نيم نگاهي به مديريت
نيم نگاهي به مديريت
نيم نگاهي به مديريت
نويسنده:شبنم شاهرخي مهر
مدير جزئي از يك مجموعه است كه قدر مسلم از مهمترين عوامل موفقيت و پيشرفت در هر گروه و موسسه و خانواده و... به حساب مي آيد.
يك مدير كارآمد و توانا مي تواند گروه موفق و مفيدي را به وجود آورد كمي و كاستي ها را تقليل دهد و با نيروي عشق و ايمان گروه را منسجم تر كند. اما ارزيابي و انتخاب مديران كارآمد به مراتب حساس تر و كار را هم كمي مشكلتر مي كند. با انتخاب مديران لايق كاركناني مناسب و دلسوز نيز انتخاب خواهند شد كه همه اين عوامل بازويي خواهد شد كه با تكيه بر اميد مي تواند سازمان را به اهداف خود برساند.
« مديريت يعني هنر به وجودآوردن و حفظ كردن محيطي كه در آن افراد بتوانند در جهت برآوردن هدف هاي معيني به طور موثر و كارآمد فعاليت كنند. »
« كه اگر نداني به كجا مي روي نخواهي دانست كي به آن جا مي رسي » .
اين مفهوم نشان مي دهد فعاليت هايي است كه بدون هدف انجام مي شوند و طبعا نبايد به نتيجه آن اميدوار بود.
در حديث است كه پيغمبر اكرم (ص ) فرمود : « اگر سه نفر همسفر شديد حتما يكي از سه نفر را امير و رئيس خود قرار دهيد » . از اينجا مي توان فهميد كه از نظر رسول اكرم هرج و مرج و فقدان يك قوه حاكم بر اجتماع كه منشا حل اختلافات و پيونددهنده افراد اجتماع با يكديگر باشد چه اندازه زيان آور است حضرت علي (ع ) نيز مكرر لزوم يك حكومت مقتدر را تصريح كرده است .
امام علي (ع ) مي فرمايند : قانون خدا بايست بوسيله افراد بشر اجرا شود مردم را از فرمانداري نيك بايد چاره جست در پرتو حكومت و در سايه حكومت است كه مومن براي خدا كار مي كند و كافر بهره دنياي خود را مي برد و كارها به پايان خود مي رسد. به وسيله حكومت است كه مالياتها جمع آوري با دشمن نبرد راهها امن و حق ضعيف از قوي بازستانده مي شود تا آنوقتي كه نيكان راحت گردند و از شر بدان راحتي بدست آيد. »
براين اساس يك مدير هر برنامه اي را كه مي خواهد براي افراد زير پوشش مديريت خود تنظيم كند اگر بخواهد برنامه موفق و پايداري باشد بايد سعي كند كارهايش را طوري پايه گذاري و برنامه ريزي كند كه ضمن به حساب آمدن افكار و احساسات همگان تمام افرادي كه در يك مجموعه زير نظر وي فعاليت مي كنند از هر نظر از رفتار و مزاياي منصفانه اي برخوردار باشند و گرنه در كارش موفق نخواهد بود و موقعيتش پايدار نخواهد ماند.
از ديدگاه ديگر سه ويژگي است كه اگر در هر پيشوايي وجود داشته باشد مي توان پذيرفت به امامت و رهبري خود وفادار مانده است .
در حكمش عدالت روا دارد از مردم خود را نپوشاند و قوانين الهي را درباره اشخاص دور و نزديك يكسان برپا دارد.
امام علي (ع ) شرط عدالت را اصيل ترين شرط زمامداري دانسته است .
به عكس آنچه بعضي فكر مي كنند مشكل بزرگ جامعه ما مشكل « كمبودها » نيست مشكل « ضعف بعضي از مديريتها » است كه هرگاه با الهام از مباني اسلام و دستورات جامع الاطراف و حركت آفرين آن اصلاح گردد به سرعت مي توانيم ضعف ها را به ياري خدا جبران كنيم و بر مشكلات فائق شويم اهميت و نقشي كه مديريت در دنياي امروز داشته و در آينده نيز خواهد داشت غيرقابل انكار است چرا كه مديريت در ميان دانه هاي مرواريد بشريت حكم وسيله اي را دارد كه دانه ها جدا و فرار مرواريد را كنار هم قرار داده و ميانشان پيوند و ارتباط برقرار مي سازد. در واقع همان گونه كه دانه هاي مرواريد هنگامي جزو و كالاي تزئيني به شمار مي روند و زينت بخش وجود آدمي مي شوند كه به وسيله بند و مانند آن به صورت گردنبند و يا شكل ديگر درمي آيند. انسانها نيز هنگامي مي توانند كارآيي داشته و براي يكديگر مفيد باشند كه به بركت وجود يك مدير لايق و كارآمد تشكلي پيدا كنند.
الف ـ آگاهي بخشيدن به انسانها
ب ـ تربيت معنوي و احياي ارزشهاي اخلاقي
ج ـ اقامه قسط و عدل
د ـ آزادي انسانها
وظايف دهگانه يك مدير
1 ـ تصميم گيري
2 ـ برنامه ريزي
3 ـ سازماندهي
4 ـ هماهنگي و كنترل
5 ـ ايجاد انگيزه
6 ـ چاره جويي و پيشگيري
7 ـ بررسي و ارزيابي عوامل پيروزي
8 ـ جمع آوري و اطلاعات كافي و آمار لازم
9 ـ جذب نيروهاي صالح
10 ـ تشويق و توبيخ
و مومنان نيز ايمان آورده اند. »
ايمان به هدف براي يك مدير و فرمانده در هر تشكيلات نخستين و مهمترين شرط موفقيت او است و اصولا عشق به كار و تلاش و كوشش توام با دلسوزي بدون چنين ايماني صورت نخواهد گرفت .
تقوا : نخستين وظيفه يك مسئول و يا كارگزار حكومت اسلامي در هر رده اي مراعات تقوا و كنار زدن خواهشهاي نفساني است . چرا كه اگر بي بهره از تقوا و اسير شيطان نفس و تمايلات نفساني خود باشد هيچگاه نمي تواند به وظايف شرعي و تكاليف الهي خويش عمل كند و به قول حافظ تا خودش راهرو نباشد كي مي تواند راهبر شود
چنين كسي بنده خدانيست . آن كس كه به فرامين خداوند سر مي سپرد و عمل مي كرد بدون اصلاح و تزكيه درون نمي تواند هدايتگر و راهنماي ديگران باشد و به مسئوليتهاي خويش در قبال آنان عمل كند.
مسئولان يك نظام بايد هم به خود سازي و تهذيب نفس خويش بپردازند و هم آگاهيهاي شرعي خود را بالا برند و هم مجهز به تخصص كافي در مسئولت خود باشند.
حضرت علي (ع ) در فرازي از خطبه معروف « همام » چنين فرمود : « پس تقوا ورزان در نيا مردم اهل فضيلتند گفتارشان صواب پوشش آنان ميانه روي و روش آنان فروتني است از آنچه خدا بر آنان حرام كرده است چشم مي پوشند... و اگر اجلي كه خداي بر آن نوشته است نبود ارواحشان را شوق ثواب و خوف عقاب يك چشم بهم زدن در كالبدهايشان قرار نمي گرفت . آفريدگار در دلشان بزرگ است و غير از حق در چشمشان كوچك » .
علم و قدرت : منظور از آگاهي و علم در اينجا آن نوع علم و آگاهي است كه با گردش كار مدير و فرمانده پيوند دارد و در حوزه ماموريت او اثر ميگذارد. مدير ناآگاه يا ناتوان تشكيلات خود را به ورشكستگي و سقوط مي كشاند و چنين فرماندهي در ميدان نبرد نيز سرنوشتي جز شكست ندارد.
پيامبر اكرم (ص ) مي فرمايد : « هركس از ميان مسلمانان فرمانداري را برگزيند در حالي كه ميداند ديگري نسبت به او اولويت دارد و به قرآن و سنت آگاهتر است خيانت به خدا و رسول او و جميع مسلمانان كرده است »
روشن است كه بخشي از اين دو امتياز ذاتي است و بخش مهمي از طريق اكتساب فراهم مي گردد و مخصوصا از طريق تجربه و سابقه كار بايد مديران و فرماندهان را در اين دو جنبه پرورش داد.
امانت و درستكاري : در معيارهاي اسلامي اين شرط به ضميمه قدرت براي همه كاركنان و كارمندان قيد شده است و مدير و فرمانده به حكم اينكه از رده هاي بالاي كاركنان و كارمندان هستند نه تنها مي توانند از آن فرمان مستثنا باشند بلكه بايد هر دو را در حد عالي دارا باشند.
تعبير به امانت درباره پستهاي مهم سياسي و مديريتي در حكم معروف حضرت علي (ع ) نيز آمده كه در نامه اي به فرماندار آذربايجان نوشت
پست و مقامي كه به دست تو افتاده شكاري در چنگال تو نيست بلكه امانتي است كه بر گردنت سنگيني مي كند. »
صداقت و راستي : با توجه به اينكه مهمترين سرمايه يك مدير و فرمانده در برنامه هاي اجرائي همبستگي او با افراد زير نظر او و وجود اعتماد متقابل در ميان آنهاست و با توجه به اينكه ضامن حفظ اين همبستگي اعتماد متقابل صداقت در گفتار و عمل است نقش اين موضوع در امر مديريت آشكار مي شود. گاه يك « سخن » يا « عمل » خالي از صداقت كافي است كه ميان مدير و فرمانده و كساني كه تحت مديريت و فرماندهي قرار دارند جدائي بيفكند و به همين دليل مدير و فرمانده حتي از كارهائي كه او را متهم به ترك صداقت مي كند هر چند واقعيتي نداشته باشد بايد بپرهيزد تا بتواند سرمايه عظيم اعتماد عموم را حفظ كند.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود : « براي آزمايش مردم نگاه به زيادي نماز و روزه آنها و كثرت حج و نيكي كردن آنها به مردم و سرو صداي آنها در عبادات شبانه نكنيد ولي نگاه به راستگوئي و امانت آنها بكنيد. »
« بدترين وزراي تو كساني هستند كه براي اشرار قبل از تو وزير بوده اند كسي كه با آن گنهكاران را در كارهايشان شركت داشته نبايد صاحب اسرار تو باشد آنها همكاران گنهكاران و برادر ستمكارانند در حالي كه تو مي تواني جانشينان خوبي براي آنها بيابي از كساني كه از نظر فكر و نفوذ كمتر از آنان نيستند اما بار گناهان آنها را به دوش نمي كشند... هزينه اين افراد بر تو سبكتر و همكاريشان با تو بهتر است . »
سعه صدر : مديريت مانند فرماندهي كار پيچيده اي است و مي دانيم هر قدر كاري پيچيده تر باشد مشكلات آن افزونتر و آفاتش بيشتر است به همين دليل مديران و فرماندهان بايد داراي اراده اي قوي حوصله زياد. و ظرفيت كافي در روياروئي با مشكلات باشند.
اهميت اين صفت ويژه را مانند هر صفت ديگر از نقطه مقابل آن مي توان شناخت نقطه مقابل سعه صدر و حلم همان « تنگ نظري » « دست پاچگي » و « كينه توزي » است كه اثرات فوق العاده منفي آنها در امر مديريت و فرماندهي براي احد پوشيده نيست .
و درست يكي از مهمترين تفاوتهاي مديريت غربي و اسلامي همين است .
تجربه و آزمودگي : مسلما هيچ مدير و فرماندهي در آغاز كارش تجربه كامل درباره آن مسئوليت ندارد ولي كارهاي قبلي او در پست ها و مناصب ديگر مي تواند زمينه ساز براي پست و منصب فعلي او باشد و منظور از تجربه و سابقه كار نيز همين است . في المثل نبايد و نمي توان يك سرباز عادي را بدون طي سلسله مراتب به فرماندهي لشكري منصوب كرد.
دليل آن هم روشن است زيرا مسائل مربوط به « مديريت » و فرماندهي علاوه بر جنبه هاي علمي و آموزشي به جنبه علمي و تجربه نيز تكيه دارد. يك فرد ممكن است حداكثر استعداد را براي مديريت و فرماندهي داشته باشد و بالاترين دانشكده هاي مديريت و فرماندهي را نيز گذرانده باشد ولي نتواند به عنوان يك مدير يا فرمانده قوي و مطمئن عهده دار پست هاي حساس شود.
شجاعت و قاطعيت : اگر چه ويژگيهاي مهم يك مدير و فرمانده و ارزشهاي لازم براي آنها منحصر به آنچه در اينجا آورده شده نيست ولي مي توان گفت آنچه تا حال بيان شده عمده ترين اوصافي است كه بدون آن لباس مديريت و فرماندهي بر قامت كسي زيبا و رسا نيست و شجاعت آخرين ويژگي در اين سلسله و از يك نظر اولين خصلت لازم براي احراز اين مقام است .
هرگز نبايد مديران و فرماندهان مشاوران خود را از ميان افراد محافظه كار انتخاب كنند كه از قاطعيت آنها مي كاهد و در تصميم گيري ها خلل وارد مي كند.
اميرمومنان علي (ع ) فرمود : « آدمهاي ترسو را در مشورتت داخل نكن كه تو را در انجام كارها ناتوان مي سازد »
عدالت و دادگري : از مهمترين اوصافي كه در هر فرمانده و مدير نهايت لزوم را دارد پيراستگي از هرگونه تبعيض و ظلم است .
البته عدالت در مفهوم گسترده اسلامي اش از دادگري فراتر است و به معني ترك گناهان كبيره و عدم اصرار بر صغائر آمده يا به تعبير دقيق تر آن حالت خدا ترسي باطني است كه به صورت يك ملكه و خصلت درآمده و او را از انجام گناه باز مي دارد و سدي ميان انسان و گناه مي كشد.
پيامبر گرامي اسلام (ص ) مي فرمايد : « هر كس بعد از من ولايت و منصبي را بپذيرد روز قيامت او را در كنار صراط نگه مي دارد و فرشتگان نامه اعمال او را مي گشايند اگر عادل بود خدا او را به بركت عدالتش نجات مي دهد و اگر جائر و ظالم بود صراط آنچنان فشاري بر او وارد مي كند كه تمام مفاصلش از هم جدا مي شود سپس در آتش سرنگون مي گردد » .
پاي بند بودن به اصول و ضوابط : اين اصل را به عنوان يكي از مهمترين شرايط و ويژگيهاي مدير و فرمانده مي توان ذكر كرد و هم ضد آن را به عنوان يكي از مهمترين آفات مديريت مي توان شمرد.
درست است كه تقيد به « ضوابط » و بي اعتنايي به حاكميت « روابط » مشكلات فراواني دارد و خصوصا در جوامعي كه هميشه روابط بر آن حاكم بوده است و ضوابط هميشه در برابر آن قرباني شده ولي اگر مشكلات آن در كوتاه مدت پذيرفته شود اثر آن در دراز مدت بسيار مثبت و چشمگير است .
اصولا سازمان و تشكيلاتي كه « ضابطه بر آن حاكم نباشد » شايسته نام سازمان و تشكيلات نيست و نه كسي است كه در راس آن است شايسته نام مدير و فرمانده .
البته ويژگيهاي مدير و فرمانده منحصر به آنچه گفته نيست هر چند آنچه گفته شد جنبه اصولي و اساسي دارد مسائل زيادي ديگري نيز وجود دارد كه هر كدام داراي نقش موثري در مساله مديريت يا فرماندهي است .
به طور خلاصه با كمي دقت در اطراف و جامعه كنوني خود مي توانيم به وضوح حضور مديريت و تاثير و اهميت آن را در زمان حاضر لمس كنيم . مديريت صحيح و درستي كه بر پايه مسائل و ديني و اخلاقي باشد باعث پيوند انسان ها
مي شود و در چنين فضايي افراد اطاعت از قوانين را باجان و دل پذيرا مي شوند و مطمئنا انسانها مانند اعضا يك جسم هستند و داراي وحدتي مي شوند كه آنها را نمي توان از يكديگر جدا كرد.
منبع:تبیان اصفهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sajad2007
يك مدير كارآمد و توانا مي تواند گروه موفق و مفيدي را به وجود آورد كمي و كاستي ها را تقليل دهد و با نيروي عشق و ايمان گروه را منسجم تر كند. اما ارزيابي و انتخاب مديران كارآمد به مراتب حساس تر و كار را هم كمي مشكلتر مي كند. با انتخاب مديران لايق كاركناني مناسب و دلسوز نيز انتخاب خواهند شد كه همه اين عوامل بازويي خواهد شد كه با تكيه بر اميد مي تواند سازمان را به اهداف خود برساند.
« مديريت يعني هنر به وجودآوردن و حفظ كردن محيطي كه در آن افراد بتوانند در جهت برآوردن هدف هاي معيني به طور موثر و كارآمد فعاليت كنند. »
هدف از مديريت
« كه اگر نداني به كجا مي روي نخواهي دانست كي به آن جا مي رسي » .
اين مفهوم نشان مي دهد فعاليت هايي است كه بدون هدف انجام مي شوند و طبعا نبايد به نتيجه آن اميدوار بود.
در حديث است كه پيغمبر اكرم (ص ) فرمود : « اگر سه نفر همسفر شديد حتما يكي از سه نفر را امير و رئيس خود قرار دهيد » . از اينجا مي توان فهميد كه از نظر رسول اكرم هرج و مرج و فقدان يك قوه حاكم بر اجتماع كه منشا حل اختلافات و پيونددهنده افراد اجتماع با يكديگر باشد چه اندازه زيان آور است حضرت علي (ع ) نيز مكرر لزوم يك حكومت مقتدر را تصريح كرده است .
امام علي (ع ) مي فرمايند : قانون خدا بايست بوسيله افراد بشر اجرا شود مردم را از فرمانداري نيك بايد چاره جست در پرتو حكومت و در سايه حكومت است كه مومن براي خدا كار مي كند و كافر بهره دنياي خود را مي برد و كارها به پايان خود مي رسد. به وسيله حكومت است كه مالياتها جمع آوري با دشمن نبرد راهها امن و حق ضعيف از قوي بازستانده مي شود تا آنوقتي كه نيكان راحت گردند و از شر بدان راحتي بدست آيد. »
شروط مديريت
براين اساس يك مدير هر برنامه اي را كه مي خواهد براي افراد زير پوشش مديريت خود تنظيم كند اگر بخواهد برنامه موفق و پايداري باشد بايد سعي كند كارهايش را طوري پايه گذاري و برنامه ريزي كند كه ضمن به حساب آمدن افكار و احساسات همگان تمام افرادي كه در يك مجموعه زير نظر وي فعاليت مي كنند از هر نظر از رفتار و مزاياي منصفانه اي برخوردار باشند و گرنه در كارش موفق نخواهد بود و موقعيتش پايدار نخواهد ماند.
از ديدگاه ديگر سه ويژگي است كه اگر در هر پيشوايي وجود داشته باشد مي توان پذيرفت به امامت و رهبري خود وفادار مانده است .
در حكمش عدالت روا دارد از مردم خود را نپوشاند و قوانين الهي را درباره اشخاص دور و نزديك يكسان برپا دارد.
امام علي (ع ) شرط عدالت را اصيل ترين شرط زمامداري دانسته است .
اهميت مديريت
به عكس آنچه بعضي فكر مي كنند مشكل بزرگ جامعه ما مشكل « كمبودها » نيست مشكل « ضعف بعضي از مديريتها » است كه هرگاه با الهام از مباني اسلام و دستورات جامع الاطراف و حركت آفرين آن اصلاح گردد به سرعت مي توانيم ضعف ها را به ياري خدا جبران كنيم و بر مشكلات فائق شويم اهميت و نقشي كه مديريت در دنياي امروز داشته و در آينده نيز خواهد داشت غيرقابل انكار است چرا كه مديريت در ميان دانه هاي مرواريد بشريت حكم وسيله اي را دارد كه دانه ها جدا و فرار مرواريد را كنار هم قرار داده و ميانشان پيوند و ارتباط برقرار مي سازد. در واقع همان گونه كه دانه هاي مرواريد هنگامي جزو و كالاي تزئيني به شمار مي روند و زينت بخش وجود آدمي مي شوند كه به وسيله بند و مانند آن به صورت گردنبند و يا شكل ديگر درمي آيند. انسانها نيز هنگامي مي توانند كارآيي داشته و براي يكديگر مفيد باشند كه به بركت وجود يك مدير لايق و كارآمد تشكلي پيدا كنند.
چهار هدف عمده در مديريت
الف ـ آگاهي بخشيدن به انسانها
ب ـ تربيت معنوي و احياي ارزشهاي اخلاقي
ج ـ اقامه قسط و عدل
د ـ آزادي انسانها
وظايف دهگانه يك مدير
1 ـ تصميم گيري
2 ـ برنامه ريزي
3 ـ سازماندهي
4 ـ هماهنگي و كنترل
5 ـ ايجاد انگيزه
6 ـ چاره جويي و پيشگيري
7 ـ بررسي و ارزيابي عوامل پيروزي
8 ـ جمع آوري و اطلاعات كافي و آمار لازم
9 ـ جذب نيروهاي صالح
10 ـ تشويق و توبيخ
ويژگي عمده مديران
و مومنان نيز ايمان آورده اند. »
ايمان به هدف براي يك مدير و فرمانده در هر تشكيلات نخستين و مهمترين شرط موفقيت او است و اصولا عشق به كار و تلاش و كوشش توام با دلسوزي بدون چنين ايماني صورت نخواهد گرفت .
تقوا : نخستين وظيفه يك مسئول و يا كارگزار حكومت اسلامي در هر رده اي مراعات تقوا و كنار زدن خواهشهاي نفساني است . چرا كه اگر بي بهره از تقوا و اسير شيطان نفس و تمايلات نفساني خود باشد هيچگاه نمي تواند به وظايف شرعي و تكاليف الهي خويش عمل كند و به قول حافظ تا خودش راهرو نباشد كي مي تواند راهبر شود
چنين كسي بنده خدانيست . آن كس كه به فرامين خداوند سر مي سپرد و عمل مي كرد بدون اصلاح و تزكيه درون نمي تواند هدايتگر و راهنماي ديگران باشد و به مسئوليتهاي خويش در قبال آنان عمل كند.
مسئولان يك نظام بايد هم به خود سازي و تهذيب نفس خويش بپردازند و هم آگاهيهاي شرعي خود را بالا برند و هم مجهز به تخصص كافي در مسئولت خود باشند.
حضرت علي (ع ) در فرازي از خطبه معروف « همام » چنين فرمود : « پس تقوا ورزان در نيا مردم اهل فضيلتند گفتارشان صواب پوشش آنان ميانه روي و روش آنان فروتني است از آنچه خدا بر آنان حرام كرده است چشم مي پوشند... و اگر اجلي كه خداي بر آن نوشته است نبود ارواحشان را شوق ثواب و خوف عقاب يك چشم بهم زدن در كالبدهايشان قرار نمي گرفت . آفريدگار در دلشان بزرگ است و غير از حق در چشمشان كوچك » .
علم و قدرت : منظور از آگاهي و علم در اينجا آن نوع علم و آگاهي است كه با گردش كار مدير و فرمانده پيوند دارد و در حوزه ماموريت او اثر ميگذارد. مدير ناآگاه يا ناتوان تشكيلات خود را به ورشكستگي و سقوط مي كشاند و چنين فرماندهي در ميدان نبرد نيز سرنوشتي جز شكست ندارد.
پيامبر اكرم (ص ) مي فرمايد : « هركس از ميان مسلمانان فرمانداري را برگزيند در حالي كه ميداند ديگري نسبت به او اولويت دارد و به قرآن و سنت آگاهتر است خيانت به خدا و رسول او و جميع مسلمانان كرده است »
روشن است كه بخشي از اين دو امتياز ذاتي است و بخش مهمي از طريق اكتساب فراهم مي گردد و مخصوصا از طريق تجربه و سابقه كار بايد مديران و فرماندهان را در اين دو جنبه پرورش داد.
امانت و درستكاري : در معيارهاي اسلامي اين شرط به ضميمه قدرت براي همه كاركنان و كارمندان قيد شده است و مدير و فرمانده به حكم اينكه از رده هاي بالاي كاركنان و كارمندان هستند نه تنها مي توانند از آن فرمان مستثنا باشند بلكه بايد هر دو را در حد عالي دارا باشند.
تعبير به امانت درباره پستهاي مهم سياسي و مديريتي در حكم معروف حضرت علي (ع ) نيز آمده كه در نامه اي به فرماندار آذربايجان نوشت
پست و مقامي كه به دست تو افتاده شكاري در چنگال تو نيست بلكه امانتي است كه بر گردنت سنگيني مي كند. »
صداقت و راستي : با توجه به اينكه مهمترين سرمايه يك مدير و فرمانده در برنامه هاي اجرائي همبستگي او با افراد زير نظر او و وجود اعتماد متقابل در ميان آنهاست و با توجه به اينكه ضامن حفظ اين همبستگي اعتماد متقابل صداقت در گفتار و عمل است نقش اين موضوع در امر مديريت آشكار مي شود. گاه يك « سخن » يا « عمل » خالي از صداقت كافي است كه ميان مدير و فرمانده و كساني كه تحت مديريت و فرماندهي قرار دارند جدائي بيفكند و به همين دليل مدير و فرمانده حتي از كارهائي كه او را متهم به ترك صداقت مي كند هر چند واقعيتي نداشته باشد بايد بپرهيزد تا بتواند سرمايه عظيم اعتماد عموم را حفظ كند.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود : « براي آزمايش مردم نگاه به زيادي نماز و روزه آنها و كثرت حج و نيكي كردن آنها به مردم و سرو صداي آنها در عبادات شبانه نكنيد ولي نگاه به راستگوئي و امانت آنها بكنيد. »
حسن سابقه :
« بدترين وزراي تو كساني هستند كه براي اشرار قبل از تو وزير بوده اند كسي كه با آن گنهكاران را در كارهايشان شركت داشته نبايد صاحب اسرار تو باشد آنها همكاران گنهكاران و برادر ستمكارانند در حالي كه تو مي تواني جانشينان خوبي براي آنها بيابي از كساني كه از نظر فكر و نفوذ كمتر از آنان نيستند اما بار گناهان آنها را به دوش نمي كشند... هزينه اين افراد بر تو سبكتر و همكاريشان با تو بهتر است . »
سعه صدر : مديريت مانند فرماندهي كار پيچيده اي است و مي دانيم هر قدر كاري پيچيده تر باشد مشكلات آن افزونتر و آفاتش بيشتر است به همين دليل مديران و فرماندهان بايد داراي اراده اي قوي حوصله زياد. و ظرفيت كافي در روياروئي با مشكلات باشند.
اهميت اين صفت ويژه را مانند هر صفت ديگر از نقطه مقابل آن مي توان شناخت نقطه مقابل سعه صدر و حلم همان « تنگ نظري » « دست پاچگي » و « كينه توزي » است كه اثرات فوق العاده منفي آنها در امر مديريت و فرماندهي براي احد پوشيده نيست .
دلسوزي و عشق به كار :
و درست يكي از مهمترين تفاوتهاي مديريت غربي و اسلامي همين است .
تجربه و آزمودگي : مسلما هيچ مدير و فرماندهي در آغاز كارش تجربه كامل درباره آن مسئوليت ندارد ولي كارهاي قبلي او در پست ها و مناصب ديگر مي تواند زمينه ساز براي پست و منصب فعلي او باشد و منظور از تجربه و سابقه كار نيز همين است . في المثل نبايد و نمي توان يك سرباز عادي را بدون طي سلسله مراتب به فرماندهي لشكري منصوب كرد.
دليل آن هم روشن است زيرا مسائل مربوط به « مديريت » و فرماندهي علاوه بر جنبه هاي علمي و آموزشي به جنبه علمي و تجربه نيز تكيه دارد. يك فرد ممكن است حداكثر استعداد را براي مديريت و فرماندهي داشته باشد و بالاترين دانشكده هاي مديريت و فرماندهي را نيز گذرانده باشد ولي نتواند به عنوان يك مدير يا فرمانده قوي و مطمئن عهده دار پست هاي حساس شود.
شجاعت و قاطعيت : اگر چه ويژگيهاي مهم يك مدير و فرمانده و ارزشهاي لازم براي آنها منحصر به آنچه در اينجا آورده شده نيست ولي مي توان گفت آنچه تا حال بيان شده عمده ترين اوصافي است كه بدون آن لباس مديريت و فرماندهي بر قامت كسي زيبا و رسا نيست و شجاعت آخرين ويژگي در اين سلسله و از يك نظر اولين خصلت لازم براي احراز اين مقام است .
هرگز نبايد مديران و فرماندهان مشاوران خود را از ميان افراد محافظه كار انتخاب كنند كه از قاطعيت آنها مي كاهد و در تصميم گيري ها خلل وارد مي كند.
اميرمومنان علي (ع ) فرمود : « آدمهاي ترسو را در مشورتت داخل نكن كه تو را در انجام كارها ناتوان مي سازد »
عدالت و دادگري : از مهمترين اوصافي كه در هر فرمانده و مدير نهايت لزوم را دارد پيراستگي از هرگونه تبعيض و ظلم است .
البته عدالت در مفهوم گسترده اسلامي اش از دادگري فراتر است و به معني ترك گناهان كبيره و عدم اصرار بر صغائر آمده يا به تعبير دقيق تر آن حالت خدا ترسي باطني است كه به صورت يك ملكه و خصلت درآمده و او را از انجام گناه باز مي دارد و سدي ميان انسان و گناه مي كشد.
پيامبر گرامي اسلام (ص ) مي فرمايد : « هر كس بعد از من ولايت و منصبي را بپذيرد روز قيامت او را در كنار صراط نگه مي دارد و فرشتگان نامه اعمال او را مي گشايند اگر عادل بود خدا او را به بركت عدالتش نجات مي دهد و اگر جائر و ظالم بود صراط آنچنان فشاري بر او وارد مي كند كه تمام مفاصلش از هم جدا مي شود سپس در آتش سرنگون مي گردد » .
پاي بند بودن به اصول و ضوابط : اين اصل را به عنوان يكي از مهمترين شرايط و ويژگيهاي مدير و فرمانده مي توان ذكر كرد و هم ضد آن را به عنوان يكي از مهمترين آفات مديريت مي توان شمرد.
درست است كه تقيد به « ضوابط » و بي اعتنايي به حاكميت « روابط » مشكلات فراواني دارد و خصوصا در جوامعي كه هميشه روابط بر آن حاكم بوده است و ضوابط هميشه در برابر آن قرباني شده ولي اگر مشكلات آن در كوتاه مدت پذيرفته شود اثر آن در دراز مدت بسيار مثبت و چشمگير است .
اصولا سازمان و تشكيلاتي كه « ضابطه بر آن حاكم نباشد » شايسته نام سازمان و تشكيلات نيست و نه كسي است كه در راس آن است شايسته نام مدير و فرمانده .
البته ويژگيهاي مدير و فرمانده منحصر به آنچه گفته نيست هر چند آنچه گفته شد جنبه اصولي و اساسي دارد مسائل زيادي ديگري نيز وجود دارد كه هر كدام داراي نقش موثري در مساله مديريت يا فرماندهي است .
نتيجه گيري
به طور خلاصه با كمي دقت در اطراف و جامعه كنوني خود مي توانيم به وضوح حضور مديريت و تاثير و اهميت آن را در زمان حاضر لمس كنيم . مديريت صحيح و درستي كه بر پايه مسائل و ديني و اخلاقي باشد باعث پيوند انسان ها
مي شود و در چنين فضايي افراد اطاعت از قوانين را باجان و دل پذيرا مي شوند و مطمئنا انسانها مانند اعضا يك جسم هستند و داراي وحدتي مي شوند كه آنها را نمي توان از يكديگر جدا كرد.
منبع:تبیان اصفهان
ارسال توسط کاربر محترم سایت : sajad2007
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}