بازانديشي نهضت پانزده خرداد در پرتو تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي دوران معاصر ايران (7)
بازانديشي نهضت پانزده خرداد در پرتو تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي دوران معاصر ايران (7)
بازانديشي نهضت پانزده خرداد در پرتو تاريخ تحولات سياسي ـ اجتماعي دوران معاصر ايران (7)
دکتر حقاني: آن هم زمين هاي بنجل پدرش بود و در مقابل آن پول کلان گرفت. در قالب اعتبارهاي بانکي از محل طرح اصلاحات ارضي، پول آنها را گرفتند. بحث من اين است که اصلاح ارضي، با تقسيم زمين و نفي مالکيت دو مطلب است و رخ نخواهد داد و براي همين امام با اين پديده، هوشمندانه برخورد کردند. يک بحث ديگر اين است که واقعاً ما در ايران چند بزرگ مالک داريم؟ اصلاً سيستم ايران، سيستم مالکيت هاي بزرگ است؟ زمين ها در ايران چطوري بوده است؟ شما اگر نگاه بکنيد عمده اش نوعي خرده مالکي است نه عمده مالکي.
دکتر نامدار: عمده مالکي دست خود دولت است. دولت، موقوفات، خالصه جات دولتي که اراضي بزرگ هستند و... را در دست دارد.
دکتر حقاني: بله؛ بقيه خرده مالک هستند. اصلاً در ايران عمده مالکي به آن معنا نداريم. اينها به دنبال اصلاح نبودند. امريکايي ها اساساً نمي خواستند شرايط ايران را کاملاً تغيير بدهند؛ مي خواستند به قول شما اقتصاد نيمه معيشتي را هم از ما بگيرند و ما را به يک زائده تبديل کنند که يک توليد کننده مواد خام کارخانه اينها باشيم، کارگر مفت صنايع مونتاژ اينها تأمين بشود، نيروي کار ارزان آنها را تأمين کنيم و بازار مصرف محصولات شويم. آرام آرام ما بشويم يک زائده اي که فقط مصرف کننده است؛ يعني آنها در مصرف با ما مشکل ندارند. شما الان نگاه کنيد مثلاً در حوزه مصرف، لوکس ترين کالاها وارد ايران مي شود زمان شاه هم مي شد؛ در اين موضوع با ما مشکلي ندارند، تحريم هم نمي کنند، اما وقتي مي خواهيم به سراغ يک تکنولوژي برويم آنجا اصلاً محدوده ممنوع است. در آن ماجراي اصلاحات ارضي اينها قصدشان به هم زدن اين ساختار است. ضمن اينکه عرض کردم دو، سه مسئله را هم ناديده مي گيرند. يالاخره اينجا بحث مالکيت چه مي شود؟ اين را بايد تکليفش را روشن بکنيم. به هم زدن آن ساختار، فروش اجباري زمين هاي بي باروبر خودشان به کشاورزها و عدم اجراي طرح اصلاحات ارضي و تبديل آن به تقسيم اراضي. شما حرف هاي بعضي از کساني را که متصدي همين اصلاحات ارضي هستند بشنويد؛ آقاي سالور که ما با او مصاحبه کرديم مي گويد اين طرح بخش هاي ديگري هم داشت که اجرا نشد. حالا شما زمين ها را تقسيم کرديد، دست مالک را هم که تأمين کننده بذر، مسائل مالي، کود، سم و ...است قطع کرديد. کارگر بيچاره و آن کشاورز را گذاشتيد سر اين زمين، زميني که نه از عهده اداره اش برمي آيد، نه مي تواند آبرساني آن را کامل بکند، نه مي تواند بذرش را بخرد و نه مي تواند کود و آب و ساير هزينه هاي آن را تأمين کند. چه اتفاقي مي افتد؟ نهايتاً زمين را رها مي کنند و مي آيند در شهرهاي بزرگ ما حاشيه نشين مي شوند.
دکتر نامدار: مکملش قانون تعاوني زراعي بود که تشکيل ندادند و همين ارسنجاني ادعا مي کند من آمدم از همين نيم بندهايي که تشکيل داده بودم يک سمينار درست کردم، يک نشستي در تهران گذاشتم. شاه اعصابش به هم ريخت که همين فردا ممکن است عليه خودش از اين نشست استفاده بکنم و (اينها نوشته هاي آقاي ارسنجاني است) از دست من عصباني شد که چرا از طريق افراد عضو تعاوني ها در تهران اين همايش عظيم را برگزار کردي؟ براي همين من را عزل کردند.
دکتر حقاني: اصلاً قرار نيست در ايران از قالب تقسيم اراضي تحولي ايجاد بشود، کشاورزي شکوفا و مکانيزه بشود! در اين زمينه فقط بايد اين ساختار به هم بخورد و به نظر من اينها موفق شدند.
دکتر روحاني: ابتدا بايد عرض کنم علت مخالفت آقاي بروجردي با برنامه اصلاحات اراضي يا تقسيم اراضي ــ همچنان که آقاي حقاني اشاره کردند ــ اصل مالکيت بود؛ ايشان چند دغدغه داشتند. امام هم در اين مسئله (خودشان براي من تعريف کردند) کاملاً نقش داشتند. اولين دغدغه ايشان اصل مالکيت بود مخصوصاً چون جريان حزب توده در ايران قوي بود و اين مسئله تقسيم اراضي که در سال 1338 مطرح شد اصل مالکيت را زير سؤال مي برد، از اين رو آقاي بروجردي با آن برخورد کرد. دکتر اقبال آمده بود به آقاي بروجردي گفته بود که خيلي از اين زمين ها را به زور گرفتند و آقاي بروجردي جواب دادند که خوب دزد را بگيريد چرا مي خواهيد همه را به يک چوب برانيد. دومين نکته اي که درباره آن نگران بودند اين بود که رژيم شاه با اين کار در مراحل بعدي، براي از بين بردن قوانين اسلام گام ديگري بردارد. امام خودش فرمود من از طرف آقاي بروجردي با دکتر اقبال صحبت کردم و به او گفتم که ما به شما اجازه نمي دهيم اين کار را بکنيد براي اينکه اين کار افتتاحيه اي خواهد بود در جهت دست درازي به قوانين اسلام. سومين نکته اي که در ذهن آقاي بروجردي بود اين بود که رژيم شاه اصولاً و شرعاً حق ندارد چنين کاري بکند.
دکتر حقاني: در يد فقيه است که مي تواند اين حکم را صادر کند.
دکتر روحاني: حکومت غاصب اگر مسجد بسازد، حتي اگر قرآن چاپ کند، اينها نامشروع است و جالب اين است که از نظر فقهاي ما اگر کسي زمينتان يا کلاهتان را دزديد يا از خانه تان دزدي کرد و شما رفتيد از يک حکومت ظالم استمداد کرديد و آن حکومت آمد زمين شما را از متجاوزان گرفت و به شما برگرداند اين زمين و متاع آلوده شده است، شما نمي توانيد از آن استفاده بکنيد. در زمان شاه اگر چنين اتفاقي مي افتاد بعداً مردم مي رفتند و براي تصرف در آنچه از طريق حاکم ظالم پس گرفته بودند از حاکم شرع اجازه مي گرفتند. خوب وقتي يک حکومت غاصب حتي اگر مال شما را، که دزد برده است بيايد پس بگيرد آن مال، نامشروع مي شود ديگر حساب کنيد اينها بيايند کاري انجام بدهند؛ اين مسائلي بود که آقاي بروجردي با آنها درگير بود. وقتي جريان تقسيم اراضي پيش آمد امام نيز به همين عللي که ذکر شد با آن مخالف بود، علاوه بر اين امام چنان که در سخنراني و موضع گيري خود در سال 1341 بيان کرد، به خوبي مي دانست که هدف امريکا از رفرمي که زير عنوان «اصلاحات» به شاه تحميل کرد وابسته کردن هر چه بيشتر ملت ايران به امريکا و فلج کردن کشاورزي ايران بود، با وجود اين امام به مبارزه با آن برنخاستند چون مي فرمودند مبارزه به نفع خود شاه است. مسئله اصلاحات ارضي، تحميل امريکا بود و شاه خودش نمي خواست اين طرح اجرا شود چون ملاکين، ستون فقرات نظام شاه بودند. اميراسدالله علم در بيرجند خودش از ملاکين معروف بود، چاقو دسته اش را نمي برد. اينها نمي خواستند اين کار بشود و منتظر بودند از طرف علما مخالفت بشود تا به امريکا بگويند ما نمي توانيم انجام بدهيم چون علما مخالفت مي کنند چنان که اين مسئله را در سال 1338 عنوان کردند، آقاي بروجردي مخالفت کرد و اينها سريع از زيرش در رفتند. بنابراين امام به خاطر اينکه در اين جريان، شاه را از مخمصه اي که به آن دچار شده بود رهايي نبخشد به مبارزه با آن برنخاست. من در جلد اول کتاب نهضت امام آورده ام که امام فرمود اگر اين برنامه به نفع دهقانان نيست و نخواهد بود به نفع رژيم شاه هم نيست و اينها به چالش کشيده مي شوند؛ امام به اين علل عليه رفرم ارضي شاه به مبارزه برنخاست اما ايشان دستخطي دارند که خيلي جالب است؛ از ايشان در همان سال 1340 سؤال کرده بودند که نظرتان در مورد اصلاحات ارضي چيست؟ ايشان گفتند هر گونه زميني که ملاکين حق فقرا را نداده باشند، به زور گرفته باشند و يا اينکه چيزهايي مثل زکات را نپرداخته باشند، نماز در آنجا باطل است، نمي توانند استفاده بکنند و نامشروع است. از آن طرف هم اگر زميني که حکومت از ملاکينش بگيرد و به دهقان بدهد اين هم نامشروع است و استفاده از آن اشکال دارد و نماز در آن جايز نيست. فتوايي که امام دادند به گونه اي بود که هيچ کس آن را چاپ نکرد، نه خوانين، نه ملاکين، نه هيچ کس ديگر. اين مسئله در تاريخ مسکوت ماند و در جايي پيدا نمي شود. اخيراً من آن را پيدا کردم و جالب هم است...
دکتر حقاني: اين همين هوشمندي اي است که عرض کردم.
دکتر روحاني: امام به گونه اي پاسخ داده اند که ملاکين نمي توانند از آن استفاده بکنند. هواداران تقسيم اراضي شاهانه هم نتوانستند از آن بهره برداري بکنند، اين موضوع را همين طور مسکوت گذاشتند. همان طور که آقاي دکتر حقاني اشاره کردند امريکا نمي خواست واقعاً در اين مملکت اصلاحاتي صورت بگيرد هدفشان از اين کار در گام نخست فلج کردن کشاورزي ما بود که عجيب است امام در همان سال 1341 در چند سخنراني مي گويد امريکا مي خواهد کاري بکند که ما براي نان شب محتاج آنها باشيم، نفت ما را ببرند و گندم سياه را که مي ريختند در دريا و قابل استفاده نبود به ما بفروشند الان نفت ما را مي برند و در مقابل به ما اين گندم را مي دهند بعد مي فرمايند يک استان ايران مانند سيستان و بلوچستان غله کشور را تأمين مي کرد.
دکتر حقاني: انبار غله ايران بود.
دکتر روحاني: اين نعمت و اين موهبت را اصلاحات ارضي شاه از ما سلب کرد. خوب اينها کاملاً مشخص بود که يک برنامه فرماليته است. اگر شما دقت کنيد کاري که انجام دادند حتي آن تقسيم اراضي به صورت واقعاً درستي انجام نگرفت؛ اولاً آمدند استثنائاتي قائل شدند و گفتند تمام زمين هايي که به صورت مکانيزه کشت و زرع مي شود استثنا و...
دکتر نامدار: که معلوم است اين زمين ها متعلق به چه کساني است!
دکتر روحاني: زمين هايي را که در آن باغ بود يا در آن ساخت و ساز شده بود استثنا کردند و به هر مالکي نيز اجازه دادند يک 6 دانگ را نيز براي خود حفظ کند. بعد آمدند زمين هاي باير را به طور رايگان به دست دهقان ندادند. از مالک با پول مردم يک جا خريدند و يک جا پولش را دادند و با اقساط 15 ساله به دهقان فروختند. از آن طرف مالک، آن پولي را که از فروش زمين هاي بي مصرف خود گرفت در تعاوني هاي زراعي و در کارخانه هاي مونتاژ، سرمايه گذاري کرد و کلي به نفع امريکا و خاندان سلطنتي و مأموران درجه اول حکومتي شد که خود، سهامداران اين تعاوني ها و کارخانه هاي بنجل بودند.
دکتر نامدار: به هر خانواده 5 هزار متر دادند. بايد در گيلان به هر خانواده 7 هزار متر مي دادند براي اينکه بتواند معيشت خود را تأمين کند چون برنج زير 5 هزار متر جواب نمي داد. 5 هزار متر دادند بعد از مدتي آنها زمين را رها کردند چون نمي توانستند کاري بکنند؛ هزينه توليدش بالا بود و درآمدها کفاف هزينه توليد را نمي داد.
دکتر روحاني: کشاورزي که تا ديروز بالاخره يک لقمه ناني مي خورد، بذري از مالک مي گرفت و با تراکتور يا وسيله ديگري که مالک در اختيارش قرار مي داد زمين ها را شخم مي زد وقتي آمدند اين زمين را در اختيارش قرار دادند، نه بذر داشت، نه امکان کشت و زرع داشت، نه آب داشت، هر ماه هم به جاي ملاکين ديروز، ژاندارم بالاي سرشان بود که قسط ماهانه را بگيرد و لذا بعد از مدتي از گرسنگي و بدبختي دست زن و بچه هايشان را گرفتند، از روستاها کوچ کردند، به شهرها روي آوردند و حلبي آبادي نشين شدند و کپرنشيني در کنار شهر گسترش پيدا کرد. پس بنابراين نکته اينجاست آيا به منافع ملاکين آسيبي رسيده بود که اينها بيايند به کسي پولي بدهند و کسي را تحريک کنند برنامه اي را راه بيندازد؟ اين برنامه شان بود. دولت با قانون به اصطلاح اصلاحات ارضي آن زمين هاي ارزشمندي را که در اختيار ملاکين بود استثنا کرد. از آن طرف زمين هاي بايري را هم که گرفت از ملاکين، يک جا خريد و پولش را داد تازه کلي پول گير ملاکين آمد. ملاکين چه زياني ديده بودند که بيايند پول بدهند تا روحانيت از آنها حمايت کند؟
دکتر نامدار: ملاکين مال کجا بودند؟ هم سفره حکومت بودند. آمارهاي رسمي نشان مي دهد که پس از اجراي طرح تقسيم اراضي، از درآمد نفت براي وارد کردن مواد غذايي استفاده مي شد. در ظرف 5 سال بعد از اجراي تقسيم اراضي 245 ميليارد ريال از درآمدهاي نفتي صرف واردات مواد غذايي شد و برآورد گرديد که اين مبلغ تا سال 1356 ده برابر شود.
دکتر روحاني: تازه کساني که از اين واردات سود مي بردند و به طور کلي سودبرندگان اصلي طرح تقسيم اراضي، همه در خدمت خود رژيم و وابستگان به خانواده سلطنتي و دولت بودند. حساب بعضي خرده مالکيني را که با رژيم سر ناسازگاري داشتند و تسليم نبودند رسيدند. بنابراين در اينجا ضرري براي ملاکين پيش نيامده بود که حالا پولي بدهند و کسي را تحريک بکنند و از آن طرف هم اگر قرار بود امام از ملاکين پول بگيرد خود شاه حاضر بود بيشتر از آنها به امام و ديگر علما پول بدهد تا فقط سکوت کنند و حرفي نزنند. ديگر نيازي نبود که بيايند از ملاکين پول بگيرند. خود رژيم شاه حاضر بود 10 برابر آن پول را بدهد تا اينها در خدمت رژيم قرار بگيرند و نيازي نبود آنها خود را به خطر بيندازند.
دکتر حقاني: البته اين به عدم درک قوانين و ضوابط ديني و تحليل غلطي که هم مارکسيست ها و هم التقاطي ها در اين زمينه ها دارند هم برمي گردد. ببينيد مثلاً يک کسي بيايد حقوق شرعي خودش را مثلاً خمس خودش را پرداخت بکند بعد اين تعبير مي شود به اينکه بين علما، تجار و بازرگانان از اول هم پيوند بوده است؛ اين پول مي داده و آن هم توجيه مي کرده است. اين نشان دهنده عدم درک به اصطلاح قوانين ديني و مناسباتي است که در ايران حاکم است. در ماجراي تنباکو اينها خواستند همين حرف را بزنند ولي يک تاجري را مي آوردند که مي گفت آقا در معامله با امام زمان با آن حکمي که ميرزاي شيرازي داده انبار تنباکوي خودم را آتش زدم. تاجر دنبال اين است که يک ريال به دارايي هاي خودش اضافه کند و يک پولي اضافه کند يا آن مالکي که با شاه درگير مي شود تمام فکرش اين است که زمينش را اضافه بکند، براي دنيايشان است؛ پس اين چه انگيزه اي است که آن تاجر تنباکو را وادار مي کند انبارش را آتش بزند؟ اينها مسائلي است که متأسفانه مارکسيست ها نمي فهمند. تاريخ نگاري ما متأسفانه يا چپ است يا ليبرال. در دوران پهلوي تاريخ نگاري ما تحت تأثير اين دو جريان است. نگاه اين دو جريان به مقولات ديني بسيار سطحي است...
دکتر روحاني: بله؛ اکنون نيز متأسفانه غالب تاريخ نگاران کشور ما تحت تأثير سبک وسياق تاريخ نگاري فراماسون ها و مارکسيست ها هستند. نکته ديگر اين که وقتي ما به دفاتر مالي علما در حوزه ها مراجعه مي کنيم مي بينيم که کمتر مالک بزرگي با حوزه علميه در ارتباط بوده يا اهل وجوهات بوده؛ اتفاقاً آنهايي که مي آمدند به حوزه ها کمک مي کردند پول مي دادند اينها خرده دهقانان و کشاورزاني بودند که اگر واقعاً چيزي به نفع آنها بود به نفع حوزه هاي علميه هم بود. اگر به اين موضوع دقيق تر نگاه بکنيم تقسيم اراضي و مالک شدن کشاورزان به نفع حوزه و به نفع روحاني بود چون اينها زياد با حوزه ها در ارتباط بودند. ملاکين بزرگ که با حوزه هاي علميه کاري نداشتند.
دکتر حقاني: امام به موقعيت آيت الله بروجردي و بعضي از علماي بزرگ اشاره مي کنند که اگر مثلاً ما دنبال مال اندوزي و دنيا طلبي باشيم اين وضعيت آيت الله بروجردي نمي شود که بعد از فوتش اين قدر بدهي داشته باشد. ببينيد همين عدم درک است که باعث عدم فهم رفتار اجتماعي مي شود. طرف دارد حقوق شرعي اش را پرداخت مي کند و کسي که اين پول را مي گيرد انصافاً بار مسئوليتش به مراتب سنگين تر از آن کسي است که دارد پرداخت مي کند و اين وجوه بايد در مواردي مصرف بشود که عمدتاً موارد شخصي نيست. راجع به خود حضرت امام مي گويم؛ از يکي از آقايان شنيدم که مي گفت مرحوم حاج آقا مصطفي عباي خيلي مناسبي نداشت بعد به امام گفتم شما بالاخره مرجع تقليد هستيد و مي توانيد يک عبا براي ايشان تهيه کنيد. خيلي تلاش کرديم که امام رضايت بدهد که ما مثلاً از محل وجوهات، عبايي بخريم و به حاج آقا مصطفي بدهيم چون آن عبا در شأن ايشان نبود اما امام به هيچ وجه زير بار نرفت.
دکتر روحاني: در همان نامه اي که حاج آقا مصطفي هنگامي که به ترکيه تبعيد شده بود به مادرش مي نويسد مي گويد فلان مبلغ به داروخانه پاستور بدهکارم، فلان مبلغ به حمام (يعني حتي پول حمام نداشته و بدهکار مي شده است) فلان مبلغ به بقال سر کوچه بدهکارم، يعني آن زمان با وجود اينکه امام در اوج قدرت و مبارزه بود و پول زيادي در دستش بود حاج آقا مصطفي اين وضع را داشت که به حمامي، داروخانه و بقال سر کوچه بدهکار بود و مجبور مي شد به مادرش نامه بنويسد که اين بدهي هاي او را بدهند.
نکته ديگري که درباره اتهامات شاه به امام درخور توجه است اين است که يک جا ادعا مي کند که خميني از جمال عبدالناصر پول گرفته است تا عليه کشورش بلوا به راه بيندازد! در جاي ديگري مي گويد خميني با پول ملاکين بلوا به پا کرده است. در جاي ديگري ادعا مي کند که اين حزب توده و عمال شوروي بودند که مقام او را به عرش رسانيدند و در جاي ديگري مي گويد تيمور بختيار در پشت حرکت خميني بوده است؛ اين گونه پيرايه تراشي ها و ياوه گويي ها نشان از استيصال شاه در برابر امام و احساس خطر او از قيام مقدس 15 خرداد دارد. شاه با اين اتهامات تلاش داشت آن قيام را در هم بشکند و از پيامدهاي انقلاب آفرين آن پيشگيري کند، ليکن ديديم که آن ترفندهاي شاهانه سست تر از آن بود که بتواند موج بيداري را که قيام 15 خرداد آفريد از ميان ببرد. قيام 15 خرداد شالوده انقلاب اسلامي را ريخت و خون شهداي 15 خرداد در 22 بهمن 57 به بار نشست و پيروزي انقلاب انقلاب اسلامي را به همراه آورد.
دکتر نامدار: خسته نباشيد! پيرامون 15 خرداد، مسائل خيلي زياد است. بزرگواري فرموديد که وقت خودتان را در اختيار فصلنامه پانزده خرداد قرار داديد. اين جلسه به پايان رسيد. اميدوارم توفيقي حاصل بشود تا در نشست ديگري باز هم بعضي از نکات ناگفته تاريخ ايران، که سؤالات زيادي پيرامون آنها وجود دارد، مورد ارزيابي قرار گيرد.
منبع: نشريه 15 خرداد شماره 23
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}