دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل و هشتم


 






 
علاقه مندان به داستان هاي کوتاه که به بعد فانتزي و سرگرم کنندگي آن ها هم اهميت زيادي مي دهند، مجموعه 9 داستان کوتاه سلينجر را از دست ندهند. داستان هاي فوق العاده اي که خوانندگان را بشدت سرگرم مي کند. سلينجر با نثر منحصر به فردش و طنز خاصش هر مخاطبي را درگير مي کند. در داستان هاي او خانواده ها هميشه در آستانه فروپاشي اند و افراد تک افتاده با مشغوليات ذهني، تنهاي تنها روزگارشان را سپري مي کنند. «دلتتگي هاي نقاش خيابان چهل و هشتم» مجموعه داستاني از سلينجر است که همه ويژگي هاي قصه هاي او را دارد. با اين تفاوت که اين بار نقش کودکان پررنگ تر است و نگاه غالب ماجرا، متعلق به آنها است.
داستان ها به نوعي بيانگر زندگي روزمره آدمهاست و پرسه زدنشان در تنهايي هايشان، دلتنگي هاي نقاش خيابان چهل و هشتم به سربازان امريکايي بعد از جنگ مي پردازد که نمي توانند با شرايط کنار بيايند و هر روز در خودشان فرو مي روند.
نثر سلينجر براي افرادي که گذرشان به يکي از کتابهاي "ناطور دشت"، "تيرهاي سقف را بالا بگذاريد نجاران"، " فراني و زوبي" اين نويسنده افتاده باشد، جذابيت فراواني دارد.

66 قصه از هانس کريستين آندرسن
 

براي خواندن داستانهاي هانس کريستين آندرسن، سن و سال اصلاً مهم نيست، افرادي که هنوز خاطرات شيرين قصه هاي دوران کودکي شان مانند پري دريايي، بند انگشتي، جوجه اردک زشت، ملکه برفي، دخترک کبريت فروش و لباس جديد امپراطور و... را به ياد دارند، چاپ سري جديد کتابهاي هانس کريستين آندرسن، مژده بزرگي است.
کتاب«66قصه از هانس کريستين آندرسن» به تازگي با ترجمه پريسا همايون روز روانه بازار نشر شده است. اين کتاب برخي از داستان هاي مطرح آندرسن را شامل مي شود.
در اين کتاب 847 صفحه اي که محسن حسن پور آن را تصويرگري کرده، داستان هاي مطرح هانس کريستين آندرسن از جمله"ملکه برفي" و"پري جنگلي" به فارسي برگردان شده است.
داستان هاي آندرسن تاکنون به 150 زبان دنيا ترجمه شده است.

مرشد و مارگاريتا
 

اين کتاب شامل سه داستان به ظاهر جدا از هم است که در پايان هر سه به زيبايي هر چه تمام تر به يکديگر گره مي خورند: در قسمت اول اين کتاب شيطان در قالب يک شعبده باز به مسکو مي آيد و مردم را وسوسه مي کند و در همان حال آنها را به خاطر گناهانشان مجازات مي کند. و در پايان تنها مارگاريتاست که روح خود را کاملاً در اختيار شيطان مي گذارد و در امتحانات او قبول مي شود و به اين ترتيب رستگار شده و به آرامش ابدي مي رسد. در قسمت دوم نويسنده اي که مرشد ناميده مي شود داستاني درباره روز اعدام مسيح مي نويسد. داستان با عکس العمل شديد مجامع ادبي مسکو روبرو مي شود به طوري که تمام نويسندگان بزرگ مسکو آن را يک افتضاح بزرگ مي دانند. در آخر خسته از شرايط موجود، رمان خود را به آتش مي اندازد و خود را به تيمارستان تحويل مي دهد. مارگاريتا که زني سي ساله و شوهردار است، پس از گم شدن مرشد(عاشقش) نمي تواند به صورت عادي زندگي کند و دچار افسردگي مي شود. ابليس وي را به عنوان ملکه مهمانيش انتخاب مي کند و در عوض آن، مرشد را به وي باز مي گرداند. مسيح از ابليس مي خواهد که به مرشد و مارگاريتا آرامش را ارزاني دارد. ابليس نيز با کشتن آن دو آنها را به سرزمين سکوت و آرامش مي برد.
اين کتاب بارها از سوي فيلمسازان کشورهاي مختلف دنيا مورد اقتباس قرار گرفته است. فيلم "گاهي به آسمان نگاه کن" کمال تبريزي نيز با نگاهي به اين کتاب ساخته شده است. علاقه مندان به اين فيلم حتماً از اين کتاب نيزاستقبال مي کنند.

شما که غريبه نيستيد
 

براي ما که شاهد شکل گرفتن يکي از قشنگ ترين و بهترين سريال هاي دوران کودکي مان يعني قصه هاي مجيد در کوچه باغ هاي همين شهر بوده و لهجه شيرين اصفهاني را از زبان بازيگر آن دوره کرده ايم، هوشنگ مرادي کرماني و ساير قصه هايش حتماً جدابيت بيشتري دارد. اين نويسنده پس از قصه هاي مجيد، خمره، بچه هاي قاليباف خانه، نه تر و نه خشک، لبخند انار و مرباي شيرين، داستان زندگي خودش را در قالب کتابي جذاب و خواندني در آورده است.
اين داستان روايت فراز و نشيب هاي زندگي خالق قصه هاي مجيد از کودکي تا همين سنين است. مرادي کرماني، از کوچه هاي تنگ و باريک کرمان تا لحظه هاي سخت زندگي در شهر بزرگ تهران را با تمام جزييات در قالب قصه اي در آورده است؛ قصه اي شيرين که با تمام تلخي هايش، يک لحظه هم خلق آدم را تنگ نمي کند.
فقط کافي است يک بار اين کتاب را دست بگيريد و به يکي دو صفحه اول آن نگاه بياندازيد آن وقت مطمئن باشيد که تا پايان آن حاضر به بستن کتاب نيستيد.

زندگي در پيش رو
 

اگر از آن دسته افرادي هستيد که هنوز کتاب زندگي در پيش روي رومن گاري را نخوانده ايد، ورق زدن آن را حتي براي يک بار از دست ندهيد. اين کتاب که توسط ليلي گلستان ترجمه شده، اخيراً توسط نشر بازتاب نگار براي دوازدهمين بار تجديد چاپ شده است.
راوي کتاب زندگي در پيش رو، پسر بچه! ده ساله اي به نام مومواست که نزد روسپي پير و از کارافتاده اي به نام رزا خانوم که حالا نگهداري از فرزندان بي پدر ديگر روسپيان را به عهده گرفته است، زندگي مي کند.
پسر بچه قادر است با ديدي مثبت، نقاط خوب وجود بيهوده ترين آدمها را کشف کند و از اين راه به سياهي دور و برش و به تنهايي اش غلبه کند. وقتي زندگي برايش سياه تر و سخت تر از آن مي شود که ديگر بتواند چيزي در آن پيدا کند، روي آسفالت دراز مي کشد، چشمانش را مي بندد و رويابافي مي کند... و به دست خود زندگي را نقاشي مي کند...
رومن گاري سعي داشته در اين کتاب مخاطب را به اين باور برساند که زندگي چيزي نيست که هميشه در لابلاي زندگي هاي شسته رفته يافت شود گاهي هم زندگي در جايي است که بايد گند و کثافت ها را به کناري زد تا صورت زيبا و معصومش را ديد.
کساني که با ديگر آثار رومن گاري مانند "خداحافظ گري کوپر" و"ليدي ال"آشنايي دارند، به طور حتم زندگي در پيش رو را بهترين اثر اين نويسنده مي دانند.

اجاق سرد آنجلا
 

"اجاق سرد آنجلا" داستان فقر، اندوه، غصه ها و روياهاي اغلب دوران کودکي مک کورت است. فرانک مک کورت معلمي ساکن آمريکا اما اصالتاً ايرلندي است که در اين کتاب شرح کودکي و نوجواني خود در ايرلند را نوشته است. فرانک در خانواده اي بسيار فقير به دنيا مي آيد. پدري که مهربان است، فرزندانش را دعوا نمي کند يا کتک نمي زند، بهترين سهم غذا را به آنها مي دهد اما در عين حال دائم الخمر است و هيچ پولي براي امرار معاش به خانواده نمي دهد. آنجلا مادر مومني که سعي مي کند به هر نحوي شده حتي با گدايي يا پست ترين کارهاي ممکن ناني براي بچه هايش فراهم کند و کودکاني که آنقدر زود بزرگ مي شوند که مثلاً در 4 سالگي از فرزندان کوچک مراقبت کرده و حتي آنها را حمام مي برند و تميز مي کنند. يک زندگي فقيرانه و سياه با طنزي فوق العاده زيبا و سبکي بسيار روان نوشته شده است.
کتاب فوق العاده است! وقتي شروع کنيد اصلاً نمي توانيد آن را زمين بگذاريد. همه چيز آرام و روان و در عين حال تلخي به صورتي بسيار شيرين پيش مي رود. آدم دلش مي خواهد بچه هاي به اين بامزگي را بخورد. در عين حال از اين همه بدبختي که بعضي افراد با آن درگير هستند بغض مي کند.

خاک غريب
 

براي آنهايي که تجربه خواندن رمان"همنام" و کتاب" ترجمان دردها"ي جومپا لاهيري، نويسنده هندي زبان را دارند، ترجمه کتاب"خاک غريب"، يک جور مژده به حساب مي آيد. خاک غريب شامل دو بخش است. بخش اول، 5 داستان کوتاه و مجزا با عناوين "خاک غريب"، "جهنم- بهشت"، "انتخاب جا"، "خوبي محض"،" به کسي مربوط نيست" را در خود دارد و بخش دوم با عنوان "هما و کاشيک"، 3 داستان پيوسته با نام هاي "اولين و آخرين بار"، "آخر سال"و"رفتن به ساحل" درباره ي اين دو کاراکتر است.
در داستان" خاک غريب"، سه نسل بصورت همزمان و با روايت موازي پدر و دختري هندي، که کاراکترهاي اصلي داستان هستند مورد بررسي قرار مي گيرند. رودربايستي ها، خاطرات، ناسازگاري ها، بي توجهي ها و بي تفاوتي هايي که تفاوت نسلي ايجاد مي کند رويارويي اين سه نسل را مي سازد. داستان دوم، داستان عشق و سکوت و هوس از ديد دختر جوان هندي است که شاهد رويدادهاي درون خانواده و دوست فاميلي شان است. سومين داستان، روزمرگي زندگي يک زوج در آستانه ي ميانسالي را روايت مي کند."خوبي محض"، ضربه وصله ي ناجور خانواده است به تن خانواده هندي اش و"به کسي مربوط نيست"راوي يک سوء استفاده عشقي است.
بخش دوم، در مجموع يک داستان عاشقانه مدرن است که تلاش مي کند پاياني يکتا را در ميان انتخاب هاي موجود برگزيند.

خاطره هاي پراکنده
 

اين مجموعه داستان باز هم براي کساني معرفي مي شود که به مرور خاطرات اهميت زيادي مي دهند. گلي ترقي در اين کتاب، خاطرات کودکي را با نوعي حس آرزو و حسرت در مي آميزد. داستان اول با عنوان" اتوبوس شميران"، به يک نوع رابطه دوستي خاص ميان يک دختر مدرسه اي و راننده اتوبوس مسير هر روزه اش مي پردازد." دوست کوچک"، "خانه مادر بزرگ"، "پدر" "خدمتکار"و "مادام گرگه" کلاف خاطره ها را از نخستين روزهاي نوجواني و جواني، درد از دست دادن پدر، آماده شدن براي عزيمت از ايران در بحبوحه جنگ ايران و عراق و سرانجام ورود به پاريس و آغاز زندگي در تبعيد را در بر مي گيرد.
خاطرات"مادام گرگه" و"عادت هاي غريب آقاي"الف" در غربت" حول مشکلات و سختي هاي زندگي در تبعيد موج مي زند اما در کل کلام شيرين راوي خاطرات، هيچ گاه کام خواننده را به تلخي نمي نشاند.
منبع: نشريه زندگي سالم، شماره36