تفسير سوره‌ي انفال ( آيات 71 تا 75 )


 





 
«71» وَإِن يُرِيدُواْ خِيَانَتَكَ فَقَدْ خَانُواْ اللَّهَ مِن قَبْلُ فَأَمْكَنَ مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ‌
و اگر (اسيران) بخواهند به تو خيانت كنند، از پيش هم به خدا خيانت كرده‌اند، پس خداوند (تو را) بر آنان غلبه و تسلّط داد و خداوند، دانا و حكيم است.

نكته‌ها:

از مجموع اين آيه و آيه‌ى قبل استفاده مى‌شود كه اصل اصلاح و ارشاد و هدايت را نبايد با احتمالات منفى ناديده گرفت. با آنكه مشركان مكّه سالها نسبت به پيامبرصلى الله عليه وآله و مسلمانان صدر اسلام انواع خيانت‌ها را روا داشتند، امّا اگر مصلحت بر آزادسازى اسرا باشد، احتمال خيانت آنان، مانع عمل به وظيفه نشود.
آرى، بايد نسبت به اسيران دشمن، نه سوء ظنّ صد در صد داشته باشيم، نه حسن ظنّ كامل، نه خشونت محض و نه رأفت تنها، بلكه با تيز هوشى و توكّل وقاطعيّت و با مهربانى و عطوفت برخورد كنيم.

پيام‌ها:

1- احتمال خيانت اسيران، نبايد مانع آزادسازى آنها شود. «ان يريدوا خيانتك»
2- دشمنان، سابقه‌ى خيانت دارند. «خانوا اللّه من قبل»
3- خداوند، حقّ و طرفدارانش را غلبه مى‌بخشد. «فأمكن منهم»
4- خيانت، سبب اسارت و تحت سيطره قرار گرفتن است. «خانوا... فأمكن»
5 - خداوند به نيّت‌هاى دشمن آگاه و به فرمانى كه مى‌دهد، حكيم و مصلحت‌انديش است. «واللّه عليم حكيم»
«72» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلايَتِهِم مِّن شَىْ‌ءٍ حَتَّى‌ يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِى الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَى‌ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بِصِيرٌ
همانا كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و با اموال و جان‌هايشان در راه خدا جهاد كردند، و آنان كه (مجاهدان و مهاجران را) پناه داده و يارى كردند، آنان دوستدار و حامى و هم‌پيمان يكديگرند. امّا كسانى كه ايمان آورده، ولى هجرت نكردند، حقّ هيچ‌گونه دوستى و حمايت از آنان را نداريد، تا آنكه هجرت كنند. و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، براى حفظ دينشان) از شما يارى طلب كردند، بر شماست كه ياريشان كنيد، مگر در برابر قومى كه ميان شما و آنان پيمان (ترك مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.

نكته‌ها:

در سال سيزدهم بعثت و پس از ده سال از دعوت علنى پيامبر به اسلام، هنوز مشركان مكّه دست از اذيّت و آزار پيامبر و مسلمانان برنداشته بودند و روز به روز بر شدّت آن مى‌افزودند تا اينكه تصميم گرفتند با توطئه‌اى حساب شده و اقدامى دسته‌جمعى، پيامبر را به قتل برسانند و اسلام را ريشه‌كن كنند.
با اطلاع پيامبرصلى الله عليه وآله از آن توطئه و جانفشانى على‌عليه السلام، شبانه مقدّمات هجرت فراهم شد و آن حضرت در اوّل ماه ربيع‌الاوّل ابتدا به غار ثور رفتند و به مدّت سه روز در آنجا به گونه‌اى معجزه‌آسا مخفى شدند و در اين مدّت تنها حضرت على‌عليه السلام براى آن حضرت غذا تهيه كرده و اخبار بيرون را در اختيار آن جناب قرار مى‌دادند. سرانجام پيامبر با اعلان مهاجرت مسلمانان به يثرب و همراه آوردن اهل‌بيت آن حضرت، خود راهى يثرب شدند و پس از پيمودن مسافتى حدود چهارصد كيلومتر، روز دوازدهم ربيع‌الاوّل به محلّه‌ى قبا رسيدند و بقيّه‌ى مهاجران نيز به آنان ملحق شدند.
مردم يثرب، از مهاجران استقبال شايانى به عمل آوردند وآنها را با آغوش باز پذيرفتند و يثرب را به «مدينةالنبىّ» و «مدينة الرّسول»، تغيير نام دادند. آنگاه پيامبر براى پيشگيرى و دورى از تفرقه، ميان مهاجران و انصار كه حدود سيصد نفر بودند، دو به دو عقد اخوّت و برادرى جارى كردند و مسجد قبا را پايه‌گذارى كردند.(192)
مهاجران، كسانى هستند كه در مكّه به پيامبرصلى الله عليه وآله ايمان آوردند و چون در آنجا تحت فشار بودند، خانه وكاشانه‌ى خود را رها كرده به همراه پيامبر به مدينه هجرت كردند و انصار، مسلمانانى هستند كه از پيامبر اسلام و مهاجران استقبال و آنان را در بين خود جاى داده و يارى نمودند.
در اين آيه، محورهايى همچون: پيوند مهاجرين مكه و انصار مدينه، ضرورت هجرت از مكه به مدينه، بى‌اعتنايى به مرفّهان گريزان از هجرت، تعهّد متقابل ميان مهاجران و انصار و نجات مسلمانان دربند، در صورت عدم ضرر به پيمان‌هاى قبلى، مطرح شده است.
عموماً ملّت‌ها، مهم‌ترين و بزرگ‌ترين حادثه‌اى را كه در حيات اجتماعى، علمى و مذهبى آنان رخ داده و آن را نقطه‌ى عطفى در سرگذشت ملّى خود مى‌دانند، مبدأ تاريخ خود قرار داده‌اند، مثلا ميلاد حضرت مسيح‌عليه السلام نزد مسيحيان و يا عام الفيل (سالى كه سپاه ابرهه به مكّه حمله كرد و نابود شد) نزد اعراب، مبدأ سال قرار گرفت.
دين اسلام كامل‌ترين شريعت آسمانى است واز اديان ديگر مستقل است، لذا مسلمانان ميلاد حضرت مسيح را مبناى سال خود قرار ندادند، همچنين عام‌الفيل گرچه سال تولّد پيامبر بود و يا حتّى روز بعثت پيامبر اكرم‌صلى الله عليه وآله ، مبناى سال قرار نگرفت، امّا با هجرت پيامبر به مدينه كه حكومتى مستقل در آنجا پايه‌گذارى شد و مسلمانان توانستند در نقطه‌اى آزادانه فعاليّت كنند، پيامبر شخصاً تاريخ هجرى را بنا گذاردند.(193) چنانكه مى‌توان از عبارت «مِن اوّل يوم»، در آيه‌ى «لمسجد اُسس على التّقوى من اوّل يوم احقّ ان تقوم فيه»(194) كه در مورد ساختن مسجد قبا مى‌باشد نيز پايه‌گذارى سال هجرى را استفاده نمود، زيرا اوّلين اقدام پيامبر در هجرت به مدينه ساختن مسجد قبا مى‌باشد.(195) آرى اگر هجرت نبود، چه بسا اسلام در همان نقطه محدود و نابود مى‌شد.
بيشتر بلاهاى مردم از غرق شدن در رفاه و ترك هجرت‌هاى سازنده سرچشمه مى‌گيرد. اگر همه‌ى مغزها ومتخصّصان و كارشناسان مسلمانى كه در كشورهاى غربى به سر مى‌برند، به كشور خود هجرت كنند، هم ضربه به دشمن است وهم تقويت اسلام وكشورهاى اسلامى.
هجرت، اختصاص به پيامبر اكرم‌صلى الله عليه وآله ندارد، بلكه هجرت از محيط شرك، كفر و گناه، براى حفظ دين و ايمان و يا براى برگشت از نافرمانى خداوند لازم است، چنانكه خداوند در پاسخ كسانى كه عذر آلودگى خود و ارتكاب به گناه را محيط ناسالم مى‌دانستند و مى‌گفتند: «كنّا مستضعفين فى الارض»، مى‌فرمايد: زمين خداوند كه پهناور بود، چرا به مكانى ديگر هجرت نكرديد؟ «قالوا الم تكن ارض اللّه واسعة»(196) البتّه با توجّه به عبارت «مستضعفين»، معلوم مى‌شود كه اگر توانايى امر به معروف و نهى از منكر باشد، بايد به اين مهم اقدام نمود و جامعه را ترك نكرد و آن را مورد اصلاح قرار داد.
امام صادق‌عليه السلام مى‌فرمايد: هنگامى كه در محل و سرزمينى كه در آن زندگى مى‌كنى نافرمانى و معصيت خدا مى‌كنند، از آنجا به جايى ديگر هجرت كن. «اذا عصى اللّه فى ارض انت فيها فاخرج منها الى غيرها»(197)
چنانكه هجرت براى آموختن علم و دانش و براى بيان آموخته‌هاى خود به ديگران نيز لازم است. «فلولانفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا فى الدّين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم»(198)
در صدر اسلام دو هجرت رخ داده است: يكى در سال پنجم بعثت، هجرت گروهى از مسلمانان به سرزمين حبشه و ديگرى در سال سيزدهم بعثت، هجرت از مكّه به مدينه.

پيام‌ها:

1- اسلام، ايمان و عقيده، بدون تلاش و مجاهدت كافى نيست. مسلمانان صدر اسلام، يا مهاجر بودند يا پناه‌دهنده مهاجران، يا جهادگر و يا حامى مجاهدان. «انّ الّذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم... والّذين آووا و نصروا» (شرايط متفاوت براى هركس تكليف خاصّى مى‌آورد، براى يكى هجرت و براى ديگرى پناه‌دادن به مهاجران.)
2- حمايت و رابطه‌ى ولايى، مخصوص كسانى است كه اهل هجرت، جهاد و كمك به ديگران باشند. «اولئك بعضهم اولياء بعض»
3- خداوند ميان مهاجران و انصار حقّ رابطه و ولايت مقرّر كرده است. «والّذين آووا و نصروا اولئك بعضهم اولياء بعض»
4- هجرت به سوى جامعه‌ى اسلامى، شرط ولايت است و كسى كه هجرت نكند، از مدا حمايت و ولايت خارج است. «لم يهاجروا مالكم من ولايتهم...»
5 - در جامعه‌ى اسلامى بايد ميان مجاهدان ومهاجران با مرفّهان هجرت گريز، فرق باشد. «آمنوا ولم يهاجروا»
6- كسى كه هجرت نكند، نه او را يارى كنيد و نه از او يارى بخواهيد. (كلمه‌ى «ولايتهم» را دو گونه مى‌توان معنا كرد: يكى «ولايت و حمايت شما از آنان» و ديگرى «كمك و حمايت آنان از شما»)
7- بايد از متخلّفان پيشين كه خواهان پيوستن به مسلمانان هستند، با آغوش باز استقبال كرد. «حتّى يهاجروا» (آرى، همين‌كه تاركان هجرت، هجرت كردند، شما آنان را حمايت كنيد)
8 - اگر مسلمانانِ ديگر مناطق، تحت فشار كفر قرار گرفتند، نسبت به استمدادشان نبايد بى‌تفاوت بود. «ان استنصروكم فى الدّين فعليكم النصر»
9- در روابط با ديگران بايد اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامى كه كفّار به پيمان‌هاى خود با مسلمانان پايبند هستند، نمى‌توان براى حمايت مسلمانانِ زير سلطه‌ى آنان اقدامى كرد. «الاّ على قوم بينكم و بينهم ميثاق»
«73» وَالَّذِينَ كَفَرُواْ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُن فِتْنَةٌ فِى الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ
و كسانى كه كفر ورزيدند، ياران يكديگرند، (پس شما با آنان هم پيمان نشويد،) اگر شما (هم ميان خود، همبستگى) نداشته باشيد، فتنه و فساد بزرگى در زمين واقع خواهد شد.

نكته‌ها:

در معناى «اِلاّ تَفعلوه»، سه احتمال بيان شده است:
الف: اگر طبق دستور خداوند مبنى بر رابطه ولايت ميان مؤمنان عمل نكنيد و با كفّار پيوند داشته باشيد، فساد بزرگى خواهد بود، چون آنان متّحدند و شما متفرّق.
ب: اگر نسبت به مسلمانانِ در فشار بى‌اعتنايى كنيد، ممكن است آنان قتل عام شده، يا از اسلام برگردند.
ج: اگر قراردادهاى بين‌المللى با كفّار را رعايت نكنيد و از تعدادى مسلمان حمايت كنيد، همه‌ى كفّار عليه شما بسيج خواهند شد و فسادى بزرگ پيش خواهد آمد.

پيام‌ها:

1- وقتى كفّار يار يكديگرند، «والّذين كفروا بعضهم اولياء بعض» اگر مسلمانان هميارى نداشته باشند، گرفتار فتنه و فساد خواهند شد. «الاّ تفعلوه تكن فتنة»
2- پذيرفتن ولايت و سلطه‌ى كافران، فساد و فتنه‌اى بزرگ در زمين است. «الاّ تفعلوه تكن فتنة»
3- اگر ميان شما مسلمانان، پيوند محكم ولايت نباشد، كفّار متّحد شده شما را نابود مى‌كنند. «الاّ تفعلوه تكن فتنة»
«74» وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آوَواْ وَّ نَصَرُواْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَرِيمٌ‌
و كسانى كه ايمان آورده و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند و كسانى كه پناه دادند و يارى كردند، همانان مؤمنان واقعى‌اند. براى آنان آمرزش و روزى شايسته و كريمانه‌اى است.

پيام‌ها:

1- ايمان، بر عمل مقدّم است. «آمنوا وهاجروا»
2- ارزش كارها، آنگاه است كه آنها رنگ خدايى و انگيزه‌ى الهى داشته باشد. «فى سبيل اللّه»
3- ايمان واقعى، در هجرت، جهاد، پناه‌دادن و يارى‌رساندن مسلمانان مجاهد، بروز مى‌كند. «و الّذين آوَوا ونصروا اولئك هم المؤمنون حقّاً»
4- حتّى مؤمنان حقيقى هم، از خطا و گناه بيمه نيستند و به مغفرت الهى نياز دارند. «المؤمنون حقّاً لهم مغفرة»
5 - هجرت و جهاد، عامل بخشايش و نزول رزق ويژه‌ى الهى است. «آمنوا و هاجروا و جاهدوا... لهم مغفرة و رزق كريم»
6- اگر به خاطر هجرت و جهاد از رزق اندك بگذريد، به رزق كريم و شايسته‌ى الهى مى‌رسيد. «آمنوا و هاجروا و جاهدوا... لهم مغفرة و رزق كريم»
7- انسان هميشه مسئول است؛ گاهى به صورت جهاد، گاهى هجرت، گاهى پناه‌دادن به مهاجران و گاهى پشتيبانى از رزمندگان. (تمام آيه)
«75» وَالَّذِينَ آمَنُواْ مِن بَعْدُ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ مَعَكُمْ فَأُوْلَئِكَ مِنكُمْ وَ أُوْلُواْ الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى‌ بِبَعْضٍ فِى كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِ‌ّ شَىْ‌ءٍ عَلِيمٌ‌
و كسانى كه بعداً ايمان آورده و همراه شما هجرت و جهاد كردند، آنان از شمايند. و در قانون الهى، خويشاوندان نسبت به يكديگر اولويّت دارند. همانا خداوند به هر چيزى بسيار داناست.

نكته‌ها:

يكى از مصاديق آيه، ارث است كه پيش از اسلام، گاهى ارث بر اساس پسرخواندگى و عهد و پيمان بود، ولى اسلام آن را بر محور خويشاوندى و ديندارى قرار داد.
در مسأله‌ى امامت و خلافت، ائمّه و علما بارها به اين آيه استناد كرده‌اند، و علاوه بر استدلال به علم، سابقه‌ى جهاد و تقوا، به خويشاوندى امام على‌عليه السلام با پيامبرصلى الله عليه وآله، براى اثبات امامت بلافصل آن جناب استدلال كرده‌اند.(199)

پيام‌ها:

1- مؤمنان سابق و قديمى بايد كسانى را كه در آينده ايمان مى‌آورند وهجرت مى‌كنند، همانند خود مؤمن حقيقى بدانند.«والّذين آمنوا من بعد... فاولئك منكم» آرى، آغوش جامعه اسلامى، به روى همه باز است ومسلمانى در مدار بسته و انحصارى نيست، گرچه سابقه مى‌تواند امتيازات معنوى بيشترى را به دنبال داشته باشد.
2- مؤمنان خويشاوند، علاوه بر ولايت خويشاوندى بر يكديگر، ولايتى نيز در سايه‌ى ايمان، هجرت و جهاد نسبت به هم دارند. «و الّذين آمنوا... واولوا الارحام بعضهم أولى‌ ببعض»
3- در قانون الهى، ميان خويشاوندان نيز سلسله مراتب وجود دارد. «و اولوا الارحام بعضهم أولى ببعض»
4- هجرت، شرط ملحق شدن به مؤمنان حقيقى است. (هجرت، كليد تمركز و تشكّل نيروهاى خودى است) «هاجروا... فاولئك منكم»
صله‌ى رحم و ديد و بازيد
علاّمه مجلسى‌قدس سره به دنبال آيه‌ى؛ «ويقطعون ما امر اللَّه به ان يوصل»(200) يكصد و ده حديث در باره‌ى اهميت صله‌ى رحم، بيان كرده، آنها را مورد بحث قرار داده است.(201) در اينجا برخى از نكات جالبى كه در آنها آمده را نقل مى‌كنيم:
* با بستگان خود ديدار و رابطه داشته باشيد، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صله‌ى رحم، عمر را زياد و فقر را دور مى‌سازد.
* با صله‌ى رحم، رزق توسعه مى‌يابد.
* بهترين قدم‌ها، قدمى است كه براى صله‌ى رحم و ديدار اقوام برداشته مى‌شود.
* در اثر صله‌ى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مى‌يابيد.
* به سراغ بستگان برويد، گرچه آنها بى‌اعتنايى كنند.
* صله‌ى رحم كنيد هر چند آنها نيكوكار نباشد.
* صله‌ى رحم كنيد، گرچه به اندازه‌ى سلام كردن باشد.
* صله‌ى رحم، مرگ و حساب روز قيامت را آسان مى‌كند.
* صله‌ى رحم باعث تزكيه عمل و رشد اموال مى‌شود.
* كمك مالى به فاميل، بيست و چهار برابرِ كمك به ديگران پاداش دارد.
* صله‌ى رحم كنيد، گرچه يكسال راه برويد.
* كسى كه صله‌ى رحم را ترك كند، بويى از بهشت به او نمى‌رسد.
امام صادق‌عليه السلام مى‌فرمايد: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فاميل خود رابطه ندارند، دوست مشو».(202)
صله‌ى‌رحم تنها به ديدن و ملاقات كردن نيست، كمك‌هاى مالى نيز از مصاديق صله‌ى‌رحم به شمار مى‌رود. امام صادق‌عليه السلام فرمودند: در اموال انسان غير از زكات، حقوق ديگرى نيز واجب است و آنگاه آيه 21 سوره رعد «والّذين يَصِلونَ ما أمَر اللّه به أن يوصَل» را تلاوت فرمودند.(203) البتّه شايد مراد امام‌عليه السلام از حقوق ديگر، همان خمس باشد.
امام صادق‌عليه السلام در آستانه رحلت از دنيا، دستور دادند تا به بستگانى كه نسبت به ايشان جسارت كرده بودند هديه‌اى بدهند. وقتى حضرت در انجام اين كار مورد انتقاد قرار مى‌گيرند، آيه فوق را تلاوت مى‌فرمايند.(204) و اين‌گونه به ما ياد مى‌دهند كه شرط صله‌ى‌رحم خوش‌بينى، علاقه و رابطه آنها با ما نيست.
«والحَمدُ لِلّه رَبِ‌ّ العالَمين»

پي نوشت ها :
 

192) تفسير نمونه، سيره ابن هشام و فروغ ابديّت، ج‌1، ص‌417 - 450.
193) فروغ ابديّت، ج‌1، ص‌435.
194) توبه، 108.
195) الصحيح‌من‌سيرةالنّبى، علاّمه جعفر مرتضى، ج‌3، ص‌40.
196) نساء، 97.
197) بحار،ج‌19، ص‌35.
198) توبه، 122.
199) تفاسير نمونه، اطيب‌البيان.
200) رعد، 25.
201) بحار، ج‌71، ص 87.
202) تفسير راهنما ونورالثقلين.
203) تفسيرصافى.
204) تفسير نورالثقلين.
 

منبع:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن