نهج البلاغه،کلام انسان «هادي»* (4)


 





 

شناخت هشتم
 

1- حال نظري افکنيم به نهج البلاغه، گوينده نهج البلاغه امام علي بن ابي طالب عليه و علي آلاف التحيه الثنا است. اشاره شده انسان هادي عالم به حقايق عالم بوده، و رؤيت حقايق مقارن با وجود اوست. کلام جاودانه نهج البلاغه نيز جوششي است از سرچشمه فيض الهي که به امر پروردگار مي جوشد. اين کلام تقرير دوباره اي از حقايق مجسم قرآني وعلوم وحي محمدي وشناخت هاي قرآني وتعاليم اسلامي است.
2- درميان آدميان تنها امام علي (ع) از نخستين زماني که جان آدمي کسب آگاهي مي کند وپرورش مي يابد، تحت تعليم مستقيم پيامبر بود، پس اين نکته اهميت والاي سخن او و ژرفاي بي پايان کلامش را آشکار مي کند؛ هميشه ودرهمه حال با پيامبر بزرگ بوده است. دراين مدت پيامبر سخني به دورغ از او نشنيد، وکاري به خطا از او نديد.علي (ع)، چون بچه شتر تازه از شير گرفته شده، به دنبال پيامبر بود.پيامبر هر روز يکي از ويژگي هاي والاي خود را سرمشق او قرار مي داد، تا علي (ع) نيز همانند او شود. پيامبر هر سال در غار حرا خلوت مي کرد وتنها او بود که ا زخلوت پيامبر آگاه بود. علي 0ع) اولين گرونده به دين اسلام ودعوت پيامبر بود.(نهج البلاغه، خ ؛ 234).
اينگونه است که انسان هادي ترجمان قرآن مي گردد. امير مؤمنان (ع) درنهج البلاغه مي گويد، (قرآن را ترجماني بايد، نهج البلاغه، [؛ 125)، واين ترجمان خود اوست. چنانکه مي گويد(از من سوال کنيد، که هر چه بپرسيد پاسخ گويم. از قرآن بپرسيد، به خدا سوگند هيچ آيه اي نيست جز اينکه بدانم در شب نازل شده ، يا در روز، در جلگه يا در کوهستان بوده است، اميني، ج7،ص107).
3- عظمت هر کلام از گوهر وجودي گوينده اش مايه مي گيرد. بنابراين نفس گوينده هر چه بيشتر محل التقاي جريان هاي بزرگ ومهم قرار گرفته باشد، کلام او از عظمت بيشتري برخوردار خواهد شد. البته اين قياس بيشتر در باره انسان هابط صدق مي کند، اما مي توان در وجود امام علي (ع) نيز به جريان هاي بسيار بزرگي اشاره کرد.جريان عظيم وجودي او به عنوان انسان هادي؛ به عنوان تربيت يافته مستقيم پيامبر(ص)، به عنوان وصي پيامبر (ص)، به عنوان مجراي فيض وعلم الهي، به عنوان باب مدينه علم؛ به عنوان يگانه ياور اسلام در پهنه مجاهدات سترگ؛ به عنوان بزرگترين حکيم روزگار با چشمي گشوده به روي انسان و زندگي وکاينات وحق وعدل و لحظات وتکليف ها ؛ به عنوان بزرگترين مظهر حماسه و اقدام در نمونه هاي شجاعت اساطيري؛ به عنوان خاشع ترين عابدان و عاشق ترين عارفان؛ به عنوان دلسوخته ترين مصلح اجتماع و متعهد ترين معلم اخلاق؛ به عنوان بزرگترين انسان مسئول درارتباط با تجربه هاي روزمره حيات بشر؛ به عنوان صداي عدالت انساني د رطول تاريخ؛ به عنوان بزرگترين پرهيزگار؛ به عنوان وارسته ترين زاهد؛ به عنوان فداکارترين تحقق بخش ارزشهاي قرآني؛ به عنوان سر سخت ترين حق گزار درهمه عرصه هاي حيات بشري؛ به عنوان پاک ترين حاکم سياسي؛ به عنوان افراشته ترين چکاد در دفاع از انسان محروم؛ به عنوان تواناترين سخنور وشجاع ترين بليغ ونيرومندترين ادا کننده دقيق ترين يافته ها در قالب غني ترين، زنده ترين و شکوهمندترين واژگان ؛ به عنوان عاطفي ترين گوينده اي که با قلب خود سخن مي گويد.
اينها همه، جز مقام ولايت کلي وتجلي صنوي واسرار باطنيه مولاي ما اميرالمومين علي بن ابي طالب (ع) است.
4- کلام نهج البلاغه داراي فيضهاي گسترده اي است که چون خورشيد در آفاق هستي مي تابد و حقيقت هاي راستين ومتعالي را حيات مي بخشد. پس، نهج البلاغه فيض ملفوظ و نور مکتوب است. معارف ناب توحيدي وحقايق شناختي در حد اعلاي کلام درآن مي درخشد وشناخت ابعادي عظيم از قرآن کريم وسيره پيامبر اکرم (ص) وعلم الهي وموقعيت تربيتي وتعليمي وشئون سياسي واجتماعي انسان هادي؛ احوال پيامبران بزرگ وابعاد رسالت هاي الهي؛ تاريکي هاي فطرت سوز جاهليت؛ پهنه هاي درگيري ها وراه پاسداري از رسالت ؛ نابودي خودکامگان تاريخ؛ عظمت هست ها و هستي؛ چگونگي پيدايش جهان ماده و ماده جهان؛ شکوه کائنات؛ درخشش پر رمز و راز پديده ها ، سروش ارواح وجود؛ آهنگ آسماني سرود ستارگان؛ اسرار زندگي مورچگان؛ زيبايي هاي پرندگان؛ عظمت روزها و تکليف ها ؛ احوال انسان تراز قرآن، ترسيم انقلاب با بيان تحرک هاي مهلت ناپذير انقلابي در اجراي حق وعدل؛ انسانيت ناب وجدان هاي انساني؛ تأکيد بر اداي نماز؛ صلابت ستيغ وار دفاع از عدالت؛ مشت فرود آمده بر فرق ستم گستران ؛ فريادگر دردهاي گرسنگان وبينويان و پشتيبان هميشگي آنان؛ تهديد گر زندگي هاي مرفه و بي درد وسفرهاي رنگين از خون مستضعفان ؛ افشاگر مسئولان خطاکار وعالمان سست عنصر دنيا دوست؛ طرد کارگزاران بي اخلاق و بي اعتنا به کرامت انساني؛ احترام به نظر ديگران؛ بيانگر واقعيت هاي ناشناخته جهان؛ بيدارگر مرگ و رستاخيز؛ ترسيم گر چهره انسان مسئوليت شناس؛ جهادگر بزرگ و متعبد راستين؛ و...
5- کلمات قصار نهج البلاغه، بستري ازحکمت علمي درگسترده حيات ومسئوليت وشناخت وحضور است.
6- امام علي (ع) چنانکه ياد شد با بهره گيري و حضور درسراسر تاريخ بشر وبهره گيري از حقيقت حيات و تجربه هاي انساني وماهيت دنيا، به کلامش بعدي گسترده و جوشان مي بخشد. نهج البلاغه نيز با بهره گيري از اين تجربه بزرگ، حياتي تعبيري مي بايد به گونه اي که گويا روح گوينده با تمام هستي وحقايق آن اتصال و يگانگي دارد.
7- عدالت در نهج البلاغه چون نگيني مي درخشد. نهج البلاغه منشور عدالت انساني، شرف حيات بشري، دردنامه انسان محروم وداد نامه انسان مظلوم؛ رسواگر هر نظام مدعي اسلام که حامي سرمايه داري بوده و حضور فقر در آن پذيرفته شده باشد ودشمن تکاثر وفقر وبي عدالتي است.
8- تعاليم بزرگ فردي واجتماعي نهج البلاغه چون، دشمني با ظالم وياوري مظلوم؛ سختي زندگي زير ستم، وآساني زندگي در سايه عدالت، نيرومند سازي مظلوم و احياي حق او؛ خوار ساختن زورگويان و گردنکشان وباز پس گيري حق ديگران از آنان و تأکيد بر وظيفه ويژه حکومت بر اين امر؛ بهترين بندگان خدا حاکم عادل است وبدترين آنان حاکم ستمگر است؛ در انقلاب مهلت تأخير نيست؛ مردم همه مسئولند؛ ستم مردم بر مردم نابخشودني است؛ هرگز! راضي نشويد به کسي ظلم کنيد ومالي را غصب کنيد؛ عدم قبول هديه در زمان مسئوليت، حاصل زحمت زحمت کشان را به خودشان بدهيد؛ ستم نکنيد وازعاقبت آن بترسيد؛ ساده زيستي مسئولين؛ مسئوليت يک امانت است؛ اگر مسئولي دراموال عمومي خيانت ورزيد، کمرش را بکشنيد! مسئولان بايد حقوق مردم را تمام و کمال بپردازند ؛عدم تبعيض بين مردم نزد مسولان عدم پذيرش دعوت ثروتمندان توسط مسئولان ؛ مسئول با ياد گرسنگان قلمرو حکومت خود نبايد با شکم سير سر يه بالين بگذارد مسئول با رعيت با انصاف رفتار کند؛ مسئول بايد اميال را زير پا نهد واز خواسته هاي خود دست بشويد؛ مسئول بايد با رعيت، از هر دين و مسلکي ، رفتاري انساني همراه با گذشت داشته باشد؛ مسئول چون بر رعيت مسلط است نبايد دست به هر کاري زند؛ مسئول بايد با نزديکان خويش همانند ديگران برخورد کند تا ستمگر نباشد؛ روش مسئول بايد گستراننده عدالت باشد؛ مسئول بايد به توده مردم تکيه کند، نه به اشراف؛ مسئول بايد از حال فراموش شدگان (مانند يتيمان ، سالخوردگان وآبرومندان و کم رويان) جويا شود؛ مسئول بايد از متمليقين پرهيز کند، وبا افراد صادق و خدا ترس معاشرت کند؛ مسئول بايد درکمال فروتني بين مردم رفته واز حال آنان جويا شود؛ مسئول نبايد چيزي از اموال عمومي را به خود اختصاص دهد؛ مسئول بايد اموال عمومي را بين نيازمندان تقسيم کند؛ مسئول بايد به کنترل دقيق بازار و پيمانه ها مبادرت ورزد؛ توجه به اين امر که روزي بينوايان درميان اموال توانگران است وآنچه برخود مي پسندي، بر ديگران هم بپسند.
9- يکي از ارکان مهم اجراي عدالت قاضي است. نهج البلاغه به قاضيان اينگونه هشدار مي دهد: قاضي عالم نماي کم سواد، مغبوض ترين افراد نزد خدا است؛ خون هاي به ناحق ريخته ، واموال پايمال شده، از دست قاضيان نادان فرياد مي کشند؛ با وجود يک خدا ويک پيامبر ويک کتاب، اين همه اختلاف در قضاوت از چيست؛ رئيس جامعه اسلامي بايد در امور از جمله قضاوت نظارت مستقيم داشته باشد؛ داناترين مردم بايد در مسند قضا بنشيند؛ قاضي بايد در کار خود توانا باشد، سرلج نيفتند، به گاه اشتباه پذيرا باشد از تسليم شدن در برابر حق سرباز نزند؛ قاضي نبايد سر سوزني طمع داشته باشد؛ او بايد در باره موضوع پرونده تا آخرين مرحله ممکن تحقيق کند؛ قاضي بايد در امور مشتبه توقف کند، او بايد به دنبال دليل باشد وچون حکمي روشن گشت با قاطعيت بيان کند؛ قاضي اگر به گمان خود اعتماد کرده ، وراي صادر کند، به حتم ظالم است؛ قاضيان و دستگاه قضا بايد هميشه تحت نظر باشند؛ قاضيان بايد از نظر مالي تأمين باشند.

نتيجه گيري
 

انسان هادي نفس مطهر ومعصومي است که داراي اسماء الهي بوده ودانا برهمه علوم وحکمت قرآني است. او براي هدايت انسانهاي گرفتار در دنياي ظلمابي به جهان ظلمت ارسال شده است وهمراه با کتاب الهي ، قرآن کريم، واسطه فيض الهي بين ذات باري و بندگانش قرار گرفته است. تنها انسان هادي عالم و عامل به قرآن است وآنچه در عرصه گيتي اتفاق مي افتد با اراده و اجازه او تحقق مي يابد.
عموم انسانها فقط با توسل به انسان هادي راه هدايت مي پويند ودر غير اينصورت راهي به سوي هدايت نخواهند يافت وغرقه در ظلمت هاي برخاسته از هواها واميال وعادات خواهند گشت . پس تنها قرار گرفتن در شعاع نور وجودي انسان هادي راه رهايي انسان از هبوط به صعود است. وجود انسان هادي نعمتي بس عظيم است که شکر آن تنها از طريق شناخت وتوسل به آن مقام والا ميسر است، وآشکار است که از اين نعمت عظيم ونحوه برخورد با آن از همه آدميان سوال خواهد شد.
انسان در عرصه حياط معلق بين گذشته وآينده خود درحرکت است. کتاب هادي آدمي را از خدا دانسته وعاقبت او را نيز بازگشت به او مي داند. حرکتي اينگونه هدفمند زندگي دنيوي انسان را داراي نقشي ويژه مي داند وراهبري انسان به سوي فطرت و نشان دهنده راه هدايت به او فقط انسان هادي است.
کلام انسان به دليل تربيت ويژه و دانايي او بر علوم هستي حقايق را بر آدمي مي گشايد. نهج البلاغه به دليل ويژگي هاي خاص اميرالمومين (ع) سرچشمه فيوضات، علم و آگاهي هاي گسترده اي است که درعرصه هاي گوناگون معرفتي هدايتگر انسان است.

پي‌نوشت‌ها:
 

*- اين مقاله توسط فصلنامه نهج ازمتن کتاب کلام جاودانه تهيه و به تصحيح وتأييد نهايي استاد رسيده است.
 

منابع
قرآن کريم.
نهج البلاغه ، نسخه فيض الاسلام.
اميني نجفي، عبدالحسين (1387ق)ف الغدير في الکتاب السنه والادب ، بيروت: دارلکتب العربي.
تميمي آمدي (1413ق)، غررالحکم و درر الکلم، تحقيق: عبدالحسين رهيني، بيروت: دارالهادي.
حکيمي، محمد رضا (1385)، الحياه، م: احمد آرام، تهران: دليل ما.
قمي، شيخ عباس (1352ق)، سفينه البحار، نجف: المطبعه العليمه.
قمي ، شيخ عباس، مفاتيح الجنان
کليني ، محمد بن يقعوب ، اصول کافي، م: سيد جواد مصطفوي ، تهران: انتشارات علميه اسلاميه.
مجلسي ، محمد باقر (1403ق)، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء
نشريه النهج شماره 27و 28