تبلور دانش و معرفت در بلاغت علوي


 

نويسنده: سيد جمال الدين دين پرور




 
قرنها از صدور خطبه ها ونامه هاب امام پارسيان و زينت خطيبان مي گذرد و هنوز جلوهاي خيره کننده بلاغت امام انديشه ها را متحير کرده است و دوست و دشمن بدان اعتراف کرده اند.معاويه در برابر سخن تملق اميز«محفن بن ابي محفن»که نسبت ناروا به ان حضرت داده بود گفت:واي بر تو چگونه اين نسبت ناروا را به علي مي دهي به خدا سوگند موسس و بنيانگذار فصاحت در قريش کسي جز علي نيست.(1)
عظمت کلام امام نياز به تعريف و توصيف ندارد هر جا اين سخن مطرح شود مورد توجه و استفاده قرار ميگيرد و در اين راستا تفاوتي بين مسلمانان و غير مسلمانان نيست.
استاد انطاکي مي گويد:امام علي(ع)که پيشواي فصيحان و استاد بليغان است او معيار و ميزان سلامت لغت عربي است زيرا کسي که سخنش فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق باشد حتما پيشواي مردمان و مقياس سلامت لغت انان و معيار بلاغت و فصاحت ايشان خواهد بود.
او با تاکيد مي گويد:علي استاد نويسندگان عرب و معلم بدون منازع انان است پس هيچ اديب فرزانه اي نيست که در صنعت و هنر نويسندگي به مرحله کمال برسد مگر قران و نهج البلاغه پيش رو و در دسترس او باشد.ان کلام خدا و ابن کلام برترين مخلوق.(2)نکته جالب انکه چنين منشوري که در ميان دانشمندان و اديبان خوش درخشيده است در متن جامعه و در ميان اقشار مختلف که با زبان عربي اشنايي دارند مورد استقبال قرار گرفته است.
«مسعودي»مورخ نامي دنياي اسلام و عرب مي نويسد:«مردم در رابطه با زندگي و موقعيت هاي اجتماعي خود بيش از چهارصد خطبه از خطبه هاي امام را حفظ داشتند که در موارد گوناگون بدان استناد مي کردند و بدون مراجعه به کتاب و کتابخانه مانند ضرب المثل هاي مشهور از ان بهره مي برند»3در هر صورت فصاحت و بلاغت امام نه تنها مرزهاي زمان و مکان را شکسته و «فرازماني»و«فرامکاني»شده بلکه از چهارچوب طبقات و گروه ها هم گذشته و همه بهرمند ساخته است.
اصولا معناي بلاغت اين است که کلامي چنين پردامنه و وسيع الطيف باشد که هم فيلسوف و فرهيخته و هم افراد معمولي هر يک به اندازه استعداد و دانش خود از ان کام گيرند.
مسئله بلاغت امام(ع)که در نهج البلاغه متجلي است يک حقيقت و ضرورت براي انتقال فکر و فرهنگ به شمار مي ايد.چگونه ميتوان حقايق فکري و عقيدتي را به ذهن ها و انديشه هاي ديگران وارد کرد.مهم ترين و نافذترين راه بيان و گويش يعني فصاحت و بلاغت است.ادبيات و فصاحت و بلاغت حامل انرژِي انديشه و معرفت اند و با کليد واژه هاي هنري و عاطفي خود در قلب ها و انديشه ها را مي گشايند و راه ورود تعقل و تدبر را هموار مي سازند و نه تنها دل هاي اماده و عاشق که روح هاي غافل و سرکش را هم به تسخير در اورده و رام و ارام ساخته و در حوزه انديشه و دانش وارد مي سازد.
مسئله ادبيات تنفس در فضاي بزم و موقعيت تلذد و تفنن نيست بلکه کليد گشايش ابواب علوم وفنون به ويژه معارف انساني و الهي است.نهج البلاغه در اين رابطه نمايشگاه انتقال علوم ماورايي و انديشه و اخلاق انساني است.
به طور مثال انجا که امام تقوي را از عالم معقول به عالم محسوس در مي اورد و ابعاد گسترده ان را بيان مي کند و در مقابل ان خطا و گناه را قرار مي دهد در يک مقايسه اديبانه که در اعماق روح انسان اثر مي گذارد اينگونه بيان مي کند:
...الا و ان التقوي مطايا ذلل حمل عليها اهلها و اعطوا ازمتها فاوردتهم الجنته...(گناهان چون اسبان سرکش اند که سوارکاراني بي لگام بر انها نشسته اند و سرانجام به جهنم سقوط خوانهد کرد ولي تقوي مرکب رام و رهواري است که زمام ان به دست راکب ان است و به سلامت به مينو در ايد.(
بيان امام چنان زيبا و جانانه اين معنوي و اخلاقي را توضيح مي دهد که علامه شريف رضي که خودنابغه ادب و فصاحت است عنان اختيار از کف داده مي نويسد:اين کلام کوتاه و بسيار زيبا را با هيچ عبارت زيبايي نتوان ستود و شگفتي از ان حجاب خودنمايي در تفسير ان است و در اين کلام معجز اثر با همه زيبايي هاي ان که برشمرديم،فروان و فصاحت هست که هيچ زباني ياراي بيانش را ندارد و ژرفاي ان را هيچ انساني در نيابد و کسي بدان نرسد جز انکه در صنعت بلاغت استاد و به کرسي تحقيق نشسته باشد و بدين حقيقت دست نيارند جز دانايان.(5)
و يا انجا که مردم را به زهد و پارسايي در دنيا و تلاش در راه اخرت دعوت مي کند با بياني فصيح و شيرين و زيبا و اثر گذار اين امر ظريف و معنوي را در رابطه با بهشت و دوري از دوزخ به نمايش مي گذارد.
...الا و ان اليوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنته و الغايه النار...(به هوش باشيد که امروز روز امادگي و فردا هنگامه مسابقه است و در اين جريان سرنوشت ساز بهشت را به مسابقه گذاشته اند و سرانجام واماندگان خواهد بود((6)
علامه شريف رضي در شرح اين جمله و گستره فصاحت ان مي نويسد:
«در اين سخن علاوه بر بلندي و زيباي لفظ و عظمت مفهوم و محتوا و مثال درست تشبيهي بهنجار رازي شگفت و نکته اي ظريف نهفته است و ان«الا و ان اليوم المضمار و غدا السباق و السبقه الجنته و الغايه النار»است که «جايزه بهشت»وـسزلي دوزخ»را با دو لفظ گوناگون بيان فرموده است:کلمه«مسابقه »را در مورد بهشت به کار برده و براي دوزخ که سرانجام تبهکاران و نافرمايان است کلمه غايت (سرانجام)را اورده است زيرا مسابق به سوي هدفي مطلوب و مورد علاقه صورت مي گيرد که اين با بهشت سازگار است.ولي در مورد دوزخ چنين نيست بلکه از کلمه «سرانجام»استفاده شده است زيرا پايان کار گرچه دلخواه نباشد اما خواه نا خواه به واقعيت خواهد پيوست.
در هر صورت مسئله ادبيات از ارکان و ابزار انتقال فکرو فرهنگ است و همه علوم به اين دانش نيازمند ند به ويژه علوم عقلي و عرفاني که نهج البلاغه نمونه اعلاي ان است.گرچه بعضي از نا اگاهان تلاش مي کنند که همين نقاط اوج و قوت را ناديده گرفته و يا تبديل به نقطه ضعف کنند.
به طور مثال اقاي احمد امين در کتاب فجرالاسلام نثر مسجع و ارايش هاي لفظي کلام امام را مورد اشکال قرار داده و ان را با فضاي ان زمان بيگانه مي پندارد.در حالي که ادبيات قران کريم براي اثبات اين مطلب کافي است.بنابراين براي کسي مانند اميرالمومنين(ع)که شاگرد مکتب قران است چه چيزي شايسته تر از اينکه از قران حتي در اسلوب کلام و تعبير و ساخت و بافت سخن پيروي کند؟افزون بر اين بسياري از محدثان و مورخان سخنان مسجع و ادبي بسياري از کلام پيامبر اکرم(ص(و بعضي از ياران ان حضرت نيز نقل کرده اند.

پي‌نوشت‌ها:
 

1-ابن ابي الحديد شرح ابن ابي الحديدج4،ص1
2-عبدالمسيح انطاکي ملحمه الامام علي،ص676.
3-مروج الذهب:33/2-دراسه حول نهج البلاغه
4-نهج البلاغه ،خ16.
5-نهج البلاغه،خ16..
6-نهج البلاغه،خ28
 

منبع: نشريه النهج شماره 27و 28