آنها را از گمراهي برهان


 






 
اين مرد براي مطرح کردن نام غدير درميان مسلمانان 40 سال بي وقفه کار کرد.
سال 1317 بود. کتابي چاپ شده بود از يک نويسنده وهابي با اين مضمون که شيعه اصول اعتقادي مدوني ندارد. آثار تاليفي چنداني ندارند و شهيدي هم در راه عقايدش نداده . حوزه هاي قم و مشهد و اصفهان، درگير ماجراهاي جدي تري با شاه ايران بودند که حجاب را ممنوع کرده بود. فقط مانده بود حوزه نجف. اول طلبه هاي جوان واکنش نشان داده بودند و کار به درگيري بين شيعه و سني در بعضي شهرها رسيده بود. سه مراجع تقليد وقت، سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزا حسن طباطبايي و ايت الله حکيم- پدر عبدالعزيز حکيم خيلي زود اطلاعيه اي دادند که هيچ کس حق ندارد اقدامي بکند مگر اينکه پاسخ کتاب را با کتاب و نوشتن بدهد. خيلي ها شروع به نوشتن کردند اما فقط کار سه نفر بود که مورد پسند مراجع قرار گرفت. شيخ جعفر کاشف الغطا، از استادان معروف حوزه نجف « اصل الشيعه و اصولها» را نوشت درباره صول اعتقادي شيعه. شيخ آقا بزرگ تهراني هم « الذريعه» را نوشت که بزرگ ترين اثر در کتابشناسي تاليفات شيعه است. يک کتاب سومي هم بود با عنوان « شهداء الفضيله» در شرح حال 130 نفر از علماي شهيد شيعه. بااينکه اين کتاب خيلي زود بين علما دست به دست شد و به چاپ هاي متعدد رسيد اما نويسنده اش را در نجف کمتر کسي مي شناخت. اسم اين نويسنده جوان بود عبدالحسين اميني تبريزي.
علامه اميني وقتي که « شهيد الفضيله» را نوشت، 35 سال داشت و سه سالي مي شد که درسش تمام شده بود و برگشته بود تبريز. شايد هيچ کس هنوز نمي دانست که اين منبري جوان که براي تامين هزينه زندگي اش کشاورزي هم مي کند، روزي مهم ترين دايره المعارف شيعه را بنويسد و به يک دعواي قديمي براي هميشه پايان بدهد. علامه اميني 13 عنوان کتاب نوشته که همه شان شکل کتاب مرجع دانرد. معروف ترين اين کتاب ها « الغدير» در 20 جلد است که آن را مي توان دايره المعارف تاريخ و فرهنگ شيعه دانست. علامه اول مي خواست منابع حديث غدير را در کتاب ها اهل سنت جمع کند اما کم کم کار گسترش پيدا کرد و تبديل شد به مجموعه اي از احاديث درباره شخصيت و امامت حضرت علي (ع) و اهل بيت، زندگينامه راويان احاديث، معرفي منابع و کتاب هايي که اين احاديث در آنها نقل شده، معرفي شاعراني که شعري درباره غدير يا اهل بيت سروده اند، معرفي دانشمندان شيعه و ...
علامه اميني سال 1281 در تبريز به دنيا آمده بود. پدرانش همگي عالمان دين بودند. پدربزرگ علامه، ملا نجفقلي مشهور به « امين الشرع» بود که نام خانوادگي علامه از همين جا آمده. علامه خيلي زود و در 12 سالگي راهي نجف شد تا از استادان بزرگ حوزه علميه آنجا استفاده کند و در 32 سالگي از نجف برگشت به شهر خودش. عشق به مطالعه و تحقيق داشت. بعد از نگارش « شهداء الفضيله» ، به خواهش علماي نجف به آن شهر رفت و تا آخر در همانجا ماند. زياد به سفر مي رفت. علماي شيعه و سني بسياري با آو آشنا و رفيق بودند، بعد از ماجراي تبعيد امام (ره) به عراق، از همين آشنايي ها براي شناساندن امام خميني (ره) به دنياي اسلام استفاده کرد. در ميان اديبان عصرش، با سيد جعفر شهيدي و علامه فروزانفر صميميت داشت. با اينکه کم به منبر مي رفت اما مجالس و عظش رونق تمام داشت. چنان که معروف است در سفر مشهور او به اصفهان (1341)، يک ماهي که او در اصفهان بود، همگي علماي شهر نماز جماعتشان را تعطيل کرده بودند و به نماز و منبر او مي آندن. علامه حافظه فوق العاده اي داشت و تا آخر عمل لهجه تبريزي اش را حفظ کرد. هر روز يک جزء قرآن مي خواند و به ادبيات عرب احاطه داشت؛ به طوري که شيخ محمد رضا مظفر ( که کتاب « منطق مظفر» ش جزو اولين کتب طلاب درحوزه هاست) گفته که « من تعجب مي کنم، شيخ محّمد حسين کاشف الغطاء که آبا و اجدادش عرب بود و سرآمد ادباي عرب عصر خودش بود و آن قلم زيبا و شيوا و معروف را دارد، وقتي کتاب « اصل الشيعه و اصولها» را نوشت، در يک کتاب کوچک هفت عدد اشکال ادبي به ايشان کرده اند و علامه اميني که از تبريز به نجف آمده و هنوز هم لهجه اش ايراني و تبريزي است، 11 جلد الغدير به آن ضخامت نوشته، يک دانه ايراد ندارد!» . علامه اميني روز جمعه 12 تير ماه 1349 وقت اذان ظهر در تهران درگذشت. در ساعات آخر، مناجات « خمسه عشر» امام سجاد (ع) را زير لب مي خواند. پيکر علامه را مردم از خيابان شاهپور تا مسجد ارک تشييع کردند. در تشييع علامه، اخوان ثالث شعر خواند و محمد رضا حکيمي صحبت کرد. پيکر علامه در شهرهاي بغداد، کاظمين، کربلا و نجف هم تشييع شد و عاقبت او را در کتابخانه خودش دفن کردند.
علامه اميني براي گردآوري مطالب « الغدير» 40 سال عمر صرف کرد، بيشتر از 500 هزار جلد کتاب خواند و براي استفاده از کتابخانه هاي مختلف، تا مصر، سوريه، مراکش و از آن طرف تا هند رفت. کتابخانه معروفش را که حالا کتابخانه عمومي است در همين سفر ها جمع کرد. معروف است که علامه در اين سفر ها از صاحبان کتابخانه ها مي خواسته تا در را به روي او ببندند و اجازه بدهند تا او تمام وقت در ميان کتاب ها بماند. نتيجه اش هم اين شده که علامه براي تک تک جملاتي که در « الغدير» آورده، سند و مدرک هم آورده. او در اين کتاب عجيب، 120 نفر از صحابه پيامبر و 84 نفر از تابعين را که حديث غدير را روايت کرده اند معرفي مي کند و 360 نفر از راويان حديث غدير از قرن دوم تا چهاردهم را بر مي شمارد. شيوه کار علامه آن قدر محکم و علمي است که بعيد است ديگر کسي بتواند در متن يا محتواي حديث غدير شک و شبهه وارد بکند. اين نکته از همان زمان انتشار جلد هاي اول « الغدير» مشخص بود. معروف است که يک بار آيت الله بروجردي به علامه گفته بود: « الغدير شما براي گروهي نفع داشت، براي گروهي ضرر». علامه پرسيده بود: « شما از کدام گروه هستيد؟». آقاي بروجردي هم گفته بود: « براي من ضرر داشت چون گروه زيادي در سوريه و لبنان در اثر اين کتاب شيعه شدند و اينها را از کار اخراج کردند. آقاي شرف الدين به من نامه نوشتند که اينها را اخراج کردند، شما براي اينها ماهيانه بدهيد. ما ماهيانه قرار داديم». جالب اينجاست که علامه تاليف « الغدير» را نه براي مغلوب کردن طرف مقابل بلکه برعکس ، براي اين انجام داده تا محبت اهل بيت (ع) را به عنوان يکي از محورهاي وحدت فرقه هاي مختلف اسلامي مطرح کند. براي همين هم هست که علامه اميني و « الغدير» ش همواره مورد احترام علماي اهل سنت بودند. خود علامه در مقدمه جلد هشتم « الغدير» آورده که در طول مطالعاتش، در کتاب هاي منتقدان شيعه با انواع توهين، جعل و افترا مواجه شده ولي او سعي کرده که در برخورد با اين موارد، طبق توصيه امام علي (ع) به حجر بن عدي عمل کند که فرمود: « کراهت دارم که شما نفرين کننده و ناسزاگو باشيد. از نفرين و ناسزا بيزاري بجوييد. اگر به جاي اين کار، عمل ناپسند ايشان را بشناسانيد و بگوييد روش آن چنين است، هم سخنتان استوار خواهد بود و هم عذرتان پذيرفته. به جاي اينکه آنان را لعنت کنيد و از ايشان بيزاري بجوييد، بگوييد پروردگارا! ، خون ما و خون آنان را حفظ کن، ميان ما و آنان آتشي ده و آنان را از کمراهي برهان».

در الغدير چه خبر است؟
از امام علي (ع) تا عمروعاص
 

« الغدير» مهم ترين کتاب علامه اميني است؛ طوري که وقتي از علامه پرسيدند چرا مثل بقيه رساله اي نمي نويسد؟ جواب داده بود: « رساله من، توضيح المسائل من همين کتاب الغدير است!». « الغدير» که عنوان کاملش هست « الغدير في الکتاب و السنت و الادب- کتاب ديني علمي فني تاريخي ادبي اخلاقي»، در اصل در 20 جلد به زبان عربي تاليف شده که تا به حال فقط 16 جلدش چاپ شده و بقيه هنوز به صورت دست نويس است. از اين 16 جلد هم 11 جلد به زبان فارسي ترجمه شده. علامه براي نگارش الغدير، کليه کتاب هاي تفسيري، روايتي، تاريخي، رجالي، انساب، لغت و ديوان هاي شعري را با دقت خوانده، فيش برداري کرده و هر نکته اي را که مربوط به واقعه غدير خم بوده، يکجا جمع کرده است. موضوعات جلدهاي مختلف « الغدير» از اين قرار است:
جلد اول: اين جلد به داستان غدير، بررسي سند حديث غدير و آيات مربوط به حديث غدير که عبارتند از آيه تبليغ (مائده/ 16)، آيه کمال ( مائده / 3)، آيه سال سائل (معراج/3-1) پرداخته است. حديث غدير را علامه از 120 صحابه يغمبر نقل کرده که آنجا شاهد بودند. بعد از آن، طبقات تعابعين و محدثيني که اين حديث را روايت کرده اند، سال به سال و قرن به قرن مطرح شده.
جلد دوم: در اين جلد، شعرهايي که به حادثه غدير پرداخته اند جمع شده، به اين عنوان که غدير آ« قدر معروف بوده که در شعر هم بيايد. شعرهاي غديري اين جلد از خود اميرالمومنين(ع) و صحابه شروع شده و تا شعراي دو قرن بعد را شامل مي شود. علامه براي هر کدام از صاحبان اشعار، شرح حالي هم آورده. جالب است بدانيد که يکي از غديريه سراهاي صدر اسلام، عمروعاص است.
جلد سوم: در اين جلد، غديريه قرن هاي سوم و چهارم هجري آمده. جالب است که غديريه ها صرفا مختص به مسلمانان نيست و حتي شاعران مسيحي هم غديريه دارند. در اين جلد سؤال « اولين مسلمان چه کسي بود؟» هم بررسي شده و علامه با روش علمي نشان داده که اولين مسلمان امام علي (ع) بوده . بعد، علامه ساير شبهه هايي که نويسندگان 16 کتاب طرح کرده اند را آورده و نقد کرده است.
جلد چهارم: در اين جلد، غديريه هاي 31 شاعر قرن هاي 4 تا 6 جمع شده. در بعضي از اين شعر ها به برخي از مناقب و فضايل امام علي (ع) اشاره شده که علامه سند تاريخي آن فضيلت ها را هم بررسي کرده.
جلد پنجم: اين جلد اختصاص دارد به ردّ ادعاهاي وهابيت و مشروعيت زيارت ائمه(ع). علامه در اين بحث، به حعلي بودن احاديث مورد استناد وهابي ها مي پردازد و به همين مناسبت، ماجراي جعل حديث را از لحاظ تاريخي بررسي مي کند و نشان مي دهد که 700 راوي حديث معروف، همگي گذاب بوده اند و فقط 43 نفرشان، 408684 حديث ساخته اند. دراين جلد، غديريه هاي 12 شاعر قرن هفت هم آمده.
جلد ششم: بعد از آوردن غديريه هاي هفت شاعر قرن هشتمي، علامه دوباره به ماجراي جعل مي پردازد و مي گويد که جعل کنندگان حديث در مقابل مناقب امام علي (ع)، مناقب و فضايلي براي ديگران جعل مي کردند؛ مثل يکي از مناقب حضرت، علم ايشان است که حديث سازان براي خليفه دوم، احاديثي در همين باره جعل کرده اند. علامه نمونه اين احاديث را آورده.
جلد هفتم: اين جلد با غديريه هاي سه شاعر قرن نهمي شروع مي شود و از همين غديريه ها، به کارهاي ناپسند و منکر خليفه اول که تحت عنوان « ملکات نفساني» مطرح شده مي رسيم و اين بحث که چرا مورخان فقط او را صاحب ملکات نفساني معرفي کرده اند. 28 نمونه از فضايل جعل شده براي اين خليفه هم ذکر شده است.
جلد هشتم:باز موضوع احاديث جعلي است و 42 نمونه از فضايل دروغين خليفه اول و 11 نمونه از مناقب مجعول خليفه دوم نقد و بررسي شده. دراين جلد، بحث درباره حکومت عثمان شروع مي شود.
جلد نهم: ادامه بحث درباره خلافت عثمان و نقد عملکرد او و روابط امام علي(ع) با او، کل اين جلد را مال خودش کرده.
جلد دهم:در اين کتاب، موضوع بحث درباره ادعاي خلافت عبدالله بن عمر و معاويه است و اشکالاتي که به ماجراي غدير وارد کرده اند. معاويه هم از کساني است که حديث سازان براي او مناقب و فضايل بسياري جعل کرده اند که در اين جلد، خيلي مفصل نقد و بررسي شده.
جلد يازدهم: موضوع اين جلد، صلح امام حسن (ع) و معاويه است که کساني اصل امام را به دليل همين صلح زير سؤال برده اند. علامه به اين سؤال جواب داده. موضوع ديگري که در اين جلد آمده، طرح 100 نمونه از غلوها و قصه هاي خرافي است که براي برخي از صحابه، تابعين و علما جعل شده است.

شعري از اخوان ثالث براي علامه
 

شاعر و آقاي دانا
 

نکته جالبي که درباره زندگي علماي نسل قبل مطرح است، صميميت و رفاقتي است که با شاعران و اديبان هم عصرشان داشته اند؛ امام موسي صدر با نيما و جلال آل احمد رفاقت داشت، آيت الله طالقاني با جلال آن قدر صميمي بود که او را « پسر عمو» صدا مي زد، شهيد مطهري با فروزانفر رفاقت داشت، علامه جعفري با عمران صلاحي صميميت داشت و ماجراي شوخي هاي سيد جلال الدين آشتياني و فروانفر هم معروف است. علامه اميني هم روابط جالبي با شعراي معاصر داشت و از جمله با اخوان ثالث و شهريار و اميري فيروز کوهي مناسبات نزديکي داشته. اينجا براي نمونه بخشي از قصيده طولاني اخوان ثالث را آورده ايم که در سوگ علامه اميني سروده است و عنوانش هست « سلام قطره به دريادل غديري»:

حق آييني چو من گر خق به ذلت ديد و بي حرمت
چگونه دل کند با عزّ نام و احترامي خوش؟

چو حق مطرود و ناحق چيره گردد، و آب ها تيره
زلال انديش روشن چون کند دل با ظلامي خوش؟

کرابخت شهادت نيست، پس ذوق سعادت نيست
الا وقت شهادت شيوه باد ابر دوامي خوش

«اميني» وار مرداني که در اکرام حق کوشند
جز اين در زندگاني شان نيست عشقي يا مرامي خوش

ابر مردان گنداومند و سالاران چون و چند
کز ايشان يافت ارکان حقيقت انتظامي خوش

اميني پاکباز دين و حق، کاندر قمار عشق
به نقد عمر و هستي زد، همه داو تمامي خوش

غديري کرد بي همتا، چنان چون بيکران دريا
لبالب از رحيق حق، جهان را زومشامي خوش

از اين دريا دل آماده، غديري ايزدي باده
خوش آن رندي کزين مشرب کند شرب مدامي خوش

الا يادش گرامي باد و نامش جاودان والا
به حق حق « اميد» اينک حديث حق، تمامي خوش
 

کامل اين قصيده را مي توانيد در « ترا اي کهن بوم و بر دوست دارم» صفحات 42 تا 48 بخوانيد.
اخوان در آنجا توضيح بامزه اي هم داده که مصرع « کز ايشان يافت ارکان حقيقت انتظامي خوش» را استاد محمد رضا حکيمي گفته است.
اخوان يک مقاله هم در کتاب « يادنامه علامه اميني» دارد با عنوان « آيات موزون افتاده قرآن کريم» ( يعني آن آياتي که وزن عروضي هم دارند) و در اهدانامه مقاله آورده: « هديتي کوچک از کمترين کمترينان، براي يادنامه پاکمرد بزرگوار و گرانمايه علامه اميني؛ شهيد شيوه ارجمندي عالي مقدار که تمامت بود و نبود خويش را وقف هدف بزرگ و معنويت پر شکوه و درخشاني کرد که براي همگنان عالم، گرامي و پر ارج و عزت است و سودمند و کرامند».
منبع: همشهري جوان، شماره 240