بررسی راههای مبتلا شدن و راههای جلوگیری از این پدیده جنسی

مقدمه

از آنجایی که قوانین اسلام برای بشر قوانینی تشریعی و تکوینی می باشد. و خلقت موجودات بر دو گونه است:

گونه ی اول: مبنی بر تولد است و آنها حیواناتی هستند که خلقت آنها دو (نر و ماده) لازم ندارد بلکه روی عواملی آفریده می شوند بدون اینکه احتیاج به جفت دیگری داشته باشند.

گونه ی دوم: مبنی بر توالد است مثل انسان که خلقت آنها مبنی بر جفت گیری است خدا در این رقم حیوانات ماده ای به نام منی یا نطفه خلق کرده است هم در نر و هم در ماده و این دو ماده با هم مخلوط می شوند و تولید مثل می کنند و اگر این دو ماده نباشند نسل آن حیوان منقطع می شود و برای این دو ماده در نر جای معین و مشخص قرار داده و در ماده هم همینطور و نیز محل معین و مشخصی برای اختلات این دو ماده قرار داده و بعد از اختلال هم جای معین و مشخصی برای نشو و نما قرار داده تا آن وقت که «مثل» از نظر خلقت کامل شود و غرض از خلقت این دو ماده (تولید مثل) بدست آید.

این: عالم خلقت تکوینی حیوانات توالدی هستند و اگر یکی از این مراتب جا به جا شود این نطفه که خدا خلق کرده برای بقاء نسل ضایع می شود. در حیوانات دیگر غیر انسان چون عقل ندارند عالم تشریع ندارند اما انسان چون عقل دارد علاوه بر عالم تکوین عالم تشریع هم دارد و عالم تشریع هم مثل عالم تکوین است و به اندازه سر سوزنی نباید جا به جا شود.

اگر جابجا شد غرض از خلقت (تولید مثل) ضایع و کان لم یکن می شود انسان مسئول است و در عالم ازدواج اگر به همان ترتیب که درعالم تکوین گفته شد (البته با مجوز شرعی) رفتار شد غرض از خلقت (تولید مثل) تضییع نشده و انسان مسئول نیست و الا ( اگر جابجا شد) مثل مساحقه و لواط و استمناء شد انسان مسئول است چون نطفه که خدا خلق کرده برای بقاء نسل آن را ضایع و کان لم یکن کرده علاوه می شود بر اینها عدم تمایل به جنس مخالف و تولید امراض گوناگون و عقیم شدن چون نطفه در غیر محل ریخته می شود و اسلام در مورد لواط مجازات سنگینی قرار داده حتی تا سر حد اعدام.

و در اینجا ما به راههای پیشگیری از این اعمال شنیع می پردازیم و مورد بحث و بررسی قرار داده این این امور خطرناک را برای فردی که وارد آن صحنه شود و خود را به آن آلوده نماید و از راه روایات و جامعه شناسی و دیگر طرق دیگری به این مبحث پرداخته ایم و زمینه ای مبتلا شدن به آن و راههای جلوگیری از آن بیان نموده ایم و راههای صحیح ارضای میل جنسی اشاره شده است. .



 

فصل اول: ارضای میل جنسی

ارضای میل جنسی
انسان مجموعه ای از روح و بدن است و این دو بخش به نوبه ی خود نیازهایی دارند که باید به موقع رفع شود. نیازهای انسان مختلف و گوناگون است و در سطوح متفاوت ظاهر می گردد. «مزلو» نیازهای انسانی را بر اساس سلسله مراتب ویژه ای تنظیم کرده و معتقد است نیازهای جنسی بشر ( مانند نیاز به غذا، آب، هوا و خواب) جزء نیازهای جسمانی محسوب می شود. او هم چون بسیاری از روان شناسان دیگر، ارضای میل جنسی را برای نسل بشر اساسی می داند. (1)
 
تعریف ارضای میل جنسی
آنگاه که نیازی در انسان به وجود می آید، فرد آرامش و قرار ندارد تا این که آن نیاز بر طرف گردد. وقتی که نیازمندی برطرف شد، شخص راضی می شود و از تلاش برای رفع آن صرف نظر می کند. نیاز شکل گرفته ممکن است واقعی باشد؛ همان گونه که ممکن است خیالی باشد؛ به این معنا که فرد در واقع نیازی ندارد؛ اما خیال می کند که نیازمند است. غریزه و میل جنسی نیز بخشی از غرایز انسانی است و هنگامی که در انسان شکل گرفت، باید آن را برآورده کرد؛ از این رو ارضای میل جنسی، عبارت است از رفع نیاز از غریزه. (2)
 
راههای ارضای میل جنسی
انسان از راه های مختلفی می تواند نیاز جنسی خود را برطرف کند؛ اما صرف وجود راه های متنوع دلیل بر صحیح بودن همه ی آنها نیست؛ مثل این که کسی بخواهد از مکان مرتفعی پایین بیاید؛ او می تواند از نردبان، پله یا طناب استفاده کند و یا خود را از بالا به پایین بیندازد. این فرد از هر ابزاری استفاده کند، خواه ناخواه به پایین می رسد؛ اما این که چه ابزاری باشد و چگونه مورد استفاده قرار گیرد، فرق می کند.

انسان برای ارضای نیاز جنسی خود راه های گوناگونی مانند ازدواج، همجنس بازی و خود ارضایی را پیش روی خود دارد؛ اما باید بنگرد که کدام یک از نظر شرعی، اجتماعی و قانونی صحیح است تا همان را برگزیده و از بقیه اجتناب کند. دین مبین اسلام انسان را به ارضای طبیعی غریزه ی جنسی از طریق ازدواج فرا خوانده است. گاهی ارضا به وسیله ی موجود غیر زنده رخ می دهد؛ مثلاً لباس جنس مخالف می پوشد و از نظر جنسی لذت می برد. گاهی به وسیله موجود زنده انجام می شود که این خود دو گونه است:
گاهی با موجود زنده غیر انسان است و گاهی به وسیله انسان.

آن گاه که بوسیله انسان است، دو صورت دارد:
گاهی به وسیله خود فرد انجام می وشد که «خودارضایی» نام دارد. خودارضایی در مردها به «استمناء» و در زن ها به « استشهاء» معروف است.
گاهی ارضا به وسیله فرد دیگری تحقق می یابد؛

این هم دو قسم است:
1- هر دو هم جنس باشند که به «همجنس بازی» مشهور می باشد به این عمل در مردان «لواط» و در زنان «مساحقه» گفته می شود.

2- غیر هم جنس باشد که در این صورت اگر عمل جنسی آن دو طبق موازین قانونی و شرعی صورت می گیرد، به آن «ازدواج»، اگر خارج از موازین و مقررات باشد، به آن «زنا» گفته می شود.

 
راه سالم ارضای میل جنسی
برای رشد و نمو، تولید، تکثیر و بقای نوع انسانی، شهوت های گوناگونی در انسان قرار داده شده است و باید به گونه ای که با هدف خلقت منافات نداشته باشد، آن ها را ارضاء کرد. کسی که تشنه یا گرسنه است، آرامش ندارد؛ آن که نیاز به خواب دارد، قرار ندارد تا این که این میل ارضا شود. کسی که میل جنسی در او شکل گرفته، باید آن را ارضا کند تا به سکون و آرامش برسد.

سخن در این است که آیا اصل اولی در مورد نیازهای طبیعی ( مانند آن ها خوردن و آشامیدن و نیاز جنسی) و عدم آن سرکوب، کنترل و تعدیل آنها اصل ثانوی به حساب می آید و یا بر عکس، اصل این است که انسان غرایز و امیال خود را سرکوب کند و از روی ناچاری و اضطرار آن ها را ارضا نماید؟(3)

آیت الله ابراهیم امینی معتقد است: نیاز جنسی مانند نیاز به آب و غذاست. مگر به یک انسان گرسنه یا تشنه می توان گفت: از خوردن آب و غذا خودداری کن؟ مگر کار دیگری حتی ورزش و تفریح و بازی می تواند انسان گرسنه و تشنه را از فکر غذا و آب منصرف سازد؟ نیاز جنسی مانند گرسنگی و تشنگی ؛ بلکه به مراتب شدیدتر و نیرومندتر از آن ها می باشد. اگر از طریق مشروع ارضا نشد، ممکن است جوان را به سوی انحراف و گناه بکشد و مهار کردن آن بسیار دشوار است. . . .

بر فرض این که جوان توانست با نیروی ایمان و عفت و حیاء غریزه ی نیرومند جنسی را مهار کند و دامن خود را به گناه آلوده نسازد؛ اما با عواقب سوء روانی و جسمانی آن چه باید کرد؟ بنابر این در سنین معین جز ازدواج چاره ای نیست. (4)

از ظاهر آیات و روایات نیز استفاده می شود که اصل اولیه در نیازهای طبیعی، ارضا کردن آن است؛ از این رو اشباع انگیزه ها امری طبیعی است که به اقتضای وجود و سرشت انسان صورت می پذیرد و ادامه ی زندگی و بقای نوع به اشباع آنها بستگی دارد؛ از این جهت احکام و فرمان های موجود در قرآن و سنت در خصوص این انگیزه ها، با فطرت انسان هماهنگی دارد و اشباع آن ها را می پذیرد و به آن ها اقرار می کند و در حدودی که شرع مقدس اجازه می دهد، خواهان اشباع آن هاست.

تنها راه صحیح ارضای نیاز جنسی در انسان ازدواج است، چه دائم و چه موقت. البته منظور ما از ازدواج، پیوند زناشویی بین دو جنس مذکر و مونث می باشد، نه ازدواج هم جنس با هم که امروزه در بعضی از کشورها نوعی ازدواج به حساب می آید و حتی به صورت قانونی در آمده است.



 
راه های ناسالم ارضای میل جنسی
اگر انسان در ارضای انگیزه ها زیاده روی کند؛ به گونه ای که استفاده از آن ها هدف اصلی قرار گیرد، انگیزه ها از اهداف اصلی خود دور شده اند و دیگر وسیله ای برای ادامه زندگی فرد و بقای نوع به شمار نمی آیند؛ بلکه خودشان فی نفسه به هدف نهایی تبدیل می شوند. در این صورت انسان در مهار کردن انگیزه های خود و مسلط بودن بر آن ها شکست می خورد و امیال و غرایز بر او حاکم می شوند.

یکی از مهمترین انگیزه های فیزیولوژیک که در معرض انحراف قرار دارد، انگیزه جنسی است. میل جنسی مانند سایر نیازها، امری طبیعی است که باید ارضا شود و اصل اولی هم ارضای آن می باشد. با این حال اگر کسی امکان ازدواج ندارد، نباید به راه های ناصواب میل جنسی رو بیاورد. انحرافاتی که ممکن است در انگیزه جنسی رخ دهد، فراوان است. در این جا ما فقط به بررسی مهم ترین راه های غیر صحیح میل جنسی می پردازیم.

 
هم جنس خواهی
هم جنس خواهی به این معناست که انسان میل جنسی خود را با انسان دیگری از جنس خود ارضا کند.
 
انواع هم جنس
انسان از دو جنس خارج نیست: یا مذکر است و یا مونث؛ از این رو دو نوع هم جنس خواهی بیش تر وجود ندارد که در این جا به توضیح آن دو می پردازیم.
 
لواط
به ارتباط جنسی دو مذکر با هم لواط گفته می شود. از منابع اسلامی استفاده می شود که این انحراف از زمان قوم لوط شروع شده است،
 
مساحقه
عبارت است از ارضای میل جنسی جنس مونث با هم جنس خود. در این هم یکی در نقش فاعل و دیگری در نقش مفعول ظاهر می شود و ممکن است به صورت های مختلفی، از جمله تماس با بدن هم جنس مونث، در آغوش کشیدن و یا مباشرت باشد.
 

فصل دوم: عوامل و آثار هم جنس خواهی

آثار هم جنس خواهی
تمایل به جنس موافق، موجب می شود که انسان به ارضای غریزه جنسی با هم جنس خود متمایل گردد. این میل در ابتدا ضعیف است؛ ولی در ادامه شدت پیدا می کند تا جایی که فرد تن به این کار می دهد و نیاز جنسی خویش را با هم جنس ارضاء می کند. از دیگر آثار این انحراف، پیدا شدن احساس زنانه در فرد و ضعف مفرط جنسی فاعل و مفعول ( به اصطلاح سرد مزاجی) است؛ به گونه ای که بعد از مدتی قادر به آمیزش جنسی به صورت طبیعی نیستند. از طرف دیگر، از دست دادن احساسات طبیعی بر روح و جسم اثر بد می گذارد؛ در خود یک نوع از خود بیگانگی نسبت به خویشتن و جامعه می بیند و قدرت اراده را که رمز توفیق در کارهاست، کم کم از دست می دهند و سرانجام یک نوع سرگردانی و بی تفاوتی در روح آنان ایجاد می شود. (5)
 
بلاى همجنس گرائى!
(همجنس گرائى) چـه در مـیان مردان باشد (لواط) و چه در میان زنان (مساحقه) از بدترین انحرافات اخلاقى است که سرچشمه مفاسد زیادى در جامعه خواهد بود. اصولا طبیعت زن و مرد آن چنان آفریده شده است که آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازدواج سالم ) مى بینند، و هرگونه تمایلات جنسى در غیر این صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و یک نوع بیمارى روانى است که اگر به آن ادامه داده شـود روز بـه روز تـشـدیـد مـى گـردد و نتیجه اش بى میلى به (جنس مخالف ) و اشباع ناسالم از طریق (جنس موافق ) است.

ایـن گـونـه روابـط نـامـشـروع در ارگـانیسم بدن انسان و حتى در سلسله اعصاب و روح اثـرات ویـرانـگـرى دارد: مـرد را از یـک مـرد کامل بودن، و زن را از یک زن کامل بودن ساقط مى کند، به طورى که چنین زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شدید مى شوند و قادر نیستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آینده خود باشند و گاه قدرت بر تولید فرزند را به کلى از دست مى دهند.

افـراد (هـمـجـنـس گـرا) تـدریـجـا به انزوا و بیگانگى از اجتماع و سپس بیگانگى از خویشتن رو مى آورند، و گرفتار تضاد پیچیده روانى مى شوند، و اگر بـه اصـلاح خـویـش نـپـردازند ممکن است به بیماریهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند. بـه هـمین دلیل و به دلائل اخلاقى و اجتماعى دیگر، اسلام شدیدا همجنس گرائى را در هر شـکـل و صـورت تـحـریـم کـرده، و براى آن مجازاتى شدید که گاه به سرحد اعدام مى رسد قرار داده است.

مـوضـوع مـهـم این است که بى بندوبارى و تنوع طلبى بیمارگونه دنیاى متمدن مادى، بـسـیارى از پسران و دختران را به سوى این انحراف بزرگ مى کشاند، نخست پسران را تـشـویـق بـه لبـاسـهـاى جلف و زنانه و خودآرائى مخصوص و دختران را به لباسهاى پـسرانه دعوت مى کند، و از اینجا انحراف و همجنس گرائى شروع مى شود تا جائى که بـه وقـیـحـترین اعمال در این زمینه، شکل قانونى مى دهند و از هرگونه پیگرد و مجازات برکنار مى دادند که قلم از شرح و وصف آن شرم دارد. (6)

 
برخی از عوامل هم جنس خواهی
بستر پیدایش هم جنس بازی این است که افرادی که به تازگی نقش جنسی خود را کشف کرده اند و در بیان مسایل شخصی با دیگران خجالت می کشند و بنابراین به دنبال محرم رازند؛ از این رو دوستانی همدل و هم راز پیدا می کنند. بحران غریزه و زمینه ی روانی سبب می شود آنان با هم به انحرافات تن دهند و کار به انجام اعمال منافی عفت بکشد. گاهی این عمل به دلیل شرم و حیای افراطی یا برای جلب محبت و یافتن تحسین دیگران در عمل صورت می پذیرد و ممکن است به سبب وسوسه ها و دسترسی نداشتن به جنس مخالف باشد. (7)



علاوه بر عوامل بالا، هم جنس خواهی ممکن است از عوامل زیر نیز ناشی شود:
1- قانع نبودن از ارضای نیاز جنسی بوسیله ی جنس مخالف (همسر)
2- دوستی های بی حساب نسبت به هم جنس.
3- ارتباط زیاد با افراد هم جنس زیبا یا توجه بیش از حد به تصویر آنان.
4- زندگی دسته جمعی افراد هم جنس؛ مانند زندگی در پادگانها و خوابگاههای مدارس و دانشگاهها
5- محیط های خانه، مدرسه و. . . که آلوده باشد.
6- آزادی فردی در ارتباط، معاشقه و شوخی با هم جنس.
7- تماس جسمی با هم جنس
8- زیاد نشستن در توالت.
9- نا رضایتی از تجربه ی جنسی گذشته با جنس مخالف.
در یک تحقیق این نتیجه به دست آمده است که زنان و مردان هم جنس خواه مورد پژوهش، در دوران کودکی و نوجوانی چندان هم از تجارت دیگر جنس خواهی بی بهره نبودند. فرقی که آنان ازاین لحاظ با همگنان دگر جنس خواه خود داشتند، این بود که این تجربه ها را مایه خوشنودی نیافته بودند.

10- ارتباط ضعیف با پدر.
در همین پژوهش نتیجه گرفته اند که در مورد زنان و مردان مورد پژوهش، به نظر می رسید که ارتباط ضعیف با پدر نقش بیشتری در مستعد ساختن آنان به هم جنس خواهی آنان داشته است تا کیفیت ارتباطشان با مادر. این بررسی نشان می دهد که تداوم در خور توجهی بین احساسات جنسی دوران کودکی فرد و رجحان جنسی او در دوره ی بزرگسالی وجود دارد بر خلاف نظر رایجی که در آن پدر و مادر به گونه ای مسئول هم جنس خواهی فرزند خود شناخته می شوند، این تحقیق نشان می دهد در تعیین رجحان جنسی، پدر و مادر نقش مهمی ندارند.

رجحان جنسی به الگوی پیچیده ای از احساسات و واکنش های خود کودک بستگی دارد که هنوز به آن پی نبرده ایم. (8)
 

فصل سوم: امراض و بیماری های همجنس بازان

بیماری های روده ای در همجنس بازان
سندرم روده ای همجنس بازان (Gay bowel syndrome) اصطلاحی است که در اواخر دهه ی هفتاد میلادی مرسوم شد و به معنی گروهی از عفونت های روده ای در مردان همجنس بازان نیز به نوعی شیوع دارد ولی این اصطلاح در این مورد دقت کافی ندارد. همجنس بازان مرد در خطر بیشتری هستند زیرا نوع خاصی از تماس جنسی را تجربه می کنند و شرکای جنسی در آنها متعدد است و در عین حال زودتر برای درمان مراجعه می کنند.

تماس جنسی در همجنس بازان مرد باعث می شود که عوامل بیماری زای روده ای از فردی به فرد دیگر منتقل شود. تماس جنسی از راه معقد و سپس تماس دهانی در شریک جنسی دیگر یکی از دیگر راههای انتقال این بیماریهاست. اگر چه بسیاری از همجنس بازان مرد ممکن است برای مدتهای طولانی یک شریک جنسی را انتخاب کنند ولی فرهنگ کلی در این گروه داشتن شرکای جنسی متعدد است که خود آنها نیز در سطح وسیعی شریک جنسی متعدد دارند. به طوری که یک مرد همجنس باز ممکن است در طول زندگی به هزار شریک جنسی برخورد کند و حتی گاهی در یک جلسه با چند نفر تماس جنسی اتفاق افتد به طوری که تعداد شرکای جنسی را در سال گاهی به صد نفر می رساند. در عین حال ناشناس بودن شرکای جنسی به مراتب خطر بیشتری نسبت به تعداد آنها محسوب می شود زیرا پیگیری راه اپیدمیولوژیک را بسیار مشکل می کند.

بسیار از بیماریها ممکن است به صورت بی علامت در فردی موجود باشند به همین دلیل این افراد هرگز دنبال درمان نخواهند رفت و بسیاری افراد دیگر را آلوده می کنند.

دلایل دیگری نیز برای انتقال بیماری در این گروه وجود دارد که شامل:
کمبود ایمنی به صورت بالقوه در بعضی از همجنس بازان مرد وجود دارد. ارزیابی غیر دقیق بعضی از پزشکان که نه عامل اتیولوژیک در پیگیری و نه بیمار را به عنوان همجنس باز شناسایی می کنند. نقش آلت تناسلی مردانه به عنوان یک ابزار آسیب رسان به مخاط و انتقال دهنده عامل بیماری زا.

 
عوامل قابل انتقال در همجنس بازان
این عوامل عمده شامل باکتریها، انگل ها، اسپیروکت ها، ویروسها و قارچ هاست. بیماری های روده ای در این گروه عبارت است از پروکیت، کولیت و آنتریت هاست. باید توجه داشت که علائم بیماری های روده ای بسیار محدود است و از طریق این علائم نمی توان پاتوژن تاکید نمود و در عین حال یک بیمار همزمان ممکن است چند نوع از ارگانیسم های پاتوژن را حمل نماید. (9)
 
التهاب معده (proctitis)
این حالت عمدتاً با تیسفموس، درد آنورکتال و ترشح از معقد بروز می کند. تب، خارش معقد و تغییر در اجابت مزاج کمتر ظاهر می شوند.

شایعترین عوامل ایجاد کننده آن عبارتند از: نیسریاگونوره، ترپونم سیفلیس، و کلامیدیاتراکوماتیس، که حداقل هشتاد درصد موارد را تشکیل می دهند.

عوامل دیگری نیز در این رابطه شناسایی شده اند و حداقل در یازده درصد موارد عامل ایجاد کننده آن متعددند بسیاری از موارد پروکتیت گونوکوکی بدون علامت بوده و در کشت روتین از رکتوم تشخیص داده می شوند.

بسیاری مطالعات نشان داده اند که پنجاه درصد مردان همجنس بازی که به کلینیک بیماری های مقاربتی مراجعه می کنند کشت مثبت از نظر سوزاک دارند. افراد واجد علامت معمولاً از درد رکتوم و ترشح شکایت دارند. آلودگی با کلامیدیا نیز علائمی شبیه به این دارد در حالی که پروکتیت زخمی ناشی از هرپس بسیار دردناکتر است. در هرپس ضایعات و زیکولار ممکن است در اطراف معقد قابل رؤیت باشند. بیماری های ناشی از ترپوسماپالیدوم معمولاً همراه با درد و ترشح خونی از معقد است. گاهی فقط با مشاهده یک توده بدون درد و یا یک زخم در رکتوم می توان تشخیص داد. (10)



 

فصل چهارم: همجنس گرایی از دیدگاه قرآن

همجنس گرایی از دیدگاه قرآن
در قرآن مـجید در سوره های اعراف، هود، حجر، انـبـیاء، نـمل و عنکبوت اشاراتى به وضع قوم لوط و گناه شنیع آنها شده است، منتها در هر مورد تـعبیرش بـا مورد دیگر متفاوت است، در حقیقت هر کدام از این تعبیرات به یکى از ابعاد شوم این عمل ننگین اشاره مى کند:

در سوره اعراف می خـوانـیـم کـه لوط بـه آنـهـا مـى گـویـد: بل انتم قوم مسرفون شما جمعیتى اسرافکارید (اعراف - 81).

در سـوره انـبـیـاء مى خوانیم: و نجیناه من القریه التى کانت تعمل الخبائث انهم کانوا قوم سوء فاسقین: ما لوط را از قریه اى که خبائث انجام مى داد رهائى بخشیدیم، آنها قوم بد و فاسقى بودند (انبیاء - 74)

و در سوره شعراء آیه 166 می خـوانیـم کـه لوط بـه آنـهـا مـى گـویـد: بل انتم قوم عادون: شما جمعیت تجاوزگرى هستید.

و در سـوره نـمـل آمـده اسـت: بـل انـتـم قـوم تـجـهـلون: شـمـا قـومـى جاهل و نادانید (نمل - 55).

و در سـوره عـنـکـبـوت آیـه 29 از زبـان لوط چـنـیـن آمـده اسـت که به آنها مى گوید: انکم لتـاتـون الرجـال و تـقـطـعـون السـبـیـل: شـما به سراغ مردان مى روید و راه فطرت و نسل انسان را قطع مى کنید.

بـه ایـن تـرتـیـب ایـن عـمـل زشـت تـحـت عـنـوان اسـراف، خـبـیـث، فـسـق، تـجـاوز، جهل، قطع سبیل مطرح شده است.

اسراف از این نظر که آنها نظام آفرینش را در این امر فراموش کرده و از حد تجاوز نمودند و تعدى نیز به همین خاطر بر آن اطلاق شده است.

خـبـیـث به معنى کار یا چیز آلوده اى است که طبع سالم آدمى از آن تنفر دارد، و چه عملى از این عمل تنفر آمیزتر است.

فـسق به معنى خروج از اطاعت پروردگار و برهنگى از شخصیت انسانى است که از لوازم حتمى این کار است.

جهل به خاطر بى خبرى از عواقب شومى اسـت کـه ایـن عمل براى فرد و جامعه دارد.

و بالاخره قطع سبیل نتیجه شوم این عمل را که در صورت گسترش منتهى به قطع نسل انسانى مى گردد، چرا که تدریجا علاقه به جنس موافق جانشین علاقه طبیعى به جنس مخالف مى شود مى باشد.

 
عذابهای قوم لوط بر ظالمین:
در قرآن مجید سه نوع عذاب برای قوم لوط بیان فرموده: صیحه باریدن سنگ عذاب بر آنها، زیر و رو شدن شهرهای آنها، بعد می فرماید: عذابی که بر قوم لوط نازل شد از ظلم کنندگان دور نیست. (11) و این تهدید سختی است به کسانی که عمل آنها را مرتکب می شوند.
 

فصل پنجم: فلسفه همجنس گرایی

فلسفه تحریم هم جنس گرائى
گـر چـه در دنـیـاى غـرب که آلودگیهاى جنسى فوق العاده زیاد است، این گونه زشتیها مـورد تـنـفر نیست و حتى شنیده مى شود در بعضى از کشورها همانند انگلستان طبق قانونى که با کمال وقاحت از پارلمان گذشته این موضوع جواز قـانـونـى پیدا کرده !! ولى شیوع این گونه زشتیها هرگز از قبح آن نمى کاهد و مفاسد اخلاقى و روانى و اجتماعى آن در جاى خود ثابت است.

گـاهـى بعضى از پیروان مکتب مادى که اینگونه آلودگیها را دارند براى توجیه عملشان مى گویند ما هیچگونه منع طبى براى آن سراغ نداریم !. ولى آنها فراموش کرده اند کـه اصولا هر گونه انحراف جنسى در تمام روحیات و ساختمان وجود انسان اثر مى گذارد و تعادل او را بر هم مى زند. توضیح اینکه: انسان بـه صورت طبیعى و سالم تمایل جنسى به جنس مخالف دارد و این تمایل از ریشه دارترین غرائز انسان و ضامن بقاء نسل او است.

هـر گـونـه کـارى کـه تـمـایـل را از مـسیر طبیعیش منحرف سازد، یکنوع بیمارى و انحراف روانى در انسان ایجاد مى کند. مردى که تمایل به جنس موافق دارد و یا مردى که تن به چنین کارى مى دهد هیچکدام یک مرد کـامـل نـیـسـتند، در کتابهاى امور جنسى هموسکو آلیسم (همجنس گرائى ) به عنوان یکى از مهمترین انحراف ذکر شده است. ادامه این کار تمایلات جنسى را نسبت به جنس مخالف در انسان تدریجا مى کشد و در مورد کـسـى که تن به این کار در مى دهد احساسات زنانه تدریجا در او پیدا مى شود، و هر دو گـرفـتـار ضـعف مفرط جنسى و به اصطلاح سرد مزاجى مى شوند، به طورى که بعد از مدتى قادر به آمیزش طبیعى (آمیزش با جنس مخالف ) نخواهند بود.

بـا تـوجه به اینکه احساسات جنسى مرد و زن هم در ارگانیسم بدن آنها مؤ ثر است و هم در روحـیات و اخلاق ویژه آنان، روشن مى شود که از دست دادن احساسات طبیعى تا چه حد ضـربـه بـر جـسم و روح انسان وارد مى سازد، و حتى ممکن است افرادى که گرفتار چنین انـحـرافـى هـسـتند، چنان گرفتار ضعف جنسى شوند که دیگر قدرت بر تولید فرزند پیدا نکنند. ایـن گـونـه اشـخـاص از نـظـر روانـى غـالبـا سالم نیستند و در خود یکنوع بیگانگى از خویشتن و بیگانگى از جامعه اى که به آن تعلق دارند احساس مى کنند. قـدرت اراده را که شرط هر نوع پیروزى است تدریجا از دست مى دهند، و یکنوع سرگردانى و بى تفاوتى در روح آنها لانه مى کند. آنـهـا اگـر بـه زودى تصمیم به اصلاح خویشتن نگیرند و حتى در صورت لزوم از طبیب جـسـمـى یـا روانـى کـمک نخواهند و این عمل به صورت عادتى براى آنها در آید، ترک آن مـشـکل خواهد شد، ولى در هر حال هیچ وقت براى ترک این عادت زشت دیر نیست، تصمیم مى خواهد و عمل.



بـه هر حـال سرگردانى روانى تـدریـجا آنها را بـه مـواد مـخدر و مشروبات الکلى و انحرافات اخلاقى دیگر خواهد کشانید و این یک بدبختى بزرگ دیگر است. جالب اینکه در روایات اسلامى در عباراتى کوتاه و پر معنى اشاره به این مفاسد شده است، از جمله در روایتى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که کسى از او سؤ ال کرد لم حرم الله اللواط: چـرا خـداوند لواط را حرام کرده است فرمود:
من اجل انه لو کـان اتیان الغلام حلالا لاستغنى الرجال عـن النساء و کان فیه قطع النسل و تـعطیل الفروج و کان فى اجازه ذلک فـساد کثیر:
اگر آمیزش با پسران حلال بود مردان از زنها بى نیاز (و نسبت به آنان بى میل) مـى شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى ببار مى آورد. (12)

ذکر این نـکته نیز قابل توجه است که اسلام یکى از مجازاتهائى را که براى چنین افرادى قائل شده آنست که ازدواج خواهر و مادر و دختر شخص مفعول بر فاعل حرام است یعنى اگر چنین کارى قبل از ازدواج صورت گرفته شد، این زنان براى او حرام ابدى مى شوند. کشیده شدن افراد به ایـنـگونه انحراف جنسى علل بسیار مختلفى دارد و حتى گاهى طرز رفتار پدر و مادر با فرزندان خود، و یا عدم مراقبت از فرزندان همجنس، و طرز معاشرت و خواب آنها با هم در خانه ممکن است از عوامل این آلودگى گردد. گاهى ممکن است انحراف اخلاقى دیگر سر از این انحراف بیرون آورد.

قابل توجه این که در حالات قوم لوط مى خوانیم که عامل آلودگى آنها به این گناه این بود که آنها مردمى بخیل بودند و چـون شهرهاى آنها بر سر راه کاروانهاى شام قرار داشت و آنها نمى خواستند از میهمانان و عابرین پذیرائى کنند در آغاز چنین به آنها وانمود مى کردند که قصد تجاوز جنسى به آنان دارند تا میهمانان و عابرین را از خود فرار دهند، ولى این عـمـل تـدریـجـا بـه صورت عادت براى آنها در آمد و تمایلات انحراف جنسى تدریجا در وجود آنها بیدار شد و کارشان به جائى رسید که از فرق تا قدم آلوده شدند. حتی شوخى هاى بى موردى که گاهى در میان پسران و یا دختران نسبت به همجنسان خود مـى شود گاهى انگیزه کشـیده شدن بـه این انحرافات مى گردد، بـه هر حال باید به دقت مراقب اینگونه مسائل بود، و آلودگان را به سرعت نجات داد و از خدا در این راه توفیق طلبید. (13)

در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله) مى خوانیم: لا یجد ریح الجـنـه زنـوق، و هـو المخنث !: بوى بهشت به مشام کسى که مورد همجنس گرائى واقع مى شود نخواهد رسید!

در حـدیـث دیـگـرى از حضرت عـلى (عـلیـه السـلام) مى خوانیم که لواط را در سر حد کفر معرفى فرموده است. (14)

در حدیثى از امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) در فلسفه تحریم همجنس گرائى چـنـین آمده است: علة تحریم الذکران للذکران، و الاناث للاناث، لما رکب فى الاناث و ما طـبـع عـلیـه الذکران، و لمـا فـى اتیان الذکران، الذکران و الاناث للاناث، من انقطاع النسل، و فـساد التدبیر، و خراب الدنیا:
فلسفه تحریم مردان بر مردان و زنان بر زنـان ایـن اسـت کـه ایـن امـر بر خلاف طبیعتى است که خداوند براى زن و مرد قرار داده (و مخالفت با این ساختمان فطرى و طبیعى، سبب انحراف روح و جسم انسان خواهد شد) و به خـاطـر ایـن اسـت کـه اگـر مـردان و زنـان هـمـجـنـس گـرا شـونـد، نـسـل بـشـر قـطـع مى گردد، و تدبیر زندگى اجتماعى به فساد مى گراید، و دنیا به ویرانى مى کشد. (15)

این مساله تا به آنجا از دیدگاه اسلام زشت و ننگین است که در ابواب حدود اسلامى حد آن بـدون شـک اعـدام شـمـرده شـده اسـت، و حـتـى بـراى کـسـانـى کـه مـراحـل پـائیـنـتر همجنس گرائى را انجام مى دهند مجازاتهاى شدیدى ذکر شده، از جمله در حـدیـثی از پـیامـبـر اسـلام (صلى اللّه علیه و آله) مـى خـوانـیـم:
مـن قبل غلاما من شهوه الجمه الله یوم القیامه بلجام من نار: کسى که پسرى را از روى شهوت ببوسد خداوند در روز قیامت لجامى از آتش بر دهان او مى زند!.

مـجـازات کـسـى کـه مرتکب چنین عملى شود از سى تا 99 تازیانه ذکر شده است. به هر حـال شـک نـیـست که انحراف جنسى از خطرناکترین انحرافاتى است که ممکن است در جوامع انـسـانـى پـیـدا شـود، چـرا کـه سـایـه شـوم خـود را بـر هـمـه مسائل اخلاقى مى افکند و انـسـان را بـه انـحراف عاطفى مى کشاند. (16)

و در روایتی دیگر هم آمده است که مولا علی علیه السلام فرموده اند: فرض الله الایمان یطهر من الشرک. . . و ترک اللواط تکثیراً للنسل. خداوند ایمان را برای پاک کردن از لوث شرک واجب فرمود. . . و ترک لواط را از بهر افزاش نسل. (17)

حضرت علی علیه السلام درباره ی فلسفه تحریم لواط می فرماید: خداوند ترک زنا را واجب کرد تا نسب های بین افراد حفظ شود و ترک لواط را واجب نمود تا نسل انسان تکثیر شود. (18)

این مباشرت و معاشرت ها به زن و مرد محدود نمی شود؛ بلکه رابطه مرد با مرد و زن با زن را هم شامل می شود مردها به لواط و زنها به مساحقه اکتفاء می کنند، در نتیجه اثر سوء قطع نسل را به دنبال خواهد داشت.



 

فصل ششم: همجنس بازی از دیدگاه روایات

لواط یکی از گناهانی است که به کبیره بودن آن تصریح شده است. حرمت و عقوبت آن هم از زنا شدیدتر می باشد.

1- حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «حرمت لواط از زنا بیشتر است، به درستی که خداوند قومی را برای عمل لواط هلاک فرمود (قوم لوط) ولی کسی را برای زنا هلاک نفرمود». (19)

2- پیدا کردن شهوت زنانگی: امام علی علیه السلام می فرماید: هیچ کس از روی میل خود تمیکن نمی کند که با او ملاعبه شود، مگر اینکه خداوند شهوت زنان را بر او القاء می کند. (ما امکن احد من نفسه طائعاً یلعب به الا القی الله علیه شهوه النساء)(20)

3- دعوت به سوی خود: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من الح فی وطی الرجال لم یمت حتی یدعوا الرجال الی نفسه» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند: هر کس در وطی با مردان الحاح و اصرار کند، نمی میرد مگر اینکه مردان را (برای عمل جنسی) به سوی خود دعوت می کند. (21)

4- قطع نسل: یکی از آثار سوء هم جنس خواهی، ترک ازدواج و درنتیجه عدم زاد و ولد است.
در روایات و منابع اسلامی، لواط موجب قطع نسل شناخته شده است.

5- گسترش فساد و فحشاء: از امام صادق علیه السلام سئوال شد که چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟
فرمود: زیرا اگر وطی پسر با پسر حلال بود، مردان از زنان بی نیاز می شدند و در این کار قطع نسل بود و دیگر مردها سراغ زنان نمی رفتند و با مجاز بودن این کار فساد زیاد می شد. (22)

6- برای امتم می ترسم: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: « ان اخوف ما اخاف علی امتی من عمل قوم لوط، بیشترین چیزی که برای امتم از آن می ترسم عمل قوم لوط است». (23)قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من وجدتموه یعمل عمل قوم لوط، فاقتلوا الفاعل و المفعول به، اگر دیدید کسی کار قوم لوط را می کند، کننده و دهنده را بکشید». (24)

7- غضب خدا: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که با پسری جمع شود روز قیامت جنب وارد محشر می شود و آب دنیا او را پاک نمی کند و خشم خدا بر او است و او را لعنت فرموده، دوزخ را برایش آماده می فرماید و بدجایگاهی است. سپس فرمود: هرگاه کسی لواط کند، عرش خدا بلرزه در آید و خداوند او را لعنت و غضب فرموده و جهنم را برایش آماده می فرماید و ملوط (مفعول) را در کنار جهنم نگاه می دارند تا خلایق از حساب فارغ شوند، پس او را در جهنم می اندازند و در طبقات دوزخ همیشه معذب خواهد بود. (25) و چنین روایتی هم از وجود نازنین آقا امام صادق علیه ا لسلام در کتاب عین الحیوه علامه مجلسی در صفحه 401 نقل شده است.

8- لواط کننده: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الا لعنه الله الملائکه و الناس اجمعین. . . علی ناکح یده و علی من اتی الذُکران من اللعالمین. هان لعنت خدا و فرشتگان و مردم همگی بر کسی که خودارضایی کند و بر هر کسی که به غلامبازگی(لواط با جنس مذکر) روی آورد. (26)

9- لواط کفر است: حذیفه بن منصور گفت که از حضرت صادق علیه السلام از لواط که از گناهان کبیره است پرسیدم، حضرت فرمود: ما بین دو ران است، پرسیدم از کسی که در دبر دخول می نماید فرمود: که این عمل کفر و انکار آنچه خدا بر پیغمبرش فرستاده می باشد یعنی انکار قرآن است. (27)

10- از رسول خدا صلی الله علیه و آله منقول است: هر که به حرام با زنی جماع کند یا با مردی یا پسری اغلام کند(جمع شود) خدا او را در قیامت محشورگرداند و از مردار گندیده تر که مردم از بوی او متأذی باشند، به جهنم داخل شود و خدا از او قبول نکند هیچ عملی را و اعمالش را همه ضبط نماید و او را در تابوتی داخل کند و بفرماید که او را به میخهای آهن بر آن تابوت بدوزند و در عذابی باشند که اگر رگی از رگهای او را بر 400 هزار کس بگذارند همه بمیرند و از همه کس عذابش بیشتر باشد. (28)

11- امام صادق علیه السلام فرمودند: حرمت اغلام زیاده از زناست زیرا حق تعالی با اغلام امتی را هلاک کرد (یعنی قوم لوط را) و کسی را به زنا در دنیا هلاک نکرد. (29)

12- حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمود: لواط آن است که در پایین تر از دبر با او مباشرت کند و مباشرت کردن در دبر کفر است به خدا. (30)

13- قال الصادق علیه السلام: حرم الله علی کل دبر مستنکح الجلوس علی استبرق الجنه، خداوند نشستن بر استبرق بهشت را بر دبرهای نکاح شده حرام کرده است»(31)

14- امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند عالمیان می فرماید به عزت و جلال خودم قسم می خورم که بر استبرق و حریر بهشت نمی نشیند کسی که مردم در دبر او وطی کنند. (32)

15- سنگ عذاب هنگام مرگ: از حضرت صادق علیه السلام مرویست که: نیست بنده ای که عمل قوم لوط را حلال بداند (و در روایت دیگر کسی که بر لواط کردن اصرار داشته باشد) نمی میرد. مگر اینکه در آن ساعت خداوند بر او سنگی از همان سنگهای عذابی که قوم لوط بارید، می اندازد و مرگ وی در خوردن همان سنگ است و برای اینکه رسوا نشود خداوند از آن سنگ را از نظر خلق پوشیده است. (33)

16- غلامی که مولایش را کشت: در زمان عمر، غلامی که مولای خودش را کشته بود پس از اقرار، عمر امر به کشتنش نمود، حضرت امیرالمومنین علیه السلام از غلام پرسید چرا مولای خودت را کشتی؟ عرض کرد با زور با من لواط کرد پس او را کشتم آن حضرت از اولیای مقتول پرسید آیا او را دفن کرده اید؟ گفتند: آری هم اکنون از دفنش می آییم پس به عمر فرمود: غلام را تا سه روز نگهدار و پس از سه روز اولیای مقتول حاضر شوند.



 
لاطی به قوم لوط ملحق می شود:
پس از گذشتن سه روز آن حضرت به اتفاق عمر و اولیای مقتول بر سر قبرش آمدند از اولیایش پرسیدند این قبر صاحب شماست؟ گفتند: آری. سپس فرمود: قبر را بشکافید تا به لحد برسید چون به لحد رسیدند و آن را برداشتند جنازه را ندیدند، پس آن حضرت تکبیر گفت و فرمود: به خدا سوگند دروغ نگفتم. و هرگز دروغ بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نبسته ام.

شنیدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر کس از امت من، عمل قوم لوط را مرتکب شود و بدون توبه از دنیا برود پس در قبرش بیش از سه روز نمی ماند تا اینکه زمین او را فرو می برد و به جایی که قوم لوط هستند و هلاک گردیده اند ملحق می نماید پس در زمره ی ایشان محشور می شود. (34)

پس از آن فرمود: غلام را آزاد کنید، زیرا آقای خود را به حق به قتل رسانیده است و جرم و گناهی ندارد. در این هنگام عمر فریاد زد و گفت: یا علی! همه ی قضاوتهای تو عجیب است و این از همه ی آنها عجیب تر است، خداوند مرا بعد از تو باقی نگذارد. (35)

17- لواط هم فاحشه و زشت است: حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: بترس و ترک زنا و لواط را و لواط بدتر از زنا است و این دو گناه موجب هفتاد و دو گونه درد در دنیا و آخرت برای صاحبش می شود. (36)

(اتق الزنا و اللواط و هو اشد من الزنا و هما یورثان صاحبها اثنین و سبعین داء فی الدنیا و الآخره) در قرآن مجید چنانچه از زنا به فاحشه تعبیر فرموده این عمل شنیع را هم فاحشه خوانده چنانچه در سوره اعراف می فرماید: « لوط بر قوم خود گفت: آیا کاری را می کنید که در نهایت زشتی است، پیش از شما کسی از افراد بشر گرد چنین کار زشتی نگشته آیا شما با مردان جمع می شوید در هنگام شهوت زنان را رها می کنید بلکه شما سراف کنندگانید». (37)

چه اسرافی بدتر از اینکه نطفه ای که به منزله ی بذر است برای بقاء نوع و نسل انسان و باید در رحم زن قرار گیرد در غیر محلی که خدا قرار داده بریزد. برای تهدید دیگران از نزدیک شدن به این عمل خلاف انسانی در سوره های اعراف، هود، نمل، عنکبوت، قمر و نجم و قوم لوط را یادآوری وکیفیت عذاب ایشان را متذکر می شود باشد که دیگران اندرزی بگیرند.

از پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله) مى خوانیم لما عمل قوم لوط ما عملوا بکت الارض الى ربها حتى بلغ دموعها الى السماء، بکت السماء حتى بلغ دموعها العرض، فاوحى الله الى السماء ان احصبیهم، و اوحى الى الارض ان اخسفى بهم: هنگامى که قوم لوط آن اعمال ننگین را انجام دادند زمین آنچنان ناله و گریه سر داد که اشکهایش به آسمان رسید، و آسمان آنچنان گریه کرد که اشکهایش به عرش رسید، در ایـن هـنـگـام خـداونـد به آسمان وحى فرستاد که آنها را سنگباران کن ! و به زمین وحى فرستاد که آنها را فرو بر! (بدیهى است گریه و اشک جنبه تشبیه و کنایه دارد).

و در حـدیـثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سـلّم ) فـرمـود: مـن جـامـع غـلاما جاء یوم القیامة جنبا لا ینقیه ماء الدنیا و غضب الله علیه و لعنه و اعد له جهنم و سائت مصیرا. . . ثم قال ان الذکر یرکب الذکر فیهتز العـرض لذلک: هـر کـس بـا نـوجـوانـى آمـیزش جنسى کند روز قیامت ناپاک وارد محشر مى شود، آنچنان که تمام آبهاى جهان او را پاک نخواهند کرد، و خداوند او را غضب مى کند و از رحـمـت خـویـش دور مـى دارد و دوزخ را بـراى او آمـاده ساخته است و چه بد جایگاهى است. . . سپس فرمود: هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند عرش خداوند به لرزه در مى آید.

در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم: آنها که تن به چنین کارى در مى دهند بازماندگان سدوم (قـوم لوط) هستند سپس اضافه فرمود: من نمى گویم از فرزندان آنها هستند ولى از طینت آنها هستند سؤال شد همان شهر سدوم که زیرورو شد، فرمود: آرى چهار شهر بودند سدوم و صریم و لدنا و غمیرا (عمورا).

در روایت دیگرى از امیرمؤمنان على (علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) شنیدم چنین مى گفت: لعن الله المتشبهین من الرجال بالنساء و المتشبهات من النساء بالرجال: لعنت خدا بر آن مردانى باد که خود را شبیه زنان مى سازند، (با مردان آمیزش جنسى مى کنند) و لعنت خدا بر زنانى باد که خود را شبیه مردان مى کنند. (38)

 
مساحقه
یکی از کبائری که در نصوص معتبر بر آن وعده عذاب داده شده و علاوه بر آن حد معین شده، مساحقه است.

زنی به حضرت صادق علیه السلام گفت: زنانی که با یکدیگر مساحقه می کنند (فرج خود را به فرج یکدیگر می مالند) حدشان چیست؟امام علیه السلام فرمود: حد زنا است (یکصد تازیانه) به راستی چون قیامت شود آنها را می آورند و لباسهایی از آتش بریده شده بر آنها می پوشانند، و مقنعه هایی آتشین بر سرشان می بندند و زیر جامه هایی آتشین به بدنشان می پوشانند، و عمودهای آتشین در جوفشان فرو می کنند و آنها را در جهنم می اندازند. ای زن! اولین قومی که مساحقه بینشان رواج یافت، قوم لوط بودند که مردها به عمل لواط سرگرم شدند و زنان بی شوهر ماندند. پس به یکدیگر مشغول شدند چنانچه مردان با هم مشغول بودند. (وسائل الشیعه/ کتاب النکاح/ باب 24/ ج 14/ ص 26) ( و هنگام نزول عذاب همگی به هلاکت رسیدند). (39)

و در حدیث دیگر فرمود: به خدا سوگند، مساحقه زنای بزرگ است. (40) و نیز حضرت در پاسخ زنی که از مساحقه زنان با یکدیگر پرسید، فرمود: در جهنم اند. چون قیامت شود، چادرهایی از آتش بر آنها پوشیده می گردد و عمودهای آتشین در باطن و عورتهایشان داخل می کنند و آنها را در جهنم می اندازند. زن گفت: از این عمل، در قرآن مجید یادی نشده؟ فرمود: بلی. عرض کردم: کجا؟ فرمود: و اصحاب الرس(41) و (42) در تفسیر صافی، روایت مفصلی از حضرت امیرالمومنین علیه السلام درباره ی اصحاب رس نقل کرده است.

و همچنین مرحوم مجلسی هم آن را در جلد سوم حیوه القلوب ذکر فرموده است. برای اطلاع از سرگذشت ایشان و گناهانی که مرتکب می شدند که از آن جمله مساحقه زنان بودن، به کتب مزبور مراجعه شود. کیفیت هلاکتشان را اینطور بیان می فرماید: که خداوند باد سرخی بر آنها فرستاد و زمین آنها هم آتش فشانی کرد و ابر سیاهی بالای سرشان نمودار شد و بر آن صاعقه بارید، به طوری که همه را آب کرد هلاک ساخت.

 
حد سحق
هرگاه زن، چهارمرتبه به این عمل حرام اقرار کرد، یا چهارمرد عادل شهادت دادند، باید هر یک از آن دو زن را یکصد تازیانه بزنند. و در صورتی که پیش از اقرار یا شهادت عدول توبه کرده باشند، حد ساقط می شود. خوابیدن دو مرد یا دو زن عریان با هم زیر یک لحاف به طوری که حائلی بینشان نباشد حرام است. و اگر نزد حاکم شرع ثابت شود، باید آنها را به کمتر از یکصد تازیانه ( به هر اندازه که صلاح بداند) تعزیر و تأدیب کند و در چند روایت حدشان را یکصد تازیانه ذکر کرده است. (43)


 

فصل هفتم: همجنس گرایی از دیدگاه جامعه شناسی

جنسیت بیمارانه
هر نوع بیماری روانی، خواه ناشی از دلایل «جسمی- روحی» باشد و یا به طور جداگانه از عوارض عصبی یا روانی ناشی شود، مسائل جنسی متعددی را مطرح می کند. خصوصیت برجسته ی انحرافات جنسی عبارت است از ابرام مطلق فرد منحرف در دنبال کردن شیوه ی معینی برای تحصیل ارضای جنسی که از نقطه نظر پزشکی، بیمارانه و نابهنجار است.

تعریف این نابهنجاری دو وجه دارد:
اول، خصلت کودکانه ی ارضاء حاصله: شیوه ی مورد استفاده در این وجه ناشی از توقف فرد در یکی از مراحل کودکانه ی رشد جنسی است.
دوم، تکرار سماجت آمیز اعمال منحرفانه ای که به صورت امر بزرگ زندگی فرد در می آید.

این نوع افراد را به غلط عقده ای های جنسی توصیف کرده اند: در واقع کسی که باید منحرف به حساب آورده شود در جستجوی ارضایی است که نباید در پی آن بوده باشد، یا نباید دیگر به دنبال آن برود، در حالی که « عقده ای» خود را مجبور به اعمالی می بیند که از آن ها بیزار است و از این که خود را از روی ناچاری در معرض آن اعمال قرار می دهد رنج می برد.

 
هم جنس گرایی
هم جنس گرایی از نظر بعضی ها یکی از عادی ترین شیوه های جنیست است، عده ای دیگر آن را گناهی نفرت انگیز می دانند، و بالاخره باز هم از نظر عده ای دیگر گرایشی است که همه ی افراد به طرزی کم و بیش فعالانه و کم و بیش آگاهانه آن را در دوران ما قبل شباب « می گذرانند» ولی در کسانی که صفت هم جنس گرا در موردشان اطلاق است این گرایش به طور نابهنجار مداومت پیدا می کند و به صورت رفتار جنسی آن ها در سن بلوغ در می آید.
 

1- نظریه ای که هم جنس گرایی را تبیین جنسیت بهنجار می داند
 

احتجاج های تاریخی:
سابقه ی هم جنس بازی به قدمت جهان است. حتی افلاطون هم فصول هیجان آمیزی را در آثارش وقف آن کرده است. تاریخ و اساطیر یونان باستان پر از نمونه هایی است که طبق آن ها هم جنس بازی در موارد مختلف ظاهراً وسیله ای برای بالیدن صفات مردانه بودده است. «محبوب» و «دوستدار» به صورت رفقای میدان ها به جنگ در می آمدند و یاران یکدیگر در مبارزات سیاسی می شدند. مدارکی را که حکایت از پذیرفته بودن هم جنس بازی می کند می توان در بسیاری از تمدن های (مصری، ژاپنی) مشاهده کرد. «نورمان ها» آن را معمولاً به جرأت و شجاعت سربازی نسبت می دادند. هم جنس گرایی نقش بزرگی در رنسانس ایفا کرده است. میکل آنژ معروف ترین نمونه ای است که در این مورد می توان اسم برد. در قبایل مغرب مبادرت به استعمار شمال آفریقا کردند و اسپانیا را به تصرف در آوردند، هم جنس بازی رواج فراوان داشته است.
 
احتجاجات زیست شناسی:
از آن جا که مرد و زن هر دو از روی الگوی بدنی یکسانی ساخته شده اند تنها فرقشان عدم شباهت کالبدی و فیزیولوژیکی مختصری است که روی هم رفته ناچیز است: هر یک از دو جنس اندام های جنسی طرف مقابل را به صورت بقایایی جنینی در خود حفظ می کند. حتی هورمون های زن و مرد از نظر ترکیب شیمیایی به هم نزدیکند. بنابراین، پیدا شدن تمایل به هم جنس زاییده مختصر تغییر شیمیایی هورمون ها در جهت جنس مقابل است.
 
احتجاجات رفتاری:
نظر به این که روان شناسان ثابت کرده اند که هر یک از ما در دوره ی قبل از شباب مرحله ای هم جنس گرایانه را طی می کند، پس نباید چندان غیر عادی به نظر رسد که بعضی افراد در همان مرحله متوقف مانده باشند یا در صورت پیدا شدن فرصت مساعد به آن مرحله باز گردند. زندگی فشرده و پر آمیزشی که در مدارس، اردوگاه ها، کشتی های زمان سابق، زندان ها و غیره بر قرار است ( یا بر قرار بوده) چنین امکاناتی را نمایان می کند.
 

2- نظریه ای که همجنس گرایی را گناه می داند:

این نظریه ای است متعلق به اهل فقه که در اناجیل عهد قدیم و عهد جدید و در قرآن کریم هم به چشم می خورد. همجنس بازی عملی جنسی است که خارج از ازدواج و بر خلاف طبیعت صورت می گیرد. این عمل لااقل به سه دلیل نوعی معصیت به درگاه خداوند به حساب می آید:
الف) غیر عا دی بودن هدفی که برای عشق ورزیدن انتخاب می شود.
ب) پیوندی است که قابلیت تشریع ندارد.
ج) در مورد مرد، با اتلاف نطفه همراه است. پیامبران یهودی و همچنین پاپ (در مراسله با قرنطیان) صریحاً هم جنس بازی را محکوم کرده اند.
محمد صلی الله علیه و آله از زبان لوط(خطاب به قومش) می گوید: « به درستی که شما به جای پرداختن به زنان میل به شهوت راندن با مردان دارید»(44)

 

3- برخورد پرشکی: هم جنس گرایی به عنوان انحراف در غریزه ی جنسی:

ملاحظاتی که ذیلاً ذکر می شود برای آن نیست که همجنس گرایی را معذور بدارد یا به اصطلاح مشروعیتی بدان عطا کند هر چند در مطالبی که می آید غرض این است که هم جنس بازی را به عنوان نوعی انحراف- و نه نوعی تبه کاری- توضیح دهد، معذلک آن را هم چون آفتی اجتماعی که به طرزی استثنایی پلید و زیان آور است در نظر می گیرد. رفتار هم جنس گرایانه برای آن که به درستی درک شود باید همراه با علل روانی- فیزیولوژیکی و اجتماعی تعیین کننده ی آن مورد مطالعه قرار گیرد. پدید آمدن هم جنس گرایی عموماً دارای جنبه ی پیشرس است. این پدیده به عنوان یک بیماری به وسیله ی سلسله ی کاملی از علامات خاص خودنمایی می کند:


 
الف) احساس متفاوت بودن از دیگران:
اولین نشانه ای که باید توجه را جلب کند عدم رضایت فرد از پیکر خود و احساس ناقص بودن آن است. بدن با حرکات و سکنات خود، با سایر موجودات و یا جهان ارتباط برقرار می کند. خاطرات شخصی به خودی خود اهمیتی، یا ارزش تعینن کننده ای ندارند مگر از این نظر که کسی یا کسانی از اطرافیان و از مردم بر آن خاطرات وقوف داشته، آن ها را درک و ارزیابی کرده و رأی یا نظری راجع به آن ها به هم رسانده باشند. غالباً دخالت ناشیانه یا بی رحمانه ای که پدر یا مادر به صورت نهی و منع یا تنبیه اعمال می کنند تبدیل به عاملی برای خودنمایی نخستین علامات هم جنس گرایی می شود. گاهی این نوع دخالت ها به صورت عامل تداعی کننده ای چنان خاطره یا لذتی در می آید که دلپذیری بی حد آن تمام چیزهای دیگر را زایل می کند و به تثبیت انحراف منجر می گردد.
 
ب) آنچه در بالا گفته شد معادل است با بیان تمام اهمیتی که انزوا در سنین پایین فرد هم جنس گرا در بردارد.
احساس ناخوشایند او نسبت به پیکر خودش در مقایسه با پیکرهای دیگران ( آن هایی که زیباتر و مسن ترند و لذا از جهات عضلانی و جنسی بهتر رشد کرده اند) احساس عدم امنیت به وجود می آورد و آگاهی از این حقارت نیاز به قبولاندن خود، به بخشایاندن خود، از طریق تسلیم شدن به آن «دیگری» را بر می انگیزد.
 
ج) فاجعه ی این هیکل ناقص، ضمیمه و ملازمی دارد:
که عبارت از علاقه ی فرد هم جنس گرا به لباس های عجیب و جلف، آراستن پیکر خود، مواظبت از آن، بها دادن به آن و مورد توجه قرار دادن آن است. اگر تماشاگری نباشد خود فرد جای تماشاگر را می گیرد و در صدد بر می آید چهره ی خودش را تماشا کند (اسطوره ی نارسیس)(45) او در این جا به مرحله ی خودستایی [کذا = شیفتگی نسبت به خود] می رسد ( پی در پی در آینه نگاه کردن، افراط در آرایش، علاقه ی غیر عادی به لباس های شکیل و غیره). در مرحله ای که از لحاظ آسیب شناختی اهمیت بالاتری دارد پای استمناء مفرط به میان می آید که خود نوعی هم جنس گرایی خالص است این عمل در واقع یکی دیگر از شیوه های خودشیفتگی است. به عبارت دیگر روشی است که فرد می خواهد از طریق آن به خودش ثابت کند که پیکر او از نظر وظایف الاعضایی کم و کسری ندارد. هم جنس گرایی جستجوی مستمر و دلهره آمیز «خویشتن» دیگری است که از نایل آمدن هم جنس گرا به بلوغ، یعنی روآوردن او به دیگران – به جنس مقابل- جلوگیری می کند.

د) کثرت طرف های مقابل:
سال های ما قبل شباب دوره ای است که در آن وقوع همه چیز ممکن است، ولی برای رسیدن به بلوغ بیشتر باید به یک بخش قناعت کرد و بنابراین «صرف نظر کردن» را پذیرفت. این گفته چه در انتخاب رشته ی تحصیلی و چه در زمینه های عشقی به یک اندازه صدق می کند. «میل نکردن» برابر با محکوم کردن خود به عدم تکامل است. در عشق [بچه گانه یا بیمارانه] مصداق این حکم عبارت است از وقف کردن خود به طرف های متعدد و ماهیتاً وفادار نبودن. همه می دانیم که حتی نوجوانان معمولی [بهنجار] با چه سهولتی عشق های کوچک و لاس های کودکانه ی خود را برقرار می کنند و آن ها را به هم می زنند. کثرت انتخاب ها در واقع یکی از عوامل مهم پیوندهای هم جنس گرایانه است. این کثرت و تنوع، با توزیع و انتشار «خویشتن » های دیگر – آن هم به شیوه ای چنان فراگیر که حضورشان همه جا و در تمام لحظات احساس می شود سدی از اعتماد و اطمینان در برابر دلهره به وجود می آورد. در عین حال، دستپاچگی و فوریتی هم که از خصوصیات جدایی ناپذیر همجنس بازی است، به طوری که باید در اولین مکان قابل دسترسی: در رخت کن، در توالت، در پارک ها و غیره به انجام برسد، از همین جا سرچشمه می گیرد. البته به این ترتیب یکی دیگر از ویژگی های هم جنس بازی که اختصار و سرعت آن است و آشکارا نشان می دهد که صرفاً جنبه ی جسمانی دارد ( و هرگونه تبادل افکار و احساسات در آن به طور مشهود منتفی است) توضیح داده می شود.

پیوند هم جنس گرایانه حتی هنگامی که از قوه به فعل در می آید و موجودیتش را در عرصه ای واقعاً اجتماعی برقرار می کند، جلوی این پرسه ی بی وقفه، این جستجوی تنوع دائماً تکرار شونده، این زغبت بی صبرانه به «طرف» تازه، و این بی قراری برای عمل سریع را نمی گیرد. چنین پیوندی کمتر از پیوند جنسی سالم و متعارف بر اثر عدم وفاداری دچار اختلال می شود. عدم وفاداری، به نحوی بسیار تناقض آمیز، در این جا وسیله ای برای محکم کردن پیوند است ( چیزی که در بعضی ازدواج های کنونی هم به چشم می خورد). چرا؟ چون آنچه هم جنس گرا در جای دیگر به دنبالش می گردد، نوعی تقویت و تسلاست که به نوبه ی خود باید به او اجازه دهد تا پیوند اصلی را تحکیم کند. این نکته درمورد زوج های همجنس گرا [زن و شوهری که هر دو هم جنس بازند] نیز صدق می کند. ازدواج این ها پایدار نمی ماند مگر آن که هر کدام ماجراهای هم جنس گرایانه ی متعددی برای خود داشته باشد.

 
ه) در اینجا با روان شناسی مسکن و منزل و مأوا سر و کار پیدا می کنیم:
پیوند هم جنس گرایانه ی پابرجا و یا ازدواج متعارف هیچ کدام مأمن هایی نیستند که برای هم جنس گرا به قدر کافی مطمئن، به قدر کافی مسدود و به قدر کافی محفوظ باشند. او در این مقام ها جلو چشم است، زیر نظر است بیش از حد در معرض دیده شدن از بیرون قرار دارد. همجنس گرا در واقع دوست ندارد خود را مقید کند، خود را از نقطه نظرهای اجتماعی یا شغلی بشناساند.

این ملاحظات، تمام اهمیت قضیه در پیدایش نخستین روابط جنسی را در ارتباط با مأوایی قرار می دهد که فرد در آن ایمن است، در آن می خورد و می خوابد ( به یاد عبارتی می افتیم که در زبان انگلیسی برای «عمل عشق بازی» وجود داردwith sleep ( خوابیدن با. . . ) خوابیدن با کسی اعتماد کردن به آن کس است. به همین ترتیب، لذت بردن از کسی که به معنای آن است که شخص دل به دریا بزند، خود را جسماً به طرف مقابل واگذارد و البته تاوان آن را هم بپردازد.

دردهای واقعاً عضوی و جسمانی که از روبرو شدن با عدم وفاداری عارض می شود با همین ملاحظات اخیر ارتباط پیدا می کند. در دنیای مأنوس و اطمینان بخشی که در اطراف یک کودک بیش از حد نازپرورده بنا می شود، فردی که از جنس مخالف باشد، یک دشمن است، بیگانه ای نگران کننده و غریبی است که رفتارش غیر قابل پیش بینی است، برجستگی های بدنش از نوعی دیگر است، جوهر و ساختمانی متفاوت دارد. شخصی که از جنس مقابل است، ناپذیرفتنی است، نماینده ی دنیای بیگانه ای است که هم جنس گرا نمی توانسته است خود را با آن هماهنگ کند، نمی توانسته است خود را با آن سازگاری دهد. او احساس می کند که به «درون» راهش نمی دهند. به کسی می ماند که گویی « در بیرون» به زندانش انداخته اند. این نکته، منشأ و توضیح دهنده ی تلاش های پرسوز و گداز کسانی است که سعی دارند هم جنس بازی را توجیه کنند و آن را « شیوه ی بهنجار دیگری» برای حل مسئله جنسی معرفی نمایند. به سبب درک ناقص اندیشه های نوین روان شناختی، اینک شاهد نشو و نمای شیوه ی بسیار زیان آوری در تربیت کودکان هستیم که می توان آن را ترور اجتماعی نامید. سابقاً بچه از پدر می ترسید.

امروز غالباً مشاهده می کنیم که پدر خود به بچه تعلیم می دهد که از جامعه بترسد. با از میان برداشته شدن تنبیه بدنی و توبیخ مستقیم و منع مبتنی بر انگیزه، فرد امروزی دفاع خود را با نوعی قضا و قدرگرایی تسلیم آمیز، در پشت استحکاماتی جستجو می کند که «امر اجتماعی» نامیده می شود و فعال ما یشاء است. غالباً خود پدر کسی است که از همان ابتدا، ترسی را که خودش از جامعه دارد به فرزند منتقل می کند. او با پوزخندی حاکی از بی حوصلگی هشدار می دهد که اگر هم رنگ جماعت نباشی، اگر خود را با خلایق سازگار نکنی، تنها خواهی ماند، به بازیت نخواهند گرفت، حتی شاید به زندانت خواهند انداخت. به این ترتیب، عصر تسطیح است، عصر محو شدن تفاوت هاست، ترسیم خطوط جدا کننده ی خیر از شر، فاعل از منفعل و مردانه از زنانه را بیش از پیش مبهم می کند تا در عوض فقط آنچه را که برای « جامعه» قابل قبول یا غیر قابل قبول است مورد تاکید قرار دهد. می توان درک کرد که از آن به بعد، کسانی که «منِ» آن ها ضعیف است و به سرعت مرعوب می شوند، این از دست دادن استقلال و آزادی رأی را می پذیرند، ماشین وار به اطاعت او در می آیند، با تمام توان فریاد می کشند که از این که چنین باشند خوش وقت اند، ولی در همان حال به دنیای خصوصی افکار نهفته و اعمال نهانی- تنها عواملی که قادرند اصالت ذاتی زندگی بشر را تضمین کنند- پناه می برند.

این روزها اغلب می شنویم که زندگی خانوادگی دارد تغییر می کند. زندگی خانوادگی در حال تغییر نیست، در حال نابود شدن است. در همان حال که کانون های خانوادگی، غالباً زیر فشار حاکمان از هم می پاشند- حاکمانی که به نظر می رسد در درجه ی اول تمام هم و غم آن ها این است که کار خودشان را آسان کنند و با مقرر کردن قواعد مشترک برای همگان، جای خود را در مسند قدرت محکم سازند- و در همان حال که به اصطلاح « توده ای شدن» همه چیز- که آن همه صحبتش را می شنویم – پایه های خود را محکم می کند (البته با به خاطر سپردن این نکته که پیش گویانی که دم از نزدیکی آن «توده ای شدن» می زنند خودشان را به واسطه ی نبوغی که برای خود قائلند از شمول آن مستثنی می دانند)، نوعی حالت زایل شدن تفاوت جنسی به ظهور می رسد که هم جنسی گرایی نهفته یا آشکار، انعکاس زیان بخش آن را تشکیل می دهد. گفتگو ندارد که در یونان قدیم، مدتها پیش از افول آن، هم جنس بازی نه فقط علناً انجام می گرفت بلکه حتی عمومیت داشت و یکی از «شریف» ترین و مهم ترین جنبه های عشق را معرفی می کرد. از روی چنین سابقه ای است که امروز بعضی ها خود را متقاعد می کنند تا خواستار مشروعیت برای هم جنس گرایی در جامعه ی کنونی شدند.

برای فیصله دادن مسئله ابتدا ببینیم که نتایج عینی یک چنین جابجایی [در روابط جنسی] هنگامی که امکان تحقق آن فراهم می آمد از چه قرار بوده است. به طوری که می دانیم هم جنس بازی سابقاً در میان نورمان ها رواج داشته و نیز بین اعراب، وقتی در اوج قدرت قرار داشتند و در دربار امپراطوری آلمان و در داخل حزب نازی متداول بوده است. «لاندائو» می نویسد: « هم جنس بازی بعداً برای اینان از سطح سکس به سطح ماوراء طبیعی ارتقاء داده شد و به صورت یک نوع عرفان تعصب آمیز در آمد». مسلماً خلاف روح علمی است که چیزی از قبیل فلان تمایل بالفطره ی نژادی را در این جا به عنوان مسبب معرفی می کنیم و مثلاً از آن دستاویزی برای زدن برچسب آریایی گری بر پیشانی آلمانی ها بسازیم، یا بگوئیم که هم جنس بازی مختص نژاد آنگلوساکسن و در خور توصیف بریتانیایی جماعت است و یا مثلاً از سامی بودن خالص اعراب حکایت می کند این جا هم مانند تمام پدیده های روانی – اجتماعی، باید در صدد یافتن توضیح عمیق روان شناختی بود. میل به قدرت و سلطه در یک جامعه با نفرتی به نمایش در می آید که نسبت به امکانات ایجاد کننده ی نرمش و ضعف- به خصوص عشق زنان – احساس می کند. این تمایل خود را در عین حال بدین طریق نشان می دهد که کلیه امکانات رشد و بالندگی شخصی را از روی الگویی هم جنس گرایانه، به صورت امری مابه الاشتراک و همگانی در می آورد. جای هم جنس گرایی را باید مضافاً در فوت و فن های گشودن باب آشنایی جستجو کرد. به همین دلیل بعضی ها آن را نوعی شگرد شناخت و قاپیدن اسرار و مهارت های استاد از طرف شاگرد مبتدی و زبر و زرنگ به حساب می آورند. هم جنس بازی بنابراین نمی تواند حق وجود پیدا کند مگر در جامعه ای که مقام زن را به سطح برده ی ستایشگر و منفعل تنزل می دهد، برده ای که نقش منحصر به فرد او این است که فقط رحمی بارور برای حمل و زاییدن قهرمانان هم جنس گرایی آینده داشته باشد.

اما قاطع ترین ملاحظات پزشکی نشان می دهند که هم جنس گرایی در بیشتر موارد با کاهلی و بطالت، با نامولد بودن و عدم خلاقیت اجتماعی و با بزهکاری ملازمه دارد: نداشتن ظرفیت برای شکیبایی، برای تحمل محرومیت ها، برای قبول مسئولیت های اجتماعی و خانوادگی در واقع از همان عنادهای کودکانه ای پیروی می کند که زمینه ی اصلی رفتارهای هم جنس گرایانه را تشکیل می دهد. ناپایداری روابط هم جنس بازانه به اغتشاشی منجر می شود که هر نوع ارزش آبرومندانه ای را از مناسبات انسانی می گیرد. اگر همجنس گرایی، و لو به طور نظری (در تئوری) چیزی شبیه به تایید و عدم مخالفت دریافت می کرد، اگر به آن اجازه می دادند که و لو تا حدودی از چارچوب(حیطه ی) آسیب شناختی خود خارج شود و نوعی بیماری تلقی نگردد، طولی نمی کشید که این امر موجبات انحلال زوج های مختلف الجنس [زن و شوهر] و خانواده را که شالوده های جامعه ی باختری موجود ما هستند، فراهم می آورد. بدیهی است که در مواردی بسیار متعدد (مگر در مورد سادیسم) این نکته مورد توافق است که باید برای هم جنس گرایان قائل به «معایبی با کیفیات ممتاز» بود: اجتماعی بودن، روحیه ی شهری، طبع هنری، ظرافت احساس. مع هذا این نکته به قوت خود باقی می ماند که ملتی برخوردار از تمدن بهنجار نمی تواند برای چنین شیوه ی منحرفانه ای از تبیین جنسیت که نهایتاً فقط یکی از فصول روان شناسی درمانی است، قائل به نهاد یافتگی شود و آن را به عنوان یک نهاد به رسمیت بشناسد. (46)



 

فصل هشتم: راههای پیشگیری از همجنس گرایی

 
روش‌های پیشگیری
برای پیش گیری راههای مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

 
1- آموزش مسائل جنسی:
یکی از راههایی که برای جلوگیری از انحرافات و بروز حالات بد جسمی و روانی برای نوجوانان پیشنهاد می شود آموزش مسائل جنسی است. این آموزش می تواند در خانه یا مدرسه صورت پذیرد؟ البته اگر با هماهنگی و همراهی خانواده و مدرسه این مهم انجام شود، نتیجه بهتر و سریع تری به دست می آید، در اینجا به نقش آموزش جنسی در تربیت جنسی می پردازیم.

الف) آموزش جنسی چیست؟
آن چه در آموزش از مربی به متربی منتقل می شود مجموعه اطلاعاتی است. در مورد مسائل جنسی هم باید فرض بر این باشد که متربی ذهنش خالی است و برای عملکرد درست از امور جنسی به اطلاعاتی در این زمینه نیاز دارد. با توجه به اینکه میل جنسی مانند سایر نیازها به ارضا نیاز دارد، فرد باید وظیفه اعضای خاص را شناخته و هدف هر کدام را مورد توجه قرار دهد؛ راه ارضای صحیح را از راه غلط بشناسد؛ و خوبی ها و بدی ها، هر یک را بداند؛ از این جهت طبیعی است که نادانسته های کودک، نوجوان و جوان، بیش از دانسته هایش می باشد و از این رو ضروری است بر عملش افزوده شود.

ب) آیا آموزش مسائل جنسی جایز است؟
در زمینه مسائل جنسی این سئوال مطرح می شود که آیا از جنبه تربیتی، آموزش مسائل جنسی به مصلحت فرد و جامعه است یا خیر؟ در صورت جواز چنین آموزشی، تا چه اندازه و چگونه می توان مسائل مزبور را باز کرد؟ از جمله اموری که در آموزش مسائل جنسی دخالت دارد، مساله باورها و ارزش های اجتماعی است که مردم به آن ها پایبند هستند و برای آن ارزش قائل می شوند. در زمینه آموزش مسایل جنسی، همه به یک صورت به آن نمی نگرند و به آن اهمیت نمی دهند. هایم گینات می گوید: عقاید مربوط به مسائل جنسی نوجوان ها، ضد و نقیض است و انسان در این باره به تضاد ارزش ها برخورد می کند.

به اعتقاد بعضی پدر و مادرها وقت آن رسیده است که واقعیات تازه ای را بپذیریم. نگرانی این دسته از والدین، بیماری های مقاربتی، آبستنی ناخواسته و آبروریزی است و تنها راه مقابله را آموزش جنسی می دانند. از طرفی عده ای مخالفت می کنند و می گویند: آزادی های جنسی بی بندوباری را تشویق می نماید و تمدن بشری را به مخاطره می اندازد و پدری می گوید: وظیفه نوجوان، مطالعه و کسب دانش است؛ لذا باید بر شهوات نفسانی اش غالب باشد. به اعتقاد برخی والدین حتی بحث درباره مسائل جنسی درست نیست؛ چون تحریک کننده است. نوجوان علاقه مند است و می خواهد درباره مسایل جنسی هر چه بیشتر بداند؛ از ندانستن ناراحت است و خواهان جواب قانع کننده و واقع بینانه است. اگر نوجوان بتواند در بحثی جدی شرکت کند، آزادانه حرف هایش را می زند. در اینکه آیا آموزش جنسی لازم است یا نه، باید گفت امروزه جوان های غربی از تلویزیون و سینما و مدرسه آموزش می بینند و می خوانند و می شنوند، خیابان ها منبع اطلاعات نادرست هستند. (47)

ج) ضرورت طرح و آموزش مسائل جنسی
علاقه به کسب معلومات جنسی قبل از رسیدن به سن بلوغ، به صورت طبیعی در کودکان پیدا می شود و آنان به تفاوت های میان زن و مرد و بزرگ تر و کوچک تر زیاد توجه می کنند. این توجه و علاقه به کسب معلومات جنسی در کودکی رنگ و بوی جنسی ندراد؛ ولی با توجه به این که او در حال آماده شدن برای ورود به بلوغ جنسی است، باید والدین و مربیان دلسوز آگاهی های لازم غیر تحریک کننده را به او بدهند. دختران قبل از حیض شدن باید اطلاعاتی راجع به بلوغ و آنچه یک دختر با آن دست به گریبان است، به دست آورند تا زمانی که در آن موقعیت قرار گرفتند، بدون ترس و اضطراب به وظیفه خود عمل کنند. پسران نیز با این که دیرتر از دختران به بلوغ جنسی می رسند، وضعیتی مشابه دارند؛ از این رو نباید آنان را از معلوماتی که در زمینه بلوغ و مسائل مربوط به آن نیازمندند، محروم گذاشت.

ناگفته نماند که به مرور زمان جوانان- چه دختر و چه پسر- ظرف معلومات جنسی خود را پر خواهند کرد؛ اما پیش از آنکه افراد غیر دلسوز و بعضا ناباب منبع اطلاعات فرزندان شوند، باید مادران برای دختران و پدران برای پسران معلمی کنند و اگر خود به علت ناکافی بودن اطلاعات یا شرم و خجالت نمی توانند به این مهم ا قدام کنند، نباید دست روس هم بگذارند و بی تفاوت از کنار مهم ترین دوران زندگی فرزندان خود عبور نمایند؛ بلکه باید افراد دیگری مانند بعضی خویشاوندان، معلمان، طبیب خانواده و روحانی معتمد که این شایستگی را دارند، به این کار وادار نمایند. والدین و مربیان وظیفه دارند آن چه خیر و صلاح فرزندان است، به آنان یاد دهند.



حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: به فرزندان خود آن چه را که به وسیله آن خدا به آنها نفع می رساند، یاد دهید. (48) در این روایت ملاک آموزش مشخص شده، و آن رساندن نفع به فرزند است؛ حال اینکه چه چیزی به نفع متربی است، برخی از راه عقائد و ارزش های دینی و اجتماعی حاکم بر جامعه معلوم می شود و مقداری هم به تشخیص خود مربی بر می گردد. در فرهنگ ما ایرانیان صحبت کردن درباره ی کامجویی، حکم تابو (نگفتنیها، محرمات) دارد و والدین نیز این امور را جزء نگفتنی های زندگی قرار داده اند و هرگز با فرزندان خود در این خصوص حرف نمی زنند؛ حتی قبل ازدواج چیزی در این باره به فرزندان نمی آموزند و دختر و پسری که زن و مرد آینده هستند، اطلاعات جنسی ناقصی دارند. گویا فرهنگ ما تعمداً چشم و گوش خود را به روی این مسایل بسته و آن را قابل مطرح شدن نمی داند.

حال این سئوال مطرح است که آیا دین اسلام با این شیوه ی برخورد موافق است یا خیر؟ آیا اسلام طرح مسایل جنسی را مجاز می شمارد و بلکه در مواردی آن را ضروری و قلمداد کرده است؟معمولاً می گویند تماس جنسی که به منظور رفع نیاز جنسی صورت می گیرد، امری طبیعی است؛ همانگونه که خوردن و آشامیدن، جهت رفع گرسنگی و تشنگی امری عادی است. در این صورت چرا نباید درباره امور جنسی صحبت کرد تا همیشه اطلاعات ناقصی از مسایل آن داشته باشیم. مگر نه این است که اطلاعات ناقص و در مواردی غلط باعث می شود رفتارهای ما که بر اساس آن اطلاعات است نیز؛ ناقص و غلط باشد. اگر زن و شوهر بدانند برخی از ناراحتی های اعصاب و بد رفتاری ها و غیره در نتیجه عدم ارضای صحیح میل جنسی است که از اطلاعات ناقص و غلط آنان از امور جنسی ناشی می شود، شاید به خود آیند و به فکر تکمیل و تصحیح اطلاعات خود در این باره بیفتند.

از مطالب گذشته روشن شد که اسلام ارضای میل جنسی را مفید و ضروری می داند؛ به همین جهت کسب اطلاعات مفید را برای ارضای صحیح آن را نیز، لازم می شمارد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «خداوند هیچ کدام از نیازها را (که انسان به آن احتیاج داشته باشد)، رها نکرده، مگر این که (راه رفع نیازمندی را) به پیامبرش آموخته است ( که به مردم بیاموزد) از جمله تعلیمات خدا به پیامبرش این بود که روزی به منبر رفت و حمد و ثنای خدا را گفت سپس فرمود: جبرئیل از طرف خدا آمده و می گوید: دختران باکره به منزله ی میوه بر درخت هستند که وقتی رسیدند و باغبان آن را نچیند، نور آفتاب آن را فاسد و باد آن را پراکنده می کند، و دختران باکره نیز زمانی که بالغ شدند و مثل سایر زنان حیض دیدند، هیچ دوایی جز شوهر کردن برای آنها نیست؛ چون آنان هم انسان هستند» (49)

امام رضا علیه السلام می فرمایند: جبرئیل بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: که خدا به تو سلام می رساند و می گوید: که دختران باکره به منزله میوه بر درخت هستند که وقتی رسیدند هیچ دوایی ندارند، جز این که چیده شوند، و گر نه نور آفتاب و باد آن را فاسد می کنند، و دختران باکره نیز زمانی که به رشد زنان رسیدند، هیچ دوایی جز شوهر کردن برایشان نیست، و الا آنان از فتنه در امان نیستند. (50)

علاوه بر آن منابع اسلامی آیات و روایاتی وجود دارد که متکفل تبیین شیوه صحیح آمیزش جنسی است و در واقع شیوه ی آمیزش صحیح را به انسان می آموزد. پس می توان گفت که نه تنها اسلام آموزش و طرح مسائل جنسی را منع نکرده، بلکه خود بدان اقدام کرده است.

جابر بن عبدالله انصاری می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله از مواقعه قبل از ملاعبه با همسر نهی کردند. علاوه بر این اسلام بر مرد سفارش می کند که بعد از رفع نیاز جنسی، فوراً خود را کنار نکشد. مطالب این چنینی، فراوان است که در جای خود به آن ها پرداخته شده. ناگفته نماند که برای طرح این قبیل امور، باید حدودی را در نظر گرفت و حریم هایی را نگه داشت. تغییرات جسمی و رشد ناگهانی اعضای بدن در دوران بلوغ و تحولات جنسی نمی تواند برای حالات روانی نوجوان بی اثر باشد؛ زیرا او پس از ظهور تغییرات جسمی و بدنی که بسیار سریع صورت می گیرد، نمی تواند خود را به راحتی و به طور صحیح با آن ها سازگار کند و در نتیجه دچار نوعی اضطراب، تعجب، تشویش و ناامنی می شود؛ از این رو نوجوان حساسیت پیدا می کند و هیجان های تندی در او ظاهر می شود. برای جلوگیری از این قبیل نگرانی ها و ناراحتی های روانی در نوجوانان، باید به طریقی سازنده، آنان را قبل از رسیدن به بلوغ، از اتفاقات و تغییرات جسمی ناشی از بلوغ آگاه کرد، و بعد از بلوغ آنان را راهنمایی نمود تا مضطرب و نگران نشوند. بهترین راهی که برای جلوگیری از انحرافات و بروز حالات بدروانی برای نوجوانان پیشنهاد می شود، آموزش جنسی است. این آموزش هم می تواند در خانه و هم در مدرسه صورت پذیرد؛ البته اگر با هماهنگی و همراهی هم این مهم انجام شود، نتیجه بهتر و سریع تری گرفته می شود.

د) آثار بی توجهی به آموزش صحیح جنسی
برخی از والدین اطلاعات کمی درباره مسایل جنسی دارند و در مورد امراضی که دستگاه تناسلی را تهدید می کند، بی اطلاع هستند؛ مثلاً نمی دانند با درد قاعدگی دختران چگونه برخورد کنند. یا به سبب شرم و حیایی که بین والدین و فرزندان است، فرزندان کم تر درباره مسایل جنسی سئوال می کنند و والدین هم نمی توانند آن چه در مورد مسایل جنسی می دانند، به فرزندان خو منتقل کنند. بر خلاف تصور و باور مردم، مسایل بلوغ از جمله مساله جنسی را نباید به سکوت برگزار کرد و از کنار آن گذشت. نباید نوجوان را در این زمینه به حال خود رها کرد؛ بلکه او را ازدگرگونی ها و تحولات جنسی، جسمی و روحی این دوره آگاه نمود. در صورتی که والدین و مربیان از این امر مهم غفلت کنند، زمینه به وجود آمدن آسیب ها و مشکلاتی برای فرد ایجاد خواهد شد.

برخی از آسیب هایی که نوجوانان و جوان را تهدید می کند، عبارتند از:
1-استفاده از کانال های اطلاعاتی آلوده، غیر مطمئن و بعضاً مضر در مورد امور جنسی بر اثر ارضا نشدن حس کنجکاوی جنسی صورت می گیرد.

2- احساس گناه و خجلت از مشاهده عوارض طبیعی بلوغ که نوعاً به انزوا، درون گرایی و خودارضایی می انجامد.

3- عدم اطلاع از تکلیف شرعی و وظایفی که نوجوان از نظر شرعی در قبال عوارض جسمی و جنسی این دوره دارد و در نتیجه بنیان اخلاقی و اعتقادی وی در اوان تکلیف سست می شود.

4- بی اطلاعی نوجوان از مسائل قریب الوقوع، باعث عدم انجام تکالیف شرعی شده و نقطه شروع نامناسبی برای حیات دینی و معنوی فرد محسوب می گردد.

5- ناآگاهی نوجوان از علایم جنسی و روانی بلوغ جنسی وی را غافلگیر و مضطرب می کند و باب کانال های اطلاعاتی جنسی دیگر را که غالباً منحرف اند و بدآموزی دارند، می گشاید. (51)

6- شکل گیری عادات و رفتارهای نابهنجار جنسی، مبتنی بر اطلاعات غلط جنسی که در زندگی به آن ها دست یافته است؛ مثلاً کسی که داشتن روابط جنسی را گناه قلمداد می کند، چنین روابطی را شامل رابطه زناشویی نیز می داند. در نتیجه آنگاه که خود در نقش یک زن یا شوهر ظاهر می شود، این طرز فکر بر رفتارهای جنسی او اثر می گذارد و موجب بروز رفتارهای نامتعادل در زمینه جنسی شده و رابطه جنسی به سردی می گراید و به اصطلاح در زمینه جنسی سرد مزاج می شود. (52)

با توجه به این مسائل لازم است افراد واجد صلاحیت که مناسبات دوستانه ای با نوجوانان دارند، او را از مسایل مبتلا به جنسی خود آگاه کرده و بینش درستی درباره سیر طبیعی رشد جنسی و جسمی به وی بدهند. مرحوم سید بن طاووس از جمله دانشمندانی است که تربیت فرزند را به خصوص در زمان بلوغ مورد توجه خویش قرار داده و درباره دوره ی بلوغ مسایل مهم و سودمندی را به فرزند خویش متذکر شده اند. ایشان در بخشی از نامه ای که به مناسبت نزدیک شدن بلوغ فرزندش، محمد، نگاشته است، تشرف به تکلیف را نعمت الهی و روز تکلیف را عیدی بزرگ برای انسان می داند و به فرزندش سفارش می کند که این روز را مهم ترین روز خود به حساب آورد. ایشان برای این که صداقت خود را به چنین گفتاری نشان دهند، مبلغی پول به رسم هدیه و عیدی برای او در نظر می گیرند. (53)



ه) آثار و فوائد آموزش صحیح جنسی
روی آوردن به آموزش جنسی این فایده را دارد که جلو مشکلات را می گیرد، علاوه بر آن آثار مثبت دیگری نیز در پی خواهد داشت که عبارتند از:
1- اجتناب از راه های غیر صحیح ارضی میل جنسی
2- جلوگیری از اختلال در سایر روابط خانوادگی
3- جلوگیری از دلسردی و دل زدگی از عمل جنسی
4- رسیدن به رابطه جنسی کامل
در پرتو آگاهی های سودمند و کامل جنسی است که زن و مرد می توانند به یک رابطه کامل جنسی برسند. رابطه کامل جنسی زمانی محقق می شود که با عشق بازی شروع شود و طرفین در آن به اوج لذت جنسی برسند. در نزدیکی کامل باید پس از عشق بازی برای مرد و زن تخلیه جنسی- و از مرد انزال کامل- صورت گیرد و بعد از آن هم وقت استراحت باشد. انزال ناقص منی آثار نامطلوبی دارد که از رابطه جنسی ناقص ناشی می شود؛
برخی از آنها عبارتند از:
- در پروستات مرد اختلال ایجاد می شود؛ غلبه خون در مجاری ادرار و ورم بیضه ها از دیگر عوارض آن است.

- اگر تحریک پذیری روحی و روانی طرفین که بر اثر تماس جسمانی به وجود آمده و می تواند روی اعصاب هر دو اثر بگذارد، تکرار شود، آثار نامطلوبی از جمله ناتوانی جنسی در پی خواهد داشت.

- کم طاقت شدن، زود از جا در رفتن و عصبانی شدن، از دیگر خطرهای رابطه ی جنسی ناقص است؛ چون انرژی، متراکم و سرکوب شده است و راهی برای تخلیه می جوید. البته در این خصوص بهترین راه تخلیه، دوش آب سرد یا ولرم است.

5- بهره کامل از آمیزش جنسی

و) شیوه آگاه کردن متربی از مسایل جنسی
آگاه نمودن متربی از مسایل جنسی، به دو صورت امکان پذیر است:
- ارتقای دانش جنسی قبل از طرح سئوال از طرف متربی
- ارتقای دانش جنسی از طریق پاسخگویی به سئوال های جنسی

 
2- توجه به عزت و کرامت انسانی
یکی دیگر از راه هایی که انسان با آن می تواند از آلوده شدن به گناه مصون بماند، توجه به عزت و کرامت خود می باشد. مسلماً هر کس برای خود، شأن و شخصیتی قائل است و حاضر نیست به سادگی آن را از دست بدهد. توجه به این مساله موجب می شود انسان بدون فکر به کاری دست نزند و اگر پیشامدی به شخصیت او آسیب رساند، در صدد جبران بر می آید. در مورد تربیت جنسی نیز، می توان از این مساله سود جست. شخصیت و آبرو در جامعه اسلامی – و شاید جوامع غیر اسلامی- جایگاه والایی دارد و نوع مردم از انگشت نما شدن در جامعه به وسیله ی لغزش های جنسی؛ بیش تر از بی آبرویی به وسیله لغزش های دیگر هراس دارند؛ از این رو می توان از این زاویه به متربی گوشزد کرد و او را از افتادن در گرداب انحرافات جنسی بر حذرداشت.

در روایتی از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: هر کس برای خودش بزرگی و کرامت قائل باشد، شهوت برایش پست می شود. (54) و همین طور حضرت فرموده اند: هر کس شرافت خویش را بشناسد، او را از پستی شهوت مصون می دارد. بر عکس، اگر نگرش درستی از بلوغ و مسایل آن برای نوجوان و جوان شکل نگیرد و در نتیجه آن را کم ارزش و یا بی ارزش قلمداد کند، زمینه ی گرایش به بزهکاری و انحرافات جنسی در او فراهم می شود. چه زیبا فرموده است حضرت علی علیه السلام: از شر کسی که نفس خود را خوار کرده است، در امان نباش. (55)

 
3- توجه به ارزش ها
سومین راهی که در پیش گیری می تواند مورد استفاده قرار گیرد، توجه به ارزش هاست. در منابع اسلامی به این نکته توجه زیادی شده که در طول زندگی به امور ارزشمند تذکر داده شده شود؛ مثلاً هنگام طرح روابط فرزندان با والدین در منزل و بیان محدودیت های آن، وقت نماز را محور قرار می دهد و می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید، کسانی که مالک آنان هستید و فرزندانی که به حد تمیز رسیده اند و هنوز بالغ نشده اند، باید هنگام وارد شدن (بر والدین) در سه زمان اجازه بگیرند؛ بعد وارد شوند: یکی قبل از نماز صبح (وقتی که معمولاً زن و شوهر با لباس خواب هستند) دیگری بعد از (نماز) ظهر هنگامی که لباس های کامل تان را کنار می گذارید و آخر بعد از نماز عشاء. (56)

با این که دعاهای متعددی برای زمان آمیزش وارد شده است که در آن هنگام خوانده شود. همه این تاکیدات برای این است که انسان از عمل جنسی، صرفا قصد لذت جویی نداشته باشد. دوران بلوغ و ایام جوانی، دوره توجه شدید به ارزش اشیاء و زیبایی های زندگی در شئون مختلف مادی و معنوی است. اخلاق نوجوان و جوان بر معیار ارزش ها توسعه می یابد و شخصیت آنان بر همان اساس رشد می کند. «جوان بر حسب منافع خود و افکار باطنی خویش در مقابل ارزشی که برای اشیاء و اعمال و اوضاع قائل می شود، خیلی حساس است. » (57) برای متخلق شدن به اخلاق پسندیده و رسیدن به رشد شخصیت، توجه به سه نوع ارزش ضروری است: 1-ارزش عمر 2-ارزش زندگی 3- ارزش اخلاقی. (58)

 
4- استمداد از خداوند و اهل بیت علیهم السلام
انسان باید از ادامه نگاه به زن بیگانه خودداری کند؛ زیرا نگاه پی در پی آتش شهوت را شعله ور می سازد. در صورتی که امکان ارضای میل جنسی نبود، با خواندن نماز و توسل به اهل بیت علیهم السلام به آنان پناه ببرد و از آنان کمک بخواهد. توجه به خدا و اهل بیت علیهم السلام به نوبه خود ایمان را تقویت می کند و موجب می شود فکر گناه به ذهن انسان راه نیابد. به علاوه سبب می شود انسان به خود آید و با احساس شرم و حیا در برابر آن بزرگواران، از لغزش مصونیت یابد. (59)
 
روایات
برای جلوگیری از پیش آمدن چنین عمل شنیعی چند چیز را که مقدمات قریبه و بعیده آن است تحریم فرموده:



نگاه شهوتی بر پسر حرام است:
1-نگاه کردن از روی شهوت به جوان امرد ( پسری که هنوز مو به صورتش در نیامده) حرام است. بلکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که: فتنه ی جوان زیبای امرد از فتنه ی دختر باکره بیشتر است. پس بر هر مسلمانی واجب است از چشمان خود نهایت مواظبت را بکند که به چنین گناه بزرگی مبتلا نشود. (60)

لجام آتشین برای بوسه شهوت
2- بوسیدن جوانی از روی شهوت حرام است. چنانچه از حضرت صادق علیه السلام است که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در قیامت به لجامی از آتش لجام می فرماید. (61) و از حضرت رضا علیه السلام مرویست که: هرگاه جوانی را از روی شهوت ببوسد ملائکه آسمان و ملائکه های زمین و ملائکه غضب او را لعنت کنند و جهنم برایش آماده شود و مکان بدی جایگاهش می باشد. ( فقه الرضا)و نیز از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند: کسی که جوانی را از روی شهوت ببوسد خداوند او را در آتش جهنم هزار سال معذب می فرماید. (62) و اگر مسلم شد که کسی جوانی را از روی شهوت بوسیده باید حد بخورد و حدش از سی تا نود تازیانه است هر قدر حاکم شرع صلاح بداند او را می زند.

خوابیدن دو مرد یا دو زن
3- خوابیدن دو مرد در یک بستر و زیر یک لحاف در صورتی که هر دو عریان باشند حرام است و همچنین است حکم دو زن، فرقی بین محرم و بیگانه نیست. و در چند روایت است که باید آنها را حد زد و برایش هم حد زنا معین شده یعنی آنها را یکصد تازیانه بزنند. (63) و بعضی از علماء فرموده اند چون برای خوابیدن دو مرد عریان زیر یک لحاف حد معین شده پس از گناهان کبیره است. و از رسول خدا صلی الله علیه و آله مرویست که: بستر فرزندان خود را از ده سالگی جدا سازید یعنی دو برادر یا دو خواهر زیر یک لحاف از همان کوچکی نخوابند. (64)


پاسخ به دو سئوال:


سئوال اول: حد لواط چقدر است؟
چون حرمت و فساد لواط بیشتر از زنا است حدش شدیدتر است و آن کشتن می باشد هرگاه لواط کننده و دهنده هر دو عاقل و بالغ باشند هر دو را باید کشت و فاعل را بوسیله ی شمشیر یا سنگسار کردن یا زنده به آتش سوزانیدن یا از بالای بلندی مانند کوه پرتاب کردن با دست و پای بسته، بایستی کشت و انتخاب نوع قتل به نظر حاکم جامع الشرایط است.

و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام مرویست که: پس از کشتن بدنش را به آتش بسوزانند و این گناه بزرگ مانند زنا به یکی از دو چیز ثابت می شود: یکی اقرار است به اینکه فاعل یا مفعول یا هر دو به این گناه خود چهار مرتبه اقرار کنند و اگر کمتر از چهارمرتبه اقرار کند حد بر او جاری نمی شود و تنها تعزیر (تأدیب) می شود و بعضی از فقهاء فرموده اند: چهارمرتبه اقرار باید در چهار مجلس شود و شرط است در اقرار کننده بلوغ (پس اگر نابالغ باشد تادیب باید شود) و کمال عقل و حریت و اختیار (پس اگر به اجبار و اکراه بوده حد ندارد). دوم شهادت چهار مرد عادل بالمعاینه است یعنی بگویند به چشم خود دیدیم که فلان با فلان لواط نموده و اگر گواهی دهندگان کمتر از چهار نفر باشند گواهی آنها رد می شود و حد جاری نمی گردد بلکه حد قذف بر آنها باید جاری شود و اگر شخص لاطی پیش از گواهی شهود توبه کند حد بر او جاری نمی شود و هر یک از اقرار و گواهی اگر بر دخول بر دُبُر باشد حد آن کشتن است و اگر بر تفخیذ یعنی دخول در الیه و رانها باشد حد آنها یکصد تازیانه است. (65)

سئوال دوم: چرا حد لواط قتل است
1-دو نفری که شرم و حیاء را از دست داده و از عالم انسانیت سقوط کرده و در نتیجه انحراف جنسی در جلو چشم چهار مرد با تقوی با هم جمع شوند جز جرثومه فساد چیز دیگر نیستند و اگر زنده بمانند جامعه ای را آلوده و منحرف – به مانند خود خواهند ساخت چنانچه در قوم لوط در ابتداء شیطان یک نفر را به این گناه آلوده ساخت سپس آن بدبخت دیگران را به این گناه وادار کرد تا جائیکه در برابر چشم یکدیگر مردان به مردان و زنان با زنان جمع می شدند و نیز کسی که از چنین گناه بزرگی از کار خود پشیمان نشود و توبه نکند دانسته می شود کفر و انکارش به خدا و سرای آخرت و بالجمله چنین شخص جز کشتن و سوختن او چاره دیگری نیست و نیز گوئیم:

2- برای اینکه این گناه بزرگ در میان مسلمانان شایع نگردد که در اثر اشاعه اهمیت و قبح آن از نظرها محو گردد در دین اسلام، با اینکه برای اثبات هر موضوعی گواهی دو مرد عادل کافی است لیکن در موضوع اثبات زنا و لواط به گواهی دو نفر یا سه نفر ثابت نمی شود بلکه بر آنها جایز نیست گواهی دادن و اگر گواهی دادند بر آنها حد قذف (نسبت زنا یا لواط به مسلمان دادن) جاری می شود بلی اگر چهار مرد عادل به چشم خود ببینند دخول یا تفخیذ را می توانند گواهی دهند و به گواهی آنها ثابت می شود و حد فاعل و مفعول جاری می گردد به شرط اینکه پیش از گواهی از کردار خود پشیمان و تائب نشوند و الا حد ساقط می گردد. و اما اقرار به اینکه در شرع اسلام هر انسان بالغ عاقل از روی اختیار و عمد به موضوعی که به زیان او است اگر یک مرتبه اقرار و اعتراف صریح کند ثابت می شود لیکن در موضوع زنا و لواط تا سه مرتبه هم ثابت نمی شود مگر اینکه چهار مرتبه تکرار کند و احتمال مزاح یا بیماری روانی یا چیز دیگر داده نشود و این سخت گیری برای آنست که از اقرار دست بردارد و حد بر او جاری نشود و دانسته شود که این گناه آن قدر بزرگ و مبغوض است که هیچ مسلمانی به آن آلوده نمی گردد و اهمیت آن باقی بماند و از این بیان دانسته می شود سر کراهت اقرار توضیح مطلب آنکه اگر مسلمانی به گناه زنا یا لواط آلوده شد فاش کردن کردار ناروای خود و اقرار به آن مکروه است هر چند اگر نزد حاکم شرع چهار مرتبه اقرار کند و حد بر او جاری شود عذاب آخرتی قطعاً ندارد و خداوند عادل جمع نخواهد فرمود بین عقوبت دنیوی و عذاب اخروی و گنه کار پس از اجرای حد بر او قطعاً از آن گناه پاک شده است لیکن بهتر آن است که سر خود را فاش نکند و تنها با پروردگار خود این راز را در میان گذارد و از در توبه و تصرع به سوی او در آید و براستی از کردار خود پشیمان و از شرمساری نزد پروردگار سوخته و گداخته و نالان باشد امید است که خداوند به ناله های او ترحم فرموده و از آن آلودگی پاکش فرماید و البته باید تا آخر عمر بین خوف و رجا باشد یعنی هم از عقوبت آخرت بترسد و هم امید به فضل و کرم الهی داشته باشد و به عبارت دیگر نه مغرور و بیدرد و بی باک باشد به مانند اینکه کاری نکرده و گناه خود را کوچک شمرده و خود را پاک پنداشته باشد و نه یأس و ناامیدی او را بگیرد و خیال کند گناه او بزرگتر از آن است که آمرزیده شود و از این روی خدا را نخواند و از او طلب آمرزش نکند. (66)

در اینجا چند روایت ذکر می شود:
1-امیرالمومنین علیه السلام فرمود: اگر سزوار بود که کسی دو بار سنگسار شود هر آینه لواط کننده این چنین سنگساری می شد. شریعت های آسمانی متفقاً با این خوی نکوهیده به مبارزه پرداخته اند زیرا اساس بقدری اجتماع تناسل است و لواط مانع از آن است و در نتیجه این عمل منکر اجتماع را در معرض فساد و زوال قرار می دهد به علاوه ارتکاب این عمل موجب آن می شود که روح مردانگی کودک از میان برود و سرانجام از قیام به وظائف حیاتی و اجتماع که مستلزم داشتن روح رجولیت حقیقی است عاجز ماند و صدمه ای عظیم از این راه متوجه اجتماع شود زیرا برای آنکه تناسل بر اساس صحیح انجام شود لازم است که مرد و زن در جهت رجولیت و انوثیت کامل و صحیح باشند و لواط یا نسل را از میان می برد و یا آن را ضعیف می سازد.



 

داستانی زیبا

توبه می کند و نمی سوزد
در فروع کافی کتاب الحدود از حضرت صادق علیه السلام روایت می کند که: روزی حضرت امیرالمومنین علیه السلام در میان جماعت اصحاب بودند مردی آمد و گفت یا امیرالمومنین با پسری لواط نموده ام پاکم کن، (یعنی بر من اجرای حد فرما) حضرت فرمود: برو به خانه ات شاید سودائی در طبیعت حرکت کرده باشد ( چون به سبب احتمال شبهه، حد ساقط می شود لذا فرمود شاید حواست حاضر نیست و اقرارت از روی کمال عقل و شعور نیست) روز دیگر آمد و همان اقرار را کرد و خواهش اجرای حد را تکرار نمود. حضرت ثانیاً فرمود: به منزلت رو، شاید سودائی در طبیعت حرکت کرده و چنین اقراری می کنی تا اینکه سه مرتبه بازگشته و همان طور اقرار و سپس خواهشش را تکرار کرد. در مرتبه ی چهارم حضرت فرمود: که پیغمبر صلی الله علیه و آله در این واقعه سه حکم فرموده هر یک را می خواهی اختیار کن یکی اینکه دست و پایت را ببندند و از کوه پرتابت کنند یا اینکه با شمشیر ترا بکشند یا با آتش ترا بسوازنند؟عرض کرد: یا علی! کدامیک از اینها دشوارتر است؟ فرمود: سوزاندن با آتش، گفت: آن را اختیار کردم. حضرت فرمود: تهیه ی کار خودت را بکن، گفت چنین خواهم کرد، پس برخاست و دو رکعت نماز خواند سپس گفت خدایا گناهی از من سرزده که تو به آن دانایی و من از گناه تو ترسیدم و به نزد وصی رسول تو آمدم و از او خواهش کردم مرا از گناه پاک کند، او مرا بین سه نوع عقوبت مختار فرمود خداوندا من آن را که سخت تر بود انتخاب کردم از تو می خواهم که این عقوبت را کفاره ی گناهان من گردانی و مرا در آخرت به آتش خود در جهنم نسوزانی پس گریان برخاست و در گودالی پر از آتش که برایش آماده شده بود نشست آتش از اطرافش شعله می کشید.
حضرت امیرالمومنین علیه السلام بر حالش رقت فرمود و گریان شد و اصحاب همه به گریه درآمدند، پس از آن، حضرت فرمود: برخیز ای مرد که ملائکه آسمان و زمین را به گریه درآوردی به درستی که خداوند توبه ات را پذیرفت، برخیز و به آن گناهی که کردی نباید برگردی. (67)

نکته: مشهور بین فقهاء آن است که اگر گنه کار پس از اقرار و حاضر شدن برای اجرای حد، توبه نماید امام مخیر است که حد را اجرا کند یا نکند. چنانچه در حدیث مزبور امام علیه السلام از اجرای حد صرف نظر فرمود و این اختیار اجرای حد مخصوص موردی است که گناه با اقرار گنه کار ثابت شود نه به شهادت شهود که در این صورت توبه ی گنه کار در اجرا نمودن حد تاثیری نداشته و حتماً باید حد اجرا شود.

یک مسئله:
باید دانست که مادر و خواهر و دختر پسری که لواط داده بر لواط کننده حرام همیشگی است، یعنی پس از این عمل زشت دیگر هیچ وقت نمی تواند مادر و دختر و خواهر لواط دهنده را بگیرد. (68)

 

نمایش پی نوشت ها:
1. تربیت جنسی در اسلام/ ص 113.
2. همان/ ص 116.
3. تربیت جنسی در اسلام/ ص 118.
4. انتخاب هسمر/ ابراهیم امینی/ ص 32.
5. تفسیر نمونه/ج9/ ص 195-196.
6. تفسیر نمونه/ج16/ ص257-258.
7. شناخت، هدایت و تربیت نوجوان و جوان/ علی قائمی/ص 167.
8. تربیت جنسی در اسلام/ص 148- 149.
9. بیماریهای آمیزشی و ناتوانیهای جنسی/ ص 90-91.
10. همان/ ص 91-92.
11. هود/ 85.
12. میزان الحکمه /ج11/ ص5366/ باب3589/ ح18381.
13. تفسیر نمونه/ج9/ ص 194-196.
14. عین الحیوه/ ص 401.
15. میزان الحکمه/ ج11/ ص 5366/ باب 3589(عله التحریم اللواط)/ ح 18380.
16. تفسیر نمونه/ ج 15 / ص.
17. میزان الحکمه/ ج11/ ص 5367/ باب 3589/ ح 18382.
18. نهج البلاغه/ حکمت/ 252/4.
19. وسائل الشیعه/کتاب النکاح/ باب 17/ ص 249.
20. میزان الحکمه/ج11/ص5366/باب3588/ح18379.
21. همان / ج11/ ص5366/ باب3588/ ح18378.
22. وسائل الشیعه/ ج14/ ص 252.
23. میزان الحکمه/ ج11/ ص5366/ باب3588/ ح18376.
24. همان / ج11/ ص5366/ باب3588 /ح18377.
25. وسائل الشیعه/ج14/ص249، عین الحیوه / ص401.
26. میزان الحکمه/ ج11/ ص 5368/ باب 3590/ ح 18383.
27. وسائل الشیعه/کتاب النکاح/ باب20/ ص 257.
28. عین الحیوه/ مجلسی/ ص 400.
29. همان/ ص 401.
30. همان/ ص 401.
31. میزان الحکمه/ ج11/ ص 5368/باب 3591/ ح 18388.
32. عین الحیوه/ ص 401.
33. گناهان کبیره/ ج1/ ص 204.
34. همان/ ج1/ ص 205.
35. داستانهایی از کیفر گناهکاران/ ص 58 به نقل از خزینه الجواهر/ ص 133 و لئالی الاخبار/ج5/ ص 205.
36. گناهان کبیره/ ج1/ ص 205.
37. اعراف/78 و 79)
38. تفسیر نمونه / ج 9/ ص 194.
39. گناهان کبیره/ ج2/ ص 327.
40. همان/ ص 327.
41. سوره فرقان/ 40.
42. همان/ ج2/ ص 328.
43. گناهان کبیره/ ج2/ ص 328.
44. اعراف/81.
45. نارسیس در اساطیر نام مردی است که عاشق پیکر خویش است.
46. جامعه شناسی روابط جنسی صص 53 – 64
47. تربیت جنسی در اسلام/ ص 166-167، به نقل از روان شناسی بلوغ، هایم گینات، ترجمه مهدی قراچه داغی/ ص 136-138.
48. وسائل الشیعه/ ج 27/ ص 45/ح 23170.
49. وسایل الشیعه/ج7/ ص 39.
50. بحارالانوار/ج16/ ص 223.
51. مراحل رشد و تحول انسان/ ص 193 و 194 و 221، محمد رضا. شرفی)
52. تربیت جنسی در اسلام/ ص 177.
53. همان/ ص 177.
54. بحارالانوار/ج87/ص71 و ص 13.
55. تربیت جنسی در اسلام/ ص 202-203.
56. نور/ 58-60.
57. گفتار فلسفی/ص 46.
58. تربیت جنسی در اسلام/ ص 203-205.
59. همان/ ص 208-209.
60. وسائل الشیعه/ باب نکاح/ باب 21، ص 258) همان/ج1/ص 206.
61. همان.
62. مستدرک/کتاب نکاح، باب 17/ ص 57.
63. گناهان کبیره/ ج1/ ص 207.
64. وسائل الشیعه/ کتاب النکاح/ باب 127/ ص 30.
65. گناهان کبیره/ ج1/ ص 208.
66. همان/ ج1/ ص 208-209.
67. همان/ ج1/ ص 210-211.
68. همان/ ج1/ ص211.

منابع
1. تربیت جنسی در اسلام/ حافظ ثابت/ ناشر: مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ سوم/ تابستان 1386.
2. انتخاب هسمر/ ابراهیم امینی/ ناشر: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی/ چاپ هفدهم/ سال 1380.
3. تفسیر نمونه/ ناصر مکارم شیرازی/ انتشارات دارالکتب الاسلامیه/ چاپ بیست و نهم / سال 1382.
4. میزان الحکمه/ محمد محمدی ری شهری/ انتشارات دارالحدیث/ چاپ سوم/ سال1381.
5. وسائل الشیعه/ شیخ حر عاملی/ موسسه آل البیت علیهم السلام/ چاپ اول/ 1409ق.
6. نهج البلاغه.
7. بیماریهای آمیزشی و ناتوانیهای جنسی/ مجتبی رستمی و علی اصیلیان/ انتشارات هنرهای زیبا/ چاپ اول سال 1384.
8. گناهان کبیره/ عبدالحسین دستغیب/ دفتر انتشارات اسلامی/ چاپ دوازدهم/ تابستان 1387.
9. مستدرک الوسائل/ میرزا حسین نوری/ موسسه آل البیت لاحیاء التراث/طبع دوم/ 1409 قمری.
10. جامعه شناسی روابط جنسی/ مؤلف: آندره مورالی دانینو/ مترجم: حسن پویان/ انتشارات توس/ چاپ اول، 1383/ چاپ حیدری
11. بحارالانوار/ محمد باقر مجلسی/ انتشارات: اسلامیه/ چاپ اول.
12. عین الحیوه/ محمد باقر مجلسی/ انتشارات کتابفروشی اسلامیه/ چاپ سوم/ زمستان 1377.
13. داستانهای شنیدنی و آموزنده از کیفر گناهکاران/ سید جواد رضوی/ ناشر: گلستان ادب/چاپ اول/ زمستان 1379.


نویسنده: مهدی آقابابایی