نگاهي اجمالي به زمينه هاي تشکيل انجمن حجتيه و رويکرد آن به انقلاب اسلامي(1)


 

نويسنده: حسن شمس آبادي




 

اشاره
 

تشکيل فرقه بهاييت و نفوذ و گسترش آن در جامعه ايران حساسيت و تقابل روحانيت شيعه را به دنبال داشت. در تقابل با اين فرقه، شيخ محمود حلبي تشکيلاتي را تأسيس کرد و نام انجمن حجتيه را بر آن نهاد. برداشت انجمن از اصل تقيه، اهميت بيش از اندازه به مبارزه با بهاييت و غفلت از علل گسترش اين فرقه و همچنين برداشتي که انجمن از مقوله مهدويت، انتظار و تشکيل حکومت اسلامي قبل از ظهور داشت مجالي به آن ندارد تا با نهضت امام و انقلاب همراهي نمايد.
درمقاله پيش رو سعي شده با بررسي بسترها و زمينه هاي تشکيل انجمن حجتيه و مباني فکري آن، رويکرد اين انجمن نسبت به مبارزه، انقلاب و امام روشن گردد.

زمينه هاي شکل گيري انجمن حجتيه
 

زمينه هاي شکل گيري انجمن حجتيه را مي توان در دو حوزه، مورد بررسي قرار داد. حوزه اول، پيدايش و گسترش فرقه بهاييت بود. بيش از يک قرن پيش، شخصي به نام علي محمد باب، ادعاب بابيت امام زمان (عج)، نمايندگي ايشان و پس از مدتي ادعاي مهدويت را مطرح کرد. اين مسئله باعث به وجود آمدن فرقه بابيه و پس از مدتي فرقه بهاييت گرديد. پس از مطرح شدن بهاييت بنابر دلايلي که بيشتر جنبه سياسي داشت اين فرقه مورد حمايت هاي پنهان و حتي در بعضي موارد، آشکار قدرت هاي حاکمه و استعمار واقع گرديد و به دنبال آن تبليغات وسيعي در سراسر کشور جهت گرايش به بهاييت صورت پذيرفت. غير از حمايت هاي مادي و معنوي استعمار و رژيم پهلوي از اين فرقه، تشکيلات خاص اين فرقه که آن را به صورت يک حزب متشکل درآورده بود در پيشرفت آن مؤثر افتاد. حال آنکه در جبهه مخالف بهاييت که علما و مجتهدان شيعه قرار داشتند هيچ گونه تشکيلاتي وجود نداشت. در دهه 1320 هـ ش با رفتن رضاشاه و اشغال کشور توسط قواي متفقين، از اعمال فشارهاي حکومتي بسيار کاسته شد و توده ها، احزاب و فرقه هاي مذهبي اين تحول را به فال نيک گرفتند چرا که باعث مي شد آنها آزادانه به برپايي جلسات و مراسم مذهبي خود بپردازند.(1)
پس از اين دهه و همزمان با رونق گرفتن فعاليت فرقه بهاييت و نفوذ روزافزون معتقدان آن در عرصه حاکميت، بسياري از روحانيان و قشرهاي مذهبي درصدد مبارزه و مقابله با آن برآمدند. استفاده از وعظ، منبر و ايراد خطابه از سوي علما، شيوه معمول آنها براي ايجاد ارتباط با مردم بود و از اين طريق آنها مي توانستند تا حدودي ترفندهاي عناصر بهايي را خنثي سازند. نقش عمده برگزاري چنين جلساتي به عهده هيئت هاي مذهبي بود. در مشهد به علت وجود عناصر بهايي حرکتي منظم از سوي مراکز علمي و فرهنگي براي نشر فرهنگ اسلامي و مبارزه با مظاهر غير ديني صورت گرفت. از مهم ترين جمعيت ها و انجمن هايي که در مشهد پا به عرصه ظهور گذاشت، هيئت هاي مؤتلفه اسلامي بود.
اين هيئت ها با هيئت مؤتلفه اسلامي که توسط فداييان اسلام پس از دهه چهل تشکيل گرديد متفاوت است. جمعيت هاي مؤتلفه اسلامي که در اين زمان در مشهد تشکيل شد، ترکيبي از شش تشکل بود:
1.کانون نشر حقايق اسلامي به رهبري محمدتقي شريعتي؛
2.انجمن پيروان قرآن به رهبري حاجي عابدزاده؛
3.انجمن تبليغات اسلامي که شعبه اي در مشهد داشت و برخي از اعضاي آن مانند آقاي اميرپور در کانون نشر حقايق اسلامي نيز عضو بودند؛
4.جمعيت طلاب علوم ديني که آقاي مصباحي عضو شاخص آن بود؛
5.جمعيت مبارزين اسلام که علامت مشخص آنها کلاه هاي پوستي بود و در واقع شاخه اي از فداييان اسلام در مشهد بودند (البته اينها از طرف مرحوم حلبي دعوت شدند)؛
6.هيئت ابوالفضلي سراب که در واقع نماينده هيئت هاي مذهبي مشهد در اين جمعيت بود.(2)
شيخ محمود حلبي نيز در اين هيئت هاي مؤتلفه اسلامي عضويت داشت. او در آغاز، روحاني هيئت مسلم بن عقيل بود و همه ساله در نيمه شعبان، در خيابان گوهرشاد (صاحب الزمان فعلي) که محل سکونت عده اي از بهاييان بود، مراسم باشکوهي برگزار مي کرد.
با افزايش دامنه تبليغات بهاييان، شيخ محمود ذاکرزاده تولايي مشهور به شيخ محمود حلبي فعاليت هاي خود را عليه آنها آغاز کرد. او در اين کار تنها نبود و در اين زمان هم نامي از انجمن حجتيه و تشکيلات آن وجود نداشت.
غير از مرحوم حلبي افراد ديگري مانند شيخ علي اکبر نوقاني بودند که به اين موضوع توجه نشان مي دادند. من به ياد دارم که در مسجد گوهرشاد، در شبستان کوچکي که از سمت بازار وارد آنجا مي شديم، ايشان مدت ها در جلساتي راجع به بهاييت و تاريخچه آنها صحبت مي کرد. حتي گاهي بعضي از جوان ها از استاد محمدتقي شريعتي خواهش مي کردند که در جلساتي با مبلغين بهاييت روبه رو شود و حرف هاي آنها را پاسخ دهد. مرحوم حلبي هم در يک چنين وضعيتي قرار داشت. ما مي شنيديم که ايشان گاهي به جلسات بهايي ها رفته و با آنها صحبت کرده است. اما در آن شرايط صحبت از تشکيلاتي که بعداً انجمن حجتيه نام گرفت، نبود.(3)
در اين زمان محمود حلبي، طلبه اي بود که در حوزه مشهد تحصيل مي کرد. او و طلبه ديگري به نام سيد عباس علوي توسط مبلغي بهايي به بهاييت دعوت شدند، لذا شش ماه مشغول مطالعه کتب اين فرقه گرديدند. پس از گذشت اين مدت، سيد عباس علوي با زمينه هاي مادي و دنيوي اي که بهاييان در اختيار او گذاشتند به بهاييت متمايل شد و بعدها از مبلغان بزرگ اين فرقه گرديد و حتي کتبي هم در اثبات آن نوشت. حلبي که قبلاً از اين مسئله احساس خطر کرده بود پس از اين ماجرا نگران تر شد. لذا شروع به کسب اطلاعات بيشتر پيرامون فرقه مزبور نموده و ضمن آشنايي و همراه شدن با اعضاي آن، به تدريج به جلساتي تبليغي که اصطلاحاً «بيت التبليغ» ناميده مي شد راه يافت؛ طي بحث ها و مناظراتي که با آنها داشت در اين کار تبحر يافت. در اين مدت محمدتقي شريعتي و اميرپور نيز او را همراهي مي کردند.(4)
حوزه دوم قابل بررسي جهت زمينه هاي شکل گيري انجمن حجتيه، بررسي کودتاي 28 مرداد 1332 هـ ش و شکست نهضت ملي و فضاي سياسي حاکم بر جامعه پس از آن است. پس از کودتا اختناق شديدي بر جامعه حاکم شد به طوري که کليه فعاليت هاي سياسي را مختل نمود و حتي جمعي از فضلا و علماي حوزه از جمله هاشمي رفسنجاني، باهنر، بهشتي و حجتي کرماني را که در زمره طلاب جوان و فعال سياسي بودند به انزواي سياسي کشاند و آنها را به انتشار مجله مکتب تشيع در سال 1336 هـ ش با خط مشي کاملاً فرهنگي سوق داد. در اثر شکست نهضت ملي، جو يأس و نااميدي بر جامعه مستولي گرديد. عده اي از روحانيان با توجه به دو تجربه تلخ مشروطه و نهضت ملي به اين نتيجه رسيدند که دخالت علما در امور سياسي باعث کاسته شدن مقام و جايگاه آنان و همچنين ضربه خوردن اعتقادات مردم مي گردد لذا آنها مهم ترين وظيفه روحانيت را موعظه و ارشاد عوام و ابلاغ احکام و رسالت فرهنگي مي دانستند. اين مسئله به نوعي تفکر جدايي دين از سياست منجر شد.(5)
در اين بستر و فضاي اجتماعي بود که شيخ محمود حلبي که قبلاً به عنوان يک فعال سياسي مطرح بود و حتي در خرداد يا تيرماه 1330 هـ ش در مسجد گوهرشاد از نهضت ملي و آيت الله کاشاني حمايت کرد و يا روز 23 تيرماه در ميدان شهداي مشهد طي يک ميتينگ در حمايت از مصداق سخنراني کرد، پس از شکست نهضت ملي به انزوا کشيده شد و فعاليت هاي خود را به مسائل فرهنگي اختصاص داد و از فعاليت هاي سياسي اجتناب نمود.
گروهي نيز درباره زمينه هاي پيدايش انجمن حجتيه معتقد به حضور قدرت هاي استعمارگر هستند. بر اساس اين اعتقاد، ساختن فرقه و ضد فرقه يکي از شيوه هاي استعمارگران براي سرگرم ساختن مبارزان و ملت هاست و پيدايش بهاييت و ضد بهاييت در همين راستا قابل تبيين است زيرا استعمار براي سرمايه گذاري در ايران و تبديل اين کشور به بازار فروش کالاهايش احتياج به يک طبقه مصرف زده و عافيت طلب داشت اما مانع اصلي، نهضت بيداري اسلامي بود. لذا جهت به انزوا کشاندن آن، با کودتا و اعدام نيروها (6) و از سويي با مشغول کردن و بي تفاوت نمودن نيروهاي مبارز نسبت به توطئه سلطنت و امپرياليسم گام برداشت و بهاييت و ضد بهاييت را ساخته و پرداخته کرد. در اين حوزه مي توان رژيم و حکومت حاکم بر ايران را هم دخيل دانست. چنانچه رژيم با رو در رو قرار دادن اين دو، قصد رسيدن به اهداف خود را داشت؛ گاه بهاييت را مورد حمايت قرار مي داد و چون کفه ترازو به نفع آنها سنگين مي شد انجمن ضد بهاييت را؛ و با چنين رفتاري بين اين دو، توازن به وجود مي آورد. آقاي علي اکبر پرورش از اعضاي سابق انجمن حجتيه طي سخناني درباره دستمايه قرار گرفتن انجمن حجتيه و بهاييت از سوي ساواک چنين مي گويد:
ساواک برادران انجمن را محدود مي کرد حتي کنفرانس ها و فعاليت دوستان را کنترل مي کرد. بعضي از افراد را دستگير مي کردند...و فشار ايجاد مي کردند. بعد از دو الي سه ماهي که فشار ايجاد مي شد نقطه مقابل (بهايي ها) را آزاد مي گذاشتند و آنها آزادانه محافل و مجالس داشتند...بعد از دو ماهي که فعاليت هاي بهايي ها آزاد مي شد آنها را ساواک شديداً محدود مي کرد و در مقابل به برادران انجمن حجتيه اجازه فعاليت مي دادند.(7)
اما نظر خود انجمن اين است که شيخ محمود حلبي طي خوابي از سوي امام زمان (عج) مأموريت يافته است که جهت مبارزه با بهاييت تشکيلاتي را تأسيس نمايد.(8)

شکل گيري انجمن حجتيه و اهداف آن
 

نام اصلي و کامل انجمن، چنانچه در اساسنامه آن نيز آمده «انجمن خيريه حجتيه مهدويه» قيد گرديده، که به اختصار، انجمن نام گرفته است. (پيوست شماره 1) اين انجمن چنانچه ذکر گرديد توسط شيخ محمود ذاکرزاده تولايي تأسيس شد. او شاگرد ميرزا مهدي اصفهاني بود که در حوزه مشهد تحصيل کرده بود و قبل از کودتاي 28 مرداد در راديو مشهد برنامه سخنراني داشت.(9)
حلبي از جايگاه والاي علمي برخوردار بود چرا که از محضر بزرگاني چون محمد کفايي خراساني، حاج حسين قمي، اديب نيشابوري، آقابزرگ شهيدي، ميرزا مهدي اصفهاني و حسنعلي نخودکي اصفهاني بهره برده بود.(10)
حلبي در سال 1330 هـ ش مشهد را ترک و به تهران عزيمت کرد. هدف او فراهم ساختن مقدمات تشکيل انجمن حجتيه بود چنانچه در مجالسي که در خانه اش برگزار مي کرد، افراد را جهت مبارزه با بهاييت آموزش مي داد. ايشان با رفتن به تهران صحنه سياست را کنار گذاشت. در واقع حضور او در تهران پس از يک دوره سياست زدگي و تمرکز بر روي يک مؤلفه (ضد بهاييت) طي جلساتي در منزلش که ابتدا در خيابان لرزاده و بعدها در ميدان حسن آباد تشکيل مي شد، مقدمه تشکيل انجمن گرديد.(11)
در آستانه پيمان بغداد (12) و الحاق ايران به اين پيمان نامه، حجت الاسلام محمد تقي فلسفي در مسجد شاه سابق (مسجد امام) طي يک سخنراني، موضع شديدي عليه بهاييت اتخاذ و متعاقب آن آيت الله بروجردي هم طي مکتوبي فرقه بهاييت را رد کرد. اين مکتوب در يکي از سخنراني هاي فلسفسي که از راديو هم پخش شد قرائت گرديد و جو مبارزه با بهاييت را تشديد کرد. در پي اين تحريکات، تيمسار باتمانقليچ رئيس ستاد ارتش و از کودتاچيان 28 مرداد، مرکز بهاييت در تهران را تخريب کرد. بعد از امضا شدن پيمان بغداد در سال 1334 هـ ش تب و تاب مبارزه با بهاييت فروکش نمود؛ هر چند اين مسئله چندان به طول نينجاميد چرا که حلبي به تشکيلات خود سر و سامان داد و در 1336 هـ ش آن را با نام «انجمن حجتيه» مطرح ساخت.
انجمن در واقع همان تداوم تشکيلات ضد بهاييت بود که در مشهد فعاليت داشت. از اين زمان بود که انجمن از لحاظ تشکيلاتي روندي صعودي را طي کرد چنانچه در تمام مراکز استان ها شعبه هايي تأسيس کرد و جلساتي تشکيل داد. هر يک اين شعبات توسط يکي از سخنرانان اداره مي شد. سخنگوي انجمن در مشهد سجادي نامي بود که او را مهندس خطاب مي کردند.(13) انجمن در هر شهر، دفتري داشت که تحت عنوان بيت امام زمان شناخته مي شد. اين بيت مسئولي داشت و زير نظر وي سه گروه تدريس، تحقيق و ارشاد فعاليت مي کردند. گروه نخست به آموزش نيروها در سه مرحله ابتدايي، متوسط و عالي مي پرداختند. گروه دوم در پي يافتن افرادي از مسلمانان بودند که تحت تأثير بهاييت به اين آيين گرويده بودند و گروه، کار ارشاد اين افراد را با شيوه خاص خود دنبال مي کرد. سخنراني هاي عمومي نيز بيشتر در منازل برگزار مي شد و از سخنرانان معروف استفاده مي گرديد.(14)
پس از تشکيل انجمن، حلبي به جذب نيرو پرداخت. او خود به عنوان فعال ترين عضو انجمن ايفاي نقش مي کرد. چنانچه در مناظرات علمي با بزرگان بهايي شرکت و در يک جلسه مناظره با سيزده نفر از آنها چون شهاب فردوس، کليم الله معاني، عبدالحميد اشراق خاوري، بديع الله معاني و...بحث و جدل مي کند و کار به جايي مي رسد که رهبر بهاييان، شوقي افندي، از مرکز تشکيلات بهايي مستقر در اسراييل طي تلگرافي به مرکز تشکيلات بهاييان در خراسان، تأکيد کرد که از حلبي و ياران او بايد دوري نمايند.(15)
با حمايت هاي علما از حلبي و تعلق گرفتن سهم امام براي کارهاي تبليغي آنها، انجمن شروع به ايجاد سازماني گسترده نمود. آيت الله بروجردي و مرحوم آيت الله حکيم و اغلب مراجع اين کاري را که انجمن با موفقيت انجام داده بود تأييد کردند و بدين گونه انجمن توانست خودش را توسعه بدهد؛ حتي بعضي از مراجع اجازه دادند که از سهم امام براي کارهاي تبليغي انجمن استفاده بشود و بالطبع کم کم افراد بيشتري جذب شدند.(16)
البته ويژگي هاي ذاتي مؤسس انجمن هم در گسترش اين تشکيلات بي تأثير نبود. چنانچه ميان او و اعضاي انجمن رابطه مريد و مرادي حاکم بود. حلبي حتي از جفت کردن کفش اعضا پيش پاي آنها هم ابايي نداشت.
هدف از تأسيس انجمن در اساسنامه اين گونه ذکر شده است:
به منظور فعاليت هاي علمي، آموزشي و خدمات مفيد اجتماعي با الهام از تعاليم عاليه اسلام و مذهب شيعه جعفري جهت پرورش استعداد و تربيت انسان هاي لايق و کاردان و مقيد به تقوا و ايمان و اصلاح جهات مادي و معنوي جامعه، مؤسسه اي به نام انجمن خيريه حجتيه مهدويه به قصد صد درصد غيرانتفاعي تأسيس مي گردد.
و در چند سطر پايين تر از ذيل ماده دوم که به موضوع و هدف انجمن پرداخته شده است دوباره تأکيد مي گردد:
«تبليغ دين اسلام و مذهب جعفري و دفاع علمي از آن با رعايت مقتضيات زمان به روش هاي مختلف»(پيوست شماره 1)
انجمن بارها در نشرياتي که منتشر کرده بر هدف خود مبني بر انجام فعاليت هاي علمي و مذهبي در دوران غيبت تأکيد ورزيده است. چنانچه در نشريه همگام با انقلاب اسلامي در سالي که گذشت (17) بر اهداف فوق تأکيد مي کند:
انجمن جمعيتي است که به انگيزه خدمتگزاري و پاسداري آستان ولايت امام عصر ــ ارواحنا فداه ــ و به الهام از روحانيت شيعه، تأسيس گرديده است و بر اين اساس تنها راه اصيل ديني در دوران غيبت آن حضرت را پيوند گرفتن عميق با فقاهت شيعه دانسته و با اعتقاد به اصالت و ضرورت تلاش فرهنگي و عقيدتي در کنار ديگر ابعاد فعاليت هاي اسلامي در راه اسلام و تشيع، فعاليت هاي خويش را آغاز نموده، در شرايطي خاص به رويارويي بدعت گذاراني شتافته که شب پره وار چون خود، تاب ديدن انوار خورشيد عالم تاب جهان، حضرت بقيه الله ــ ارواحنا فداه ــ را نداشتند، آفتاب وجودش را منکر مي شدند...(18)
در مجله انتظار، ارگان رسمي انجمن تعريف و هدف انجمن چنين قيد شده است:
انجمن حجتيه مهدويه که بنيادي ديني با زيربناي تفکر شيعي است و بيش از يک ربع قرن همت خود را در خدمت به اشاعه فرهنگ و انديشه تام و تمام اسلامي قرار داده...(19)

پي نوشت:
 

1.«انجمن حجتيه در بستر زمان» گفت و گو با طاهر احمدزاده، چشم انداز ايران، سال اول، شماره دوم، مهر و آبان 1378، ص 28.
2.همان، ص 29.
3.همان، ص 28.
4.مصاحبه با مهندس طيب عضو سابق انجمن حجتيه (بخش اول)، صبح آزادگان، شماره 590، ص 10.
5.انجمن حجتيه، نسلي مأيوس از حرکت و انقلاب (مجموعه مقالاتي از نشريه راه مجاهد)، بي جا، راه مجاهد، 1368، ص 19 ــ 16.
6.تشکيل ساواک در سال 1335 هـ ش نيز در همين راستا بود.
7.بايگاني مرکز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده انجمن حجتيه، کد 715.
8.عمادالدين باقي، در شناخت حزب قاعدين زمان (موسوم به انجمن حجتيه)، بي جا، دانش اسلامي، 1363.
9.محمدرضا اخگري، ولايتي هاي بي ولايت (انجمن حجتيه)، بي جا، بي نا، ج 1، 1367، ص 21.
10.جزو منتشره از سوي مؤسسه خيريه يکتا مهدويه، موجود در بايگاني تاريخ شفاهي مرکز اسناد قدس رضوي، شماره پرونده 2/ 10، ص 2 ــ 1.
11.«انجمن حجتيه در بستر زمان» گفت و گو با طاهر احمدزاده، همان، ص 30.
12.پيمان بغداد يا سنتو بين کشورهاي ايران، پاکستان، ترکيه و عراق با حمايت هاي دول امريکا و انگليس به منظور جلوگيري از کمونيسم تشکيل گرديد.
13.«انجمن حجتيه در بستر زمان» گفت و گو با طاهر احمدزاده، همان، ص 31.
14.رسول جعفريان، جريان ها و سازمان هاي مذهبي ــ سياسي ايران سال هاي 1357 ــ 1320، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1382، ص 229.
15.جزوه منتشره از سوي مؤسسه خيريه يکتا مهدويه، همان، ص 3.
16.صبح آزادگان، شماره 590، ص 10.
17.اين نشريه جهت پاسخگويي به اشکالات و شبهات وارده بر انجمن، از سوي انجمن منتشر گرديد.
18.نشريه همگام با انقلاب اسلامي در سالي که گذشت، موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامي، پرونده انجمن حجتيه، کد 2825، ص 6 ــ 5.
19.انتظار، نشريه داخلي انجمن، شماره 5، بهار 1360، ص 3.
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 23