ابوذر امام و مالك اشتر انقلاب(3)
ابوذر امام و مالك اشتر انقلاب(3)
پاسخهاي مكتوب حجت الاسلام خسروشاهي به پرسش هاي ماهنامه شاهد ياران درباره ویژگیهای آیت الله طالقانی
شما كه در جلسات متعدد تفسير مرحوم طالقاني شركت مي كرديد، انديشه سياسي اجتماعي ايشان را حول چه محوري از آموزش هاي قرآني ارزيابي مي كنيد؟
«توحيد»، «بعثت»، «قسط»، «طاغوت» و «شورا» در تفسير و توضيح هر پنج واژه به وضوح مي بينيم كه هم در سخنراني ها و هم در درس تفسيري وهم در تفسير «پرتوي از قرآن»، تلاشي جدي دارند.
بي ترديد شرح و بسط ديدگاه هاي آيت الله طالقاني در اين زمينه، هر كدام نياز به مقاله و تحليلي مستقل دارد و نمي توان در يك گفتگو به آنها پرداخت. به نظر من علت اينكه امام خميني(ره) پس از مطالعه تفسير «پرتوي از قرآن» به گفته برادر عزيز، جناب آقاي سيد محمود دعائي، به فرزند خود «آقا مصطفي» توصيه نمودند كه حتما تفسير پرتوي از قرآن را مطالعه كنند، همين ويژگي هاست.
ولي ظاهرا علماي سنتي در گرفتاري هاي ايشان، واكنشي از خود نشان نمي دادند و از ايشان پشتيباني نمي كردند.
به نظرم اين امر كليت ندارد. بعضي از شخصيت ها و علماي برجسته سنتي در موارد بسياري از ايشان پشتيباني مي كردند و علاوه بر مراجع عظام قم و مشهد كه به هنگام محاكمه آيت الله طالقاني، طي نامه هائي از ايشان حمايت كردند، حتي شخصيتي وارسته و معروف مانند مرحوم آيت الله حاج شيخ احمد آشتياني، در موقع تبعيد آيت الله طالقاني در سال 1350، طي نامه اعتراض آميزي به مقامات رسمي امنيتي، خواستار رفع گرفتاري ايشان شد.
باسمه تعالي
رياست محترم شهرباني كل كشور
به قرار اطلاع، حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد محمود طالقاني به زابل تبعيد و در حال بيماري زنداني شده اند و از ملاقات با ايشان جلوگيري مي شود.
انتظار مي رود هر چه زودتر رفع گرفتاري از معظم له شده و اينجانب را مستحضر نمائيد.
50/10/51 مطابق 17 ذي القعده الحرام
احمد آشتياني
رونوشت رياست سازمان امنيت كشور
رونوشت رياست دادرسي ارتش
در سال 1350 چرا ايشان را تبعيد كردند؟
بدين ترتيب بلافاصله «كميسيون امنيت اجتماعي» را تشكيل مي دهند و حكم تبعيد ايشان را صادر مي كنند و ايشان به زابل تبعيد مي شوند. پس از اعتراضات علما و مردم، ايشان را از «زابل» به «بافت كرمان» منتقل مي كنند... و پس از دوران تبعيد به تهران باز مي گردند، ولي موضع ايشان عوض نمي شود و باز مسجد هدايت است و باز سخنراني و باز مبارزه...
چه آياتي بيشتر مورد توجه آيت الله طالقاني بودند و آنها را ترك مي كردند؟
«والفجر، و ليال عشر، الم تركيف فعل ربك بعاد، ارم ذات العماد، التي لم تخلق مثلها في البلاد، و ثمودالذين جابوا الصخر بالواد، و فرعون ذي الاوتاد، الذين طغوا في البلاد، فاكثروا فيها الفساد، فصب ربك عليهم سوط عذاب، ان ربك لبا المرصاد.»، «به سپيده دم سوگند و به شب هاي دهگانه، آيا نديدي كه پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد و اهل «ارم» كه مانند آن در بلاد ساخته نشده بود و قوم «ثمود» كه كاخ ها را در دل سنگ ها ساخته بودند و «فرعون»صاحب قدرت و نيرو، همان هايي كه همه جا ستم و طغيان كردند و فساد بگستردند. آنانكه خداوند، تازيانه كيفر خود را بر آنها فرو فرستاد و خداوند در كمين ستمكاران است.»
آيت الله طالقاني پس از خواندن اين آيات به افسران دادگاه نظامي گفت، «برويد به اربابان خود بگوييد كه شما محكوم هستيد نه ما.» و مي دانيم كه آيت الله طالقاني در طول دادگاه، هرگز لب به سخن نگشوده بود و آن را غير قانوني و غير مشروع مي دانست و اين تنها كلامي بود كه با استشهاد آيات قرآني و به عنوان اخطار به دشمن ابلاغ كرد.
اين آيات را همان طور كه گفتم آيت الله طالقاني با لحن خاصي، در همة مناسبت ها و پس از پايان تفسير، پايان سخنراني ها و خطبه ها، همواره تلاوت مي كرد و در واقع «ورد زبان» ايشان بود... هم اكنون هم گويي كه صداي ايشان با همان لحن جذاب در گوشهاي من طنين انداز است : الم تر كيف فعل ربك بعاد.
پس از اين همه زندگي و ديدار و ملاقات اينك، از پس سال ها، تصويري كه از ايشان در ذهن داريد، چگونه است ؟
اتفاقا در همين گفت و گو بوديم كه باز زنگ در به صدا درآمد. ايشان نگذاشتند من بروم در را باز كنم و خود قبل از آنكه بروند و در را باز كنند، نخست پاكت را برداشتند و زير تشك گذاشتند و گفتند، «اينجا باشد تا بعدا آنها را پاره كنم، مبادا كه كسي در منزل من آنها را ببيند و من در اشاعه اين امر زشت، سهيم شده باشم.»
اين تقواي ديني و سياسي اين مرد بود كه حاضر نبود عكس كسي كه حتي با او به دلايلي مخالف بود، در بيت او ديده شود كه مبادا نوعي اشاعه فحشا باشد.
آيا جنابعالي با نهضت آزادي به علت اينكه آيت الله طالقاني در تأسيس آن نقش داشتند، همكاري داشتيد؟
نوع همكاري ها چگونه بود؟
نقش آيت الله طالقاني را در انقلاب چگونه ارزيابي مي كنيد؟
در اين زمينه بي مناسبت نيست كه يكي از آخرين نامه ها يا اسناد رژيم پهلوي را كه به صلاحديد شاپور بختيار و با امضاي سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران و جانشين فرمانده گارد شاهنشاهي به آيت الله طالقاني ارسال شده است، نقل كنيم كه تبلور اوج درماندگي وابستگان رژيم است و نشان مي دهد كه چگونگي ضمن اظهار «عجز و التماس» به «تهديد» و «وعده» و «اجراي قانون» تمسك مي كنند.
رحيمي ضمن ارسال اين نامه با آرم «وزارت جنگ» به آيت الله طالقاني، طي نامه شماره 64ق 713 مورخ 1357/11/6 رونوشت، آنرا جهت «استحضار خاطر عاليجناب دكتر شاهپور بختيار، نخست وزير ايران! براي او مي فرستد». مطالعه متن نامه، گوياي موقعيت خاص آيت الله طالقاني در امر انقلاب است :
وزارت جنگ
جناب آقاي دكتر شاپور بختيار، نخست وزير ايران مقام عالي را آگاه مي سازم :
بدين وسيله 1 نسخه از 3 برگ نامه اي كه براي حضرت آيت الله سيد محمود طالقاني ارسال گرديده، جهت استحضار خاطر عالي به پيوست تقديم مي گردد.
فرماندار نظامي تهران و حومه
سپهبد مهدي رحيمي
هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم
نبود بر سر آن آتش ميسرم كه نجوشم
وجود شخصيت هاي روحاني امثال آن حضرت به منزله حضور خورشيدي هستند كه نور ارشاد را به ميان مردم و قشرهاي اجتماع مي تابند و حقا و شرعا و عملا بندگان خدا را به راه راست و دور ماندن از اشتباه و انحراف هدايت مي كنند. به همين جهت است كه مكاتب انبيا و مدارس اوليا همچون چراغي كه هرگز خاموش نشود و خاموشي نپذيرد، همواره رهگشا و راهنماي بشر بوده و شب تار مردمان مؤمن را به روز روشن اميدواري بدل كرده است. بنا به همين اشارات اصولي و حقايق معنوي و ديني، توقع عامه، به خصوص در جامعه ما ايرانيان مسلمان و شيعيان، از محضر و وجود آيات عظام اين است كه در راه بيداري و ارشاد و آگاهي عموم از هر كوششي و جوششي كه نتيجه اش صفا و آرامش افراد باشد، مضايقت نفرمايند؛ به خصوص آياتي و همچون حضرت مستطاب عالي كه سال ها زجر زحمت و اجر رياضت را به قيمت صرف عمر تحصيل فرموده ايد و حقايق را با همه دقايق تلخي كه همراه دارد، پذيرا گرديده ايد؛ لذا به اعتبار اين معنويت و روحانيت وجود محترم است كه از حضورتان التماس دارم كه اجازه نفرماييد تا محضر پر بركت آن جناب با شركت اشخاص ناباب و افراد بي تاب كه عموما مأموران و مسئولان غيرمذهبي مي باشند، آلوده باشد و گزارش ها و گفته ها و شكوه هايي، آن هم از زبان افراد سياسي نما، به عرضتان برسد كه هم خاطر مبارك مكدر شود و هم ماية فساد و پايه پراكندگي جميع مسلمانان گردد.
گزارشات رسيده حاكي است كه طرح و طراحي دشمنان دين و مملكت تا آنجا حساب شده و به كتاب آمده است كه حتي ذهن روشن رهبران مقدس و روشنفكري امثال آن حضرت را نيز تار كرده و اي بسا كه موجب تصميم و ترسيم اقدماتي مي شود كه مالا به ضرر و زيان جامعه مسلمان و اصول مسلماني است. لذا توقع و انتظار مقامات مسئول مملكت، از جمله مخلص با اخلاص، اين است كه ارباب رجوع و مطالب مرجوع را در حدودي پذيرا باشيد كه با شأن و احترام و مسئوليت و بركت وجود روحاني جنابعالي تناسب داشته باشد، چرا كه در غير اين صورت عملا امور مردم مسلمان و ملت عزيز ايران ملعبه و دستاويز كساني خواهد شد كه به نام اسلام و به نام مسلمان در محضر اسلام پناه آيات بزرگواري مانند وجود محترم اشك تمساح مي ريزند تا اصل ها را با بدل و صلح ها را با جدل معاوضه كنند.
آن حضرت تصديق مي فرمايند كه در اين صورت تكليف مرداني مكلف و مسئول نظير بنده به هر صورت كه شده اين است كه كلاف ادب را در هم بپيچند و ره چنان روند كه رهروان رفته اند. اميدوارم از اين پيچيدگي كه تأسف بسيار به همراه خواهد داشت و سايه اش بر دل تاريخ خواهد ماند، خود آن حضرت به سهم خود جلوگيري فرمايند، خاصه با توجه به اينكه كه اي بسا افراد آموزش ديده در لباس خدمت به ديانت مملكت با برنامه هاي بررسي شده پس از درك محضر مباركتان آن چنان سياه را سپيد و يا سپيد را سياه جلوه دهند كه آن حضرت بنا به تكليف شرعي و اجتماعي خودتان جهت ارشاد جامعه و محققا در كمال حسن نيت به محافلي تشريف فرما شويد و يا در مجامعه اي شركت فرماييد كه در شأن روحانيت و مقام قدسي وجود مبارك نباشد و خداي ناخواسته از قول دشمنان دين تعبيرها و تفسيرهايي بشود كه مايه نزول مقام آن جناب گردد و دشمن از آن بهره گيري كند كه چون اين بهره گيري با سلامت سعادت ملت مسلمان ايران همراه نباشد، لذا الزاما مأمورين انتظامي را به انجام تكاليف قانوني خود تحريص خواهد كرد كه النهايه موجب تأسف است.
من با سمت فرماندار نظامي كه مقامي مسئول در قبال تأمين آسايش عمومي است، آن هم به حكم قانون، از آن حضرت انتظار مساعدت و موافقت را دارم كه به قول قرآن مجيد عزيز حكيم در رفع قرآن قرن برآييم، قرآني كه به اشاره دشمن دامن دوستان ما را گرفته است.
و من الله التوفيق و عليه التكلان
فرماندار نظامي تهران و حومه
سپهبد مهدي حكيمي
ملاحظه مي كنيد كه سپهبد رحيمي و محاكمه كنندگان ديروز آيت الله طالقاني در دادگاه نظامي، با چه لحن و الفاظي به التماس افتاده اند وسرانجام هم به «حكم قانون»! تهديد مي كنند.
پس از پيروزي انقلاب عده اي مي خواستند از ايشان، رهبري موازي با امام بسازند و در اين زمينه، بسيار هم فعال بودند. موضوع خود ايشان چگونه بود ؟
علاوه بر اين آيت الله طالقاني در مصاحبه ها وسخنراني هاي خود صريحا وفاداري خود را به رهبري انقلاب اعلام كرد و حتي يك بار گفتند، «من هر وقت در خود احساس ضعف و نااميدي مي كنم، خدمت رهبري مي روم و نيروي تازه اي مي گيرم و به راه ادامه مي دهم.»
و باز به خاطر دارم كه در آخرين نماز جمعه اي كه به امامت ايشان اقامه شد، وعده دادند كه درباره ماهيت گروهك هايي كه دستشان پينه نبسته و دم از خلق و كارگر مي زنند و نقش تخريبي آنان در جلوگيري از وحدت انقلابي مردم و پيشرفت انقلاب، مطالبي را بيان كنند.
به هر حال آيت الله طالقاني، «مالك اشتر انقلاب» و «ابوذر امام» بود و از اركان اصلي انقلاب اسلامي به شمار مي رفت و بي ترديد با رحلت ايشان «ثلمه اي» بر اسلام و انقلاب وارد آمد كه با هيچ چيزي قابل جبران نبود.اگر ايشان زنده مي ماند، به طور قطع بسياري از حوادث تلخ و دردناك بعدي رخ نمي دادند. به هر حال طالقاني بي شك از «عباد خاص» خاص خداوند سبحانه و تعالي بود. بي ترديد در «جنت خاص» او جاي دارد كه خود مي فرمايد، «يا ايها النفس المطمئنه، ارجعي الي ربك، راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و أدخلي جنتي».
خاطره آخرين ديدارتان را با آيت الله طالقاني نقل كنيد.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}