تفسير سوره‌ي انفال ( آيات 16 تا 21 )


 





 
«16» وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى‌ فِئَةٍ فَقَدْ بَآءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ
و جز آنها كه كناره‌گيريشان براى ساز و برگ نبرد مجدّد يا پيوستن به گروه ديگرى از مسلمانان باشد، هركس در روز جنگ پشت به دشمن كند، قطعاً مورد خشم خدا قرار مى‌گيرد و جايگاه او جهنّم است و چه بد سرانجامى است.

نكته‌ها:

«مُتحرّفاً» به معناى خود را كنار كشيدن براى تغيير تاكتيك و خسته و گمراه كردن دشمن و سپس ضربه زدن به اوست و «متحيّزاً»، پيوستن و جاى گرفتن در كنار گروه ديگر است، آنگاه كه رزمنده احساس تنهايى و ناتوانى كند.
عبارتِ «باء بغضب»، به معناى هموار ساختن و تحمّل غضب است.
در اين آيه، براى پشت كردن به دشمن كه حرام است، دو مورد استثنا ذكر شده است: يكى براى جا به جايى تاكتيكى «متحرّفاً» دوم براى پيوستن به گروه ديگرى از مسلمانان و حمله‌ى دسته جمعى «مُتحيّزاً».
البتّه در بعضى تفاسير، موارد ديگرى هم ذكر شده است، مانند فرار براى اطلاع‌رسانى به مسلمانان، يا براى حفظ سنگر مهم‌تر و موقعيّت بهتر.(52) ولى اينها همه مصداق همان مورد اوّل است.
فراريان از جبهه، مورد خشم وغضب خدا قرار دارند، «و مَن يولّهم... فقد باء بغضب من اللّه» و از جمله‌ى كسانى هستند كه در هر نماز از آنان برائت مى‌جوييم. «غير المغضوب عليهم» البتّه اين گناه، قابل توبه و بخشش است.

پيام‌ها:

1- فرار از جبهه، گناه‌كبيره است و خداوند بر آن وعده‌ى قهر وعذاب داده است. «و من يولّهم... فقد باء بغضب من اللّه»
2- عقب‌نشينى تاكتيكى، اشكال ندارد. «متحرّفاً»
3- در جنگ، خدعه و فريب دادن دشمن جايز است. «متحرّفاً»
4- همان گونه كه رفتن به جبهه مهمّ است، فرار نكردن هم مهمّ است، گاهى كسانى به جبهه مى‌روند، ولى با فرار، جهنّمى مى‌شوند. «و من يولّهم يومئذ... مأواه جهنّم»
5 - نصرت از سوى خداوند است، ولى بكارگيرى فنون و تاكتيك‌هاى نظامى و سياست جنگى هم لازم است. «متحرّفاً لقتال أو متحيّزاً»
6- جايگاه فراريان از جهاد و غضب شدگان الهى، جهنّم است. «مأواه جهنّم» (در واقع كسى كه از جهاد فرار مى‌كند، به دنبال مأمن و پناهگاهى است، امّا پناهگاهى جز آتش جهنّم نمى‌يابد.)
7- فرار از جنگ، هم ذلّت دنيوى دارد، «باء بغضب» هم عذاب اخروى، «مأواه جهنّم» و فراريان عاقبتى بد در پيش دارند. «بئس المصير»
«17» فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لَكِنَّ اللَّهَ رَمَى‌ وَ لِيُبْلِىَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَآءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‌
شما (با نيروى خود)، آنان (كفّار) را نكشتيد، بلكه خداوند (با امدادهاى غيبى) آنها را به قتل رساند. (اى پيامبر!) آنگاه كه تير افكندى، تو نيفكندى، بلكه خدا افكند (تا كافران را مرعوب كند) و تا مؤمنان را از سوى خويش به آزمونى نيكو بيازمايد، زيرا خداوند، بسيار شنوا و داناست.

نكته‌ها:

در روز جنگ بدر، پيامبرصلى الله عليه وآله به على‌عليه السلام فرمود: مشتى خاك و سنگريزه از زمين بردار و به من بده.
على‌عليه السلام چنين كرد و پيامبر با خواندن دعايى آنها را به سوى دشمن پرتاب كرد و به صورت معجزه‌آسايى، طوفانى به پا كرد وباعث وحشتى عجيب در دل دشمن شد.(53)
آرى، عامل مهم پيروزى در جنگ بدر، اراده و امداد الهى بود، نه نيروى مادّى و قواعد و تاكتيك‌هاى نظامى و گرنه لشگرى اندك و تنها با يك يا دو اسب‌سوار، چگونه بر سپاهى انبوه و كاملاً مجهّز و داراى يكصد اسب‌سوار، پيروز مى‌شد؟
«بلاء»، به معناى آزمايش است كه اگر با نعمت و پيروزى باشد، «بلاء حَسَن» است و اگر به وسيله‌ى مصيبت و مجازات باشد «بلاء سيّى‌ء»، چنانكه قرآن درباره‌ى بنى‌اسرائيل مى‌فرمايد: «و بَلَوناهم بِالحَسنات و السيّئات»(54)
انسان اگر با اعتقاد صحيح و در مسير حقّ حركت كند و به فرمان الهى تلاش و كوشش كند، امدادهاى خداوند را در پى خود دارد، «ليبلى المؤمنين منه بلاء حسناً» و وجود او وجودى خدايى مى‌گردد، چنانكه در روايتى خداوند مى‌فرمايد: بنده با نافله و كارهاى مستحب به مقام قرب رسيده، دست او دست من، گوش او گوش من و تمام اعضا و جوارح او خدايى مى‌شود و آنچه بخواهد، همان مى‌شود.(55) پس اگر حركتى نيز انجام دهد، آن حركت از خداوند است. «و ما رميتَ اذ رميت و لكنّ اللّه رَمى» امّا در مقابل اگر در مسير غير الهى و به فرمان ديگران حركت كند، در حقيقت وجودى شيطانى پيدا نموده است.
چنانكه عايشه در رويارويى با سپاه اميرالمؤمنين على‌عليه السلام در جنگ جمل، به تأسّى از پيامبرصلى الله عليه وآله مشتى خاك به سوى آنان پرتاب كرد و دعا كرد، پس از آن حضرت على‌عليه السلام به او فرمود: «اين شيطان بود كه چنين كرد. «و ما رميتَ اذ رميت و لكنّ الشّيطان رمى».(56)

پيام‌ها:

1- پيروزى در جنگ موجب غرور و عُجب شما نشود، خداوند و امدادهاى او را فراموش نكنيد. «فلم تقتلوهم و لكنّ اللّه قَتَلهم...»
2- انسان در افعال خود، نه مستقل از اراده‌ى خداوند است و نه مجبور. كارها، از آن جهت كه با اختيار از انسان سر مى‌زند، به او نسبت داده مى‌شود، ولى چون نيرو وتأثير از خداست، به خدا نسبت داده مى‌شود. «مارميتَ... ولكنّ اللّه رَمى»
3- وجود پيامبر و رهبر، نقش بسزايى در جلب امدادهاى غيبى خداوند دارد. «وما رميتَ اذ رميتَ...»
4- جنگ و جهاد، از وسايل آزمايش الهى است تا مؤمنان واقعى از افراد سست ايمان و يا بى‌ايمان شناخته شوند. «بلاء حسناً»
5 - امداد الهى و پيروزى مؤمنان و شكست دشمنان اتّفاقى و بى‌حساب نيست، بلكه از روى علم وآگاهى خداوند است. «اِنّ اللّه سميع عليم»
«18» ذَ لِكُمْ وَأنَّ اللَّهَ مُوْهِنُ كَيْدِ الْكَافِرِينَ‌
آن، (شكست دشمن وپيروزى شما لطف خدا بود.) و (بدانيد) كه خداوند، سست كننده‌ى نيرنگ كافران است.

نكته‌ها:

«ذلكم»، اشاره به وضع مسلمانان و كفّار در جنگ بدر دارد و يادآور امدادهاى الهى از آسمان و زمين و شكست دشمن است. گويا چنين گفته است: «ذلكم لطف اللّه عليكم»
سست شدن نقشه‌هاى دشمن، با ايجاد رعب و ترس در دل آنان، تزلزل و تفرقه، افشاى اسرار، طوفان و رعد و برق بود.

پيام‌ها:

1- خداوند، نقشه‌هاى دشمنان عليه مؤمنان را خنثى مى‌كند. «انّ اللّه موهن كيد الكافرين» (اگر روحيّات ايمانى حفظ شود، خداوند حتّى امور مخفى و غير محسوس دشمنان عليه ما را خنثى مى‌كند و درهم مى‌شكند، چنانكه در دوران ما واقعه‌ى طبس رخ مى‌دهد، در حالى كه ما خواب بوديم و يا حتّى تصوّر آن را نمى‌كرديم.)
2- ايمان، شرط دريافت حمايت الهى و كفر، زمينه‌ى سستى و نابودى انسان است. «ذلكم و انّ اللّه موهن كيد الكافرين»
3- در هر شرايطى توكّل بر خدا كنيم و از دشمنان و توطئه‌هاى آنان هراسى نداشته باشيم. زيرا خداوند سست كننده نيرنگ كافران است. «انّ اللّه موهن كيد الكافرين»
«19» إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَآءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِىَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئاً وَلَوْ كَثُرَتْ وَ أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ‌
اگر (شما كافران) در انتظار فتح وپيروزى (اسلام) بوديد، كه آن فتح آمد (وحقّانيّت اسلام آشكار شد) واگر دست (از انحراف و باطل خود) برداريد، برايتان بهتر است واگر (شما به كفر وعناد) برگرديد، (ما هم به سوى قهر) برمى‌گرديم وهرگز گروه شما هر چند بسيار باشد، به كارتان نخواهد آمد، چرا كه خداوند با مؤمنان است.

نكته‌ها:

در اين‌كه مخاطب اين آيه كيست، دو احتمال بيان شده است: يكى كفّار شكست خورده در جنگ بدر و ديگرى مسلمانانى كه در تقسيم غنائم اختلاف نظر داشتند.
مؤيّد احتمال اوّل، پيوند اين آيه با آيات قبل است، «انّ اللّه موهن كيد الكافرين» چنانكه آنان بودند كه گروه زياد «فئة كثيرة» بودند و همانان سابقه‌ى كفر و مغضوبيّت داشتند، و در اين آيه مى‌فرمايد: «و ان تعودوا نعد... و لو كثرت» همچنين سخن ابوجهل فرمانده مشركان كه هنگام بيرون آمدن از مكّه براى جنگ، پرده‌ى كعبه را گرفت و گفت: خدايا! از اين دو گروه، هدايت شده‌تر را به پيروزى برسان.(57) به پيروزى خود مطمئن بود ولى سرانجام شكست خورد.
امّا اگر خطاب به مسلمانان باشد، هشدارى به آنان است كه پس از اين فتح، از مجادله و اعتراض‌هاى خود دست بردارند و اگر به نق‌زدن و جدال‌هاى قبلى (اعتراض قبل از جنگ وهنگام تقسيم غنائم) ادامه دهند، باز لطف خدا از آنان دريغ خواهد شد و در مقابل دشمنان رها شده ودچار شكست مى‌شوند. (معناى اوّل مناسب‌تر به نظر مى‌آيد)

پيام‌ها:

1- خير وصلاح انسان، در پرهيزكردن از انحراف و مقابله با خدا و رسول اوست. «ان تنتهوا فهو خير لكم»
2- برخوردارى از لطف و قهر خداوند، به انتخاب وعملكرد خود ما بستگى دارد. «ان تنتهوا... ان تعودوا»
3- خداوند، اتمام حجّت كرده و تمام راههاى عذرتراشى و بهانه‌جويى را بسته است. «ان تنتهوا... ان تعودوا»
4- تشويق و هشدار، هر دو لازم است. «خيرلكم و ان تعودوا نعد»
5 - جلوى خلاف‌ها را بايد با قاطعيّت و صراحت گرفت. «ان تعودوا نعد» گذشت و بخشش، هميشه مطلوب نيست.
6- جمعيّت زياد، در منع از قهر خداوند نقش و تأثيرى ندارد. «لن‌تغنى عنكم فئتكم شيئاً و لو كثرت»
7- ايمان، شرط نصرت وهمراهى خداوند است. «انّ اللّه مع المؤمنين»
«20» يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْاْ عَنْهُ وَ أَنتُمْ تَسْمَعُونَ «21» وَلَا تَكُونُواْ كَالَّذِينَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ هُمْ لَايَسْمَعُونَ‌
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از خدا و فرستاده‌ى او اطاعت كنيد و در حالى كه (سخنان او را) مى‌شنويد، از وى سرپيچى نكنيد. و مثل كسانى نباشيد كه گفتند: «شنيديم»، ولى (در حقيقت) آنها نمى‌شنيدند.

نكته‌ها:

در سراسر قرآن، پس از اطاعت خدا، اطاعت از رسول خدا ذكر شده و در يازده مورد، بعد از عبارت «اتّقوا اللّه» جمله‌ى «أطيعون» آمده است، يعنى لازمه‌ى تقواى الهى، اطاعت از رسول اوست.
با اين‌كه اطاعت از خدا و رسول هر دو لازم است، ولى در اين آيه تنها از سرپيچى از رسول نهى شده است كه معلوم مى‌شود مشكل آنان در اطاعت از رسول بوده است، به خصوص در جنگ بدر ونسبت به فرمان‌هاى پيامبرصلى الله عليه وآله در مسائل نظامى.
مراد از شنيدن سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله «و انتم تسمعون»، به دليل آيه‌ى بعد، فهميدن سخنان او و درك حقّانيّت اوست.

پيام‌ها:

1- مؤمنان، در معرض تخلّف از دستورات خدا و رسول هستند و به هشدار نياز دارند. «يا ايّها الّذين آمنوا أطيعوا...»
2- نافرمانى پيامبر، نافرمانى خداست. «و لا تولّوا عنه» و نفرمود: «عنهما». (آرى، فرمان خدا و رسول داراى هويّتى واحد است واطاعت از خداوند در گرو اطاعت از رسولش مى‌باشد.)
3- شنيدن و فهميدن، مسئوليّت‌آور است. «و لا تولَّوا عنه و انتم تسمعون»
4- آگاه شدن از تاريخ و اخبار گذشتگان متخلّف، مايه‌ى عبرت است. «و لاتكونوا كالّذين...»
5 - در اطاعت از رهبرى، صداقت داشته و به تعهّدات خود پايبند باشيم و بدون عمل ادّعاى ايمان نكنيم. «و لا تكونوا كالّذين قالوا سمعنا و هم لايسمعون»

پي نوشت ها :
 

52) تفسير فى‌ظلال‌القرآن.
53) تفاسير الميزان ونمونه.
54) اعراف، 168، تفسير نمونه.
55) كافى، ج‌2، ص‌352.
56) شرح نهج‌البلاغه ابن ابى‌الحديد، ج‌1، ص‌257.
57) تفسير مجمع‌البيان.
 

منبع:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن