منافقين اصلاح طلب!(10)
منافقين اصلاح طلب!(10)
منافقين اصلاح طلب!(10)
نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني (مورخ انقلاب اسلامي)
جستارهايي پيرامون ريشه هاي فکري مدعيان اصلاح طلبي در سه دهه اخير (بخش پاياني)
9.ترغيب به شناسايي اسراييل
...عرفات در خانواده اي اصيل و مذهبي پرورش يافت[!!] عموي وي مفتي مسجدالاقصي بود[!!]...عرفات در طول قريب به نيم قرن مبارزه با اسراييل نه تنها ضربه مهلکي بر دستگاه نظام صهيونيست ها وارد آورد بلکه بارها تا سر حد مرگ در صحنه هاي نبرد پيش رفت. هم اکنون ياسر عرفات مقبوليت فراواني در بين فلسطينيان دارد [!!]...حال اگر کسي گفت شخصي با چنين سوابقي [!!] مي تواند در مسير مبارزه با اسراييل و احقاق آرمان فلسطين صاحب نظر باشد و راهي را با توافق اکثريت ملتش برگزيند، بايد او را مجرم بدانيم؟[!!]
اين چه منطقي است که همه حق دارند درباره فلسطين و فلسطيني ها حرف بزنند و تصميم بگيرند ولي خود فلسطيني ها حق ندارند؟[!!]...در مسئله فلسطين، کساني مجري پروژه گفت و گو با اسراييلي ها هستند که همه آنها ده ها سال عليه اسراييل جنگيده اند و اغلب از بنيانگذاران جنبش مسلحانه عليه رژيم اشغالگر قدس هستند.[!!]
اگر اين چهره ها که قهرمان عرصه هاي شرف و جهاد بوده اند حق نداشته باشند نسبت به سرنوشت خويش و مردم خويش تصميم بگيرند، آن گاه ما حق داريم که نسبت به سرنوشت آنها تصميم بگيريم...(1)
چنانکه مي بينيد در اين بخش از دفاعيات حتي يک کلمه به ظاهر منطقي و مستدل ديده نمي شود و دريغ از عمري که صرف مطالعه و خواندن و پاسخگويي به اين گونه سخنان شود، ليکن چه توان کرد که ما در جهاني زندگي مي کنيم که امپرياليسم خبري و دستگاه هاي تبليغات صهيونيستي و استکباري، ياوه سرايي هاي مشتي فرصت طلب، قدرت طلب و نان به نرخ روز خور را با آب و تاب فراوان در ابعادي گسترده مطرح مي کنند و به عنوان سخناني «بديع»، علمي و منطقي به خورد ساده انديشان، زودباوران و افراد سطحي نگر مي دهند؛ از اين رو ناگزيرم براي رويارويي با جوسازي ها و چهره سازي هاي دستگاه هاي جاسوسي بين المللي به پاسخگويي بپردازم و درباره اظهارات شيخ عبدالله نوري نکته هايي را بازگو کنم.
اولاً ناگزيرم پاسخي را که حضرت علي (ع) به حارث بن حوط دادند به شيخ عبدالله يادآور شوم. حارث به آن حضرت گفت: «آيا گمان مي بري که من اصحاب جمل (طلحه و زبير) را گمراه مي دانم؟!» امام فرمودند: «...تو حق را نشناختي تا اهل حق را بشناسي، باطل را نيز در نيافتي تا باطل جويان را تشخيص دهي...»
اگر شيخ عبدالله به معارف اسلام آشنايي داشت، درمي يافت که معيار، شخصيت ها نيستند بلکه نفس حق معيار است. انسان ها هرچند بزرگ و داراي «سوابقي» انقلابي باشند، با حق سنجيده مي شوند نه اينکه حق با معيار آنها سنجيده شود، که هرگاه افراد تغيير کردند حق را بر محور آنان تغيير دهيم و هر روز به رنگي درآوريم.
اکنون در جامعه ما توجه به اين اصل ضرورتي حياتي دارد که معيار حق، اسلام، انقلاب و خط اصيل امام است؛ تا بتوان اشخاص را با معيار حق شناخت که کدام فرد در راه است و چه کسي بيراهه مي رود و چه اندازه انحراف يافته است.
ثانياً اگر«ملت فلسطين» به ياسر عرفات و باند او محدود مي شود، پس آن جان بر کفاني که «انقلاب سنگ» و «انتفاضه» را تداوم مي بخشند و هر روز شهيداني به ميدان شهادت تقديم مي دارند چه کساني هستند؟ اگر از ديد شيخ عبدالله نوري «خلق فلسطين» در عرفات و باند او خلاصه مي شود، بايد ديد آن جان برکفاني که عرصه حيات را بر اشغالگران صهيونيستي تنگ کرده و زندگي را براي آنان تلخ ساخته اند اهل چه سرزميني هستند؟ آيا «خارجي اند»! که به سرزمين فلسطين رخنه کرده اند؟ يا شيخ عبدالله نوري آنان را به تعبير فرعون «گروهي اندک» مي داند: «ان هولاء لشرذمه قليلون»(2) يا به تعبير برخي از گردنکشان گمراه و سران کفر و فساد، آنان مشتي فرومايه اند: «هم اراذلنا بادي الراي»(3) آيا از ديد شيخ عبدالله چهره هاي خودفروخته اي مانند ياسر عرفات، انورسادات، حسني مبارک و...مي توانند نمايندگان ملتشان باشند؟ فراموش نکنيم آنچه را شيخ عبدالله درباره «سوابق» آقاي عرفات برشمرده اند درباره انورسادات و حسني مبارک نيز مي توان گفت.
ثالثاً بايد دانست که قضيه فلسطين تنها به فلسطيني ها مربوط نمي شود بلکه با سرنوشت جهان اسلام پيوند دارد. استکبار جهاني، صهيونيست ها را تنها براي اشغال فلسطين به آن سرزمين کوچ نداده است بلکه بر آن است که به دست آن مزدوران، توطئه ذلت، تباهي و نابودي جهان اسلام را پياده و اجرا کند. بنابراين اگر بر فرض محال روزي ملت فلسطين در برابر اشغالگران صهيونيسم سر تسليم فرود آورد، جهان اسلام هرگز نمي تواند استواري رژيم صهيونيستي را در ميان کشورهاي اسلامي تحمل کند چون اين نکته را به درستي باور دارد که تا روزي که صهيونيست ها در منطقه حاکم اند، فتنه، فساد، جنگ، خون ريزي، آشفتگي و نابساماني در جهان اسلام روز به روز فزوني خواهد يافت و ملت هاي مسلمان را بيش از پيش به ذلت، نکبت و وابستگي خواهد کشاند.
رابعاً مبارزه با صهيونيست ها از آرمان ها و اهداف نخستين امام بوده است. امام از آغاز نهضت همراه با مبارزه درون مرزي با رژيم شاه و اربابان استعمارگر او، مبارزه برون مرزي با اشغالگران فلسطين را نيز دنبال مي کرد. از اين رو، پيروان راستين امام برآن اند که مبارزه برون مرزي امام را تا پيروزي نهايي و سرنگوني رژيم صهيونيستي و آزادي فلسطين ادامه دهند. ليکن از آنجا که شيخ عبدالله از راه و خط امام بيگانه است، بدون آزرم از خلق قهرمان و فداکار فلسطين که امروز در ميدان شرف، فضيلت و پيکار و در عرصه جهاد، شهادت و ايثار با خون خود مشعل انقلاب فلسطين را فروزان ساخته اند، گستاخانه به ستايش از سازشکاران زبون و شرف فروخته فلسطيني برخاسته و درباره آن نابکاران و سرسپردگان به امريکا و صهيونيست ها چنين گفته است:
...اگر اين چهره ها [بخوانيد سازشکارها] که قهرمان عرصه هاي شرف و جهاد بوده اند [پس قبول دارد که امروز نيستند] حق نداشته باشند نسبت به سرنوشت خويش و مردم خويش تصميم بگيرند...(4)
اکنون که به ديدگاه ليبراليستي، زبونانه و سازشکارانه شيخ عبدالله درباره سازشکاران فلسطيني آگاهي يافتيد، مناسب است ديدگاه اسلامي ــ انقلابي امام نيز آورده شود، تا اين واقعيت بهتر آشکار گردد که شيخ عبدالله نوري و «نوري»ها از خط امام و راه امام به کلي بيگانه اند و به دروغ خود را «يار امام» و «در خط امام» مي نمايانند:
...ملت هاي مسلمان بايد به فکر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازشکاري و مصالحه رهبران ننگين و خودفروخته اي که به نام فلسطين، آرمان مردم سرزمين هاي غصب شده و مسلمان اين خطبه را به تباهي کشيده اند به دنيا اعلام و نگذارند اين خائنان بر سر ميز مذاکره ها و رفت و آمدها، حيثيت و اعتبار و شرافت ملت قهرمان فلسطين (را) خدشه دار کنند که اين انقلابي نماهاي کم شخصيت و خودفروخته به اسم آزادي قدس، به امريکا و اسراييل متوسل شده اند...(5)
امام در جاي ديگري درباره باند سازشکار فلسطيني چنين مي آورد:
...اگر اينها يک جو غيرت و حميت اسلامي و عربي داشتند، حاضر به يک چنين معامله کثيف سياسي و خودفروشي و وطن فروشي نمي شدند.
آيا اين حرکات براي جهان اسلام شرم آور نيست؟ و تماشاچي شدن گناه و جرم نمي باشد؟ ...راستي ما بايد بنشينيم تا سران کشورهاي اسلامي احساسات يک ميليارد مسلمان را ناديده بگيرند و صحه بر آن همه فجايع صهيونيست ها بگذارند...(6)
پي نوشت:
1.عبدالله نوري، همان، ص 145 ــ 143.
2.قرآن کريم، 26 /54.
3.قرآن کريم، 11 /27.
4.عبدالله نوري، همان، ص 145.
5.صحيفه امام، ج 20، ص 320.
6.صحيفه امام، ج 21، ص 81.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}