عليه السلام بود.
در هستى دو نوع القا وجود دارد:
يكى از سوى فرشتگان خدا كه آرامش را القا مى‌كنند. «اذ يوحى ربّك الى الملائكة أنّى معكم فثبّتوا الّذين آمنوا سألقى فى قلوب الّذين كفروا الرُّعب»(39) خداوند به فرشتگان وحى كرد كه من با شمايم، پس شما مؤمنان را پايدار و ثابت قدم سازيد، من در دل كفّار وحشت خواهم افكند.
يكى هم القاى ترس و وحشت كه از سوى شيطان انجام مى‌شود. «انّما ذلكم الشيطان يخوّف أوليائه»(40) سخنان شيطان در هوادارانش تأثير گذارده و آنان را مى‌ترساند.

پيام‌ها:

1- رزمنده بايد روحيّه‌ى قوى داشته باشد. «وماجعله اللّه الاّ بُشرى» از عوامل پيروزى، انگيزه و روحيّه‌ى قوى رزمندگان است.
2- هنگامى كه حركتى صحيح و در خط پيامبر باشد، عنايت خداوند و برطرف شدن عوامل ترس و اضطراب حتمى است. «وما جعله اللّه الاّ بُشرى»
3- پيروزى مؤمنان، تنها به ابتكار، طرح نظامى، سلاح و نفرات آنان و يا به خاطر فرشتگان نيست، بلكه اصل، اراده و خواست خداوند است. «وما النّصر الاّ من عند اللّه» چنانكه گاهى به خواست خداوند، گروه اندكى از مؤمنان بر گروه زيادى از دشمنان پيروز مى‌شوند. «كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه»(41)
4- امدادهاى الهى و يارى‌رساندن به مؤمنان، بر اساس عزّت وحكمت است. «عزيز حكيم»

پي نوشت ها :
 

32) تفسير الميزان.
33) تفسير نورالثقلين.
34) تفسير نمونه.
35) تفسير فرقان.
36) تفسير كنزالدقائق.
37) تفاسير الميزان، نمونه و فرقان.
38) فصّلت، 30.
39) انفال، 12.
40) آل‌عمران، 175.
41) بقره، 249.
 

منبع:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن